گزارش خبرها :
ادامه روند افزایش نرخ بیکاری در پائیز در رابطه با رکود بازار کار. هزینه تمام شده برنج وارداتی 700-800 تومان است ولی در بازار به قیمت 2000 تومان فروش میرود. چین نخستین کشور و ایران دهمین کشور مسئول آلودگی و گرمایش زمین است. خودروهای چینی جایگزین پیکان تا پایان سال جاری وارد کشور میشود. لغو عوارض 400 درصدی واردات طلا و نقره سبب افزایش 4000 درصدی واردات طلا در آبان شد. در آستانه جشن خودکفایی برنج، کشت کیوی جای کشت برنج را گرفت. کشاورزان میگویند کیوی کم هزینه و راحتتر است. ایران در تولید گندم مقام دوازدهم، در تولید برنج هیجدهم و در تولید غلات رتبه بیست و دوم را دارد.
بهمن زاهدی : آتش زدن عکس شاهزاده بوسیله عوامل بسیجی:
برای اولین بار میباید به بسیج تبریک گفت! آنها با این عمل خود ثابت کردند که وحشت جمهوریاسلامی فقط از شاهزاه میباشد. جمهوریاسلامی نه ترسی از چپگرایان دارد و نه هراسی از افرادی که از جمهوریاسلامی بریدهاند و نه واهمهای از کسانی که دموکراسی اسلامی را ترویج میکنند و نه نگرانی از گروههای جمهوریخواه. من تعصبی ندارم که بخواهم عکس عمل نشان بدهم، همین که جمهوریاسلامی از ما لیبرالدموکراتها و پادشاهی لیبرالدموکرات به وحشت افتاده است دلگرمی فراوانی را در ما بوجود آورده که راهی را که برای آزادی ایران و ایرانیان انتخاب کردهایم از بهترینهاست.
فرحی : بیبیسی مصاحبهای با شاهزاده رضا پهلوی داشته است. مصاحبهگر، بسیاری سئوالات هدفمند و نه چندان خوش نیتی کرده و گفتهاند کسانی که از شما طرفداری میکنند میخواهند نظام گذشته را احیا کنید. شاهزاده به درستی و صریح جواب دادند خیر چنین چیزی نیست. جریاناتی که در نهایت شکل پادشاهی را ترجیح میدهند امروزه مسئله شان احیاء پادشاهی نیست مسئله آنها امروز دموکراسی و آزادی است. این مطلب را آقای همایون سالهاست تاکید میکنند و به دوستان پیشنهاد میکنم وقتی مطلبی از آقای همایون برایشان احتیاج به توضیح بیشتر دارد آنرا مطرح کنند تا ابعادش بیشتر توضیح داده شود و باعث خوشحالی است که این نظرات بعدا" صحت خود را نشان میدهد منجمله همین پاسخ شاهزاده که حزب و آقای همایون هم قبلا" همین نظر را ترویج کردهاند.
قطبی: منتظری نقش مهم در سراسر انقلاب داشت اما منتظری در آن ساعات آخر حالات انسانی خود را نشان داد و به اصطلاح از آن راهی که اشتباه بود برگشت و به نوعی در اواخر دین خود را به مردم پرداخت. اشخاصی مثل او کم نیستند
رحیمی : به مناسبت مرگ آیتالله منتظری خامنهای پیام تسلیتی داده و او را گناهکار دانسته و کار را برای خودش بدتر کرده است. موضعگیری مخالف او در برابر کشتارهای 67 را همه بیاد دارند. او یک آخوند بوده و در انقلاب نقش مهمی داشته است ولی به هر حال سر انسان بودن خود ایستاد و با اعدامها مخالفت کرد. گفته شده که خمینی گفته چند ماهی به ولایت تو نمانده است ولی منتظری پاسخ داده نمیخواهم نمازم باطل باشد. تنها کسی که میتوانیم بگوئیم از میان رژیم در مقابل خمینی ایستاد او بود.
