موضو عات روز
نخست آقای مختاری گرارش مهمترین خبرها را دادند از جمله تعطیل 5000 دبستان روستائی لابد برای جانشین کردن شان با مکتب .سپس بحث موضوعات روز آغاز شد.
بهمن زاهدی: مسافرت نامزد ندا به اسرائیل و گفتگو با شیمون پرز واکنشهای گوناگون داشت که به ابتذال کشید. درمورد تظاهرات دوازده فروردین، هم از طرف ما هم از طرف جنبش سبز کم کاری شده است.
رحیمی : در عراق انتخابات برگزار شد و ایاد علاوی به پیروزی رسید. این مسائل به ما نیز مربوط میشود. مورد نظر من تجزیه طلبها هستند کسانی هم معتقدند اگر آقای علاوی انتخاب بشود میتواند ناسیونالیسم عرب را تقویت کند که به ضرر ایران خواهد بود. من فکر میکنم جلوی خیلی بذل و بخششهای دو گروهی که الان اقلیم کردستان در دستشان است گرفته خواهد شد.
موبدی: دیدگاهی است که الان با کمک عربستان سعودی و بالا آمدن علاوی نگاه امریکا و غرب از روی سازمانهای کردی به بخش سنی و علاوی و به اصطلاح ناسیونالیسم عرب گرایش پیدا میکند.
مختاری: آقای رحیمی فکر میکنند قدرت کردها در کردستان کمتر خواهد شد؟ اگر سهمشان در پارلمان کمتر شود آیا گرایششان به نفوذ در کردستان ایران و ترکیه و سوریه بیشتر نمیشود؟
رحیمی: وقتی صحبت از کردها میکنیم احزاب کردی را باید جدا کنیم. احزابی که آنجا هستند اتحادیه میهنی کردستان؛ حزب دموکرات کردستان اینها بذل و بخششهای فراوانی میکنند و یک حکومت قبیلهای برای خودشان درست کردهاند. البته جلال طالبانی به مدرنیته مایلتر است بر عکس بارزانیها؛ روی این اصل باید دید چه مسائلی برای مردم در آنجا مطرح است؟ مسائل مردم با مسائل احزاب فرق دارد. وقتی میگوئیم ناسیونالیسم عرب تقویت میشود بهرحال نمیشود آنها را نادیده گرفت.
بهمن زاهدی: روز جمعه در شهر بن در یک کنفرانس مطبوعاتی بنام...جامعه بین المللی حقوق بشر، شاهزاده صحبت کردند و بیست و چند تنی جوانان سبز از شاخههای مختلف برمن هامبورگ و .... را آورده بودند که با شاهزاده صحبت کنند. صحبتها خیلی سازنده بود و در آخر به حالتی رسیده بود که هیچ کس نمیخواست بیرون برود. با جوانان که صحبت میکردی همهشان یک صدا بودند که شاهزاده اولین شخصی است که در ده ماه گذشته توانسته حرف دل جوانان را بزند و این جوانها اشتیاق زیادی برای دیدار مجدد با شاهزاده داشتند.
کاظمیه: کاملا" همینطور است که آقای زاهدی گفتند. این کنفرانس تاثیر بسیار خوبی داشت در رسانههای آلمان.
قطبی: پیرو صحبتهای آقای بهمن زاهدی جا دارد از آقای نادر زاهدی و بهمن زاهدی و دیگران که این را سازمان دادند تشکر کنیم. این جوانها مقایسه میکردند طرز رفتار و برنامهریزی حزب مشروطه و تفاوت آن را با سلطنتطلبها. داشتند تعریف میکردند که اینها حرفهای بکلی متفاوتی دارند. برنامه بسیار خوبی بود مهم این بود که دانشجویان بودند. جلسه آن قدر دوستانه بود که یکی از شرکت کننده گفته شما خیلی با حالی و ایشان در جواب گفته کجاشو دیدی.
بهمن زاهدی: میانگین سنی در آن جلسه بدون در نظر گرفتن من، 22-23 بود و از جوانان متولد و بزرک شده آلمان و دانشحویاتی که تازه از ایران آمدهاند در میانشان بود.
سخنرانی : تعریف برخی مفاهیم بکار رفته در مقدمه منشور حزب مشروطه ایران (مقدمه)
مختاری: برای بهتر روشن شدن اصول منشور تعریفی از مفاهیم بکار رفته در منشور را گرد آوردهام تا مقدمه منشور بهتر روشن گردد
حزب: سازمان سیاسی است که هدف و برنامه روشن دارد و معمولا" در پی کسب قدرت سیاسی است.
