سخنرانی آقای دکتر هرمز حکمت در مراسم بزرگ داشت سالگرد مشروطیت و پادشاهان پهلوی
از برگذارکنندگان این جلسه بزرگداشت به ویژه از دوست دیرینهام دکتر خسرو اکمل سپاسگزارم که مرا نامزد کردند مصدّع خاطر و وقت عزیز دوستان ارجند حاضر در این جلسه شوم.
اجازه دهید که نخست در چند کلمه باورم را در بارۀ گرایشها و احساسات هممیهنان عزیزمان در ایران با شما در میان گذارم و در پایانِ عرایضم بار دیگر به آن باز گردم.
با گذشت هر روز از عمر انقلاب و حکومتاسلامی بر شمار مردمِ از کرده پشیمانِ ایران افزوده میشود، برشمار مردمی که به ارزش و اهمیت تاریخی انقلاب مشروطیت و دوران پربرو بار پادشاهان پهلوی، و یا بهتر بگویم دوران پیشرفت مستمر 58 سالۀ ایران، پی میبرند. حتّی نسل کنونی ایران که خاطره یا تجربهای از دوران شکوفا و پیش روندۀ پیش از انقلاب ندارد، با ویژگیهایش کمابیش آشنا شده و امروز در مقام مقایسه آن روزگار با دوران کنونی به هزینۀ سنگینی که با پیروزی انقلاباسلامی متحمل شده است هر روز بیشتر از پیش آگاه میشود و به روان آنان که میهنش را برکشیدند و آباد کردند درود میفرستد.
انقلاب مشروطیت، انقلابی بود که راه را بر آزادی و پیشرفت جامعه ایران گشود و با تدوین قانوناساسی حقوق و آزادیهای اساسی مردم و وظائف و مسئولیتهای دولت را تعریف کرد. در این فرصت کوتاه من تنها به شماری از ویژگیهای اساسی و پیامدهای ماندگار انقلابی میپردازم که در مجموع نظر به هدفها و تحولاتی داشت که اروپای غربی را از قرون وسطی برکشید و به دنیائی نوین رهنمون شد؛ دنیائی که در آن فردیت و حقوق و آزادیهای انسان اولویتی روزافزون یافت و به تدریج جایگزین ارادۀ پادشاهان خود رأی و احکام آباء کلیسا شد.
در این انقلاب که به تدوین نخستین قانوناساسی مدرن در خاورمیانه انجامید، نخبگان و سرآمدان جامعه نقشی کلیدی داشتند، به ویژه گروهی از آنان که پیشرفتها و دستاوردهای جوامع پویای اروپائی را میشناختند و میستودند و خواستار برکشیدن جامعۀ نابسامان خویش به همان سطح بودند. برخی از سرآمدان آن روز ایران برای اقتباس از الگوی اروپائیان حدّی نمیشناختند. به گفتۀ یکی از آنان، سید حسن تقیزاده، ایرانی باید گوشت و پوست و استخوانش از نوک سر تا ناخن پا فرنگی شود. شماری بزرگ از رهبران مذهبی آن روز ایران نیز نه تنها با تشکیل عدالتخانه و تدوینقانون اساسی به الگوی قوانین اساسی اروپائیان مخالفتی نداشتند، مشروط بر آن که اصول این قانون با احکام مذهب رسمی کشور تباینی نداشته باشد. استثنای عمده در آن میان شیخ فضلالله نوری بود که مشروعه میخواست و نه مشروطه و جانش را نیز بر سر آن باخت. امّا میراثی که وی از آراء و خواستها، از دشمنیاش با والاترین ارزشهای انسانی برجای گذاشت هفت دهۀ بعد دستمایه استقرار حکومت واپسگرائی شد که هنوزهم بر جان و مال و ناموس مردم ایران مسلط است. او از جمله میگوید:
بر عامۀ متدینین معلوم است که بهترین قوانین قانون الهی است . . . لذا ماابداً محتاج به جعل قانون نخواهیم بود. اگر کسی را گمان آن باشد که مقتضیات عصر تغییر دهندۀ بعض مواد آن قانون الهی است با مکمل آن است، چنین کسی هم از عقاید اسلامی خارج است، به جهت آن که پیغمبر ما خاتم انبیاست و قانون او ختم قوانین است. . . . ای برادر عزیز، اگر مقصودشان اجرای قوانین الهی بود و فایدۀ مشروطیت حفظ احکام اسلامیه بود چرا خواستند اساسش را بر مساوات و حرّیت قرار دهند که هریک از این دو اصلِ موذی خراب نمایندۀ رکن قویم قانون الهی است، زیرا قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی و بنای احکام آن به تفریق مجتمعات و جمع مختلفات است نه به مساوات. . . .
قانون الهی هرکه را با هرکس مساوی داشته ما هم باید مساویشان بدانیم و هر صنفی را مخالف با هر صنفی نموده ما هم به اختلاف با آنها رفتار کنیم تا این که در مفاسد دینی و دنیوی واقع نشویم. مگر نمیدانی که که لازمۀ مساوات در حقوق از جمله آن است که فرق ضاله و طایفۀ امامیت به نهج واحد محترم باشند؟ و حال آن که حکم ضال، یعنی مرتد به قانون الهی، آن است که قتلشان واجب است و زنشان بائن است و مالشان منتقل میشود به مسلمین و جنازۀ آنها احترام ندارد غسل و کفن و صلوات و دفن ندارد. . . . ای برادر عزیز مگر نمیدانی که آزادی قلم و زبان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است؟ مگر نمیدانیی فائدۀ آزادی قلم و زبان آن است که بتوانند فرق ملاحده و زنادقه نشر کلمات کفریۀ خود را در منابر و لوایح بدهند؟ ای عزیز، اگر مقصود تقویت اسلام بود انگلیس حامی آن نمیشد و اگر مقصودشان عمل به قرآن بود پناه به کفر نمیبردند. آخر مقبول کدام احمق است که کفر حامی اسلام شود و ملکم نصاری حامی اسلام باشد؟
قانوناساسی مشروطهای که شیخ فضلالله نوری به ستیزش پرداخته بود با توجه به اوضاع و احوال آن روز جهان، و به ویژه با توجه به آنچه در همسایگی ایران میگذشت، سندی مترقی و انسانمدار بود گرچه آزادیها و حقوق مردم ایران را مشروط به سازگاری آنها با احکام اسلامی میکرد.
امّا، غیبت شالودهها و زیربناهای ضروری تحقق اهداف انقلاب مشروطیت را در سالهای نخست پس از پیروزی آن ناممکن ساخت. اکثر قریب به اتفاق مردم آن روز ایران از سواد خواندن و نوشتن بهره نبرده بودند؛ نظام خانخانی دولت مرکزی را از توان و اختیار دخالت در بخشهای گوناگون کشور محروم کرده بود؛ مرزهای کشور پیوسته در معرض هجوم و تجاوز نیروهای نظامی همسایگانش قرار داشت؛ شهرها و کوره راههای کشور از حداقل امنیت برخوردار نبودند؛ هیچ یک از دولتهایش بیش از چند ماه دوام نمیآورد و به هر حال همواره ناچار به تمکین خواستهای دولتهای استعماری و قوی پنجه بود؛ در یک سخن، جامعۀ ایران هنوز تا گذر از جامعۀ روستائی و کشاورزی به جامعۀ صنعتی سالها فاصله داشت. نهال دموکراسی با چنین موانع و دشواریهائی چگونه میتوانست درختی تنومند شود و بذرهای حکومت مردمی چگونه میتوانستند در چنین شورهزار خشکی به ثمر رسند؟
از بخت بلند مردم ایران بود که سرباز دلسوخته و آهنین ارادهای، سردار سپه مقتدر و میهندوستی و، سرانجام، رضاشاه روشن بین و دور نگری پای بر عرصه نهاد و به ریختن شالودههائی پرداخت که راه را برای پیوستن ایران به جرگه جوامع پیشرفته و استقرار یک نظام پایدار دموکرات و قانونمند هموار کند. به این ترتیب در دوران پادشاهی دو فرزند خلف مشروطیت، رضاشاه و سپس محمدرضاشاه، بود که به تدریج شرايط و ملزومات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای استقرار یک نظام پایدار دموکراتیک، مترقی و مدرن در ایران فراهم آمد. رهبران و سخنگویان رژیم جمهوریاسلامی از هنگام دستیابی به مسند قدرت لحظهای از انکار دستاوردهای تاریخی و ماندگار آن دوران باز نماندهاند. امّا با همۀ تبلیغات و القائات مستمرآنان در تحریف واقعیات و تخطئۀ تاریخ، امروز نه تنها اکثریت مردم، بلکه شماری روزافزون از نخبگان و روشنفکران سیاسی ایران، به این واقعیت آگاه و معترف شدهاند که پادشاهان پهلوی در پیشرفت ایران به سوی تحقق بسیاری از آرمانهای انقلاب مشروطیت، نقشی مثبت و تاریخی و فراموش ناشدنی ایفا کردهاند. ایجاد نظام قضائی و دادگستری عرفی، گسترش نهادهای آموزشی مدرن، رشد و توسعۀ اقتصادی و صنعتی کشور، تأمین آزادیهای مدنی و مذهبی همۀ شهروندان، نهادینه کردن بسیاری از حقوق و آزادیهای زنان، حفظ یکپارچگی ایران و برکشیدنش در جامعۀ بینالمللی را باید در عداد دستاوردهای این دوران درخشان دانست.
