گفتاوردی از زنده یاد داریوش همایون:
" ... یک کشور مدرن هیچ مشکل ناگشودنی ندارد. هنگامی که در جامعهای افراد دارای حقوق یکساناند؛ و هر کس هر عقیدهای میتواند داشته باشد و به هر زبان بخواهد بگوید و بنویسد و انتشار دهد؛ و اداره و تصمیمگیری غیرمتمرکز است، دیگر اقلیت حقوقی به معنی تبعیض وجود ندارد و اقلیت عددی به هیچ حقی آسیب نمیزند. در چنان جامعه همسودی، رضایت حکومت شوندگان از نظام سیاسی بر پیوندهای تاریخی و فرهنگی میافزاید و گرایشهای تجزیهطلبانه را بیربط میسازد. تا آینده قابل پیشبینی، روزی مردمان ایران از دو سه استان فراهم خواهد شد و معلوم نیست اگر درآمد نفت و گاز نباشد از کجا میباید به توسعه استانهای کوهستانی و بیابانی رسید؟ کسانی که میگویند هر کس هر جا نشسته، یا ادعا میکند نشسته است، حق دارد هر چه را در آنجاست بردارد و به راه خود برود لابد میپندارند بقیه مردم رمه گوسفندند و خواهند گذاشت گروهی با سرنوشت یک کشور دست کم سه هزار ساله که نامش ایران است و بوده است بازی کنند. چپمیانه ایران اگر به نظام دمکراتیک چندگانه(پلورال) و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای حقوق قومی و مذهبی می اندیشد هیچ مشکلی در مساله قومی با راست میانه ندارد. در سازماندهی اقتصاد و عدالت اجتماعی هم ندارد. (صد سال کشاکش با تجدد ص 196)
در این نشست بعد از گفتگو درباره نظرات ابراز شده برخی از هموندان حزبی؛ پرسشی مورد بحث گذاشته شد که در فرصت باقیمانده بدان پرداخته شود. هموندان حزبی پیشنهاد کردند در مورد "عدم تمرکز" در نشستهای آینده بحثی صورت گیرد.
آیا فدرالیسم یکی از اصول دموکراسی است؟
بردیا: در طول تاریخ در مورد دمکراسی تعاریف زیادی شده است و بار معنایی متفاوتی گرفته است. بطور کلی دو معنای شاخص دمکراسی که یکی از دوران کلاسیک و عصر افلاطونی که تعاریف سقراطی و افلاطونی است و دیگری تعریف دوران همروزگار از روسو پذیرش بیشتری یافته است. هیچ یک از این تعاریف؛ در هیچکدام نمیتوان فدرالیسم را بعنوان یکی از اصول دمکراسی برشمرد. اما با توجه به همه معانی که در مورد دمکراسی وجود دارد یک سری اصول؛ اصول مشترکی هستند که در همه تعاریف به نسبت شناخته شدهاند. برابری سیاسی؛ آزادی سیاسی؛ که شامل آزادیبیان و نظارت همگانی است، اصالت قانون، که جلوی خودکامگی را میگیرد و نظارت بر حاکمان را باز تعریف میکند؛ اصل حاکمیت مردم از همه مهمتر که به گروهی بودن اقتدار و سپس به مشارکت سیاسی مربوط میشود و البته ما در کشورهای دمکراتیک بر مبنی دموکراسی، درجهبندیهایی را ناظر هستیم. فرصتهای برابر سیاسی آخرین موردی است که بعنوان شاخص حکومتهای دمکراتیک در دنیا شناخته میشود.
ولی فدرالیسم به چه معنا است؟
فدرالیسم در یک تعریف، دولتها یا استیتهای کوچک توافق میکنند که با هم زیر یک چتر یک کشور، یک طیف بزرگ را بسازند. اشتباهی بعضیها در تعریف فدرالیسم میکنند و میگویند فدرالیسم آغاز راه تجزیه است. این حرف اشتباه است. فدرالیسم خود تجزیه است در ایران. به این دلیل که برای این که یک کشور فدرال داشته باشیم نخست باید یک کشور کنفدرال داشته باشیم، فرایند فدرالیسم را باید طی کنیم. دوستی گفتند ما اگر در جوامع بینالمللی بگوئیم فدرالیسم غیردموکراتیک است میخندند. این حرف از نظر علمی نادرست است به این علت که شما در هر محفل بینالمللی بپرسید فدرالیسم گزیدار دمکراتیک هست یا نه؛ نخست از شما میپرسند در چه کشوری؟ اگر آن کشور وجود داشته باشد مشخصا" یک گزیدار دمکراتیک نمیتواند باشد. اما اگر حاکمیت نداشته باشد این گزیدار دمکراتیک است.
موبدی: فدرالیسم جزو اصول دمکراسی نیست. اما رای دادن مردم به هر چیزی دمکراتیک است. اگر گفته شود فدرالیسم جزو اصول دمکراسی است (همان که قومگرایان و ملتسازان و تجزیهطلبان اصرار دارند) معنیش این است که کشورهایی که فدرال نیستند دمکراسی نیستند چون اصول دمکراسی را که ظاهرا یکیش فدرال است را ندارند. با این فرض کشور انگلیس و فرانسه باید بروند فدرال شوند تا دموکراسی داشته باشند. تدوین کنندگان منشور جهانی حقوق بشر حرفی از لزوم فدرالیسم به میان نیاوردهاند چون اصولا چنین استنتاجی به تناقض میرسد. این که بعضیها صحبت از ناکافی بودن منشور جهانی حقوق بشر میزنند یکیش بهمین دلیل است که میدانند نه دموکراسی چنین اصولی دارد و نه منشور حقوق بشر.
احسانی پور: کنفدراسیون بر حسب توافق است. توافق میکنند در کنار هم بایستند و در کنار هم باشند. حاکمیتهای مستقل دارند. میتوانند از هم جدا بشوند. این بحث مهمی است و میتوان سر فرصت بیشتر به آن پرداخت.
بهمن زاهدی: واژه فدرالیسم خیلی نسبی است. مثل آن واژه لیبرال، در جاهای مختلف جهان برداشتهای مختلفی از این واژهها میکنند. چون فدرالیسم نسبی است میتواند در آمریکا جواب بدهد ولی در یوگسلاوی سابق جواب نداده است. در ایران مسئله ما کاملا چیز دیگری است. تجربهای که داریم نشان داده است که اکثریت چپهای ایران هنوز به دنبال خواست لنین هستند و این رابطه سنگین چپ ایران با تجزیهطلبها را نمیشود کتمان کرد.
رحیمی: فراموش نکنید این فدرالیسمی که صحبت میشود فدرالیسم قومی زبانی است. این در کل بر ضد هر چه دمکراسی، هر چه حقوق بشر؛ هر چه لیبرالیسم است. در منشور حقوق بشر هرگونه تبعیضی یا هرگونه اشارهای به رنگ، زبان، دین، به جنسیت ضد حقوق بشر است. باز هم بهتر است تاکید شود فدرالیسم در ایران قومی- زبانی است. در ضمن فدرالیسم به معنای عدم تمرکز نیست اتفاقا" به معنای تمرکز است کشورهایی که از هم جدا هستند اینها در یک جا به تمرکز میرسند که همان فدراتیو را تشکیل میدهد. همه دوستان چپ دنبال تجزیه ایران نیستند. فراموش نکنیم افرادی از آنها بسیار در مورد تمامیت ارضی ایران نوشتند مثلا آقای امیرخسروی از آنها هستند و آقای همایون از مقالههای ایشان استفاده میکردند. همه را به یک چوب نباید راند.
اشکان: در مورد لیبرالیسم ممکن است برداشتهای متفاوتی باشد وقتی آن را محدود میکنیم به حقوق بشر، یک معنا دارد. برای همین است که میگویند لیبرالیسم سیاسی ( قوانین حقوق بشر) یک معنا خواهد داشت. همهی این صحبتها یک معنی استاندارد دارد و نمیتواند متفاوت باشد.
نشست آینده :
یک: گزارشی از وضعیت کردستان عراق
دو : "عدم تمرکز" چیست؟
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
امیر صیاد
فرض اصلی در گفتمان فوق محور بودن انتخابات بعنوان بیان اراده جامعه است واگر این فرض مورد تردید یا چالش قرار گیرد و رد شود بایستی بدنبال بدیل و یا آلترناتیوی برای انتخابات باشیم تا به بحث فدرالیسم و به تبع آن دموکراسی که اصل است برسیم .
رأی دادن اشخاص مانند هر عمل حقوقی و یا اقتصادی برای آنکه خالی از خلل باشد مستلزم شرایطی است که عدم وجود هرکدام از آنها رأی را بی اعتبار و بی اثر میکند. صرفنظر از شرایط محیطی مانند نبودن اضطرار, اجبار, غرض, تدلیس و خدعه که چندان با شرایط قانونی فردی هم بی ارتباط نیستند شرایط اصلی عبارتند از اهلیّت شخص , مجاز بودن, آگاهی و اشراف به موضوع و مهمتر از همه قبول مسئولیت و پذیرش نتایج مثبت و یا منفی کار از طرف او. در انتخابات (صندوقی) اکثر این شرایط غیر عملی است و این موضوع آگاهانه از سوی عنصر سیاسی نا دیده گرفته میشود چون او بدنبال کسب نتیجۀ دلخواه خویش است. به همین دلیل جامعۀ سیاسی متلاطم و شکننده است بخصوص زمانی که عامل تخریب چه در محل و چه در نظام کلّی دست بالا را داشته باشند.
چنانچه مایل به اطلاع از ادامۀ بحث و پیشنهاد راه حل میباشید به این لینک مراجعه فرمائید.
mardomray.blogspot.com
June 19, 2011 10:18:22 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود و عرض احترام
یک ضربالمثل قدیمی هست، می گویند مرگ خوب است اما فقط برای همسایه.
اروپاییان از سالیانی پیش شروع به برداشتن حد و مرزهای بین خودشان کردند ودر جهت هرچه بزرگتر کردن اروپا تلاش می کنند تا جایی که همه اروپای شرقی وغربی تبدیل به یک اروپای یکپارچه شود.
حال این چه سیاستی است که عده ای به هر دلیل برطبل فدرالیزم می کوبند بدون هیچ توجهی به خیزش ملی وخواستهای جنبش آزادیخواه. پاشونو توی یک کفش کردند و می گویند مرغ فقط یک پا دارد واون هم فدرالیزم است وبس. هر چی بهشون می گیم باباتون خوب مادرتون خوب دست بردارید، ولی مگه بخرجشون میره؟ تا بلاخره از چند نفر آلمانی پرسیدم چی شد که شما شکل فدرالیزم را برای کشور آلمان برگزیدید؟ گفتند، برای اینکه اقوام آلمانی بدلایل گوناگون درگیر جنگهای خونین بودند. آلمانها باخود اندیشیدند چگونه می شود به خونریزی پایان داد وهمچنین کشور آلمان را از هم کسیختگی نجات داد و یک کشور مقتدر ساخت؟برای آلمانها فدرالیزم تنها راه باقی مانده در جهت گرد هم آوردن اقوام زیر یک چتر ملی ویگانه بود. در حالی که ما یک کشور یکپارچه داریم، هیچ دلیل عقلی وجود ندارد در جهت فدرالیز قدم برداریم ، وانگهی ما اقوام ایرانی هرگز اختلاف در همزیستی نداشته واکنون نیز نداریم پس نیازی هم به فدرالیزم نمی توانیم داشته باشیم.عقلانی هم نیست. در ضمن اقوام ایرانی از فرهنگ مشترک وانکار ناپذیر وجدایی ناپذیر برخوردارند مثل سنتها وجشن های ایرانی که همه اقوام مشترکن دارند . اقوام ایرانی با وصلتهای خانوادگی در طول تاریخ واکنون بیش از پیش ثابت کردند هیچ سیاستی قادر به جدایی انداختن بین انها نیست. علاوه بر اینها مصلهت ملی ومنافع ملی ایرانیان فقط در پایداری یکپارچکی ایران است نه اینکه کوچکتر شدنش. اگر این اقتدار ملی ضعیف تر شود بزیان همه ایرانیان است. تنها راه رستگاری ومانگاری، در کنار هم زیستن با حقوق فردی برابر است.
حزب مشروطه خواهان (لیبرال دمکرات) گنجینه ای در دست دارد آن هم چیزی نیست جز نوشته های زنده یاد آقای دکتر داریوش همایون، و منشور حزب مشروطه و اعلامیه جهانی حقوق بشر.
من فکر می کنم طرف داران و اعضای حزب مشروطه توانایی انجام خیلی کارهای سازنده را دارند. به اندازه کافی افراد ایران دوست، آزادیخواه، باهوش ومتخصص وبا انرژی وجود دارد.
یک پرسش را نباید فراموش کرد ان هم این است.
چه کسانی از فدرالیزم شدن ایران سود می برند؟
از چه راه هایی قادر به بدست اوردن این سود ها می شوند؟ می شود پرسش طرح کرد و پاسخ عقلانی را دریافت.
پیروز باد خیزش ملی
پاینده ایران
June 18, 2011 07:36:18 PM
---------------------------
|