13/9/2009
خبرها و سامانهها
رئیس کل بانک مرکزی از تصمیم به حذف سه صفر از پول ملی خبر داد. برابر نماگرهای بانک مرکزی سبد هزینه خانوار طی 1371 تا پایان 1386 از 51000 تومان به ده میلیون و یکصد و سی هزار تومان رسیده یعنی تورم تقریبا" 19 برابر شده است. سال گذشته ایران روزانه 144/4 میلیون متر مکعب گاز از پارس جنوبی برداشت کرده است و قطر 350 میلیون متر مکعب در روز. پیش بینی تورم سال آینده 48 در صد است. سرپرست ناوگان هواپیمایی کشوری از خروج 12 فروند هواپیما از ناوگان هواپیمایی حمل و نقل مسافری در نیمه اول سال خبر داد. 500000 کودک بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد. آمارهای یورو استاندارد نشان میدهد صادرات ایران به عمدهترین شرکای اروپایی خود 45 درصد کاهش داشته و واردات ایران از این کشورها 12.8 افت کرده است. اسپانیا با 884 میلیون یورو واردات از ایران جایگزین ایتالیا بعنوان اولین وارد کننده کالاهای ایران شده است. امسال بیش از 900000 تن برنج در زمان برداشت این محصول در شالیزارهای کشور به ایران وارد شده در حالی که نیاز به واردات 400000 تن بوده است. ورود بنزین و ذخیرهسازی از مرزهای غربی کشور بشدت ادامه دارد. امام جمعه موقت سنندج در روز شنبه ترور شد. رئیس جمهوری آمریکا برای جلب نظر ایران برای مذاکره معادل دو و نیم میلیارد دلار هواپیمای بوئینگ و قطعات هواپیمایی به ایران تحویل خواهد داد. 10794 نفر از روزنامهنگاران سهام عدالت دریافت میکنند. صادرات آمریکا به ایران در 7 ماهه 2009 51 در صد افزایش داشته است.
اشکان: در ایمیلهایی که بعضا" دریافت میکنم اشکالی که ما همیشه داشتهایم به چشم میخورد. در این موقعیت حساسی که ما داریم مثلا" اولویتهایی که میبینیم در ایمیلها روی شخص است و مثلا" روی شاهزاده است و روی برخورد ناجور با مذهب است. مثلا" دوستی از جایی ایمیل میفرستد که عضو حزب هم هست و در کنگره هم میآید و شدیدا" در باره جنایات اسلام، جنایات دین و از این حرفها مینویسد. در این زمان که از یک طرف میخواهیم با همه از اتحاد ملی صحبت شود اگر شروع کنیم در ایمیلهایی که بصورت جمعی به همه فرستاده میشود فحش بدهیم یا صحبتهای دهه هفتادی را بکنیم متاسفانه نشان میدهد همان نگاه سلطنتطلبی است. یا مثلا" وقتی از لیبرالدموکراسی صحبت میکنیم یا سکولاریسم، دیگر فحش و صحبتها و ایمیلهای ناجور و پشت سرش هم لینک شاهزاده را ضمیمه کردن چه معنی دارد؟ یعنی ما داریم به مردم میگوئیم که هم بر علیه دین هستیم هم بر علیه اسلام هستیم و هم طرفدار شاهزاده هستیم با نگاه سلطنتطلبی و نه نگاه مشروطهخواهی.
موبدی : در ابتدا بخشی از قطعنامه کنگره هفتم حزب را برای دوستان میخوانم:
واشینگتن، 2– 3 آذر 1387 /22 – 23 نوامبر 2008
دوسال پس از کنگره ششم حزب، کنگره هفتم، ایران را در شرایطی بدتر از آن زمان ولی درست در همان مسیری که در قطعنامه آن کنگره آمده بود مییابد: "طرح گسترده و همه سويهای برای زير و رو کردن جامعه ايرانی ... کوشش آگاهانهای که ايران را سراسر در قالب تنگ يک جهانبينی ارتجاعی بريزند ... انقلاب ديگری که نه تنها بر واپسماندهترين عناصر و لايههای اجتماعی تکيه دارد بلکه مصمم است همه جامعه را به سطح آنها پائين بياورد."
"يک طبقه جديد تکنوکرات و نظامی با موافقت کامل خطرناکترين جناح "روحانيت" فرمانروا، میخواهد رسما مالک همه منابع دارائی اصلی کشور شود و با به خدمت گرفتن تکنيکهای ديکتاتوریهای توتاليتر مدرن، ميهن ما را به قرون وسطای خرافات و تاريک انديشی برگرداند. اسلامی کردن جامعه با قدرت تمام در جريان است و بمب اتمی، نگهدارنده نهائی "نظم نوين"ی خواهد بود که اين تازهترين شاگردان هيتلر خيال دارند بر ايران تحميل کنند. سياستهای خارجی رژيم پس از يک دوره عادی کردن روابط با خانواده بينالمللی، بار ديگر پا به مرحله روياروئی با بزرگترين قدرت جهانی و قدرت منطقهای گذاشته است و امنيت ملی و حتی يکپارچگی ايران را بطور جدی به خطر میاندازد."
