گروه کار منشور گزارش بحثهای درونی خود را به دفتر داد. اصلاحات مورد بررسی در گروه شامل بندهای ۸ – ۱۹- ۱۳ و پیشنهاد دیگر در مورد افزودن عبارت " لیبرال دموکرات" در زیر نام حزب مشروطه ایران بود.
بند ۱۹ – افزودن عبارت" فاجعهزده" به این بند که در گروه کار و دفتر پژوهش مورد تایید قرار گرفت. قرار شد بند ماده ۱۹ را با توجه به مطالبی که مطرح شد: جنگ زده و آسیب دیده و سوانح، به دلیل این که بم هنوز هم ساخته نشده، هرجا خراب شده، همان خراب شده مانده است،عبارتش قدری درستتر و جامعتر به کنگره پیشنهاد شود.
بند ۱۳- افزودن و تاکید بر طبیعت و حفظ آن در این بند پیشنهاد دیگر گروه کار بود. به جای تغییر در این بند قرار شد تاکید بر حفظ محیط زیست در منشور صورت گیرد.
بند ۸ - این بند به شرح زیر است:
فارسی نشانه وحدت ملی و زبان مشترک ملی و رسمی کشور است و هر ايرانی بايد به آن سخن بگويد و آموزش ببيند. همچنان که هر ايرانی حق دارد به زبان محلی خود سخن بگويد و آموزش ببيند.
آجرلو: دوستانی میگویند این بند زبانهای دیگر را مورد اجحاف قرار داده و زبان فارسی بر آنها ترجیح داده شده، هر چند که میپذیرند زبان فارسی باید زبان رسمی باشد، اضافه میکنند یک زبان به تنهایی نمیتواند عامل،نشانه و یا وحدتدهنده باشد. بهتر است عبارت: فارسی نشانه وحدت ملی است حذف بشود، فارسی زبان مشترک ملی و رسمی کشور است بماند.
زبان آموزش در این بند مشخصا اعلام نشده و این مشکل جدی بوجود خواهد آورد. مثل کشوری مثل سوئیس یا کشورهایی که چند زبانه هستند. با اینکه در منشور آمده است هر ایرانی باید به فارسی سخن بگوید و آموزش ببیند. پیشنهاد میکنم به این صورت تغییر یابد: فارسی زبان مشترک ملی و رسمی کشور است و هر ایرانی باید به آن سخن بگوید و زبان آموزش در کشور ایران فارسی است همچنان که هر ایرانی حق دارد به زبان محلی خود سخن بگوید و آموزش ببیند. ما وجود چندین زبان در کشور ایران را به رسمیت میشناسیم.
همایون: دو نکته در صحبت بود یکی اینکه به عنوان وحدت ملی ننامیم. بسیار خوب، می گوئیم میراث ملی است. در میراث ملی که شکی نیست. چون تمام مردم ایران، همیشه به فارسی نوشتهاند نه کسی به ترکی مینوشت، و دولت پهلوی نبود که الان همهی فحش را به او میدهند، نه به کردی چیزی مینوشت، به فارسی مینوشتند. مینویسیم میراث ملی، اما این که بعد از فارسی گفتهایم هر کس حق دارد به زبان محلی خود سخن بگوید و آموزش ببیند دیگر جایی برای خواستن نمیگذارد، حالا ۶ جمله دیگر هم اضافه کنیم که ما زبانهای دیگر را میشناسیم؟ اگر نمیشناختیم که نمیگفتیم حق دارند صحبت کنند و آموزش ببینند مثل فارسی. چه لزومی دارد؟ میخواهند به زبان خودشان صحبت کنند و درس بخوانند خیلی خوب گفتهایم بکنند، دیگر حالا ایران فرض کنیم ۶۰۰ زبان در ایران باشد حالا بگوئیم ما کشور ۶۰۰ زبانه هستیم که کسی به ما ایراد نگیرد؟ این چه لزومی دارد؟ میگوئیم هر کس به هر زبانی دلش خواست صحبت کند، حق دارد. بلکه یک کرد نخواهد کردی بخواند نباید وادار کرد که حتما چون در کردستان به دنیا آمدهاید باید کردی بخوانید یا در مازندران باید حتما مازندرانی بخوانید و حق ندارید.
بهمن زاهدی: وقتی در یک کشور چندین زبان قرنهاست صحبت میشود ما چطوری باید به رسمیت بشناسیم؟ مثل اینکه ما باید بیائیم در منشور خودمان بگوئیم به رسمیت میشناسیم که خورشید تابان است. در کشور ما چندین زبان هست دیگر به رسمیت شناختن ندارد. اگر ما بخواهیم در کشورمان همه زبانها را در عرض هم بگذاریم معلوم نیست برای هر ارتباط ساده چند مترجم لازم خواهد بود. فکر میکنم ماده ۸ به همین نحو که هست بماند واضح است.
رحیمی: موافقم که به همین نحو بماند. فارسی نشانه وحدت ملی است امروز، ولی این "هر ایرانی باید.." باعث واکنش میشود، بهتر است این کلمه با کلمه دیگری جایگزین شود. ما امکان آموزش به همه زبانها را فکر نمیکنم به این زودیها داشته باشیم، این قول هم اگر داده شود به جایی نخواهد رسید. بودجهاش را ایران فعلا نمیتواند فراهم کند. فکرش را بکنید شاهنامه فردوسی را به چند زبان ترجمه کنند یا این همه کتابهای علمی و درسی را همینطور، امکانپذیر نیست.
آجرلو : صحبت من این نیست که بخواهیم همه زبانها را آموزش دهيم، مشکل من آنجاست که در بند ۸، ذکر نشده که زبان آموزش ملی چه زبانی است؟ بهترین کلمه همان عبارت میراث ملی است.
همایون: پیشنهاد میکنم دو تغییر عبارتی بدهیم در این ماده، یکی بجای نشانه وحدت ملی، بنویسیم میراث ملی، دوم اینکه "باید" را تغییر بدهیم. بگوئیم زبان فارسی زبان رسمی و آموزش است و هر ایرانی حق دارد به زبان محلی خودش نیز آموزش ببیند و سخن بگوید. آقای رحیمی بسیار خوب گفتند. اصلا امکان ندارد که ما مدتها زبانهای گوناگون را در این مملکت در آن واحد بتوانیم درس بدهیم. به تدریج خواهد شد و اشکالی هم ندارد. یک موضوع را هم در نظر داشته باشید. سویس وحدتش در خطر نیست، حالا اختلاف زبانی دارند و فرانسویها آلمانی یاد نمیگیرند و انگلیسی دارد خیلی جا باز میکند. اینها بجای خود ولی سویس نه تمامیتش نه وحدتش به هیچ وجه مورد تهدید نیست. ایران آسیبپذیر است، هر امتیاز بیخودی به این گروهها داده شود، موجودیت ما را تهدید میکند. این است که یک جاهایی باید قرص ایستاد.
اضافه شدن " لیبرال دموکرات"
این پیشنهاد در گروه کار منشور بحثی طولانی را به خود اختصاص داد.
قطبی: با این پیشنهاد مخالف هستیم به همان دلایلی که ۶ سال پیش مخالف بودیم. از دوستان خواهش کردم برای روشن شدن قضیه به راه آینده ۶۸ رجوع بکنند و بحث را کوتاه کردم. آمدن هر کلمه پسوند و پیشوند به نام حزب، دردی را از ما دوا نمیکند. منشور ما کامل است و هر کسی منشور را بخواند میفهمد ما کجا هستیم.
