حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نشست 72 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران
تاثیر رادیکال شدن شعارها بر جنبش سبز

December 06, 2009

یک شنبه 15 آذر 2568 = December 6, 2009

 

خبر‌ها
تنها 45 درصد از هدف‌های قانون برنامه چهارم تحقق پیدا کرده است. صنایع با ظرفیت کمتر از 40 درصد کار می‌کنند. در سال 88 نسبت به 87؛ واردات بنزین 140 درصد افزایش می‌یابد. تعداد پروانه هاي ساختماني صادر شده در بهار سال گذشته در تهران 6790 بوده كه اين تعداد در بهار امسال با 62.1 درصد افت به 2575 پروانه كاهش يافته است. الهام: بسیج باید کارخانه‌ها را فتح کند.

سخنرانی : تاثیر رادیکال شدن شعارها بر " جنبش سبز راه امید" و " جنبش اعتراضی مردم"

رحیمی : جنبش سبز جنبش اعتراضی مردم بوده و هست. این جنبش با جنبش " راه سبز امید" به یکدیگر احتیاج دارند و البته در خیلی مسائل تقابل دارند. جنبش سبز به مثابه یک حزب و سازمان و نهاد خاص عمل نمی‌کند که بشود شعارها را کنترل کرد یعنی شعار یک طبقه یا قشر خاص نیست. به همه مردم ظلم شده و مردم امروز دارند اعتراض کنند و واضح است که شعارهای‌شان گوناگون خواهد بود. جنبش دارای رهبری و تشکیلات مشخصی نیست و شعارهایش از جائی مشخص و با مطالعه قبلی و در نظر گرفتن تاکتیک‌ها برای رسیدن به استراتژی انتخاب نمی‌شود. نتیجه این است که در تظاهرات ، شعارهای مختلفی داده می‌شود. کسانی هم از روی عمد یا غیر عمد بعضی از این شعارها را بزرگ و تحلیل می‌کنند. می‌گویند این شعارها در این موقعیت نباید مطرح شود به این دلیل یا آن دلیل، که بسیار هم درست می‌گویند. آقای م. چشمه در یکی از مقالات خود می‌گوید بهمان اندازه که شعار جمهوری ایرانی برای موسوی و طرفداران ایشان سخت و غیر قابل هضم است و نباید این شعارها را داد ، به همان اندازه شعار ج.ا و راه امام را رفتن و به 30 سال پیش برگشتن با خیلی از خواست‌های نیروهای جنبش سرسازگاری ندارد. پس چه باید کرد؟ آیا می‌شود یکی از قسمت‌های جنبش را حذف کرد چون یکی با دیگری سازگار نیست؟
بهترین مطلبی که برای بحث کردن انتخاب کرده‌ام و جوابگوی بسیاری از صحبت‌هاست گفتاوردی است از ایران که آقای همایون در " زمان گسترش شعارهای مبارزه است" آورده‌اند. آن را در اینجا می‌خوانم:
"جنبش آزادیخواهی ایران ، می‌رود که در مصاف با زمان ، پخته و پخته‌تر شود . هر روز شعور بیشتری در شعارها دیده می‌شود و هر روز سطح مطالبات بالا می‌رود . با تحریم انتخابات و شک و تردید بر آن شروع کردیم . توانستیم یکدیگر را قانع به رفتن پای صندوق‌ها کنیم و بعد از آن صیانت از آرا بود‌. شعارها با رای من کجاست شروع شد و امروز اصلی‌ترین پایه نظام ولایتی را می‌لرزاند کف مطالبات هر روز بالاتر می‌رود و سقف خواسته‌هایمان که آزادی و رسیدن به حقوق‌بشر است، هر روز شفاف‌تر و روشن‌تر می‌شود. ما در این راه بسیاری را که سال‌ها نشناخته بودیم شناختیم و دشمنی‌های بیهوده نسل پیش را به مخالفت‌های منطقی و بعد به گفتگو و همفکری و گاه تفاهم رساندیم. زمان در خدمت جنبش آزادیخواهی قرار گرفته است. از داغی به پختگی در حرکتیم و در هر گامی که بر می‌داریم ، استواری قدم‌مان بیشتر می‌شود. کودتاگران می‌گویند هواداران ما در خارج از ایران روزنامه‌نگاران، نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران سکولارند. خوشا برما! هر چه باور سبز هوادارماست! ما ایرانی هستیم. همه ما ایرانی هستیم. بین ما هیچ کس غیرخودی نیست. یکپارچگی ما را ببینید و حظ کنید! زنده باد ما"