در یک کلام، با توجه به دستاوردهای سترگ این دوران کمترین دلیل موجه و عقلائی برای انقلاباسلامی وجود نداشت. در آستانۀ این انقلاب شوم با هر مقیاس و ملاک متداولی که به کار بریم مردم ایران از نظر اقتصادی اجتماعی و فرهنگی، از نظر حقوق و آزادیهای مدنی و مذهبی، و از بابت اعتبار و حیثیت بینالمللی کشور، از همۀ همسایگان دور و نزدیک خود پیشرفتهتر بودند. در واقع، زیربناها و شالودههای اساسی ضروری برای تحقق آزادیها و حقوق سیاسی کامل مردم میرفت یکسره عینیت پذیرد.
با پیروزی انقلاب و استقرار حکومتاسلامی، آن هم در پسگراترین شکل ممکنش، بر بسیاری از دستاوردهای سترگ این دوران مهر بطلان زده شد. عزم جزم کارگزاران رژیم اسلامی برای تحقیر هویت و تخفیف منزلت شهروندان ایران حرکت تاریخی آنان را برای پیوستن به کاروان جوامع آزاد و مسالمتجوی جهان متوقف کرد. در دشمنی با یک یک آزادیها و حقوق مردم ایران، در محروم ساختن زنان ایران از همۀ حقوق مسلمی که در پی دههها تلاش از آن خود کرده بودند، در سست کردن شالودههای نظام پویا و مترقی آموزشی ایران، در ویران کردن ساختار اقتصاد کشور، در اشاعۀ خرافات و تعصبات مذهبی، در ترویج فرهنگ تزویر و تقیه و تقلب و خشونت، در راندن جوانان برومند و سرخوردۀ ایران به دام مهلک اعتیاد، در دشمنی آشکار و توجیهناپذیر با همۀ جوامع غیر مسلمان ایران، در محروم ساختن اقوام گوناگون ایران از ابتدائیترین آزادیها و حقوقشان، در گریزاندن صدها و صدها هزار تن از ایرانیان دانشآموخته از وطن مألوف و بالاخره در نابود کردن نام و اعتبار و حیثیت ایران در جامعۀ بینالمللی، رژیم جمهوریاسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. مهمتر از همه، سران این حکومت با رفتار دشمنانه و ادامۀ برنامههای ماجراجویانه و گسترشطلبانه خود در منطقه و در واقع در سراسر جهان ایران را آگاهانه به سوی ورطۀ هولناک رویاروئی نظامی با دیگران بردهاند. درست همانگونه که بلافاصله پس از دستیابی به مسند قدرت کشور را در بستر جنگی هشت ساله و اجتناب پذیر به خاک و خون کشیدند. در واقع، ماجراجوئیها و گسترش طلبیهای رژیم اسلامی امروز استقلال ایران و تمامیت ارضیاش را آماج چنان تهدیدها و مخاطراتی کرده است که در تاریخ معاصر ایران برایش نظیری نمیتوان یافت.