مختاری : درنوشته آقای همایون به خاطر کارهای انسانی منتظری به او ارج گذاشته شده است. باید همه احزاب همین کار را بکنند تا دیگران که در حکومت هستند ترغیب شوند و بدانند هیچ وقت دیر نیست و همیشه میتوان از انسانیت دفاع کرد و از راه اشتباه برگشت. خوب است حزب هم نوعی همدردی با خانوادهاش نشان دهد
عسگری : درست است که او از بنیانگزاران این رژیم بود ولی نباید فراموش کرد کسانی که در جبهه مخالف قرار دارند و بیرون میآیند و بر علیه آن شروع به مبارزه میکنند را به هر حال باید محترم شمرد. منتظری به حقوق بشر اعتقاد پیدا کرد و قابل تقدیر است و چنین رویکردی ارزش یادگیری دارد. در موقعی که بدانیم کارمان غلط بوده در تصحیح آن کوشش کنیم
قطبی : اولین سخنرانی گنجی در شهر برمن بود به زبان آلمانی و فارسی. در هر دو جلسه عدهای سعی کردند سخنرانی گنجی را بهم بزنند و بخصوص از طیف کمونیست کارگری بودند. در شب اول مسئول المانی و در روز دوم مسئول ایرانی که از دوستان خودمان و هموند حزبی بودند، مانع بهم خوردن این جلسه شدند. در شهر برمن اطلاعیه و اعلامیهای پخش شد و در یکی از سایتها شخصی مقالهی توهین آمیزی علیه ما نوشت. در استکهلم عدهای از حزب کمونیست کارگری و سلطنتطلب جلسه را بهم میزنند و یا موقتا" بهم میزنند. من قصد ندارم که گنجی را با منتظری در یک خط قرار دهم ولی برخوردهایی این گونه از نظر من به عنوان مخالف، همه یکی هستند. انسانها انسانیتشان مهم است. منتظری در اواخر عمر دینی که به مردم داشت ادا کرد و در نهایت از مردم صحبت میکرد. گنجی را هم به نحوی میشود به همان صورت نگاه کرد. ایشان هم از میان همانها بیرون آمده است و راه تاثیرگزاری از طریق همینها است. اگر خامنهای روزی از آن مملکت فرار کرد کسی نباید جلوی او را بگیرد و اهانت و فحاشی کند باید گذاشت حرفهایش را بزند. وقتی ما سعی میکنیم راه چاره و مبارزهای پیدا کنیم برخوردهایی که از این گونه میشود اسم ما را خراب میکند به خصوص این اتفاقی که در استکهلم افتاد در برمن برای ما بد شد. در برمن نظرمان را مطرح کردیم و گفتیم شما را میشناسیم و در روزی در ایران به هرحال مدارک هم خواهد بود و شما را به محاکمه خواهیم کشاند. برهم زدن جلسات جز بدنامی چیز دیگری نیست و باعث میشود افرادی که سعی کنند از طریق همینها مبارزه را پیش ببرند کارشان مشکل شود. پیشنهاد میکنم به شورای مرکزی اطلاعیهای صادر کنند که حزب مشروطه ایران را از سلطنتطلبان جدا کنند. این کار دست ما را باز میگذارد که به کار خود ادامه دهیم
سخنرانی : " نگاه کلی به تحولات جنبش سبز"
آجرلو : اتفاقاتی که در 6-7 ماه گذشته در ایران روی داد بی سابقه بوده است و بلوغی که از مردم بخصوص جوانان دیدیم در طول تاریخ بی نظیر بوده و مردم دیگر خودشان رهبری را در دست دارند و نیاز به رهبر فرهمند ندارند. جدیدترین اتفاق در جمعه گذشته بود در آنچه به اصطلاح هتک حرمت ساحت خمینی نامیدند. مردم آن دعوت را تحریم کردند و نشان دادند که خمینی در نزد آنان چقدر منفور است. در 30 سال گذشته قشر روشنفکر کما بیش مخالف بودند. سرآغاز این جنبش در 18 تیر بود و شکست اصلاحات و سرخوردگی مردم از سرکوب های 18 تیر. بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات، حسن عباسی که از تئوریسینهای سپاه پاسداران است و یکی از عناصر دفتر" دکترین امنیت ملی" در یک سخنرانی گفت مادامی که ما در موضع " ضربه اول" و کنش بودهایم و دنیا به کنشهای ما واکنش نشان میداد ج.ا همیشه روبه پیشرفت بود.
