جمع بندی نشست 68 ــ حاصل بحثهایی که سه نشست قبلی را بخود اختصاص داد بسیار پربار بود. امیدواریم در کنفرانس بحث مفصلی روی جنبش سبز صورت گیرد. نام کنفرانس را جنبش سبز بگذاریم بهتر است. نمیخواهیم با اشخاص یکی شویم ولی میخواهیم با جنبش یکی شویم. این جنبش، جنبشی اعتراضی است ولی در کنار این جنبش اعتراضی یک حرکت سیاسی هم هست و این دو با هم یکی نیستند. ما فعلا" از آن حرکت سیاسی نیز پشتیبانی میکنیم ولی آن مشروط است و پشتیبانی ما از حرکت اعتراضی که جنبه عام دارد نامشروط است. به شورای مرکزی توصیه کنیم که زیر نام جنبش سبز، کنفرانس را برگزار کند.
همان طور که دوستان عموما" نظرشان بود بیشترین وقت کنفرانس را روی آنچه در ایران روی داده و میدهد و موضعی که حزب گرفته و مواضعی که باید بگیرد بگذاریم. حزب یک باره به این نتیجه گیری نرسیده است که حالا یک جنبشی هست و ما باید از آن پشتیبانی کنیم. این داستان از فردای انقلاباسلامی شروع شده است. اگر دوره 15 ساله حزب را در نظر بگیریم گام به گام نزدیک شدیم به اینکه بتوانیم به سرعت و پیش از همه چنین موضعی بگیریم که کاملا" درست از آب درآمد زیرا 1- نگاهمان را انداختیم به تحولاتی که در جامعه ایران روی میدهد که بستر همه اتفاقاتی است که میافتد و خواهد افتاد. 2- رابطه ج.ا. با جامعه را که در شکل دادن افکار عمومی و سرنوشت خود جمهوریاسلامی نقش درجه اول دارد در نظر گرفتیم و چون این طور نگاه کردیم طبیعی بود که به اینجا خواهیم رسید و در این کنفرانس زمان این هست که یک ارزیابی هم از موضعگیریمان در مورد دوم خرداد بکنیم چون دوم خرداد یک مرحله مقدماتی جنبش سبز باید به حساب بیاید . روی این که این جنبش باید مرام نامه داشته باشد یا نه- چون عدهای مشغول تدوین آن هستند- سازماندهی داشته باشد؟ و ارتباط این جنبش با رهبری، رهبران یا سرانش ...
رحیمی: در رابطه با اینکه گفته شد عدهای در خارج دارند مرامنامه برای جنبش سبز مینویسند چون این مرامنامه را ندیدهام نمیشود در این وقت کوتاه اظهار نظر کرد ولی نمیدانم چه کسانی میخواهند مرامنامه بنویسند و با این کار صحبت سازماندهی پیش میآید. در خارج کشور اپوزیسیونی که نمیتواند با هم بنشیند و صحبت کند چگونه میخواهد مرامنامه بنویسد؟ در ایران میتوانند این کار را بکنند ولی در خارج کشور ابدا" دورنمای همکاری دیده نمیشود و تنگ نظری را در بیشتر مسایل میبینیم.
آجرلو: ما باید یک سمت و سویی به این جنبش بدهیم. جریاناتی که در خارج کشور هستند که کم هم نیستند دارند روی مبانی اعتقادی ما پا میگذارند. مثلا" در کشورهای اروپایی میآیند پرچم شیرو خورشید را به راحتی ممنوع میکنند. حتی شعار مرگ بر جمهوریاسلامی را هم جلوگیری میکنند. عدهای گروهی درست کردهاند بنام دموکراسی سبز و بعد بنام اینکه ما جوانیم و میخواهیم کار جوانانه کنیم خواست جمهوریاسلامی را برآورده میکنند. متفرق کردن جمعیت و سمت و سو دادن به جمعیت که زیر چتر اصلاح طلبان برویم و شعار اینها را دادن و نمایندگان اینها را دعوت کردن که باعث شدند یک جمع 5000 نفری به 200-300 نفر کاهش یافت. ما بعد از سه ماه در سوئد ثابت کردیم که اگر به این داستانها یک رنگ و بوی ضد جمهوریاسلامی بدهیم مردم بیشتر مشتاق میشوند. چیزی که من در صددش هستم این است که در مقابل این گروه، ما هم بیائیم یک گروهی درست کنیم با مشخصه خودمان. در تریبون اینها حرفهای آقای رفسنجانی را میشنویم. ما چرا نباید فضایی که خودمان دلمان میخواهد ایجاد کنیم. وقتی در ایران به طور وسیع میگویند " ما شیریم و خورشید پشت ماست" این میرساند که مردم ایران حداقل در بخش پرچم شیر و خورشید با ما هم عقیده هستند و اندک اندک شعارها رادیکالتر میشود مثل مرگ بر خامنهای و احمدی نژاد. خودمان تحت عنوان " گرین رژیم چنج" تشکیل دهیم که موضع مان مشخص شود که ما نسل جوان داریم برای تغییر رژیم تلاش میکنیم. شاید خیلیها بگویند این رادیکال است و به ضرر ما تمام میشود ولی وقتی ما مشخص کنیم و صادقانه شعارهای خود را دنبال کنیم آنها که با ما خواهند بود در ادامه راه از ما ایراد نخواهند گرفت که شعار و راهمان را عوض کردهایم.