بسیاری از ایرانیان دانش آموخته و دنیا دیدهای که به پشتیبانی از این انقلاب برخاستند همان کسانی بودند که به همّت رضاشاه و تشویق محمد رضاشاه با نهادهای مدرن و مردمی جوامع غربی آشنا شدند، امّا نه به ریشهها و زمینههای دستاوردهای غربیان پیبردند و نه به بافت و ساختار فرهنگ سنّتی و مذهبی مردم ایران اعتنائی کردند. این کسان سرنگونی نظام پادشاهی را تنها راه بهروزی جامعه میپنداشتند و حاضر بودند بهائی هر قدر سنگین به هزینۀ ملت و نسلهای آینده ایران برای تحقق چنین هدفی بپردازند. در منطق چنین کسان حقوق بشر تنها در آزادیها و حقوق سیاسی مردمان خلاصه میشد و تنها ملاک و ضابطۀ داوری کارنامه دولتها بود. این که حقوقبشر منحصر به حقوق سیاسی نیست و انواع بسیار و گوناگون دارد و در رفاه و آسودگی و بالندگی فرهنگی و اجتماعی شهروندان نقشی عمده ایفا میکند در بینش نارسای آنان نمیگنجید. واقعیت آن است که از پایان جنگ جهانی دوم حقوقبشر معنا و گسترشی حیرت انگیز یافته. نه تنها اعلامیه جهانی حقوقبشر بلکه میثاقهای گوناگون دیگر به تعریف و تشریح ابعاد بیشمار این حقوق پرداختهاند.
ویرانیها و مصیبتهائی که در دوران تسلط جمهوریاسلامی یا دقیقتر بگوئیم حکومت اشغالگران ایران، یا به تعبیر دوست فاضلم اسماعیل نوری علا «حکومت دکانداران دین،» بر ایران رفته، و محرومیتها، محدودیتها و تعدیات و تجاوزاتی که در این دوران بر سر مردم ایران، از زن و مرد، به هر مذهبی و از هر قوم و مسلکی آمده، در تاریخ بلند سرزمین ما مانندی به خود ندیده است. نه در تجاوز مغولان و حملۀ اسکندر نه در هجوم اعراب بادیه نشین و نه حتی در دورانی که سه کشور بزرگ و مقتدرِدنیا ایران را در جنگ جهانی دوّم یکسره در اختیار و اشغال خود داشتند. فراموش نکنیم که در دوران تسلط رژیمِ به اصطلاح اسلامی و الهی حتی بخش قابل توجهی از مردم مسلمان ایران نیز قربانی این محدودیتها و محرومیتها و تعدیات مستمر بودهاند: ایرانیان اهل تسنِن از کرد و بلوچ و ترکمن. و نیز توجه داشته باشیم که در میان غیر مسلمانان پیروان دین بهائی آماج محدودیتها و انتقام جوئیهای مضاعف بودهاند. در واقع، میتوان گفت که حکومت «مهرورز» و «انسان دوست» جمهوریاسلامی عملا بلائی در حد نسلکشی بر سر بهائیان ایران آورده است.
پس از سی و اندی سال سرکوبی و حقکشی و آزادیستیزی و ویرانگری، به نظر میرسد که امروز مردم ایران مصممتر، هشیارتر و آمادهتر از همیشه دلیرانه به راه تحقق آرمانهای دیرینۀ خویش گام نهادهاند. در این میان، باید به ویژه در برابر نسل امروز زنان ایران سر تحسین فرود آورد که نماد بارز آزادیخواهی و حقپروریاند. آنان فرزندان همان مادرانی هستند که در سراسر سدۀ گذشته گام به گام به پیش رفتند و شالودههای آزادی خود و برابری با مردان را ریختند. باید این واقعیت را پذیرفت که هرگامی زنان ایران برای تحقق حقوق خویش بر میدارند گامی در راه تأمین حقوق و آزادی همۀ ایرانیان است.
امّا، این ارادۀ معطوف به پیروزی منحصر به زنان ایران نیست در ذهن و ضمیر جوانان، دانشجویان ایران نیز جا گرفته است. هیچگاه در تاریخ معاصر ایران نسل جوان ایران چنین آگاه و دانسته به طلبیدن آزادی و حقوق خویش بر نخاسته بود. آنچه این همت و ارادۀ زنان ایران، جوانان و دانشجویان و دانشآموختگان ایران را ویژگی نوین میبخشد هشیاری و پختگی و واقعبینی سیاسی آنان است. بر خلاف پیشینیان خود شیفتۀ هیچ مسلک و مسحور هیچ مذهبی نیستند. در عین آرمانگرائی واقع بینند و سیاست را به عنوان هنر امکانات میشناسند و نه وسیلۀ رسیدن به آرمان شهر.
در یک سخن، بسیاری از مردم ایران، آبدیده در کورۀ سوزانی که اجتناب پذیر ترین انقلاب تاریخ برایشان فراهم آورد، به حقوق و آزادی های مسلم خود و به منافع و مصالح وطن آگاه تر، و به برپائی نظامی که والاترین آرزوهایشان را برآورده کند، مصمم تر شده اند. مهم تر از همه، آماده اند که با تحکیم همبستگی ها، با ادامۀ مقاومت ها و گسترش اعتراض ها، شکاف های روز افزونی را که در پیکر فرسوده و پوسیدۀ رژیم تبه کار و جنگ افروز پدیدار شده شتاب بیشتری بخشند، پیش از آن که بتواند ضربۀ هولناک دیگری بر استقلال و تمامیت ارضی و امنیت و یکپارچگی ایران زند. با گسترش این شکاف ها است که مدافعان و مبلغان امروزِ حکومت نامشروع به تدریج به صفوف فشردۀ هم میهنان آزادی خواه خویش خواهند پیوست و فروپاشی حکومت غدّار را تسهیل و تضمین خواهند کرد.
اجازه دهید در این جا به مقدمه این سخنان بازگردم و به قرائن و امارات گوناگونی اشاره کنم که مؤید داوری مثبت نسل کنونی نسبت انقلاب مشروطیت و به ویژه دستاوردهای ماندگار دوران پهلوی است. از جمله این قرائن نخست گزارشهای بیشمار مفسران، خبرنگاران و مسافرانی است که به ایران میروند و میآیند و با همه محدودیتهائی که نیروهای امنیتی رژیم فرا راه آنها قرار داده است به این گرایشها پی بردهاند. دوّم، اشارههای تلویحی و گاه بی پردۀ شماری روزافزون از روحانیان سرخورده به خشونتهای باورنکردنی رژیم نسبت به مخالفان خود است، و نگرانی آنان نسبت به سست شدن باورهای مذهبی ایرانیان. در واقع نخستین کسی که حدود دو دهۀ پیش از این سرخوردگی به صراحت نام برد نخستین نخست وزیر رژیم، مهدی بازرگان بود. سوّم و گویا مهمتر از همه توجه روزافزون رسانههای ایران و خارجی به سخنان و فعالیتهای شاهزاده رضا پهلوی از سوئی و گسترش انتقادات کینهتوزانه و رنگ باختۀ جمهوریخواهان اصلاحطلب نسبت به پادشاهان پهلوی است؛ نسبت به دورانی که به ادعای مکرر آنان، و به گمان رهبران رژیم اسلامی مردم ایران هرگز به بازآمدنش رضایت نخواهند داد.
در پایان، بیفایده نمیدانم که چند نکتهای را در بارۀ بحث دیرینهای مطرح کنم که در مورد قالب نظام آیندۀ همچنان در جریان است. برای من هنوز منطق و ضرورت تأکید بر این قالب روشن نیست. چرا باید نظام جمهوری و یا پادشاهی را، در مورد ایجاد یک حکومت سکولار و دموکراتیک، در تنافر و تضاد با یکدیگر قرار داد؟ به ویژه در زمانی که اولویت نخست برای مردم ایران توجه و تأکید بر پیکار با نظام کنونی و یافتن راههای انحلال و سقوط آن است. چرا باید تأکید بر قالب و پوسته و ظاهر نظام آیندۀ ایران باشد و نه بر ارزشها و ساختارهائی که گواه بر فطرت و ماهیت حکومتاند؟
آیا کم است شمار جمهوریهائی که هم امروز در آنها از عنایت نسبت به آزادی و دموکراسی و حقوقبشر نشانی نیست؟ از جمهوریاسلامی که نماینده بارز چنین بیعنایتیهاست بگذریم، آیا شماری قابلتوجه از نظامهای جمهوری در جهان جنوب به شیوههای حکومت استبدادی و ناقض حقوقبشر روی نیاوردهاند؟ مگر در بسیاری از جمهوریهای آفریقائی، در روسیه، در چین و کوبا و ویتنام و کرهشمالی و ونزوئلا که همگی از پشتیبانان سرسخت جمهوری ایراناند مردمان از حقوق و آزادیهای بشری به ویژه آزادی سیاسی برخوردارند؟ از سوی دیگر آیا در بسیاری از نظامهای پادشاهی جهان به ویژه در اروپای غربی پیشرفتهترین نهادهای دموکراتیک را نمیتوان دید؟
منافع مردم ایران، به یقین خواست آنها، در این است که حکومت اشغالگران جابر حتّی یک روز نیز ادامه نداشته باشد و به ویژه این مجال را نیابد تا بتواند بار دیگر میهنشان را به ورطۀ هولناک جنگ و کشتار پرتاب کند. همدلی و همکاری و همبستگی بیمانند مردم ایران امروز یکسره معطوف به برپائی حکومتی دموکرات و سکولار است و نه معطوف بر شکل و قالب و نوع آن.
دریغ که برخی از نیروها و سازمانهای مدعی مخالفت با نظام اشغالگر هنوز به اهمیت و ضرورت همکاری برای کوتاه کردن دست غاصبان حقوق مردم ایران پی نبردهاند و یا به دلائلی که بر بسیاری از هموطنانش پوشیده است ضرورتی برای این همکاری نمیبینند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
سینا دبستانی
با درود و سپاس از شما اقای دکتر حکمت برای مهر شما برای ایران و ایرانیان.
سخنان پرمحتوای شما و تحلیل شما در مورد تاریخ معاصر ما بسیار مستذل و دقیق بود
سپاسگزارم از تشریف فرمایی شما
سینا دبستانی
رییس شاخه واشنگتن
حزب مشروطه ایران
August 17, 2012 05:07:05 AM
---------------------------
حق
درود بر آقای هرمز حکمت گرامی و سپاس فراوان از سخنرانی پرمحتوا و ارزشمند شما. نامتان را گوگل کردم تا کمی با شما آشنا شوم. همینکه در فهرست دیدم که شما سردبیر نشریه دانشنامه و ایران نامه، و از یاران آقای یارشاطر نازنین هستید برایم کافی بود تا این پیام و چند پرسش برایتان در اینجا بگذارم. سالها پیش از طریق رادیو صدای ایران دریافتم که آقای یارشاطر و یارانش قریب ۴۰سالست که در صدد تهیه دانشنامه ایرانیکا هستند، دانشنامه ای همتا با دانشنامه بریتانیکا. تا آنجا که یادم است این پروژه در زمان شاه فقید آغاز شد و بودجه و تدارکات لازم برای همکاری با دانشگاه کمبریج در انگلستان دیده شده بود که با وقوع ؛انقلاب متوقف شد. این پروژه با همت آقای یارشاطر و تیمش در همه این سالها با دشواریهای بسیار ادامه داشته و دارد. من از همه شما نازنینان برای این خدمت بزرگی که به ایران تاکنون کرده اید بسیار سپاسگزارم. چند پرسش از شما دارم و خوشحال می شوم اگر پاسخ دهید. آیا در ایرانیکا اطلاعاتی درباره سکولاردمکراسی و تفاوت آن با لیبرال دمکراسی هست؟ آیا در دانشنامه بریتانیکا، ؛سکولاردمکراسی؛ نوعی نظام کشوری در جهان معرفی شده، تعریف و نمونه هایی از آن داده شده است؟ در ویکیپدیا نظامی بنام نظام ؛سکولاردمکرات؛ نیست. سپاسگزارم.ارادتمند حق
August 10, 2012 11:23:49 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
سخنرانی مستدل و زیبایی است. تنها مسئله ای که باید به آن اشاره نمود، آن است که اصطلاح دکانداران دین متعلق به شادروان شجاع الدین شفاست و زمانیکه آن انسان فرهیخته این اصطلاح را در جنایت و مکافاتش به کار برد، آقایی که جمله به او نسبت داده شده، هنوز در پای قطار انقلاب شکوهمند به دنبال امامش می دوید.
پاینده ایران
August 09, 2012 10:08:14 AM
---------------------------
|