نکته‌های بسیار مهمی در این گفتاورد هست و سعی میکنم کمی به آن بپردازم. شعارها با اعتراض به " رای من کو" شروع شد و در پروسه مبارزه، سیاست داخلی نظام و سیاست خارجی آن را و همچنین بخش رهبری یا نظم دهندگان جنبش را به چالش کشید. از همان روزهای اول شعار "موسوی موسوی ، سکوت کنی خائنی" به رهبران نشان داد که این مبارزه کوتاه مدت نیست و قصد سازش ندارد و اگر رهبران سازش کنند دیگر پشتیبانی توده‌ای را ندارند. با شعار " نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" سیاست رژیم را زیر ضرب بردند. این شعار پایه‌های حکومت اسلامی را که ادعای رهبری مسلمانان جهان و متحد اصلی جنبش‌های باصطلاح آزادی بخش جهان را دارد لرزاند و نشان داد این گونه سیاست‌ها پایگاه مردمی در ایران ندارد. نشان داد منافع ما؛ نه با امت اسلامی، بلکه با ایرانی بودن و منافع ملی و ناسیونالیسم ایرانی گره خورده است. با شعارهای ضد چین و روسیه نشان دادیم که تنها ضد آمریکایی نیستیم بلکه با حکومت‌هایی که در این سی ساله تکیه گاه حکومت بوده و منافع ما را چپاول کرده و از کارت ایران برای منافع خود بهره‌برداری می‌کند روابط خوبی نخواهیم داشت. با شعار " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" مردم نشان دادند خواستار جدائی دین از سیاست هستند و ولایت فقیه را به رسمیت نمی‌شناسند و خواهان نظامی هستند که بر پایه دموکراسی و حقوق بشر باشد نه بر پایه های مذهبی.
شعارهای " هلال نور و دیدی؛ رای ما رو ندیدی" به " استقلال آزادی جمهوری ایرانی" کشیده شده است. هدف از " جمهوری ایرانی" یعنی دموکراسی مردم؛ یعنی جمهور مردم تعیین کننده نظام باشد نه ولایت فقیه، نه مسائل دینی، نه رهبری خامنه‌ای. این نشان دهنده مسیر شعارها است. از اعتراض به رای، به اینجا رسیده است و این پختگی مبارزه را نشان می‌دهد.
کساتی برای‌شان گفتن این شعار بسیار بی مورد است. یک دسته فکر می‌کنند امروز دادن این شعار‌ها ضربه می‌زند و حق هم دارند. برخی از این شعارهایی که امروز داده می‌شود که بر علیه اصل ولایت‌فقیه و خامنه‌ای است یا پائین کشیدن عکس خامنه‌ای و لگدمال کردن آن، امروز برای جنبش مخارج سنگینی دارد. ج.ا تلاش می‌کند که این جنبش را منحرف کند و به جائی برساند که به خشونت کشیده شود. اگر شعارها به اینگونه رادیکال شود باعث پراکندگی جنبش خواهد شد. شعارهای تا به امروز که مردم از آن پشتیبانی کرده‌اند شعارهائی است تاکتیکی که تمام دستگاه قدرت را زیر سئوال نمی‌برد بلکه بخشی از آن را زیر سئوال می‌برد به امید اینکه بخش‌هائی از نظام حاکم را درون این مبارزه می‌آورد و نگاه می‌دارد. در آن گفتاورد که خوانده شد گفته می‌شود ما توانسته‌ایم با مخالفانمان به گفتگو برسیم بدون اینکه دشمن بشویم. موضوع اصلی این است که شعارهایی که تندتر از زمان‌ش است می‌تواند باعث خانه نشین شدن بعضی‌ها شود که حاضر نیستند به هر قیمتی در این مبارزه شرکت کنند. می‌تواند عده‌ای را بترساند و به دامان ج.ا برگرداند. هر روز گروه بیشتری دارند از نظام ج.ا کنده میشوند. اگر اینها حس اعتماد را به جنبش سبز از دست دهند یا غیرفعال شده در خانه خواهند نشست یا اینکه از ج.ا دفاع خواهند کرد و وحشت بعد از ج.ا را خواهند داشت.
اینها تجربه انقلاب‌اسلامی را به یاد دارند که بر بالای پشت بام‌ها چقدر مردم کشته شدند به عنوان اینکه مخالف انقلاب بودند. جنبش سبز باید شعارهای حداقل خود را مطرح کند به طوری که به نحوی با همه اجزاء خود سازگار باشد و کسی احساس نا امنی نکند. که در اروپا و امریکا موجود است استفاده نمی‌شود و اگر هم استفاده می‌شود. این افراد سودجو هستند که می‌خواهند جنبش را رادیکال کرده و به نفع ایدئولوژی خود منحرف‌ش کنند. سخنرانی‌های زیادی از این افراد ناشناس در گوشه و کنار دنیا نشان از حرکتی برنامه‌ریزی شده برای به انحراف کشیدن جنبش می‌دهد.

عسگری : دو پرسش برای من مطرح است 1- گستردگی شعارها که از اصلاح طلبی تا ساختارشکنی را میشود در آنها دید و همینطور اگر پیش برود آیا گستردگی شعارها باعث شاخه شاخه شدن این جنبش نخواهد شد؟ اگر خواهد شد راه حل چیست؟ 2-هر چقدر شعارها گسترده شود احتمال امتیاز گیری از حکومت ضعیف تر میشود. حکومت باید عقب نشینی کند تا مردم به خواست‌هایشان آرام آرام برسند. با گسترده شدن شعارها چگواین عقب نشینی امکان پذیر خواهد شد؟ و چه راهکاری هست که از این وضع جلوگیری کرد؟