گروهی تشکیل شد به نام گروه "مهدویت" و اصرار به خاصی میشد که جامعه را باید به حالت اوایل انقلاب برگرداند. با استفاده از هرج و مرج و روابط جهانی مخدوش که همهاش بر اساس حرکتهای انقلابی پیش میرود دنیا را هر روز غافلگیر کند.
رژیم را نباید به اصولگرایان و اصلاحطلبان تقسیم کرد. تقسیم صحیح، تقسیم رژیم به سپاهیان- انقلابیون و سیاست ورزان است. سپاهیان سر از احمدینژاد درآوردند و او به عنوان یک پاسدار تندرو عمل کرد و کنترل را عملا" در اختیار سپاه پاسداران قرار دادند. شکستن پلمپ مراکز هستهای و شعارهای نابودی اسرائیل و انکار هولوکاست مطرح شد. توجه نکردند جامعه ایران جامعه بسته اوایل انقلاب نیست و جو جامعه بینالملل فرق کرده است. دنیای اینترنت و خواستهای جوانان ایرانی نه تنها مانند جوانان آن زمان نیست بلکه تا حدودی منکر آن نیز هست. فرزندان نقادان پدران خود بودند. بعد از 18 تیر و سرکوبها، جنبش دانشجوئی از سطح علنی، زیر زمینی شد و تا مدت ها حکومت را فریب داد که گویا سیاست رژیم در جامعه اثر کرده است اما دانشجویان توانستند به توافقی برسند که گفتمان خود را بر مبنای دموکراسی و سکولاریسم بنا کنند و در جامعه گسترش دهند.
انتخابات 7 ماه پیش جرقهای بود که به این انبار باروت زده شد. موسوی و کروبی تنها بهانههائی بودند برای ارائه آنچه دانشجویان در جنبشهای زیر زمینی خود از چند سال پیش انباشته بودند. قابل پیش بینی بود که انتخابات مخدوش خواهد بود چون دکترین امنیت ملی در پاراگراف سوم میگوید موضوع سیاست داخلی و خارجی که منتهی به یک امنیت یا ثبات میشود کماکان باید بروی ضربه اول بنا شود و ما باید به دنیا خط دهیم و تعیین کنیم. چنانچه موسوی و کروبی هم از انتخابات بیرون میآمدند میتوانیم تصور کنیم مردم باز هم به خیابان میآمدند برای مطالبات خودشان. اطلاع رسانی از جریان تظاهرات و خشونتهای رژیم توسط مردم ایران که به اعتراف جهانیان از خبرگزاریهای رسمی پیش افتاد نشان داد که مردم منتظر نیروی خارجی نمیمانند. مردم در ایران به تظاهرات سه میلیونی بسنده نکردند. در روز به اصطلاح قدس، 13 آبان، 16 آذر شعارها تغییر یافت. شعارهای جانم فدای ایران، مرگ بر روسیه و چین دوستان ج.ا را به این فکر وا داشت که حمایت بی چون و چرا در آینده میتواند عواقب نامطلوبی داشته باشد. در نماز جمعه خامنهای اشتباه مرگباری کرد و در حالی که مردم هنوز از شور و التهاب نیفتاده بودند سبب خشم آنها شد. سخنرانی رفسنجانی مبنی بر اینکه اصل انتخابات مخدوش است به مردم کمک کرد که مطالباتشان را واضحتر بیان کنند.
مسئله مهمی که باید اشاره شود شکاف بین نیروهای انتظامی و نیروهای سرکوبگر است. در یک هفته اول سپاه محمد رسول الله و بدر و چند ارگان و تیپ دیگر به گزارش دفتر سیاسی سپاه به فرماندهی کل سپاه، 17 مورد تخطی نیروهای حافظ امنیت از انجام دستورات رخ داده است. بعد از این ماجرا تمام دستگاههای امنیتی ج.ا بکار افتاد تا جو خدعه و نیرنگ برقرار شود. خمینی در عوام جایگاهی دارد که به او توهین نمیشود. حربه توهین به خمینی برای ساکت کردن یا جذب بخشی از معترضین بکار رفت و به صورت گستردهای هتک حرمت را نشان دادند که با مخالفت شدید طیف محافظه کار روبرو شد. جنگهای روانی علیه جنبش سبز به راه افتاد که چنانچه جنبش خارج از چهارچوب جمهوری اسلامی نیست باید بیاید در این راهپیمائی که ما برگزار میکنیم شرکت کند. بلوغ سیاسی مردم به کمک آمد و پاسخ نه بزرگی به رژیم بود. بار دیگر نامشروعیت رژیم در برابر جهانیان به نمایش درآمد. چند هزار نفر بیشتر در این تظاهرات رژیم شرکت نکردند.
