۳ اسفند ۱۲۹۹
حق
سوم اسفند را به ملت ایران شادباش می گویم چون آمدن رضاشاه از ایرانستان شدن ایران جلوگیری کرد و ایران یکبار دیگر متولد شد. تا کشوری نباشد، تا امنیت مرزها و امنیت داخلی در آن نباشد، ثبات سیاسی شکل نمی گیرد. تا این ثبات سیاسی در کشوری نباشد هیچ سرمایه گذاری بجز باندهای مافیایی در آن کشور نمی ماند. سرمایه، اولین چیزیست که از کشوری فرار می کند چون اول از همه بوی ناامنی را حس می کند. کشوری قدرتمند و ثروتمند می شود که ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی دارد. سرمایه کشورها پول، زر، گوهر، مغزهای نابغه و شایستگانش است. اینها نمی توانند در جایی شکوفا شوند که آنجا ثبات سیاسی (امنیت تمامیت ارضی، امنیت جانی و امنیت مالی) نباشد. ثبات سیاسی را باید نظامها در کشورها ایجاد کنند تا سرمایه ها به آن کشورها جذب شوند تا اقتصاد کشورها شکل گیرند و کشورها به ثبات اقتصادی و قدرت و ثروت برسند. بدون ثبات سیاسی در درجه اول و در پی آن ثبات اقتصادی هیچ کشوری به آن طبقه متوسط نمی رسد تا مطالبات دمکراسی و آزادی و حقوق بشر جامعه را به پیش ببرد. یک پارلمان به چه درد می خورد وقتی هیچ امنیت مرزی و امنیت جانی و مالی در کشور نباشد. ارتش، پلیس، دستگاه اطلاعات و ضداطلاعات، و دستگاه قضایی ستون فقرات یک کشورند که بدون آنها یک پارلمانی اخته است. وقتی رضاشاه آمد، فقط چنین پارلمانی داشتیم و دیگر هیچ! رضاشاه ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی را آورد. او اینگونه از ایرانستان شدن ایران جلوگیری کرد و زمینه تولد دوباره ایران را فراهم کرد. من ممنونش هستم چون اگر او نبود، امروز معلوم نبود اصلا من ایرانی می بودم!؟ من از او ممنونم همانقدر که از نادرشاه ممنونم که او هم پیش از رضاشاه همینکار را کرد. وقتی نادرشاه آمد، فرانسه موافقت کرده بود که ایران بین روسیه و عثمانها تقسیم شود همانطور که ایران پیش از رضاشاه قرار بود بین روس و انگلیس تقسیم شود. نادرشاه و رضاشاه راه سامانیان، صفاریان، خرمدینان در تاریخ ما رفتند. هیچکدامشان بی عیب نبودند ولی از دَم وطنپرست بودند. درود بر همه این وطنپرستی شان باد.
|