حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
بلوغ و جسارت در درون، سیاستبازی در بیرون
گفتگوی تلاش با داریوش همایون

October 07, 2010

پنچ شنبه 15 مهر 2569 = October 7, 2010

 

آنچه از دیده بسیاری پنهان می‌ماند درآمدن جنبش سبز از یک واکنش اعتراضی با شعار‌های محدود به یک جنبش سیاسی و اجتماعی تمام عیار است که همه پهنه زندگی ملی و نه تنها سیاست روز و حکومت را در بر می‌گیرد

تلاش ــ به قلم يکی از مدافعان فدراليسم جمله‌ای خوانديم شگفت‌انگيز و يادآور تجربه‌ای ناشاد. ايشان در هشدار به شما و ايراد به ايستادگی‌ بر سر حفظ ايران از مبارزانی گفته‌اند که « حرفه‌ای هستند... زندگی‌شان مبارزه شده است، به عبارتی مبارزه برایشان عین زندگی است...» اين شعارها يادآور اين تلخکامی هستند که زير تسلط «مبارزه عين زندگی» يکبار به لجنزاری چون حکومت اسلامی درغلطيديم. امروز پيامد سخنانی چنين «پرحرارت» چيست؟

داریوش همایون ــ جنبش‌های آخرالزمانی، آرمان‌هائی که بر همه نیرو‌های ذهنی چیره می‌شوند، با خود چنین روحیه‌هائی می‌آورند. بهترین نمونه‌اش را شما به اشاره آورده‌اید ــ چریک گریزانی که با قرص سیانور در بغل و گاه در دهان از این خانه تیمی به آن نهانگاه در رفت و آمد است. مبارزه شدن زندگی یعنی جائی برای هیچ عاطفه، بستگی، شادی‌های کوچک و بزرگ روزانه و ملاحظات معمولی انسانی نماند. آن دوست ما که چنین گفته‌اند تا اینجا‌ها نرفته‌اند ولی کسان دیگری هستند که با غیر انسانی کردن زندگی ــ به همان معنی که وصف شد ــ خود و دیگران را قربانی امری می‌کنند که چه بسا ارزش چنان فداکاری را ندارد و اصلا نادرست و باطل است. زندگی از همه چیز، از مبارزه و آرمان نیز بالا‌تر است که بر خلاف زندگی با انسان به جهان نمی‌آیند و ما آن‌ها را بر خود می‌بندیم. از این سویه است که اندیشه‌مندان سودگرا و سیاستگران عملگرا بسیار بیشتر به بشریت خدمت کرده‌اند تا برپا کنندگان آرمانشهر‌هائی که حتا بر کوه‌های استخوان قربانیان‌شان ساخته نشدند. آنها که مبارزه‌شان عین زندگی است مبارزه را نخواهند برد و می‌باید بکوشیم زندگی را نبازند.

تلاش ــ ما در نوشته‌ها و پيامهای بسياری از جوانان مدافع جنبش سبز بارها شنيده‌ايم و خوانده‌ايم که اگر مبارزه می‌کنند و با دست خالی و به مسالمت به خيابانهائی می‌روند که اميد بازگشت با تن و جان سالم به خانه را ندارند، برای زندگی است. گاه تصورات آنان از زندگيی که در آرزويش به مبارزه با حکومت اسلامی برخاسته‌اند، بسيار رنگين، زيبا و منطق و فهم آن برای هر انسانی دستيافتنی و شادی‌آورست. تفاوت اين دو نوع نگرش به زندگی و مبارزه در کجاست؟

همایون ــ خود گزینش رنگ سبز گویای کاراکتر این حنش است. سبز رنگ جوانی و شادابی و شکفتن است، رنگ زندگی است. آن مردمی که به صورت‌های گوناگون به جمهوری اسلامی نه می‌گویتد آگاهانه یک فرهنگ مرگ‌اندیش را کنار می‌گذارند و به شادی‌ها و ریبائی‌های زندگی که آن فرهنگ سرکوب می‌کند روی می‌آورند. ایرانی جوان امروزی آرمان خواهی هیستریک و اراده‌گرائی تکبر‌آمیز جوان نسل پیشین را کنار گذاشته است زیرا پیامد‌های‌ش را می‌بیند. او خود را به منطق زندگی و طبع جوانی سپرده است. بازماندگان نسل انقلاب نیز هر روز ناگزیر از روبرو شدن با محدودیت‌های اندیشه و عمل خود، اندیشه و عمل انسانی، هستند و بهتر می یابند که از فرزندان‌شان بیاموزند. راز مانائی جنبش سبز در همین سازگاری‌اش با طبیعت انسانی است که خوشی و آسایش زندگی و تجربه حسی خود را از جهان امروز بالا‌تر از تن در دادن به باید‌ها و نباید‌های آن فرهنگ مرگ اندیش می‌گذارد و با دگرگون شدن و آموختن و قالب‌های کهنه را به آتش افکندن آسوده است. کدام ایرانی است که اروپا و امریکائی را که خوب آشنائی دارد در ایران نخواهد و حتا به استانبول و دبی و باکو با چشمان آرزومند ننگرد؟ او مبارزه خود را نیز نه بجای زندگی، بلکه برای زندگی می‌گذارد. دست پاسدار بر زمین افتاده را می‌گیرد و تن خود را سپر او می‌کند.


