آمارهای مربوط به سن اعتیاد، جرم و ازدواجهای اجباری در کشور نگران کننده است و به سن کودکی افراد نزدیک میشود. عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از کودکان اعلام کرد اجازه نمیدهند حقوق کودکان در مدارس تدریس شود. امام جمعه تهران گفته است گسترش زنا در جامعه باعث افزایش زلزله است. وعده پرداخت 50 در صد اضافه حقوق به کارمندانی که به خارج از تهران منتقل میشوند.
بررسی مفاهیم منشور: ناسیونالیسم؛ آزادی؛ ترقی و عدالت اجتماعی
بهمن زاهدی: سخنرانی خود را با تسلیت به هموندان و مردم ایران شروع میکنم. در گذشت استاد شجاع الدین شفا که در طول زندگیاش با روشنگری بی وقفه خود؛ نسلی را به آگاهی رساند؛ همانطوری که به نسل من، توانایی گذر از تابوهای خرافاتی اسلامی را داد. روحش شاد.
قبل از ورود به تعریف مفاهیم در برنامه سیاسی حزب این را باید بگویم که در مرحله اول خوشحال شدم که این بخش بعهده من قرار گرفته است. ولی در ادامه کار به این نتیجه رسیدم که مفاهیم تعریف شده در منشور را نمیتوان به صورت دیگری توضیح داد. یکی از دلایل من برای عضویت در حزب همین بخش کوچک ولی پر محتوای منشور بوده است. از زمان تاسیس حزب مشروطه ایران بیشتر تلاشهای ما بر اساس همین برنامه سیاسی بوده است:
"ارزشهای تاریخی و تجربههای ملت ایران بنیاد برنامه سیاسی ما را تشکیل میدهد. ما با بهره گرفتن از بهترین جنبههای این ارزشها و تجربه ملی یعنی ناسیونالیسم ایرانی، آزادیخواهی، ترقیخواهی، و عدالت اجتماعی توشة فکری و سیاسی خود را فراهم کرده ایم."
ما ایدئولوژی جدیدی را ارایه نمیکنیم بلکه با یادگیری و تجربه از گذشته و تاریخ این سرزمین به فکر آیندهای هستیم که تمامی افراد جامعه بتوانند خود را در آن سهیم بدانند. ارزشهای تاریخی ما از کتیبه کورش شروع میشود تا کشف حجاب و دادن حق رای به زنان. تجربههای سیاسی 150 ساله گذشته توانسته جامعه ایران را به چالش بکشد.
سه عنصر اصلی مشروطه خواهی یعنی خردگرائی، انسانگرائی و قانونگرائی در همین برنامه سیاسی تجلی یافتهاند:
" ناسیونالیسم تجلی اراده ملت به نگهداری حقوق و هویت خود و پایداری در برابر دست اندازیهای دیگران و دفاع از مصالح ملی است. "
بهتر از این نتوانستم تعریفی برای ناسیونالیسم پیدا کنم. ملی گرایی یکی از پیش زمینههای همبستگی ملی است و بدون ملیگرایی به همین بنبستهائی که جمهوری اسلامی و در کنارش بلوک شرق سابق رسیدند خواهیم رسید.
" آزادی خواهی به معنی قرار دادن حقوق فرد انسانی در مرکز تفکر سیاسی است؛ برخاستن همه قوای حکومتی از افراد جامعه است؛ و سازمان دادن جامعه به صورتی که حقوق برابر افراد به موجب اعلامیه جهانی حقوق بشرحفظ شود."
در اینجا آزادیخواهی که ما تعریف کردهایم متمایز با بحثهای آزادیخواهی اسلامگرایان و چپگرایان سنتی ایران است. آنها آزادی را فقط در چهارچوب و برای عقیده و ایدئولوژی و یک طبقه اجتماعی مشخص تعریف میکنند، در صورتی که آزادیخواهی ما برای تمامی طبقات و افراد جامعه است. آزادیخواهی ما در حقوق شهروندی افراد تعریف میشود.
