| 
       
               
         
             وجدانی        
        
یادگارهایی چند از رایزنِ فقیدِ حزب مشروطه ایران، روانشاد دکتر داریوش همایون: 
 
1.	بيست و پنج شش سدۀ پيش (اشاره به دوران کورش بزرگ) ما و تنها ما، فرد انسانی را مسئولِ پيروزی کيهانی نيروهای نيکی بر بدی میدانستيم. 
2.	هنگامی که خامنهای کسی را سجده کنند و رفسنجانی کسی را مدافع دمکراسی و حقوق بشر بنامند، دیگر از چه استانداردی میتوان سخن گفت؟ 
3.	ما در جزيره تنها بسر نمیبريم و جز پيشرفت و آزادی سرنوشتی نخواهيم داشت. 
4.	نظریه پردازِ ورشکستۀ دوم خردادی با پادشاهی در بهترین صورتش هم میانهای ندارد. 
5.	فرهنگ، یك ویژگی برجستۀ هر ملت و بخشی از هویت آن است. هویتِ یك ملت بیشتر برپایه تاریخ مشترك آن گذاشته شده است و تاریخ بیش از فرهنگ است. 
6.	ایران در زیر رهبری و سرپرستی خود پادشاه (رضا شاه) به یك ملت به معنای امروزی درآمد، از تجزیه حتمی باز آورده شد ، و به درجه ای از پیشرفت دست یافت كه یك نسل پیش از آن (آنرا) تنها در رویاهایشان می دیدند. 
7.	هنگامی كه سپاهیان هجوم آورِ انگلستان و روسیه رضا شاه را بیرون راندند بیشتر مردم دست كم برای مدتی شادی كردند و بزودی سخت پشیمان شدند. 
8.	اصلاحاتِ گسترده و برجستۀ او (رضا شاه) از سه ناحیه زیر آتش در آمد كه دو تای آنها، اسلامیان و چپگرایان، قدرتِ روز افزون یافتند و سرانجام توانستند به یاری سومی، مصدقی ها، پادشاهی پهلوی را واژگون كنند. 
9.	جمال الدین افغانی یك احیاگر revivalist اسلامی سده نوزدهم و از ایران بود كه وفاداریش را به آسانی نامش عوض می كرد. 
10.	پیروان ناسیونالیستِ مصدق پیشرفت انكارناپذیر ایرانِ دوران پهلوی را یا به عنوان زیان آور و یا یك طرحِ آفریده استعمار كوچك شمردند. 
11.	اسباب حکومت در ايران سرانجام از ۱۲۹۹/1921 فراهم آمد. همان کودتائی که ديگر دشنامی نمانده است که به آن بدهند و دشنام دهندهای نمانده است که به او اعتنا کنند. 
سرتاسرِ جريان روشنفکری ايران، از تر و خشک، در آتش انقلابی (انقلاب اسلامی)، مايه شرمساری سدهها و نسلها، سوخت.        
         
       |