حکومت مشروطه: حکومت قانونی که مشروعیتش را از اراده عمومی میگیرد
آزادی مثبت: اراده انسانی برای انجام عملی که به هیچ مانعی برخورد نکند
آزادی منفی: انسان دور از تهدید و ترس و فشار بتواند آزاد باشد و زندگی کند
فاشیسم: به معنای عامش یک رژیم دیکتاتور؛ مستبد و تروریستی. مشخصههایش یا تک حزبی بودن است یا یک گروه خاصی حکمفرماست و شخصیتی کاریزماتیک در رهبری دارد و معمولا" تبلیغاتی دارد که تودهها را جذب می کند
نظام: مجموعهای یا گروهی از اشیاء یا عناصر مرتبط یا نامرتبط که هدفهای خاصی را دنبال میکند اما بیشتر در مورد حکومت اطلاق میشود.
رژیم: معمولا" در مورد حکومتهایی که از مشروعیت برخوردار نیستند بکار میرود. در تعریف سیاسی اگر حکومتی یکی از مشخصات زیر را نداشته باشد فاقد مشروعیت است و به آن میگویند رژیم: سرزمین؛ حکومت؛ مردم.
جامعه: مجموعهای از انسانها است که کنش و واکنش آنها نسبت به همدیگر اثر گذاشته و این را اندرکنش اجتماعی میگویند و معمولا" این کنش و واکنش پایدار است.
فرهنگ: مجموعه عادتها و ارزشها
ملت: یک واحد انسانی است که یک عامل پیوند دارد و آن فرهنگ مشترک و آگاهی
ناسیونالیسم : تجلی اراده مردم برای حفظ حقوق و هویت خودشان و پایداری در مقابل دستاندازی دیگران و دفاع از مصالح ملی
ارزش : در اصطلاح جامعه شناسی عقایدی است که افراد یا گروههای انسانی درباره آنچه مطلوب مناسب خوب یا بد است دارند. ارزشها معمولا" ازعادات و هنجارها نشت میگیرد
هنجار: یک الگوی رفتاری که روابط و کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند. اکثریت جامعه خود را به آن پایبند میداند و در صورتی که شخص آنرا رعایت نکند جامعه او را مجازات میکند
عالم زاده: خیلی وقتها در رابطه با کلمه مشروطه آنرا مشروط معنی میکنند که پادشاهی هست ولی با شرط و شروطی. هر چند این تعریف دربرگیرنده تمام ابعاد واژه مشروطه نیست.
مختار : بهتر است از صفحه دوم کتاب حزبی برای اکنون و آینده استفاده کنم. " حکومت مشروطه را روشنفکران زمان در برابر Constitutional government اصطلاح کردند یعنی حکومت قانونی و دارای مشروعیت برخاسته از اراده عمومی؛ در برابر حکومت استبدادی سلطنتی. در ادبیات دوره مشروطه تا مدتی مشروطه و " کنسطیطوسیون" با هم بکار میرفتند. در حکومت قانونی یا کنستیتوسیونل، شکل حکومت پادشاهی یا جمهوری اهمیت ندارد زیرا هر دو پارلمانی هستند."
اشکان: ناسیونالیسم یا ملیگرایی واژه جدیدی است در عین حال که به رسیدن به یک دولت – ملت کمک میکند ممکن است به سوی افراطیگرایی برود. مثل شمشیر دولبه است و میتواند باعث جلوگیری از آزادی فرد بشود.
موبدی : وقتی ما ناسیونالیسم را بکار میبریم منظور ناسیونالیسم دفاعی و نگهدارنده است. ناسیونالیسم ایرانی تهاجمی نبوده است، خواسته است از موجودیت ایران دفاع کند. علیرغم از دست دادن 18 شهر شمالی در دوره قاجار در دوره رضا شاه و بعد از آن این ناسیونالیسم فقط خواسته است از موجودیت خود دفاع کند. هیچوقت ادعای تهاجمی حتی به مناطقی که از دست داده است نداشته است. علاوه بر این در مورد معنی و محتوی جنبش مشروطه نیز سوء تفاهم پیش میآید؛ مشروطه یک حکومت قانونی و غیر شخصی است. حکومت قانونی یعنی تابع قانونی که مردم گذاشهاند نه هر قانونی و با حکومت قانون فرق دارد.
عالم زاده : در میان هم سن و سالان من که خودشان را ناسیونالیست میدانند بسا اتفاق میافتد که در گفتگو با خارجیها و آن دسته از ایرانیانی که منکر ملت ایران هستند این ناسیونالیسم به همان ناسیونالیسم نوع اول تعبیر شده و نتایج معکوس و منفی میدهد. در حالی که آن تعریف دوم از ناسیونالیسم که خود را حفظ کند و زنده نگهدارد میتواند توضیح داده شود.