اکمل: این مطلب اضافه کردن لیبرال دموکراسی به اسم حزب. در کنگرههای متعددی تا بحال مطرح و با آن مخالفت شده. حتی در کنگره قبل. بنابراین از نظر اصولی دیگر صحیح نیست در یک فاصله کوتاهی مجددا در کنگره آینده مطرح شود. بدون اینکه ما وارد بحث و مطلب بشویم بطور کلی مطلب را صلاح نمیدانیم که با توجه به اینکه مخالفت شده، به این زودی باز مطرحش کنیم.
فرحی: فکر میکنم ترس دوستان از این که کلمه لیبرال دموکرات به اسم حزب اضافه شود بیمورد است، اگر کسی فکر میکند با اضافه شدن این، ما را مشروطهخواه یا طرفدار پادشاهی نمیدانند، این اشتباه است. به نظر من سودمند خواهد بود و نترسید، این چیز بدی نیست. کاری درست است که بهتر است انجام شود.
آجرلو: دنیای امروز ایران بعد از اتفاقات پارسال وارد عصر جدیدی شده است و جوانها آنجا قدرت مبارزاتی یافتهاند و اندیشه خودشان را دارند بسط میدهند و این اندیشه، اندیشه دموکراسی لیبرال است و اصولا این ۳۰ سال گذشته را باید به دو بخش تقسیم کنیم. یکی قبل و دیگری بعد از جنبش سبز. اینکه دلایل قبلی چه بوده است برای رد کردن این مطلب، در راه آینده ۶۸ خواندم. باید اضافه کنم هیچ ربطی به واقعیتهای جامعه ایرانی ندارد. تا دو سال پیش، ما چیزی به عنوان دانشجویان لیبرال، طیف علامه، دانشجویان لیبرال گفتمان مطالبه محور نداشتیم ولی امروز داریم. نکته دیگر اینکه اصولا بحث ما از دموکراسی لیبرال برمیگردد به حوزه سیاسی، و نه اقتصادی که به ناکجاآباد میرسد و اضافه کردن یک صفت به نام حزب تنها ما را کمک میکند به هر چه نزدیکتر شدن به جامعه امروز داخل ایران. ما حزبی هستیم نواندیش و این چند سال اخیر، هر روز سیاستهایی را اعمال کردهایم که خواست جامعه و جوانان امروز بوده است. اگر بخواهیم این روند را ادامه دهیم ناچار هستیم به دموکراسی لیبرال هم برسیم و اضافه کردن این صفت به نام حزب کمک شایانی به ما میکند. نگاههای بیرونی را به ما تغییر میدهد. این نگاههای بیرونی در سوئد، انگلیس و امریکا، هنوز با همه منشورها و بحثها و تلاش ۱۵ ساله، ما را یک حزب سلطنتطلب معرفی میکنند. اگر ما یک حزب سلطنتطلب هستیم که بحث دیگری است اما اگر یک حزب لیبرال دموکرات هستیم و طرفدار اندیشه پادشاهی هستیم، میتوان بحث کرد که وقتی دانشجویان لیبرال این نام را بخود میدهند، هیچکس نمیتواند به آنها از زاویهای برخورد کند مگر با لیبرالیسمشان. ما اگر این صفت را اضافه کنیم بهانهای را از همه گروهها خواهیم گرفت. واقعیتهای جامعه امروزی دومین دلیل میتواند باشد، سومین دلیل دنیای ایرانی بعد از اتفاقات جنبش سبز است.
بهمن زاهدی: اگر میخواهیم در ایران به لیبرال دموکراسی برسیم باید توان این را داشته باشیم که مشروطهخواه باشیم. ما حزب مشروطه ایران هستیم ولی مشروطهخواه نیستیم، مشروطهخواه به این معنی که تجددطلبی را در خودمان داشته باشیم، بعد به مردم ارایه بدهیم، مشروطهخواهی همان لیبرال دموکرات بودن است و فرقی ندارد. چرا این دو واژهای که مشابه هم هستند استفاده نکنیم. الان احزاب لیبرال دموکرات دارند به وجود میآیند. در ۶ سال پیش یکی از مخالفین من بودم چون شیوه مطرح کردن درست نبود. در این شش سال میبینیم که رئیس جمهور ایران مینویسد لیبرال دموکراسی مرد در نامه به اوباما. ما درست به آن جایی زدهایم که جمهوری اسلامی از آن میترسد.
مفخمی: همان طور که میفرمایید این مسئله خیلی مهمی نیست ولی اگر فرض کنیم، ما محافظهکاران این حزب هستیم، زیاد با تغییرات نمیتوانیم موافق باشیم. من خاطرم هست در کنگره قبل، اصلا خطمشی حزب لیبرال دموکراسی قید شد و به نظر ما همین کافی هست. حالا هر روز یک اسم اضافه کنیم اولا این اسم بسیطی است مشروطه، ممکن است کسانی مثلا سوسیال دموکرات باشند یا هر اسم دیگری و اینها از ما دوری بکنند. به هرحال اسم چیزی را نمیرساند مگر اینکه ما خطمشی خودمان را درست کنیم.
قطبی: آوردن اسم لیبرال دموکرات، دردی را برای ما دوا نمیکند. همینطور که الان آقای مفخمی گفتد اسم است و من هم دلیلی نمیبینم که چنین تغییری بوجود بیاید. دراینکه جوانان قدرت را بدست گرفتهاند واندیشه دموکراسی لیبرال در ایران پیش میرود صد در صد درست است. این اندیشه دموکراسی لیبرال از ۱۵ سال پیش در حزب مشروطه ایران بوده است. به مرور زمان افکار بازتر شده و همه دارند راحتتر صحبت میکنند و همین خطمشی را دارند پیش میبرند. ولی اگر عدهای ما را سلطنتطلب یا شاهالهی میدانند مشکل آنهاست این را توجه داشته باشیم که به خاطر مشکل دیگران نباید برای خودمان مشکل درست کنیم. ما همانی هستیم که از ۱۵ سال پیش بودیم و نظراتمان همین بوده است. به این ترتیب اگر پیش برویم هر دفعه باید چند پسوند و پیشوند بگذاریم. برای این عده تا زمانی که مسئله طرفداری از پادشاهی رضا شاه دوم وجود دارد که باید هم در حزب ما وجود داشته باشد، ما سلطنتطلب باقی خواهیم ماند، خوب بگذارید آنها در مشکل خودشان باقی بمانند. بدون رودربایستی صحبت بکنیم، الان صحبت از حزب مشروطه ایران لیبرال دموکرات میکنیم، دوسال بعد حزب مشروطه را هم میخواهید بردارید، میخواهید اسمش را هم عوض کنید. در کنگره قبلی و ما قبل آن صحبت شد بحث شد و عبارت خود آقای همایون را در اینجا بکار میبرم: یک موضوع، یک بار، یک رای. هر چند ما راجع به این موضوع چند بار صحبت کردیم و چندین بار رای دادیم. این نکته ها را فراموش میکنیم توجه داشته باشید نکتههای اصلی قضیه است. شما با این پیشنهاد چیزی بدست نمیآورید. برای آن کسی که دگم و تاریک است همان باقی میمانیم.
