بهمن زاهدی: آقای عزت الله سحابی نامهای به هموطنان خارج از کشور نوشتهاند و گفتهاند نباید به شبیهسازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمتآمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند.
اولا" جنبش سال 42 کجایش مسالمتآمیز بوده است؟ اسید پاشیدن به صورت زنان بی حجاب اعتراض مسالمتآمیز بود؟ و آیا آقای سحابی مانند سال 42 هنوز مخالف حق رای زنان ایران هستند؟
دوم: آیا مردم و دولت انتصابی رهبر در حال حاضر مقابل هم قرار ندارند؟
بررسی بیانیه 17 موسوی
مختاری: بیانیه خوبی است ولی در قسمت آخر شروع و اجرای بندها را آزاد گذاشته. در بند اول از مسئولیت دولت سخن گفته شده ولی مسئولیت در برابر کی؟ وقتی روزنامه یا آزادی مطبوعات وجود ندارد و هنوز بندهای دیگر اجرا نشده است چطور میتواند بند اول اجرا شود؟
رحیمی: اصل 27 که آزادی اجتماعات است مشروط به اینکه مخل به مبانی اسلام نباشد در بعضی مقالات به عنوان اصلی که نمیتوان برای اجتماعات غیر دولتی بکار برد یاد شده است. از آن طرف دست موسوی مثل سبزها باز نیست. یک سیاستگر باید مسائلی مطرح کند که برخی از آنها قابل وصول باشد. رسیدن به هریک از این بندها، جا را برای بقیه باز خواهد کرد. موسوی را در جایگاه خودش باید در نظر گرفت و در جایگاهی که او قرار دارد این بیانیه خوبی است.
بهمن زاهدی: پیشنهادات آقای موسوی را همه ایرانیان خواستارند. ایشان این پیشنهادات را در چهار چوب جمهوریاسلامی و قانون اساسی آن میگنجاند که حق ایشان است، ولی با وجود جمهوریاسلامی رسیدن به این خواستها ناممکن است.
عالم زاده: دوستانی این مقاله را منفی تلقی کردهاند. باید توجه داشت مقولهی عقبنشینی تاکتیکی در ارتش هم وجود دارد. موسوی زیر فشار روحی بسیار زیادی است و به یک محور تبدیل شده است و محدودیتها و ترسها و مسئولیتهای خود را دارد. در سی سال گذشته خیلی از آزادیهای مطبوعاتی نبوده و ما هم توقع اجرای بندهای این بیانیه را نباید داشته باشیم ولی عمده آن است که آزادیهای خواسته شده در قبل مطرح نمیشده ولی اکنون مطرح و به چالش کشیده میشود و با گسترده شدن آن کم کم زمینههای تحقق آن فراهم می آید.
اشکان: در مقاله آقای موسوی، اگر تضادی در اصل 27 وجود دارد، دارند محک میزنند آیا این حکومت حاضر است به وضعیتی که قبلا" وجود داشته برگردد. خواهر زاده موسوی را کشتند و او از میان یک میلیون آدم انتخاب شد که پیامی بود که خودت را هم میکشیم. فکر میکنم میخواهد یک داد و ستد سیاسی کند. برگشتن به درون اصلاحطلبی ممکن است نظر ما نباشد ولی ممکن است اغتشاشات را تا حدودی بخواباند ولی آن تضاد را باز هم خواهیم داشت که چه کسی آن اصل 27 را تفسیر میکند.
محمدی: مهندس موسوی اذعان کردند که موسوی، خاتمی و کروبی اعلامیه صادر نکردند. مردم به صورت خودجوش تصمیم گرفتند به خیابان بیایند و این پیامی بود به ج.ا. که با ترور و زندانی کردن نتیجهای عاید نخواهد شد. رهبری این جنبش را موسوی به افراد جنبش سپرد. افراد تا زمانی برای جنبش سبز محترماند که به عقاید مردم اهمیت میگذارند. از این زاویه نامه موسوی بیشتر قابل بحث است.
رحیمی : فعلا" در این مقطعی که هستیم نمیشود ج.ا. را سرنگون کرد و اگر هم بشود برای ایران خطرناک است. بیانیههای موسوی در هیچ جا مدعی براندازی نبوده است. حالا امروز نمیتوانیم انتقاد کنیم که بیانیهاش در جهت حفظ نظام است. انتقادی که میشود کرد و درست است این است که دولت احمدینژاد را به رسمیت شناخته. ولی اینکه بخواهیم او مثل بقیه اپوزیسیون و جنبش سبز عمل کند کار درستی نیست. ما راه سبز امید را با جنبش سبز از ابتدا جدا کردهایم و انتظاراتمان باید با توجه به این مسئله باشد.
مختاری: خواستها درست است و ترسی از طرح شدن خواستها نداشته. او این مسئولیت را باید بپذیرد و نمیتواند کنار بکشد. رقیب انتخاباتی بوده و تا اینجا پیش آمده است. همین به رسمیت شناختن اختلافات که گفته نکته خوب و مهمی است.
