بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم (شاهزاده ریاضیات و ملکه علوم)
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - I Have a Dream *****
بهمن زاهدی گرامی،
این مقاله شما، ما را بی اختیار به یاد سخنرانی ۱۷ دقیقهای Martin Luther King, Jr. انداخت که معروف شد به سخنرانی ( I Have a Dream ).
هم بسیار بدل نشست، و هم اینکه درهای غم را بر روی ما باز کرد. به چه دلیل درهای غم...؟ زیرا گر به ساختار فرهنگی اقتصادی امروز ایران بنگریم، و فرضیه را بر این بگیریم که ایران فردا دارای یک حکومت ملی، مسئول، قانونمند خواهد بود که قبل از هر چیزی در وحله اول "منافع ملی" ایران و ایرانی در نظر بگیرد، شاید امید باشد که تا بیست یا سی سال دیگر یک الیت متخصص و ناسیونالیست از جامعه ایران بتواند ایران را به این سه کفّه مثلثی که شما در اینجا ترسیم کردید، برسانند. و سپس شاید تا حدودا پنجاه سال دیگر اکثریت ایرانیان روزی این مقاله شما را بخوانند و اهمیت آن را درک کنند.
اما امروز در زمانی که سفره ابوالفضل پهن میکنند و شعارها برای بدست آوردن آزادی، الله و اکبر است و چشمان امید برخی به هواپیماهای جنگی آمریکا و لطف و همت کاخ سفید و و و... دوخته شده و و و... و دید برخی از مائوئیسم و مارکسیسم و ال محمد و خویش و خود و من فراتر نمیرود... تا ما به این مقاله شما برسیم کار و کارها و کارستان در پیش داریم.
یکی از دلایل بوقوع پیوستن توطئه ۱۳۵۷ بر ضد انقلاب سفید شاه و پیشرفت ایران نوین، همین بود که در آن زمان ما کمتر از دو یا سه سال بیشتر لازم نداشتیم تا به حقیقت این مقاله شما برسیم و آن را تمام و کمال در ایران بهره برداری کنیم و عملی. اما تمام افرادی که میبایستی "اول به ایران فکر کنند" ترجیح دادند که به دست بوسی خمینی بروند، و در پای جهل او بنشینند. چرا که برای آنها جدا کردن "نهاد" پادشاهی از تاریخ مردم ایرانزمین مهمتر بود تا رساندن ایران به جهان دمکراتیک و پیشرفته.
|