سپهری: راجع به بحث نام حزب صحبتی ندارم و فکر میکنم مطالبی که آقای قطبی و زاهدی گفتند صحبتهای من هست فقط یک مورد در رابطه با زبان فارسی عامل وحدت ملی، ما نمیتوانیم با واقعیت مبارزه کنیم. واقعیت این است که زبان فارسی یکی از عوامل اصلی وحدت ملی ما ایرانیان است. به عنوان یک ایرانی آذربایجانی میتوانم باشما صحبت کنم چون زبان فارسی میدانم. پیشنهاد به دوستانی که وارد بحث این افراد جداییطلب میشوند دوتاست. اینها در یک شرایطی هستند که میخواهند بحث را بیراهه ببرند و ما باید حق شهروندی را تاکید کنیم حتی در رژیم اسلامی هم روزنامههای محلی و رادیوهای محلی هست تلویزیون محلی هست و حتی آموزش زبان محلی هست و این را نمیتوان کتمان کرد. شرایط ما بسیار بهتر از ترکیه است از این لحاظ. دو پیشنهاد میکنم دوستانی که خودشان به اصطلاح جز اقوام ایرانی هستند با اینها صحبت کنند. من در ۲۱ آذر همیشه این بحث را داشتهام ، وقتی میبینند طرف خودش آذربایجانی است و از تمامیت ارضی کشور و زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ملی دفاع میکند کم میآورند.
کاظمیه: از چند تن از دوستان مرتب این صحبت را میشنوم که جوانان و افراد چطور فکر میکنند ولی چبزی که من در اینجا میبینیم چه از گفتار و چه از تظاهراتی که انجام میشود و نشستهایی که در مونیخ برگزار میشود اکثر کسانی که هستند سوسیال دموکرات یا سوسیالیست هستند پس پسوند حزب مشروطه ایران سوسیال دموکرات بگذاریم. از این گذشته وقتی من منشور را نگاه میکنم میبینم که خط اولش نوشته شده ما یک دموکراسی لیبرال را برای ایران میخواهیم حالا چه اصراری هست که حتما بیاییم بعد از حزب مشروطه یک لیبرال بگذاریم با گذاشتن این لیبرال، ما تمام طرفداران پادشاهی و مشروطهخواهان را نفی میکنیم و میگوئیم هیچ طرفدار پادشاهی، لیبرال نیست و هیچ مشروطهخواهی لیبرال نیست و فقط من هستم. و من فکر میکنم این اشتباه است و اگر بخواهیم هی به خودمان لقب اضافه کنیم باید لقبهای زیادی را جلوی اسمها بگذاریم.
موبدی: یک سوء تفاهمی هست که بعضی دوستان فکر میکنند عدهای نشستهاند و نقشه میکشند که پادشاهی را از این حزب بردارند و گام به گام عمل میکنند. اینها باور ندارند که هر کس حق رای دارد و مگر ۱۰ ساله و ۱۵ ساله هستیم که چشمانمان را ببندند در این دفتر بحثهای سنت و مدرنیته بسیار شده است. چگونه میشود که عدهای چنین باورها وگمانهایی بپرورانند؟ هر مطلبی در هر زمان تشخیص داده شود به نفع حزب نیست، خوب رای نمیدهیم و چیزی که مناسب عقیدهمان است آن را دفاع میکنیم. این نگرانی که این دوستان دارند خیلی تعجبآور است. مسئله دوم این است که، هر چند مسائل را بازتر صحبت کنیم بهتر است، یک موقع هست که دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است، من رضا شاه را بسیار دوست دارم محمدرضاشاه را هم همین طور، شاهزاده را دوست دارم و مینشینیم حالا در یک حزب یا پای تلویزیون و غیره، سنم هم بالا میرود و سال به سال سازمان دلخواهم اگر نه در کیفیت، ولی در کمیت آب میرود، عمرم به سر میشود والسلام. این یک نگاه است که به درد دلخوشی میخورد. نگاهی حزبی نیست. یک موقع هم هست که برعکس نگاه میکنم که آیا خودم را معطل کردهام یا نه، نسبت به امکانات محدود، در مسیر درست و رشدیابنده قرار دارم منظورم هم از رشد تنها کمیت نیست،
نگاه میکنم ببینم پادشاهی در ایران چه شانسی دارد. نگاه میکنم میبینم پادشاهی در ایران تنها شانسی که دارد این است که طرفداران پادشاهی حرفهای درست بزنند و آزاداندیش باشند و نظرات لیبرال دموکراسی را تبلیغ و نمایندگی کنند. مردم ایران میبینند این سلطنتطلبها را و چه دلیلی دارد که آنها را بپذیرند؟ تا حالا هم نپذیرفتند و نخواهند پذیرفت. خوب من اینجا میگویم پادشاهی با لیبرال دموکراسی هیچ اختلافی ندارد. این هم روشن است که همه آنها هم که مخالف افزودن این نام هستند دشمن لیبرال دموکراسی نیستند. ما دانشجویان لیبرال داریم در ایران، از نظر بنیانهای فکری چه کسی نزدیکتر از آنها هستن، غیر از مقوله پادشاهی؟ ما باید پایگاه داشته باشیم و فکر ما باید تحقق یابد، چپ، دهههاست این را میداند در بین نویسندگان، روشنفکران و کارگران دنبال میکند. من میخواهم آینده داشته باشیم میخواهم رضا پهلوی آینده داشته باشد. میخواهیم یک عبارتی آن زیر بگذاریم تا دهان آنکه میگوید مشروطه مساوی پادشاهی و شرط و دیکتاتوری؛ باز نشده قفل شود، در تناققض بیفتد و آدمهای دیگر یک ۲۰ – ۳۰ درصدی مکث کنند ببینند موضوع چیست. مشکل را اعتراف کنیم که ما به مطالعهکنندگان ناپیگیر ایرانی نمیتوانیم اینگونه که بودهایم حرفمان و خودمان را تفهیم کنیم. ما به مراتب باید خود را بهتر عرضه کنیم. رابطه محتوی و شکل محفوظ؛ ولی محتوی بدون شکل ناممکن است. میل دارم خودمان را دستکم نگیریم. ما را کسی در تاریکی نمیچرخاند و نمیتواند بچرخاند.
عسگری: اول از صحبتهای آقای کاظمیه شروع میکنم. من پیشنهاد دهنده این موضوع بودم. من اصلا" کاری ندارم به طرفداران سلطنت در ایران که میخواهند ببرند از ما یا نبرند و لیبرال باشند یا نباشند. من به فکر آینده این حزب هستم و آینده ایران و میدانم آینده ایران لیبرال دموکراسی است و شکل نظامش را هم دوست دارم پادشاهی باشد و به خاطر همین فعالیت میکنم . سربلند هم هستم که از هر دو اینها دارم دفاع میکنم و اما شما که میگوئید در آینده فلان نقشه را دارید ببینید همین الان آقای جعفر پناهی را بردهاند دادگاه و زندان که شما داری فکر میکنی در آینده یک فیلم بر علیه جمهوری اسلامی بسازی. نه عزیز من. کسانی که در اینجا من اکثرا میشناسم هیچ کدام چنین عقیدهای ندارند. من پیشنهاد دهنده هم به هیچ عنوان این طور نیستم در بند ۳ هم یادتان باشد در گذشته بارها اعلام کردم حتی در آن کشور رایگیری آزاد بگویند و جمهوری اعلام کنند من از تمام ابزار قانونی استفاده میکنم شاید پادشاهی را به آن مملکت برگردانم. عیب ندارد به من بگویند بوربون فرانسوی، اصلا مشکلی ندارم. معتقدم به این کار و این کار را خواهم کرد. این از من که شما گفتید در آینده میخواهم چه بکنم و چه نکنم.
اکثر احزاب سوسیال دموکرات اروپایی را میبینیم که دارند به سمت لیبرال دموکراسی پیش میروند اگر مردم بطرف سوسیال دموکراتها میرفتند به خاطر آن کمک هزینههای دولتی بود که الان در اروپا قطع شده است. خیلیها با این کمک هزینهها دیگر کار نمیکردند میخوردند . و . میخوابیدند الان احزاب لیبرال دموکرات آمدهاند و اوضاع فرق کرده است و سوسیال دموکراتها هم دارند لیبرال دموکرات میشوند. آقای قطبی میگویند چیزی به دست نمیآوریم و چیزی از دست نمیدهیم. شما به همان کنفرانس در برمن نگاهی کنید و به کنفرانس آخری نظر کنید و عکسها را مقایسه کنید آن وقت تفاوت را متوجه خواهید شد که هیچ بدست نیاوردیم. داریم تلاش میکنیم شاید آب رفته به جوی را بازگردانیم. من دارم میبینم اگر الان نجنبیم خیلی از دست خواهیم داد. کسانی که این پیشنهاد را ۶ سال پیش داده بودند که من هم جزو آنها بودم این روز را میدیدیم که احزاب لیبرال دموکرات میآیند. تا میگوئیم حزب مشروطه ایران یک عده توی دهانها انداختهاند که بله اینها سلطنتطلب هستند. با نامی که پائین نام حزب میگذاریم حداقل جلو اين سوء تفاهمها را میگيریم. نباید آینده را به خاطر ترسهامان کنار بزنیم. راه آینده شماره ۶۸ نشان میدهد که دلایل بسیار ضعیف بود منتها چون به جنجال کشیده شد ماها کوتاه آمدیم ولی خیلی چیزها را از دست دادیم.
آجرلو: صحبت شد که مجبوریم فردا لقبهای دیگری هم اضافه کنیم به نام حزب و مثلا سوسیال دموکرات را بیاوریم. اگر اندیشه حزبی ما سوسیال دموکرات بود مطمئنا" دنبال این بودیم که پسوند سوسیال دموکراتها را اضافه کنیم. سوسیال دموکراتها از ما خواهند گریخت به این دلیل که لیبرال دموکراسی اضافه میکنیم. اصولا یک سوسیال دموکرات نمیتواند عضو حزب لیبرال دموکرات مشروطه ایران بشود مگر اینکه لیبرال دموکرات شود. پس ترسی نیست که سوسیال دموکراتها عضو ما نشوند منتهی صحبت ما بر سر دوستان خودمان است. نگاه از بیرون به حزب یکی از اساسیترین چیزهایی است که در حزب باید توجه شود. دوستان هیچ مشکل نخواهد بود تحقیقی بکنند و از افراد سیاسی بپرسند دو سازمان لیبرال دموکرات ایرانی را نام ببرند خواهید دید که نام ما نخواهد بود. ما بدون این صفت و برجسته کردن آن عقب خواهیم ماند. ما پیشتاز لیبرال دموکراسی هستیم از ۱۵ سال قبل تا الان ولی الان چی؟ مسئله اینجاست اگر چه ما از اولینها بودهایم ولی کسان دیگر هستند که پیشتاز شدهاند. حزب مشروطه ایران در نظرها یک حزب طرفدار پادشاهی است البته آگاهانی که وارد هستند در مسایل و مطالعات زیادی دارند ممکن است بگویند حزب لیبرالی است ولی عامه مردم این طور فکر نخواهند کرد. آیا نگاه ما به کجاست؟ نگاه ما به آمریکایی است که در آن لیبرال بودن یک فحش است یا به ایرانی که دموکراسی لیبرال دارد برنده میشود ؟
بیت اللهی: خوشبختانه امروز می بینم دوستان همه در باطن لیبرال شدهاند. ولی این که میگوئید ما همه خانواده هستیم ولی نگاه شکاک به افراد داریم خوب نیست. به خصوص این که تصور میکنیم دو سال بعد چه خواهد شد و چه برنامههایی پشت پرده هست و بیپرده هم میخواهند صحبت کنند. نگاه کنید از کجا به کجا آمدهایم. در اندیشه همیشه پیشرفت داشتهایم و مدیون انگشتشماری هستیم نه همه. ولی واقعیت این است که ریزشی که حزب کرده بیدلیل نیست. در هر کنگرهای میشود نظر هموندان را به رای گذاشت و هیچ اشکالی ندارد. اگر این حزب قرار است به قدرت برسد یک برنامه و راه حل کار باید داشته باشد. از طریق حزب مشروطه و حزب قانون که نمیشود برنامه کار ارائه بدهد. آخر برنامه کار دولت بر چه اساسی است در آینده؟ آیا بر اساس لیبرال دموکراسی است؟ یا سوسیال دموکراسی است؟ کمونیسم و یا چه چیزی است؟ از همین امروز باید خود را برای این مسائل آماده کنیم و این امر در ایران دارد شکل میگیرد. خوشبختانه ایدئولوژیهای گذشته درش تخته شده و امروز باید موقعیتها را از دست ندهیم. اگر نگاهی به خانواده داریم نگاه مثبت داشته باشیم و در نظر داشته باشیم هر کس در تکاپوی این هست که این حزب را پیش ببرد.
خلف زاده: از زمانی که ما حزب مشروطه شدیم خودتان میدانید که راهمان با سلطنتطلبها و آن تفکر بطور کلی فرسنگها فاصله پیدا کرد. در عملکرد نشان دادیم و اصلا" در مشروطه همه این مطالب گنجانیده شده. بحثها به قول جناب آقای اکمل اصلا" اضافه است و در دو کنگره قبلی هم رد شده است. بخاطر فاصله گرفتن از سلطنتطلبها ببینید چقدر به ما فحش میدهند و چقدر به آقای همایون بد و بیراه میگویند. راهمان راه درست است و در ایران هم طرفدار زیاد داریم. اکثریت متوجه شدهاند که راه حزب مشروطه جدا از سلطنتطلبهاست.
مفخمی: راجع به این موضوع فکر میکنم صحبت زیاد شده است همان طور که گفتم این صرفا" یک اسم است ولی خطمشی حزب مهم است و آن چیزی که در منشور نوشته شده به نظر من کافی است. مطلبی که میخواهم بگویم این است که نباید زیاد از چند نفری که در شهرهای مختلف میخواهند خودشان را جدا کنند وحشتی داشت. قاطبه بزرگ آذربایجانیها مخالف اینها هستند. من با خیلی از آذربایجانیها صحبت میکنم اصلا" دنبال این حرفها نیستند. اینها چیزی ندارند که برای اقوام جذبه داشته باشد. بهتر است حرفهایشان را بزنند. کمااینکه اگر آقای خمینی هم در آن زمان صحبتش را کرده بود در زمان قدرت محمد رضا شاه، دیگر این همه مردم دنبالش نمیرفتند.
رحیمی: آقای قطبی به مسائل ۶ سال پیش اشاره کردند که به همان دلایل که ۶ سال پیش مخالف بودند امروز هم مخالفند. بسیار خوب ولی فکر میکنم در این ۶ سال خیلی چیزها به آن دلایل اضافه یا کم شده باشد. من چند تا از دلایل را خدمت دوستان عرض میکنم. در آن زمان میگفتند لیبرال در آمریکا به مثابه کمونیست است و آمریکاییها خوششان نمیآید در نتیجه برای شاخههای آمریکا خوب نیست. یکی از دلایل این بود که در آلمان لیبرال را مردم دوست نداشتند امروز یکی از پایگاهها ی قدرت است در آلمان. در آمریکا و جهان امروزه به لیبرالها نگاه مثبتی دارند چون بیشتر تاکید بر حقوق شهروندی است و در این مورد صحبت میشود. دلیل دیگر این بود که ایرانیان نمیدانند و این کلمه را احتیاج ندارند و این کلمه را فقط میتوانیم با خارجیها بکار ببریم و ایرانیها زیاد به کلمه لیبرال آشنا نیستند. من امروز آقای زیبا کلام را میبینم که در یک مصاحبه تلویزیونی میگوید تک تک سلولهای بدنم لیبرال است. اگر قرار است رضا شاه به من هویت بخشیده باشد من به آن هویت افتخار میکنم. هیچ وقت به صراحت لیبرالیسم در ایران به این شکل مطرح نشده بود. دوستان یک بار دیگر به شعارهایی که در یک ساله اخیر در ایران داده شده نگاه کنند. چیزی به غیر از حقوق شهروندی است؟
می گویند نیروها در ایران زیاد است و هرکدام پسوندی دارند پس ما هم بیائیم از پسوند همه استفاده کنیم. نه؛ ما اعلام کردیم ما یک نیروی لیبرال دموکرات هستیم و در منشور اعلام شده است. یک نظری بیفکنید چه تغییر و تحولی در جهت حقوق شهروندی درما ایجاد شده است. روی این اصل ما نمیتوانیم بگوئیم سوسیال دموکراتیم. نمیتوانیم بگوئیم کمونیست هستیم و آن پسوندها را نمیتوانیم استفاده کنیم. برای من خیلی جالب است ما چگونه لیبرال دموکراتی هستیم که جرئتش را نداریم به خودمان و به اسم حزبمان این صفت را بیفزائیم . اگر نیستیم دوستان مخالفت کنند بگویند نیستیم و این حق آنان است که هر طور خواستند فکر کنند.
قطبی: سوء تفاهمی برای آقای موبدی پیش آمد. فکر نمیکنم که منظورم این بود که در تاریکی بچرخیم یا کسی دست ما را بگیرد و سن و سالمان پائین است و اگر این سوء تفاهم بوده پوزش میخواهم ولی احساسی است که پیش میآید. وقتی مسئله ای را ۶ سال دربارهاش صحبت میکنیم بنابرین آدمی یک جایی؛ گوشهای، فکری میکند. حال اگر باعث برخورد با دیگر دوستان شد پوزش میخواهم. حقوق شهروندی در سوسیال دموکراتها هم وجود دارد و حزب لیبرال آلمان هم از حزب های محبوب آلمان نیست. ولی نگاه بیرونی که آقای آجرلو اشاره کردند برای عوام و خواص وجود دارد و فکر میکنم کسانی که در این عوالم کار میکنند اگر رجوع کنند به عملکرد ما در سالهای گذشته متوجه میشوند که ما دیگر سلطنتطلب نیستیم و اگر متوجه این مسئله نیستند دیگر مشکل خودشان است.
موبدی: نکته مورد اشاره این است که اختلافنظرهای موجود را به عنوان هموندان حزب مشروطه و بدون افراط و تفریط داشته باشیم بطوری که خدشهای در حزب بوجود نیاید و رای کنگره را ملاک قرار دهیم. تفاوت رویکردها در این کنگره نسبت به کنگره مورد نظر دوستان نشان خواهد داد که چه تغییراتی در این مدت در ما صورت گرفته است.
مختاری: موافقم با دوستانی که مخالف افزودن این عبارت هستند چون میخواهیم دیگران را در بیرون جذب کنیم. ما اگر به جمهوریخواهان بعنوان یک رقیب که لازمه یک جامعه مدنی است نگاه میکنیم مطمئنا" آنها اینگونه به ما نگاه نمیکنند. آنها از حالا برای قدرت تلاش میکنند. به بهانههای مختلف میخواهند ما را حذف کنند. که مهمترین موضوعش هم پادشاهی است. آقای عسگری اشاره کردند ما ۶ سال ریزش داشتهایم فکر نمیکنم به این دلیل است که این اسم اضافه نشده است. این برمیگردد به روند مبارزه ما بیرونیها که همه سازمانها دچار ریزش شدهاند. چیزی که برای من جالب شده موضوعی بود که آقای عسگری مطرح کردند که ما باید در ایران مطرح بشویم. آیا واقعا" با اضافه کردن این عبارت در درون این اتفاق میافتد؟ عامه مردم هنوز درصدی را تشکیل میدهند که هنوز فکر میکنند پادشاهی خوب است ولی برخلاف جبهه ملی یا ملی مذهبیها ما نمیتوانیم فعالیت کنپم. شاید اضافه کردن این پسوند باعث شود در ایران بهتر بتوانیم کار بکنیم یا پذیرفته شویم. امیدوارم درکنگره مسائل بیشتر برایم روشن شود.
همایون" غیر از کسانی که معتقد بودند مطلب مهمی نیست و متعرض نشویم و رهایش کنیم سه دلیل رویهمرفته آوردند که لیبرال دمکرات را پس از نام حزب نیاوريم. یکی این که قبلا" دو بار رد شده است. بعد آقای قطبی گفتاوردی از من آوردند که باید توضیح دهم. آنچه من گفتهام "هر کس یک رای یک بار" تایِید نیست، انتقاد است از روشهای دیکتاتوریهائی که با دموکراسی روی کار میآید؛ از حکومتهای دیکتاتوری که با دموکراسی روی کار میآیند. خمینی طرفدار این نظر بود. هر کس یک رای یک بار و دیگر تمام شد. نظر دادید دیگر آزادی انتخاب ندارید. نه، ما معتقدیم هر روز میشود اگر قانون اجازه دهد راجع به مطلبی رای گرفت و این را در همه دنیا میبینید. البته دلایل را آقای رحیمی شکافتند چرا ۶ سال پیش مخالفت شد. اصل قضیه این بود که دوستانی از تاکتیک بدی استفاده کردند و گفتند این اسم را عوض کنیم و قرار بود اصلا" اسم حزب را عوض کنند نه اینکه پسوند اضافه شود. – میرویم از حزب فلان پول میگیریم؛ این همه را برانگیخته کرد. آن آقایی که این حرف را زد نمیدانست چه کار دارد میکند و آن بحث دیگری است. در هر حال موضوع عوض شده است.
دو سال پیش با فشار شدید من این دموکراسی لیبرال آمد در منشور. وگرنه آن را هم حاضر نبودند. دلیل دیگر این که ما نباید از ترس این که ما را سلطنتطلب بشناسند این پسوند را اضافه کنیم. راجع به این مطلب باید عرض کنم که هیچ اشکالی ندارد که اگر یک چیزی هستیم و اسمش را هم در منشور آوردیم اعلام هم بکنیم چون مردم منشور ما را نمیخوانند. شما فکر میکنید چند نفر در دنیا منشور ما را تا حال خواندهاند؟ ولی مردم اسم ما را میشنوند و وقتی این نام با این صفت همراه میشود اثر دیگری دارد. در این تردیدی نیست. چون " حزب مشروطه ایران" معنای خاصی ندارد حداکثر دلالتی دارد. میگویند اینها طرفدار پادشاهیاند که البته هستیم ولی دیگر کسی برود منشور را بخواند ببیند این برنامه ما چیست، وقت این کارها را ندارند. اما لیبرال دمکرات فورا" یک چیزهایی را می رساند. این موضوع دلالت که من گفتم در منطق فوق العاده مهم است که واژه ای دلالت بر چه معنایی میکند و پشتش چیست. پشت این خیلی چیزها میآید. این توضیحات را از این نظر عرض کردم که بعضی سوء تفاهمات برطرف شود.
صحبت ۶ سال پیش شد؛ من اصلا" یاد این موضوع افتادم که چرا این ۶ سال طول کشیده است؟ چرا این موضوع این قدر طول کشیده است؟ من میخواهم دوستان را ببرم به سال ۱۹۹۹ تا امروز. شما فکر میکنید آنچه الان هستید و دارید صحبتش را میکنید در ۹۹ این جور بود؟ در ۹۹ اکثریت بزرگ شما این جور بودید؟ همین حرفها را آن موقع میزدید همین ترسها را همان موقع داشتید: آقا اینها دارند پادشاهی را از بین میبرند. مگر نمیگفتید؟ مگر هر روز امثال شمای آنوقتها نمیگفتند این سلطنتطلبها چرا با ما دشمناند؟ میگویند اینها با پادشاهی مخالفاند. ما اگر با پادشاهی مخالف بودیم ــ من یکی را شما میشناسید ــ من از احدی باک ندارم. اگر نظری داشته باشم میگویم. اصلا" مهم نیست برایم کی دوست دارد کی دوست ندارد. شما میشناسید مرا. تا حالا دیدهاید من جایی بترسم و از ملاحظه دیگران نظرم را نگویم؟ اگر میخواستم پادشاهی نباشد از روز اول این حرفها را نمیزدم و اساسنامه و منشور را نمینوشتم. میگفتم نمیخواهم و تمام شد. چنانکه خیلی چیزها را گفتهام. خیلی چیزهای مقدس را گفتهام نمیخواهم. گفتم اصلا" مقدس را قبول ندارم. این است که نه؛ نقشهای نیست.
اما چرا این داستان ۶ سال طول کشید برای این که شما حاضر نیستید با آینده روبرو شوید. بسیاری از شما هنوز در گذشتهاید و یک پایتان در گذشته است. عوض شده است همه چیز. ایران عوض شده است. نمیخواهید این را متوجه شوید. نمیخواهید این را قبول کنید ولی من در جریان ایران هستم. به شدت عوض شده . اگر آقای زیبا کلام میآید جرئت میکند این حرف را میزند این شوخی نیست. آخر چطور میشود آدمی نزدیک به دستگاه این حرفها را میزند. آخر الان وقت این حرفها ست که میزند که بریزند و بگیرندش. برای این است که میفهمد. ما بیست سال پیش که این حرفها را میزدیم الهام نشده بودیم.
ببینید ما از کی – این کتاب تازه من به زودی در میآید، سخنرانیهای من است در این چهارده ساله در حزب و مقداری سخنرانیهای دیگر ــ شما ببینید دستکم از ده سال پیش داریم از مقدمات جنبش سبز گفتگو میکنیم. ما دنبال این کار بودیم از اول. الان از پیشروان این کار هستیم. حالا ما از این افزوده شدن صفت لیبرال دمکرات بترسیم؟ به چه دلیل میترسید از چیزی که هستید؟ چرا نمیخواهید بگوئید؟ چون پادشاهی ضعیف میشود؟ پادشاهی که با لیبرال دموکراسی ضعیف شود که به درد نمیخورد و بختی ندارد. شما نگاه کنید در این ۲۰ سال چه کسی برای پادشاهی آبرو خریده؟ غیر از شاهزاده که بیشتر از همه کار کرده، جز ما؟ ما به قیمت نفرتی که این سلطنتطلبها از ما دارند. حرفهائی که درباره دمکراسی و لیبرالیسم زدهایم به نفع پادشاهی تمام شده است. ایرانیها سلطنتطلب نیستند. اگر چنین خیال میکنید اشتباه میکنید. پادشاهی مشروطه لیبرال دموکرات را قبول میکنند، ممکن است قبول کنند – نمی دانم – ولی کاملا امکان دارد قبول کنند. اما سلطنتطلب را قبول نمیکنند. این است که ببینید در آنجا چه میگذرد و آینده کجاست. این آخرین شانس ماست در دو سال آینده. در دو سال آینده خیلیها این را از ما خواهند گرفت. آخر چه مشکلی دارد زیر حزب مشروطه ایران بنویسیم لیبرال دموکرات؟ خود عنوان حزب مشروطه ایران چیز مشخصی را نمیرساند. همهجا میگویند مشروطه یعنی قانون، یعنی مشروط. حالا مقاله بنویسیم که مشروطه خیلی عمق دارد ولی این است در ذهن مردم. انگارهای،ایماژی در ذهن مردم است که نمیشود به این سادگی عوض کرد. ولی این لیبرال دموکرات هزار چیز درش است. تمام آینده بشریت درش است برای اینکه از دموکراسی و حقوق بشر دیگر چه بیشتر میخواهید؟ این هر دو لیبرال دموکراسی است. تعریفش را هم کردیم و گفتیم دموکراسی محدود به اعلامیه حقوق بشر.
گفتند باید صد تا پسوند بدهید. لیبرال دموکراسی همه آن پسوندها را دارد. شما وقتی بگوئید لیبرال دموکراتم هیچ پسوند خوبی نیست که نداشته باشید. از ناسیونالیسم درش هست چون در اعلامیه حقوق بشر شدیدا" از تمامیت ارضی کشورها دفاع کرده است تا دموکراسی و حقوق بشر و حقوق شهروندی، و پسوند دیگری لازم ندارد. اگر بگویید سوسیال دموکرات باید ثابت کنید لیبرال دموکرات هم هستید. آقای عسگری درست گفتند دیگران سعی میکنند این صفت را به خودشان بچسبانند.
برای کسانی این نگرانی هست که اگر بگوئیم لیبرال دموکرات هستیم دیگر طرفداران پادشاهی ما را قبول ندارند و میگویند اینها لیبرال دموکراتاند و دیگر طرفدار پادشاهی نیستند. بله ممکن است یک عدهای این حرفها را بزنند چنانکه همین الان هم میگویند ما طرفدار پادشاهی نیستیم. با این حرفها نباید از میدان بدر رفت. ببینید کار درست چیست؟ این جنبش سبز را دوستان دستکم نگیرید. آقای آجرلو جواناند. از یک جهاتی از ما خیلی روشنتر میفهمند. تازه از ایران آمدهاند و هنوز رفقایشان در ایراناند. ایشان با قاطعیت میگویند جوانها دنبال این کاراند که من می دانم هستند، برای این که چیز دیگری نیست و بهتر از این وجود ندارد. آن جرئت که آقای رحیمی گفتند فوق العاده مهم است. جرئت کنید آنچه که هستید بگوئید. از هیچ چیز نترسید.
آخرین عرض من این است که، این حزب دو راه در پیش دارد یعنی دو میدان فعالیت بزرگ دارد یک میدان فعالیتش دموکراسی لیبرال است با حفظ پادشاهی؛ یک میدان فعالیتش تاکید روی پادشاهی. من از حالا خدمتتان عرض میکنم تعارف هم ندارم. ولی همین است که میگویم: پادشاهی تنها وسیله پیشرفت برای خود امر پادشاهی هم نیست. با تکیه بر روی پادشاهی، بر روی پهلوی که اینها کار کردند، نمیتوانیم این کشور را پادشاهی کنیم. اما پادشاهی لیبرال دموکرات، پادشاهی مثل انگلیس، هلند پذیرفتنی است و با زحمت. ما هم نباشیم نمیشود. پادشاهی به تنهایی نخواهد شد. نقش ما فوق العاده مهم است. ما اعتبار درست کردیم برای این نهاد و این را باید حفظ کنیم اما به شرط اینکه برویم در آن میدان اصلی. جایی را که شایسته ماست بگیریم. لیبرال دموکراسی مقداری در ایران مرهون حزب مشروطه ایران است. کمک کردیم به مقدمات تئوریکش. خوب به چه مناسبت از این موضوع استفاده نکنیم؟ چرا این سرمایه را بکار نبریم؟ از ترس این که مبادا یک وقت نام حزب عوض بشود؟ از ترس اینکه مبادا اتفاقی بیفتد هیچ کار درستی نکنیم. خوب اگر روزی یکی آمد این پیشنهاد را کرد رد میکنیم. رودربایستی از کسی نداریم. اگر مخالف باشیم الان میگوئیم.
اگر بنده و امثال بنده مخالف باشیم که اسم پادشاهی را بیاوریم همین الان میگوئیم لازم نیست و دورهاش تمام شد و میرویم پی کارمان. چه دلیلی دارد تاکیدی که دائما" روی پادشاهی میکنیم. کی بیشتر از ما از پادشاهی دفاع میکند؟ دفاع موثر، نه اینکه یک پرچم ببرند تظاهرات را بهم بریزند با یک عکس ببرند و همه چیز را به هم یزنند.
خیلی زیاد صحبت کردم ولی از دوستان جدا" تقاضا دارم تعصبات گذشته و پیشداوریها را بگذارید کنار. بیائید به میدان امروز و آینده ایران. جرئت کنید. باز کنید سینهتان را. یک جایی نوشته بودم این مردم سینهشان را به خورشید باز کردند. شما سینهتان را به این مردم باز کنید. بیائید به این مردم بپیوندید و بزرگ بشوید. این گونه یک حزب کوچک محصور ؛ هر دو سال یک بار عدهای جمع بشویم هیچ پیشرفتی هم در کار نباشد. پیوستن به موج دمکراسی لیبرال میدان بکلی تازهای را به روی ما باز میکند. وگرنه حقیقتا" این حزب به بحران حسابی خواهد افتاد. نمیشود. فرصتی پیش آمده است باید از آن استفاده کرد. نکنیم، بحران خواهد بود برای این حسابهای بکلی بیپایه. این حسابها بیپایه است. هیچ ترسی نداشته باشید. هیچ نقشهای نیست و همین است که هست. پادشاهی فقط با لیبرال دموکراسی در ایران شانس دارد و بس و کسی که بیش از همه در این ۲۰ سال دنبالش بوده من بودم و دنبال خواهم کرد اما در این چهارچوب.
موضوع نشست آینده : بررسی اساسنامه حزب مشروطه ایران
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
وجدانی
...آب را گل نکنید!
جناب آقائ دکتر داریوش همایون خدمات بسیار مهم و ارزنده ائ را در جهت اعتلاء و پیشرفت روز افزون حزب مشروطه ایران انجام داده و لذا حق عظیمی را نیز از این بابت برائ خویش محفوظ نگه داشته و خواهند داشت و احدئ را نمیتوان یافت که اینچنین حقی را از ایشان سلب نماید و احیانآ موجبات ناراحتی، کدورت و خدائ نخواسته قهرشان را فراهم سازد. آنانی که به هر نحوئ ولو بسیار اندک در راه حزب مشروطه و آرمانهایش قدم برداشته و بر میدارند سزاوار آن نیستند مورد بیمهرئ و کم لطفی واقع شوند.
چنانچه آقائ داریوش همایون روزئ -که امیدوارم هرگز آن روز پیش نیاید- بخواهند به هر علت و دلیلی که خودشان میپسندند حزب مشروطه ایران، این نازنین موجودیکه آرزوئ دیرینه و گمشده ملت ایران و چه بسا خود جناب دکتر داریوش همایون بوده و هست (رجوع شود به مقالات ایشان)، را ترک گویند بدون تردید این برای حزب مشروطه یک خسران جبران ناپذیرئ خواهد بود. در غیبت شخصیتی همچون داریوش همایون در حزب مشروطه ایران میبایست اعضاء و هموندان محترم تلاش و جدیتی در خور، مشابه و چه بسا بیشتر از کوششی نمایند که این شخصیت فوقالعده نمودند. این مثل روز روشن است هر آن آئینه که حزب مشروطه به اهداف و آرمانهائ واقعی خویش نزدیکتر و نزدیکتر شود شادئ و سرور سراپائ رایزن همیشه خوبمان جناب آقائ داریوش همایون را فرا خواهد گرفت و ایشان نیز از این پیروزئ افتخار خواهند نمود.
ولی چنانچه اعضاء و بتبع آن حزب مشروطه که بدرست حزب داریوش همایون نیز گفته میشود نخواهند و یا نتوانند به پیشرفتهائی نائل شوند هیچی بلکه هر آنچه که داشتند نیز بر باد دادند مطمئن باشند قبل از هر کس دیگرئ شخص داریوش همایون است که دچار افسردگی و تأسف خواهد شد و بنائی که خودش ساخته بود را در حال فروریختن خواهد دید. امیدوارم هیچ معمارئ شاهد خراب شدن بنائی که خود ساخته است نباشد.
امروزه حزب مشروطه ایران با نام بغایت پسندیده اش در دل اکثر مردم ایران برای خود جا باز کرده است و میرود که آرزوی تاریخی آنان را بر آورده نماید. بد خواهان این حزب هرچه تا بامروز تلاش در جهت بدنام کرن آن نموده اند حاصلی جز پشیمانی و خسران برای خویش چیز دیگری نداشته اند. حزب مشروطه را مردم ایران دوست دارند زیرا بیش از یکصد سال است که بدنبال این گمشده خود بودند و خواهند بود و آنانیرا که چه اشکار و چه پنهان بدنبال صدمه زدن و بویژه بدنام کردن حزبشان باشند به هیچ تقدیری نخواهند بخشید. فرهنگ و علی الخصوص تاریخ آدمیان را با هیچ ترفندی نمیتوان از آنان گرفت زیرا که هستی هر دو طرف بهمدیگر بسته است و عدم یکی خواهی نخواهی نیستی دیگریرا بدنبال خواهد داشت. مشروطه ایران که امروز در هیئت و شکل حزبی به همین نام در آمده است نیز جزوی از تاریخ ایران میباشد و کسیرا یارای آن نیست این جزو را از مردم ایران بگیرد. لذا خیلی دوستانه به آن عده بسیا ناچیز که قصد دستکاری و تغییر در نام با مسمی حزب مشروطه ایران را دارند شدیدآ توصیه میشود قبل از اینکه دچار غضب مردم و خشم ملت ایران شوند ازاین قصد خود عدول کنند و با نامی که مثل خون و روح در بدن ایرانین جریان دارد کاری نداشته باشند. از جناب آقای دکتر داریوش همایون استدعا میشود که تا دیر نشده است و هنوز خطری متوجه حزب مشروطه ایران نگردیده است خودشان پیشقدم شده و جلوء اینکار را بگیرند و نگذارند کینه توزان به آرزوی دیرینه خویش که همانا متلاشی شدن این حزب است برسند. بامید ماندگار بودن حزب مشروطه ایران.