یوسف نژاد: آقای باقر‌زاده در مقاله‌ای بین رادیکال شدن جنبش سبز و خشونت فرق می‌گذارند. رادیکال شدن جنبش سبز بیش از اینکه ناشی از توطئه رژیم باشد محصول روند طبیعی این جنبش است و دال بر این نیست که وفتی شعارها رادیکال می‌شود خشونت طلب‌ها و سرنگون طلب‌ها بر جنبش چیره شده‌اند. این رادیکال شدن معلول طبیعی سرکوب حکومت و خشونت حکومت است و در شعارها منعکس می‌شود. ابتدا " رای من کو" بود اکنون به خامنه‌ای کشیده شده است. سئوال این است بالاخره ما در برابر رادیکال شدن جنبش سیاسی چکار کنیم؟ هرقدر مطالبات مردم بیشتر شود با خشونت جواب خواهند داد. در خاتمه این نوشته، ایشان به سران جنبش سبز پیام می‌دهد که لغو مجازات اعدام را بطور شفاف و مستقیما"جزء شعارهای‌‌‌شان اعلام کنند. اشاره‌ای هم به مقاله آقای جهانبیگلو می‌کنم که نوشته‌اند خشونت مسئله‌ای فرهنگی است و در فرهنگ ما و مخصوصا" در سیاست ما رونق پیدا کرده است. راه نجات را گسترش ثروت فرهنگی ما می‌داند که این ثروت فرهنگی ما در لابلای نوشته‌هایی که بدست ما رسیده است در گات‌ها، در لابلای شعرهای سعدی و حافظ و دیگران وجود دارد. سوال این است که چه باید کرد که این جنبش آلوده به خشونت نشود؟

آجرلو: در جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته گفتیم خمینی، کشتند. گفتیم خامنه‌ای، کشتند. موسوی، خاتمی و هر چه گفتیم جوابشان کشتن بود. از نایب رهبر حمایت کردیم به زندان بردند. اصولا" جمهوری‌اسلامی آزاد‌منش است به این معنا که دستش در کشتن آزاد است و ابائی هم ندارد پس بهتر نیست که آش نخورده و دهن سوخته نشویم؟ نظری هست که مردم ایران بعد از 30 سال به این اجماع رسیده‌اند که ج.ا اصلاح پذیر نیست و شعارها می‌رود به آن سو که این واقعیت را بیان کند که " نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" و دولت سبز ملی و حکومت ایرانی راه حل است. آیا بهتر نیست جنبش سبز از ابتدا خواست‌های‌ش را بیان کند و همچنان بدون خشونت و بطور مدنی ادامه دهد و به خواست‌هایش برسد؟ یا هنوز جا هست که مرحله به مرحله آنرا تکمیل کند؟ سئوال دوم : ما ها در خارج، در روزهای اول این جنبش، منع می‌شدیم که مرگ بر ج.ا بگوئیم. ملت ایران بگویند خاتمی من میگویم مرگ بر ج.ا. در هر حالتی حرف من یکی است. من ج.ا را نمی‌خواهم حالا اینکه برای یک مدتی این شعار را کنار بگذاریم بسیار خوب برای یک فعالیت سیاسی یا دلیل دیگری این شعار را می‌گذاریم کنار برای مدت محدود اما اینکه دیگر اینها بخواهند به عنوان جنبش سبز و به اسم مردم ایران و نماینده آنان بخواهند ما را سانسور کنند و بخواهند شعار مرگ بر ج.ا نباشد و تحریم کنند این شعار را برای من سخت است که تحمل کنم که یک نفر بخواهد جلوی مرا بگیرد و کارت‌ش را جلوی خودش بگیرد که من عضو جنبش سبز هستم. آیا جنبش سبز مختص یک سری آدم است؟ یا مختص هفتاد میلیون است؟ سوال من این است که آیا نمی‌شود شعار مرگ بر ج.ا را همچنان ادامه دهیم و حتی رادیکال‌تر کنیم و در تظاهرات خارج کشور بگوئیم؟ و اما یک نکته: من هم به عنوان یک جوان امروز ایران موافق هستم که به دور از هر خشونتی این روند ادامه یابد تا به سر منزل‌ش برسد و قلبا" هم اعتقاد دارم که نسل جوان کنونی ایران هیچ وقت خواستار خشونت برای هیچکس نیست. دلیلی نمی‌بینم که ما نگران خشونت‌گرایی مردم باشیم.

رحیمی: یک موضوع مهم در جنبش سبز امروز هست که تندرو مائوئیست مارکسیست تا سلطنت‌طلب افراطی که همه چیزش در وجود یک نفر است و طیف‌های میانی همه حضور دارند. روی این اصل نمی‌شود هیچ گروهی را از این جنبش جدا کرد. نمی‌توانیم در برخورد با جنبش سبز یکی از این گروه‌ها را زیر سئوال ببریم. جنبش سبز زمانی با خطر روبرو خواهد شد که یکی از این گروه‌ها بتواند هژمونی خودش را اعمال کند. آن روز دیگر آن "ما" ی ایرانی نیست. در آن گفتاوردی که خواندم گفته می‌شود: ما ایرانی هستیم همه ما ایرانی هستیم. بین ما هیچ کس غیر خودی نیست. یکپارچگی ما را ببینید و حظ کنید. زنده باد ما.
این مایی که بوجود آمده را باید حفظ کنیم. در مورد گستردگی شعارها که فرمودند، گستردگی مشکل امتیاز گیری از طرف حکومت را خواهد داشت درست می‌گویند. ما باید سعی کنیم جنبش سبز قدم به قدم جلو رود. یک دفعه نمی‌شود همه شعارها را با هم داد. ما نمی‌توانیم از روز اول شعار آخرمان را بدهیم دلیل‌ش این است که سی سال است این شعار را داده‌ایم و به جائی نرسیده‌ایم. تمام سعی‌مان این باشد که کسی را خانه نشین نکنیم و کسی را به جمهوری‌اسلامی نزدیک نکنیم با این طرز فکر و شعارهای افراطی دادن برخلاف آنچه جنبش سبز در طی چند ماهه گذشته نشان داده است جنبش از موفقیت و وسعت باز خواهد ماند. آقای باقر زاده فکر می‌کنند نیروهایی که می‌توانند در دامن جمهوری اسلامی قرار گیرند و از ج.ا دفاع بکنند فقط ترس‌شان از اعدام است. این گونه نیست. با اینکه نیروها بگویند ما کسی را اعدام نخواهیم کرد آنها آن اعتماد را نخواهند کرد. مسائل مهم‌تری مطرح است. مسئله منافع اقتصادی و جایگاه آنها ست؛ آن قدرت و موقعیتی که امروزه دارند. روی این اصل، جنبش به مرور رادیکال خواهد شد ولی ما باید سعی کنیم آن قدر دیگر شعارها راست راست یا چپ چپ نشوند که باعث ضربه زدن به همبستگی مردم بشود. هیچ‌کدام از اجزای جنبش سبز را از جنبش سبز نباید جدا کرد و این موضوع اصلی است و فقط با مطرح کردن لغو اعدام این موضوع حل نخواهد شد. باید جلب اعتماد کرد و در پروسه مبارزه بیشتر مشخص می‌شود که چه قدم‌هایی زنگ خطر خواهد بود برای آنها و چه قدم‌هائی آنها را در مبارزه شریک خواهد کرد. من مطمئنم اگر تندروی کنیم در شعارها، این جنبش خواه ناخواه به خشونت خواهد گرائید.

مختاری : درست است که شعارها تندتر می‌شود اما فکر می‌کنم برخورد ج.ا از خشونت‌ش کاسته شده است. در دو روز اول، دستگیری و کشته زیاد دارید، کهریزک را دارید اما در ادامه ، روز قدس شما فقط دستگیری دارید. یا در 13 آیان فقط دستگیری دارید. این روند بهمین نحو پیش می‌رود یعنی ج.ا دارد عقب می‌رود. به نظر می‌آید سپاه نمی‌تواند فشار زیاد به مردم بیاورد. بر طبق آماری که خودشان میدهند کسانی که دستگیر شده‌اند نام‌شان اعلام شده است و آن برخورد خشن سری اول بعد از دستگیری را نداشته یا کمتر داشته‌ایم. آن ریزش‌هایی که در حامیان‌شان هست به آنها اجازه نمی‌دهد بیش از این خشونت کنند. شعارها تندتر می‌شود ولی برخوردها کمتر می‌شود. اینکه موسوی لغو اعدام را مطرح کند برای خیلی از مردم این قضیه قصاص جا افتاده است. آیا خواستن از موسوی پشتیبانی مردمی هم دارد یا نه؟ فکر نکنم الان داشته باشد. آقای رحیمی گفتند شعارها باید جوری باشد که به دامن ج.ا برنگردند. فکر می‌کنم از همان اول هم شعار مستقیم مرگ بر ج.ا داده نشد. می‌بینیم در شعارها از خامنه‌ای چیزی نمی‌خواهند از ملت می‌خواهند. یعنی به همین راحتی، آنها که در قدرتند می‌فهمند که رهبران جنبش، کسی به اسم خامنه‌ای را قبول ندارند و همه کسانی که بیرون قدرتند فکر نمی‌کنند خامنه‌ای همه‌ی نظام است. این را باید در نظر گرفت و تند شدن شعارها آنهایی را که خامنه‌ای را مساوی نظام نمی‌دانند برانگیخته نمی‌کند.

عسگری: فکر می‌کنم اگر ج.ا در تظاهرات آخری دست به خشونت نزد علت‌ش این بود که مدت تظاهرات کوتاه بود وقتی یک حکومتی به راحتی می‌کشد و در داخل خود چنین کسانی را دارد که به راحتی می‌کشند در شروع حرکت می‌گوید دست به خشونت نزنید ولی وقتی روزهای تظاهرات پشت سرهم شود مطمئن باشید که آن نیروهایی که در خیابان هستند مستاصل می‌شوند و چون خودشان را محق می‌دانند و مورد حمایت نظام هستند به راحتی دست به اعمال خشونت آمیز می‌زنند. اگر 16 آذر 3-4 روز طول بکشد از روز 2-3 حداکثر خشونت آغاز خواهد شد. پس فکر می‌کنم حکومت از خشونت نکاسته است زمان تظاهرات کوتاه بوده است.

