حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
پاسخ به برخی نظرات راجع به مواضع حزب
گزارش نشست 91 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران( لیبرال دموکرات)

November 01, 2010

دوشنبه 10 آبان 2569 = November 1, 2010

 

آجرلو : دسته‌بندی این نظرات به شرح زیر است : فدرالیسم،جنگ و موضع حزب در برابر تمامیت ارضی. در طرف فدرالیسم می‌توان گفت عموما" معنای فدرالیسم را بخوبی درک نکرده‌اند و آن را با حکومت‌های محلی که مورد نظر حزب است اشتباه می‌کنند. گروه اول در این مورد که چرا ایران باید بر اساس فدرالیسم زبانی تقسیم شود پاسخ‌های درخوری نمی‌دهند و صرفا" به حقوق اقوام اشاره می‌کنند. ما می‌باید برنامه حزب را در مورد حقوق افراد متعلق به اقوام بیشتر توضیح دهیم. نظر دیگر در مورد جنگ و موضع حزب در برابر تهدیدات در مورد تمامیت ارضی است. بسیاری مخالفت‌ها در مورد موقتا" در کنار جمهوری اسلامی بودن در زمان حمله و خطر تجزیه احساسی است تا منطقی. می‌گویند چه طور می‌شود داعیه حقوق بشر و آزادی خواهی داشت و موقتا" در کنار بود؟ و می گویند آیا بهتر نیست در کنار مردم باشیم؟. بعضا" می گویند اصلا" چرا حزب به جنگ "خود ساخته" دامن می‌زند؟ هنوز که جنگی اتفاق نیفتاده است و آیا این باعث نمی‌شود که روبروی سازمان‌های اقوام قرار بگیریم؟ در صورتیکه الان مسئله بغرنجی وجود ندارد. سومین مسئله مواضع شاهزاده است. می‌گویند وقتی حزب خود را حزب پادشاهی می‌داند چرا به مواضع شاهزاده این‌گونه حمله می‌کند و چرا باید او را زیر ذره‌بین قرار دهد و چه کسی حق این کار را داده که اظهار نظر کند و محکوم کند. می‌گویند اگر ما حزب طرفدار پادشاهی هستیم باید به ایشان احترام بگذاریم وگرنه بهتر است از موضع پادشاهی خارج شویم
در طرف دیگر عده‌ای دگراندیشان به این موضع حزب در مورد شاهزاده و سخنان ایشان خیلی از حزب تقدیر کرده‌اند که یک حزب طرفدار پادشاهی این طور صریح سخن می‌گوید و بر سر مواضع خود می‌ایستد و با وارث پادشاهی هم تعارفی ندارد .
مخالفت گروه چهارم در زمینه جنبش سبز است می‌گویند جنبش سبز از پای درآمده است و فاز جدید سکولاریسم است و جنبش را باید به سمت سکولاریسم هدایت کنیم.
بخش دیگر دگراندیشانی که مواضعشان نزدیک به حزب است. دوستانی هستند که نظرات ما را دنبال و سخنانی که منشور حزب است را تکرار می کنند و توجه می کنند به اصل قضیه که همان فرهنگ لیبرال دموکراسی و گفتمان آن است.
موضوع جنگ و تهدیدات کشور و تمامیت ارضی در حزب و میان میهن دوستان از بالاترین اهمیت برخوردار است و هیچ جای تردید در تاریخ وجود ندارد که هر زمان نیروهای داخلی در برابر حمله و هجوم به ایران به بهانه‌های مختلف از قبیل نارضایتی از میهن دفاع نکردند بدترین آسیب‌ها به ایران خورده است. کشور بالاترین ارزش را برای ما دارد و مبارزه با رژیم مسئله داخلی ماست. در کنار مردم قرار گرفتن هم حرف تست زیرا هیچ نیروئی جز نیروی حکومت توانایی دفاع ندارد. ارتش و سپاه هستند که باید دفاع کنند نمونه‌اش جنگ ایران و عراق است. این بحث شامل تهدیداتی که متوجه تمامیت ارضی است هم می‌شود. ما جنگ زمینی زیادی نخواهیم داشت و می‌تواند جنگ گروه‌های قوم‌گرا باشد که سرنوشت ما را شبیه عراق کند.
در رابطه با شاهزاده با تمام احترام و علاقه قلبی من به ایشان تمام تلاش ما این است که حکومتی داشته باشیم دموکراسی لیبرال به پادشاهی یشان اما وقتی ایشان از حد وظایف خودشان تخطی می‌کنند و مخالف آن چیزی که مرام ماست سخنی می‌گویند آن وقت است که به مثابه یک پادشاه مشروطه به ایشان باید تذکر داد. این که ایشان پای بیانیه را امضاء کنند با کنگره کُردهای شمال امریکا و همینطور دفاع از گزینه‌ای بنام فدرالیسم در فردای ایران و این حرف‌ها را در تورنتو کانادا هم دفاع کرده است که می‌شود فدرالیسم را به رای گذاشت جای تاسف دارد و از ایشان بعید بود. اما همه‌ی نقدهای ما نشان از استواری ما بر اصول ما است و نباید بعضی دوستان حزبی ناراحت شوند. ما نشان می‌دهیم که برای ما اصول مهم است و شخص و دربار درست کردن برایمان مهم نیست. مهم اجرا کردن آن اصولی است که به آن معتقدیم و اگر نخواهیم از ولو شاهزاده و یا آقای همایون یا دیگری انتقاد کنیم
باید به خودمان شک کنیم.
در مورد جنبش سبز آن چیزی که در ایران می‌بینیم همان تلاش برای حفظ وحدت و قبول این است که همه می‌توانند متحدانه جلو بروند و این بهترین راه حل است برای دوستان بیرون از ایران که از آن بیاموزند. جنبش سبز در داخل این گونه حرکت خواهد کرد و از بیرون نمی‌توانیم و نباید دخالت در این اتحاد داشته باشیم. آنها در صف اول بودند و نشان دادند کوچکترین اثری از این جهت از خارج نمی‌گیرند. بهتر است ما تلاش خود را برای گسترش گفتمان لیبرال دموکراسی در بیرون و درون ادامه دهیم و از جنبش سبز حمایت کنیم


بهمن زاهدی: در رابطه با فدرالیسم قومی و زبانی می‌توان گفت که این احزاب قومی بیشتر به دنبال حکومت‌های تک حزبی و برقراری دوباره سیستم ارباب و رعیتی هستند. و به همین دلیل برای کسب اراضی بیشتری با اقوام دیگر ایران در ستیز هستند. در واقع سیستم قبیله‌ای را می‌خواهند بعنوان فدرالیسم به مردم بقبولانند. دوم این که شاهزاده بُت ما نیست و ما بُت‌پرست نیستیم و ایشان را همانند دیگر شهروندان می‌توان نقد کرد. ما به نظام پادشاهی به عنوان یک راه حل سیاسی برای آینده کشور می‌نگریم. در یک سیستم لیبرال دموکراسی پادشاه را هم می‌توان نقد کرد.

رحیمی: حکومت‌های محلی فدرالیسم نمی‌تواند باشد‌. در حکومت‌های محلی می‌توان بین مردم گونه‌ای برنامه‌ریزی کرد که قسمت‌های ضعیف کشور به قسمت‌های قوی‌تر برسند. ضمنا" رهبرانی که بدنبال فدرالیسم هستند بسیار خوب می‌دانند چه می‌گویند و فدرالیسم جز یک نقابی بیش نیست. برای نمونه در مقابل جمع که با اینها صحبت می‌کردم رفتارشان محترمانه بود ولی به محض اینکه گفتگو خصوصی می‌شد کلمه خائن را برای من بکار می‌بردند. یعنی کسی که با آنها نیست خائن است چون مثلا" کُرد است و طرفدار فدرالیسم نیست. اینها نوشته‌ها را نقد نمی‌کنند فقط ترور شخصیت بوده است و بس. در مورد کنار جمهوری اسلامی بودن یا کنار مردم بودن – باید پرسید کدام مردم؟ عده‌ای از این مردم دست به هیچ عملی نمی‌زنند. عده‌ای امیدشان به یک حمله نظامی است. یک عده‌ای از کشور دفاع می‌کنند. حال این دوستان در کنار کدام مردم هستند؟ لابد نظرشان در کنار مردمی است که از کشور دفاع می‌کنند. حکومت ج.الف بخاطر منافع خودش از کشور دفاع میکند نه به خاطر ایران ولی بهر حال در همان لحظه دارد دفاع می‌کند. ما هم گفته‌ایم موقتا" و نگفته‌ایم دایم در کنار ج.الف خواهیم بود. آیا نیروهایی که در جنگ ایران و عراق از تمامیت کشور دفاع کردند الان ننگین هستند؟ آیا افتخار نمی‌کنند؟ دفاع از کشور نه تنها ننگ نیست بزرگ‌ترین افتخار است. ما همیشه گفته‌ایم پادشاهی مشروطه می‌خواهیم. پادشاهی مشروطه این نیست که پادشاه مملکت حق‌ش از دیگران بالاتر است و هیچ کس اجازه انتقاد به ایشان را ندارد. ابدا" این طور نیست. محدودیت‌هایی که یک پادشاه بعنوان مشروطه دارد از یک شهروند عادی محدودیت‌ش خیلی بیشتر است. آنها که میگویند چگونه به خودتان اجازه دادید، ما طبق منشورمان این اجازه را به‌خودمان میدهیم.