عسگری: ما بین اجزاء جنبش تفاوت گذاشتهایم و باید هر کدام کار خودشان را بکنند ولی این بیانیه آن طور نیست که تمام کارهای حکومت را پذیرفته باشد. در یکی از بندهای آن مسئولیتپذیری و پاسخگوئی دولت را خواسته است و در عین حال اجازه اعتراض مسالمت آمیز را خواستار شده است. در نظر داشته باشیم که در سیاست کوتاه آمدن و چانه زنی لازم است. حالا که رهبران حکومتی این شعور را ندارند که در این حد عمل کنند بهتر است از آن طرف کمی کوتاه بیایند. گسترده شدن خواستها در مجموع راه به آنارشی ممکن است بیابد. احتمال دارد خیلی از مقاصد ما با فشرده کردن خواستها و چانه زنی بدست آید.
جمع بندی: یک مشکل اساسی را پیش از هر چیز برطرف کنیم. مشکل اساسی این است که ما میخواهیم از استکهلم یا ژنو یا آمستردام یا واشنگتن مسئله را نگاه و حل کنیم یا از ایران؟ اگر ما برای دلخوشی خودمان و اینکه ما چنین و چنان هستیم و آن نهایتش را میخواهیم. ما اعلامیه میدهیم که ج.ا. را از سازمان ملل اخراج کنید، احمدینژاد را بگیرید و محاکمه کنید، اینها بسیار خوب است ولی ربطی به اصل موضوع ندارد. صد تا از این اعلامیهها بدهیم کمترین اثری در وضع واقعی، در آنچه در ایران میگذرد خواهد داشت؟ آخر باید کمی فکر کرد و خود را جای آدمی که در آنجا هست و دارد مبارزه میکند گذاشت و گر نه خیلی آسان است نشستن در اینجا و هر جور حرف زدن. سی سال است گفتهایم مرگ بر، سرنگون باد ولی آنجا شروع کردهاند به حرکت. بعد از سی سال مملکت زیر و رو شده. درست است که هنوز موفق نشده است ولی وضعیت زیر و رو شده است در این کشور و این مهم است.
همانطور که آقای زاهدی گفتند این اعلامیه موسوی همان حرفهایی است که ما هم میزنیم. اصل موضوع آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی است. به محض اینکه مجلس کار خودش را بکند این رئیس جمهوری میافتد. حالا لازم نیست آقای موسوی بگوید احمدی نژاد را قبول ندارم و باید برود پی کارش. این باید پاسخگو باشد و مجلس کارش را بکند. اگر انسان به مبارزه فکر کند ، نه به آنچه که ما در بیرون اسمش را مبارزه میگذاریم و تمام ما از بالا تا پائین کارهائی میکنیم که درست است و از نظر ما لازم است و کردهایم و باز هم باید بکنیم ولی اینها در برابر آنچه در ایران میگذرد و واقعیت دارد چیزی نیست و به حساب نمیآید. ما باید نگاه کنیم ببینیم چه کاری عملی است و چه کار میشود کرد، نه چه کار دوست داریم بکنیم. بعد هم مسئله ایران روابط عمومی نیست. این نیست که ما حرفی بزنیم که دیگران را خوش بیاید و بگویند اینها چقدر وطن پرستاند. مسئله این است که چه کار میشود با این مملکت کرد که هر روز دارد فرو میرود و ما مدام برای دل خودمان داریم حرف میزنیم. برای اینکه جلو فرو رفتن این کشور را بگیریم چکار باید کرد؟
ممکن است بگوئیم این حرفهایی که آقای موسوی میزند عملی نیست. خوب حرفهای ما هم عملی نیست. ولی عمده این است که ببینیم حرفها چقدر عوض شده. 6 ماه پیش موضوع این بود که در انتخابات تقلب شده و باید دوباره رایها شمرده شود یا دوباره رای بگیرند در همان حدود بود. موسوی هم که دید جنبش دارد سبز میشود ترسید و گفت شال سبز و سبز آل عبا و از این مهملات. امروز میگوید نه تنها ما سهمی نداشتهایم حرفهایی را هم که این مدت میزنند دارد تائید میکند. البته مردم همیشه یک قدم جلوترند از او و باید هم باشند ولی اینکه تا این حد دنبال اینها میرود بسیار مهم است. این طرف را باید دید. جنبش شروع شده که حرفش را فعلا" در زمینه گفتمان بر کرسی بنشاند. ملی – مذهبی، در چهارچوب شرع و اسلام، اینها تمام شده است . مسئله آزادی، دموکراسی و حقوقبشر است ولی اینکه این را چگونه بیان کنند معلوم است ما خیلی بهتر از موسوی کی توانیم. ولی اگر ما در ایران بودیم میتوانستیم؟ شما هرکدام در ایران بودید کنج زندان میافتادید. این حرفها را هم نمیزدید کنج زندان بودید. فایدهاش چه بود؟ آیا میخواهید موسوی و کروبی را بگیرند بیندازند زندان بعد بگوئیم اینها شهید شدند؟ یا اینکه بهتر است فعلا" به زندان نیفتند و این کارهایشان را بکنند؟
اگر در چهارچوب امکانات و برطرف کردن این وضعی که در این کشور پیش آمده و برای عوض کردن این رژیم داریم فعالیت میکنیم باید قدم به قدم برویم. باید اجازه بدهیم راه سبز امید با راه حلهای سیاسی برود جلو. اگر میخواهیم دلمان خوش باشد و حرفهای قشنگ بزنیم آن امر دیگری است. این اطرافیان ما، ما را محدود میکنند. من میبینم بعضی از دوستان حرفهایشان زیر فشار اطرافیان است. اگر این حرفها را نزنند اطرافیانشان میگویند شما میخواهید با ج.ا. همکاری کنید. ول کنید این دور و بریها را. اینها 30 سال حرفهای نامربوط زدهاند. نگاه کنید راه درست و عملی چیست و راه عملی همین است.