قطبی: بالاخره یک خشونت بیش از حد شروع خواهد شد. نه اینکه الان خشونتی وجود نداشته باشد شاید در خیابان کمتر اتفاق افتاده ولی دستگیری پنهانی و خبرهایی که از ایران می‌رسد نشان می‌دهد حقیقتا" الان هم خشونت زیادی وجود دارد. در مورد شعارها، نمی‌توانیم جلو‌تر از مردم در ایران پیش برویم. مردم در ایران سیاستمدارانه و با درایت مبارزه می‌کنند. اگر روزی رای من کو می گویند روز دیگر عکس خامنه را لگدمال می نند. در مورد تظاهرات بیرون از ایران، مردم در خارج کشور نمی‌توانند پیشاپیش حرکت کنند. برفرض اگر در ایران صحبت از مرگ بر کسی نباشد نمی‌‌تواند در خارج هم چنین صحبتی باشد؟ 70-80 در صد کسانی که در این مبارزات خارج از ایران شرکت دارند خواستار ساختارشکنی هستند اما نگاه می‌کنند می‌بینند مردم در ایران چه می‌گویند. این به آن معنا نیست که هیچکس خواهان سرنگونی نیست. همان حالت قدم به قدم را دارد. در نهایت روزی خواهد رسید که شعارها رادیکال‌تر خواهد شد و ما هم به همان نسبت جلو خواهیم رفت. مردم در ایران توجهی به شعارهای بسیار رادیکال‌تر در مرحله فعلی ندارند و نخواهند داشت. خودجوشی مبارزه، خودجوشی شعارها را هم بوجود آورده و خواهد آورد.

بهمن زاهدی: در تظاهرات گذشته جمهوری‌اسلامی با برخوردهای گوناگون با مردم محکی به جنبش زده است. جمهوری‌اسلامی از تمامی امکاناتی که اروپائیان در اختیارش گذاشته‌اند مانند کنترل تلفن و موبایل، شناسائی افراد بوسیله فیلم‌برداری از تظاهرات، ردیابی دیجیتالی، پارازیت‌اندازی به روی امواج رادیوئی و فشار تبلیغات روانی از طریق رادیو و تلوزیون دولتی استفاده فراوانی کرده است. همچنین شکنجه‌های استالینی را از مستشاران روسیه و چین و چپ‌های خود فروخته به ولایت‌فقیه آموخته است. در 16 آذر چهره نظام نمایان‌تر خواهد شد. این بار مردم هستند که جمهوری‌اسلامی را محک خواهند زد.

مختاری: منظور من از کاسته شدن خشونت، خشونت آشکار است. چون این شعارها در تظاهرات است که خود را نشان می‌دهد و خشونت هم در آنجا ، خشونت آشکار نام دارد. خشونتی که می‌شود فیلم گرفت و فرستاد تا دنیا ببیند و گرنه دستگیری همیشه بوده است. خشونت آشکار کم شده است فشار داخلی و نگاهی که جامعه بین‌المللی دارد و زیر ذره‌بین بودن برای ج.ا خوشایند نیست. این است که خشونت آشکارش را نباید ببینند. آن روزی که جنبشها هر روز ادامه یابد دیگر جنبش سراسری شده است و جلویش نمی‌شود ایستاد.

یوسف نژاد: مردم ایران به هر بهانه که به خیابان بیایند ج.ا یا دولت کودتاچی این مردم را سرکوب خواهد کرد آنهم با خشونت بیشتری. تجربه اخیر نشان داده است و شاهد بودیم که مردم تظاهرات سکوت کردند و هیچ شعاری ندادند ولی سرکوب شدند. 7 آذر شاهد بودیم مادران عزادار در پارک لاله با خواندن یار دبستانی سرکوب شدند. ماهیت ج.ا ماهیت خشونت است نه اینکه جنبش و شعارهای رادیکال باعث خشونت میشود. شعارهایی برای 16 آذر توسط اصلاح طلبان و یاران موسوی تهیه شده است. با این شعارها هم در 16 آذر مردم سرکوب خواهند شد:
دانشجو دانشجو پیوندت با ملت مبارک مبارک
دانشجو ذلت نمی‌پذیرد دانشجو ذلت نمی‌پذیرد
صدا و سیما ابزار سرکوب ماست
ضرغامی ضرغامی رسانه‌های ملی ابزار دیکتاتوری
بسیجی غافل نمان بیا و با ما بمان
بسیجی سپاهی پیوندتان به ملت مبارک مبارک
بسیجی سپاهی ملحق بشو به ملت
ولایت مطلقه از بیخ و بن باطله
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
جنبش سبز بیدار است آماده پیکار است
آیا با طرح این شعارها ج.ا مردم ایران را سرکوب نخواهد کرد؟ من شخصا" بر این باور نیستم

رحیمی : مردم هر گونه‌‌ای که بیایند بیرون چون با نظام دارند مبارزه می‌کنند سرکوب خواهند شد و سرکوب ابدا" کمتر نشده است. عکس‌ها نشان می‌داد لشگرکشی کرده‌اند. حکومت تمام نیروهایش را آورده بود خیابان‌ها حکومت نظامی بود. چگونه می‌شود گفت سرکوب نبود؟ پس سرکوب چگونه است؟ حتما" باید تیراندازی باشد تا سرکوب نامیده شود؟ در ضمن کشتار هم بود و اعدام هم هنوز ادامه دارد. این مردم هستند که به شیوه‌های دیگر مبارزه می‌کنند و تظاهرات خود را پراکنده برگزار می‌کنند. رژیم سعی می‌کند با نشان دادن حداکثر خشونت و ایجاد وحشت مردم را در خانه‌های‌شان نگهدارد که تا اندازه ای هم موفق شده است ولی مردم ادامه خواهند داد. دوستان در مورد مرگ بر جمهوری‌اسلامی می‌گویند و به شعارهای مردم اهمیت کمتری می‌دهند. شما فکر می‌کنید اگر نظام به همین شعارهای حداقل مردم تن بدهد آیا اسباب مرگ خودش را فراهم نکرده است؟ اگر این طور باشد می‌شود این شعار را به نحو دیگری با مطالبات پائین‌تری داد و به خواست نهایی رسید.