بهمن زاهدی: گروهی به نام " یونایتد فور ایران" آمدهاند که کمیتههای شهری اینجا را سازماندهی کنند و حالت سیاسی بدهند. این کمیتهها درست شده ولی استقبال زیادی نشده. در این کمیتهها همه جا راجع به اساسنامه و مرامنامه برای این کمیتههای شهری صحبت میکنند و افراد مختلف نظر میدهند. ما باید روی سه نکته پافشاری کنیم 1- حمایت از جنبش در داخل کشور 2- دفاع از حقوق بشر در ایران 3- هماهنگی بین ایرانیان در خارج کشور
قطبی: با تایید حرفهای آقای زاهدی، در برمن ما یک اصولی بین خودمان درست کردیم که چهارچوب فعالیت ما را نشان دهد. از کلن و دوسلدورف و اشتوتگارت خواستهاند اعمال نفوذ کنند که در بعضی جاها نتوانستهاند.
رحیمی: موضعی که آقای آجرلو بیان میکنند موضع بسیار خطرناکی است. اینکه نیروهای چپ یا طرفدار ج.او گروههایی درست کردهاند و ما هم بیائیم در مقابلشان گروهی درست کنیم نشان میدهد که ما هنوز اولویتهایمان را نمیبینیم و هنوز موضوع جنبش سبز برایمان مهم نیست و مهم خودمان هستیم. این گونه نمیشود اندیشید. من فکر میکنم این جنبش که در ایران شکل گرفته همه نیروها را غافلگیر کرده بخصوص اینهایی را که آقای آجرلو گفتند. الان بساطی درست کردهاند. اولا" ببینیم این نیروها چه اندازهاند و چکار توانستهاند بکنند. یک سری نیروها که دارای امکانات مالی وسیعی هستند توانستهاند به صورت لابی ج.ا. برای خودشان تشکیلاتی درست کنند. آیا ما میخواهیم خودمان را گرفتار چنان تشکیلاتی کنیم؟ آیا میخواهیم تجربه جنبش رفراندوم را یک بار دیگر تکرار کنیم؟ اینکه کسانی میخواهند برای خودشان مرامنامه بنویسند میخواهند باز هژمونی خود را برقرار کنند موضوعی شکست خورده است و ما میبینیم که نیروی چپ و راست و تمام نیروهای خارج کشور سرگردانند و نمیدانند چکار کنند. یکی مثل آقای گنجی را میبینیم با آن ایدههای خوبش از ایران بیرون میآید و امروز در خارج کشور چه چیزهایی مینویسد که اصلا" آدم نمیتواند باور کند که یک کسی که متن جمهوری خواهی را نوشت یک دفعه بیاید بگوید حرف حرف کروبی و موسوی است و کسی نباید چیز دیگری بگوید. فکر میکنم باید اولویتهایمان را در نظر بگیریم و به ایرانیانی بیندیشیم که فردا میخ واهد چیزی بشود که حزب مشروطه ایران در منشور خود آورده است. همین موضوع را دقت کنیم که آقای همایون سه مقالهاش را به این موضوع اختصاص داده که با یک هوادار رژیم بطور غیر مستقیم گفتگو میکند. یعنی بعضی از طرفداران رژیم تغییر کردهاند ولی خود ما تغییر نکردهایم. با آن ایدههای آقای آجرلو ما تغییری نکردهایم و کاری از پیش نبردهایم چون وحشت داریم که نکند چپ به دستش بگیرد. نه، موضع ما این نیست. موضع ما موضع حقوق بشر است. آن جنبشی که امروز رهبری دارد ولی رهبر ندارد، یک سازماندهی مشخص ندارد و امروز فعال است. باید سعی کنیم این مرحله را تقویت کنیم
همایون : توده بی شکل به شعار علاقه دارد و ممکن است جلب شود ولی وقتی جنبشی پیدا شد و یک جهتی داشت و یک گفتمانی داشت آن وقت بیش از نستالوژی و نام لازم است و همانطور که آقای عالمزاده در نشست پیشین گفتند بهتر است با در نظر گرفتن این موضوع ما به ارزشهای حزب مشروطه ایران توجه بیشتری کنیم. منظور ایشان به نظر من این است که بیش از پیش تکیه را بر ویژگیهای حزب بگذاریم چون حزبی است که جایگاه بکلی متفاوتی دارد. نه ربطی به سلطنتطلبها دارد نه ربطی به مصدق و چپ و نه آن چیزهایی که در بیرون و درون ایران درست شد. فلسفهای دارد، طرز تفکری دارد، برنامه مشخصی دارد برای اداره کشور و آینده ایران.
نکتههای دیگری که در کنفرانس بهتر است طرح شود تحریم اقتصادی است. تحریم کمرشکن، موضوع برنامه اتمی و موضعگیری حزب در این باره، مسئله ارتباط ج.ا. با آمریکا و تاثیراتش. اینها موضوعات روز است. الان موضوعات سرنگونی و براندازی که در محافلی مطرح است فکر نمیکنم مسئله مردم باشد. اگر کنفرانس روی این موضوعات بیشتر تکیه کند و مواضع روشنی بگیریم نقش رهبری حزب برجسته تر خواهد شد. چون حزب ما برخلاف دیگران صحبتها و راهنماییهای صریحی میکند. دیگران را میبینیم اعلامیه میدهند، اعلامیههای طولانی و کوتاه. انشاء است بیشتر و به نعل و به میخ است و فرار از موضوع است. حالا از آقای گنجی گرفته که میگوید تحریم نکنید ولی تحریم سیاسی کنید تا خیلیهای دیگر. نه، کار ما این نیست. کار ما جنبه تکمیل پرونده خودمان و روابط عمومی ندارد. ما میخواهیم واقعا" مسئولانه راجع به کشورمان فکر بکنیم و نظرمان را با مردم در میان بگذاریم و اثر میکند و خواهد کرد. اینها پیشنهادهای من است به کنفرانس. به نظرم کنفرانس موفق و مهمی خواهد شد.
آجرلو: از آقای رحیمی میپرسم اولویتهای ما چیست؟ آیا شعارهایمان است یا نه، بعد از 18 تیر خیلی چیزها اتفاق افتاد. جنبش رفراندوم، کنفرانس پاریس و گروههای سیاسی دورهم جمع شدند اما چیزی که من صحبت کردم یک گروه کاملا" جوان بود که هیچ ربطی به آن اتفاقاتی که قبلا" در اپوزیسیون افتاده ندارد. بعد از این اتفاقات دیدیم که طرفداران ج.ا. زیر پوست حالا جنبش سبز یا هر چیز دیگر آمدند هزاران هزار دلار پول خرج کردند. مثلا" یک پارچه 2000 متری را از پاریس تا این جا آوردند. یک سئوال کردم از این دوستان. پرسیدم هزینه اینها از کجا میآید؟ دوستان گفتند ما چهار تا دانشجوئیم جمع شدیم پولهایمان را گذاشتیم رویهم و پارچه را آوردیم. بعد یکی گفت تحقیق کردم هر کیلویی که از فرانسه به سوئد بیاید ده یورو پولش است که میشود 2000 یورو و پرسیدم از کجا آوردید شما چهارتا دانشجو؟ که بعدا" رسیدیم به سرمنشاء اینکه پولها از کجا آمده و آقای مخملباف چگونه این پولها را آورده اینجا خرج کرده. چرا جمهوریاسلامی هر کاری دوست دارد میکند و ما اینطرف ماجرا ساکتیم؟ وقتی ما میتوانیم شعارهایمان را مطرح کنیم و اولویت را به شعارهایمان بدهیم چرا این کار را نکنیم؟ مثلا" این یک گروه جوان است و میخواهد یک کار جوان بکند کاری که برای جوانهای ایران است. وقتی شرایط هست که میدان در دست ما باشد چرا از این فرصت استفاده نکنیم؟ چرا صبر کنیم که گفتمان ما، گفتمان ما غالب شود بجای اینکه خودمان این کار را بکنیم، چرا منتظر دیگران باشیم؟ برای جنبش سبز با این وسعت هیچ کس نمیتواند مانیفست تعیین کند چون رهبری واحدی ندارد اما ما هم به عنوان درصدی از مردم بیائیم شعارهایمان را تبلیغ کنیم
بهمن زاهدی: من با صحبت های آقای رحیمی موافقم. در این کمیتههای شهری همه ما فعال هستیم و بهتر است زیاد در کارشان دخالت نکنیم. این منشور نوشتنها مرامنامه نوشتنها به آنجا خواهد رسید که خیلی از کمیتهها از بین خواهند رفت.
عالم زاده: مقوله منشور نوشتن و بخش اعظم تلاشهایی که با خود، عنوان ایجاد گروه و رهبری و غیره را یدک میکشند فکر میکنم تلاشی است برای اینکه برخی دوستان ما و گروهها نشان دهند که از روند پیش آمده مردم در مبارزه عقب نیستند و صرفا" کاری کرده باشند. گستردگی جریان سبز به علت عدم وابستگی مستقیمش به یک جریان به خصوص سیاسی است. مانیفست نوشتنها برای کسانی که میخواهند تصمیم بگیرند به این جنبش بپیوندند یا در آن بمانند اثر مطلوبی نخواهد داشت و از راه فعلیاش خارج خواهد کرد. لزومی به ایجاد گروههای جدید نیست. در طول 30 سال گذشته بقدر کافی از این گروهها تشکیل شدهاند و اکثرا" هم بعد از مدتی خاموش گشتهاند. اگر تفکرات نویی دارند بهتر است به گروههای موجود و نزدیک به فکر خود بپیوندند و از صفر شروع نکنند. چندی پیش حزب اعلام کرد از مسئله قدرت و قدرتطلبی فاصله گرفته و در مرحله مبارزه دنبال قدرت نیست. فکر میکنم این نقطه قوتی در تاریخ حزب بوده و در کیفیت ارتباطش با مردم ایران جایگاه محکمتری یافته است. جنبش سبز علاوه بر خرد جمعی یا رهبری جمعی که دارد به هیچ جایی وابسته نیست و این هر دو اسباب قدرت این جنبش گردیده است. علاوه بر اینها خودش را در هیچ کلیشهای و چهارچوبی محدود نکرده است. نگران منشور نوشتنهای یک عده دستپاچه و قدرتطلب و آدمهایی که فکر میکنند باید کاری انجام دهند تا مطرح شوند نباید بود.
عسگری: تذکری در مورد صحبتهای آقایان آجرلو و رحیمی بدهم. فکر میکنم آقای آجرلو کاری را میخواهد انجام دهد که خارج از اسم حزب مشروطه ایران است یعنی یک کار جمعی خارج از حزب است و نیازی نیست که حزب را درگیر خودش بکند.
همایون: آقای آجرلو گفتند ما هم یک کارهایی بکنیم چون دیگران کارهایی دارند میکنند. بهتر است که روش خودمان را در واکنش به دیگران تعیین نکنیم و ببینیم کار درست چیست. بعدا" اگر با دیگران همراه بود چه بهتر و نبود هیچ اعتنایی نکنیم و کار خود را دهیم. این 15 ساله روش ما همین بوده است. اگر ایشان بیرون تشریف داشتند در این 15 سال ملاحظه میکردند که این قدر گروهها تشکیل شد و حرفها زدند و هسته درست کردند و جنبش طرفدار فلان درست کردند و این قدر جنبش براندازی درست کردند و انجمنهای براندازی و سرنگونی و سخنرانی؛ و ما توجهی به مد روز هرگز نکردیم و رفتیم دنبال ریشه قضایا و تا آنجا رسیدیم که به قول آقای عالم زاده، گفتیم در بیرون پویش قدرت مسخره است که یکی میخواهد مثلا" در استکهلم به قدرت برسد. ما باید مبارزه کنیم و آن کاری که از ما برمیآید انجام دهیم. گفتیم به قدرت رسیدن از هزاران کیلومتری ایران عملی نیست و با اینکه خیلی به ما حمله شد در نهایت دیدند همین است. اینهایی هم که دنبال قدرت بودند دیدند نمیتوانند جایی را بگیرند. ما حرفش را زدیم آنها در عمل دیدند درست است ولی حرفش را نمیزنند. ولی ما جرئت داریم همه حرفهایمان را میزنیم. بهمین جهت هم کاری به اینکه آن آن کار شد و این کار شد و ما عقب افتادیم نداریم. ما عقب نمیافتیم. مطمئن باشید ما اگر همیشه جلوتر عمل نکردهایم همراه جریان غالب سیاسی جامعه بودهایم. راجع به براندازی به طور کلی باید بگویم. براندازی هم خطرناک است هم غیرعملی. خطرناک است چون ایران تحمل هیچ آشوب دیگری را ندارد. براندازی مستلزم آشوب است یعنی عدهای باید بیایند عدهای دیگر را به زور برکنار کنند ولی در چنان وضعی قدرت مرکزی از بین میرود حتی برای مدت کوتاهی و وقتی قدرت مرکزی از بین رفت، خطر پیش میآید.
آن کشور الان انبار باروت است. اسلحه از اطراف و اکناف به ایران سرازیر است. این سازمانهای قومی دستشان هر کدام جایی بند است. در شروع جنبش سبز در کردستان مسلحانه جولان دادند و جمهوریاسلامی رفت و عدهای را کشت. حالا بدون قدرت مرکزی چه خواهد شد؟ سرنگونی مستلزم این است که شما صدها هزار آدمی که هم اکنون مسلحاند و پولهای بی نهایت در اختیارشان است و قدرت دارند، اینها را با زور و خشونت بگذارید کنار. اینها آرام نخواهند نشست. آنچه در عراق اتفاق افتاد منحصر به عراق نیست و همه جا در این جور جامعهها ممکن است اتفاق بیفتد. تروریسم خواهد بود. بمبگذاری خواهد بود خرابکاری خواهد بود. نمیشود پیش بینی کرد چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اگر کار به زورآزمایی و کشتار بکشد. کودتا هم نمیتوانیم بکنیم. حالا اگر دوستان میتوانند با چهار تا کمیته در ایران کودتا کنند و یک روزه کار را تمام کنند، بکنند ولی جوانان این قدرت را ندارند و پیرترها هم آن قدرت را ندارند. از خود رژیم هم با اسلحه و امکاناتی که دارد فعلا" ندیدهایم این قدرت را داشته باشد. اینها را باید در نظر گرفت. شعار است و دلخوش کننده که بله دیگران دارند فلان کار را میکنند ما هم داریم این کار را میکنیم. و غیر عملی هم هست چون این رژیم همه جور اسباب سرکوبگری و محافظت خود را دارد. باید در یک حرکت وسیع مردمی این رژیم خورده شود به تدریج و این کار دارد اتفاق می افتد. از رژیم دارد ریزش میشود.
من برگردم به آن حرف که بین جنبش اعتراضی و جریان سیاسی ، راه سبز امید، تومارها و این اقدامات و تظاهرات و این مرامنامه نوشتنها هیچ کدام بد نیست. خیلی هم کار خوبی بود که آن تومار 2 کیلومتری را بردند به دنیا نشان دادند. پولش را کی داده؟ حتما" بدانید از تهران و گروههایی که مخالف احمدی نژاد و خامنهای هستند ولی امکانات دارند، آنها فرستادهاند. آن لابی جمهوریاسلامی در آمریکا دو شاخه است یک شاخه فقط برای ج.ا. کار میکند و یک شاخهاش با اصلاحطلبان هستند، بلی آنها پولش را میدهند. به آن چهار تا دانشجو هم گفتهاند شما بگوئید خودتان پولش را دادهاید ولی بی خود گفتهاند. البته آنها در ایراناند و نمیخواهند و نمیتوانند بگویند ما هم کمک کردیم. همه جا دارند کمک میکنند. نکته برای ما این نیست که چه کسی خرج یک کار خوب را میدهد. هر کس میدهد بدهد. ما آن کار خوب را میخواهیم. این جنبش سبز در بیرون بعد از آن تومار 2000 متری قویتر شده است. یا مثلا" در فلان جا منشور مینویسند خود منشور و مرامنامه نوشتن کار بدی نیست. ما نگاه میکنیم ببینیم مطلب چیست. آنچه اینها به عنوان منشور و مرامنامه پیشنهاد کردهاند بسیار حرف حسابی است. خیلی خوب، همانطور که صحبت شد و آقای عالمزاده هم گفتند این کارها قدرت و رهبری به وجود نمیآورد. جنبش سبز میگویند جنبشی است خودجوش، خودجوش یعنی اختیارش دست من و شما نیست. هرکس دارد کاری میکند. باید ببینیم آن کار به سود ملت ایران و جامعه ایرانی است؟ اگر هست هر کس بکند خوب است.
این که بین جنبش اعتراضی و جنبش سیاسی و جریان سیاسی فرق بگذاریم در عمل یعنی چه؟ یعنی این جریان سیاسی باید اختیار و آزادی عمل داشته باشد که در درون خود رژیم عمل کند. در خود سیستم عمل کند و با عواملی از خود رژیم همراه شده و از آنها استفاده کند. باید این کار بشود برای اینکه زور این مردم به این رژیم برسد باید از عناصری از خودش کمک گرفت. این دوستان جوانی که میخواهند کمیته براندازی درست کنند اینها غافلند از این موضوع که چقدر خود این دستگاه آماده است که تعدیل کند، نه اینکه همه رژیم بلکه بخشهایی از آن، و یک جوری با مردم راه بیاید. احساس خطر کرده است و باید استفاده کرد. این است که به آن جریان سیاسی باید مجال داد برود ائتلاف کند و همان طور که گفتم به عنوان نگهدارنده نظام عمل کند نه به عنوان برانداز. به عنوان برانداز نابود است به عنوان نگهدارنده خیلی به نفع مردم است. اما آن جنبش اعتراضی را باید آزاد گذاشت. شعار ما شیریم و خورشید هم پشت ما ست، مرگ بر ولایت فقیه را اگر دلشان خواست بگویند، سکولاریسم را بروند دنبالش، ایران مهمتر از فلسطین و غزه است بسیار عالی است، مرگ بر روسیه بگویند. اینها را آن جنبش اعتراضی باید بگوید و آنرا محدود نمیکنیم و اصلا" نمیتوانیم محدود کنیم. باید دید چکار میتوانیم بکنیم. منظورم این است که ما نمیگوئیم این کارها را نکنید. مگر میشود سه میلیون آدم را در خیابان کنترل کرد. اگر آنها نخواهند به آن صورت عمل کنند کی میتواند جلوشان را بگیرد. این است که باید آزاد گذاشت و نگاه کرد پیام چیست. پیام اگر درست است اشکالی ندارد. ترسی از هیچ چیز ما نداریم. ما نه میترسیم که رهبری پیدا شود و از دست ما بگیرد. رهبر این جنبش نیستیم و نمیخواهیم هم بشویم. بگذارید هرکه زورش میرسد بگیرد. صحبت حسادت و اینها نیست. این سلطنتطلبها که دائما قافیه را میبازند برای همین است. اینها نشستهاند مبادا شاهزاده عقب بیفتد. خوب شاهزاده به هر حال عقب است چون در ایران نیست. هر که در بیرون است یک قدم عقب است و کاریش نمیشود کرد. ما با اینکه انصافا" پیشرو بودهایم از لحاظ اندیشههایی که مطرح کردهایم ولی عقب هستیم. ما بیرونیم. این است که ترس از عقب افتادن نباید داشت. موضوع این است که باید این مبارزه را تقویت کرد. اگر بختی هیچ کسی در بیرون داشته باشد آن خواهد بود که به داخل راهش دهند تا بتواند حرفش را بزند. تازه آن وقت شروع می شود که بتوانند کاری بکنند یا نکنند. الان که این حرفها مطرح نیست. این است که حسادت و نگرانی و نگذاریم این و آن رهبر شود و آنجا یک گروه درست شد نکند جلو بیفتد، اینها را بگذاریم کنار. تمام این دعواها عبارت است از آن توفان در فنجان چای که انگلیسیها گفتهاند. تمامش همان است و تمام این 30 سال بوده است. تمام این 30 سال مردم سر توفان در فنجان چای با هم جنگیدهاند. فنجان چیست که توفانش باشد. باید تصویر بزرگتر را نگاه کرد.
با کمیته سرنگونی کاری از پیش نمیرود همراه مردم پیش بروید و فکر این مملکت باشید که بماند. یک دورهای بود بیست سال پیش این رژیم را میشد سرنگون کرد حالا یک اتفاقی میافتاد. میشد سرنگون کرد اگر میخواستند سرنگون کنند ولی کشور میماند. امروز از بیست سال پیش ما بسیار آسیب پذیرتر شدهایم و به هیچوجه وقت این حرفها نیست.
آجرلو: همه ما جوانهای حزب مشروطه، اندیشهها و مانیفست حزب را در ذهنمان داریم میپرورانیم. اگر اجازه بدهید در کنفرانس مفصلتر این موضوع را مطرح خواهم کرد.
رحیمی: در رابطه با کنفرانس ، به نظر من اخیرا" حداقل 90 درصد از طیف راست حساسیت شدیدی دارد به نزدیکی ایران با غرب. در عین حال مخالف جنگ است و میخواهد صلح باشد. اگر غرب به ایران نزدیک باشد فکر میکنم زورگویی روسیه در دریای مازندران بمراتب کاسته و خطر نیروهای تجزیهطلب خیلی کمتر میشود. در خلیج فارس کشورهای عربی نمیتوانند به ایران اینگونه زور بگویند. به هر گونه به این موضوع میاندیشم بنفع منافع ملی ما است. در کنفرانس روی حقوق بشر بیشتر صحبت بشود که غرب در مذاکرات با ایران از حقوق بشر کوتاه نیاید
همایون: کاملا" درست است. جریان راست، آنچه در جمهوریاسلامی است و در خارج کشور که بیشترش سلطنتطلبها هستند هر دو نگرانند. جناح راست جمهوریاسلامی فکر میکند پای آمریکا به ایران باز شود این رژیم سست خواهد شد و به نظر من حق دارند. در خود رژیم ولولهای خواهد افتاد. جریانات راست بیرون وحشتشان این است که برقراری رابطه آمریکا با جمهوریاسلامی به تقویت رژیم منتهی بشود که آن هم درست است برای اینکه بسیاری از مشکلات اقتصادی رژیم برطرف خواهد شد و با همه دزدی و فسادی که با برطرف شدن مشکلات اقتصادی افزایش خواهد یافت باز چیزی به رژیم خواهد رسید که دستش را قویتر کند ولی از نظر مصالح ملی ایران همان طور که ایشان گفتند و از نظر برطرف کردن خطر جنگ این رابطه لازم است و ما هم طرفدارش هستیم چون ما هم به این نتیجه رسیدهایم که تغییر رژیم زیر فشار خارجی هم غیر عملی است و همشأن این ملت نیست، هم به قیمت سنگینی ممکن است برای ایران تمام شود. این حرفهایی که بیایید از جنبش مردم پشتیبانی کنید که اینها رژیم را سرنگون کنند بعد شما مشکل اتمیتان حل شود این هم باز از همان رفع تکلیفهاست. که شما بیایید با اسلحه حقوق بشر و کمک به مردم ایران، کاری کنید که مردم اینها را سرنگون کنند و بعد موضوع اتمی را حل کنند. موضوع اتمی مسئله یکی دو سال است. ولی مردم هیچ معلوم نیست با پشتیبانی همه دنیای غرب بتوانند یکی دو ساله این رژیم را سرنگون کنند. علاوه بر این که چنان ائتلافی برای به زانو درآوردن رژیم اسلامی بر مبنای حقوق بشر ممکن نیست، (دهها کشور بد تر از ایران هست، یکیش سودان) هیچ جا رژیمهای استبدادی با این حرفها سرنگون نشده است. بنظر من هم بهتر است همان طور که آقای رحیمی گفتند اول نگاه کنیم ببینیم چه به نفع مملکت است بعد ملاحظات دیگر. آنچه آقای آجرلو گفتند بسیار درست است و بهتر است تشریف بیاورند آنجا بیشتر صحبت کنیم ولی این را در نظر بگیرند که برای اینکه فقط یک کاری کرده باشیم و فرقی داشته باشیم و دیگران دارند کاری میکنند پس ما هم کاری کنیم فقط به این دلایل نباید کاری کرد. سرنگونی در این شرایط به زیان ملت ایران، به زیان تمامیت ایران و آینده ایران است ولی تغییر این رژیم با نیروی مردمی و کمک عوامل درون خودش لازم است و عملی هم هست و دارد صورت میگیرد.
.
دستور نشست بعدی :
بررسی کنفرانس کاسل
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|