شعارهای جنبش سبز هر روز تندتر میشود. شروع جنبش سبز یک شروع ساختارشکنانه بود و از ابتدا مردم با هدف نابود کردن سیستم حاکم جامعه به صحنه آمدند. تشخیص این بود که گام به گام پیش بروند.در روز قدس شعارها رنگ و بوئی ناسیونالیستی بخود میگیرد و در واقع نشان دهنده نفی کامل تبلیغات رژیم که محورش اسلامیت-ایرانیت است.
بعد از یک ماه به آنجا کشید که موسوی و کروبی اعلام کردند نه تنها رهبران جنبش نیستند بلکه پشت سر مردم میدوند. در خارج موجی به راه افتاد که هرگونه شعارهای ساختارشکنانه را پس میزد تا آنجا که ممانعت از شیر و خورشید و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سعی میشد به صورت کامل اجرا شود. گروههایی به نام سبز تشکیل شدند که خود را نمایندگان تام الاختیار جنبش سبز میدانستند. از حضور چهرههای شناخته شده قبلی اپوزیسیون جلوگیری میکردند که فکر میکنم در صدد بودند که اپوزیسیون سنتی ج.ا را کنار برنند و یک اپوزیسیونی در قالب ج.ا بوجود بیاید که در هر صورت ج.ا حفظ شود. با پیگیری اپوزیسیون آرام آرام دست آنها رو شد. در هفته گذشته وقتی احمدینژاد به دانمارک آمد شبکه یک ج.ا فیلمی را نشان داد از کسانی که علیه او تظاهرات میکردند اما آن شبکه خبری اعلام کرد استقبال گستره ایرانیان مقیم اروپا از احمدی نژاد صورت گرفته است زیرا به پرچم شیر و خورشید اجازه نداده بوند.
ضعفی که دیدم در این طرف، گاه به سبب نرمشهای بیش از حدمان است در برخورد با کسانی که خود را نماینده جنبش سبز میدانند. اگر ما بر این عقیده هستیم که جنبش سبز جنبش فراگیری است پس نرمش نشان دادن در برابر کسانی که هنوز اصرار بر تکروی دارند و استوار هستند بر گذشته شان چه معنایی دارد؟ در سوئد حزب کمونیست کارگری تشکیلاتی درست کرده بعنوان حامیان جنبش سبز که بیشتر از اعضای حزب توده هستند تا کمونیست کارگری. اینها هنوز از مواضع گذشته خود عدول نکردهاند تا حسن نیتی باشد برای پایه گزاری یک اتحاد. چه معنایی دارد ما طیف راست خودمان را نفی کنیم، آرمانهایمان را کنار بگذاریم، پرچم حزب را کنار بگذاریم بعد شیر و خورشید را کنار بگذاریم و دست آخر به این نتیجه برسیم هرچه حزب کمونیست کارگری میگوید انجام دهیم چون میخواهیم با آنها اتحاد برقرار کنیم و همگام و همراه شویم با جنبش سبز.