جمع بندی:
از تعداد شعارها شروع می‌کنیم که آیا مضر است شعارها زیاد باشد. باید برگشت به حرف آخر آقای رحیمی که واقعا" فرقی نمی‌کند. هر کدام این شعارها در خودش عوامل دست کم ضعیف شدن این رژیم را دارد. کار را به جائی رسانده‌اند که کمترین امتیازی بدهند اسباب دردسر می‌شود به همین دلیل است که این قدر شدید واکنش نشان می‌دهند یعنی میانه روی در کار نیست. در این رژیم همه جا سخت گرفته‌اند. هیچ کوتاه نیامده‌اند حالا فکر می‌کنند هر جا کوتاه بیایند تعبیر به ضعف می‌شود و مردم بیشتر می‌خواهند که احتمالا" همان طور خواهد بود. راجع به شعارهای رادیکال و رادیکال شدن شعارها، واقعا" نمی‌شود تعریف کرد شعار رادیکال یعنی چه و چه جوری می‌شود تا به جائی رفت که رادیکال نباشد و جاهایی رادیکال باشد. پنج ماه پیش فرض می‌شد که اگر بگویند مرگ بر خامنه‌ای و مرگ بر دیکتاتور این رادیکال است ولی حالا این پیش پا افتاده است. این تمایز که آقای جهانبیگلو قائل شده‌اند درست است. بین رادیکال و خشونت‌آمیز باید فرق گذاشت. رادیکال در واقع نداریم. شما وقتی خواستید طرحی را مطرح کنید که با منافع یک رژیمی منافات دارد رادیکال است. اگر وضع عادی در ایران برقرار بود خوب، می‌گفتند نان گران است ارزان کنید و ارزان می‌کردند و این به سیاست‌های رژیم کاری نداشت. ولی حالا ممکن است نان بشود 1000 تومان یک مشکل بزرگ سیاسی خواهد بود و با موجودیت رژیم بستگی پیدا می‌کند. حالا نمی‌شود گفت اگر نان بخواهید رادیکال است. این است که اصلا" سخت‌گیری در این مسائل و موشکافی لازم نیست. این جنبش دارد پیش می‌رود و شعارهای‌‌ش را پیدا می‌کند. بسیاری از این شعارهائی که آقای یوسف نژاد خواندند کجای‌ش رادیکال است؟ همین شعارهاست که به نظر مردم رسیده است و در این موقع اینها لازم است و هیچ لازم نیست ما از اینجا و با کسانی در بیرون ایران بگوئیم این شعار را بدهید و آن شعار را ندهید. خاصیت این جنبش همین است که با روز پیش می‌رود و مردم نگاه می‌کنند الان چه می‌شود گفت و چه باید گفت و چی مشکل اساسی است. بعد از 16 آذر معلوم می‌شود که شعارها چه بوده است و واکنش‌ها چه بوده. بعدا" تظاهرات دیگری در پیش خواهد بود و آنها شعارهای خود را خواهند داشت. زیاد اگر راجع به این مسائل سختگیری کنیم اصلا" مشکلی را که وجود ندارد به وجود می‌آوریم.
همان‌طور که اشاره شد این یک جنبش اعتراضی است و جنبش اعتراضی هم مرزی ندارد و مردم به همه چیز اعتراض دارند و حق هم دارند و باید بروند اعتراض‌شان را به هر صورت که می‌توانند و با هر عبارتی که می‌توانند بیان کنند. بعد هم فرض کنید جنبش به جایی رسید که شعارهای رادیکال داد چکار می‌شود کرد؟ می‌شود به مردم گفت شعار ندهید؟ می‌دهند. حداکثر کاری که می‌شود همین بحث‌هاست و راهنمایی در داخل و اگر هم لازم بود از بیرون موقعیت را تشریح کردن تا خود مردم تصمیم بگیرند. مبارزه با مجازات اعدام بسیار خوب است ولی همان‌طور که آقای رحیمی اشاره فرمودند کافی نیست و فقط یک گوشه کار است. مردم یا سران نمی‌توانند فقط بگویند با اعدام مخالفیم. مسائل زیادی هست که یکی‌اش اعدام است با این وصف پیشنهاد خوبی است. ولی مسائل به اینها تمام نمی‌شود. اینکه آقای آجرلو گفتند کلا" درست است. ما در بیرون ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های ایران را نداریم و در ایران ممکن است هی مرگ بر این و آن گفتن اسباب زحمت ‌کسانی بشود یا آنها را بترساند. ولی در بیرون کسی از این محدودیت‌ها ندارد. چه اشکالی دارد ما در بیرون بگوئیم مرگ بر جمهوری اسلامی. ولی مرگ به افراد نباید گفت. چون ما اصلا" با مرگ و اعدام و کشتن مخالفیم ولی بر یک رژیم می‌شود مرگ گفت. رژیم باید بمیرد و لازم نیست در جریان مردن کشتار صورت گیرد و این دو با هم فرق دارند. اما هیچ لازم نیست مانند مردم در ایران رفتار کنیم چون ما آزادیم و آنها هم اگر آزاد بودند مثل ما در بیرون رفتار می‌کردند. این است که اجازه دهید در بیرون حرف‌هایی که مردم در درون نمی‌توانند بزنند گفته شود و گوش‌ها عادت کند که داستان اصلی این است، مخالفت از ریشه با این رژیم است.