همان طور که دوستان میبینند متاسفانه وضعیت ایران در همان مسیری رفته است که در قطعنامه آمده است .
پیشنهاد من برای دستور کنفرانس عبارت است از:
1- برای نام کنگره پیشنهاد می کنم عبارتی با مفهوم " ائتلاف ملی در برابر فاشیسم سپاهی جمکرانی باشد.
2- دستاوردهای جنبش سبز برجسته شود. در بخشی از مردم روحیهای ناامیدی پیدا شده و متقابلا" عدهای که بسیار محافظه کار بودند و به این گونه کارها کاری نداشتهاند فعال شدهاند.
3- مفهوم جمکرانی کمی توضیح داده شود و به مغز و تشکیل دهنده این جریان و مصباح یزدی و دارو دسته حقانی اشاراتی داشته باشیم.
4- اشارهای به تاثیرات جنبش سبز بر جدائیطلبی و ضربهای که جداییطلبان از جنبش سبز خوردهاند و به دو گروه تقسیم شدهاند بشود.
5- اشارتی در گوشه در تشویق دست برداشتن از جوک گویی در باره اقوام ایرانی بشود.
5- بر عرفیگرایی تاکید تازهای بشود.
همایون: اصل قضیه همان است که آقای اشکان فرمودند. این حزب هنوز بدنهاش – البته مواضع رسمی حزب جای بحث ندارد و در مسیری است که باید و به درد کشور میخورد و به درد حزب هم میخورد برای اینکه حزب اگر نامربوط باشد و حرفهایش برای خودش باشد و یک حلقهی پیرامون خودش، سودی ندارد. حزب فایدهاش این است که پیشاپیش جامعه حرکت کند و ضمنا" جامعه را منعکس کند و بهترینهای جامعه را منعکس کند وگرنه میشود فرقه، میشود مجاهدین که خیلی هم تشکیلات دارند، همه هم یک حرف را میزنند و گرفتاری هم با هم ندارند ولی به هیچ وجه به درد آن کشور نمیخورند و جایی هم نخواهند داشت. بله بدنه اصلی حزب خیلی عقب است از خود حزب. بدنه اصلی حزب، بسیاری از تودهی افراد حزب در عوالم دهه هفتاد که چه عرض کنم در عوالم دهه 40-50 زندگی میکنند و انقلاب تاثیرش فقط این بوده که اینها را در مواضع خودشان محکمتر کرده است و تغییر ناپذیرتر و این جور نگاه کردن به حوادث، اوضاع و به کشور و آینده. اثرش فقط همین است که آدم در محیط خودش و چند نفری که تماس دارد زندگی کند و دلش خوش باشد که به او بگویند به به و او به آنها بگوید به به و تمام شود بروند. این دوستانی که ایمیلهای جمعی میفرستند و از این قبیل، در همان عوالم زندگی میکنند و چهار تا سامانه این طرف و آن طرف که همفکرشان هستند میخوانند و بس.
نقش حزب این است که خیلی پیشتر از اینها باشد خیلی پیشروتر باشد و همیشه یک قدمش در آیندهای باشد که میآید نه آینده رویایی، و یک قدمش هم در واقعیات جامعه باشد و حتما" ارتباطش با بهترین عناصر جامعه حفظ شود. این تحولاتی که در ایران روی داده است، و من راجع به خود حزب و مواضع رسمیاش صحبت میکنم خیلی به سود ما تمام شده است. گفتاوردی که آقای موبدی از قطعنامه کنفرانس هفتم آوردند نشان میدهد که این حزب دقیقا" در متن حوادثی که در ایران میگذرد قرار داشته است (خیلی از مردم ایران در آن موقع این توجه را نداشتند و زندگیشان را میکردند) و همانطور که گفتم یک گام هم جلوتر است و اگر اینها به گوش مردم برسد متوجه میشوند یک حزبی است که سخت مراقب اوضاعشان است. مراقب حال و آیندهشان است و مسائل را آنچنان که هست و روی اهمیتشان نگاه میکند نه آنچه خودش دلش میخواهد. بله ما دلمان میخواهد این طور باشد یا این شخص باشد آن شخص نباشد ولی ربطی به جامعه ایرانی، آن 70 میلیون ندارد. آن هفتاد میلیون یک روزی یک طورند یک روز طور دیگرند برای اینکه آنها باید وضع خودشان را در نظر گیرند و مقتضیات زمان را رعایت کنند و بعد تجربههایی پیش میآید تحولاتی پیش میآید. لزوما" عقایدی که ده سال پیش داشتند امروز ندارند. در مورد افراد هم همین طور است. کسانی که در ایران زندگی میکنند حتی در مقامات مهم بودهاند اینها خیلی احتمال دارد که امروز آدمهای ده سال پیش نباشند. آدمهای دو سال پیش هم نباشند. من مطمئنم این صد نفری که بردند و پای تلویزیون در آن دادگاههای نمایشی آبرویشان را ببرند که در واقع آبروی خود رژیم رفت، اینها بکلی آدمهای دیگری شدهاند بعد از این تجربه. حالا ما میبینیم در این ایمیلها و سامانهها که چه خوشحال شدهاند و میگویند دیدید فلان فلان شدهها چه بلایی سرتان آمد دیدید رژیمی که سر کار آوردید چکار کرد؟ بله این طوری هم میشود نگاه کرد ولی آدم باید جور دیگری نگاه کند آنجا که مربوط است به ایران، چون مسئله ما که مسئله انتقامگیری و خالی کردن دلمان نیست – این مال بچههاست، مال آدمهای عقب مانده است – ما نگاه میکنیم ببینیم در آن کشور چه اتفاقی افتاده و چه کار میشود کرد. چی به کار آن مردم و مبارزه میآید. وقتی نگاه میکنیم میبینیم یک تغییر اساسی باید در این آدمها روی داده باشد. اینها نشستهاند در خانهشان یا در زنداناند یا بیروناند و به تمام این 30-40 سال خودشان نگاه میکنند و سری تکان میدهند و واقعا" میخواهند کارهای دیگری بکنند و جبران کنند و خودشان را نجات بدهند. حال اگر آنها این طورند و در داخل این تحولات میافتند ما که در بیرون هستیم و احاطه بیشتری به همه اوضاع داریم میباید بیشتر آماده پذیرفتن واقعیتها باشیم.
کنفرانس به نظر من مسئله اصلیاش مسئله این جنبش مردمی است در ایران. ما نمیتوانیم رد بشویم. از کنارش نمیتوانیم بگذریم. یک اتفاقی در ایران افتاده است و در جریان است که اصلا" سراسر وضع را عوض کرده است. ایران چیز دیگری شده است و این مردم وارد یک دنیای دیگری شدهاند. مردم منظورم همه جامعه نیست. عمده آن نیروهای پیشرو جامعه هستند چون ما 30 سال پیش از این نیروهای پیشرو جامعه زمین خوردیم. اینها بودند که افتادند پیش و این رژیم ارتجاعی و فاشیستی را دنبالش رفتند و پسندیدند و برایش نعره کشیدند. حالا این بکلی عوض شده است. این است که به نظر من اصل موضوع در کنفرانس آینده ما ، موضع حزب است در برابر جنبش سبز. این فرصت را نباید از دست داد. به نظر من اولین پیشنهاد ما به کنفرانس، حالا غیر از نامش این باید باشد که ما در این کنفرانس راجع به موج سبز و موضع ما در برابرش و راجع به آینده ایران در پرتو تحولات سه ماهه گذشته تا آن موقع، بحث و اعلام نظر کنیم و این بحث شاید آن توده حزبی را روشن کند و از این عوالم تکراری بیرون بیایند. سی سال است این حرفها را زدهاند و بس است دیگر. اوضاع چیز دیگری است. دوستان در شاخهها به این دوستان کمتر آشنا به مسائل بگویند فایده ندارد این حرفها را تکرار کردن. ما اصول عقایدمان را که عوض نمیکنیم ولی مواضع ما در برابر تحولات روز نمیتواند سی سال یک جور باشد نمیتواند ده سال یک جور باشد برای اینکه ایران و دنیا و مردم تغییر کردهاند و خود ماها آدمهای دیگری شدهایم. پس پیشنهاد میکنم امروز کمی راجع به این مطلب صحبت کنیم. البته نکتهای که یکی از دوستان از قطعنامه آوردند درست است و به موقع هم هست برای اینکه جنبش سبز واکنشی است در برابر آن اتفاقاتی که ما پارسال پیش بینی کردیم . یعنی نگاه کردیم و روندش را پیش بینی کردیم. این جنبش واکنش به آن است. یعنی مقاومتی است در برابر آن روند فاشیست شدن و فاشیستتر شدن جامعه و سپاهی امنیتی جمکرانی شدنش . حالا پارسال به این صراحت، به این روشنی نبود ولی امسال قضیه کاملا" روشن شده است. مردم هم متوجه شدهاند. مردم پارسال متوجه نبودند امسال به شدت متوجه شدند تا درجهای که 70-80 کشته دادند و چقدر زندانی و چقدر شکنجه و چه فجایعی را تحمل کردند ولی پایش ایستادهاند.
موضوع دیگر سران این جنبش هستند. من نگاه میکنم باز به همین مطالبی که به اصطلاح طیف ما، که با چه کینه و شدتی با موسوی و کروبی برخورد میکنند با چه حسادتی، با چه حس رقابتی، خوب این اصلا" ما را بکلی منزوی میکند برای اینکه فعلا" اینها ایستادهاند و طرف این رژیم هستند و ماها بیرونیم. هیچ کدام ماها که بیرونیم حقیقتا" طرف این رژیم نیستیم. اینها که در ایراناند طرف رژیماند و ایستادهاند و ممکن است توقیفشان هم بکنند. باید این را روشن کنیم آیا دشمن اینهائیم؟، مخالف اینهائیم؟ آیا صحبتهایی که میشود که اینها دارند رهبر میشوند و مواظبشان باشید درست است؟ من نمیدانم و فکر میکنم رهبر نمیشوند برای اینکه این جنبش سبز، جنبشی است که خودش را دارد میسازد. هنوز کاملا" روشن نیست که چیست سازمان هم ندارد عضویت هم ندارد انتخابات هم نمیکنند. یک چیزی است در خود مردم دارد میجوشد و سران این جنبش که موسوی باشد یا کروبی، اینها مخصوصا" هیچ خط مشیی، هیچ اصولی را بر این جنبش نگذاشتند. دفعه پیش آقای پاشایی گفتند اینها حساب کردهاند دیدهاند اگر بخواهند مرامنامه برای این جنبش بنویسند یا باید حرفهای رژیم را تکرار و روی قانون اساسیاش و ولایت فقیه تکیه کنند که همه از گردشان پراکنده میشوند یا خلاف آن حرفها را بزنند که فورا" توقیفشان میکنند در نتیجه چیزی نگفتهاند و گذاشتهاند خود این مردم به آن شکل دهند. در چنین وضعی ما از چه میترسیم که فلانی دارد رهبر میشود، دارد، رقیب ما میشود؟ یا رقیب برای کاندیدای پادشاهی میشود و باید کوبیدش. یا از آن طرف شروع کردهاند که ببینید موسوی پرچم جمهوریاسلامی را گرفته جلویش و عکس گرفته و این هم موسوی شما. این هم آدمی که دارید از او پشتیبانی میکنید. انتظار دارند که موسوی که در ایران است هنوز چیزی نشده به زندان بیفتد. او میتواند مثلا" پرچم شیرو خورشید دست بگیرد؟ آخر باید انسان یک مقداری، یک مقدار اندکی مسائل را آن چنان که هست ببیند. آخر کسی که در آمریکا نشسته یا در کانادا نشسته و زندگیاش بهر حال جوری تامین میشود نه خطری هست نه کسی در خانهاش را میزند و یا ضربدر به در خانهاش میکشند، بله میتواند هر چه دلمان بخواهد بگوید. ولی موضوع این است که در ایران دارد مبارزهای میشود که یک انگشت در آن نداشتهایم، وقتی روی داد پشتیبانی کردیم .حالا به آنها حمله کنیم که چرا پرچم جمهوریاسلامی بردهاید؟ یک مناظرهای با یکی از طرفداران رژیم داشتهام که در سامانه " تلاش" آمده است. ملاحظه کنید آن فردی که مخالف ما هست قضایا را چگونه میبیند و ما باید چگونه جواب بدهیم. من هم میتوانستم مثل این افرادی که این حرفها را میزنند فحش را بکشم به او ، به اعتقاداتش ، به پرچمش و رژیمش، نتیجهای نداشت و فقط دلم را خالی کرده بودم. اکنون او تشویق شده است دوباره بنویسد. شما وقتی این جور مسایل را نگاه کنید و مبارزه را این جور برای خودتان حل کنید اثر خواهید بخشید و از این سالهائی که در بیرون دارید زندگی میکنید نتیجهای گرفتهاید و الا که مینشینیم دور هم و حرفهایی که دوست داریم برای هم میزنیم و بعد هم میرویم با خیال راحت زندگیمان را میکنیم.
در رابطه با کنفرانس، 1- نام کنفرانس چه باشد 2- موضع حزب در برابر جنبش سبز چیست، و چه باید باشد و رئوس آن را پیشنهاد کنیم که در کنفرانس به بحث مفصل گذاشته شود 3- شکافتن خطری که پارسال پیش بینی کردیم و توضیح دادن بیشتر و یادآوریش، که خیلی به سود حزب تمام خواهد شد و قدری از آن قطعنامه را بیاوریم و هشدار را تقویت کنیم که متاسفانه وضع دارد بدتر میشود.