6 ماه پیش نوشتیم حفظ نظام گزینهای واقعگرایانه است. نه اینکه حفظ نظام برای ما واقعگرایانه است. ما بیرونیم و خیلی چیزها میتوانیم بگوئیم. برای موسوی نام و کروبی نام الآن حفظ نظام مهم است. منتهی از این راه. هر کدام این پنج درخواست موسوی اگر اجرا شود آیا این رژیم به صورت کنونی خواهد ماند؟ آیا اگر زندانیان سیاسی را آزاد کنند این بزرگترین شکست برای خامنهای و احمدی نژاد نخواهد بود؟ اگر مطبوعات آزاد بشود چیزی برای این رژیم خواهد ماند؟ اینها را باید در نظر گرفت.
در اصل 27 قانون اساسی گفته است با اسلام نباید منافات داشته باشد. به قول یکی از دوستان با کدام تعبیر اسلام؟ این پرسش خیلی مبهمی است و اشکال ندارد که فعلا" اصل 27 را بچسبیم. آنجاهائی که صریحا" با اسلام مخالف نیست آنجا را رعایت کنند. آنچه که در زمینه عملی سیاست در آن اصل گنجیده بسیار هم خوب است اگر اجرا شود. این را که بیانیه عملی نیست باید گذاشت کنار. هیچ چیزی فعلا"عملی نیست. باید عملیاش کرد. اول باید آن حرف را زد تا بعدا" عملی بشود و حرف را زدهاند و تا اینجا اشکال ندارد. اینکه موسوی احمدینژاد را به رسمیت شناخته، نه، به رسمیت نشناخته، او از انتخابات رد شده برای اینکه انتخابات الان دیگر مسئله نیست. الان نمیشود گفت دوباره رای بگیرید و رای را بشمرید. موضوع منتفی شده و تحمیل کردهاند و تمام شده. اما راههائی نشان داده که حکومت احمدینژاد را به زانو در بیاورد. حالا حرف عملی هست یا نیست بحث دیگری است ولی اقلا" اینها گفته شده. ما همیشه روی تغییر گفتمان تکیه کردهایم. برای چه این کار را کردهایم؟ برای اینکه تا گفتمان درست نشود عمل سیاسی درست نخواهد شد. خوب، این گفتمان دارد عوض میشود. این است که وارد جزئیات نمیشویم. بهتر است دوستان فکر کنند از کجا ما باید صحبت کنیم و از کجا باید به قضایا نگاه کنیم. این همه به رخ هم نکشیم که فلان کس چه اعلامیه قشنگی داده است. فایده این اعلامیهها که خیلیهاش عملی نیست و در داخل هم بازتاب ندارد چیست؟ اما آن حرفهائی که موسوی میزند از درون نظام را تکان داده است. یک عده نشستهاند که بالاخره چه کنیم؟ دائم مردم را بکشیم، بزنیم؟ این آخرش به کجا میرسد؟ الان زورشان میرسد میزنند میکشند ولی موسوی دارد راه نشان میدهد برای آنها که عاقلترند و برای آنها که آن سود مستقیم در وضع کنونی ندارند و خیلیها هستند در داخل رژیم اسلامی. آنچه موسوی دارد میکند نشان دادن راههائی به آنهاست که بگوید از ان راه میتوان این مسئله را حل کرد.
ما باید در این شرایط امیدوار باشیم اینها عملی شود. برای اینکه این طرف و آن طرف حرفی که موسوی پیشنهاد می کند چی است؟ یا انفجار است و در آن صورت آیا چیزی از ایران باقی خواهد ماند؟ به هیچ وجه. یا ادامه وضع موجود است آن قدر مردم را سرکوب میکنند آنقدر آدم میکشند تا مردم مدتها ساکت شوند و اینها کارشان را بکنند. کسانی هم که در داخل این حکومت ممکن است بر ضد احمدینژاد و بسیج بخواهند کاری کنند آنها هم برکنار و خلع عمامه میشوند. در برابر این سه راه حل، معلوم است که باید راه حل موسوی را تقویت کرد و هیچ انحرافی هم در آن نیست برای اینکه موسوی در این 6 ماهه نشان داده است چه اندازه عوض شده و مردم وادارش کردهاند عوض بشود. یا ممکن است عده دیگری بیایند. چون صحبتها وقتی عوض میشود یا آدمها تغییر میکنند یا به کنار خواهند رفت و هیچ کدام برای ما اشکالی ندارد.
