سیاست پیر
ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
روزگار سختی به همه ما گذشت و می گذرد که هر لحظه آن، کوهی را به لرزه در می آورد. چند روز پیش، در یک تاکسی، با یکی از درجه داران آرتشی زمان شاهنشاه فقید، هم کلام شدم که پس از بازنشستگی، به دلیل شرایط زندگی، سکان هواپیمای جنگی را با فرمان تاکسی عوض کرده بود و در این سن و سال، رانندگی می کرد. خرجش نمی رسید، اما چشمانی پر اشک داشت برای وطنش، کلامش آن بود که وطنم دارد می رود، چه کاری از من بر می آید پشت فرمان این تاکسی؟، دقایقی با هم به تلخی صحبت کردیم در حالیکه چشمان هر دویمان از اشکی که سعی می کردیم کنترلش کنیم خیس بود. این تلخی و سنگینی، مخصوص همه ایرانیان در داخل و خارج است، پیر و جوان نیز ندارد.
شما بهتر از بنده می دانید که سیاست جای جوانان نیست، جای کسانی است که مویی سپید کرده اند و می دانند رفتارهای رادیکال، ره به جایی نمی برد، می دانند اصلاح خود نیز به این سادگی ها نیست، چه برسد به اصلاح دنیا و ما فی ها. چنانچه خاطر حضرتعالی باشد، وقتی جان میجر در چهل و چند سالگی، نخست وزیر انگلستان شد، لقب جوان ترین نخست وزیر تاریخ انگلستان را گرفت. دخالت جوانان خام در سیاست و برکشیده شدن آنها تا بالاترین مقام، تنها مختص کشورهای در حال توسعه است. جوان به واسطه جوانی، آرمانگرا و هیجان زده است، هیچ عاقلی سرنوشت مملکتش را بدست چونین افرادی نمی دهد. یکی از دلایل شورش سال ۵۷ نیز، جوانی و آرمانگرایی قالب جامعه است که جای بحث آن اینجا نیست. مسئله دوم بحث جوانی در فکر است. سن فکری آدمی، با به روز نگه داشتن دانش و اخبار اطلاعات، جوان می ماند و از این منظر، بنده به جوانی فکر حضرتعالی و آشنایی با شما افتخار می کنم که بسیار از شما آموختم. جوانان ایران باید بدانند، بی پیر به خرابات رفتن، حاصلی جز تلخ کامی و پشیماتی در سال های بعد ندارد. کسانی باید هدایت جامعه را بدست گیرند، که سن عقلی آنها به کمال رسیده و خالی از هر هیجان و رادیکالیزم بی منطق باشند، مانند همه دنیای توسعه یافته.
ارادتمند ایرانی
پاینده ایران
|