خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد
وجدانی
شاه یک ایران فقیر را به مهمترین قدرت منطقه بدل کرد. (۱)
در حال حاضر و علی الحساب آنچه در این گفتگو برایم نامفهوم و بسیار پیچیده به نظر میرسد همانا اعلان دو روایت و دو مطلبِ کاملآ ناهمگون و مغایر هم از جانب مصاحبه شونده در خصوص یک موضوع واحدیست. در رابطه با اینکه انقلاب اسلامی را مدیون چه شخص و گروهی هستیم، از قول دکتر میلانی در پاراگرافهای نخستینِ این مصاحبه چنین میخوانیم: ««...به گمان من آنچه به انقلاب انجامید، نارضایتی طبقه تکنوکرات و متوسط و بعد طبقه کارگربود؛ طبقه ای که با اینکه وضعش بسیار از گذشته بهتر شده بود اما انتظارش هم بر اساس سخنان شاه خیلی بیشتر شده بود...» و بعد چند پاراگراف پائین تر دکتر میلانی ادعای دیگری بیان نموده و انجامِ انقلاب را به نیروهایِ مذهبی نسبت میدهد. بخوانیم: «... تنها یک نیرو بود که در آن هنگام در مملکت آزاد بود که تشکل داشته باشد آن هم مذهبی ها بودند که می توانستند در هر محله ای مسجد (جز از ما بهترون چه کسی فکر میکرد که مسجد ستاد و دفتر حزب نیز بود) بسازند. اینها تنها نیروی سیاسی در ایران بودند که حق داشتند مدارس خودشان را داشته باشند و همین ها هم بودند که توانستند در نهایت شاه را سرنگون کنند...»
به هر حال در این گفتگو آنچه که مسلم است و بیش از همه بر آن تأکید گردیده همانا نقش آمریکا، جبهۀ ملی و روشنفکرانی همانند دکتر ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، ابراهیم یزدی و خیلی های دیگر می باشد که بر اساس همین مصاحبه همگی دست به دست هم دادند و ارتش را وادار به بیطرفی نمودن. دکتر میلانی: «... بدون شک بر اساس اسناد موجود می شود گفت که با دخالت مستقیم آمریکا، ارتش تصمیم گرفت که با نیروهای طرفدار آیت الله خمینی کنار بیاید. این در نتیجه مذاکراتی بود که خود آیت الله خمینی در پاریس با آمریکایی ها و طرفدارانش در تهران شامل اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی و دیگر مخالفان شاه با سفارت آمریکا داشتند...»
|