اما درباره آقای سحابی صرفنظر از عادت ملیها و ملیمذهبیها که از رئبرئ شدن با واقعیتهای تاریخ میگربزند منظورش این است که حالا مثل سال 42 نیست که حکومت مردم را بتواند سرکوب کند. البته او میگوید مردم، ولی آن موقع یک مشت اوباش حزب اللهی بودند که موفق نشدند. نگفته که شورش آن سال خمینی آزادیخواهانه بوده است. ولی نامه سحابی از یک نگرانی که همه باید داشته باشیم سخن میگوید که – البته هرکس به صورتی این نگرانی را دارد- نگرانی این است که با بالا گرفتن وحشیگری و خشونت حکومت این جنبش ممکن است به طرف خشونت برود و شعار میکشم می کشم آنکه برادرم کشت شعارش بشود. الان نه 1342 است نه 1357. ایران بسیار شکننده شده است و اگر کار به آنجاها بکشد معلوم نیست چه بلایی سر این ملت و این کشور بیاید. سحابی هم نگران این موضوع است و ما هم نگرانیم. ما ترجیح میدهیم این جنبش خشونت آمیز نشود برای اینکه از نظر نظامی نمیتواند از پس حکومت برآید. از نظر سیاسی هنوز به اندازه کاطقوی نشده است و از نظر اخلاقی شکست خواهد خورد زیرا تمام زور این جنبش این است که ببینید ما مثل آدم رفتار میکنیم و آنها مثل حیوان. اینها ملاحظات عملی است ولی ملاحظات اصلی این است که جنبش سبز نباید خود را شبیه حکومت بکند به هیچ وجه. نامه سحابی نامه بدی نیست.
رحیمی: فرض کنیم 24 ساعته شعار سرنگونی بدهیم و قدم به قدم نرویم و بخواهیم یکدفعه همه چیز را خراب بکنیم آیا فکر نمیکنید که آنهم صد سال دیگر طول خواهد کشید؟ تازه آیا ایرانی خواهد ماند؟ دوستانی که اینطور فکر میکنند اگر فردا ج.ا فرو بریزد آیا چیزی از ایران باقی خواهد ماند که ما دربارهاش اصلا" بتوانیم صحبت کنیم؟ با کدام تشکیلات و نیرو؟ شما تجزیهطلبان را نمیبینید که امروز سکوت اختیار کردهاند و منتظر فرصت هستند؟ اینهمه طرحها که از شمال و جنوب و شرق غرب کشور برای ما ریختهاند؟ آیا این ثابت نمیکند که اگر هم این حکومت در هم بریزد باید در حد امکان آرام و کنترل شده باشد که هیچ اتفاقی نتواند کشور را تهدید کند. موضوع این است که ایران از بین نرود. این پرسپکتیوی است که ما از آقای همایون آموختهایم که چگونه بایستیم و از چه منظری نگاه کنیم و چه چیزی را در مرکز قرار دهیم این موضوع را اگر درست بنگریم بنظر من جواب تمام این سئوالات داده خواهد شد.
خلف زاده : ملت را ببینید. ملت است که نمیخواهد این حکومت را. ما صدای آن ملت هستیم. این طور هم نیست که این حکومت برود و مملکت از هم بپاشد. مگر ما تحصیل کردهها و متحصنین و کسانی که جای آن حکومت را پرکنند نداریم؟ باید سی سال صبر کنیم تا آن اشخاص تربیت بشوند تا این حکومت برود؟ من با این نظریه آقای رحیمی بطور کل مخالفم. کسانی هستند که بتوانند آن خلاء را پر کنند.
فومنی : گفته شد که ما باید این پلهها را یکی یکی طی کنیم تا به مقصد مطلوب برسیم. بنظر من فرصتی برای یکییکی طی کردنها نداریم. باید توجه داشته باشیم در طی این مسیر در ایران داریم کشتههای زیادی میدهیم. از دوستان خواهش میکنم جوابی برای این سئوال هم داشته باشند که ما وقتی برای از دست دادن نداریم که فرصت را به دوستان بدهیم.
عالم زاده : یاد گرفتهایم نظمی را بهم نزنیم تا پیش از آنکه بتوانیم نظم جدیدی را ایجاد کنیم و قبل از اینکه مطمئن باشیم میتوانیم نظم جدیدی ایجاد کنیم فکر میکنم نظم موجود را پایه نظم نوین کنیم درستتر باشد. باید در نظر داشت که گاهی نوری که از انتهای تونل میبینیم الزاما" راه خروج نیست. میتواند قطاری باشد که دارد بسرعت به سمت ما میآید.
بهمن زاهدی : در مبارزه گام به گام نباید عجله بخرج داد، هیجانات مبارزه و احساسات نمیبایستی ما را از هدف نهائی خود منحرف کنند. سی سال در انتظار چنین روزهائی بودهایم و حال با صبر و تحمل میتوانیم به خواستهای جمعی ایرانیان در دراز مدت برسیم.