رحیمی: در مورد گفتههای آقای زاهدی فکر میکنم ج.ا قصدش این است که جنبش سبز را بیشتر به سلطنتطلبها وصل کنند و بگویند اینها از همان طیف هستند و وسعت شکنجه و آزار را بیشتر کنند. همان طور که موافق صحبتهای آقای آجرلو نبودم ولی گوش میدادم تا نظراتم را بعدا" بگویم انتظار میرفت آقای آجرلو هم در آن جلسه استکهلم همان کار را میکردند. من اگر مثل ایشان میخواستم برخورد کنم از همان اول میبایست سعی کنم از سخنرانی ایشان جلوگیری کنم یا اتاق را ترک کنم ولی این کار را نکردم به احترام اینکه ما به عنوان دگراندیشان این اجازه را به دیگران هم خواهیم داد که بتوانند صحبت بکنند و سعی میکنیم ایدهها را به چالش بکشیم. در صحبتهای آقای آجرلو بیشتر توطئههای نظام یا نقشههای دانشجویان بود که در مرکز سخنرانی قرار داشت یعنی ابدا" بحثی از حقوق بشر و مطالبات مردم نبود. در واقع نگاهی هست که همه چیز توطئه است و حساب شده است. این موضوع از یک جایگاه نادرست نگاه کردن است. اگر سپاه پاسداران این قدر قدرت داشت و میتوانست با برنامه عمل کند که این بلاها امروز سرش نمیآمد. هرج و مرجی که در ج.ا هست هر روز بیشتر شده است. صحبت ایشان مرا بیاد صحبتهای آقای زرافشان انداخت که همه چیز را میبرد به جنبش دانشجویان و 18 تیر در حالیکه خود دانشجویان فرزندان این مردم هستند و مردم مطالباتی دارند. قشر دانشجو راحتتر مطالبات خود را میتواند نشان دهد تا مثلا" یک راننده تاکسی. این است که دانشجویان را بیشتر به مطالبات مردم باید وصل کرد نه آنکه بالعکس عمل کنیم. ج.ا فکر نمیکنم از دو قشر سیاسیون و دارودسته پاسداران تشکیل شده باشد. روی این اصل بحثمان را باید بیشتر ببریم روی مطالبات مردم و بحث حقوقبشر که جوهره جنبش سبز بحث حقوق بشر است.
جمع بندی:
آقای آجرلو آگاهانه صحبت کردند از این جهت که ما از آن طرف قضیه کمتر صحبت کردهایم. درست است که ما جریانات اجتماعی را میبینیم ولی به هر حال حکومتی هم هست و آنها هم فکرهایی میکنند و ما کمتر از این مطالب اطلاع داریم. آن نکتههایی که آقای رحیمی گفتند درست است و ما آن نکتهها را بیشتر بیان کرده و قبول داریم و عنوان میکنیم ولی این بحثی که پیش آمد بسیار آگاهی بخش بود. اینکه گفتند نباید از آرمانهایمان صرفنظر کنیم، از پرچم صرفنظر کنیم، با حزب کمونیست کارگری نباید همراهی کنیم کاملا" درست است. ما هیچ وقت چنین کاری نکردهایم. اگر همراهی هم با حزب کمونیست کارگری شده برخلاف آرمانها و ایدههای حزب بوده است ولی هیچ لازم نیست که ما برای اینکه با آنها یکی نشویم از راه خودمان منحرف شویم.
دوستان رویهم رفته دو طرز فکر دارند یک دسته خیلی سخت به قضیه نگاه میکنند. اصلا" خودی و غیرخودی هستند. این طبیعی است برای اینکه در محیطهای خودشان با این جور افراد برخورد میکنند و موضع میگیرند. دسته دیگر خیلی بازتر فکر میکنند. همه ما بهتر است بازتر فکر کنیم. آقای اجرلو زیاد تحت تاثیر فضاهای اطراف خود قرار دارند ولی همه جا این طور نیست. همه جا نیامدهاند بگویند ما تنها نماینده هستیم و هیچ کس را راه نمیدهیم. در هایدلبرگ طرفداران جنبش سبز که سراسر از چپ بودند اینها از ما برای سخنرانی دعوت کردند. بسته به محل است و موقعیت است. اکثریت فعالان جنبش سبز با ما مخالفند. جمهوریخواهاند ولی همه جا نمیگویند کسی حق ندارد بیاید در این جنبش و فقط ما هستیم. بسته به آدمهاست و ایرانیان در سراسر دنیا یکسان فکر نمیکنند و کلی نمیشود قضاوت کرد. ما روشمان این است که میگوئیم این جنبش لطفش به این است که متعلق به عده و گروه و رهبری نیست. آقای موسوی در اعلامیهای جمله خوبی گفته که زیبائی جنبش سبز در آن است که شرکت کنندگانش اختلافات خود را کنار نگذاشتهاند، به رسمیت شناختهاند. بسیار بسیار حرف درستی است. حرف ما نیز همین است. حالا تا ما این را گفتیم نگویند طرفدار موسوی شدیم ولی حقیقتا" حرف حسابی است. حزب ما هم از اول همین را گفته است. اختلاف سر جایش محفوظ ولی میتوان بر یک اصولی توافق کرد و جنبش سبز در برگیرنده آن اصول است. زیبائی جنبش سبز اینست که این حرفهائی که 20 سال است به هر زحمت زده شده اکنون آشکارا بیان میکند و دنبالش میرود و ما هم طبیعی است دنبالش میرویم.