"ترقیخواهی یک تعهد ملی و همه جانبه به توسعه و پیشرفت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است. آرزو و تلاش یک ملت برای چیرگی بر بینوایی و واپسماندگی و رسیدن به جهان امروزی است و ساختن یک کشور آباد و نیرومند با مردمان آگاه و مرفه. " ترقیخواهی همانند آزادیخواهی از فرد فرد جامعه شروع میشود و در کل جامعه به صورت برنامههای کوتاه مدت و دراز مدت اجتماعی و اقتصادی به ثمر میرسد.
"عدالت اجتماعی شامل مجموعه سیاست هایی است که هدف آن شکوفایی استعدادها و دادن فرصت برابر به افراد و تعدیل نابرابری ها و تامین آینده افراد و حمایت از کسانی است که در مسابقه پیشرفت عقب می مانند."
عدالت اجتماعی زمانی به تحقق میرسد که فرصتهای برابر برای رشد استعدادهای فردی بوجود آید. مانند آموزش و پرورش که برای تمامی طبقات جامعه یک سان انجام شود. عدالت اجتماعی فقط در تقسیم ثروت ملی مابین افراد جامعه خلاصه نمیشود بلکه بوجود آوردن امکان رشد و پیشرفت افراد جامعه را هم در بر میگیرد. هر چه بیشتر جستجو کردم تعاریف بهتری برای مفاهیم عدالت اجتماعی، ترقیخواهی، آزادیخواهی و ناسیونالیسم که واژههای اساسی و ریشهای منشور هستند، پیدا نکردم. برنامه سیاسی ما در منشور روشن و شفاف است و قابلیت اجرایی در جامعه ایران را دارد و دربرگیرنده تمامی خواستهای مردم را دارد.
رحیمی: پیشنهاد می کنم این چهار مفهوم ناسیونالیسم، آزادی، ترقی و عدالت اجتماعی را در جلساتی بطور کامل مورد بحث قرار دهیم. خیلی از جریانهای چپ وقتی به حزب مشروطه نگاه میکنند این حزب را کاملا" بورژوایی در نظر میگیرند یعنی حزبی که به زعم آنها میتواند روزی به یک حزب نئولیبرال تبدیل شود. در کتابچه حزبی برای اکنون و آینده، این بحثها صورت گرفته است. در مورد عدالت اجتماعی هم نظر حزب در آنجا بیان شده است. سوسیال دموکراتها بیشتر روی این موضوع تاکید کردهاند. با توجه به آنچه در منشور و حزبی برای اکنون و آینده در مورد عدالت اجتماعی مطرح شده است حزب مشروطه ایران نمیتواند با این منشور به یک حزب نئولیبرال تبدیل شود. روی این اصل همزمان با حق شهروندی برای آنها که عقبترند ارزش قائل شده و شیوههایی پیشنهاد کرده است. بسیار خوب است که این مبانی را بند به بند توضیح دهیم.
اشکان : ضمن تائید آقای رحیمی؛ یک توضیح لازم است. ناسیونالیسم بر اساس ملت است و دموکراسی اساسش لیبرالیسم یا فردگرایی است. آیا فردگرایی میتواند متضاد با ناسیونالیسم باشد؟ در چند جلسه قبل گفتاوردی ارائه شد با این ادعا که در ایران وطن دوستی بیشتر بوده تا ناسیونالیسم. این یک صحبت است که باید به آن پرداخته شود و نیز تفاوت ش ناسیونالیسم افراطی. در رابطه با ترقی یا عدالت اجتماعی این اصول حداقل در حقوق بشر آمده است. در ضمن توضیح بدهم که ناسیونالیسم باعث میشود که دولت- ملت به وجود بیاید. در رابطه با ترقی خواهی یا عدالت اجتماعی ؛ یک حداقلهایی اعلامیه حقوق بشر برای شهروندان خواسته است مانند آزادیهای مذهبی، حق کار؛ حفظ درآمد فردی ؛ آموزش همگانی و داشتن مسکن. این موارد را هم شاید بشود اضافه کرد.
فرحی : راجع به عدالت اجتماعی و ترقی خواهی ؛ نظر ما راجع به آن چیزی که در اروپا به معنی "امنیت برای همه" یا "حمایت برای همه" است "چیست؟ البته میدانیم کشورهایی که بهترین تامین اجتماعی را دارند و بعضا" پادشاهی هم هستند یکی از شفافترین و منظمترین نظامهای مالیاتی را هم دارند. نظر دوستان چیست؟ پرسش دوم نظر آقای همایون در مورد گفتههای اخیر اوباما چییست. آیا اوباما بنوعی ایران را تهدید به حمله هستهای کرده است؟
بهمن زاهدی: در مدت کوتاهی که در این نسشت داریم نمیشود مفاهیم را بیشتر از این باز کنیم ولی انتظار داریم هموندان بتوانند هر کدام از این مفاهیم را در مقالاتی جداگانه بهتر تشریح کنند. من مخالف جهان وطنی هستم و به ناسیونالیسم ایرانی اولویت میدهم. ما اول رفاه و آزادی را برای کشور خودمان میخواهیم. کدام فلسطینی از ملت ما دفاع یا قدردانی کرده است؟ خدمات اجتماعی بیمههای بازنشستگی، بیکاری، خدمات درمانی و دیگر خدماتی مانند خانه بزرگسالان ، مهد کودک را تشکیل میدهد. اینها عواملی در رسیدن به عدالت اجتماعی هستند که برای متعادل نگهداشتن جامعه و جلوگیری از سقوط اقتصادی افراد و به وجود آوردن وسایل و امکانات پیشرفت بکار برده میشوند.
موبدی: این ارزشها بیشتر بر اساس آرمانهای جنبش مشروطه بنیانگزاری شده که در دو مفهوم تجدد و آزادی خلاصه میشود هر کدام با تقسیمات خودش؛ ناسیونالیسم. آزادی, ترقی و عدالت اجتماعی از نظر اهمیت به ترتیب در منشور آمدهاند. ناسیونالیسم تجلی اراده ملت است برای دفاع از خودش. اگر در سخنان مخالفین ناسیونالیسم ایرانی دقت کنیم آنها هیچ وقت ملت ایران بکار نمیبرند و بجای آن مردم ؛ مردمان ایران، ایرانیان میگویند. مهمترین مسئله و ارزشی که در منشور آمده است و برنامه سیاسی بر آن قرار دارد ناسیونالیسم دفاعی و نگهدارنده است بر اساس اراده ملت. مسئله دوم که به نظر من آگاهانه در منشور در قسمت دوم قرار داده شده آزادیخواهی است که در تقدم بر ارزش بعدی که ترقیخواهی است قرار دارد. آنچه که مشروطه خواهان نسل دوم در پیش گرفتند ایران واحد و ترقیخواهی به بهای آزادی بود. بعد از 100 سال منشور معتقد است اکنون ملاحظات لازم در آن زمان راجع به تقدم ترقی بر آزادی موضوعیت خود را از دست داده است. این آزادیخواهی در واقع آزادی منفی است، یعنی آزادی از اجبار؛ و حقوق فرد انسانی در مرکز تفکر سیاسی است. در واقع لیبرالیسم منشور در اینجا خود را نشان میدهد. این آزادیخواهی معنایش همان اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
بند سوم یا ترقیخواهی یک تعهد ملی است و تجربهای است که ما مشروطه خواهان داریم. این تعهد در عرصه فرهنگی و سیاسی در خارج کشور با پشتیبانی ما از تلاش ملت ایران خود را نشان میدهد. بخش آخر عدالت اجتماعی است که ما به عنوان گرایش راست میانه خودمان را تعریف میکنیم. اختلاف ما با سوسیال دموکراتها یا چپ میانه در این است که ما به ایجاد " فرصت برابر" معتقدیم و آنها به تامین نیازهای فرد در هر صورت.
رحیمی : این قسمت از منشور در مورد مردمان آگاه و مرفه صحبت میکند. عدالت اجتماعی تا آنجایی که ما از کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی دیدهایم تقسیم بیچارگی و فقر بوده است. روی این اصل فکر میکنم هر کدام را یکی از دوستان موضوع سخنرانی قرار دهند. مثلا همین مقوله آزادی، یا استقلال به آن مفهومی که در اقتصاد ایران بکار میرود.
مختاری: من هم با آقای رحیمی موافقم. دانستن عمقی این تعاریف بسیار قابل اهمیت است. در کتاب حزبی برای اکنون و آینده چگونگی رسیدن به آنها مفصل توضیح داده شده است. وقتی از عدالت اجتماعی حرف میزنیم بهتر است روشن باشد که چه چیزهایی این پشتیبانی از لایههای ضعیف جامعه را تشکیل میدهد. فکر میکنم در مورد هرکدام از اینها مفصلتر بحث بشود و چگونگی رسیدن به آنها مهم است مثلا" عدالت اجتماعی از طریق برابری است یعنی فرصت برابر و برابری در برابر قانون.
رحیمی: ناسیونالیسم تجلی اراده ملت به نگهداری حقوق و هویت خود دو مفهوم و بحث مهم دارد. ملت و هویت ملی که بیشتر بایذ شکافت.
جمع بندی: ابتدا پرسش آقای فرحی. اوباما برای اینکه کشورهای دارای سلاح اتمی را که 12 کشورند و بیشترشان نمیتوانند از سلاحهای خود نگهداری کنند خاطر جمع کند که به این سلاحها نیازی ندارند. میگوید آنهائی که این عهدنامه را امضا کردهاند مطمئن باشند که سلاح اتمی برضدشان بکار نخواهد رفت. این قصد اصلی بوده است یعنی نتیجه منطقی این عهدنامه همین است که نیاز به داشتن سلاح اتمی را از بین ببرد که بعدا از این هم بیایند و رضایت بدهند کنترل بشود و کم بشود و کم کم از بین برود. ولی مفهوم مخالفش درست همان است که آقای فرحی میگویند. دولتهائی که در این عهدنامه شرکت ندارند ــ جمهوری اسلامی و کره شمالی و سوریه ــ در مورد آنها چنین تضمینی نیست برای آنکه آنها دنبال اسلحه اتمی هستند و یکیشان ساخته است، پس اینها باید حساب کار خودشان را بکنند که اگر نپیوندند به این عهدنامه، تهدید اتمی بالای سرشان نیست.
اما بحث امروز راجع به منشور حزب است، ما این چهار ارزش را اول آوردهایم و بیست ماده منشور در واقع بیان این چهار اصل است و ترتیبات عملی برای رسیدن به این ارزشها ست در نتیجه میتوان در هر نشست دفتر پژوهش یکی از این ارزشها را در منشور دنبال کرد. بندهای منشور را که مربوط است به آن ارزش در کنار آن بحث کرد. آن بندها توضیح آن ارزشهاست و در ضمن این بحثها و ربط دادن این دو به هم ممکن است مطالب تازهای عنوان شود که آن وقت به درد کار دیگر میخورد. مثلا" روزآمد کردن کتاب حزبی برای اکنون و آینده ایران که پیشنهاد آقای موبدی است، نشست آینده مثلا بپردازد به ناسیونالیسم ایرانی،و در بندهای منشور چه جور آمده و چه تعهدی پشتش است و ما چه کردهایم و به همین ترتیب؛ و منظور آقای رحیمی هم برآورده میشود،
یک یادآوری هم لازم است. کنگره حزب در پیش است و باید گروههای کار تشکیل دهیم، به نظر شورای مرکزی رسیده است که دیگر گروههای کار را در دو روز کنگره تشکیل ندهیم و بحث نکنیم برای اینکه فرصتب نیست وقت کنگره را هم میگیرد، حالا که دوستان به اینترنت دسترسی دارند میتوانیم از پیش گروههای کار انگاری (نه مجازی که یعنی دروغی) درست کنیم و از حالا دست به کار شویم و موضوعاتی که به نظر دوستان میرسد مطرح بفرمایند تا به شورای مرکزی پیشنهاد کنیم، شورای مرکزی دعوت کند از هموندان تا گروهای کار تشکیل شود و نظرات تا پیش از کنگره به دست شاخهها و هستهها برسد تا آن دو روز فرصت کافی برای بحث باشد .
ما چهار ارزش اساسی داریم که بر مبنای آنها برنامه سیاسیمان را تنظیم کردهایم، این چهار ارزش را همان طور که آقای زاهدی گفتند از آسمان نیاوردهایم، از جنبش مشروطه و تجربیات صد ساله جامعه ایرانی که البته عموم آنها ریشه در اندیشه غربیها دارد گرفتهایم و بنیاد بسیار استواری برای برنامه سیاسی حزب شده است.
ناسیونالیسم را برای اینکه هر گونه سوء تفاهم از بین برود بعدا در منشور گفتهایم که دفاعی و نگهدارنده است. ما میخواهیم چهار دیواری خودمان را حفظ کنیم. نظری به هیچ کس دیگری نداریم. یک وجب نه از این خاک به کسی میدهیم و نه از کسی خاکی طلب داریم. هویت ملیمان را هم میخواهیم حفظ کنیم یعنی ایرانی باشیم، حالا آذری یا کرد و هر چه باشیم. پس هیچ نکتهای در این ناسیونالیسم ما نیست که جنبه تهاجمی داشته باشد، جنبه فاشیستی داشته باشد جهانگیرانه باشد. ابدا. دفاعی است و نگهدارنده.
ترقی خواهی؛ اصل گرفتاری همین است، تمام بدبختیها از عقبماندگی ناشی میشود. کشوری یا جامعهای که از کاروان جهانی عقب نیفتد، نه ناآگاه است نه دچار دیکتاتوری میشود، نه بدام مذهب افراطی میافتد. همهی این گرایشها را در خودش تحلیل میبرد. این است که خیلی مهم است. ناسیونالیسم یعنی حفظ این کشور به ترقی بستگی دارد. حفظ آزادی، به شدت بستگی به ترقی دارد. در جامعه فقیر و بدبخت نمیشود دمکراسی بپا کرد.
میرسیم به عدالت اجتماعی، عدالت اجتماعی یکی از ظریفترین ارزشهاست. برای اینکه از عدالت اجتماعی همه چیز میشود درآورد. میشود دولت رفاه درآورد. از گهواره تا گور دولت مسئول مردم است. در اسکاندیناوی این طور بود. در انگلیس مدتها این طور بود، که باعث رکود و عقب ماندگی میشود. میشود از آن تور امنیتی گرفت یعنی مردم کارشان را بکنند زندگیشان را بکنند ولی اگر از آن بالا افتادند به هر دلیلی، زمین نخورند و از بین نروند. یک ده سالی است John Rawls نظریه تازهای آورده است و میگوید عدالت اجتماعی مبهم است و قابل تعبیرهای گوناگون است ما به فرایافت انصاف در جامعه باید روی بیآوریم. جامعه باید منصفانه باشد. از یک لحاظی شاید این تعریف بهتری است از عدالت اجتماعی ولی اساسا همان است. یعنی مثل مدیران بانکها نباشد که بانکهایشان عملا نابود شده است. 800 میلیارد از کیسه مردم گرفتند و ریختند توی صندوق اینها که ورشکست نشوند. بعد آخر سال بابت این شاهکارهایی که کردهاند دویست سیصد میلیون دلار جایزه میگیرند. این منصفانه نیست، این دیگر صحبت عدالت نیست. ما در مورد عدالت اجتماعی نظرمان این است که مردم مسئول خودشان هستند. دولت لله مردم نیست. دولت موظف نیست که زندگی مردم را تامین کند، موظف نیست پول افراد را به عنوان مالیات بگیرد و مردم را اداره کند. اجاره مردم را بپردازد، غذای مردم را تا مین کند این کار دولت نیست. آقای رحیمی در سوئد زندگی میکنند. سوئد به پیشتازی این تعبیر از عدالت اجتماعی معروف است و 70 سال تقریبا به این نحو اداره شده است. البته سوئد یک کشور استثنائی است ولی در آنجا هم متوجه معایب این نطام شدهاند. هر جا دنبال آن رفتند نتایج خیلی بدی دیدند.
آقای رحیمی گفتند این شگرد سوسیال دموکراتها بوده که از مردم مالیاتهای سنگین 70 درصد و بالاتر میگیرند. آن وقت بر میگردانند به مردم و مردم وابسته به دولت میشوند این دولت میشود روزی رسان مردم و در ضمن این وسیلهای برای کنترل سیاسی مردم میشود ما این را قبول نداریم. ما میگوئیم مردم باید کار خودشان را بکنند ولی جامعه یعنی دولت وظیفه دارد به کمک کسانی برود که نمیتوانند. میخواهند ولی نمیتوانند. امکان ندارند. حاضر به کار هستند، قبلا کار میکرده است ولی بیکار شده و تقصیر او نیست، به اینها دولت باید کمک کند ولی به کسی که سالم است، به خرج خانوادهاش رفته مدرسه درس هم خوانده است، ولی حالا نمیخواهد کار کند و میخواهد راحت باشد اینها دیگر مسئولش جامعه نیست، مسئولیت جامعه فقط در مورد کسانی است که نمیتوانند. این ترتیب تلقی از عدالت اجتماعی که مردم مسئول خودشاناند، ضمنا از حکومت بزرگ جلوگیری میکند. یعنی حکومتی که همه کارها دستش است.
چپها می گویند "دولت رفاه" دموکراتیک است چون به همه میرسد و برابری برقرار میکند این طور نیست، به گفته درست آقای رحیمی، تسلط یک حزب را به خرج مردم برقرار میکند. سوسیال دموکراتها بیشتر 70 سال گذشته به همین دلیل سر کار بودند.
در مورد آموزش میرسیم به فرصتهای برابر. این نکته که آقای زاهدی تاکید کردند که فرق ماست با بقیه، حالا خوشبختانه احزاب محافظه کار و راست و راست میانه رسیدهاند به اینجا، ما جزو اولینها بودیم که به اینجا رسیدیم. ما باید فرصت برابر را به جای سطح برابر زندگی فراهم کنیم. امکان ندارد مردم را از نظر پاداشی که میگیرند برابر کرد. برای اینکه استعدادها فرق میکند و فرصتهائی که در زندگی پیش میآید مساوی نیست. به هرحال تولد در یک خانواده مرفه با فرهنگ، بچه را جلوتر میاندازد، کاریش نمیشود کرد. نمیشود آن خانواده را مجازات و محروم کرد. مثل کمونیستها که مبادا بچه امکانات بیشتری داشته باشد. این زشت است و همان است که آقای رحیمی گفتند. اجتماعی کردن فقر است. ولی جامعه موظف است بکوشد فرصتهای برابر فراهم بشود. یعنی اگر بچهای استعداد داشت ولی پولی نداشت برود دانشگاه، آن را باید دولت کمک کند. ولی هر کسی بخواهد برود دانشگاه دولت به او کمک کند مثل دورهای که ما این کارها را میکردیم، این فقط تنبل خانه درست میکند. یک عدهای بتوانند خرج خودشان را بدهند ولی دولت به عنوان عدالت اجتماعی این کار را در دست گیرد. فقط آنجاهائی که احتیاج هست باید دولت کمک کند. مطمئنم که این بحث عدالت اجتماعی یکی از پیچیدهترین بحثها خواهد بود و دموکراسی لیبرال هم درش وارد خواهد شد که خیلی بحث لازم و خوبی است و اصلا ممکن است تمام فضای بحث سیاسی درون و بیرون ایران را کمی روشنتر کند.
آزادیخواهی: آزادیخواهی ما از همان اول بدون این که بگوید ولی تفاوت آزادی با دموکراسی را بیان کرده است، آزادیخواهی ما روی لیبرالیسم متکی است نه روی دموکراسی. برای اینکه در لیبرالیسم دیکتاتوری غیر ممکن است، در دموکراسی بسیار ممکن است. در لیبرالیسم بیداد (تبعیض) وجود نخواهد داشت در دموکراسی بیداد یا تبعیض به شدت میتواند وجود داشته باشد. این است که این یک ترتیب خیلی خوبی بود که خوشبختانه حاصل شده است که ما آزادیخواهیمان را در بافتار لیبرالیسم آوردهایم و به همین دلیل بود که در کنگره ششم توانستیم این را بقبولانیم که ما از اول لیبرال دموکرات بودیم و نمیدانستیم. چون این بند مربوط به آزادیخواهی ما عینا یعنی دموکراسی لیبرال. گذاشتن فرد و نه اکثریت در مرکز جامعه، در مرکز زندگی اجتماعی و این جلوی سوء استفاده از قوم بازی و هویت طلبی را میگیرد برای این که ما نگفتهایم فرد به دلیل تعلق به قوم حق دارد. گفتهایم فرد وقتی به دنیا میآید به خودی خود و در خودش دارای حقوقی است. حالا این فرد ممکن است زبانش ترکی باشد ولی وقتی بزرگ شد و گفت من نمیخواهم ترکی حرف بزنم، مجبورش نمیشود کرد که چون تو در خانواده ترک زبان به دنیا آمدهای و در فلان جای آذربایجان به دنیا آمدهای، باید ترکی صحبت کنی و کردی یا فارسی صحبت نکنی، نه. فرد آزاد است. از این جهت است که آقای زاهدی تعریف کردند از این ارزشها که بعضیهایشان آگاهی امروزی هم دربارهشان وجود نداشت، همانطور به دنبال هم آمد ــ "از اثر صحبت پاک" به قول حافظ، حالا ما روی این ارزشها داریم میسازیم و جلو میرویم،
موبدی : آیا ترتیب این ارزشها در منشور ، آگاهانه بوده است، مثلا تقدم آزادی خواهی بر ترقی خواهی.؟
همایون: یکی از کتابهای آدمیت عنوانش "اندیشه آزادی و ترقی" است. معتقد بود که ایدئولوژی مشروطه در این دو کلمه جمعبندی میشود و درست هم هست. به همین دلیل ما آزادی و ترقی را به این ترتیب آوردهایم. ولی نکتهای که اشاره کردهاید نکته حساسی است برای اینکه آزادی و ترقی در تاریخ ما و در تاریخ اروپا و تقریبا در همه دنیا، در یک دورههایی در برابر هم قرا گرفتهاند. اگر بدنبال آزادی رفتند، از ترقی ماندند و اگر بدنبال ترقی رفتند از آزادی ماندند، اما چون من معتقد بودم پیشاپیش – که جامعه ایرانی از آن مراحل گذشته است که آزادی و ترقی با هم در جنگ باشند- چون حقیقتا در 50-60 سال اول قرن بیستم نمیشد هم آزادی داشت هم به آن درجه پیشرفت رسید. امکان نداشت، تبلیغات میشد که با این حرفها رژیم پادشاهی را بزنند ولی در عمل نمیشد. من فکر میکردم که دیگر آن مسئله حل شده است و به اندازه کافی آمادگی داریم که بدون قربانی کردن آزادی به ترقی برسیم. آزادی ارزش بالاتری است همانطور که برای آدمیت در ایدئولوژی مشروطه ارزش بالاتری داشت. برای خود مشروطه خواهان این طور نبود و نشان دادند به وضوح که این طور نیست. ولی به هرحال آن تلقی آدمیت بود و در ذهن من اثر کرده است. دلیلش این بود.
موبدی : این ناسیونالیسم ایرانی، با ناسیونالیسم چه تفاوتی دارد؟ بخشی از ادبیات سیاسی ایران ناسیونالیسم ایرانی را میپیچاند و کلا ناسیونالیسم را میکوبد و از طریق آن به هزار چیز دیگر میرسد.
همایون: ما در همین تاریخ معاصر دنیا بسیارناسیونالیستهای افراطی و تجاوز کار و جنایتآمیز حتی دیدهایم، مثلا ناسیونالیستهای آلمان. ما برای اینکه با آنها یکی شناخته نشویم. این عنوان ایرانی را باید رویش تاکید کنیم که این ربطی به دیگران ندارد. بعد آن وقت البته تعریف کردیم که در این بحثها منظورمان از ناسیونالیسم ایرانی چیست ولی اصرار داریم که این تفکیک را همه قائل باشند که ما ناسیونالیستهای دیگری هستیم ولی در اصل همهی ناسیونالیستها میخواهند ملت خودشان بهتر بشود.
مختاری: آیا وقتی زبانی را زبان رسمی کشور میکنیم حق انتخاب را از افراد نمیگیریم؟ چطور میتوان توضیح داد چرا زبان فارسی باید یک زبان رسمی باشد؟
همایون: زبان رسمی با زبانی که افراد بین خودشان صحبت میکنند یا در مدرسه در کنار زبان رسمی صحبت میکنند فرق دارد. زبان رسمی زبان اسناد است و زبان مشترک همه ساکنان یک کشور. اگر قبول داشته باشیم که ساکنان یک کشور باید بتوانند با یکدیگر صحبت کنند. یک زبان لازم دارند. فارسی همیشه زبان مشترک ما بوده است. هزار سال بوده است و اگر دوستان کرد ناراحتند باید از آذربایجانیها ناراحت باشند و از سلسلههای ترک که هزار سال بر ایران حکومت راندند، چون زبان فارسی زبان رسمیشان بود. زبان دربار بود. زبان دیوان بود. زبان حکومت بود،زبان تجارت بود،حال مردم هم در خانه خودشان به هر زبانی صحبت میکردند، زبان رسمی از وقتی اعلام شد که قانون اساسی پیدا شد و اندیشه مندان آذربایجانی اصرار بر آن داشتند چون نگران هویت طلبی ترکهای جوان و پانترکیستها در عثمانی بوند. قبلا فارسی زبان رسمی بود منتهی قانون اساسی نداشتیم و چیزی نوشته نمیشد، آن هم تازه تحمیل نشد.
دوستان کرد که اشاره شد به هر زبانی میخواهند بین خودشان صحبت کنند و بعد هم اگر در ایران دموکراسی لیبرال برقرار شد در مدارس میتوانند به کردی بخوانند ولی فارسی را هم باید بخوانند و یاد بگیرند. هم به دردشان میخورد هم با بقیه ایرانیها میتوانند صحبت کنند. اگر شما به تعدد زبانها و نبود یک زبان رسمی رای بدهید در ایران فقط کردی نیست. کردی خودش چهار زبان است و چندین لهجه است، هر کدام اینها باید خرجشان را سوا کنند. ایران میشود برج بابل. 600 زبان و گویش در ایران صحبت میشود، خوب کدام را بگوییم از دیگری کمتر است؟ نباید یک زبان مشترک داشته باشیم؟ آنچه که تا حالا بوده و دوستان کرد هم بلدند. از دانستن زبان فارسی چه زیانی میبرند؟ یکی از بهترین ادبیات دنیا پشت این زبان است، انسان که با یک زبان که بدنیا نمیآید، میتواند چند زبان صحبت کند. دوستان آمدهاند مثلا به آلمان، آلمانی یاد گرفتهاند، آیا گله میکنند از اینکه آلمانی بلدند؟نه، چیزی اضافه شده است.
موضوع سخنرانی نشست آینده:
ناسیونالیسم ایرانی در منشور و تعهدهای ما
سخنران : آقای بهرام رحیمی
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری به طور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه متناقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|