سیری در گفتمانِ ناسیونالیسمِ «آریایی» در ایران
پان ایرانیست
مقاله اخیر متاسفانه فاقد شاکله یکدست و تنظیم شده است. نویسنده هرگز نتوانسته مفهوم ناسیونالیسم آریایی راتبیین کند و بدین سبب تا توانسته به در و دیوار کوبیده. تا توانسته گذشته و هویت ایرانی را جعل و یا نیم بند مطرح کرده و واقعیتهای تاریخ ایران را نادیده انگاشته است. حتی در بررسی نظریه ناسیونالیسم نیز مرتکب انتخابهای دست چین شده. همین کار را هم بدون توجه به کلیت تاریخ ایران کرده است و بیش از اندازه پراکنده گویی کرده. اگر قرارباشد ناسیونالیسم ایرانی را تبدیل کنیم به ناسیونالیسم آریایی و سپس برای ردیه آن هزار دلیل و برهان نخ نما بیاوریم، کاری زشت و ناپسند است. ایشان از نهضت شعوبیه، قرامطه و ... که شدیدا ایران دوست بودند صرفنظر میکند. آنها هم ساخته دست اروپای قرن نوزدهم و بیستم بودند؟ فردوسی و نظامی گنجوی چطور؟ تاریخ را بریده-بریده خواندن کار ناپسندی است و زشت تر اینست که همین کاری را که خودش انجام داده بدون هرگونه سند و مدرک به دیگران نسبت داده. کدام ناسیونالیستی قوم ستیزی کرده یا دست به حذف تاریخ ایران زده؟ رضاشاه را محکوم میکند که حکومتش بدنبال ناسیونالیسم آریایی بود اما فراموش میکند که در زمان رضاشاه بیشترین نسخ شعر و ادبیات و تاریخ ایران پس از اسلام در حد امکان منتشر می گردد. آیا این تناقض فاحش نیست؟ به یکباره از زرتشت و پیش از اسلام به میانه سده نوزدهم پریدن هم کار ناپسندی است. انتقاد دوست دیگری بنام ایرانی بسیار دلپذیر و دقیق بود. ایشان روح ایرانی را در تمام این سده ها نادیده می انگارد.
|