تلاش ــ با اوج‌گيری تظاهرات خيابانی و حضور ميليونی مردم در ايران، روحی تازه به کالبد تبعيديان دميده شد. پس از سالها شاهد صفوف متحد و يکپارچه ايرانيان بوديم، و حضور مردمانی که از فعاليت‌های سياسی بريده بودند. گروهها و سازمانهای سياسی قديمی نيز سعی می‌کردند خود را هر چه بيشتر به جنبش سبز نزديکتر بنمايانند. اما امروز به هر سو می نگريم، باز هم شعارهای پراکنده می‌بينيم و تفرقه. علت چيست؟

همایون ــ ایرانیان بیرون هر چه هم درگیر کار مردم و کشور، به هر حال در بیرون‌اند و از فشار هر روزه زندگی در درون بی خبر. آنها را بیش از اندازه نمی‌باید جدی گرفت. باز هم اگر مردم در ایران راه نفسی بیابند خواهیم دید که بیرونیان به حنبش در خواهند آمد. مشکل در این است که کوشندگان در ایران فرصت کمتر از آن دارند (فرصت در همه دلالت‌های آن) که لازم است و در بیرون بیش از آن دارند که سودمند است. گروه‌ها و سازمان‌های قدیمی مانند همیشه در پی یا فتن نقشی برای خود هستند. جنبش سبز به زندگی‌هاشان معنی تازه‌ای داد. اکنون که خاموشی گورستان و زندان بر جامعه افتاده است بیرونیان وظیفه خود می‌دانند که خلاء (همان وایوی پهلوی) را پر کنند. و "هر کس حکایتی به تصور ..."

تلاش ــ در داخل کشور چطور؟ اخبار و گزارشات از ايران حکايت از درگيريهای شديد ميان باندهای حاضر در حکومت می‌کنند، احمدی نژاد، فرماندهان سپاه، خامنه‌ای، باند خانواده لاريجانی همه به جان هم افتاده‌اند. اما در صفوف مبارزان جنبش سبز در داخل چطور آيا نشانی از جدائی و پراکندگی مشاهده می‌‌کنيد؟ آیا "افت" مبارزه، شعار‌ها و مطالباتی را که نمی‌توانند فراگیر باشند پیش آورده است؟

همایون ــ پراکندگی روز افزون نیرو‌های مخالف در چند ماهه گذشته از ارزیابی نادرست موقعیت جنبش سبز و دامنه آن خاموشی گورستان و زندان برخاست. مبارزه افت کرده بود ولی تنها در تظاهرات بیرونی‌اش. آنچه از دیده بسیاری پنهان می‌ماند درآمدن جنبش سبز از یک واکنش اعتراضی با شعار‌های محدود به یک جنبش سیاسی و اجتماعی تمام عیار است که همه پهنه زندگی ملی و نه تنها سیاست روز و حکومت را دربر می‌گیرد. توده‌های بزرگ مردم و تقریبا همه لایه‌های انبوه درس خواندگان نگاه‌های خود را به افق‌های گسترده بهترین جهانی که بشریت امروز از ساختن‌ش برآمده است دوخته‌اند؛ مردمان دیگری شده‌اند. این یک دو ساله کار ده‌ها سال را کرده است. شعار‌ها را نمی‌توان به بانگ بلند گفت ولی مطالبات، زمینه‌ای برای دگرگونی‌های ژرف در جهان بینی و ارزش‌ها و اولویت‌ها می‌شود. آن شکاف فزاینده در حکومت، هم نیروبخش و هم تا اندازه‌ای نتیجه جنش مردمی است. مردم آینده روشن خود را در بحران چاره ناپذیر رژیم نیز می‌بینند و خواست‌های خود را به تناسب ساختن جامعه نوین ایرانی بالا‌تر می‌برند. در این جاست، از جمله، که تفاوت اصلی درون و بیرون را می‌بینیم. در بیرون معامله سیاسی اهمیت هر چه بیشتری می‌یابد؛ مطالبات و شعار‌ها گرایشی به کوچک‌تر شدن دارند ــ به جلب گروه‌های معین، تمرکز بر حوزه‌های محدود‌تر.


