گزارش اخبار و سامانهها
معاون توسعه مدیریت جمهوری اسلامی تاکید کرد کارمندان پس از خروج از تهران برای کار , تا ده سال امکان بازگشت ندارند. قاچاقچیان سیگار در سال جاری پیش از 20 میلیارد نخ سیگار قاچاق کردند. وزیر امور اقتصاد و دارایی درآمد هر ایرانی را 12500 دلار اعلام و ادعا کرد ذخیره ارزی چهار برابر تعهدات ارزی است بنابراین ریسک اقتصادی سرمایهگذاری در ایران صفر است. دادستان عمومی و انقلاب مرکز گفته است بانوان " بدحجاب" تا سقف 1300000 تومان جریمه میشوند. معاون آموزش مرکز زنان گفته است زنان مهندس کار ندارند و افزود بالغ بر 60 در صد ورودی رشتههای مهندسی در کشور را زنان تشکیل میدهند ولی آمار اشتغال آنها بسیار پائین است.
سخنرانی : " ترقیخواهی در منشور حزب مشروطه ایران"
مختاری : صحبتهایم را در دو بخش ارائه میدهم 1- انگیزههای فردی برای پیشرفت 2- ترقی خواهی در منشور
انگیزه پیشرفت عبارت است از گرایشی همه جانبه به ارزیابی عملکرد خود و در رابطه با عالیترین معیارها؛ تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد توام است.
انگیزه پیشرفت را بر اساس دو مفهوم رقابت و برتری جویی تعریف کردهاند.
نیاز به پیشرفت نشانههای رفتاری زیر را به همراه دارد:
برای به انجام رساندن کاری دشوار به گونهای پردوام, سخت, پیگیر و بی امان تلاش کردن.
در راستای هدفی دوردست و بزرگ همه مساعی خویش را به کار گرفتن و با همه وجود خود را وقف آن کردن.
در برنده شدن مصمم بودن.
برای به انجام رساندن هرکاری به بهترین شیوه تلاش کردن.
از رقابت جدی لذت بردن .
به واسطه حضور دیگران بر پیشگام بودن، برانگیخته شدن.
نیروی اراده خویش را به کار بستن و برملالت و خستگی چیره شدن.
درباره علل و عوامل پیشرفت و توسعه برخی کشورها و رشد نیافتگی برخی دیگر، سخن بسیار گفته شده، اما به انگیزههای فردی به عنوان یکی از عوامل پیشرفت، کمتر توجه شده است. عدهای عقیده دارند که تحولات درون یک جامعه، برخاسته از تجربیات و حالتهای روانی و درونی مشترکی است که افراد آن جامعه دارند. بنا بر این انگیزههای درونی افراد به عنوان یکی از عوامل ترقی و توسعه باید مورد توجه جدی برنامهریزان اقتصادی و اجتماعی در جوامع کمتر توسعه یافته قرار گیرد؛ زیرا عقیده بر این است که ویژگیها و باورهائی که در یک فرهنگ خاص شکل میگیرد، به طور وسیعی بر ماهیت آن فرهنگ و جامعه تأثیر میگذارد.
تحقیقات زیادی که درباره ویژگیهای افراد با انگیزه پیشرفت بالا و تفاوت آنها با دیگران صورت گرفته، نشان داده است که آنها علاقه زیادی به موفق شدن در رقابتها دارند ، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومترند و کمتر اطاعت میکنند. این افراد با احتمال بیشتری به دانشگاه راه پیدا میکنند و در بیشتر فعالیتهای دانشگاه و جامعه شرکت میکنند، با دیگران بهتر کنار میآیند و سلامت جسمی بهتری دارند.
تحقیقات دیگری نشان داد که افرادِ دارای نیاز پیشرفت بالا، مدت طولانیتری در مشاغل باقی میمانند و سختتر کار میکنند و در برابر انتقادها با اصلاح عملکرد خود واکنش نشان میدهند و نیز مشاغلی را انتخاب میکنند که مسئولیت زیادی دارد و به طور کلی، این افراد، رضایت شغلی بیشتری را گزارش میدهند.
افزایش انگیزه پیشرفت عمومی و راهکارهای آن:
توسعه اقتصادی، پیش زمینههای لازم خود را میطلبد. ما نمیتوانیم سرمایهدارها را مجبور به سرمایهگذاری برای تولید کنیم و یا سرمایههای سرگردان را به زور، جمعآوری کنیم و در بخشهای تولیدی و اقتصادی به کار گیریم؛ اما میتوانیم با برنامهریزی بلندمدت، انگیزه پیشرفت را در جامعه افزایش دهیم و از این طریق، زمینه رشدی پایدار و همه جانبه را فراهم آوریم.
مک کللند و وینتر ، نشان دادهاند که انگیزه پیشرفت را میتوان از رهگذر آموزش ایجاد کرد که این امر، خود میتواند پیامدهای مطلوبی برای موفقیت شغلی در پی داشته باشد. برای این منظور ، نهادهای اجتماعی مانند نهاد خانواده و آموزش و پرورش میتوانند نقش مهمی ایفا کنند.
نتیجه گیری
انگیزه پیشرفت، عامل مهمی برای رشد اقتصادی یک ملت به شمار میرود؛ ولی آیا تنها وجود انگیزه پیشرفت بالا، برای رشد اقتصادی یک جامعه کافی است؟
جان اتکینسون نشان داد که انگیزه پیشرفت، فقط تا اندازهای میتواند رفتار پیشرفت را پیش بینی کند. او معتقد بود علاوه بر انگیزه پیشرفت ، «احتمال موفقیت در یک تکلیف» و وجود «ارزش تشویقی برای موفق شدن در آن تکلیف» هم دو عامل مؤثر دیگر برای راه اندازی رفتار پیشرفت هستند.
به عبارت دیگر، انگیزه پیشرفت، شرط لازم و اساسی است؛ اما کافی نیست. نتیجهای که از این بحث میتوان در مسائل اقتصادی گرفت، این است که اگر احتمال موفقیت در امور تولیدی تا حدّی تضمین شده باشد، رفتار پیشرفت به سوی کارهای اقتصادی و تولیدی سوق پیدا میکند؛ چرا که بر اساس نتایج تحقیقات اتکینسون، افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا، معمولاً کارهایی را انتخاب میکنند که خطرپذیری نسبتا متوسّطی داشته باشد؛ یعنی موفقیتشان در آن کار، تا حدودی تضمین شده باشد. بنابر این، میتوان با کم کردن خطر سرمایهگذاری و ایجاد راه کارهای تشویقی در امر تولید جَوّ روانی امنی برای کارآفرینی به وجود آورد.
مزیّت دیگر این جوّ روانی امن، این است که سرمایهها از کارهای دلّالی و واسطهگری، به سوی کارهای تولیدی کشیده میشوند؛ زیرا موفقیت در کارهای تولیدی، تضمین شدهتر و سودآورتر تلقّی میشود. پس میتوان نتیجه گرفت که دولتها میتوانند با حمایت از بخشهای تولیدی، انگیزه پیشرفت را به سوی مشاغل مولد و کارآفرین، هدایت کنند.
بخش دوم:
منظورمان از ترقی یا توسعه همانطور که در کتاب حزبی برای اکنون و آینده ایران آمده این است که کشور بتواند مسایل خود را حل کند و خودش را به جامعههای پیشرفته امروزی برساند. برای رسیدن به آن نقطه سه محور باید دنبال شود. سیاست؛ فرهنگ و اقتصاد. در اقتصاد برای پویایی باید از اقتصاد، ایدئولوژی را حذف کنیم و اقتصاد عملگرا را مد نظر داشته باشیم. مشکل ما در کشور مشکل وابستگی به نفت است و باید ببینیم که چگونه میشود یک امتیاز خوب را بهتر کنیم و از صورت وابستگی دربیاوریم. برای این منظور باید سیاستهایی در پیش گیریم که ابتکار عمل و ابتکار فردی حمایت شود. باید از تجربه بقیه کشورها هم استفاده کنیم. برخی ویژگیهایی که یک اقتصاد عملگرا علاوه بر تشویق ابتکار خصوصی کوچک کردن دولت و بیرون بردن آن از فعالیتهای اقتصادی است و پائین آوردن مقررات تا حد لازم تا جامعه حس کند که نیروهای تولیدی آزاد میشوند. طبیعی است به دنبال این امر رقابت افزایش یافته و کسانی جلو خواهند افتاد که جلویشان را نباید گرفت. در عین حال مردم را باید به سرمایهگذاریهای عمومی در موسسات سوق داد تا کارگران و دیگر مردم بخشی از سهام را دارا شوند.
نقش حکومت این باید باشد که در خدمات عمومی سرمایهگذاری کند بازار سهام را تنظیم کند، ارزش پول را نگهدارد، از مصرف کنندگان و حقوقشان دفاع کند و محیط زیست را حفظ کند.
متاسفانه ما به علت تکیه به نفت در هزینههای عمومی مشکل داریم. هزینههای عمومی از طریق مالیات تامین میشود و تا زمانی که به آنجا نرسیم نخواهیم توانست درآمد نفت را همه صرف توسعه کشور کنیم. یکی دیگر از کارهای دولت ترغیب افراد برای راهاندازی صنایع کوچک و نیز حمایت تا حدود معین از فراوردههای داخلی در برابر رقابت خارجی است.
وظیفه مهم دیگر دولت سرمایهگذاری در پژوهش و برقراری ارتباط بین موسسات تحقیقی و کارخانههاست که به بالا رفتن تکنولوژی و علمی شدن تولید کمک کند. یک کشور لزومی ندارد که همه نیازهایش را خودش تولید کند و در جاهائی که رقابت امکان ندارد میباید برویم سراغ واردات و در جاهای مناسبتر سرمایهگذاری کنیم. همچنین از مونتاژ نباید غافل شد و از آنجا به نوآوری و تسلط بر تکنولوژی رسید. ما برای صنعتی شدن به نیروی کار مجهز و با تجربه و آشنا به تکنولوژی احتیاج داریم و باید این نیرو را تربیت کنیم. هدف آموزش آماده کردن افراد برای بازار کار است. در مورد سیاستهای مالیاتی میباید مراقب بود که مالیاتها به اندازه ای نباشد که سرمایه از کشور فرار نکند.
گذشته از عامل اقتصادی، توسعه و پیشرفت به عوامل اجتماعی بستگی دارد. نقش جامعه مدنی در بسیج افراد جامعه، حفظ حقوق شهروندی چه در برابر دولت و چه بازار که نیروهای تولیدی جامعه را آزاد می کند، و جلوگیری از زیاده روی های دولت حیاتی است. سازمانهای مدنی تا هنگامی که به خشونت و اسلحه روی نیاورند و مذهب و تبعیض را وارد سیاست نکنند باید آزادی عمل داشته باشند و از تنوع و کثرتگرائی در جامعه دفاع کنند.
خشونت زدائی به ویژه در حامعه ایرانی یکی از اولویتهای ماست. ما خواستار لغو مجازات اعدام و لغو جرم سیاسی و تشکیل دادگاه حقیقت یاب و محاکمه بدون کیفر سران و عوامل رژیم هستیم تا روحیه خشونت و انتقامجوئی از جامعه دور گردد.
ما باور داریم که آدمها تواناییشان نابرابر است اما حقوقشان برابر است. ایران مشکل نژادی ندارد و برای برطرف کردن مشکل مذهبی و تبعیض جنسیتی، آزادی مذهب و پوشش و گسترش آموزش را پیشنهاد میکنیم. همکاری مرد در خانه به عنوان یک وظیفه. دستمزد برابر زن و مرد، فراهم کردن مکانهایی برای نگهداری کودکان مادرانی که در بیرون کار میکنند بخشهای دیگری از برنامه ماست.
برای اینکه یک جامعه برابر داشته باشیم باید در آموزش سرمایهگذاری زیادی صورت گیرد آموزش، نابرابریها را کاهش میدهد. و دستیابی به تکنولوژیهای روز را آسان میکند که فاصله ما با دنیا را از میان میبرد. به دلیل وسعت جغرافیایی فرهنگی ایران باید آموزش همگانی بتواند انعطافپذیر باشد.
بهمن زاهدی: تکنولوژی را علاوه بر وارد کردن باید تولید کرد. در برنامهریزیهای صنعتی و کشاورزی شرطی که باید بگذاریم حفظ محیط زیست است. ارج گذاشتن به طبیعت و آموختن از آن را باید از پایههای اصلی ترقیخواهی کنیم. باید از کمترین امکانات بتوانیم بهترین بازدهیها را بدست آوریم.
سئوالاتی هم در مورد چند مسئله روز وجود دارد با نیروگاه اتمی بوشهر چه باید بکنیم؟ آین نیروگاهی است که مدت ساختنش از عمر بهرهبرداریش بیشتر شده و هزینههای سنگینی را بلعیده است.
اشکان: بری روبین در بحث جنبش ملی کردن صنعت نفت میپرسد آیا برای استقلال یک کشور اول باید تکنولوژی بیاورید یا اول مستقل شوید و بعد تکنولوژی را بیاورید. مسلما" وارد کردن تکنولوژی در کشوری که هیچ نداشته در اولویت است. شما نمیتوانید همان روز اول شروع به تولید بکنید یعنی وقتی نگاه میکنید به صنعت مونتاژ، در دهه پنجاه /هفتاد خیلی ها می گفتند که ما فقط یک کشور مونتاژی هستیم. اما وقتی میخواهید صنعت ماشین داشته باشید ناچارید اول آن را وارد و مونتاژ کنید و به مرور با برنامهریزیهای درست، به کمک علم به تولید تکنولوژی هم برسید. اشکالات سیاسی و اجتماعی هم جای خود را دارد. میبینیم در چین ناچارند با پیشرفت تکنولوژی فرهنگ سیاسی خودشان را هم عوض کنند. ما این را در 1357 در ایران دیدیم که کشور آماده بود برای کنده شدن از زمین ولی انقلاب سیاسی مملکت را به چنین روزی انداخت.
در رابطه با کشاورزی باید کمی مخالفت کنم. یکی از بدبختیهای ما در ایران کمبود آب است و متاسفانه ایران کشوری نیست که بتواند مواد کشاورزی مورد نیاز خود را تولید کند. مثلا" در استان کرمان در سال بیش از 8 سانتی متر باران نیست. سرمایه کشور باید جایی خرج شود که بازدهی داشته باشد. ایران کشوری بسیار کم آب است غیر از نواحی محدودی از شمال و خوزستان . شاه فقید نیز بجای سرمایهگذاری زیاد روی کشاورزی در فرآوردههایی که بتواند به کشاروزی کمک کند سرمایهگذاری کرد. مثلا" کود شیمیایی میتوانست خیلی مهم بوده و برای ایران سودش بیشتر باشد کشاورزی در ایران حقیقتا" بازدهی آنجنانی ندارد. نکته دیگر بسیاری از ایرانیها فکر میکنند بدبختی ما بر سر نفت است. نفت، اگر یک ساختار سیاسی فهمیده بتواند از آن استفاده کند مزیت بسیار بزرگی است برای پیشبرد سریع کشور. شما همین نفت را بدهید به ژاپن ببینید چکار می کند. پس داشتن نفت نمیتواند علت بدبختی ما باشد. خود ما با همه اشکالات در همین مسیر بودیم. به عنوان یادآوری، مجله نشنال جئوگرافیک ژانویه 1975 از 150 صفحه خود 50 صفحه را به ایران اختصاص داده بود و نوشته بود ایران: معجزه بیابان.
رحیمی: در یک قسمت از کتاب حزبی برای اکنون و آینده به یک جهان بینی متفاوت اشارهای هست که ما ایرانیان میخواهیم از خاورمیانهای بودن؛ اسلامی بودن (نه مسلمان بودن) و جهان سومی بودن بدر آئیم. این خیلی به بحث توسعه و ترقیخواهی مرتبط است. واقعیت این است که بدون بیرون آمدن از آن جهانها نمیتوانیم نه اقتصاد را شکوفا کنیم نه آموزش و پرورش را و نه جامعه مدنی داشته باشیم. موضوعی که خیلی کم اشاره میشود و در منشور نیز ــ البته منشور کارش این نیست که مسایل اقتصادی را بصورت کامل و در جزئیات مطرح کند ــ موضوع زیرساختهاInfrastracture است یعنی جادههای درست؛ راه آهن ، بندرهای کافی ؛ برق و آب و مانندنهای آن. بدون آنها نمیتوانیم به پیشرفت لازم برسیم. وقتی ما صحبت از رقابت میکنیم باید بتوانیم کالایی به بازار عرضه کنیم که از نظر ارزش و کیفیت بتواند با کشورهای دیگر رقابت کند. بدون داشتن زیر ساختهای درست نمیتوانیم رقابت کنیم حتی اگر ثبات سیاسی هم باشد. در منشور به موضوع محیط زیست اشاره میشود که آن هم بدون زیر ساختهای درست نمیشود محیط زیست سالمی داشت. فکر میکنم به این موضوع باید در منشور بیشتر پرداخته شود.
مختاری: نکته مهم این است که از آنچه داریم بهترین استفاده شود. ظرفیتهای ما در کشاورزی بیشتر از اینهاست. ترکیه اکنون جزء کشورهای تاثیر گذار درآمده است و از جمله آب به کشاورزی ترکیه کمک بسیار کرده است. فکر میکنم کشاورزی موضوع پایه است و ما ظرفیتهایش را داریم. غرب کشور به اندازه کافی میتواند رشد یابد مثلا چای ایران مکانیزه نیست. در کردستان مراتع بسیار خوبی برای دامپروری وجود دارد. بیشتر ساکنان روستاهای کنار زاینده رود دارند ویران میشوند چون روستائیان به علت کمی درامد به اصفهان میریزند.
جمع بندی: بحث امشب بحث جامعی بود. آقای مختاری نه تنها به ادبیات حزبی توجه کردند بلکه یک مقدار زمینههای نظری وسیعتری را آوردند و بعد از آن توضیحات و مقدمات نظری، ذهن ما آمادهتر شد برای پرداختن به منشور، و "حزبی برای اکنون و آینده ایران." بحثهای بعدی هم پرتو تازهای انداخت به گوشههای مختلف منشور.
در مسئله توسعه، دو امر باید مورد توجه قرار بگیرد، دو امر کلیدی است، یکی اینکه توسعه فرایندی چند بعدی است. درست است ما میگوئیم توسعه اقتصادی، ولی توسعه اقتصادی به تنهائی معنا ندارد. این اشتباهی است که ما در دوره گذشته کردیم و رفتیم روی به اصطلاح سخت افزار توسعه، سخت افزار توسعه، کارخانه است و موسسه است و بانک است و بیمه است و زیر ساختهاست که آقای رحیمی به درستی رویش تاکید گذاشتند و باید به آن بیشتر توجه کنیم در چاپ بعدی حزبی برای اکنون و آینده ایران. اینها سخت افزارهای توسعه است، توسعه همچنین نرم افزارهائی دارد که به همان اندازه نرم افزارهای کامپیوتر مهم اند. مثلا فرض کنید دادگستری که مستقل باشد و قضات ش رشوه نگیرند یا زیر نفوذ سیاسی نباشند حالا یا روی عقاید خودشان یا هر چه به اندازه در امر توسعه اهمیت دارد که میشود با هر سرمایهگذاری روی کارخانهها مقایسه کرد. یا فرض کنید شما میروید پولی فراهم میکنید و سرمایهگذاری میکنید و سیاست مملکت یک روز ایجاب میکند که شما یک قسمتی از این را بدهید به این و آن یا حتا به عدهای در خود آن موسسه. این تمام حسابهای آن شخص را به هم میزند. بعد هم فردا ممکن است بگویند یک بخش دیگر را هم بده. دیگر اطمینانی نمیماند. این اتفاقی است که در ایران در آن سالهای آخر افتاد. سرمایهداران هم رفتند با استفاده از نفوذ سیاسی، که آن هم بحثی است، وام های کلان از بانکها گرفتند؛ پول خودشان را خارج کردند؛ آن وامها را آوردند در موسسهشان، و با پول بانک شروع کردند به امتثال اوامر.
مقصود این است که نرم افزار توسعه شامل همهی ابعاد سیاسی و اجتماعی علاوه بر اقتصاد میشود و توسعه را باید به عنوان یک فرایند جامع و روی هم ریخته و روی هم رفته تلقی کرد. همهی گوشهها را باید مواظب بود و در نظر گرفت و بسیج کرد برای توسعه، نمیشود تکیه را فقط روی یک چیز گذاشت از این جهت است که در دموکراسیها، بیشترین درجه توسعه حاصل میشود، درست است دیکتاتوریها در مراحل اول سریع تر از دموکراسیها پیش میروند. برای اینکه میتوانند بدون دردسر قضایی و افکار عمومی عمل کنند. مثل چین، که یک محله را یک شبه میکوبند همهی ساکنانش را میریزند بیرون، پولی هم به آنها نمیدهند و طرحهای توسعه را اجرا میکنند. این شیوه کاری است که این سی ساله داشتهاند و صدها هزار نفر را از هستی ساقط کردهاند ولی خوب شهرها را ساختهاند و کارخانه درست کردهاند و فروشگاه و آپارتمان درست کردهاند ، ولی این کارها ادامه نمیتواند داشته باشد. سرانجام باید کشور قرار و قاعده و قانونی داشته باشد و وقتی شما قاعده و قانون داشته باشید آن وقت کم کم به سمت دموکراسی میروید، دیگر زور نمیشود گفت، حتی زور خیرخواهانه. ولی فرقی نمیکند، زور به هرحال فرایند طبیعی پیشرفت جامعه را به هم میریزد.
یکی دیگر از نرم افزارهای توسعه آموزش است، آموزش حقیقتا شاهرگ حیاتی یک جامعه است، شما اگر فقط لیسانسیه تولید کنید، فقط دکترا تولید کنید و اینها بدرد استخدام نخورند، درسهایی بخوانند که فایدهای نداشته باشد پولتان را دور ریختهاید. در نتیجه آموزش باید در خدمت توسعه باشد، باید در برنامهریزی توسعه جا بگیرد. میخواهید در زمینههای معینی کشور را پیش ببرید. باید نیروی انسانیاش را ترتیب کنید، نه اینکه افراد درسهایی را حفظ کنند بروند امتحان بدهند و نمره بگیرند و تمام بشود. پس یک نکته اساسی در توسعه این است که ما توسعه را رویهمرفته و گلوبال به اصطللاح توجه کنیم. تمام ابعادش را در نظر بگیریم و هیچ قسمتی را فدای قسمت دیگر نکنیم یعنی نگوئیم که حالا ما باید این راه را بکشیم لازم است برای اینکه فلان نقطه را به فلان نقطه وصل کند؛ ولی توجه نکنیم که این راه محیط زیست را از بین میبرد، هزاران نفر را از زندگیشان میاندازد، هزینهاش چند برابر آنی است که باید باشد و غیره و غیره. پس باید راه حل دیگری پیدا کرد. این یک جنبه توسعه است.
جنبه دیگر این است که توسعه به چه منظور است؟ خود توسعه که دلیل و هدف نمیشود. برای چه میخواهیم توسعه بدهیم؟ منظور و هدف از توسعه باید روشن باشد. این منظور و هدف از دو عامل تشکیل می شود یکی مسابقه است، مسابقه با دیگران. انسان در مسابقه با دیگران پیش می رود. انگیزه تلاش انسان غیر از آن انرژی درونی که آدمی را وادار می کند برود جستجو کند و کارهای جدید بکند نگاه کردن به این سو و آن سوست و میل به اینکه عقب نیفتد. ما در جهانی زندگی میکنیم که به شدت رقابتی شده است و ناگزیریم دائما فکر این باشیم که عقب نیفتیم. چون عقب افتادن مسئله حیثیتی نیست و منظورم از عقب افتادن این نیست که به ما برمیخورد که مثلا ما از ترکیه عقب افتادهایم. اگر یک ملت عقب بیفتد ضرر میکند. یعنی دیگران از منابعش به زیان خودش استفاده میکنند. این ما را میرساند به مفهوم تازه استقلال، مخصوصا در این جهان جهانگرا.
در گذشته استقلال را همه چنین تلقی می کردند که انسان یا یک جامعه یا یک کشور روی پای خودش بایستد زیر فرمان کسی نباشد، زیر اشغال نیروهای خارجی نباشد مثلا تمام گندم ش را خودش تولید کند سیاستش را دولتهای خارجی تعیین نکنند. امروز مفهوم استقلال پیچیدهتر شده است به دلیل اینکه کسی دنبال گرفتن استقلال کشورهای دیگر به آن معنا نیست. لشگرکشی نمیکنند جایی را بگیرند، مگر دیوانگانی مانند صدام حسین، یا مانند امریکائیها، هر روز در این فکر باشند که چگونه خودشان را از باطلاق عراق و افغانستان بیرون بکشند. ولی اصولا کشورها دیگر دنبال این کارها نیستند. اروپائیها بعد از سدهها جنگ و جدال، الان حوصله هیچ مداخله در هیچ کاری ندارند. امروز استقلال در تحلیل آخر این است که منابع یک کشور چه اندازه برای خودش و رفاه مردمش صرف میشود و چه اندازه نمیشود. مثلا در ایران که هر سال چندین میلیارد دلار سرمایه و هزاران بهترین مغز ها از کشور خارج میشود هیچ زوری از بیرون نیست. دوبی یا کانادا یا لبنان و حمص و ونزوئلا و ... ایران را اشعال نکردهاند یا سیاستهای حکومت را تعیین نمیکنند. اما در واقع ما برای سود آنها کار میکنیم.
حالا جمهوری اسلامی میگوید ما خیلی مستقل هستیم و در تاریخ مثل ما نبوده است. ولی اولا دولتی نیست که مانند گذشته ما را تهدید کند و ثانیا حکومت خود ما به میل و رغبت هستی ما را به دنیا میبخشد. پول این مملکت صرف خودش نمیشود این در واقع محدودیتی است در استقلال ما. جاهای دیگر دنیا پولهای دیگران را میآورند و صرف خودشان میکنند. کانادا با پول ایران و نیروی کار ایرانی وضعش بهتر میشود؛ دوبی با پول ایران ساخته میشود؛ ترکیه با پول ایران و بهرهبرداری از انزوای ایران راه ده ساله را یک ساله میپیماید. پس شاخص ما برای تعیین درجه استقلال، این باید باشد که چه اندازه منابع ملی ما صرف خودمان میشود، صرف مردم میشود یا به جیب دیگران و به جیب دیگران میرود. در گذشته آن دیگران مجبور بودند هزینههای سیاسی و نظامی بهرهکشی از مانندهای ما را بپردازند. امروز شرایط سرمایهگذاری را در کشور خودشان سالم و قابل اطمینان میکنند و حکومت خود ما هر چه میتواند میکند که منابع ما به بیرون برود.
ما باید استقلال را به این صورت تعبیر کنیم نه اینکه در مثلا گندم استقلال داشته باشیم. البته چیزهائی را باید تولید کرد که وارد کردنش صرف نمیکند. ولی این نیست که شما دور کشور دیوار بکشید به عنوان استقلال اقتصادی و بگوئید هر چه احتیاج داریم باید خودمان تولید کنیم. سابق این طور فکر میکردند و این مکتب اوتارکی بود یعنی خودسالاری. هیچ لازم نیست در همه چیز به ویژه تکنولوژی خود بسنده باشیم. چنانکه دوستان گفتند هر کشوری نقاط قوت و ضعفی دارد و باید درحینی که به نقاط ضعف در حدی که صرف میکند میرسد کوشش را بگذارد روی نقاط قوت و آن قدر منابع تولید کند که به آن جاهای دیگر برسد. ملاحظه میکنید مفاهیم عوض شده است، رفته روی صرفه ،رفته روی واقعیت؛ دوری از شعار. برای اینکه روابط بینالمللی دیگر روابط بینالملل قرن نوزدهم و بیستم نیست. دیگر کسی دنبال گرفتن استقلال جمهوری اسلامی نیست که این قدر به خودشان مینازند. اصل مطلب این است که پول و معز های خود را به ما بدهید هر حرفی می خواهید بزنید. این دو نکته را ما باید در نظر بگیریم، اولی فوق العاده مهم است در نظرگرفتن توسعه به عنوان امر چند بعدی که همه ی ابعادش در کنار هم اهمیت دارند، و منشورما با ارتباط دادن همهی این ارزشها به هم دنبال سنت مشروطه خواهان را گرفت.
مشروطه خواهان این جور فکر میکردند. البته آنها اصل قضیه برایشان این بود که استقلال ایران را در آن مفهموم قرن نوزدهمی و اوایل قرن بیستم حفظ کنند و ترقی – توسعه امروزی- و آزادی خواهی و دموکراسی و مجلس را لازم میدانستند ولی همهی اینها با هم در نظرگرفته شده بود که بسیار درست بود. منتها آن جامعه نتوانست این مطلب را بفهمد و به نظر من- معترضه عرض میکنم – ضربه اساسی به مشروطیت با تغییر قانون انتخابات وارد شد برای اینکه اول کار، این پدران قانون اساسی، گفتند انتخابات باید اصنافی باشد بین شش صنف اجتماعی، تجار،شاهزادگان، پیشه وران، ملاکین...مجلسی بود که مجلس سرآمدان جامعه بود. و عدهی بسیار کمی انتخاب کننده داشت برای اینکه توده عظیم جمعیت ایران به هیچ وجه به درد اداره کشور و تصمیم گیری دربارهی امور کشور نمیخورد. باید ما مرحله به مرحله میآمدیم جلو همانطور که در اروپا و امریکا عمل کردند. در اوایل، عدهی کمی صاحب حق رای بودند . کسانی که ملاک بودند یا درجه معینی ثروت داشتند بعد کم کم حق رای گسترش پیدا کرد تا قرن بیستم که خانمها را هم در بر گرفت به این ترتیب به تدریج آمد جلو و دموکراسی جا افتاد. ولی ما متاسفانه روی عوامفریبی (چپگرایان واقعا صدمه زدند به این کشور) که دموکراسی یعنی هر کس یک رای خواستیم یک شبه به دمکراسی برسیم. کدام فرد؟ فردی که تمام زندگیاش را یک مالک تعیین میکند؛ به هر که او بخواهد مجبور است رای بدهد. خلاصه از مجلس اول که قانون انتخابات را عوض کردند مشروطیت و محلس از کار افتاد و وقتی مجلس از کار افتاد دیگر موتور مشروطه خوابید.
امروز ما تمام این تجربهها را داریم و فرایند توسعه را در همهی ابعادش در نظر میگیریم. منتها در آنجا که مربوط به مسایل عملی و اجرایی میشود البته باید مرتبا فکرهای تازه بکنیم. مثلا آقای رحیمی توجه ما را جلب کردند به موضوع زیرساخت که بسیار اساسی است و ما کمتر به آن پرداختهایم. زیر ساخت از جمله جنبه فرهنگی دارد، اپرا و موزه هم زیر ساخت است. پژوهشکدهها که دوستان تکیه کردند کاملا درست است هر چه ما بیشتر صرف پژوهش کنیم کم کردهایم. در همین مسئله کشاورزی اگر شما تکنولوژی و علم را وارد کنید همان کاری که اسرائیلیها در بیابان کردند، ما در همان کرمان یا کویر میتوانیم. آنها در صحرای خشک ماهی پرورش میدهند؛ از هر قطره آب استفاده میکنند. امروزه کشاورزی یکی از پیچیدهترین رشتههای تکنولوژی است و میدانید با مهندسی ژنتیک که خیلی الان باب شده است خیلی کارها می توانند بکنند. میتوانند از کود شیمیایی بی نیاز شوند. چون خطرناکترین ماده برای محیط زیست است. از مبارزه با آفات، از کاستن نیاز گیاه به آب، از افزایش محصول هزار کار میشود با تکنولوژی کرد. ولی مستلزم این است که شما یک زیرساخت بسیار وسیع آموزشی و پژوهشی داشته باشید و بین دانشگاه ها و کارخانه ها و موسسه ها همکاری منظم باشد . باید یک نظام کارآموزی در مملکت باشد که کسانی که نمی توانند در سطح بالای علمی درس بخوانند بروند دنبال کسب و کار و حرفه و مهارت فنی، و کارآموزی کنند. در کارخانهها در موسسات امکاناتی برای اینها باشد و این برنامهها از لحاظ نیازهای کشور روزامد شوند. تمام اینها برمیگردد به اینکه یک نظام دموکراتیک داشته باشید. نمیشود با استبداد و دیکتاتوری. من دیدم با بهترین نیات در دیکتاتوری خراب میشود، نیتها خیلی خوب بود ولی در عمل افتضاح میشد برای اینکه هزار مداخله در کار بود؛ یکی مربوط بود به فلان مقام و دیگری مربوط بود به فلان خانواده، یکی اسمش این بود، یکی پدرش آن بود. و کشور به این نحو پیش نمیرود. باید نظام دموکراتیک شود.
موضوع نفت که دوستان اشاره کردند کاملا" صحیح است. نفت به خودی خود نه بلاست نه کلید حل مشکلات. کشورهای بسیار پیشرفته دنیا صادرکننده نفت نیستند، کشورهای بسیارعقب ماندهای صادرکننده نفتاند. استثناهائی هم هستند مثل هلند و نروژ که از درآمد نفت و گاز بسیار خوب استفاده میکنند و پیشرفتشان را سریعتر کردهاند. در هلند، اولین بار 40 سالی پیش منافع گاز فوقالعادهای کشف کردند و شروع کردند صادر کردن و ولخرجی و تمام اقتصاد هلند داشت از بین میرفت و اصلا اسم این پدیده را گذاشتند بیماری هلندی. الان هم به کشورهایی مثل ایران که فقط متکی به نفت هستند میگویند دچار بیماری هلندی هستند. بعد فهمیدند و یاد گرفتند چه بکنند. نروژیها با استفاده از تجربه هلند دچار این مشکل نشدند و منابع نفت دریای شمال را استخراج و به بهترین صورت خرج و صرفه جویی کردند و صندوقی درست کردند که نروژ را برای ابد میتواند کمک کند. پس همهی این کارها را میشود کرد. میشود پول نفت را به عنوان یک سوخت وارد موتور پیشرفت و توسعه کرد و میشود مثل تریاک تزریق کرد در رگهای جامعه و اقتصاد و سیاست، که ما همیشه کردهایم غیر از دوره رضاشاه؛ و میشود مقدار کمیاش را استفاده کرد کاری که ما کردیم. یا هیچ استفاده نکرد مثل قطر، قطر همه چیز را وارد میکند و قطر هیچ نیست. بزرگترین محصول قطر، اضافه وزن ساکنانش است، همین طور شکمها بزرگ میشود و مریض میشوند از بس میخورند و میخوابند. تمام این اتفاقات ممکن است بیفتد. افغانستان نفت ندارد و بدبخت است، ایران نفت دارد و بدبخت است. ابنها همه پاسخ ش در سیاست است. اگر شما سیاست دموکراتیک داشته باشید سیاستی که هدف و وسیله و عامل ش مردم باشند. نفت خیلی هم خوب است. اگر نه، یک عده بالای سر مملکت باشند و سهم خودشان را بردارند و سهم مردم را هم تقسیم کنند و همه هم چشمشان به آنها باشد و چشمشان به یارانه باشد این یارانه بدبختی و مصیبت تاریخی ایران است. دهها سال است ما گرفتار یارانه هستیم و اصلا مانع پیشرفت اقتصادی است. حالا اینها میخواهند به همش بزنند با بقدتریثن نیات، و بدترین اجرا و در بدترین مواقع. باید نفت را داد دست نمایندگان مردم.
یک بحثی هست بین اقتصاددانان که منابع نفت ایران را خصوصی بکنیم. اینها غافلاند که وقتی بخش خصوصی صاحب نفت بشود صاحب حکومت میشود، آنهائی که منابع نفتی در اختیارشان است همه چیز را میخرند در آن کشور. وقتی نظام سیاسی خراب است. فرق نمیکند حکومت مستقیما صاحب این منابع شود یا یک عده حکومت را آلت دست کنند و خودشان سوار شوند. باید نظام را درست کرد.
این مطالبی که امشب گفته شد مطالب بسیار اساسی است و در چاب بعدی کتاب حزبی برای اکنون و آینده ایران وارد خواهد شد. این کتاب، کتاب خوبی خواهد شد و شاید بتوانیم تا آخر امسال با نظر دوستان آماده چاپ کنیم. تا کنون این بحثها در هیچ حزبی نشده است و خیلی لازم است. ما در این شرایطی که دستمان به جایی بند نیست وقت داریم میتوانیم به این مسایل برسیم و ذخیرهای برای فردای آن مملکت خواهد بود و هر کس بیاید سر کار میتواند از آن استفاده کند.
خلاصه بکنم توسعه یک فرآیند چند بعدی است ، همهی ابعادش را با هم باید پیش برد. امروز دیگر ایران از آن مراحل گذشته است که دولت همه کار را شروع بکند و همه کار را در دست بگیرد. یک وقتی لازم بود. همه کشورها از آن مراحل گذشته اند ولی نباید بیش از اندازه طول بکشد که در مورد ما طول کشید. این 20 سال آخری رژیم گذشته می توانست 20 سال گشاده کردن اقتصاد و سیاست کشور باشد. یک روزی این کشور آزاد خواهد شد و بدست مردمش خواهد افتاد. تکیه فوقالعاده باید روی آموزش کرد. آموزش هدف دار باصطلاح این روزها. استقلال را باید در استفاده مردم از منابع کشور و رسیدن به پای پیشرفته ترین در دنیا تلقی کرد. همه ی فعالیت های اقتصادی باید براساس پیشرفت های تکنولوژی باشد. یعنی همراه تحقیقات و بقول انگلیسیها Research and Development R&D - پژوهش و توسعه- همه ی اینها به کنار، هیچ کار را نباید فکر کنیم همان طور که هست خوب است. باید بهترین رابطه را با کشورهایی برقرار کنیم که میتوانند به ما از نظر تکنولوژی در رشتههای مختلف کمک کنند و این کشورها هستند و بسیارند. متاسفانه جمهوری اسلامی سعی در دشمنی با آنها میکند و میخواهد ما را با آنها به جنگ بیندازد ولی این شرایط موقتی است و درست خواهد شد.
سخنرانی نشست آینده : " عدالت اجتماعی در منشور حزب مشروطه ایران "
سخنران : آقای آجرلو
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری به طور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشستها ابراز میشود متفاوت و گاه متناقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|
|