بهمن زاهدی: از آقای کیانزاد این سئوال را دارم. چگونه میخواهید به سکولاریزم برسید و چه برنامه فرهنگی – اجتماعی را به صورت فراگیر میخواهید ارائه بدهید که جامعه به سکولاریزم برسد.
از آقای کریمی میپرسم، ما میگوییم که فرضاٌ به فدرالیسم رسیدیم، این عدم تمرکز در فدرالیسم چگونه تعریف میشود؟ آیا همانطور که شما گفتید هر کسی در آن قسمت میخواهد شاه آن مملکت بشود و مسائل داخلی از بین خواهد رفت؟ چگونه حقوق شهروندان در یک سیستم فدرال رعایت میشود؟
خانم احدی آنقدر متناقض صحبت کردند که باید سئوالاتم به گونه دیگری برگردانم. آیا شما به لیبرالی – دمکراسی و منافع ملی اعتقاد دارید؟ اگر دارید چرا شفاف نمیگویید؟ آیا شما برای ایران ارزشی قائل هستید و یا اینکه ایران را به صورت یک ابزار برای رسیدن به انترناسیونالیسم خودتان میشناسید؟
تفضلی: خیلی از پرسشهای مرا آقای زاهدی مطرح کردند. من فقط یک سئوال مطرح میکنم از خانم احدی.
یک مسئلهای که شما فرمودید در ارتباط با برابری حقوق زن و مرد. آقای کریمی غیر مستقیم گفتند که این مسائل مربوط به حقوق بشر است و ربطی به ما ندارد و ما فقط از آن اطاعت میکنیم. در حقوق بشر گفته شده است که آزادی من آنجایی تمام میشود که آزادی شما شروع میشود. بنابراین مسئله توهین اینجا فرایمرز آزادی فردی است. اگر قرار بشود همه به همه توهین بکنند بنابراین در آن جامعه فرهنگ سیاسی وجود ندارد. و وقتی هم که فرهنگ سیاسی وجود نداشته باشد دیگر چه هدفی در آن سرزمین وجود خواهد داشت؟
سئوال دوم من، من تصور کردم که شما انتقام را تنها شیوه مبارزه میدانید. یعنی در این کشور آلمان به مردم ایران بگوییم انقلاب کنید و بروید به خیابانها، خب طبیعتاً رژیم ساکت نخواهد نشست و به مردم حمله نظامی خواهد شد. همانطور که در جنبش سبز دیدیم. برای من به عنوان یک فرد ایرانی و شما که دارید از حقوق مردم ایران و از قلب مردم ایران دفاع میکنید، من در مورد خودم این حق را نمیتوانم برای خودم در نظر بگیرم که به مردم بگویم بروید توی خیابان و کشته بشوید. اگر یک قطره خون ایرانی بر زمین بریزد من خودم را مسئول میدانم.
شهریار نخشبندی: قبل از هر چیز باید بگویم که واقعاً خیلی متأسفم که بعضی اوقات اوضاعی پیش میآید که حداقل دوستانی که با یکدیگر در رقابت هستند کوچکترین اطلاعاتی در مورد یکدیگر ندارند و حداقل برنامه و اساسنامه و طرحهایی را که احزاب میدهند مطالعه نمیکنند. و در کل هم بدون اینکه بدانند از کجای برنامه انتقاد میکنند و نقد میکنند، بخواهند در این مورد اظهار نظر بکنند. برای اینکه به نظر من یکی از بزرگترین مشکلاتی که در درون جامعه ما هست، این است که آن چیزی را که یاد گرفتهایم میخواهیم به دیگران تحمیل بکنیم. مثل کسانی که اگر کتابی را میخوانند مقلد و مرید آن کتاب میشوند و تصور میکنند از آن کتاب بروند بیرون از حیات میافتند متأسفانه این موضوع پیش میآید. به همین خاطر آیا واقعاً اتحاد اجباری، و یا این اجبار است که ایران را تجزیه میکند یا اینکه مردم خواهان حق و حقوقی باشند که هستند. آیا منِ کُرد انتخاب کردم که کُرد باشم؟ ولی خب کُرد هستم. زبان من کُردی است، پدر و مادر من هم کُرد هستند و در کُردستان هم زندگی میکنم و خیلی هم این موضوع برای من اصل است. همانطور که اگر پان بودن بد است، برای همه بد است. اگر خوب است، برای بنده هم خوب است.
