در بحث از موضوعات روز در نشست چهاردهم دفتر پژوهش در 19 اگوست 2007 موضوع تحریم سپاه پاسداران و معانی آن بررسی شد. نظر هموندان آن بود که تحریم با آنکه می تواند گامی به سوی جنگ باشد ولی اساسا جایگزین جنگ است و در امریکا هنوز ترجیح می دهند با تنگ کردن حلقه بر گرد جمهوری اسلامی، آن را وادار به چشم پوشی از برنامه اتمی خود سازند ولی اگر این استراتژی به جائی نرسد جنگ به احتمال زیاد روی خواهد داد. تحریم سپاه از نظر اقتصادی اهمیت دارد زیرا فرماندهی سپاه دارد بزرگ ترین قدرت اقتصادی ایران می شود. بالا گرفتن درگیری های مسلحانه در مناطق مرزی ایران و عراق با نیروهای پژاک و در بلوچستان با جندالله و ارتباط آنها با تشدید بحران روابط جمهوری اسلامی و امریکا بخش دیگری از گفتگو ها بود.
دستور جلسه بررسی خانم علیزاده درباره تفاوت های مواضع حزب در مورد شاهزاده رضا پهلوی با مجاهدین و مریم رجوی بود که افرادی به غلط آن را یکی می شمارند. خانم علیزاده نخست به منشور حزب استناد کرد که برقراری نظام پادشاهی و پادشاه شدن شاهزاده را به رای آزادانه مردم وامی گذارد. در منشور تکیه بر نظام حکومتی دمکرات و قانونی است و پادشاهی به عنوان شکل حکومت و نه نوع نظام سیاسی عنوان شده است. اما مجاهدین در گفتار و رفتار خود هیچ توجهی به دمکراسی و حکومت قانون ندارند. اصل، رهبری تا حد تقدس يک نفر و همسر اوست که هر تصمیم شان مانند فرمان آسمانی اطاعت می شود. آنها رئیس جمهوری ایران را از هم اکنون تعیین کرده اند آنهم به فرمان يک نفر و نه به شیوه تنخاباتی.
وی آنگاه به پاره ای انتقادات به حزب پرداخت مانند سابقه پادشاهی در مورد دمکراسی که البته به خود منتقدین هم برمی گردد. حزب مشروطه ایران درپی تجدید گذشته نیست و پادشاهی مشروطه را برای ایران پس از این رژیم می خواهد. همچنین با آوردن بخش هائی از کتاب "نسیم دگرگونی" نشان داد که مواضع شاهزاده در امر دمکراسی و حقوق بشر و بازسازی ایران ونقش پادشاه در آینده تفاوتی با حزب ندارد.
آقای بهمن زاهدی دلائل ترجیح پادشاهی بر جمهوری را در کشورما اهمیت وجود یک نماد همبستگی و آزمایش بدی که جمهوری در منطقه ما و بیشتر جمهوری های جهان داده است دانست.
آقای جورابی توجه حاضران را به تضاد میان منشور که پادشاهی را موکول به رای مردم می کند و بند یک اساسنامه جلب کرد و گفت اساسناممه دربرابر منشور اعتبار ندارد و اصلا جای این موضوع در اساسنامه نیست. خود شاهزاده هم گفته اند که پادشاه نیستند. ولی مسئله فرماندهی کل قوا و سوء استفاده احتمالی از قدرت باقی می ماند و نظر حزب چیست؟
اقای پیرایش گفت در گفتگو با دوستان سلطنت طلب و جمهوریخواه به دو نکته اشاره می شود. یکی سوگندی که شاهزاده در قاهره خوردند و سلطنت طلبان می گویند پس ایشان شاه قانونی است و به حزب حمله می کنند. جمهوریخواهان می گویند چرا ایشان را کاندیدای ریاست جمهوری نمی کنید که دستش باز باشد.
آقای رحیمی گفت واقعیت اینست که ماده یک اساسنامه با منشور نمی خواند. ما در اساسنامه و نه در منشور ایشان را پادشاه خوانده ایم و خیلی ها ایراد می گیرند. به آنها می گویم در صدد اصلاح هستیم.
آقای همایون توضیح داد که پادشاهی در ایران بوده است ولی در همه پرسی سال 58 با همه تقلباتی که شد حتی در خارج ایران هم فراریان انقلاب صف کشیدند و به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای دادند. نزدیک سی سال است که پادشاهی در ایران نیست و این حرف که قانونا پادشاهی هست بی پایه است. قانون اساسی مشروطه ای دیگر جز در کتاب ها وجود ندارد.از این گذشته سوگند خوردن پادشاه به موچب همان قانون اساسی باید در ایران و مجلس شورای ملی باشد و در قاهره نمی شود. تنها راه بازگشت پادشاهی به ایران رای آزادانه مردم است. پادشاهی هم جز پادشاهی پهلوی نیست. مشکل اساسنامه ما واقعیتی است، در هنگام نوشتن توجه نکردیم. ولی بهر حال منشور اساس کار ماست. رئیس جمهوری اگر تنها رئیس کشور باشد تفاوتی با پادشاهی مشروطه ندارد. ولی اگر رئیس دولت هم باشد مانند امریکا در بیشتر کشور ها به دیکتاتوری حتی موروثی کشیده است. دمکراسی و دیکتاتوری را نظام سیاسی و فرهنگ جامعه تعیین می کند و شکل حکومت اهمیتی ندارد. جمهوریخواهان از جمهوری یک ایدئولوژی ساخته اند و به بن بست رسیده اند. بجای بحث های بی اساس باید نهاد های دمکراتیک و فرهنگ دمکراسی را تقویت کرد.
پادشاه مشروطه علاوه بر نقش خود به عنوان نماد یگانگی ملی می تواند بهترین مشاور وزیران باشد، مانند بریتانیا که می گویند ملکه به دلیل بی طرفی و تجربه زیاد بهترین رایزن دولت است. اینکه می گویند شاهزاده کاندیدای ریاست جمهوری بشود یک تله است. نقش او این است که نشان بدهد پادشاهی مشروطه مدرن در ایران امکان دارد. اما فرماندهی کل قوا می باید با نخست وزیر باشد که منتخب مجلس است و قابل تغییر.
دستور نشست آینده مقوله دین و موقعیت آن در ایران خواهد بود
|