کاوه یزدانی
حق گرامی
با بیشتر نظرات شما موافقم و از راهنمایی هایتان نیز ممنونم . بخاطر دارم که جنابعالی مددکار اجتماعی هستید و شغلتان بیشتر کمک رساندن و یاری دادن به افراد جامعه است . در کامنت قبلی عرض کردم که قصد کاستن از ارزش محبت تان را ندارم و این خود تایید بر خوب بودن نفس کمک کردن می باشد . اما چه کنیم که از زمان وجود رژیم ننگین اسلامی فرهنک کمک کردن تبدیل به پشت پا زدن شده و به همین دلیل مجبوریم شرط احتیاط را از نظر دور نکنیم . منظورم به جنابعالی که در دنیای مجازی می نویسیم نیست بلکه به دنیای واقعی جامعه ایرانی است این یک حقیقته و وجود دارد . به همین دلیل نیز ایرانیان زیادی مثل من با شنیدن این سخنان کمی احتیاط می کنند . برای همزیستی بهتر آدمها در کنار هم مسلم است که انسانها در شرایط گوناگون به کمک یکدیگر نیازمندند و یاری کردن به دیگران وظیفه انسانی آدمهاست . به جزئیات این موضوع وارد نمی شوم چونکه فکر می کنم در این زمینه باید به شما که مددکار اجتماعی هستید و به جامعه شناسان مراجعه شود . فراموش نکنید که اگر بیش از این به گفتگوی دو نفره مان در این صفحه ادامه دهیم ممکن است باز هم مثل گذشته صاحب خانه ها تصمیم بگیرند کافه رو به هم بریزند . پس بهتره در گفتگو های دو نفره احتیاط لازم را فراموش نکنیم . بقول نخبگان هر کس تاریخ خودش را یاد نگیرد یا فراموش کند مجبور به تکرارش می شود . پیشنهاد می کنم شما با دیگر دوستان و هم میهنان به بررسی منشورهای پرشور بپردازید و من نیز یک جورایی با مسائل شخصی خودم کنار میام . راجع به آخونها و بچه آخوندهای لندن گفتید . به نظر من رابطه لندن با آخوند و بچه آخوند یک رابطه خانوادگی و خویشاوندیست که از قدیم و ندیم وجود داشته و با مسئله ما آوارگان فرق زیادی داره و نباید فراموش کرد که لندن زادگاه آخوند و بچه آخونده . خیلی ها به من سفارش می کردند برو انگلیس تقاضای پناهندگی بده ولی نتوانستم خودم را راضی کنم . به هر روی از گفتگوی با جنابعالی در این ارتباط استفاده کردم . ارادتمند
کاوه
|