تلاش ــ صحبت از مطالبات فراگير شد، شايد مقايسه‌ای ميان دونوع ادبيات «مبارزاتی» و مقايسه دو دسته از مطالبات بد نباشد. خانم زهرا رهنورد در يکی از مصاحبه‌های اخير خود می‌گويند: «هر ايرانی که به دنبال حق، آزادی، دمکراسی و توسعه کشور است عضو اين جنبش (جنبش سبز) است.»
اما در بيرون شنيده می‌شود که هرکس فدراليسم قومی ـ زبانی را نپذيرد، يا بر سر «مليت‌های ايران» و «مناطق ملی» در کنار«چپها»ی «دمکرات طرفدارمردم تحت ستم ملی در مناطق ملی» قرار نگيرد و با سازمانهای قومگرا و ملت‌ساز به توافق نرسد، یا مخالف به رأی گذاشتن امور اضولی باشد، در کنار جمهوری اسلامی و رودروی «مبارزان حرفه‌ای» ايستاده است! (از آنجا که سيل تاختن و پرسيدن از هرسو به سمت شما جاريست حق قضاوت را هم بايد ابتدا به شما داد.)

همایون ــ گفتاورد خانم رهنورد درست همان است که در نظر داشتم. بسیار به من کمک کردید. ایشان در یک جمله هم بلوغ و بالندگی جنبش سبز و هم پویائی بارنایستادنی آن را گفته‌اند. همان راه یافتن توسعه به شعار‌های میارزه نشانه پیشرفت مهمی در اندیشه سیاسی جامعه ماست که می‌باید رهبران بیرون را اندکی شرمسار کند. در این گفتاورد بر خلاف پراکنده گوئی‌های فراوان بیرون هیچ سیاستبازی نمی‌توان یافت. هر چه هست بازتاب دگرگونی گفتمانی جامعه ایرانی است که مردمان را نیز عوض کرده است. این زنان و مردان در صف‌های میلیونی‌شان هیچ مانند پیشینیان خود نیستند، مانند خود پیشین‌شان نیز نیستند. من از شهر‌های کوچک ایران، از حیاط خلوت‌های جامعه‌ای که می‌شناختم، همین روحیه و روشن بینی و جسارتی را می‌شنوم و می‌خوانم که در این گفتاورد خانم رهنورد موج می‌زند ــ جسارت به معنی بیرون زدن از معمول، از عادت شده.
پس کشیدن سازمان‌های قومی از جنبش سبز و گرو کشی‌های‌شان به زیان خود آنهاست زیرا تنها در یک نظام دمکراتیک می‌توانند به خواست‌های بهینه خود ــ برداشتن تبعیض و عدم تمرکز ــ برسند. جنبش سبز اگر به این معاملات بیفتد چه تفاوتی با پاره‌ای سیاستگران بیرون خواهد داشت؟

اما تاختن‌ها نمک زندگی سیاسی است و پرسش‌ها کلید گشاینده معانی. در این سیل کوچکی که دوستان از چپ و راست بسوی من روانه کرده‌اند هم فرصتی برای اندیشیدن دوباره و بیشتر در باره باور‌ها، حتا اصول و اولویت‌های‌ خود یافتم و هم در این پابرجا‌تر شدم که یک، ناسونالیسم روشنرای ایرانی را، ناسیونالیسم لیبرالی که در اروپای نیمه سده نوزدهم موقتا شکست خورد، از دست ننهم؛ و دو، دور از فراز و نشیب‌های جریانات سطحی بیرون هر چه بیشتر امید خود را به دگرگونی اقیانوسی که در ایران پدید آمده و آن گفتاورد نمونه‌ای از آن است ببندم. اگر نمک زندگی هم گاه به شوری رسید چه باک.