August 18, 2010 10:26:58 PM
---------------------------
ازاد
تعصبی در کار نیست هر کس حق دارد نظر خودش را بگوید . تا انجایی که من می دانم فقط اقای همایون نبوده که در این حزب زحمت کشیده بلکه اعضای حزب هم بوده اند در خقیقت اگر اعضای حزب نبودند اقای همایونی هم به صورت امروزیش نمی توانست باشد . بهتر همیشه دو طرف قضیه را نگاه کرد .
اما در مورد اقای کشتگر و افکاری از این قبیل همان بس که بگویم این ها همان روشنفکرانی هستند که عکس اقایشان را در ماه دیدند.
زنده باد ایران
August 16, 2010 09:16:37 PM
---------------------------
شیما
با درود و احترام
این مطلب را که خواندم به نظرم رسید بحث همین صفحه نمایان کننده لیبرال دموکرات بودن حزب مشروطه ایران است. حزبی که نظرات متفاوت درونی خود را به اطلاع جامعه سیاسی ایرانیان می رساند و امکان می دهد دیگران نظر خود را با آزادی در اختیار درون حزب بگذارند. لیبرال دموکراسی همانطور که نوشته ای دیگر در همین پایگاه آمده است شکل نوین مشروطه است و بسیار طبیعی است که ادامه نام حزب مشروطه ایران بیاید.
درباره مشروطه خواه بودن و جمهوری خواه بودن پرسش من این است که آیا تعریف جمهوری به معنای حکومت مردم بر مردم خود دربرگیرنده نیاز به وجود مجلس و قانون گذاری و قوه قضاییه مستقل و رئیس دولتی که با رای مردم انتخاب می شود نیست؟ آیا جمهوری مشروطه اصلا ترکیب درستی است؟ شاید برای همین است که مشروطه خواه بودن به معنای قانونمند کردن شکل نظام پادشاهی است و این با مشروطیت که بیان کننده مفاهیم متجدد بالاست فرق می کند.
ممکن است به این سوال من در جلسات بعدی پاسخ دهید؟
ممنون که بحث های به این خوبی را در جامعه بازمی کنید.
پاينده ايران
شيما از آمریکا
August 16, 2010 08:54:40 PM
---------------------------
علی رسولی
در ادامه و تایید نظر دوست دیگر درباره برداشت عمومی از مشروطه خواهی می شود به نوشته جامعه شناس رادیو فردا آقای محمدی مراجعه کرد: سه گرایش ناسیونالسیتی در میان وطن دوستان ایرانی یا ایران دوستان به چشم می خورد: ۱) ملی گرایی سکولار که عظمت و شکوه ایران را بدون توجه به مذهب می خواهد (مشروطه خواهان و جمهوری خواهان ملی گرا از این قبیل هستند)، ۲) ملی گرایی مذهبی که اسلام (نه فقط اسلام شیعی) را بخشی لاینفک از فرهنگ و تاریخ ایران می داند و رنگی از اسلام را به حوزه سیاست می زند تا مشارکت سیاسی باورمندان را تحریک و تحریض کند و ۳) ملی گرایی تاریخی/فرهنگی که در پی احیای ایران فرهنگی (در برابر ایران سیاسی و جغرافیایی امروز) در فلات قاره ایران شامل بر افغانستان، آسیای میانه، بخشهایی از ترکیه و مناطق کرد نشین عراق است. دولت احمدی نژاد هیچ یک از این سه گرایش واقعی و دارای زمینه سیاسی و فرهنگی را نمایندگی نمی کند.
مشروطه خواهی را برابر هواداری از پادشاهی مشروطه گرفته اند در برابر جمهوری خواهی ملی گرا.
زنده باد آزادی و دموکراسی
علی رسولی
August 15, 2010 11:25:57 PM
---------------------------
یک ایرانی
چند نکته در این بحث هست که با توجه به نوشته آقای علی کشگر در تلاش آنلاین خوب است درباره اش صحبت شود. یکی این که آقای همایون در اینجا صحبتشان درباره معنا و مفهوم مشروطه و خواسته ها و دستاوردهای مشروطه خواهان یک سده قبل نیست. صحبتشان از برداشت توده مردم از کلمه مشروطه است. شما در جامعه وقتی می گویید مشروطه خواه در بخش بزرگی از جامعه معنای طرفدار پادشاهی تداعی می شود و درست است که مردم حزب مشروطه ایران را یک حزب طرفدار پادشاهی می دانند ولی از سلطنت طلب جدا می کنند. این خدمتی است که این حزب به پادشاهی ایران کرده است و مفهوم پادشاهی را از استبداد جداکرده است. پادشاهی مشروطه که این حزب اراپه می دهد با جمهوری فرق زیادی ندارد فقط نام رپپس دولت متفاوت است.
دوم این که آقای کشگر از هر فرصتی استفاده می کنند تا بنویسند حزب مشروطه ایران کم مطالعه و بی کفایت و عقب است و این نظر ایشان است و من به آن احترام می گذارم. ولی همان افرادی که در این بحث خاص مد نظر ایشان هستند و بعد از سال ها مفهوم مشروطه و لیبرال دموکراسی را نمی فهمند و کتاب نمی خوانند در اینجا دارند حرف یک مقاله دیگر خود ایشان را می زنند که تکیه بر لیبرال دموکراسی با تکیه بر پادشاهی اگر هر دو را در معنای شناخته شده آنها بگیریم برای توده مردم مشکل ساز است.
مشکل کل این بحث و حلقه ای که در آن گم شده است این است که حزب مشروطه ایران با هر صفتی که به این نام اضافه کند یا نکند یک حزب لیبرال دموکرات هست و این را در منشورش آورده است و هربار هم از هر فرصتی استفاده کرده است تا لیبرالیسم را تعریف کند و اولین گروه سیاسی هم هست که این کار را کرده است. این حزب در واقع پادشاهی را طوری تعریف کرده است که در لیبرالیسم بگنجد نه این که لیبرال دمکراسی را طوری تعریف کند یا به نامش اضافه کند که با پادشاهی مطابق باشد.
نام این حزب می توانست پادشاهی مشروطه باشد مثل جمهوری خواهان که نامشان شکل نظام مورد نظرشان است. ولی این کار«دلالت »کمتری داشت بر مشروطه خواه بودن و مدرن کردن مفهوم پادشاهی که این حزب انجام داده است. در اینجا مشروطه را یک اسم یعنی یک نام گرفته اند که می توان به آن صفت اضافه کرد. این صفت قرار است اسم را بهتر تعریف کند و بیشتر بشناساند نه این که آن را تغییر دهد یا چیز دیکری کند. لیبرال دموکرات صفت کاملی برای این نام است. این نام را هم برای توده مردم تعریف می کند هم برای شناساندن خط مشی حزب مفید است.
این حزب یک حزب خواهان پادشاهی است و همیشه هم گفته و نوشته است و مردم هم به درستی می گویند اینها هوادار پادشاهی اند. اضافه شدن صفت لیربال دموکرات به مشروطه مشروطه را از نظر این حزب تعریف می کند و یک کمک بزرگ تر به فرهنگ ما می نماید.
پاینده ایران
یک ایرانی
August 14, 2010 01:14:21 AM
---------------------------
|