همایون : بحث سرنگونی را بارها کردهایم ولی حالا باز اشارهای میکنیم. ما وقت نداریم، بسیار خوب ما وقت نداریم، چکار میتوانیم بکنیم؟ مثلا" اگر بگوئیم ما وقت نداریم و فردا باید عوض بشود، اتفاقی میافتد؟ بهتر است دوستان خودشان را کمی از این فضا بیرون ببرند و فکر کنند در ایران چه کاری ممکن است انجام داد. چه کار دوست داریم را بگذاریم کنار. به چکار ممکن است بچسبیم. ــ برای عمل میگویم. برای حرف همه چیز آزاد است هر چه میخواهید بفرمائید. اینکه کشته میدهیم، بله داریم کشته میدهیم ولی برای جلوگیری از کشتگان بیشتر چکار میشود کرد؟ فردا این رژیم باید برود، بله. اگر نرفت چکار میخواهید بکنید؟ زورتان هم که نمیرسد به این رژیم، فقط حرفش را زدهاید. این است که اجازه بدهید کسی که آنجاست و دارد از امکانات موجود استفاده میکند و زیر فشار است و هر روز ممکن است بکشندش، بگذارید کارش را بکند. چه بی خود انتقادات مفت بکنیم؟. نمیگویم باید موسوی را حلوا حلوا کنیم ولی آخر انسان باید خودش را بگذارد جای مردم. بنده نوعی اگر در ایران بودم چکار میکردم؟ شعار سرنگونی میدادم؟ خوب فرداش نبودم. فقط یک اسمی از من میماند که این گفت سرنگون باد. آنهم نمیماند چون در آن سر و صدا منتفی میشد. این است که نگاه به واقعیات بکنید. قدم به قدم هم نمیخواهیم برویم؟ او دارد قدم به قدم میرود و چارهای ندارد جز این هم نخواهد رفت و هرچه هم من و شما.بگوییم سه پله برو یا شش پله یکی برو، او قدم به قدم میرود چون بیشتر از آن نمیتواند برود. شما سه پله یکی میخواهید؟ بفرمائید شش پله یکی بروید. حرف زدن مفت خیلی آسان است ولی کاری باید کرد که بشود.
این اوضاع اگر بهم بریزد نوبت به درس خواندهها نمیرسد. اگر این اوضاع بهم بریزد بدترین عناصر این جامعه اختیار را در درست خواهند گرفت. مسلحترین و تروریستترین و نادرستترین آدمها حکومت خواهند کرد. از اینها هم بدتر. وقتی همه چیز بر هم بریزد اولین کسانی که ساکت میشوند و توسری میخورند تحصیل کردهها هستند ولی چاقوکشها و مسلسل بدستها حکومت خواهند کرد. سربازانی که از این طرف و آن طرف وارد ایران میشوند به اسم گروههای قومی حکومت خواهند کرد. اسلحهای که در کشور پخش میشود حکومت خواهد کرد نه حرف حساب بنده و شما. اینها را درنظر بگیرید.
سخنرانی : "تاثیر مرگ منتظری"
آجرلو : خمینی گفته است منتظری حاصل عمر من است. بعد از انقلاب از موثرترین افراد بوده است و ولایتفقیه را او تدوین و در مجلس خبرگان به تصویب رسانده است. بعد از اعدام مهدی هاشمی که برادر داماد او بود و نقش اساسی در افشای مسئله مک فارلین داشت در مقابل خمینی جبهه گرفت. در 67 نامهای نوشت و به قتل عام زندانیان سیاسی اعتراض کرد. در 68 از سمت قائم مقام رهبری عزل شد و در 70-71 در سخنرانی نقض حقوقبشر و آزادیها و زندانی شدن بسیاری را برملا کرد. پیامدها هجوم به خانه او و تعطیلی دفتر کارش بود. در 76 صحبتهائی کرد و خامنهای را شایسته مقام مرجع ندانست و او را شاگرد خود معرفی کرد. تعریفی از ولایت فقیه داد که یک مقام تشریفاتی است و ناظر برکار سه قوه دیگر و اجازه دخالت در سیاست را ندارد. بعدا" با هجوم سپاه به مدت 5 سال در حصر خانگی بسر برد. بعد از راه افتادن وب سایت ایشان در 79، حکومت مجبور شد او را از حصر خانگی بیرون آورد. او با ولایت مطلقه مخالفت کرد و حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت شناخت و این در تاریخ 200 ساله مرجعیت مسلمان سابقه نداشت. در مسئله انتخابات به جنبش سبز یاری رساند و خواستار آزادیهای بیشتری برای مردم شد و با نظارت استصوابی شوراینگهبان به مخالفت پرداخت. اصلاحات در حکومت بیشترین چیزی است که او بر آن پافشاری کرده است بعد از مرگ عدهای او را پدر معنوی جنبش سبز خواندند. حمایت او از جنبش سبز به عنوان نماد اسلام برای جنبش سبز بسیار مفید بود و بعد از او عده دیگری از مراجع به حمایت از جنبش سبز پرداختند. مرگ او و استقبال مردم درمراسم وی جایگاه منتظری را بعنوان یک روحانی در دل مردم بیشتر باز کرد. در سی سال گذشته برای اولین بار حکومت نظامی اعلام شد – نجف آباد – مصادف شدن هفتم منتظری با عاشورا مردم بیشتری را به صحنه آورد. از آنجا که دکترین ج.ا. بعد از سرنگونی، به مدت حداقل یک سال جنگ داخلی و مقاومت است موضعگیری منتظری در مقابل رژیم میتواند در مقابله با القاعدههای جنبش اسلامی بکار آید.
موبدی: آیا او به مرگ طبیعی مرد؟ معلوم نیست ولی اکثریت مرگ طبیعی او را پذیرفتند آنهم از رژیمی که در اینگونه کارها سابقه زیادی دارد. ترس از فتوای احتمالی علیه خامنهای- برنامه از قبل طرحریزی شده رژیم برای سرکوب در روز عاشورا، تلاش برای حذف مرجعیت صانعی متاسفانه تردید اندکی هم در چگونگی مرگ وی برای بسیاری ایجاد نکرد. منتظری معتقد به ولایتفقیه ماند و آن را به شکل نظارت ولیفقیه قبول داشت که معلوم نشد که نظارت اگر بی بو و خاصیت است برای چیست و اگر نیست که البته نیست و نقش بازدارنده دارد از چه مقولهای است. او با ولایت مطلقه فقیه و در نتیجه خمینی مخالف بود. تاثیر مرگ منتظری از یک نگاه به ضرر جنبش سبز است زیرا نیروی مهمی را با پشتوانه مردمی از برابر خامنهای و جمکرانیها برداشته است. البته تاثیر دیگری در جهت عکس هم دارد که عامل " روحانی " را در عرصه سیاسی کاهش میدهد. منتظری انسانی بود به گفتهها و پرنسیپهای خود وفادار. در پرنسیپهای وی انساندوستی محدود مذهبی بالاتر از دیگران بود. از مخالفت او در برابر کشتارهای روزهای بعد از انقلاب چیزی شنیده نشده است. در برابر کشتارهای سال 60 موضع نصیحت و مخالفت آرام در پیش گرفت. – و در برابر کشتارهای 67 موضع قاطع برگزید و آن را در برابر قدرت معامله نکرد. شوخکهایی که در اوایل انقلاب علیه او گفته میشد به موازات فاصلهگیری او از خمینی و قدرت مندان متوقف گشت. بازتاب مرگ منتظری با مقالات زیادی توام بود. در بعضی از آنها او را به عرش اعلا بردند که صرف نظر از سیاست بازی، نشان از بیخود شدن رعیت مابانه و خدا گونه دیدن دهقانی پرستندگانش داشت. احساس ضعفی که در مقابل قدرت کودتاگران دست میدهد در مقابل حامی ای چون منتظری باعث احساس گناه برخی فعالان گردید. افرادی از جنس منتظری در محیطی انسانی میتوانند آخرین موانع و تناقضات فکری غیر انسانی خود را با انسانیت از پیش پا بردارند.
مختاری : تا زمانی که زنده بود برای بعضیها رهبر بود. بعضیها به او نگاه ابزاری میکردند و مواضعی که میگرفت از او حمایت میکردند. بعضیها بخاطر مرجعیت وی و دفاع از حقوقش در مراسم بعد از مرگش شرکت کردند. جنبش سبز یک حامی را از دست داد. تا موقعی که مواضع سبز تقویت نشود کمبود منتظری حس خواهد شد.
بهمن زاهدی : آیت الله منتظری را باید در دو بُعد سیاسی و مذهبی بررسی کنیم در بُعد سیاسی ایشان از پایهگذاران انقلاباسلامی بود ولی زود هنگام به اشتباه خود پی برد و به مردم رو کرد. در بُعد مذهبی، اسلام را از جمهوریاسلامی جدا کرده و از جایگاه روحانیت اسلام غیر دولتی دفاع میکرد. با در گذشت ایشان مذهب اسلام دولتی شده و هر روز از جایگاه مردمی خود دور میشود که ضربههایی به اسلام خواهد زد که در آینده اثرات این ضربهها به اسلام مشخصتر خواهد شد.
بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی
بسم الرحمن الرحیم
[ کلمات عربی ...... ]
همواره به اینجانب و دوستان گفته میشد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابانها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست برخواهند داشت وآرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و میاندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه براصول روشن که می توان آنها را از قانون اساسی استخراج کرد، صورت نگیرد، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.
برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند. در حالی که مردم نه روزنامه همراه و مشوقی در کنار خود داشتند و نه از صدا و سیما، به عنوان رسانه ای ملی و بی طرف و منصف و عاقل بهره می بردند. باز همه ملت ها و جهانیان شاهد بودند که در میان طوفانی از تهدیدها و تبلیغات و تکفیرها و اهانتها، عزاداران حسینی در این روز مقدس حسین حسین گویان به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند روانه میدانها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند و این بار نیز چون دفعات گذشته با اعمال تحریک آمیز مواجه شدند، خشونت های غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمايان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده می شود، فاجعه ای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست.
مشاهده فیلمهای تکان دهنده عاشورا نشان میدهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده میشود، ناشی از به زیر انداختن افراد بیگناه از روی پلها و بلندیها، تیراندازی ها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست. جالب آنکه در بعضی از این فیلم ها دیده شده است که مردم در پشت چهره نیروهای انتظامی و بسیجی مهاجم برادران خود را میبینند و در شرایط بحرانی و پر از خشم و هیاهوی آنروز سعی میکنند بدانها آسیبی نرسد. اگر صدا و سیما یک جو انصاف و عقل داشت می توانست برای تلطیف فضا و نزدیک کردن مردم به همدیگر گوشه ای از این صحنه ها را نشان دهد. ولی هیهات! جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار میکنند و آنها میاندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است.
