ایرانی
حضرت احمدآبادی
متاسفم که نام دانشجو بر خود مینهید. شما از همان بسیجی های سهمیه ای هستید که برای کنترل دانشگاه، گروه گروه به فضای دانشگاه حقنه می شوید و الا شما را با این ادبیات و این سطح درک، چه به دانشگاه. می بینید که من به فضای دانشگاه به خوبی آشنا هستم و می دانم شما در دانشگاه به چه کار می آیید. اما، پیش از شما نیز کسانی بودند که خیال می کردند چاره کار در همان کاری است که آغا! می کند و شما با این ادبیات گهربار به نیابت از ایشان، لجن می پراکنید. پاسختان را از تاریخ بشنوید:
از اینسوی در تهران، بازارها باز و مردم آرام می بودند. سرباز قراق و توپچی همچنان در شهر می بودند و تا چند روز در بازارها به هر چند گامی یک سرباز یا قزاق می ایستاد. پنداشته می شد دولت فیروز آمده و شورش ریشه کن گردیده، ولی نچنان بود. مردم برای یک جنبش بزرگتری آماده می شدند. و این زمان بود که رو ها باز شده و نام مشروطه به زبان ها می رفت. در بیرون جز آرامش دیده نمی شد، ولی در درون، دل ها از شور نیوفتاده و یکسو خشم و یکسو بیم، بسیاری از مردم را ناآسوده می گردانید. .......هرگز نشدی که مردم به خاموشی گرایند، و رشته آرامش را نگسلند، عین الدله بی خردانه، تنها به زور، بس می کرد و نتیجه را نمی اندیشید. (تاریخ مشروطه ایران، شادروان احمد کسروی، صفحه ۱۰۷).
نه عین الدوله موفق به خاموش کردن مشروطه شد و نه مستبدین امروز قادرند طوفانی را که عنقریب از راه خواهد رسید و بنیاد این حکومت ضد ایرانی را خواهد کند، خاموش سازند. لاکن شما جوش نزنید. ایران ملک طلق شما و آغایتان نیست، ایران ملک ایرانیان است و به زودی آن را باز خواهند ستاند.
پاینده ایران
|