یک مطلب اصلی هیچ وقت از یادمان نرود و اینست که میان راه سبز امید و جنبش سبز باید تفاوت گذاشت. بسیاری از حرف‌هایی که جنبه پندآمیز دارد و می‌زنیم در واقع خطاب به راه سبز امید است نه جنبش سبز. یعنی فکر می‌کنیم که راه سبز امید باید پیش از تظاهر کنندگان خیابانی که توده‌های بزرگی هستند نگران حفظ خودش باشد چون فعلا" به هر حال نیرویی هستند و بهتر است با هم باشند و به هم کمک کنند. اگر قرار است ائتلافی در درون رژیم پیدا شود بر ضد احمدی‌نژاد که باید آماج اول باشد، آنها می‌توانند. کسانی که در خیابان تظاهرات می‌کنند طرف ائتلاف نخواهند بود. در نتیجه بیشتر این توصیه‌ها مربوط است به راه سبز امید و ربطی به جنبش سبز ندارد. همان طور که ما نسبت به جنبش سبز آزاد‌تریم آنها هم نسبت به راه سبز امید آزاد‌ترند و می‌توانند حرف‌هایی بزنند و چون جنبش سبز سازمان یافته نیست، در یک خیابان ممکن است یک شعار بدهند و در دیگری شعاری دیگر. مردم آزادند هر حرفی دلشان بخواهد می‌گویند. ولی دارند مسئولانه عمل می‌کنند. اگر می‌گوئیم شما نه عقب بیفتید از مردم و نه آنقدر تاخت و تاز کنید که دستگیر شوید - و خودشان هم متوجه هستند- از این بابت است که فعلا" ما لازم می‌دانیم که اجزاء این جنبش همه حفظ شوند و الا هیچ مناسبات خاصی با راه سبز امید نداریم. این‌ها که می‌گویند یادتان می‌آید موسوی قصاب بود و این حرف‌ها، مطرح نیست. با این روش هر کس دیگری را به بهانه‌ای حذف می‌کند و کسی دیگر باقی نمی‌ماند. با چه نیروئی می‌خواهند به مبارزه جمهوری‌اسلامی بروند، هر گروه فقط خودش؟
اما اینکه جنبش از آغاز همه خواست‌های‌‌ش را مطرح کند و یا قدم به قدم پیش برود این را اجازه بدهید خودشان تشخیص بدهند که تا کجا می‌توانند بروند . آنها الان نمی‌توانند تا آخر بروند و حرف آخر را اول بزنند. لازم هم نیست. نگاه آقای رحیمی در سخنرانی‌شان نگاه عملی است، این است که چکار کنیم این جنبش قدم به قدم جلو برود. بعضی دوستان ممکن است نگاه به اصطلاح رادیکال داشته باشند. یعنی بگویند ما آخرش را بگیریم برویم جلو. عملی نیست چنین کاری. در بیرون باید این کار را کرد ولی در داخل عملی نیست.
لازم است باز یک نگاه کلی بر این موقعیتی که پیش آمده بیندازیم. حقیقت این است که بعد از سی سال که حتی 18در تیر هم این اتفاق نیفتاد. بعد از سی سال ظاهرا" به ناگهان، دیدیم که جنبشی مردمی که ما صد در صد موافق‌ش هستیم برای اینکه گفتمان‌ش را قبول داریم و طرز کارش را هم تا حالا قبول داشته‌ایم پیدا شده است و ما باید چکار کنیم؟ احساسی که در این مدت پس از خواندن هرچه که رسیده دست داده است این است که در سوی جمهوریخواهان اصرار دارند که این جنبش رهبری پیدا کند. شعار جمهوری ایرانی هم بسیار به آنها دلگرمی داده است. این گرایش را در اینها می‌بینیم. اما طرفداران پادشاهی � از ما صرف نظر کنید که هیچ رهبری را قبول نداریم � ولی از ما که صرفنظر کنید طرفداران پادشاهی واکنش‌شان در برابر این رویداد یک آمیخته‌ای است از ناگزیری و ناراحتی، و کم کمک حسادت؛ اندک اندک رفتن به طرف مخالفت از طریق کوبیدن سران جنبش. چون خود جنبش را نمی‌شود کوبید ولی سران‌ش را به سبب سوابق آنها می‌کوبند که یا رهبری مورد نظر خود را جای آنها بگذارند یا اگر نشد آهسته آهسته خود این جنبش را تخطئه کنند. این تخطئه کردن را در نوشته‌های پاره‌ای از سلطنت‌طلبان می‌بینیم. چرا این طور است؟ حالا در آن طرف، جمهوریخواهان که می‌خواهند این جنبش رهبری داشته باشد علت‌‌ش خیلی روشن است می‌خواهند اداره این جنبش در دست خودشان باشد. حتی آنها که زیاد دستشان در جیب و دامن رژیم هم نیست. خیلی از اصلاح‌طلبان داخل ایران یا بیرون ایران میل دارند اختیار این جنبش دست همین گرایش‌های ملی مذهبی، اصلاح‌طلب، معتدل و متحدان قدیمی خودشان باشد.