مختاری: در کنفرانس " نه جنگ، نه جمهوریاسلامی، نه تجزیه ایران" گفتیم ارتباط با ایران را تقویت کنیم در این کنفرانس بهتر است بحث جدی در این رابطه انجام دهیم. فکر می کنم آن دوستان حزبی که کمتر درگیر مسائل هستند و با نظرات حزب بخوبی آشنا نیستند و بعضا" مواضع سختی هم در برابر آن میگیرند با درگیر شدن این دوستان با بعضی مسائل تخصصی و سپردن مسئولیت موجب رشد بیشتر آنها فراهم شود. در رابطه با جنبش سبز، سئوال این است آیا حمایت ما مشروط باید باشد؟ موضع و خواستههای مردم مشخص است اما رهبران بهر حال دنبال آنند که یک جوری فرم نظام عوض شود و یکسری قدرتها در دست عدهای کاهش یابد. فکر میکنم پشتیبانی در مورد رهبران سبز باید مشروط باشد تا در صورتی که مشاهده شد از خواستهای مردم کوتاه میآیند و یا مواضعی خلاف اصول ما و منافع مردم گرفتند فاصله خود را حفظ کنیم و مورد انتقاد قرار نگیریم که چرا این موضع را گرفتیم و میتوانستیم پیشبینی کنیم که رهبران جنبش دنبال خواستهای مردم نخواهند رفت
همایون: نکتههایی که آقای مختاری گفتند درست است ولی نمیدانم چه جور میشود به آنها عمل کرد. ما چگونه میتوانیم تخصصی کنیم افرادی را که در جریان نیستند و علاقهای هم ندارند که در جریان باشند. چگونه میشود علاقهمند کرد. آیا مثلا" میشود در شاخهها به افراد ماموریت داد که هر بار یکیشان موضع حزب را درباره یک موضوعی برود تحقیق کند و بیاید بیان کند و این کار عملی است؟ اینها را دوستانی که دست در کارند بهتر میدانند و راه حلی برایش پیدا میکنند. در مورد مشروط بودن، ما باید از اصولی پشتیبانی کنیم نه از افراد. یعنی اعلامیه نمیدهیم که پشتیبانی موسوی یا کروبی هستیم. ما هر پشتیبانی هم کردهایم از جنبش مردم کردهایم ولی ضمنا" نباید موضعی بگیریم که اگر خودمان در ایران بودیم و میخواستیم مبارزه کنیم خلاف آن میکردیم یعنی باید خودمان را در جای مبارزان بگذاریم. شرایط همانطور که عرض کردم فرق کرده است. تا پارسال در ایران مبارزهای نبود مردم گرفتار مسایل خودشان بودند و جوانها بکلی برکنار بودند از همه اوضاع کشور و مبارزه میان جناحهای مختلف رژیم بود و ما هم کاری به آن جناحها نداشتیم و نداریم و حرف خودمان را میزدیم. اما در این سه ماهه مردم وارد شدهاند و یک حرفهایی میزنند و شعارهایی شروع کردهاند که دیگر ما نمیتوانیم بگوئیم دنیای درون یک چیز است و مقتضیات خودش را دارد و ما دنیایمان چیز دیگری است و مقتضیات خودمان را داریم و زیاد به هم ربطی نداریم. نه این طور نیست دیگر.
به نظر من در سه ماهه گذشته بیرون بطور کلی اهمیتش را از دست داده است. تا سه ماه پیش بیرون اهمیتی داشت از جهت طرح مسائل. امروز از نظر طرح مسائل، هم چندان نمودی ندارد. افراد زیادی پشتیبانی میکنند که کار خوبی است ولی اصل مطلب در ایران است. بقیه هم یا چیزی نمیگویند یا همهاش از مواضعی که قبلا گرفتند دفاع میکنند و یا مانند سلطنتطلبان که فقط بهانه میگیرند و میخواهند گزک بدست بیاورند و حمله کنند و مسخره کنند. بحث اساسی در ایران دارد میشود و این بحث اساسی پشتیبانی لازم دارد. ما باید این انعطاف را هم خودمان داشته باشیم هم برای مبارزان در ایران قائل باشیم که در ایران باید اینها طوری عمل بکنند که یک: این جنبش حفظ شود و دو، بتواند ادامه پیدا کند . هیچ سودی برای ما ندارد که چنان سرکوبی بشود از این هم بیشتر که دیگر صدا از کسی بلند نشود. به نفع ما است که در این مبارزه هر چیزیاش که ممکن است حفظ شود و ادامه پیدا کند و جز در چهارچوب جمهوریاسلامی، این کار امکان ندارد زیر همان پرچم، همان ولایتفقیه و همان کثافتکاری و چارهی دیگری نیست. الان موضوع تغییر رژیم نیست عوض کردن جمهوریاسلامی نیست ابدا". میخواهند مرحله مرحله پیش برود و کار درستی هم کردهاند. تنها راهش هم همین است. با اینکه پیداست صد در صد مخالف این اوضاع هستند و میخواهند اوضاع عوض شود ولی خویشتنداری میکنند و در این چهارچوب کم و بیش عمل میکنند و مخصوصا" رهبران این جنبش بسیار هوشیارانه عمل میکنند نباید به اینها حمله کرد و تخطئه کرد. خیلی خوب هم ایستادهاند و جرئت هم دارند. با این که میبینند مخالفانشان – احمدینژاد و خامنهای چه رفتاری میتوانند بکنند باز میایستند. نتیجه میگیرم که پشتیبانی ما از این جنبش است. وارد افراد نمیشویم همچنان که تا حالا نشدهایم. این انعطاف را هم برای خودمان و هم جنبش و رهبران قائل هستیم که در چهارچوب نظام رفتار کنند و مبارزه کنند.
تصور نمیکنم اینها قابل انحراف باشند مگر اینکه ببرندشان زندان و چنان بلائی به سرشان بیاورند که مثل ابطحیها و حجاریانها بیایند هر مزخرفی که آنها بهشان گفتهاند تکرار کنند که آن بحث دیگر است. ولی امثال موسوی و کروبی موقعیتی دارند که نمیتوانند دیگر از این حرفها برگردند. کار از این مسائل گذشته است. این افراد زیر بار مصالحه اصولی با رژیم نخواهند رفت ولی خوب اگر اتفاق افتاد ما هم مثل مردم برمیگردیم. کسی هم به ما ایراد نخواهد گرفت که چرا تا حالا پشتیبانی کردید و حالا نمیکنید. ما هم مثل آنها. ما خواهیم گفت ما تا حالا از این اصول پشتیبانی کردیم حالا مبارزه منحرف شده است مثل دوم خرداد. اولش قابل پشتیبانی بود دو سال که گذشت معلوم شد نه قابل پشتیبانی نیست. هم مردم برگشتند و هم کسانی که در بیرون میگفتند به اینها شانس بدهیم دارند یک کارهایی میکنند.
بهمن زاهدی : من به عنوان یک عضو حزب میخواهم کنفرانس از تمام کمیتههای جنبش سبز در اروپا مخصوصا" از جوانان دعوت کند که از روز اول در کنار ما باشند و حتی در گروهای کاری شرکت کنند. این مهم است که جوانهایی که فعلا" در خارج کشور در دسترس هستند ببینیم صحبتشان چیست و گفتگو داشته باشیم.
فرهی : کنفرانس موقع خوبی برگزار میشود. جنبش سبز و تحولاتی که در ایران اتفاق افتاده زیاد است و خط و خطوطش روشن شده و خواهد شد. طبعا" کنفرانس تحت تاثیر و سایه خیزش مردم قرار خواهد گرفت و بیشتر در این محور باید باشد. 30 سال اپوزیسیون خارج میگفت چرا مردم پا نمیشوند حالا که پا شدهاند همانطور که آقای همایون گفتند خارج هیچ نقشی نداشته و بعضا" کارهایی میکنند که مایوس کننده هم هست. در مورد بدنه حزب، گرفتاریهایی که دوستان فرمودند کاملا" درست است و ما این مشکل را داریم. مطالب دفتر پژوهش و اعلامیههای حزب و حتی خیلی از مقالههایی که از دیگران مناسب تشخیص میدهم با واکنش مناسبی از طرف دوستانمان روبرو نمیشود. موقعی که من خواهش کردم که بهتر است دقت کنید و مواضع حزب را بشناسید و بدانید ما حزبی هستیم و چهارچوبی داریم گفتند که من فکر میکنم خودم خیلی با سوادم و بقیه بیسوادند و این طوری برداشت کردند. امروز چیزی به ذهنم رسید برای حل این مشکل بدنه حزب که صحبت شد اتفاقا" همین دفتر پژوهش خیلی خوب است و خود من حقیقتا" یاد میگیرم و باید تشویق کنیم دیگران را.
در مورد احمدینژاد و جمکرانیهای دیگر ، اگر همهاش تکیهمان را روی این کلمات بگذاریم با اینکه میدانیم که میخواهند یک حکومت شبیه صدام حسین به اضافه جمکران تحمیل کنند که این خیلی خطرناک است و میدانم که ترس آقای همایون و خیلی از دوستان از همین است و چون مسئله ما ایران است. با این حال اگر همه تلاشمان را هم بگذاریم روی این قضیه بنحوی مبارزه با کل رژیم زیر سایه میرود و یا خیلیها این جوری فکر خواهند کرد کما اینکه همین الان میگویند که مشکل شما شخص احمدینژاد است و با خود رژیم زیاد مشکلی ندارید..
در مورد قطعنامه هم حتی الامکان وقت بیشتری اختصاص داده شود تا بیشتر بتوان روی آن بحث صورت گیرد
قطبی : ضمن تایید پیشنهاد آقای زاهدی در مورد نام کنفرانس که بهتر است در رابطه با جنبش سبز باشد باید مسئله مالی دعوت شوندگان را هم در نظر بگیریم. دوم گفتگوی آقای همایون با "تلاش" در شاخه ما زمین لرزهای به راه انداخته و آن قسمتی که "واقعگرایانه " و " حفظ نظام " یکی از وظایف اپوزیسیون یا ما است توضیح بیشتر از آقای همایون میخواهم و خواهش میکنم یکی از موضوعات کنفرانس را حتما" به این موضوع اختصاص دهید که چرا اپوزیسیون یا حزب یا هر کسی در خارج از ایران چرا باید اصلا" چنین صحبتی بکنند و چرا اصلا" باید چنین ایدهای داشته باشند علی الخصوص آقای همایون و حزب مشروطه ایران و یکی از مسائل پیچیدهای است که فکر میکنم در آینده در مقابل خودمان داشته باشیم و فکر میکنم بدتر از آن صحبت در صورت جنگ در کنار جمهوریاسلامی بودن خواهد بود و در این کنفرانس بهتر است این موضوع را بیشتر باز کنند.
رحیمی : میشود دوستان دفتر پژوهش با آن دوستانی که در موردی اعتراض دارند یا بحثی دارند آنها را دعوت کنند بعنوان میهمان تا بتوانند در بحث شرکت داشته باشند و نظراتشان را بگویند. شاید ما اگر نقطه نظرات آن دوستان را بشنویم ما هم یک سری مسائلی برایمان زیر سئوال برود. گاهی گفتگوی رودرو بهتر نتیجه میدهد تا فرضا" از طریق غیر مستقیم. در رابطه با جدائیطلبان، جنبش سبز ضربههای جدی به احزاب قومی زده است و در واقع آنها مقداری گیج شدهاند. چند مقاله در سایتهای مختلف از جمله اخبار روز آمده و در یکی از آنها پرسیده میشود چطور شد که دوستان دمکرات و کومله در این شلوغی جوله دادند . جوله کلمهای کُردی است که به معنای رژه رفتن است. چند نفر مسلح راه میافتند از این آبادی به آن آبادی و سعی میکنند مردم را روشن کنند و هوادار جمع کنند یا مالیات بگیرند. چرا در این هنگامه رفتهاند این کارها را کردهاند که باعث شود جمهوریاسلامی تعدادی از آنها را بکشد و این چه سودی داشت برای مبارزه اقوام و چه نتایجی میشود گرفت برای خود جنبش سبز. مقاله در باره وضعیت و نیازهای احزاب قومی است و آمده است که ناسیونالیستهای قومی چارهای جز شرکت در حرکت و مبارزه در روند دموکراتیک شدن ایران ندارند و مسئله اقوام بر اساس حقوق دموکراتیک آنها تعیین میشود و مبارزه آنها برای حقوق خود جزیی جدایی ناپذیر از مبارزه برای دموکراسی خواهی بشمار میآید و گرنه عرصه را به اصلاح طلبان و رقیبان خواهند باخت و قیام اخیر فرصت تاریخی مناسبی بود و چه آسان از دست رفت. مقاله هشدار میدهد بهتر است به جنبش ملی بپیوندند و با استفاده از فضای دموکراتیک بعدا" به خواستهای خود برسند. خوشبختانه الان دیگر در مورد شوینیسم فارس بحثی نمیکنند. این چه شوینیسمی است که دارد بر علیه خود انقلاب میکند و به خیابانها ریخته و کشته و زندانی میدهد
یوسف نژاد: موضوع کنفرانس کاسل اگر چیزی جز جنبش سبز باشد باعث شگفتی من خواهد بود. درست آن است که موضوع اصلی در رابطه با ضعف و قوت این جنبش و مسایلی که با آن روبروست باشد و رسیدگی به محتوی جنبش و چه باید و نباید کرد. ارتباط دادن این کنفرانس به مردم و شناساندن این کنفرانس به مردم بسیار ضروری است. در عرض این 88 روز در تمام کشورهای دنیا در شهرهای بزرگ کمیتهها و سازمانهای جدید تشکیل شده و بسیار خوب است که بشود از نمایندگان این کمیتهها دعوت کرد. نمایندگان کمیتهها میتوانند هدفهای خودشان را تعریف کنند و این کمیتهها همه از درون جنبش سبز بیرون آمدهاند. در مورد تجزیهطلبان، هر موقع در کشور قدرت در بحران باشد تجزیهطلبان سوء استفاده میکنند و این مسئلهای قدیمی است. جنبش سبز جواب خوبی برای این مسئله دارد: اعتقاد به تقویت شبکههای اجتماعی و اعتقاد به نظم و سازمان در پهنه سرزمین ایران.
عالم زاده : مجموعهای از سئوالهای متداولی که مردم از حزب مشروطه ایران چه در داخل و چه در خارج میپرسند و سئوالات در قالبهای اساسنامهای و مرامنامهای هست. آیا امکان دارد اینها را به کنفرانس یا در کنفرانس مطرح کرد و یا در جلسات دفتر پژوهش یا جلسات شورای مرکزی مطرح شود؟ در مورد کنفرانس کاسل: علیرغم گسترش جنبش سبز راههای متعددی برای بیراهه رفتنش وجود دارد. اگر به بیراهه برود فکر نمیکنم دیگر به این زودیها ما شاهد جان گرفتن جریانی مشابه باشیم. وضعیت سه ماه پیش جور دیگر بود و الان تفاوت کرده است. بخش عظیمی از تشکلات سیاسی یا مدعیان رهبری، شاید ارزش و توانائیشان تا زمانی هست که یک توده بی شکلی از مردم وجود داشته باشند که به صورت پراکنده توجهی داشته باشند به این افراد و اگر با پدیدهای مثل جنبش سبز، مردم منسجم شوند میبینیم که انصافا" جاذبه گذشته را ندارند. از این رو باید به سمت شناخت بیشتر مردم رفت و یک استراتژی در رابطه با رویکرد به ایران و مردم داشته باشیم و نحوه ارتباطگیری را ببریم به سمت ارزشهای حزب مشروطه.
بهمن زاهدی : قطعنامه حزب در مورد اقوام جواب تجزیهطلبان را داده و قاطعیت خود را دارد و هنوز از طرف آنها به چالش کشیده نشده است. برای نام کنفرانس نام " امید سبز ایران " یا " امید سبز برای ایران" را پیشنهاد میکنم
همایون: پیشنهاد آقای زاهدی در مورد دعوت از این کمیتهها بسیار خوب است و فکر میکنم خودشان هم هزینهی خودشان را تامین کنند و ما هم در دعوتمان لازم نیست تعهدی در این باره بکنیم و اینکه در بحثها و در کمیتههای کاری شرکت کنند بسیار بسیار حرف درستی است. آنچه که آقای یوسف نژاد در مورد جنبش سبز گفتند بنده هم تایید میکنم. اساسا" این کنفرانس برگرد آن خواهد بود. این قدر موضوع حاد است که خیلی بیش از آن وقت نخواهد شد که بحث کنیم. هیچ اشکالی ندارد که عمده بحث کنفرانس را بگذاریم برای جنبش سبز و موضع حزب و تحولات آینده چون اصل داستان آن است. تحولات آینده ایران مهمتر از همه چیز است و آنهم بستگی دارد به جنبش سبز.
این پرسشها که از حزب میشود و پاسخها فکر نمیکنم جایش در کنفرانس باشد و کنفرانس به این بحثها نمیرسد. این باید ارجاع شود به شورای مرکزی و شورای مرکزی جوابها را تهیه میکند و در سامانه حزب منتشر میشود اما کار خیلی خوبی است که آقای عالم زاده در دست دارند و خیلی کمک خواهد بود به حزب.
در مورد موضوع " گزینه واقعگرایانه است" نه، ما نگفتهایم وظیفه حزب است. اشکال رفقا این است که مطلقا با مطالب چاپی دشمنی دارند. چشم نمیرود تا مطلب را بخواند فقط گوش کار میکند. همین طور افواهی چیزی به گوش میرسد و بعد هزار مطلب دربارهاش بافته میشود. ما دو جلسه پیش توضیحات مفصلی دادیم. دوستان برمن که زلزله شده است بد نیست اینها را بخوانند ببینند داستان چیست و چرا این حرف زده شده و مطلب چیست. همین طور در مورد کنار ج.ا ایستادن، معلوم است. بله اگر کار به حمله به ایران کشید و کار به تجزیه ایران کشید در کنار شیطان هم قرار میگیرم. معلوم است، ول کنیم همین طور مملکت از بین برود که ما دشمن فلان و فلان هستیم؟ ما برای دشمنی با ج.ا برای سرنگون کردن ج.ا برای بازگرداندن پادشاهی برای هیچ کدام از اینها تشکیل نشدهایم. ما برای ساختن ایرانی که در منشور آوردهایم تشکیل شدهایم. برای رسیدن به آن ایران ج.ا باید برود و به نظر ما باید پادشاهی با رای مردم برقرار بشود همین. ولی اینها فرع است. اصل آن است که آن جامعه ساخته شود. حالا فرض کنیم ج.ا را هم برداشتیم و یک رژیم بدتر آمد خوب چکار کردهایم؟ نتیجهاش چیست؟ این است که گفتم منشور را باید درست خواند و از پشت منشور درست به قضایا نگاه کرد. اگر مقصود فقط برداشتن ج.ا است خوب بروند جزو مجاهدین خلق بشوند. آنها هم میخواهند ج.ا برود. پس منظور این است که جامعهای که مجاهدین خلق نمیخواهند، در ایران برقرار شود. پس آن اصل است حالا به دوستان برمن توصیه میکنم اول این مطالب را بخوانند مخصوصا" مذاکرات دفعه پیش دفتر پژوهش را در بارهاش بحث کنند. اگر باز صحبتی داشتند جلسه آینده تشریف بیاورند با هم صحبت کنیم. آنها هم که در لندن فکر میکنند مسئله ما احمدینژاد است و کاری به کل رژیم نداریم توجه نمیکنند که احمدینژاد و دار و دسته سپاهی-امنیتی میخواهند رژیم را یک دست کنند، یعنی کل رژیم بشوند و ما آن وضع را برای ایران از وضع فعلی هم بدتر میدانیم.
قطبی : من تلاش خود را میکنم و البته دوستان به اتفاق هم گزارش دو جلسه را خواندیم و صحبتهای فراوان شد در باره همین مسئله حفظ نظام و انگیزهها و دلایل آن، آقای همایون، شما درست میفرمائید و گفتم یک سال است که میگویم در دفتر شرکت کنید اما نکتهای هم هست که صحبت کردن واقعا" تاثیر بهتری دارد تا خواندن. چون در خواندن هر کسی میخواند و هر طور خواست برداشت میکند ولی وقتی صحبت میشود بخصوص از طرف شما این تاثیر کلام هم نقش بزرگی دارد ولی پیشنهاد خوبی کردید و سعی میکنیم در جلسه بعدی یکی دو نفر از دوستان اینجا باشند و پرسشهایشان را مطرح کنند.
دستور نشست بعدی :
1- جمعبندی پیشنهادات به قطعنامه
2- موضوع سخنرانی : درباره جنبش سبز
سخنران : آقای موبدی
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|