آیا بالاخره آقای پاشایی، اگر حمله نظامی بشود شما در کنار جمهوریاسلامی خواهید ایستاد یا نه؟ در سنگر جمهوریاسلامی بر علیه حمله نظامی میایستید؟ و آیا اگر فدرالیسم آمد و موفق شد آیا شما با ما میجنگید یا نمیجنگید؟
- سئوالم را از آقای کیانزاد میکنم. در نشریه ایدئولوژیک شماره یک، سیمای ناسیونالیسم و پان ایرانیسم نوشته است که 1- مخالفت با اندیشه ضد انسانی جهان وطنی 2- مخالفت با مارکسیسم و کمونیسم 3- مخالفت با هدفگرایی و تندگرایی 4- مخالفت با کشتار شیعیان و کُردها
آیا آزادی و دموکراسی که شما صحبت از آن میکنید میخواستم بگویم که این مخالفتها تاریخ خونبار 180 ساله در فرهنگ ما دارند. من به عنوان یک چپ دُم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را؟
سئوال دوم من از آقای پاشایی است. منظور حزب مشروطه خواهان، برنامه سیاسی، بند 1: استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران برای ما از همه بالاتر است. و به هر قیمت و در هر وضعی از آن دفاع میکنیم.
آقای پاشایی گرامی، چند سال حکومت پادشاهی و 32 سال حکومت جمهوریاسلامی به هر قیمتی و در هر وضعی سه نسل از مردم کُردستان را به خاک و خون کشید. سئوال میکنم از شما، شما حق تعیین سرنوشت را قبول دارید یا ندارید؟
خوشدل: من یک سئوال از چهار سخنگوی محترم دارم. و یک سئوال از خانم احدی و یک سئوال از آقای پاشایی.
سئوال اول اینکه، سر تغییر قدرت در ایران. در سال 1990 ما دیدیم که آلمان شرقی بدون اینکه یک گلوله شلیک بشود قدرت به دست دیگران افتاد. ولی این یک اتوپی است و همچین چیزی را برای ایران متصور نیستم. بلکه بیشتر مثل لیبی خواهد شد که نهایتاً با قدرت ناتو از بین خواهد رفت و یا اینکه مثل الآن در سوریه.
اگر ایران یک زمانی به این مرحله برسد که مردم در مقابل ارتش مسلح خمینی بایستند، شما موافق دخالت نظامی ناتو خواهید بود یا نه؟
سئوالم از آقای پاشایی. آقای پاشایی به نظر من، مسئله فدرالیسم را به مانند آهن داغ سعی کرد به آن دست نزند. حالا شما معتقد هستید که زبان فارسی بشود زبان ملی و حکومت هم حکومت مرکزی. حالا حکومت مرکزی کجا باشد، توی سنندج باشد، در تبریز باشد، در بلوچستان و ... باشد و زبان رسمی چرا فارسی باشد؟ چرا تُرکی یا کُردی نباشد؟
از خانم احدی سئوال من این است که من فکر میکنم حکومت شورایی چیزی نیست جز فدرالیسم. شما چه تفاوتی بین آن میبینید و اگر با حکومت فدرالسیم مخالفت میکنید پس حکومت شورایی را توضیح بدهید که تفاوت آن در چیست؟
زیبا شکرچیان: سئوال اول من از خانم احدی است. شما گفتید که برای رسیدن به آزادی تنها راه انقلاب است. بعد ادامه دادید که انقلاب را باید به مردم تقدیم کرد. من میخواهم بدانم که چه کسانی صلاحیت دارند که این انقلاب را به مردم ایران تقدیم بکنند.
سئوال دوم من از آقای پاشایی است. شما چگونه میتوانید از مردم و احزابی دعوت به همکاری بکنید بر علیه جمهوریاسلامی که اگر طرفدار حقوق بشر باشند شما حاضرید که بر علیه جمهوریاسلامی با آنها همکاری کنید. که همین مردم سی سال پیش – چون شما اول صحبتتان گفتید که نماینده مردمی هستید که 30 سال پیش طرز تفکر شما را حذف کردند- شما چگونه میتوانید از این مردم تقاضا بکنید با شما همکاری کنند علیه جمهوریاسلامی که 30 سال پیش همه به خاطر اجرا نشدن حقوق بشر در ایران به خیابانها آمدند و علیه طرز تفکر شما انقلاب کردند. چگونه این حق را به خودتان میدهید؟
خانم افشار: من از آقای پاشایی سئوال داشتم و آن اینکه ایشان گفتند که طرفدار غرب و کشورهای غربی هستند و خیلی مفتخرند که به ایشان بگویند غربی. من تصورم این است که کشورهای صنعتی و کشورهای جهان اول و دوم باید باشند که علاوه بر آن آمریکا هم مد نظر است. از طرفی هم گفتید که مخالف فدرال هستید. شما میدانید که در کشورهای غربی حکومت فدرال وجود دارد. خواهش میکنم که این کشورهای غربی را مشخص کنید که منظور از چه کشورهایی است که ما بدانیم چه حکومتهایی باید مد نظرمان باشد و این تناقض را اگر ممکن است توضیح بدهید.
آقای هاشم پور: من میخواهم با اجازهتان یک بیت شعر از فردوسی برایتان بگویم:
فرستاده گفت ای خداوند رخش
به دشت آهوی ناگرفته مبخش
33 سال قبل از این من از زبان شاه شنیده بودم که میگفت من نمیخواهم ایران، ایرانستان شود. متأسفانه در سال 57 ایران نه تنها ایرانستان، بلکه اسلامستان شد. و حالا شماها هر کدامتان از یک چیز دفاع میکنید. من میخواهم از فرزانگان تقاضا کنم کار و یا طرحی راهبردی در مورد ورود به ایران داشته باشید و آنوقت آن آهوی گرفته را به هر کدامتان خواهد رسید.
آقای اسدی: من سئوالم از چهار سخنران است که نظر حزبیشان را بگویند. نظر شخصی را خواهش میکنم نگویند.
خانم مینا احدی، شما چرا در سمینار استکهلم شرکت نکردید؟ چرا دعوت نشدید و چرا موضع رسمی اعلام نکردید؟
آقای پاشایی، شما به عنوان دبیر کل حرب مشروطه دعوت شدید. چرا شرکت نکردید و چرا موضع رسمی نگرفتید؟
آقای کریمی شرکت کردند. ولی آیا حزب دمکرات کُردستان با تمام فعالیتی که دارد، یا شناختی که من و دوستانم از حزب دمکرات کُردستان داریم، آیا موضع حزب دمکرات کُردستان همان چهار خط بود؟!
آقای دکتر کیانزاد، الآن تعدادی از اعضای حزب پان ایرانیست در ایران بازداشت شدهاند. چرا به عنوان نیروی داخل کشور که در خارج از کشور فعالیت میکنید، دعوت نشدید؟ اگر دعوت نشدید، چرا موضع رسمی نمیگیرید؟
خانم مینا احدی گفتند که یک بخشی از اصلاحطلبان از ایران فرار کردهاند آمدهاند. آیا اصلاحطلبانی که در خارج از کشور دارند فعالیت میکنند و همان بخشی از قدرت خارج از کشور که رسانههایی دارند و صحبتهایی میکنند و سمینارهایی میگذارند که در آینده نزدیک هم در واشنگتن برگزار خواهد شد، که بخشی باز هم دعوت شدهاند، نظر شما در رابطه با اصلاحطلبان، چه داخل حکومت و چه خارج از حکومت که در خارج از کشور هستند
و همکاری با این نوع طیف مشخصاً به چهگونه است؟
- به نکتهای که اشاره کردند، این بحث به من نشان می دهد که سخنران در موضعها و تفکرات گذشتاش مانده. ولی اشارهای که هست این است که همانطور هم نشان میدهد که همه به تغییر شرایط بینالمللی و حتی آگاهی بینالمللی، ارتباطات و وضعیت اقتصادی واقفند. به همین خاطر هم همیشه میگویند که ما سر تغییر صحبت نمیکنیم. من معتقدم که این را مشخص بکنیم و سازمانها نظرات خودشان را بگویند. خواهش میکنم که توضیح بدهید که منظور شما دولتهای غربی هستند و یا افکار عمومی جهانی است. شما میدانید که در ایران ملیگرایی و صحبت سر ایران و ایرانی بودند ممنوع بود ولی فشار جوّ بینالمللی این موضوع را هم گرفت و الآن اسلام ایرانی یا ایران اسلامی مطرح است. اپوزیسیون باید در مقابل این جایگاه خود را مشخص بکند. و آنهم درست به خاطر خطری که دارد ایران را تهدید میکند. حالا توضیح بدهید که آیا جمهوریاسلامی که قدرت را در دست دارد میخواهد که به ایران حمله بشود؟ سئوال بعدی من این است: حرکت روی چیست و روی سخن به کدام طرف است. شما که میگویید باید از بحث ایدئولوژی صرفنظر کرد، طی حرکتتان در مقابل این چیست؟
مینا احدی:
شما گفتید که حرفهای من ضد و نقیض بودند و گفتید که برابری زن و مرد و اینکه برابری زن و مرد در انحصار خودم در میآورم، این پارادُکس را همیشه داشتهایم و چندین بار برای دوستان در شهر برمن سخنرانی کردهام و پس از سخنرانی همیشه به من میگویند که انحصارگرایی کردهام. من انحصارگرایی نمیکنم. به نظر من مسئله زنان یکی از کلیدیترین مسائل در ایران است. بخاطر اینکه 30 سال زنها را زدند و اگر کسی 30 چیزی نگفت و یا خیلی کم گفت، من فکر میکنم یک شاخص ارزیابی احزاب سیاسی این است که در این 30 سال که زن را سنگسار کردند، قبلاً در ایران سنگسار نبود. مادر بزرگ من هم اسم سنگسار را نشنیده بود. ولی چند صد نفر را سنگسار کردند. این پدیده فوقالعاده مهم بود. و من معتقدم که کسی که در مورد برابری زن و مرد صحبت میکند، باید راجع به آینده ایران حرف بزند و بحث برابری زن و مرد یکی از کلیدیترینهاست. خیلی ممنون که بعد از 30 سال میگویید زن و مرد با هم برابرند. وقتی گلشیفته برهنه میشود و به گونه لمپنی به او حمله میکنند انتظار دارم که از او دفاع بشود. ولی دفاع نمیشود و اگر میشود خیلی کم. من انحصارطلبی نمیکنم. من دارم راجع به یک پدیده حرف میزنم و سیاه روی سفید میشود رفت خواند و وبسایتها را میشود نگاه کرد و دانست که چه گفتهاند.
یکی از بحثها، بحث حقوق بشر است. من شخصاً به آن چیزی که سازمان ملل در مورد حقوق بشر نوشته خیلیهاش را قبول دارم ولی من حرفم کُنسِپت است راجع به ایران. چون خیلی چیزها همانجا الکن است. شما میگویید آزادی من آنجا تمام میشود که آزادی تو شروع میشود. من میگویم با این حرف سالهاست که تو سر مردم میزنند و میگویند آزادی تو، آزادی مرا زیر فشار قرار میدهد. من میگویم در دنیای که ما الان در آن زندگی میکنیم آزادی مطلق، آزادی بیان مطلق. این فرق میکند با آنچیزی که در حقوق بشر سازمان ملل نوشته شده. بنابر این از من بپذیرید که اگر من رئیس جمهور شدم به من بتوانند توهین کنند و من نگویم که به من توهین شد. هر چه میخواهند بنویسند، آزاد باشند و حرف دلشان را بزنند و هیچ تقدسی وجود نداشته باشد. این فراتر از آن چیزی است که در حقوق بشر سازمان ملل نوشته شده. بنابراین الگوی من، بحث حقوق بشر سازمان ملل متحد نیست. من فراتر از آن میروم و اینرا بپذیرید از من.
در مورد انقلاب از من سئوال شد که آیا انقلاب تنها شیوه مبارزه در ایران است. من گفتم که انقلاب متمدنانهترین و راحتترین شکل سرنگون کردن حکومتهای دیکتاتور است. شما گفتید که من فراخوان میدهم که مردم بروند خونشان را بریزند و خیلی با احساس گفتید که حاضر نیستید که خون ایرانی ریخته بشود. مگر الآن خون ایرانی ریخته نمیشود؟ مگر فردا قرار نیست سعید ملک پور را اعدام بکنند؟ مگر اعدام نکردند؟ مگر به کُردستان حمله نکردند؟ من نمیخواهم احساساتی بشوم ولی واقعاً حرف دلم را دارم میزنم. من خودم سالهاست دارم مبارزه میکنم علیه اعدام. دوستان، خیلی وقتها میروم توی جلسات آلمانیها سخنرانی میکنم و میروم با اتحادیه اروپا مینشینم صحبت میکنم و میگویم به من نگویید حقوق بشر. توی گوشهای من صدای زالیا است. زالیایی که فردا ممکن است اعدامش بکنند. او زنگ میزند به من میگوید فکر کن بچه تو هستم، یک کاری بکن. واقعاً این اتفاقات میافتد. تو گوش من صدای شهلا جاهد است که روزی که میخواستند اعدامش بکنند ساعت 11 صبح به تلفن دستی من زنگ زد و گفت مینا، مرسی خیلی زحمت کشیدی ولی فایدهای نداشت، خداحافظ. این توی گوش من هست. خون او ریخته شد، صدها نفر خونشان ریخته شد در ایران. بنابراین نگویید. آرامش نیست در ایران، الآن جنگ است. جمهوریاسلامی 30 سال است که دارد با مردم ایران جنگ میکند. خون میریزد و زندانهایش پر است. الآن حتی جمهوریاسلامی دوستان قدیمی خودش را گرفته. آقای سحرخیز. همین زندانیها به من زنگ میزنند. دیشب رفته زندانی اصلاحطلب را از بیمارستان دزدیدند. آقای خزئلی. اینها دارد اتفاق میافتد. خون ایرانی به زمین نریزد یعنی چه؟! صدهزار خون ریخته شد به زمین.
شما گفتید انقلاب را تقدیم کنند. من نگفتند انقلاب را تقدیم کنند. قبلاً اگر صحبت میشد از انقلاب میگفتم خشونت. الآن عده زیادی آمدند در خیابان انقلاب کردند و الآن کسی نمیگوید خشونت. پس من میگویم جمهوریاسلامی باید سرنگون بشود.
یک بحث هم اینجا این بود که میخواهید مثل لیبی بشود؟ حزب کمونیست کارگری موضعش در مورد لیبی فرق داشت با بقیه. من از طرفی حزبی دارم صحبت میکنم که مانند چپهای سنتی نیستیم و توی خودمان هم خیلی دعوا داریم. برخی از چپها مرا قبول ندارند. توی همین آلمان هم حزب چپ آلمان موضع مرا قبول ندارد. پس چپها هم مواضع مختلفی دارند و من هیچوقت نگفتم، برابری و عدالت انحصار چپ است. چپهایی بودهاند که از حزب الله دفاع کردند.
عبدالرضا کریمی:
اولین سئوال را آقای زاهدی از بنده کردند که عدم تمرکز و فدرال یعنی چه و چه هست؟ خیلی عجیب است، در عرض 32-33 سال است که اساسنامه و برنامه داریم که توی آن نوشته که ما چه میگوییم. ما میگوییم که در حکومت فدرال، حکومت مرکزی حقوقاش 6 یا 7 تا است. مابقی حقوق بر میگردد به بخشهای فدرال. ایران یک کشور واحدی است، یک زبان سراسری دارد که همه به آن زبان حرف میزنند و تبادل نظر دارند که آنهم زبان فارسی است و در جاهایی هم که زبان محلی توانایی دارد، تا دانشگاه هم آن زبان آموزش داده میشود. آنچه که متعلق به حکومت مرکزی است، مثلاً منابع زیرزمینی و ثروتهای ایران متعلق به همه ایرانیها است. نه اینکه خوزستان بگوید نفت مال من است و تمام شد. یا اینکه روابط خارجی متعلق به حکومت مرکزی است، ارتش برای حفظ مرزها متعلق به حکومت مرکزی است، پول و سیاستهای پولی متعلق به حکومت مرکزی است، و عجیب است که شما در اینجا باشید و ندانید که فدرال یعنی چه؟! یا تصور بفرمایید ما کُردها ندانیم که فدرال یعنی چه. عدم تمرکز در حکومت فدرال، شاید شما بگویید عدم تمرکز. ولی من میگویم عدم تمرکز تنها کافی نیست چون ممکن است خیلی چیزهای دیگر هم توی آن نباشد. به هر حال شما نمیتوانید هویت بندة کُرد را از بین ببرید بگویید شما کُرد نیستید، مازندرانی هستید. این یک واقعیت است. اگر شما به دموکراسی باور دارید باید همه هویتها را قبول داشته باشید.
آقای خوشدل فرمودند در موقع جنگ با دولت حاضر به قبول خارجی هستید؟ نه، ما تا بتوانیم و اگر اعتراضات ایران مثل سوریه بشود تا آنجایی که ممکن است و در توان ما است، نخواهیم گذاشت کسی در کار ما دخالت کند. ولی خب اگر قدرتهای بالاتری از ما بود باید فکر دیگری کرد.
آقای اسدی پرسیدند که چرا در سوئد شرکت کردید؟ آقای اسدی، من فکر میکنم اگر شرکت نمیکردیم شما میگفتید که مگر شما ایرانی نیستید، چرا نمیروید توی جلسه ایرانیها؟! طبیعی است که باید رفت و دید که چه خبر است.
نظرتان راجع به اصلاحطلبان. ببینید، اصلاحطلب را بنده اینجوری میبینم. اولاً در ایران هیچوقت قبلاً سازماندهی نکردند که بعد انقلاب بکنند. جامعه ایرانی را نمیشود با نُرمهای جامعه اروپایی سنجید و بررسی کرد. نیست چنین چیزی. از بنیان، طبیعی، فرهنگی، جغرافیایی با هم تفاوت دارند. این به این معنا نیست که بگوییم که تافته جدا بافتهایم ولی واقعیت دارد. راجع به اصلاحطلب در ایران، یک مسئله است. این تکلیفش را با خداوند تبارک و تعالی تعیین میکند که هنوز میخواهد او رئیس باشد. یا خدا محترمانه نشسته توی خانه کعبه سیاهش با دل مردم سر و کار دارد، اینها هم یک کار دیگر دارند. این را هنوز به طور روشن نگفتهاند.
راجع به آن جلسه سوئد، نظرتان راجع به اصلاحطلب. آقای اسدی، در آنجا من چیزی را داشتم میدیدم که سه چهار نفر کنار هم نشسته بودند بقول خود آیت الله خیلی لایتچسبک بود، به هم میچسبیدند. آقای شریعتمداری – خیلی هم علاقه به ایشان دارم- آقای فریدون احمدی (اکثریت چپ قدیم) آقای سازگارا همسایه ما (ما کرمانشاهی هستیم، او همدانی). حالا این بزرگوار چه را میخواهد به چه ربط بدهد! اصلاحطلبی بله ولی کلاه سر مردم گذاشتن نه. میگفت صندوق رأی حاکم است. و ما نمیخواهم همه مثل هم باشند. آقای موسوی معتقد است در همین جمهوریاسلامی میشود کاری کرد. آقای فلانی معتقد است که نخیر نمیشود. بنابراین این تنوع باید باشد! کسی نبود بپرسد آقا! دیگر انقدر پَپِه نیستیم که. آمدی همه را به هم بچسبانی که چه؟!
من معتقدم، اگر تمام اروپا، تمام آمریکا، هند و چین و روس، بروند پشت این اصلاحطلبهایی که میبینید برای این کار باید آقای خامنهای را بردارند اینها را بگذارند جای آن، همین جابجایی کردن باید یک شرایطی مثل الجزایر و مصر و سوریه و ... پیش بیاورد. دو انگشتم گرو میگذارم که نمیتوانند 20 روز بیشتر اسمشان در خیابانها باشد. ایران هیچوقت چیزی را از ماقبلش نگذاشته که برای مابعدش ازش استفاده بشود. همانطور در سال 57 هم دیدیم. ما فکر میکردیم سازمان چریکهای فدائی میشود، بعد فکر کردند که جبهه ملی میشود، که آخر سر عمامه از توی آن در آمد. تمام طول تاریخاش همین بود، تنازع بقاء. بعد قارجارها، بعد از صفویها، بعد از افشارها، و ... اینها را باید دید و شناخت.
من بر عکس آقای پاشایی، اروپایی آنگونه فکر نمیکنم از لحاظ جامعه شناسی. جامعه ما با جامعه اروپا فرق میکند. اینجا نظم دارد. بالاخره یک مقداری هم از ماقبل برای مابعدش هست. در ایران شما نشان بدهید یک حکومت جدیدی آمده یک ذره از حکومت قبلی چیزی را قبول داشته. هنوز هم همانگونه است. تکنیک آمده، تغییر بوجود آمده، استعداد ایرانی خیلی بالا رفته، جوانهایی بوجود آمدند که با هوششان زندگی میکنند. ولی هنوز آن رسوبات فکری از قبل در درون خود دارد که هیچ چیزی را از قبل قبول نکند، مخصوصاً این قبلی! این قبلی که یک عده عقدهای را آوردند به مردم سوار کردند. ببینید، گاه گاهی یک جملهای میگویند: جنایت بر علیه بشریت.
این مربوط به آقایانی است که معتقدند می شود اصلاح کرد. جنایت بر علیه بشریت را جمهوریاسلامی کرد. عدهای آدم به هرحال در شرایط نابهنجار اجتماعی فقیر و تحت فشار و فرهنگی و ... حالا انقلاباسلامی شده. به نام اسلام همه اینها را کرده به صورت یک آیت الله کی که میتواند امر به معروف و نهی از منکر بکند. برایش هم توضیح دادهاند که امر به معروف یعنی چه، نهی از منکر یعنی چه، و تو حق داری چه تعزیری بکنی. چه اثری بگذاری وقتی چیزی را خلاف اسلام دیدی. و آن چیز خلاف همان مسئله انفال (نفله کردن) است. مالش، جانش، ناموساش در اختیارت است وقتی میبینی خلاف اسلام است. اگر چیزی دیدی و جان و مال و ناموس او را نفله کردی، نه تنها تو خلاف نکردی، بلکه جای تو در بهشت است. به همین جهت بود که در اطراف اصفهان خانوادهای بود که جشن گرفته بودند مردها را کردند توی یک اطاقی و زنان را بردند به آنها تجاوز کردند. این جنایت علیه بشریت است. یعنی مسخ کردن انسان. این اصلاحطلبان با اینها مسائلشان را حل کنند بعد بیایند حرف بزنند. ایران اسلامی یا اسلام ایرانی هم آقایان آیتاللهها را نجات نخواهد داد. آنچه در آینده ایران فکر میکنم نقش باید داشته باشد یک ناسیونالیسم مثبت و معقول است.
متشکرم
دکتر کیانزاد:
سئوال جناب زاهدی این بود که چگونه میخواهید به سکولاریسم برسید. جدایی دین از حکومت و چگونگی آن این است که به نظر ما مسئله آموزش و پرورش است. مسئلهایکه بگونهای در ایران گذشته که این انتقاد همیشه میشد. پس از انقلاب فاجعه آفرین 57 که در آن هنگام در یک دِه یا شهرکهای کوچک نخست مسجد درست میشد و بعد مدرسه. سیاستی که باید در فردای آزاد در پیش گرفته بشود سیاستی است که باید آموزش و پرورش و بویژه شناخت هویت فرهنگی و ایرانی ما و بویژه مسائل ملی و انسانی چیزی است که باید در دبستان و دبیرستان در اختیار فرزندان ایران قرار بگیرد تا اینکه خودشان بتوانند سره را از نا سره مستقل از هم دیگر جدا بکنند. راه دیگری جز این وجود ندارد. نظر ما بر این است. اما در ارتباط با این پرسشی که شما طرح کردید و مسئله پان، من فکر میکنم که پان یک واژة لاتین است. معنا و مفهومش هم جز «تمام» نیست. تمام ایرانی و در واقع این جنبش و حرکت هنگامی بوجود آمد پس از جنگ دوم جهانی و اِشغال ایران. و در آن هنگام بود که نخست در مکتب پان ایرانیست شکل به خودش گرفت برای مقابله با بیگانگان. فرزندانی که امروز دیگر در میان ما نیستند از جمله زنده یاد داریوش فروهر، آقای محسن پزشکپور و دیگرانی که وجود ندارند اینها در واقع یک جنبش اصیل ناسیونالیستی در ایران بود. اما این جنبش در واقع جنبشی نبود که به دنبال راسیسم و برتری نژاد باشد. ما یک شعار داشتیم: « جهان از انِ ملتهاست» وقتی یک چنین شعاری مطرح میشود و سخن از ملتها میشود یعنی اینکه ملتی بر ملتی برتری ندارد. این سایتی که جنابعالی به آن اشاره کردید مربوط به حزب پان ایرانیست نیست، بلکه سایت پان ایرانیست «خوزستان» نام دارد. www.khousestan.com شما در آنجا خواهید دید که رویکردهای حزب پان ایرانیست نسبت به ایران چیست.
بانو احدی اشاره بردند به فرزندان پان ایرانیست به مانند دیگر فرزندان ایران در زندانهای حکومت بسر میبرند. مبارزین در واقع ایستادهاند. امروز حتی مسئول سازمان جوانان پان ایرانیست آقای حجت کلاشی که مورد پیگرد و در برابر دادگاه قرار گرفته یک نوشتاری را، آنهم را هم میتوانید بر روی همان سایت ببینید، تحت عنوان جایگاه، پرسشی است که باصطلاح آن قاضی ملا میپرسد. پس از آنکه مسائلی را مطرح میکند، اجازه بدهید بگوییم آیا جای شاکی و متهم را میتوان عوض کرد؟ یعنی اینکه شما متهم هستید و من شاکی هستم. و نسبت به مسائل ایران. اضافه بر آن، مسائلی را که جناب عبدالرضا کریمی بیان داشتند، به نظر من اگر به بعضی نکات دقت بکنیم آن در مفهوم پان است. یعنی مفهوم پیوند و پیوستگی ایرانیان و مردم ایران است. فرق نمیکند کُرد و آذری و بلوچ و .. و آنچه که به هر حال در این سرزمین بسر میبرند. و بعد هم فراموش نکنید، در همان نظام گذشته کسانی که از جنبش ملامصطفی بارزانی از پیشمرگان کُرد حمایت کردند در آن زمان حزب پان ایرانیست ایران و پان ایرانیستها بودند. روزنامه ارگان دست به دست میگشت، تا پایانش. من خودم در آن هنگام پس از آن – باید اینرا هم اذعان بکنم که آن بند بستی که انجام گرفت در سال 1975 در الجزیره، که بعد پایان داده شد و حمایتی که باصطلاح نظام گذشته و بگونهای ارتش از پیشمرگان کُرد میکرد و مسئله و غائله پایان پیدا کرد بعد زنده یاد ملامصطفی بارزانی با فرزندانشان و دیگران همراهانشان به ایران آمدند که در گوهرشهر کرج یکی از کسان از سوی حزب پان ایرانیست همراه آن زنده یادان در خدمت ایشان رسیدیم.
بنابراین باید اشاره به این کنم که پان ایرانیست را در این چهارچوب درک کرد. و آنچه را من امروز بیان میدارم آن چیزی است که بیش از 50 سال – من 14 سال داشتم- با این جنبش رشد کردهام. و امروز که اینجا مینشینم و اینچنین سخن میگویم باید مفهوم و برداشت دوستان از پان ایرانیست باشد.
سپاسگزارم
فواد پاشایی:
در مورد تمامیت ارضی که ما در منشورمان نوشتهایم: از همه بالاتر است، نظر ماست. دموکراسی این حق را به ما میدهد که این نظرمان را به صراحت بیان کنیم. برای ما ایران از همه چیز ارزشمندتر است و خاک ایران از همه چیز ارزشمندتر است و حفظ تمامیت ارضی از همه چیز ارزشمندتر است. این جلوی حق تعیین سرنوشت را نمیگیرد. اگر کسانی هستند که میخواهند به نوع دیگری فکر کنند مجاز هستند مثل ما بنویسند و تبلیغ در موردش بکنند، چنانچه میکنند و کسی هم جلویشان را نگرفته.
در مورد حمله نظامی به ایران. بله ما گفتهایم که اگر حمله نظامی به ایران بشود که این حمله منجر به تجزیه ایران بشود ما با دشمن اصلی ما که جمهوریاسلامی است نبردمان موقتاً رها میکنیم و به حفظ ایران میپردازیم. برای اینکه اگر ایران ده پارچه بشود دیگر ایرانی نخواهد ماند که ما بخواهیم بجنگیم. اما با جمهوریاسلامی بعداً فرصت خواهیم داشت که بجنگیم. وقتی خطر تجزیه ایران از بین برود، ما آنوقت نبردمان را با جمهوریاسلامی از سر خواهیم گرفت. برای اینکه حفظ ایران برای ما از همه چیز مهمتر است. حتی از بودن آخوندها.
فرمودند اگر فدرالیسم موفق بشود. ما تا آنجایی که توان داشته باشیم در مخالفت با فدرالیسم مینویسیم و تبلیغ میکنیم. دوستانی هم که فکر میکنند این کار صحیح است تا جایی که توان دارند بنویسند و با آن موافقت کنند. نظر نهایی را باید مردم بدهند. ما نه توپی داریم و نه تفنگ که بتوانیم با آن مخالفت کنیم. ولی از راه نوشتن و گفتن در مخالفت با آن تبلیغ خواهیم کرد. مثل هر جماعت دموکرات دیگر. اگر دوستان خواستند روزی برای تجزیه دست به اسلحه ببرند خب آن بحث فرق میکند. ولی تا وقتی که زبانی داریم با هم مبارزه میکنیم دو طرف آزادیم هر چه میتوانیم تبلیغ کنیم و بنویسیم.
در مورد زبان فارسی فرمودند. من معتقدم آن زبانی زبان رسمی خواهد بود که بیشتر در کشور ایران مرسوم است و بیشتر مردم با آن صحبت میکنند. اگر زبان ترکی بر طبق آمار بیشترین را صحبت کرد طبیعتاً آن میشود زبان رسمی. ما تعصب خاصی ندارم. ولی بیشترین تعصبی که داریم این است که یک کشور باید یک زبان رسمی داشته باشد. فعلاً زبان فارسی است. انشاءالله که دوستان کُرد و آذری و بلوچ انقدر بنویسند که این زبانها بیایند بالا. در مورد محل حکومت ما تعصب خاصی نداریم. محل حکومت را در حقیقت مجلس مؤسسان در آینده تعیین میکند. هر چه تعیین کنند. اگر کردستان تعیین بشود، چه بهتر. ما میشویم اقلیت.
میفرمایند ما چگونه دعوت از سازمانهایی میکنیم برای همکاری که قبلاً بر علیه ما قیام کردند. اگر آن مردمی که قیام کردند به آنچه که میخواستند رسیدند انشاء الله مبارکشان باشد. اگر نرسیدند و میخواهند عوضاش کنند، پس باید با همدیگر عوض کنیم. ما اصراری نداریم از کسی که از ما ناراضی است با او کاری داشته باشیم.
میفرمایند که ما طرفدار غرب هستیم. نه، ما مطیع غرب نیستیم، ما الگوی غرب را میخواهیم. ما میخواهیم مردم ایران به یک زندگی مرفه مثل مردم غرب برسند. ما نگفتیم چشم و گوش بسته مطیع غرب باشیم. هر چه آنها کردهاند، ما هم تقلید کنیم. چون در مسئله فدرال، در کشورداری قدیمشان، پادشاهیهای کوچکی داشتند و با هم متحد شدند و شدند فدرال، دلیل ندارد که ما هم که مجزا نبودیم، مجزا بشویم و بعد متحد بشویم. همان که هستیم، خیلی خوب و دلنشین و گوارا است.
چرا به استکهلم نرفتیم. بله ما به استکهلم دعوت داشتیم به چند دلیل ما نرفتیم. 1- نمیدانستیم که در آنجا چه میگذرد 2- طبق گفتهای که به ما گفتند، دعوت شوندگان فرصت اینکه نظراتشان را بیان بکنند و صحبت بکنند و حرفشان را بزنند نبود. خب ما طبیعتاً به جای اینکه حرفمان را بیان کنیم و فقط دعوت میشویم که فقط در آنجا باشیم، دعوت را نپذیرفتیم. ولی مخالفتی با اینکه ایرانیان دور هم جمع بشوند و بتوانند برای کشورشان کاری بکنند اصلاً نداریم. ما برای هر نشستی که حتی اگر در آن نباشیم، آرزوی موفقیت میکنیم بلکه از این نشستها، نشستی درست بشود که ما را از شرّ آخوند رها کند. اصولاً ما در حزب بر دادن اعلامیهای بر علیه حزب و سازمانی موافقت نداریم و تابحال چنین کاری نکردیم.
فرمودند در مورد اصلاحطلبان. ما معتقدیم که اصلاحطلبان بخشی از خود حکومتاند که میخواهند حکومت را به نوعی حفظ کنند. نه با آنها رابطهای داریم نه از آنها دلخوشی داریم و نه معتقدیم که به جایی میرسند. برای اینکه اگر مردم از این حکومت راضی بودند مطمئناً از اصلاحطلبانشان هم راضی خواهند بود. وقتی از این حکومت راضی نیستند، از آنها هم راضی نخواهند بود. کسی که هنوز معتقد است زن نصف مرد است ولی فقط خامنهای بد است، خب مردم هم معتقدند که در خیابانها تکلیفشان را خیلی وقت است که مشخص کردهاند. در مورد تحریم ایران. ما معتقدیم تحریم پله قبل از جنگ است. تحریم شاید رژیم را وادار کند که دست از این کارهایش بردارد و تسلیم بشود. به عقیده من اگر رژیم از مسئله اتمی دست بردارد بتدریج در موارد دیگر هم مردم توانشان بالا خواهد رفت در مبارزه با این رژیم. به همین دلیل ما با تحریم هوشمندانه موافق بودیم و هستیم. چیزی را هم به اسم ایران اسلامی نمیشناسیم. اینها القابی هستند که خودشان به خودشان دادهاند. این کشور در آینده به عقیده ما کشوری لائیک باید باشد و هر مذهبی در آن آزاد است و به مسئله خاصی هم مربوط نمیشود.
با سپاس
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|