اما این طرف آهسته آهسته احساس خطر می‌کند که اتفاقی دارد می‌افتد که ما هیچ جایی در آن نداریم و نمی‌شود به راحتی با آن مبارزه کرد چون مردمی است. پس باید سران را کوبید تا جا برای رهبر ما باز شود و برای‌شان مهم نیست که خود جنبش هم از اعتبار بیفتد. ما چنین وضعی را داریم می‌بینیم. وظیفه ما چیست؟ این است که جلوی هر دو گرایش بایستیم. با افتادن رهبری این جنبش بدست هر کسی حتی خودمان مخالفت کنیم. بگذاریم جنبش حالت مردمی و خودجوش خود را حفظ کند. قدرت‌ش در این است. و به هیچ وجه هم احساس حسادت و ناراحتی نکنیم و نه بترسیم از آن و نه بهانه جویی کنیم برای اینکه بکوبیم‌ش. باید نگاه وسیعی داشته باشیم که این مبارزه پیش برود. آینده ایران در گرو چنین مبارزاتی است. در گرو به وجود آمدن چنین روحیه‌ای است در مردم. حالا این اگر با ما موافق نیست، منافع ما را به خطر می‌اندازد این گرفتاری ماست نه جنبش. ما نباید به دلیل ملاحظاتی که خودمان داریم با چنین جریانی مخالفت کنیم.
یک ملاحظه عمومی هم هست. نفع شخصی و سیاسی همه ما چه به عنوان عضو حزب مشروطه ایران یا طرفدار جمهوری در این است که پای ما به ایران باز شود، اگر در بیرون ایران هسیتم؛ و زبان ما در ایران باز باشد اگر در درون ایران هستیم. این جنبش دارد این دو کار را می‌کند. اگر موفق شود هم پای همه بیرونیان به ایران خواهد رسید هم زبان همه ایرانیان باز خواهد شد. این است که بنفع ما و هر ایرانی است. به این دلیل دوستان توجه داشته باشند. همصدا با هیچ کدام از این گرایش‌ها نباید شد. هیچ‌کدام از این‌ها را ما نمی‌توانیم بپذیریم. قدرت ما این است که خودمان را از اینها دور نگهداریم و از مردم فاصله نگیریم.
از اینجاست که می‌رسم به بحث آخر در مورد پادشاهی. وقتی می‌گوئیم پادشاهی همه چیز است این را برای خودمان روشن کنیم. در منشور حزب تکلیف و قطعنامه مربوط به تغیین نظام سیاسی ایران پس از جمهوری‌اسلامی، قطعنامه‌های پیوست آن، دو موضوع هست که به رای گذاشتنی نیست. یکی تمامیت و استقلال ایران است که از همه چیز بالاتر است یعنی از پادشاهی هم بالاتر است. یکی هم اینکه قانون اساسی که به رفراندم گذاشته خواهد شد پیشاپیش می‌باید در چهارچوب دموکراسی‌لیبرال باشد. موادش از جمله پادشاهی یا جمهوری قابل بحث است و موضوع رفراندم، اما از چهارچوب لیبرال‌دموکراسی نباید بیرون برود. حالا اگر کسی بگوید پادشاهی یعنی تمامیت ارضی و استقلال ایران و دموکراسی‌لیبرال، این طور نیست برای اینکه خیلی احتمال دارد پادشاهی جلوی هر یک از اینها بایستد. الان نایستاده ولی احتمالش هست. ممکن است بروند بگویند الان وقت‌‌ش است این امتیاز را به مثلا در مورد فدرالیسم به گروه‌هائی بدهیم تا جلب شوند. ممکن است وسوسه شوند. یا فردا بگویند دمکراسی به درد این مردم نمی‌خورد.
برای روشن‌تر شدن موضوع برای خودمان باید این پرسش فرضی را بکنیم: اگر ما با این انتخاب روبرو شویم که یا ایران یکپارچه و مستقل یا پادشاهی، کدام را می‌خواهیم؟ اگر ناچار به انتخاب یکی از اینها شدید کدام را ترجیح می‌دهید؟ یا بگویند دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق‌بشر یا پادشاهی ــ از جمهوریخواه هم این سئوال را بکنند، فرقی ندارد، پاسخ‌ش چیست؟ امید است این آخرین بحث ما باشد در این مورد. منشور تصمیم خود را گرفته است. می‌گوید استقلال و یکپارچگی ایران از همه یعنی از شکل حکومت هم مهم‌تر است. من به شما اعتراف می‌کنم که از دموکراسی و حقوق‌بشر هم برای من مهم‌تر است. اول سعی می‌کنیم ایران یکپارچه بماند تا بعد اصلا" بتوانیم راجع به دموکراسی در ایران صحبت کنیم. همین طور اعلامیه جهانی حقوق‌بشر. هر کسی باید این سئوال را از خودش بکند ــ کدام یک از اینها مهم‌تر است: پادشاهی و جمهوری، یا ایران و دمکراسی و حقوق‌بشر؟


موضوع سخنرانی نشست آینده :
نگاه کلی به تحولات جنبش سبز
سخنران : آقای آجرلو



درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites