احمد کسروی، از حوزه تا ادعای پیامبری
جمشاد پرچمشاهی
من به زندگینامه احمد کسروی و آثارش آشنایی ندارم اما با استناد به آنچه دراین نوشتار آمده و درصورت صحت ماجرا، باید حداقل دررابطه با سخنان و باورهای شخصی ایشان درباره خرافات شیعه مذهبی و فاشیسم آخوندی چهار پنج دهه پیش از حادثه شوم انقلاب اسلامی، عمیقا تأمل کرده و سرتعظیم به مرام و عقاید این رادمرد فرود آورد.
به گمان من قابل تصور نیست که مرحوم کسروی با آن همه علم و دانش اندوخته اش و با وجود مخالفت شدید وی با خرافه گویی و شارلاتانیزم دینی، هرگز ادعای پیامبری کرده و کتاب سوزی و افراط گری هایش در زبان با واقعیت وفق دهد. اگر در آن دوران حقیقتا چنین شایعاتی وجود داشته، به احتمال قوی شاید وصله هایی بوده اند که به وی چسبانده اند. چنین بنظرمی آید که بخاطر دانش و منطق و پیش بینی هایی که در عصر خویش می کرده، بسیاری او را "پیامبر" زمان لقب داده و به سوزاندن کتاب بنام وی از جانب مخالفان یا گروهی از همان آخوندهای - به گفته خودش - فاسد و بی فایده بمنظور بدنام کردن و تخریب حرمت و شخصیت اش اقدام کرده باشند.
درمورد زبان ترکی نیز باید گفت که این زبان اگر بصورت اصیل و درست تکلم شود، هیچگونه گویشی از زبان فارسی در آن دیده نمی شود. البته در ظرف نیم قرن گذشته آذری هایی که به شهرهای دیگر بویژه تهران کوچ کرده و به زبان فارسی آشنا شده اند، درموارد بسیاری از اصطلاحات فارسی در زبان خود یعنی ترکی استفاده می کنند که زبان شناسان به آن "ترکی شکسته" یا "فارسی قاراشمیش" (کلمه قاراشمیش یک واژه ترکی است به معنای قاطی پاطی که وارد زبان فارسی شده است) می گویند. ادامه ....
|