راجع به پرچم ایران و پرچم حزب، آوردن پرچم حزب در تظاهراتی که دیگران در آن شرکت دارند درست نیست. ولی پرچم ایران را همیشه اصرار داشتهایم که باید ببریم. آقای آجرلو درست میگویند بی پرچم ایران، جمعیت ایرانی مگر صدایش شنیده شود معلوم نیست طرفدار کیست. پرچم شیر و خورشید توی چشم ج.ا. میرود و روز بروز هم طرفدارانش زیادتر میشود. درباره شعارها، بله شعارها تندتر شده است بگذارید تندتر هم بشود و هیچ مانعی ندارد. از اولش هم ما نمیخواستیم شعارهائی تندتر از ایران بدهیم و آنها را به زحمت بیندازیم ولی وقتی خود آنها حاضرند جلو تر بروند ما دیگر از طرف آنها احتیاط نمیکنیم. اینکه مردم میخواستند از روز اول این رژیم را عوض کنند معلوم نیست ولی اینکه جنبش اعتراضی بوده نه فقط به انتخابات بلکه به وضع کشور، دراین شکی نیست. حالا کار به جائی رسیده است که میخواهند این رژیم برود و هیچ مسئله ای نیست از لحاظ ما.
راجع به 18 تیر آقای آجرلو حق داشتند. 18 تیر مقدمه این جنبش است برای اینکه اولین جنبشی بود که جنبه سیاسی پیدا کرد، یعنی بر ضد رژیم شد. دانشجویان ستون فقرات جنبش سبزند و جوانان بطور کلی، تا حدی درست است ولی اینکه فقط آنها باشند یا هستند معنی ندارد برای اینکه حق دیگران را که در این جنبش هستند زیر پا میگذارد و ما باید این جنبش را در جامعه تعمیم دهیم. فقط جوان و دانشجو کافی نیست برای پیروزی این جنبش.
به نظر میرسد آقای رحیمی کمی تند رفتند. آقای آجرلو درست است اشتباهی کردهاند و در مجلس سخنرانی استکهلم اشتباهی روی داده ولی آقای آجرلو جواناند و اول کار سیاسیشان است. تغییر میکنند و تغییر کردهاند و بیشتر از اینها خواهند کرد. سخنرانیشان هم در صورت جلسه خواهد امد و بدین صورت ما به همه نشان خواهیم داد اگر اشتباهی شد این اشتباه برطرف خواهد شد و اشتباه اصولی نیست. بله یک عصبانیتی پیش آمده واکنشی نشان داده شده . تمام شد رفت. این ناهنجاریها پیش میآید. ما در آغاز کار فهمیدن دموکراسی هستیم چه رسد به خودش، همه ما.