مختاری: ناسیونالیسم نگهدارنده جبههای در مقابل ندارد آنچه هست این است که ملتی سرزمینش را حفظ کند. دوری و نزدیکی به مرکز برای ناسیونالیسم یکسان است مذهب و قوم و عقیده هم یکسان است. بعضیها ناسیونالیسم را به دلیل ایستادگی در برابر شعار" حق تعیین سرنوشت بقیه ملتها" سرزنش میکنند. ولی اینها نقاط قوت ناسیونالیسم است که در نظامی دموکراتیک نیروی همه ایرانیان را روی هم میریزد. از همین حالا باید کار کرد و درعین حال که از گذشته در جاهائی که قابل افتخار است دفاع نمود و آنجایی هم که قابل افتخار نیست دفاع نکرد. تنوع فرهنگی روابط ما را با دیگر کشورها توسعه میدهد. جنبش سبز این را به ما نشان میدهد. وقتی در ایران چیزی به اسم سبز سمبل تغییر است در کردستان عراق هم چنین میشود. افغانستان و جاهای دیگر هم همین طور.
قطبی: ناسیونالیسم را باید بیشتر توضیح داد؛ اگر مخالفین ناسیونالیسم توضیحپذیر باشند. اینکه اینها میگویند از ناسیونالیسم به فاشیسم میرسیم،درست نیست.
رحیمی: در قسمت برنامه سیاسی منشور تعریف خوبی از ناسیونالیسم شده است. ناسیونالیسم تجلی اراده ملت به نگهداری حقوق و هویت خود و پایداری در برابر دست اندازیهای دیگران و دفاع از مصالح ملی است. در این تعریف نشانی از کشورگشایی وجود نیست و دقیقا نگهدارنده است. تعریف فاشیسم فکر میکنم برتری جویی یک نژاد یا هر چه بهر شکل بخواهد چیرگی پیدا کند بر افراد دیگر جامعه، این امر خود بخود به فاشیسم میانجامد. در فاشیسم مذهبی، مذهب خود را برتر از تمام مذاهب میداند، در فاشیسم هیتلری که نژاد خاصی را بالاتر قرارداد و چیرگی و پایمال کردن هستی و حقوق دیگران. تعریف دیگر در مورد نظام ملی بود، نظامی است بر آمده از آحاد ملت، نه فقط از اکثریت ملت چون وقتی صحبت از ملت میکنیم تمام اقشار جامعه را در بر میگیرد. نظامی که برآمده از خواست ملت باشد نظام ملی است.
جمع بندی
با سپاس از دوستانی که در این بحث شرکت کردند
اینکه آقای مختاری تاکیدشان را روی تعریفها گذاشتند کار درستی بود برای اینکه مشکل اصلا از تعریف پیدا میشود. ارسطو میگفت برای شناسائی یک پدیده باید تعریفش کرد، خاصیتها، تحولات و تاثیراتش بعدا میآید. ما مسلم میگیریم بسیاری از اصطلاحات را. فکر میکنیم همان که شنیدهایم معنیاش همان است و تعریفش نمیکنیم بعد هزار گمراهی پیدا میشود. شاید حزب مشروطه ایران در بین سازمانهای سیاسی پیشقدم شده است که همه چیز را از ابتدا تعریف کند و تکلیف مردم با آن روشن شود. اگر هم نمیپذیرند بدانند که روی چه مسئلهای صحبت میشود. از همان مقدمه شروع می کنیم.
از مقدمه منشور: " حزب مشروطه ایران، برای آزادی ميهن، رهايی از فاشيسم مذهبی و پايهگذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو و برقراری یک دمکراسی لیبرال، به معنی اعتبار رای اکثریت در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر، پایه گذاری شده است."
مشروطه همان است که فرمودند و یکی از دوستان تکمیل کردند. مشروطه را از راه عثمانی گرفتیم. در عثمانی شارت فرانسه را گرفتند. شارت در قرون وسطا ورقهای بود که فرمان پادشاه رویش نوشته میشد. جارچی میآمد در میدان شهر میخواند. کم کم تحول پیدا کرد و شد خود قانون. از انقلاب آمریکا و تشکیل دولت آمریکا قانون اساسی پیدا شد. کشورها قانون اساسی نداشتند تنها چیزی که به عنوان قانون اساسی شناخته شده بود ماگنا کارتای قرن 12 بود. امریکائیها قانون اساسی جامعی برای دولت خود نوشتند و اسمش را گذاشتند Constitutionalism. در لغت یعنی اساس و بنیاد یک چیزی و کانستیتونالیزم شد حکومتی که قانون اساسی دارد. یعنی حقوق همه روشن است و وظایف همه روشن است. مسئولیتهایشان روشن است چون قبلا این طور نبود و همه چیز روی سنت و عادت تنظیم میشد یا بازور. در عثمانی دوره تنظیمات فکر کردند قانون اساسی داشته باشند. اسمش را گذاشتند مشروطه. شارت را گرفتند و معربش کردند با طا نوشتند بعد هم به باب مفعول بردند و مشروطه از آن درآمد. مشروط نگفتند چون در همه جا یک شرطی هست. منظور از مشروطه اصلا شرط نیست. منظور از مشروطه حکومت قانون اساسی است. منتها در ایران مشروطه فقط به عنوان کانستیتیوشن مطرح نشد برای اینکه همراه با یک جنبش فلسفی اجتماعی سیاسی بود که جنبش روشنگری ایران است. از آن وقت است که میتوانیم راجع به جنبش روشنگری ایرانی در ایران صحبت کنیم. همانی که در قرن هژدهم اروپا پیدا شد یعنی نگاه تازهای به دین در برابر خرد؛ به نقش دین در جامعه؛ نقش انسان در جهان، نقش دولت و همه اینها. پس مشروطه هم اسم جنبش است هم اسم یک شکل حکومت است که بر اساس کانستیتیوشن باشد. اگر این کانستیتیوشن بر مبنای اراده عمومی نباشد و یک نفر دستور داده باشد این فایده ندارد و کانستیتیوشن نیست این اراده یک نفر و خودکامگی است . هر قانونی مشروطه نمیسازد. قانونی که مردم گذاشتهاند مشروطه میسازد.
بعد میرسیم به فاشیسم. فاشیسم یعنی اعتقاد به خودی و غیر خودی و حذف کردن غیر خودی. این تعریف ممکن است جای دیگر نباشد ولی اصل قضیه است. هر طرز تفکر و نظام سیاسی و فلسفی که معتقد باشد آدمها جورهای مختلفی هستند که بعضیهایشان ممتازند از دیگران و حق دارند دیگران را از بین ببرند فاشیسم است. حالا مذهبی است یا سیاسی است یا هر چه هست.
نظام ملی؛ ترجمه ناسیونالیست به ملی فرق میکند و فارسی دقیق نیست در این اصطلاحات، برای اینکه اینها را ما دیر از اروپا آوردیم و معادل برایش پیدا کردیم و دقیقا هنوز جا نیفتاده و هنوز سرش بحث است ولی منظور از نظام ملی این است که در خدمت ملت باشد و به همین دلیل میگوئیم سیاستهای جمهوری اسلامی غیر ملی است و ضد ملی است و در خدمت ملت ما نیست. در خدمت فلسطین و لبنان و ونزوئلا و هر کسی است که میخواهد باجی از ما بگیرد. ملی به این معناست.
مردمی، یعنی با شرکت و اراده مردم و بنابر اراده مردم. پیشرو هم progressive است یعنی آماده برای پذیرفتن ایدهها و پدیدههای جدید و در جا نزدن.
میرسیم به دموکراسی لیبرال یعنی اعتبار رای اکثریت در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر. یعنی حکومت دست اکثریت است ولی اکثریت محدود است، نمیتواند از حدود اعلامیه جهانی حقوق بشر تجاوز کند و حق یک نفر را هم زیر پا بگذارد. اقلیت حق فعالیت برای اکثریت شدن دارد.
در مقدمه منشور آمده است:
"به عقيده ما سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نخستين مرحله پيکار است. مرحله دوم که به همان اندازه اهميت دارد ساختن يک جامعه نوين ايرانی است که تنها با مشارکت همه مردم و گرايشهای گوناگون ميسر خواهد بود. بدين منظور میکوشيم از همان نخستين گام در پی برداشتن موانع سياسی و عاطفی که ايرانيان را از هم جدا کرده است باشيم. ايرانيان به عنوان وارثان تاريخ و فرهنگ مشترک و پر افتخار به هم نزديکتر از آنند که با برچسبهای ساختگی و بیاهميت بتوان از هم جدايشان کرد. مـا همة گروهها و گرايش ها را فرامیخوانيم که در فرو ريختن ديوارهای ترس و بدگمانی که يگانگی و بهروزی ملت ما را تهديد میکند همکاری کنند."
ما مبارزه و سرنگونی ج.ا. را هدف اصلیمان قرار نمیدهیم. این راه ما را جدا میکند از کسانی که میگویند به هر قیمت باید جمهوری اسلامی برود؛ میگوئیم مرحله بعدی ساختن یک جامعه نوین ایرانی است اگر سرنگونی جمهوری اسلامی به ساختن جامعه نوین ایرانی کمک نکند ما نمیخواهیم سرنگون کنیم. این را در آن زمان تنها ما گفتیم و جرئت کردیم و فحش و فضیحت و اینها هم بود ولی متوجه شدند. بله ما به هر قیمت نمیخواهیم این رژیم سرنگون بشود. میخواهیم در خدمت ساختن یک جامعه نوین ایرانی سرنگون شود و گفتیم که این جامعه نوین ایرانی فقط با مشارکت همه مردم و گرایشهای گوناگون امکان پذیر است یعنی در برای همه باز است یعنی دموکراسی یعنی با اینکه ما نظر خودمان و عقاید خودمان را داریم حق برابر برای همه قائل هستیم. این حزب هیچ کس را کنار نمیگذارد ــ کمونیست، آخوند طرفدار خمینی، پاسدار، بسیجی، هیچ کس. بدین منظور میکوشیم از همان نخستین گام در صدد برداشتن موانع سیاسی که ایرانیان را از هم جدا کرده است برآئیم . اینکه ما این قدر اصرار میکنیم همه با هم در موارد اصولی کار کنند – که خسته شدهایم و دیگر نمیگوئیم و کار خودمان را میکنیم - نشان میدهیم که آمادهایم و دستهایمان همیشه دراز است و نمیآیند، برای این است که همه باید شرکت کنند و این کار ما تنها نیست و با اینکه ما اعتقادمان به خودمان بیشتر از بقیه است ولی معتقدیم همه سهم برابر در این مبارزه داشته باشند و همکاری کنند.
میرسیم به بحث بعدی که ما یک فرهنگ و تاریخ مشترک و پرافتخاری داریم که ما را به هم نزدیک کرده است که بعدا البته در تعریف دولت – ملت و ناسیونالیسم صحبت خواهیم کرد.
باز در مقدمه منشور:
" احترام به قانون حکم میکند که جنايتکاران و غارتگران در دادگاه دادرسی شوند. اينکه افراد در گذشته چه مواضعی داشتهاند نبايد مانع همبستگی کنونی و آينده آنها شود. آنچه اهميت دارد احترام گذاشتن به حقوق يکديگر است. مهم تر از همه آنکه اشخاص، باورها و نظرهای خود را داشته باشند و هيچ کس به خود حق نابود کردن ديگران را ندهد. بايد به دوران انتقامجويی و تصفيهحسابهای شخصی و سياسی و ادامه خونريزی پايان داد."
بحث این است که با جنایتکاران جمهوری اسلامی با غارتگران و عوامل جمهوری اسلامی چکار باید کرد. چرا این بحث را آوردهایم؟ برای اینکه نمیخواهیم بعد از این رژیم؛ تازه یک دوره جدید تسویه حساب و انتقام و خونریزی و بمبگذاری در ایران پیدا بشود. نمیخواهیم پیروزی به قیمت نابودی یک عدهای تمام شود حتی هیچ مقصری. نباید احساس کند که همه چیز را از دست داده است. این رویکرد هم در مرحله مبارزه به درد میخورد و نمیگذارد کسانی تا آخرین رمق ملت ایران برای نگهداری خودشان بجنگند و هم به آرامش و ثبات آینده ایران کمک میکند. به همین دلیل است که گفتهایم به دوران انتقام جوئی و تسویه حساب شخصی و سیاسی و ادامه خشونت باید پایان بدهیم. از هیچ کس را انتقام نمیگیریم. اگر کسی دزدی یا شکنجه یا آدمکشی کرده است در دادگاه تکلیفش روشن میشود ولی بابت اینکه کسی در این رژیم خدمت و به قول دادگاههای انقلاب در آن وقت کمک به تحکیم رژیم کرده است ما بابت این؛ مجازات و انتقامجوئی نمیکنیم.
در همین زمینه مقدمه منشور ادامه میدهد:
" برای برطرف کردن خشونتی که در فرهنگ و سياست ايران است میبايد کيفر اعدام، لغو و به مقوله جرم سياسی پايان داده شود. داشتن هيچ عقيده و گرفتن هيچ موضع يا تصميم سياسی و قبول هيچ مقامی جرم نيست و تنها جرايمی که در جامعههای دمکراتيک به اين عنوان شناخته و در قانون آمده است میتواند مايه پيگرد قانونی افراد شود. هيچ کس را به نام جرايم سياسی در هر رژيمی نمیتوان آزار يا پاکسازی کرد."
لغو کیفر اعدام البته سابقه دارد و گفتهاند و ما هم جزو اولینها هستیم که گفتهایم ولی پایان دادن جرم سیاسی اختصاص به حزب مشروطه ایران دارد. ما اول کسانی بودیم که گفتهایم جرم سیاسی معنا ندارد. آنوقت که دنبال تعریف جرم سیاسی بودند چه در مجلس اسلامی چه بیرون در میان اپوزیسیون، گفتیم جرم سیاسی معنائی ندارد. جرم سیاسی یعنی اینکه کسی یک عقیدهای داشته یا موضعی گرفته که صاحبان قدرت با آن مخالفاند. امروز یک چیز جرم است فردا چیز مقابل آن. این تمام میشود. اگر کسی کاری نکرده که در عرف کشورهای دموکراتیک جرم محسوب شود هر چه کرده باشد، وکیل و وزیر یا فرمانده سپاه پاسداران شده یا دادگاه انقلاب تشکیل داده، هر کاری کرده باشد اگر در آن قوانین که دنیای متمدن قبول دارد مجرم شناخته نیست اصلا جرمی مرتکب نشده است. تصمیم سیاسی جرم نیست. این اختصاص به ما دارد و به نظر من قدم بسیار مهمی است در آینده ایران.
از مقدمه منشور:
"يک جامعه آزاد و نيرومند را نمیتوان ساخت مگر آنکه عموم مردم برسر پارهای اصول بنيادی یک جامعه شهروندی توافق کرده باشند و نظام سياسی نگهدارندة آن اصول باشد."
جامعهای که در تعریفهای اولیه بین مردمشان اختلاف است یکی میگوید قوم یعنی ملت. یکی میگوید تمامیت ارضی فاشیستی است. یکی میگوید این نقشه .. من بسیار شنیدهام از این اعضای سازمانهای قومی. دیگر ایران نمیگویند. میگویند این نقشه. یا ملت ترک، ملت کرد، ملت فارس که تا حالا نداشتیم و حالا پیدا شده است. چنین سرزمینی را نه میشود آزاد کرد و نه میشود اداره کرد و نه میشود ساخت. باید روی یک مسائلی توافق باشد و روی چه توافق کنیم؟ بر روی آنچه دنیا رویش توافق کرده است. این است اساس بحث ما با این تجزیهطلبان و ملتسازان و چپهای اسیر این حرفها.
ایران امروز شبیه 1848 اروپا شده است. در آن سال مردم در چندین کشور اروپائی برای انقلاب دموکراتیک بپا خاستند. خواستند انقلاب فرانسه را منهای اشکالات و خونریزیهای ش به نتیجه برسانند. گرایشهای استقلال طلبانه در امپراتوری اتریش روسیه فرصت دروغین را غنیمت شمردند و باعث شدند محافظه کاران این جنبش انقلابی را در همه جا شکست بدهند. در حالی که با پیروزی آزادیخواهان هر اصلاحی ممکن میشد. الان هم ما متاسفانه این وضع را ممکن است پیدا کنیم.
از مقدمه منشور :
" استقلال و تماميت ايران و يگانگی ملی، حاکميت مردم و حقوق بشر، اصولی هستند که عموم ايرانيان بر آنها توافق دارند. گرايشهای سياسی گوناگون ممکن است برنامههای خود را برای سازمان دادن و ادارة جامعه داشته باشند. چنين اختلافنظرهايی مايه نيرومندی نظام سياسی است. "
این اصول بنیادی است که گفتیم لازم است تا جامعه شهروندی بسازیم. تازگی چندین جا خواندهایم که میگویند اینها دارند درخواستهای ما را به حد خواستهای جامعه شهروندی پائین میآورند. فکرش را بکنید، جامعه شهروندی شده است دشنام، تحقیر. ما یعنی این قدر پائین آمدهایم که جامعه شهروندی بشویم؟ گمراهی و تعصب را میبینید؟ اینها چیزهائی است که باید تعریف کرد و مبنای تفاهم قرار داد. وقتی نفهمند جامعه شهروندی را یا بفهمند و بگویند این کم است و بد است و حقیر است همین میشود.
این اصول بنیادی، استقلال و تمامیت ایران است که معلوم است. یگانگی ملی است که آن حرفها را کنار گذاشته است و یک ملت بیشتر نیست و یک کشور بیشتر نیست حاکمیت مردم و حقوق بشر است که قبلا گفتیم. اینها را باید توافق کرد و دیگر برنامههای سیاسی است که هر کس برای خودش دارد. اما بدون آن اصول بنیادی جامعه شهروندی نمیشود ساخت. میشود جامعهای ساخت که همه توی سر هم بزنند و هر که زورش برسد بقیه را زیر فرمان خودش در بیاورد. این دوستان فکر میکنند زورشان میرسد؟
از مقدمه منشور :
"اگر ما پايه مبارزه خود را با جمهوری اسلامی بر حاکميت مردم و حقوق بشر میگذاريم به اين معنی نيست که در مبارزه کوتاه خواهيم آمد و دمی آشتی کردن با نظام ضد ايرانی و ضد مردمی ولايت فقيه را جايز خواهيم شمرد. انگیزه پيکار ما درست همين اعتقاد به حاکميت مردم و ناسيوناليسم و حقوق بشر است. ما با جمهوری اسلامی نه بر سر موقعيت و خانه و زندگی خود بلکه با آنچه بر سر منافع ملی ايران و حقوق فردی ايرانيان میآورد مخالفيم. ما با ارزش های اين رژيم در ستيزيم. به عقيدة ما بايد هرچه زودتر و تا نشانی از ايران مانده است به عمر جمهوری اسلامی پايان داد."
آن وقت که این منشور نوشته شد – دو دهه پیش – میگفتند این حرفها برای این است که از مبارزه علیه جمهوری اسلامی فرار کنید و الان وقت این چیزها نیست و فعلا باید مبارزه کرد. ما هم میگفتیم نه این دلیل نمیشود که از مبارزه کوتاه خواهیم آمد. انگیزه و اعتقاد ما درست همین حاکمیت مردم و ناسیونالیسم و حقوق بشر است که جمهوری اسلامی ندارد و گفتیم ما بر سر موقعیت و خانه و زندگی خود با ج.ا. مبارزه نمیکنیم که متاسفانه آنوقت بیشتر مردم به همین علت مبارزه میکردند.
موضوع سخنرانی نشست آینده
بررسی " برنامه سیاسی " حزب مشروطه ایران تا ابتدای بند یک:
تعریف ارزشها؛ عدالت اجتماعی؛ ترقی خواهی؛ آزادیخواهی و ناسیونالیسم
سخنران : آقای بهمن زاهدی
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری به طور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه متناقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
یک هموطن
با سپاس فراوان از این که امکان شرکت کردن ما را در بحث های دفتر پژوهش پیش آورده اید، ممکن است تفاوت میان دولت/ نظام/ حکومت را یک بار دیگر مشخص کنید؟ آیا نظام حکومتی همان حکومت است که می تواند پادشاهی یا جمهوری باشد؟
تفاوت میان ملی و مرذمی چیست؟
و آیا ناسیونالیسم را می توان ملی گرایی ترجمه کرد؟
این ابتکار تعریف این مفاهیم بسیار کار باارزشی است.
پاینده باد ایران
April 11, 2010 11:51:58 PM
---------------------------
حسن ساختمانی
با درود
حزب مشروطه ایران همیشه جهت برطرف کردن موانع اتحاد ایرانیان و دعوت از همه هموطنان برای رسیدن به نقاط مشترک جهت سرنگونی جمهوری اسلامی پیشتاز بوده است و همواره در این راه گام بر میدارد. از نظر من حزب مشروطه طلیعه دار ایرانی آزاد برای هر ایرانی است.
پاینده ایران .... زنده باد ملت ایران
April 08, 2010 08:45:14 AM
---------------------------
سبز
به گروه ها، سازمان ها، احزاب و شخصیت های سیاسی برون مرزی،
با عرض سلام خدمت همه شما عزیزان مبارز و عاشق ایران و ایرانی، خواهشمندیم که افکار و برنامه های تان را مطابق قرن 21 و با الهام از پیشرفته ترین علوم و فنون تنظیم و ارائه نمایید.
جامعه امروز ایران، آن جامعه ی طبقاتی ای که در قرون گذشته هر طبقه از طبقه دیگر متمایز بود نیست. بسیاری از آموزگاران و استادان دانشگاهی دو شیفته کار می کنند که یک شیفت آن اکثرا کارگری است، مسافر کشی یکی از آنهاست. جمع کثیری از کارگران و زحمتکشان کشور فرزندان دانش آموخته و دانشگاهی و یا حداقل دیپلمه دیبرستانی و هنرستانی دارند. همسران بسیاری از آموزگاران کارگر هستند.
بنابراین، در ایران امروز ما با جامعه ای روبرو هستیم که «طبقات»، آن معنی کلاسیک خود را از دست داده اند و زمان را نمی توان به عقب بازگرداند و آن جامعه طبقاتی را یکبار دیگر احیا کرد. با توجه به این واقعیت جامعه ایرانی نیازمند راهکارها، سازمان ها و احزابی است که در برگیرنده چنین جامعه در هم تنیده قرن 21 باشد تا مردم خود را متعلق به آن دانسته و از ان حمایت کنند. یکی از دلایل موفقیت جنبش سبز هم همین بوده است که با آنکه از بالا آغاز شده بود ولی از آن فضا استفاده گردید و متعلق به مردم شد. با رای من کو آغاز شد و به جمهوری اسلامی باید گورش را گم کند و دمکراسی حقوق بشری ارتقا یافت.
ما بیاد نداریم که در گذشته چپ ها حتی یکبار بیانیه ای منتشر کرده و در آن از «طبقه کارگر» خواسته باشند که در تظاهرات جنبش سبز شرکت کنند و حال سازمان فداییان خلق از جنبش سبز می خواهند که در روز اول مه کارگران را همراهی کنند!!! قبول نمی کنند که ما همه با هم هستیم چون سخت در هم تنیده ایم و آنهم بگونه ای که تا چند ماه پیش حتی خودمان هم فکرش را نمی کردیم. انکار واقعیت ها به زیان اینگونه نهادها خواهد بود.
در جامعه ما فقط یک طبقه وجود دارد که ما در پی سرنگونی آن بطور مسالت آمیز هستیم، و آنهم اشغالگران فاشیستی هستند که خود را با مذهب من در آوردی شان بر 75 میلیون ایرانی تحمیل کرده اند. ما در هر فرصتی در کنار یکدیگر مطالبات خود را فریاد خواهیم زد، حال می خواهد روز ایران (قدس سابق) باشد و چه روز کارگر و معلم.
ما معتقدیم با دگرگونی فضای سیاسی و ایجاد دمکراسی در ایران قادر خواهیم بود به اوضاع اقتصادی کشور رسیدگی کنیم. هر اقتصاد دانی هم به شما خواهد گفت که امروزه دو مبحث سیاست و اقتصاد سخت در هم تنیده شده اند و شکوفایی اقتصاد هر جامعه ای رابطه مستقیم با درجه آزادی های سیاسی آن جامعه دارد. آزادی های سیاسی از نان شب هم واجب تر است، چرا که فقط در فضای آزاد سیاسی است که مطالبات اقتصادی می توانند مطرح شوند و راهکارها با مشارکت عمومی یافته شوند. ما در درون مرز اقتصاد دانان و حقوق دانان زبره فراوانی داریم که نیازمندی های فردای ایران را برآورده خواهند کرد. اینان اکثرا فرزندان ایرانیانی هستند که همدل و همزبان همه ایرانیان هستند و از درون ما برخاسته اند. مهمتر از هر چیز دیگری برای اینها عشقی است که به کشورشان ایران می ورزند، درست مثل شهروند هر کشور دیگری که مملکت و مردم خود را بیش از هر کشور دیگری دوست می دارد و برایشان مبارزه می کند.
ما میان خود مرز بندی نمی کنیم و از شما هم می خواهیم که اگر ایرانی هستید میان ما مرزبندی نکنید. ما به مرحله ای رسیده ایم که می دانیم دردمان دردی مشترک است و این درد مشترک را با مشارکت آحاد ملت می توانیم درمان کنیم، فرقی هم نمی کند که در درون مرزهای ایران باشیم و یا به اجبار بیرون از آن. برخی از ما توانایی بیشتری از دیگر هموطنان خود داریم و بنابراین مسئولیت بیشتری هم بر دوشمان است، این بدان معنی نیست که از حق و حقوق بیشتری نسبت به دیگر شهروندان هم اکنون و در آینده برخورداریم و یا خواهیم بود. حقوق شهروندی برابر برای همه قائل هستیم چون به کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر معتقدیم و در اشاعه آن بسیار کوشاییم. ار این منشور برای رسیدن به اهداف مان سوء استفاده نمی کنیم چون هدفی بجز ایجاد دمکراسی حقوق بشری در ایران را دنبال نمی کنیم.
برجسته کردن تفاوت ها در میان هم میهنان مان را مغایر با منافع ملی ایران دانسته و آنرا عملی ضد ملی و ضدایرانی می دانیم، و آنرا سیاستی به حساب می آوریم که بدنبال به تعویق انداختن آزادی ایران و برپایی نظامی سکولار و دمکراتیک بر پایه منشور جهانی حقوق بشر در کشورمان است.
ما از همه گروه ها، سازمان ها، احزاب و شخصیت های سیاسی ایرانی می خواهیم که کسانی را که در پنهان و آشکار به دشمنی با جنبش سبز ملت ایران فعالیت می کنند را شناسایی و از طریق مطبوعات و رسانه ها به ملت ایران معرفی کنند. ما خود بگونه متفرقه در این راه فعالیت خود را آغاز کرده ایم و از شما انتظار همکاری داریم، این یک وظیفه ملی بر دوش همه ایرانیان است، از این مسئولیت سر باز نزنید.
پاینده ایران و زنده باد ایرانیان میهن پرست
April 07, 2010 06:20:01 PM
---------------------------
|