بنا به توضیح سردبیر تلاش نام خانم فائزه هاشمی در مصاحبه اشتباها خانم رهنورد آمده است


برگرفته شده از سامانه تلاش

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

صافی

سلام آقای همایون. از خوندن مصاحبه شما لذت بردم و این یعنی اولویت بندی بین ایران وشخص پرستی و تا حد زیادی اشنایی با جو اجتماعی داخل ایران. من تبریک میگم که زیر فشار سیاسی و جو روانی حضور بین هزاران طرفدار پادشاهی و خیالپرداز توانسته اید به نظرات اکثریت ملت داخل نزدیک شوید .
مطلب همین است که فرمودید اکثر سیاسیون و دنباله رو هاشان در خارج چوندر بین خود همگی احساس مشترکی نسبت به اسلام ایین های مذهبی موسوی وبازیگران نهضت سبز در داخل دارند فکر میکنند راه درست همین است مثل یک کسی که شنید از هر 5 نفر در جهان یکی چینی است و محکم استدلال میکرد غلط است چون در فامیل ما که 1000 نفریم هیچ کس چینی نیست .
کافی است به اسامی متولدین شش ماهه اول 89 نگاه کنیم که 3 اسم امیر علی و ابوالفضل و امیر حسین در صدر اسامی هستند که ملت انتخاب کرده اند این نمونه ای از نظر مردم به نمادهای مذهبیست و یک سیاستمدار نمیتونه جدا ازمردم باشه یا مراسم عاشورا و غیره زمان میخواد که خرافات بتدریج کم بشه. اینو دوستانتان نمیفهمند.
بهر حال باید حمایت کرد از جنبش سبز که در عمق جریان داره بین همه طبق متوسط و مردم به موسوی کروبی اعتماد دارند این دو هم ادعای پست و رهبری ندارند حداقل تا مرحله گذار بهترین ها هستند تا مجلس موسسان جدید .
اما اینو بدونن دوستان خارج نشین که سیستم از خداشه یا بخره این دو نفرو با پست و امکانات عالی که مقاومت کرده اند یا خرابشون کنه بین عوام ازطریق راستهای پیرو پادشاهی با مبلغ کمی اگهی. من از درک صحیحتان لذت میبرم. نگاهی به گذشته من هم میگه همه ما یک جاهایی اشتباه کردیم با بدفهمی وتعصب و نه برای منفعت طلبی.

October 16, 2010 07:15:25 PM
---------------------------

کوشان

من پرسشم اینه که اقای همایون موضعشون درباره نظام پادشهی چیه؟اجبار نیست ایا طرفدار این نظامن.اینکه بگیم نوع نظام در درجه دو علاوه بر کلیشه ا برای حزب مشروطه کمی خنده داره.حزب مشروطهاگر اسمش رو عوض کنه خوبه ولی چون اعضا همه باشرفن این نام با این روش و شیوه باعث لطمه خوردن ما طرفداران نظام پادشاهی پالمانی میشه که جواب مخالفان رو در مباحثات روزانه در مورد این سیاست حزب چی بدیم.مگر ما طرفدارای ادشاهی شاهزاده رو نماد وحدت ملی و حافظ تمامیت ارضی نمی دونیم.مگر نه وظیفه پادشاه همینه که ایشون کردن یعنی علیرغم همه مخالفتهای گروههای مختلف از جمله جمهوری خواه و نیز لیبرال دموکرات و..ایشان در جایگاه رفیع خود رفته تا حرف فرزندان این کشور رو بشنوه و کنار اقلیت باشه.همین افتخارمونه که ایشان به نقشش علیرغم ادعا نداشتن چقدر واقفه.شایسته هست اقای همایون این عمل ئی را یارگیری و ادعای رهبری و گرفتن جنبش از موسوی ها بدونه.یکی به این پرسشها جواب بده .باز با این حرفها سرپوش نذارید.اگر موافق شاهزاده نیستید رک بگید و گرنه شما در جایگاه خلع ایشان به خاطر یک جلسه نیستید.اسخی دهید لااقل حزب مشروطه و فواد پاشایی عزیز

October 14, 2010 01:28:29 AM
---------------------------

یک ایرانی

با درود فروان

آقای همایون گرامی، لطفا نوشته زیر را در پالتاک خود امروز جمعه بررسی بفرمایید. مشتاقانه منتظر خواهم ماند تا نظر شما را بدانم. خوشحال می شود که بدون هیچ تعارفی آنرا بررسی و نقد کنید، من پوست کلفتی دارم و رنجور نخواهم شد. از جوابهای صریح خیلی خوشم می آید. مرسی.

در مقابل فدرالیسم، سه دیدگاه مشخص وجود دارد موافق، مخالف و بیطرف. در این میان دو دیدگاه مخالف و موافق فدرالیسم در مقابل یکدیگر ایستاده اند. موافقین و مخالفین فدرالیسم هر یک دو نوع مبلغ دارند، مبلغین صادق و مبلغین ناصادق (مغرض). ایندو را مردم باید از یکدیگر تمیز دهند تا بتوانند قضاوت درستی درباره فدرالیسم انجام دهند.

1. مبلغین مغرض موافق فدرالیسم عمدا با نادیده انگاشتن حکومت های فدرال ناموفق، نمونه های موفقی مثل آلمان و امریکا...را نشان می دهند تا دیدگاه خود را بعنوان یک فرمول فیزیک و شیمی ثابت شده به نا آگاهان قالب کنند و آنرا درست و منطقی و نوش دارو جلوه دهند.

2. مبلغین مغرض مخالف فدرالیسم هم می توانند عمدا با نادیده انگاشتن نمونه های موفق حکومت های فدرال، نمونه های ناموفقی مثل افغانستان و پاکستان را نشان داده و به نتیجه ای درست برعکس گروه اول برسند و آنرا سیانور جلوه دهند.

اینگونه مبلغین مخالف و موافق فدرالیسم مزور، مغرض و فرصت طلبند، محل رشد اینها در میان توده های نا آگاه و معصومی است که تعدادشان در جهان سوم کم نیست. این مبلغین از جنس همان مبلغینی هستند که همیشه با ایسم های دیگر، کمونیسم و فاشیسم و اسلامیسم، مردم را گول زدند و چه فجایعی که نیافریدند. این مبلغین در باغ سبزی به مردم ناآگاه نشان می دهند که از جنس همان در باغ سبزی است که خمینی به مردم نشان داد و نتیجه اش را می بینیم. با استفاده از اینگونه ترفتدها مردم را می فریبند و بدنبال خود می کشند. واضح است که شنونده و خواننده نا آگاهی که در تیر رس این عوام فریبان با هر ایسمی، حتما با خود خواهد اندیشید که پس این همان ناجی ای است که بدنبالش می گشتم. آلمان و امریکا کشورهای امن، آزاد، برابر و با نان فراوان هستند چون فدرال هستند. پس اگر ایران هم فدرال شود من صاحب همه چیز خواهم شد و مثل یک آلمانی و امریکایی خوشبخت خواهم شد. گروه فریب خورده دیگر هم که فقط گوشش به نمونه های ناموفق حکومت های فدرال عادت کرده هم بر عکس فدرالیسم را دشمن خونین و درجه یک کشورش تلقی می کند. چنین افراد ساده لوح فریب خورده ای نهایتا مسلح رو در روی یکدیگر قرار خواهند گرفت. یک گروه با شعار یا مرگ یا فدرالیسم و گروه دیگر با شعار یا مرگ یا سنترالیسم به استقبال مرگ می روند، برای یک هیچ بزرگ می میرند.

3. موافقان و مخالفان صادق بحث فدرالیسم:- در مقابل این دو مبلغ فریبکار باید کسانی بایستند و توده های مردم را آگاه کنند. به آنها حقایق را آنطور که هست درباره فدرالیسم بگویند و به هر دو نمونه های موفق و ناموفق حکومت های فدرال بپردازد. توضیح دهند چرا در برخی کشورها جواب داده و در برخی دیگر نه. کسانی که پاسخگوی توده های آگاه و نا آگاه و نیمه آگاه باشند و پاسخگویی را از اصول کار خود بدانند. به مردم بگویند که هیچ ایسمی تاکنون حلال مشکلات بشریت نبوده و فدرالیسم هم در شرائط ایران جواب نیست حداقل تا زمانیکه دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر در کشور نهادینه شوند. به مردم بگویند که بجز برنامه های سیاسی و اقتصادی شفاف و قابل نقد و بررسی بدنبال این و آن زیر هیچ پرچمی که حامل ایسمی باشند گرد نیایند. به مردم بگویند که در آلمان و امریکا، این فدرالیسم نبود که با خود آزادی، نان، برابری، امنیت شخصی و مرزی، امنیت شغلی، بیمه های اجتماعی، آموزش و پرورش.... ها را آورد بلکه منشور جهانی حقوق بشر و برنامه های اقتصادی درست بود که با خود رفاه و آسایش و امنیت های گوناگون را با خود به ارمغان آورد. از هر فعال و حزب سیاسی، برنامه های سیاسی و اقتصادی شان را طلب کنید و آنها را مطالعه و مورد بررسی قرار دهید. هر کسی و فعالی هم از این برنامه ها طفره رفت بدانید که کلاهبرداری بیش نیست و وظیفه ی شما چسبیدن به کلاه خود در حضور این فرصت طلبان است. زنده باد ایران و ایرانیان راستین

October 08, 2010 07:45:40 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites