تا آنجایی که به بحث امروز بر میگردد، من فکر میکنم که بهتر است قبل از هر چیز اینرا روشن کنم که موضوعی که ما درباره آن صحبت میکنیم، موضوع سرنوشت میلیونها بشر، میلیونها انسان که در ایران زندگی میکنند هست. و این برای من و حزبی که از سوی آن به اینجا آمده و سخنرانی میکنم، شاید خیلی از شماها ما را میشناسید، با فعالیتهای ما آشنا هستید و یا با فعالیتهای خود من آشنا هستید، برای ما اصل این است که آن مردمی که در آنجا زندگی میکنند، جوانهایی که در آن مملکت دارند نفس میکشند، بچههایی که در دوران به حکومت رسیدن جمهوریاسلامی چشم به دنیا گشودند و این حکومت را دیدهاند و بجز خشونت، بجز تجاوز، بجز بیحقوقی، بجز بیحرمتی چیزی را ندیدهاند، ما چکار میتوانیم بکنیم. چگونه نسلی که مبارزه کرده، نسلی که سالهاست دارد مبارزه میکند، متأسفانه باید بگویم ما ها که باصطلاح پیر شدیم، حرفمان، پیاممان، آیندهای که از آن دفاع میکنیم به این جوانها چیست.
به سخن میخواهم بگویم که مخاطبین من، مخاطبین سخنرانی من، امروز جوانانهای ایران هستند. جوانهایی که دختر و پسر، دو سال قبل آمدند به خیابان و در تظاهراتهای مختلف شرکت کردند. مخاطبین سخنرانی من، دوستان ندا آقاسلطان و سهراب هستند که کماکان در ایران دارند مبارزه میکنند و الآن درگیر یک اوضاع متلاطم سیاسی هستند و من که بالاخره عمری از من گذشته، من که در یک انقلابی دیگر در حکومت قبلی شرکت کردم و الآن خیلیها برمیگردند میگویند که آیا نتیجه آن انقلاب باید این میشد؟ من میخواهم در اینجا جواب بدهم و بگویم که: بعد از اتفاقاتی که در دنیا افتاده، اتفاقاً در روزی مانند امروز که در برمن داریم سخن میگوییم، دنیا چیزهای زیادی را دید، اتفاقات زیادی را دید و من میخواهم روی یکی از این مسائل تأکید کنم و آن حرمت خیابان است. مردم میآیند به خیابان و صدای اعتراضشان را علیه دولتها در سراسر دنیا دارند اعلام میکنند. منِ نوعی که در انقلاب شرکت کردم، 17 سالم بود آن موقع، و میگفتم باید آزاد باشم، باید بتوانم کتاب بخوانم، باید بتوانم نقد کنم، باید بتوانم فرح پهلوی را نقد کنم بدون اینکه بترسم از ساواک آن موقع. ما انقلاب کردمی و من میخواهم در اینجا از حرمت انقلاب دفاع کنم.
خیلیها به ما گفتند که انقلاب یعنی خشونت. در حالیکه اینطوری نیست. الآن دنیا چرخیده به طرف اینکه میلیونی اگر بروی توی خیابان دستت را بدهی به دست دیگر و بگویی «سرنگون باد حکومتهای دیکتاتور»، نه فقط در ایران بلکه در مصر، در تونس و در خیلی جاها و نه فقط در کشورهایی نظیر ما حکومتهای دیکتاتور بلکه در والستریت، بلکه در فرانکفورت، مردم میروند و حرف دلشان را میزنند. من آمدهام اینجا از حرمت دلهای مردم دفاع کنم و بگویم هی چیزی مقدس نیست. نه آسمان، نه پرچم، نه خاک. انسان مقدس است. من آمدهام اینجا بگویم سالهای سال است ما داریم مبارزه میکنیم و میگوییم که اگر از آیندهای در ایران بشود حرف زد، آیندهای است که همه بتوانند زندگیشان را بکنند. حرف دلشان را بزنند و کسی معترض نشود. آزادی مطلق بیان وجود داشته باشد. به یک معنا، امروز در موردی دارم صحبت میکنم که انقلاب بر حق است. عادیترین، راحتترین و بیدردسرترین نحوه برخورد با حکومتهای دیکتاتور انقلاب است و من آمدهام امروز اینجا بگویم که از انقلاب علیه حکومتاسلامی دفاع میکنم. متأسفانه انقلابی که نسل من کرد شکست خورد. ضد انقلابی آمد سر کار که این فجایع را ببار آورد. من کسی هستم که سالهای سال است جریانی را نمایندگی میکنم که گفته حکومت اسلامی فاشیزم است. حکومتی که دارد میگوید دستور از خدا میگیرم و هیچکس نمیتواند برخلاف مقررات اسلامی رفتار بکند، یک فاشیزم کامل را به همراه چوبه دار و سنگسار و اعدام و تجاوز و زندان در ایران تسلط داد. من جریانی را نمایندگی میکنم که گفتیم از روز اول، که فاشیزم اسلامی قابل اصلاح نیست. من جریانی را نمایندگی میکنم که از روز اول گفتیم باید مردم انقلاب کنند. باید حکومت اسلامی بیافتد. ولی در عین حال ما دیدیم 33 سال است این حکومت با چوبهدار و با اعدام نفس میکشد و دولتهای غربی و تمام سیستمی که الآن دارد در دنیا کار میکند با آنها همکاری کردند. سکوت کردند، چشمشان را بستند و یکی بعد از دیگری جنایت در آن جامعه اتفاق افتاد. من آلان آمدهام اینجا ... درست چند شب قبل بود که از زندان به من زنگ زدند و کسی که زیر خطر اعدام هست با من صحبت میکند و میگوید خانم احدی، زندانیان زیادی با هم صحبت کردیم، زندانیان اصلاحطلب، زندانیان چپگرا، زندانیانی که از بهائیها هستند، زندانیانی که از حزب پان ایرانیست هستند، ما همه باهم داریم میگوییم که در دنیا یک حرکتی را سازمان بدهید، متحدانه همه با هم کار کنید و یک غوغایی بپا کنید که توجهها به زندانها و نقض حقوقبشر در ایران جلب بشود.
کسی که از درون دیوارهای زندان دارد برای من گزارش میدهد، کسی که محکوم به اعدام است و به من زنگ میزند و میگوید خانم احدی، یک پیام دارم از یک زن و شوهری که در زنداناند و اصلاحطلب هستند، لطفاً اینرا بنویس و در سطح دنیا پخش کن. ولی خودش محکوم به اعدام است. آنها از ما میخواهند در درون زندان میخواهند که ما متحدانه یک کاری بکنیم علیه جنایاتی که جمهوریاسلامی انجام میدهد. وقتی پیام از زندان میآید بیرون و وقت رو به جامعه مطرح میشود، بعداً اختلافات و بحثها شروع میشود. کی دارد این کار را میکند، اصلاً راست میگوید یا نه، کدام جریان میخواهد سوء استفاده بکند ...
من میخواهم بگویم کسی هستم که از وحدت همه احزاب و همه سازمانها علیه جمهوریاسلامی و علیه جنایات جمهوریاسلامی دفاع میکنم.
کسی هستم که فکر میکنم دنیا باید دخالت بکند در مورد وضعیت ایران ولی کسی هستم علیه تحریمها، علیه جنگ و علیه این سناریویی که دولتهای غربی ممکن است در ایران راه بیاندازند ولی در عین حال میخواهم بگویم که حتماً باید دخالت کرد، به نوعی که به مردم لطمه وارد نشود منتها دولتهای غربی میتوانند جمهوریاسلامی را از نظر سیاسی منزوی کنند، سفارتخانههایش را ببندند. این چیزی است که سالهاست من دارم میگویم و خیلی هم دیر شده. فقط نه در این جلسه، من مقامات دولتها را ملاقات کردهام، رئیس اتحادیه پارلمان اروپا، یک زنگ به او بزنم، فردا میتوانم بروم پیش او بنشینم و بارها رفته و با آنها صحبت کردهام. ولی دولتهای غربی منافع دیگری دارند. من میخواهم در این جلسه بگویم که آنها هنوز میخواهند جمهوریاسلامی سر کار بماند. آنها هنوز میخواهند اصلاحات بکنند. آنها هنوز دنبال کسانی میگردند که بگویند یک ذره بهتر. دنبال کسانی که بخشی از آن حکومت بودند و الآن با تیپا آنها را انداختهاند بیرون و دارند دنبال یک آلترناتیو میگردند که در ایران انقلاب نشود؛ که همه چیز از نظر آنها بهم نخورد؛ که آینده ایران طوری باشد که آنها میخواهند در ایران سازمان بدهند. پس جواب من به کسی که از زندان زنگ میزند این است که من معتقدم یک جامعه چند میلیونی، چه آلمان باشد چه ایران، گرایشات مختلف دارد. منافع مختلفی را ما میبینیم و شاهد جنبشهای مختلفی در جامعه هستیم. من میخواهم به جوانها در داخل ایران بگویم که باید فهمید، منافع مختلف گرایشات مختلف را سازمان میدهد و این گرایشات احزاب مختلفی را از دلش خودشان بیرون میدهند.
پس یک اصل این است که باید به رسمیت شناخت، هر جامعهای بسازیم فردا در ایران، احزاب مختلف باید در آن باشد. باید با احزاب مختلف کنار آمد. آینده ایران، مطلقاً به نظر من نمیتواند آیندهای باشد که یک حزب به قدرت رسید به بقیه بگوید ساکت. این امکانپذیر نیست. تجربه در ایران ثابت کرده و مردم دیدهاند و در قرن بیست و یک جوانانهایی که در آن مملکت دارند زندگی میکنند باید به نظر من اینرا درک کنند که آیندهای که در ایران داریم از آن دفاع میکنیم باید مبتنی بر این خواسته ها باشد: آزادی مطلق بیان، برابری زن و مرد، لغو کامل قوانین اسلامی، جدایی کامل مذهب از آموزش و پرورش، برابری کامل بین زن و مرد، و تمام ای خواستهها به نظر امکانپذیر است در ایران اگر دولتهای غربی با همین برنامه جنگ، با همین تحریمی که به مردم ایران دارد فشار میآورد و در ادامه آن الآن میبینیم سناریوسازی، آلترناتیوسازی، خودشان را دخالت ندهند در سرنوشت ایران.
به نظر من دارند آلترناتیو میسازند همانگونه که برای لیبی انجام دادند، همان حالتی که سعی کردند در مصر خودشان را دخالت بدهند. ما میتوانیم در مورد مصر و لیبی حرف بزنیم که چه اتفاقاتی در آنجا افتاد. و مثلاً نقد من در این مورد چیست. چگونه انتخابات اتفاق افتاد، چگونه مردم را وادار میکنند طوری انتخابات بکنند تا اسلامیها رأی بیاورند و چگونه اسلامیها پول خرج میکنند که به قدرت برسند. ولی یک چیز را هیچوقت فراموش نکنید، جامعه بشری رسیده به نقطهای که دیگر حکومتهای دیکتاتوری و حکومتهای ایدئولوژیک را نمیپذیرد. من آمدهام اینجا بگویم خیلیها به ما نقد میکنند، خیلیها به من حمله میکنند و میگویند حزب کمونیست کارگری ایدئولوژیک است و میخواهد یک حکومت توتالیتر بیاورد سر کار. ابداً. حزب کمونیست کارگری ایران یک حزبی است که از سیاستهای معینی دفاع کرده در ایران و دفاع میکند و ما میگوییم که انقلاب باید حکومتاسلامی را سرنگون بکند. چپ یک گرایش قوی در ایران است. نه اینکه یک نفر طرفدار حزب من باشد یا نه، بلکه گرایش چپ، یک گرایش قوی است در ایران. گرایشی که میگوید زن و مرد برابرند، گرایشی که احترام به انسان را نمایندگی میکند، گرایشی که میگوید همه انسانها باید مرفه باشند و زندگی کنند و از زندگی خودشان لذت ببرند. این گرایش قوی است. در عین حال، جنبش دیگری در ایران هست، به نام جنبش ملی – اسلامی. باید این جنبش را به رسمیت شناخت به نظر من. جنبشی که میگوید اسلام خوب است و یک حکومت بهتر اسلامی میتواند بیاید سر کار. اسلام بخشی از فرهنگ ماست. و جنبشی که وجود دارد در ایران و میخواهد یک حکومت مشروطه سلطنتی را بیاورد سر کار. بحث من این است که این جنبشها وجود دارند. این جنبشها محک خودشان را دارند میزنند. ما باید بتوانیم راحت بنشینیم و بحث کنیم و هر کس آلترناتیو خودش را مطرح کند. از نظر من آلترناتیو چپ در ایران خیلی شانس دارد بخاطر اینکه دنیا روی آن چرخیده است. بخاطر اینکه نفس انقلاب حرمت پیدا کرده. بخاطر اینکه نفس دخالت بشر در سرنوشت خودش حرمت پیدا کرده. من آمدهام اینجا بگویم که اگر در آینده ایران یک چپ یا کمونیست بپرسد از چه حکومتی دفاع میکنی، خواهم گفت حکومتاسلامی سرنگون و باید در ایران انقلاب بشود. همه آزادیها و رفاه و همه برابریها باید تقدیم آن مردم بشود و این چگونه امکانپذیر است.
بر میگردند میگویند شما شعار میدهید. پس فردا به قدرت برسید چه خواهید کرد؟ به نظر من باید در مورد همینها هم حرف زد. من از حکومتی دفاع میکنم و فکر میکنم الان در دنیا الگوهای آن دارد نشان داده میشود، حکومتی که مردم مستقیماً بتوانند دخالت داشته باشند. ما در آلمان زندگی میکنیم. الآن رئیس جمهور آلمان استعفا داده و بحثی که در مطبوعات هست این است که چرا مستقیم انتخاب نمیکنیم؟ چرا احزاب باید رئیس جمهور را انتخاب کنند؟ و این بحث طرفدار دارد در آلمان. من طرفدار دمکراسی مستقیم هستم در ایران آینده. من طرفدار این هستم که کسی قول ندهد و فردا بزند زیرش. چون مردم این را دیدهاند. بارها و بارها قول داده شده و بعد گفتهاند به خاک توهین کردی، به پرچم توهین کردی، به خدا و پیغمبر توهین کردی، به کمونیزم توهین کردی.
میگویند که اتفاقاتی که در شوروی و کره شمالی میافتند، طرفدار این نوع حکومتها هستید. ما میگوییم نخیر، ما هیچکدام از این حکومتها را قبول نداریم. ما حکومت ایدئولوژیک را قبول نداریم. ما آمدهایم اینجا بگوییم که مردم را باید آنقدر به رسمیت شناخت، جوانهای ایران را که با دنیا طرف هستند و ارتباط دارند باید آنقدر به رسمیت شناخت که به آنها گفت حق داری که از آزادی، حرمت، برابری، از عشق و سکس داری دفاع میکنی. حق با توست که اگر حکومتی وجود داشته باشد در دنیای اینترنت، بنشینی توی خانه شهردار انتخاب کنی، و پس فردا اگر مطابق خواستههای شما رفتار نکرد، دوباره یک کلیک بزنی و او را برکنار کنی. به نظر من این امکان پذیر است. من دارم از آینده ای در ایران دفاع می کنم، تا آنجایی که به بحث امروز بر می گردد، ما مخالف تحریم هایی هستیم که مردم را در بر گرفته ولی این مطلق نیست. ما میگوییم اگر سپاه پاسداران را تحریم میکنند، از تکنولوژی پیشرفته هستهای جمهوریاسلامی را تحریم میکنند بسیار خوب، ولی تحریمهایی که باعث بشود مردم فقر و بدبختیشان بیشتر بشود، ما قبول نداریم. ما جنگ را قبول نداریم و مخالف جنگ هستیم. جنگ باعث خواهد شد که یک وضعیت فوقالعاده دراماتیک در منطقه و ایران پیش بیاید و در آن شرایط باندها و گروهها و دستجاتی که با اتکای اسلحه میتوانند یک سرزمینی را بگیرند و مردم را تحت فشار بگذارند شانس بیشتری خواهند داشت. ما طرفدار انقلاب در ایران هستیم و فکر میکنیم که دنیا در سرازیری انقلاب قرار گرفته و ما طرفدار دخالت مردم هستیم و در آینده ایران ما از این دفاع میکنیم که یک حکومت انسانی بر سر کار بیاید که حقوق مردم را به رسمیت بشناسد و از روز اول اعلام بکند که همه با هم برابرند و زندگی انسانی نباید استثمار بشود. چرا نباید بهداشت مجانی باشد؟ چرا نباید رفت و آمد مجانی باشد؟ چرا نمیشود رفاه و امنیت را به آن جامعه آورد؟ میشود. اول باید احزاب جرأت کنند این حرفها را بزنند و دوم همین حزب که من باشم، دارم میگویم که از طریق مردم و شوراها میشود کنترل کرد، میشود رأی داد، میشود دمکراسی مستقل سازمان داد، و همه اینها به نظر من امکانپذیر است.
بنابراین در آخر صحبتهایم میخواهم این را بار دیگر تأکید کنم، همانطور که در اول صحبت گفتم، ما باید بر علیه جنایاتی که جمهوریاسلامی می کند، بر علیه اعدامها و سنگسارها، بر علیه تجاوز. اتفاقاً چوبه دار راه نفس کشیدن جمهوریاسلامی است. من معترض هستم، من منتقد هستم، من مدعیام که نباید بگذاریم کسی را اعدام بکنند. ما نباید بگذاریم سعید ملکپور را اعدام بکنند. همین فردا. ما نباید بگذاریم جمهوریاسلامی با برپا کردن چوبهدار مردم را در تهران بترساند تا اینکه مانع از این بشود که بیایند انقلاب کنند. بنابراین کسانی که طرفدار انقلاب هستند به نظر من ما میتوانیم متحد بشویم. بر میگردم به همان حرفی که از درون زندان برایم آمد. متحد بشوید علیه اعدام، علیه جنایات جمهوریاسلامی. ولی ما نمیتوانیم متحد بشویم در مورد آینده ایران. هر کس باید حرف خودش را بزند و ما باید اینرا به رسمیت بشناسیم که گرایشات، جریانات و احزاب سیاسی مختلف وجود دارند. این احزاب باید بیایند حرف خودشان را بزنند و راه حل ارائه بدهند. به نظر من آینده ایران آینده روشنی است، مردم ایران مردم روشنی هستند، تجارب خیلی زیادی دارند، دنیا، اینترنت، فیس بوک و ... همه اینها به ما کمک کند که یک آینده خوب در ایران بسازیم. من طرفدار تقدس انسان و فقط تقدس انسان هستم، نه تقدس خاک، نه تقدس سرزمین، نه تقدس پرچم. من طرفدار این هستم که یک حکومت انسانی در ایران بر سر کار بیاید و از طریق شوراها و دخالت مستقیم، از طریق اینترنت، از طریق فیسبوک، این رهبرها کنترل بشوند. این بنظر من امکان پذیر است و فراخوان ما به جوانان ایران این است که از این آلترناتیو دفاع کنیم.
خیلی متشکرم.
این نشست به دعوت حزب مشروطه ایران (لیبرال - دمکرات) شاخه برمن در تاریخ 19 فوریه 2012 انجام شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزداني
با درود
ضمن قدردانی از تلاشهای حقوق بشری خانم مینا احدی باید این حقیقت را نیز گفت که از شنیدن واژه کمونیست و کمونیست کارگری بیچاره کارگر که نمیدونه کمونیست خوردنی یا نوشیدنیه یاد همه تجاوزهای کمونیستها و غتل و غارتها و اشغال ایران توسط کمونیستها می افتم . خیلی هم عجیب نیست که ایرانیان کمونیست شده به سرزمین ایران حرمت نگذارند و ایرانی بی در و پیکر را جستجو می کنند و نامش را هم گذاشتند حقوق انسان . بیچاره کارگر انسان ایرانی کارگ اینبار چه آشی براش پختن خدا داند. نمی دانم با کدام منطق این ایرانیان نام کمونیست کارگری را برگزیده اند تا جایی که پرچم سرخ را نیز حمل می کنند. شاید ما کارگران ایرانی را ببو فرض می کنند .
June 10, 2012 12:38:44 PM
---------------------------
کاوه یزداني
با درود
خانم احدی شما هنوز به این درک نرسیده اید که آن خاک و آن سرزمین و آن پرچم جزو حقوق همان انسانهای ایرانی است که استعمارگران برای بلعیدنش به هزار و یک جور فریب و کلاهبرداری دست می زنند و شما این همه جنایت بر سر معادن و انرژی زیر همان خاک و سرزمین را نمی بینید و یا درک این مسائل را ندارید . اینکه انسان و حقوق انسان بسیار حرمت دارد که حرفی درش نیست و نیازی نیست که این همه به شعار انسانمداری پناهنده شوید بلکه باید اول حقوق انسانها را دقیقا بشناسید و حفظ حریم سرزمینی همانقدر اهمیت دارد که حفظ حریم خانه سرکار برای خانواده تان اهمیت دارد . ایا شما یا هر فرد یا خانواده ای می تواند حریم خانه اش را بی در و پیکر رها کند و بگوید انسان نیازی به حفظ خانه اش یا سرزمینش ندارد؟ اینگونه درباره کشور و حقوق انسانهای یک سرزمین نظر دادن دقیقا نواختن سرنا از سرگشادش است. حال سرکار و هم اندیشانتان از چه روی به این سرزمین و هویت ملی ایرانیان هیچ بهایی نمی دهید و همواره می کوشید که تمامیت ارضی ایران را ناچیز و بی اهمیت جلوه دهید نیز در آینده مشخص خواهد شد که چرا به سرزمین ایران بی حرمتی می کنید و خودتان را پشت نقاب انسانمداری پنهان کرده اید .
June 09, 2012 09:30:41 PM
---------------------------
|