مختاری: در فرصتی با یک دوست عضو دمکرات کردستان در مورد ایران به گفت وشنود نشستم. ایشان دمکراسی بدون فدرالیسم را برای ایران دست نیافتنی می‌دانست چراکه به قول ایشان قوم غالب قوم فارس است که باز به قول وی به شهادت تاربخ فارس‌ها دوباره چیرگی پیدا خواهد کرد. فدرالیسم قومی به این خاطر که باشندگان چهار استان کُردها هستند،دلخواه ایشان بود. جنگ موضوع دیگر بود. جهت‌گیری آقای هجری در مورد آمادگی کُردها در سه یا چهار سال پیش در همراهی با آمریکا در جنگ با ایران را این‌گونه توجیه گردید که کُردها می‌توانند کنترل نواحی کُردنشین را به عهده گیرند تا آمریکا آسوده،به دیگر نواحی بپردازد. من این عمل را هم ردیف همکاری مجاهدین خلق در کنار صدام و خیانت نامیدم که فرمودند،صدام قصدش اشغال بود ولی آمریکا حمله‌اش برای نجات ایران از دست رژیم است. گفتند استقلال نسبی کُردها بعد از جنگ اول عراق آنها را وارد معامله با صدام نمود که،با افزایش سهم پانزده درصدی نفت و رسیدن آن به سی درصدنفت در کرکوک بسیار راضی بودند که نشد. ولی در گفتگو با بوش در ازای بی‌طرفی در حمله دوم به صدام،کُردها به هفتاد در صد نفت کرکوک برای کُردها و سی درصد برای آمریکا رسیدند. از چرائی انتخاب بارزانی پرسیدم اشاره نمودند: طایفه بارزانی خون داده و مبارزه بلند مدت داشته پس شایسته‌تر است. گفتم تفاوت شما با رژیم کنونی در چیست که در آن هر فرد انقلابی،سپاهی و بسیجی چون انقلاب کرده و جنگ رفته و حافظ ارزشهای رژیم است سزوارتر است؟ از قانون اساسی که مجلس موسسان آن را تدوین کند و در آن تمامی حقوق انسان از جمله گفتن، نوشتن و آموزش به زبان مادری وحکومت محلی جا خواهد داشت سخن گفته شد. ایشان گفتند: باید نیروی بومی از مناطق فدرال که قسمتی از ارتش بوده نه زیر مجموع ارتش ملی با تمام ادوات یک ارتش نه عنوان یک پلیس محلی در قانون اساسی آورده شود تا توان پاسخگویی برابر زیاده‌خواهی قوم غالب را داشته باشد. نظر‌شان در مورد حقوق شهروندی این‌گونه بود که باید باشد اما همه خواست اقوام حقوق شهروندی نیست چرا که در اروپا سگ هم حق شهروندی دارد و چون یک اروپائی در ایران دمکرات حق شهروندی خواهد داشت و با یک کُرد تفاوت ندارد پس راه کار فدرالیسم است.

ثروت: چند پرسش در سامانه مطرح شده که به اختصار به آن پاسخ می‌دهم.
بدبختانه یا خوشبختانه حزبی که نماینده افکار آذربایجانی‌ها باشد وجود ندارد که منسجم هم باشد. شاید حزب دموکرات کردستان بتواند نماینده کُردها باشد یا بشود ولی چنین حزبی در آذربایجان نیست. در پاسخ پرسش : آیا هموطنان مرزی ما فدرالیسم را مترادف با امنیت و آزادی می‌دانند یا پیش زمینه جدا شدن؟ پاسخ من این است که فدرالیسم در ایران به نظر من یک پدیده بسیار نوینی است که فکر نمی‌کنم برای اقوام ایرانی اصلا" معنی و مفهوم واقعی خود را نشان داده باشد. ملت ایران برایش روشن نیست مرزبندی‌ها چگونه صورت خواهد گرفت. مثلا در ارومیه کُردها زیاد شده‌اند و آیا به همین سادگی می‌توانند در کنار آذری‌ها باشند؟ فکر نمی‌کنم و به صراحت بگویم بوی خون و کشت و کشتار می‌آید و فدرالیسم در ایران فلاکت و بدبختی و کشت و کشتار و وحشی‌گری بدنبال خواهد داشت. پرسش دیگر این است که آیا با اجرای منشور جهانی حقوق بشر اعمال تبعیض در جوامعی مثل ایران غیر ممکن می‌شود؟ اجرای طرح فدرالیسم بسته به کشورهای مختلف فرق می‌کند. در ایرانی که اقوام در هم آمیخته شده‌اند و فرهنگ یکسان ایرانی دارند فدرالیسم مناسب نیست. دعوا دعوای ملک و املاک است. در سال دو هزار و ده به دنبال کشور گشایی هستند. امروز ارومیه جزو کُردستان می‌شود فردا نوبت تبریز است پس فردا اگر کُردها به تهران بیایند تهران مرکز کردستان می‌شود. پرسش آخر: چرا احزاب ایرانی اصرار دارند طرح فدرالیسم در ایران به اجرا درآید و چرا از بحث در مورد منشور حقوق بشر گریزانند؟
فدرالیسم هدف کسانی است که می‌خواهند در ایران حکومت‌هایی تشکیل دهند و بر عده‌ای حکومت کنند. نمونه کردستان عراق یا جموری آذربایجان. می‌خواهند که یک فرد بیاید حکومت کند و هرکار خواست بکند در حالی که ملت ایران می‌داند که بعد از ج.ا هیچ راهی بجز حکومت دموکراسی نیست و در این صورت نیازی به سیم خاردار و تکه تکه کردن ایران نیست

موبدی: در مورد واکنش‌های بعد از قطعنامه کنگره هشتم به نظر من بسیاری معتقد شدند که پایداری و استواری این حزب و شفافیت‌ش در مورد منشور و عقایدش نشان از یک حزب جدی در عرصه عمل اجتماعی و تفکر دارد. بسیاری خشنود از اینکه برای اولین بار در تاریخ ایران حزبی لیبرال دموکرات همراه با گفتمان لیبرال دموکراسی که در میان توده وسیعی از ایرانیان رو به گسترش است همزمان شکل گرفته است. گرایش‌های سوسیال دموکرات هر چند هنوز تشکل نیافته ولی به درستی آینده خود را در رشد این حزب می‌بینند. اما در طرف مقابل آنهایی که فکر می‌کردند شاهزاده و آنها در بعضی نکات همرای هسیند و از آن طریق به اشتباه مسئله خود با حزب ما را از طریق اشتراک در شاهزاده حل شده می‌انگاشتند اکنون متوجه این خطای خود شده‌اند. واکنش‌های با حرارت همراه با ترور شخصیت که در مقاله‌های اخیر از آنها دیده می‌شود بازتاب این خیال‌پردازی نقش بر آب شده است. آنها دیر یا زود به این حقیقت که بخشی از سلطنت‌طلبان افراطی را نیز همچنان در کنار خود نخواهند داشت بیشتر آگاه خواهند شد.

همایون : به نظر من همه‌ی پاسخ‌های لازم را دوستان به منتقدین دادند. من فقط چهار مورد را اضافه می‌کنم و بعد یک نتیجه‌گیری و بعد می‌رویم سر مسایلی دیگر که دوستان مطرح می‌کنند. یکی مربوط است به فدرالیسم. دوست عزیز ما آقای تابان در زیر یکی از مطالب – همان انتخاب سیاه – که من هم چیزی نوشته بودم مرقوم فرمودند که همه اختلاف بر سر تفسیر اعلامیه جهانی حقوق بشر است. من اینجا خدمت‌شان عرض می‌کنم که در تمام اعلامیه جهانی حقوق بشر که سی و چند ماده بیشتر نیست نه یک کلمه صحبت ملیت است نه قوم است و نه ملت است و نه فدرالیسم است. همه‌ش مربوط به حقوق فرد انسانی است که قابل تفسیر نیست . هرچه آنجا نوشته شده ما قبول داریم و تفسیر نمی‌کنیم. بعد البته میثاق‌هایی است مربوط به حقوق افراد متعلق به اقوام و اقلیت‌های مذهبی و قومی. آنها هم خیلی مشخص است و قابل تفسیر نیست و آنها را هم همه قبول داریم. نه، دعوا سر تفسیر نیست. همان‌طور که دوستان گفتند یک عده‌ای تصمیم‌‌شان را گرفته‌اند و دلیل از این طرف و آن طرف می‌تراشند که آن را توجیه کنند فایده هم ندارد. بیست سالی است بحث می‌کنیم یک ذره تاثیر نکرده در یک نفرشان. نکته دوم یک آقایی که مطلب‌شان در سامانه حزب مرتبا" انتشار می‌یابد و خیلی هم کار خوبی می‌کنند قلم را با جارو اشتباه گرفته‌اند. یک جاروی کلی کشیده‌اند بر لیبرال دموکراسی با این ترتیب که اولا لیبرال دموکراسی را در عداد و کنار کمونیسم گذاشته‌اند. یکی کمونیسم است و یک لیبرال دموکراسی . آن که آبروی‌ش رفته است پس این هم آبرویی ندارد. این تعبیرشان از لیبرال دموکراسی. بعد هم چون حزب مشروطه ایران که لیبرال دمکرات است گفته در صورت حمله به ایران و بروز خطر تجزیه ایران موقتا" در کنار جمهوری اسلامی می‌ایستیم پس دیگر لیبرال دموکراسی یعنی همکاری با جمهوری اسلامی و اصلا دیگر مُرد. نه تنها در ایران مُرد نه تنها در حزب ما مُرد، ایشان تکلیف لیبرال دموکراسی را به همین سادگی در دنیا روشن کرده‌اند. یک گوشه دنیا یک حزب زیر یک خروار شرایط با هزار اما و اگر یک حرفی زده ، لیبرال دموکراسی که مساوی کمونیسم هم هست دیگر از بین رفت. این هم استدلال دوستان. یا اینکه ما جنگ خود ساخته را بزرگ می‌کنیم و هنوز که جنگ نشده است. من نمی‌دانستم با این همه مقدمات جنگ که از هر سو روی هم بار می‌شود و اعلام آمادگی‌ها در آخر ما مسئول جنگ نیز هستیم. همچنین نمی‌دانستم کار یک حزب پیش‌بینی برای آینده نیست، آمادگی برای گذشته است.
نکته آخر، یکی از همکاران که خیلی هم مورد احترام و علاقه‌ی ما است ضمن حمله و استهزاء موضع حزب در مورد حمله به ایران و به خطر افتادن تمامیت و بگانگی ملی ما به عنوان دلیل قاطع می‌فرمایند تنها جنگ دلیل تجزیه ایران نخواهد شد. مثل این است که بگوییم تنها راه کشتن سر بریدن نیست، پس سربریدن اشکالی ندارد. من البته می‌دانم داستان چیست و از کجا آب می‌خورد. دوستان روی شاهزاده حساسیت دارند و سرمایه‌گزاری می‌خواهند بکنند. می‌خواهند رهبری درست کنند از بلاتکلیفی نجات پیدا کنند فکر می‌کنند اگر یک رهبری درست شد فردای‌ش مملکت آرام و اصلاح خواهد شد. جمهوری اسلامی آب خواهد شد . ولی این حساب‌ها به نظر ما بی اساس است.
اشاره‌ای هم به سخنان دوست کُرد آقای مختاری بکنم. اگر ایشان به "قوم غالب" که من فارسی زبان اصلا خودم را قوم نمی‌دانم و یکی از افراد ملت ایران هستم، اعتماد ندارند و حکومت فدرال و ارتش مجهز می‌خواهند ما هم به وعده‌های ایشان و ایران را دوست داریم اعتماد نمی‌کنیم و زیر بار فدرالیسم نمی‌رویم.
همان‌طور که آقایان اشاره کردند من هم به این نتیجه رسیده‌ام که موضع ما موضع بسیار درستی بوده است در همه این موارد و چه تصمیم به افزودن عنوان لیبرال دموکرات، چه ایستادن در کنار جمهوری اسلامی در صورت حمله به ایران در صورت به خطر افتادن تمامیت ایران فقط به مدتی که خطر برطرف نشده است و چه در مورد فدرالیسم ما بهترین موضع را گرفته ایم و حقیقتا" بدون خودستایی باید عرض کنم که برای اولین بار است یک حزبی جرات این را دارد که تا آخر حرفش برود و هیچ مصالحه‌ای نکند که این را از دست می‌دهیم. یکی می‌رنجد یکی می‌پسندد. حزب روی اصول‌ش ایستاده. اولین بار است. چون ما سیاست را به عنوان بهره‌برداری از موقعیت و فرصت‌طلبی و استفاده و چی برای من دارد و کجای‌ش ضرر دارد و برویم ببینیم نظر مردم چیست همان را دنبال‌ش برویم نگاه نمی‌کنیم. سیاست برای ایرانی‌ها این است. ما اولین حزبی هستیم که می‌گوییم نه، نظر مردم را نمی‌دانیم. اصلا" وارد نیستیم. نظرما این است. مردم اگر پذیرفتند چه بهتر؛ نپذیرفتند تا دلیل درستی برای‌مان نیاوردند از نظر خود برنمی‌گردیم. این درس‌ها، درس عملی گذاشتن، سرمشق عملی، بسیار قیمت دارد بعد هم ایستادن جلوی نمادها و اسامی مشهور و افرادی که یا نهادهایی که مدتها مورد تعظیم و تکریم بوده‌اند و عده‌ی زیادی حالا یا درست یا غلط هزار امید به آنها دارند و تملق و چاپلوسی و تعریف‌های عجیب غریب می‌کنند بکلی بی‌سابقه است. این مصدقی‌ها هنوز یک کلمه حاضر نیستند راجع به مصدق حرف راست ولی نه چندان خوش آیند بشنوند بعد از پنجاه سال. ولی ما نه، جرات داریم حرف‌مان را می‌زنیم هیچ‌طوری هم نمی‌شود و نخواهد شد. باید این جوری سیاسیت را دنبال کرد.
اما نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که؛ یک جایی نوشتم ایرانی‌های بیرون – نیروهای مخالف در بیرون- بیش از اندازه فرصت دارند و در ایران کمتر از آن فرصت دارند و این درست است. حقیقتا" مردم در ایران گرفتارند و درگیر روزانه‌اند با جمهوری اسلامی و وقت پرداختن به این چیزها ندارند. در ایران کسی راجع به اینکه چهار استان ایران؛ ایلام و آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه جزء کردستان هستند بحثی ندارد اصلا" مطرح نیست این حرف‌ها. البته دوستان فراموش می‌کنند که در آذربایجان غربی و ایلام به هیچ وجه تکلیف روشن نیست و جنگ است. یک عده دیگر می‌گویند مال ماست. حتی کرمانشاه هم متحد الشکل نیست. حال این را می‌گذاریم کنار. منظورم این است که این بحث بیشتر بیرون جریان دارد و گرم است. در ایران هر چه به من می‌نویسند دوستان ایرانی، یا صحبتی می‌شود اصلا" این مسایل مطرح نیست و این است که ما خیلی دیگر به این موضوعات نپردازیم و رهای‌ش کنیم چون این بحث‌ها فایده ندارد. من در حدود هژده سال است مشغول این بحث‌ها هستم و هیچ نتیجه‌ای نگرفتم واقعا" هر روز هم موضع دوستان سخت‌تر شده است این است که من دارم می‌کشم کنار و به مسایل مهم‌تری می‌پردازیم.
یک موضوع دیگری که کم کم با آن روبرو خواهیم شد این است که این حزب پیام‌ش را بیش از این‌ها باید به مردم برساند تاکنون ما زیر سایه وارث پادشاهی بودیم هر چه ما می‌گفتیم منتسب به او می‌کردند خود ما اصلا" به حساب نمی‌آمدیم. اشکالی هم نداشت. حالا باید بترسیم که حرف‌های شاهزاده را به ما منتسب کنند بعضی دوستان فکر می‌کنند ما رقابت داریم با شاهزاده. نه، ولی یک حزب موجودیت مستقلی است و الا می‌رفتیم مثل بقیه سلطنت‌طلب‌ها می‌شدیم. ما حرف‌های خاص خود داریم و می‌خواهیم قوی‌تر بشویم. هیچ اشکالی ندارد که این حزب بخواهد از زیر سایه یک فرد بیاید بیرون و افراد جدیدتری را جلب کند به ویژه که اختلاف جدی سیاسی هم پیدا کرده‌ایم. چرا اصلا" این حزب تشکیل شده است؟ اگر حزب بله قربان است، درست فرمودند است – که حزب نشد. این است که دوستان جرات کنند و نظر خودشان را و نظر حزب را بگویند. لازم نیست به کسی بربخورد. هر کس مسئول حرف‌های خودش است. اگر کسانی در حزب با این نظرات موافق نیستند به قول آقای اشکان بیایند در دفتر پژوهش با هم بحث کنیم.
آخرین نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که قدر این تحولی را که نه تنها در حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) بلکه در فضای سیاسی بیرون و فضای سیاسی درون داریم به وجود می‌آوریم بدانند. این حزب خیلی بیش از اندازه‌های خودش حجم خودش تاثیر دارد و این را باید دنبال کرد. رسالت ما این است نه اینکه دنبال یک نفر راه بیفتیم و حلوا حلوا کنیم. کار ما دیگر این نیست و هیچ وقت هم نبوده است برای اینکه چشم اندازهای بکلی وسیع و تازه‌ای به روی حزب باز شده است. تماس دوستان با دگراندیشان به خصوص باید بیشتر بشود. این گروه سوسیال دموکرات، اینها تکلیف‌شان معلوم نیست و شکل خاصی نگرفته‌اند و با لیبرالیسم هم کم و بیش مشکل دارند و روشن نیستند. در حالی که پایه قوی لیبرالیسم سیاسی دارند. بلکه زمینه‌های همکاری بیشتری در این دو گروه پیدا بشود چون معقول‌ترین نیروهای مخالف باز همین‌ها هستند یعنی چپ میانه و راست میانه. ما باید آن راه میانه را رها نکنیم. ایران با طرز تفکر‌های تندرو قابل اداره نخواهد بود. یکی از نکته‌هایی که ما خیلی تاکید کرده‌ایم همین است که هیچ کس در یک دموکراسی به حداکثر خواست‌های‌ش نخواهد رسید. نباید برسد و گرنه این دموکراسی نیست و همه چیز یک طرفه می‌شود. همه باید یک جاهایی کوتاه بیایند و ما به اندازه کافی در همه زمینه‌ها کوتاه آمده‌ایم پیش پیش و حالا نوبت دیگران است. نخواستند اشکالی ندارد و ما کارمان را کرده‌ایم و این روحیه را ما باید گسترش بدهیم و ادامه دهیم.

موضوع سخنرانی نشست آینده : جنبش سبز و چشم اندازهای آن

سخنران : آقای آهنیان

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites