آلترناتيو و قدرت سياسی
وجدانی
اشتباه اندر اشتباه! (۳)
وقتی که ایشان (جمهوری خواه) حقِ منِ پادشاهی خواه را قبول ندارد و منکر آن است، چطور میشود انتظار داشت که من با ایشان سر آشتی داشته باشم و بدنبالِ آن اتحادِ منسجمی را بوجود بیآوریم، منی که اصلآ مورد قبولشان نیستم؟
مطلب دیگر بر میگردد به همان اصطلاح غلط اما رايج سياسی. دکتر نوری علا در این باره مینویسند: »»...عامل مفقوده برای ايجاد يک «آلترناتيو ملی» غيبت شخصيت ها و سازمان های سياسی «اتنيکی» يا قوميتی (يا ـ در يک ""اصطلاح غلط"" اما رايج سياسی، «مليتی») است...«« اگر قبول میکنیم این اصطلاحی که بکار می بریم و یا بهتر بگویم بکار می برند یک اصطلاح غلط است، پس این چرا باید بکار گرفته میشود؟ البته من منکر این نیستم که در زبان فارسی اصطلاحات غلطی وجود دارند ولی با این همه مورد استفاده قرار میگیرند، اما چنانچه از همان ابتداء جلوء رواج آنها را میگرفتند بدون تردید امروز زبان فارسی از آن غلطهای مصطلح عاری می بود. از طرف دیگر وقتی که بحث بر روی موجودیت و تمامیت ارضی ایران متمرکز است، تشویق و یا حتی قبول تُوأم با اکراه چنین اصطلاح غلطی اشتباه اندر اشتباه است. (در اینجا برای دوری از بی ادبی کلمۀ اشتباه بکار گرفته شد).
|