اما صحبت آقای قطبی که گنجی را محاکمه میکنیم آخر بابت چه محاکمه میکنیم؟ انقلاب که شده ایشان 19 سالش بوده است. 19 ساله همه اشتباهات دنیا را میتواند بکند. محاکمه کردن هر کسی که در انقلاب بوده آیا معنی دارد؟ یک ملت را که نمیشود محاکمه کرد. ما یک اقلیتی بودیم که مخالف انقلاب بودیم. همه طرفدار انقلاب بودند. نظرشان بود و اشخاص حق دارند هر نظری داشته باشند. این بحث محاکمه را بگذارید کنار. فقط جنایتکار، مجرم، آنکه به موجب قانون مجرم است باید دادرسی شود. او را هم گفتهایم پس از محکومیت رها میکنیم. ولی کسی که در انقلاب شرکت کرده به چه مناسبت محاکمهاش کنیم؟ این روحیه را بگذاریم کنار. این حرفها برای دفاع از خودمان است که میخواهیم جناح راست خودمان را نگهداریم و از آن طرف زیر حمله نباشیم. ولی بگذارید حمله کنند. ما کسی را بابت انقلاب محاکمه نمیکنیم. ما گفتهایم و در حزب هنوز کسی مخالفت نکرده که تا همین 16 آذر هیچ کس را سزاوار کیفر نمیدانیم، اگر کسی دیگری را کشته فرق میکند ولی کسی که رفته جلوی مردم را گرفته کاریش نداریم. ما باید با روحیه خلع سلاح کردن نیروهای این رژیم جلو برویم نه اینکه اینها را جلوی خودمان قرار دهیم و بگویند ما چارهای نداریم. برای زنده ماندن باید اینها را بکشیم. این از لحاظ تاکتیکی هم غلط است. از لحاظ اصولی که صد در صد غلط است. تا کی در این کشور یک عده عده دیگر را به هر عنوان مجازات کنند؟
بعد هم خود این آقای گنجی، شما فراموش میکنید این آقای گنجی در بحبوحه قدرت رفسنجانی که داشتند آدم میکشتند؛ 90 نفر را در بیرون کشتند و صدها نفر را در درون کشتند او آن کتابها را نوشت و رسوا کرد آنها را. مجبور کرد اعتراف کنند که ساواماشان این قتلها را مرتکب شده. بعد به زندان افتاد 5 سال، بعد اعتصاب غذا و داشت میمرد بالاخره آمد بیرون. حالا هم دارد مبارزه میکند هیچ جا هم نگفته من رهبر جنبش سبز هستم. ما الان یک مبارزهای داریم بر ضد این رژیم برای آوردن دموکراسیلیبرال به ایران. در این راستا فکر کنیم. اصلا" تمام حرفها به کنار. ما میخواهیم در آن مملکت روحیه دموکراسی لیبرال برقرار شود یعنی بیشتر این حرفهائی که ما میزنیم نشود. اینها درست نیست. ببینیم آنجا چه خبر است مردم چه خواستهای درستی دارند و آن کارها را بکنیم.
اشکان: حقیقتا" اتحاد با کمونیست ها در کار نیست. ما میتوانیم با یک گروهی مخالف باشیم ولی یک سری اصول را با هم به توافق برسیم و قبول کنیم. مثلا در مورد پرچم، تندروی بیش از حد باعث شده که بر علیه پرچم موضع گیری شود. حداقل در شهر ما این جور شده است. فکر میکنم بجای برخوردهای تند و عملی، بحث و انتقاد باید صورت گیرد. مثلا" شما میتوانید از نگاه و اصول آقای گنجی بگوئید و انتقاد کنید. در دموکراسی آزادی بیان اصل است و کسی تا جائی که تشنج ایجاد نکرده است باید آزاد باشد. بحث خودی و غیر خودی را باید کنار بگذاریم تا به دنیای لیبرال دموکراسی برسیم. با قلدری و دعوا و مرافعه کاری از پیش نمیرود
عالم زاده: گفتند ما با نرمش و عقب نشینی از مواضع خودمان کوتاه میآئیم. باید بگویم در جریانات عمومی و دفتر پژوهش، ما برنامهمان را طوری در پیش گرفتیم که از مردم ایران جلو نزنیم و فرصت را به سایرین ندهیم که در شرایط کنونی انگی به مردم ایران بزنند ضمن اینکه تجمع مردم در خارج کشور را پاره پاره کنند چون معتقد بودیم و هستیم نکته عمده حرکت مردم ایران در داخل است. از بین دو گفتمان مطالبه محور و گفتمان طلبکارمآبانه، گفتمان مطالبه محور را انتخاب کردیم و گفتمان طلبکارمآبانه را به اهلش واگذار کردیم و ما با هیچ کس رقابتی نداریم و مهم نبوده چه کسی ادعای رهبری میکند یا چه میگوید. آقای همایون گفتهاند از دو گروه فاصله بگیریم حزبیهای پرشور و مکتبیهای آشتی ناپذیر. از 18 تیر و جنبش زیر زمینی صحبت شد. درست است که بعد از 18 تیر جریانات زیر زمینی شد اما موافق نیستم که جریانات 18 تیر و دانشجوئی جریانات محوری بودند که امروز به عنوان سرچشمه برای جریانات کنونی نام برده شوند. اگر 18 تیر پیش آمد و آن قدر نمود پیدا کرد و در حافظه مردم ماند فقط از بابت گرایش مردم به آن بود. اگر کسبه، فرهنگیان و معلمان جلو دانشجویان میایستادند به عنوان یک جریان صنفی باقی می ماند. امیدوارم من که جوان هستم کمی بیشتر با سعه صدر به مسایل نگاه کنم و این فکر را از خودم دور کنم که از دیگران بیشتر میفهمم. حزب مشروطه ایران در بین اعضای خودش مصر بوده که تاکید کند با اتکا به روحیه جمعی میتوانیم موفقیتهای جمعی بیشتری داشته باشیم. در رابطه با صحبتهای آقای همایون در مورد استکهلم این مسئله ممکن است در مورد ما هم در آینده رخ دهد ولی خواهش میکنیم از دوستانمان که همه راهها را به روی ما نبندند و بتوانیم در مواقع ضروری کارهائی انجام دهیم.
آجرلو: آنچه عنوان کردم جو حاکم بر کشور در دهه گذشته است. از روی کار آمدن حکومت احمدینژاد تا اتفاقاتی که افتاده است. سپاه پاسداران وقتی احمدی نژاد آمد با این توجیه که مادام که ما ضربه اول را زدهایم موفق بودهایم؛ وقتی گروگان گرفتیم دنیا توجهش جلب شد و ما توانستیم خواستهای مان را بیان کنیم. قتلهای خارج کشور، فلسطین، حماس، حزب الله فعالیت اتمی، دنیا یک قدم از ما عقبتر بود و حاضر بود حرفهای ما را شنیده و بر اساس نظرات ما رای بدهد. حسن عباسی تاکید میکرد تنگه هرمز نقطه استراتژیکی است و مدام تاکید میشد اگر کوچکترین حملهای به ایران شود ما تنگه هرمز را میبندیم. این سیاستهایی که احمدینژاد مرتکب شد خشم مردم را برانگیخت. در جنبش دانشجوئی، جنبشهای زیرزمینی به وجود آمدند که در سطح عامه مردم پیشرفت و گسترش یافت. هیچکس منکر این نیست که محرک اصلی بوجود آمدن این اعتراضات خواست مردم برای برون رفتن از شرایطی است که رژیم پیش آورده ولی دانشجویان در به وجود آمدن و گسترش این گفتمان نقش اصلی داشتهاند. سکولاریسم وقتی شکل گرفت که قبل از آن در جنبش دانشجوئی به یک گفتمان اصلی تبدیل شده بود. دموکراسی لیبرال هم همین طور. یک طیف و توده گسترده مردم را نمیتوان به این زیبائی کنار هم چید. به زعم من آن طیف دانشجوئی است که محرک این جنبش است و مردم هم نیروی حرکت این جنبش هستند.
فرحی: این جنبش از دانشگاهها شروع شده است ولی یکی از خصوصیات خوب این جنبش این است که این جنبش از همه گروههای سنی، جنسیتی، قومی و عقیدتی تشکیل شده است و محسنات دیگر آن ایرانی بودن و از همه مهمتر یک شعور بالایی است که در مردم داخل ایران میبینم که این شعور در خیلی از اپوزیسیون خارج کشور به آن اندازه نیست و حقیقتا" این تحسین هر انسانی را برمیانگیزد. مردم از شروع این جنبش با هم مهربان شدهاند. به عنوان یک حزب در همین موقعیت کاری بکنیم که گروههای سیاسی هم به هم نزدیک شوند و مهربانتر شوند و شخصیتهای سیاسیمان همین طور و این به نفع جنبش و همه است
موضوع سخنرانی نشست آینده : تأثیر مرگ منتظری
سخنران: آقای آجرلو
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه متناقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|