گیرم که چند روز با دستگیریها، خشونتها، تهدیدها و بستن دهان روزنامهها و رسانهها سکوت برقرار گردید، تغییر قضاوت مردم را نسبت به نظام چگونه حل میکنید؟ تخریب مشروعیت را چگونه جبران مینمائید؟ نگاه ملامت آمیز و متعجب همه جهانیان از این همه خشونت یک دولت به ملت خود را چگونه تغییر میدهید؟ با مشکلات بر زمین مانده اقتصادی و معیشتی کشور که به دلیل ضعف مفرط دولت روزبروز وخیمتر می شود چه میکنید؟ با چه پشتوانهای از کارآمدی و انسجام ملی و سیاست خارجی موثر، سایه قطعنامهها و امتیازخواهیهای بیشتر را در سطح بین الملل از سر کشور و ملتمان دور می کنید؟
اینان می اندیشند با عقب راندن نخبگان و روشنفکران و دانشگاهیان و فعالان از صحنه سیاسی خواهند توانست بدون پرداختن ریشه ای به مسائل امروز کشور به دیروز قبل از انتخابات برگردند؟ اما کسانی که تاریخ را خوانده اند و کمی با ماهیت پیچیده جوامع آشنایی دارند می دانند که این تفکر ناشی از یک توهم واقع گریز و پناه بردن به رویکردهای کم عمق و گول زننده است.
بنده به صراحت و روشنی میگویم فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد. سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهرههای منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت. گوساله و بزغاله خواندن بخش عظیمی از جامعه و خش و خاشاک نامیدن آنان و مباح کردن خون عزاداران حسینی فاجعه ای است که هم اکنون توسط افرادی مشخص و صدا و سیما در جامعه رخ داده است. این چه سخنرانی است که از تریبون دولتی مردم را به جنگ با یکدیگر دعوت می کند و یک عده را حزب الله می نامد و عده ای دیگر را حزب الشیطان؟ بارها در یک سخنرانی کوتاه اعلام میکند مردم توجه کنید جنگ است! آیا این سخنان دعوت به جنگ و شورش داخلی نیست؟ با توجه به استفاده از اصطلاحات مذهبی و اشاره به آیات و روایات، این مراجع عظام و روحانیون فاضل هستند که میتوانند بگویند با این گونه اشخاص چه میتوان کرد؟
آنچه به بنده به عنوان یک فرد کوچک این جامعه مربوط می شود استقبال از هر هجمهای در راه اسلام و کشور عزیزمان است و سخنان چند روز اخیر بنده را به یاد کلام امام رحمه الله علیه می اندازد که «بکشید ما را، ما نیرومندتر می شویم». بنده ابایی ندارم که یکی از شهدایی باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات به حق دینی و ملی خود تقدیم کردند و خون من رنگین تر از آن شهدا نیست.
بنده به صراحت میگویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. عدم اذعان به بحران، توجیه گر ادامه راه حل های سرکوبگرانه خواهد شد. اذعان به وضعیت بحرانی می تواند راه حل را نه در سرکوب که بر سر آشتی ملی قرار دهد. تهمت بی دینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین به فرض آنکه به حذف فیزیکی تعدادی از خدمتگزاران اسلام و مردم منتهی شود ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من به عنوان یک دلسوز می گویم منافقین با خیانت ها و جنایت های خود مرده اند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید.
من لازم میدانم قبل از آنکه راه حل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم، برهویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم. ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم. ما شیفتگان حریتی هستیم که منادیش آن امام مظلوم بود . ما پیرو کسی هستیم که در قلمرو وسیع اسلامی ربودن خلخالی از پای یک زن را برنمیتابید. ما معتقد به تفسیر رحمانی از اسلام هستیم که انسانها را یا هم کیش هم میدانند و یا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت ذاتی انسان باور دارد و برنمی تابد که ضارب او در زندان با غذایی جز شبیه غذای او نگهداری شود و یا مورد شکنجه و امثال آن قرار گیرد.
بنده و دوستان عزیزم که امروز بسیاری از آنها در زندانها محبوس هستند پای بندان سرسخت استقلال کشور هستیم و از اینکه بازار اسلامی ما تبدیل به یک بازار مکاره برای کالاهای بیگانه شده است رنج می بریم. ما به شدت با فساد موجود که ناشی از سیاستهای سوء و عدم تدبیر است مخالفیم. ما میگوئیم نهاد بزرگ و تاثیر گذاری چون سپاه اگر هر روز چرتکه بیاندازد که قیمت سهام چقدر بالا و پائین رفته نمیتواند از کشور و منافع ملی آن دفاع نماید؛ هم خود به فساد کشیده میشود و هم کشور را به فساد میکشاند. ما میگوئیم و حاضریم در مباحثات نشان دهیم که امروز منافع و حقوق مستضعفان و کارگران و کارمندان و سایر اقشار ملت در یک فساد بزرگ در حال غرق شدن است . جنبش سبز مخالف دروغ است و آنرا آفتی خانمان برانداز برای کشور میداند و از اینرو دروغ های سیاسی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و امثال آنرا خطری بزرگ برای کشور میدانیم.
ما یک دولت و نظام صادق و رئوف و با شفقت و مبتنی بر آراء مردم میخواهیم که به تنوع آراء و عقاید مردم نه به شکل تهدید که بلکه بصورت یک فرصت نگاه کند. ما سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم، تفتیش عقاید، تجسس، بستن روزنامه ها و محدود کردن رسانه ها را مخالف دین مترقی و رهایی بخش خود و مخالف قانون اساسی برآمده از این دین میدانیم. ما ضایع کردن یک ریال از بیت المال را در جهت اهداف باندی و جناحی حرام می دانیم و می گوئیم که سند چشم انداز ملی بیست ساله که به تایید همه ارکان نظام رسیده است امروز به یک ورق پاره بی ارزش تبدیل شده است. ما هشدار می دهیم که رقیبان بزرگی در منطقه با رشدهای اقتصادی دو رقمی در حال ظهور هستند و روز به روز قوی تر می شوند . درحالیکه ما متاسفانه از دادن یک بودجه سالانه و نگهداشتن حسابهای ذخیره ارزی و امانت در سپردههای مردم و پاسخگویی در مقابل دیوان محاسبات عمومی و مجلس شورای اسلامی عاجز هستیم.
ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی. تا حال نه کارت تبریکی برای روسای کشورهای بزرگ فرستاده ایم و نه امید یاری آنها را داریم و میدانیم با اصالت قدرت در روابط بین اللمل هر کشور به دنبال منافع ملی خود است و ما بیزار از کسانی هستیم که بر عرف و اعتقادات دینی و ملی ملت خود احترام نمی گذارند. و مضحک است که بما تهمت اهانت به قرآن، عاشورای امام حسین یا پاره کردن عکس حضرت امام قدس سره زده شود. مسلما حرمت شکنی اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تایید ما نیست، اما بدترین نوع حرمت شکنی را کشتن بندگان بیگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههای حرام می دانیم.
اما من برآنم که راه حل مشکلات پیش آمده و بحران موجود چنین است؛ وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است. راه آرام کردن این رودخانه بزرگ و روشن ساختن و زلال کردن آب آن در یک اقدام سریع و عاجل امکان پذیر نیست. اندیشیدن باین گونه راه حلها که عدهای توبه کنند و عدهای معامله کنند و بده و بستانی صورت گیرد تا این مشکل بزرگ حل شود عملا به بیراهه رفتن است.
بنده راه حل را در روانه ساختن نهرها و چشمههایی از آب روشن و شیرین به بستر این رودخانه میدانم که بتدریج و طی یک فرآیند تدریجی کیفیت آب و وضع رودخانه را تغییر دهد. و نیز اعتقاد دارم که هنوز دیر نشده است و نظام ما آن قدرت را دارد که در صورت تدبیر و در صورت داشتن یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همه ملت و اقشار آن این مهم را بانجام برساند. بنده تعدادی از این راه حلها را که چون نهرها و چشمه هایی از آب روشن میتواند فضای ملی را تحت تأثیر قرار دهد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد، بیان میکنم:
۱- اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایتهای غیرمعمول در مقابل کاستی ها و ضعفهایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است. به یقین اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و مجلس را بدهد و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد.
۲- تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد. این قانون باید شرکت همه ملت را علیرغم تفاوت در آراء و اندیشهها تضمین کند و جلوی دخالتهای سلیقهای و جناحی دست اندرکاران نظام را در همه سطوح منتفی سازد . مجالس اولیه انقلاب میتواند به عنوان الگویی مورد توجه قرار گیرند.
۳- آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها. بنده یقین دارم که این اقدام نه به ضعف که به درایت نظام تعبیر خواهد گشت. و نیز آگاهیم که جریانهای سیاسی منحطی با این راه حل مخالف هستند.
۴- آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده جزء ضروریات روند بهبود است. ترس از آزادی مطبوعات باید از بین برود و تجربیات جهانی در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد. گسترش کانالهای ماهوارهای و اهمیت یافتن آنها و تاثیرگذاری قاطع این رسانه که بخوبی ناکافی بودن روشهای قدیمی و محدودیت صدا و سیما را میرساند . پارازیتها و محدودیتهای اینترنتی میتواند برای مدت کوتاهی اثرگذار باشد . تنها راه چاره داشتن رسانه هایی متنوع و آگاه و آزاد در داخل کشور است. آیا زمان آن نرسیده است که با اقدامی شجاعانه و ناشی از اعتماد به متفکران و نیروهای خلاق جامعه، نگاهها را از آنسوی مرزها به شکوفایی خلاقیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی داخلی برگردانیم؟
۵- برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل ۲۷ قانون اساسی. اقدام در این زمینه که میتواند با درایت و همکاری همه علاقمندان به کشور صورت گیرد در طول چند ماه میتواند فضایی توام با دوستی و محبت ملی را جایگزین در گیری سازمان بسیج و نیروهای امنیتی با مردم و یا درگیری مردم با مردم نماید.
به بندهای فوق پیشنهادات دیگری نیز میتوان اضافه کرد. به نظر بنده حتی یک جوی کوچک زلال در این بین می تواند مغتنم باشد. ضرورتی ندارد همه بندها با هم شروع شود. مشاهده عزم در این راه بروشنی افق کمک خواهد کرد. و کلام آخر آنکه همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی میتواند اجرایی شود.
موضوع بحث نشست آینده : " با این رژیم چه باید کرد "
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|
|