مختاری: قبل از همه از شورای مرکزی باید سپاسگزار باشم، با وجود حضور آقای زاهدی، این مسئولیت را به من دادند و به عنوان سخنگوی حزب در این نشست شرکت داشتم. اولین روز شروع کنفرانس در باره نوع مبارزه با جمهوریاسلامی بود که مبارزه مسلحانه باشد یا به دور از خشونت. من تأکید کردم که مبارزه بدون خشونت است و تلاش میکنیم که این مبارزه بدون خشونت را ترویج بدهیم، اما اینکه مبارزان ما در داخل ایران چه انتخابی خواهند کرد، چیزی است که خودشان باید تعیین کنند. در حین مبارزه اگر خشونتی روی داد که روی داده است، واکنشی که نشان میدهند چگونه واکنشی باشد. به هر حال این تصمیم با دوستانی است که در ایران مبارزه میکنند. اما ما به عنوان حزب سیاسی توصیه و سفارشمان این است که از خشونت پرهیز کنند. چون باور داریم که موضوعی که شاید باید بین ما ایرانیها برای همیشه حل بشود، موضوع انتقام است. وقتی خشونت پیش میآید مطمئناً یکی ضرر خواهد کرد و به دنبال انتقام میرود. بدین ترتیب پروسه انتقامگیری همیشه ادامه خواهد داشت. اما یک بار برای همیشه باید آنرا کنار گذاشت و خشونت را ترویج نکرد. اگر شرایط ایجاب بکند، حتی اسلحه هم بردارند. ولی حکومت است که تعیین کننده نوع و چگونگی این مبارزه است و چون حکومت خودش خشن است، واکنش خشن نسبت به فعالان و مبارزان سیاسی دارد، در واقع میشود این کار را هم کرد چون او ( حکومت ) تعیین کننده است. اوست که انتخاب میکند که از راه مسالمتآمیز تن بدهد به خواستههای مدنی مردم و مردم مطمئناً در این وضع به خشونت روی نمیآورند.
یک عده از دوستان هم در واقع به موضوع مشروعیت اشاره کردند که انسانها میتوانند از خودشان دفاع مشروع بکنند. من هم البته در صحبتم اشاره کردم که این دفاع مشروع، همان شیوه است. یعنی اندازه دفاع مشروع چقدر میتواند باشد این چیزی است که شاید اگر کسی از پیش با این فرم بیاید که اگر خشونت کردند من هم خشونت میکنم، آنوقت اندازهاش را نمیشود تعیین کرد.
در هرحال بیشترین صحبت در روز اول بر روی همین موضوع بود. در واقع مبارزه مسلحانه یا دفاع مشروع و مبارزه بدون خشونت. خیلیها، مخصوصاً کسانی که گرایشهای قومی داشتند، برایشان مبارزه مسلحانه خیلی توجیهپذیر بود. اسامی شرکت کنندگان را در نشست روز دوم نام میبرم: از حزب دمکرات کردستان، سکولارهای سبز، حزب دمکراتیک ایران، حزب سوسیال دمکراتیک ایران، حزب یارستان، حزب تضامین دمکراتیک اهواز، حزب مردم بلوچستان. اینها دوستانی بودند که با عنوان حزبی در نشست شرکت کرده بودند. صدای موج سبز، اتحاد عشایر و اقوام جنوب ایران، بقیه کسانی که به صورت انفرادی شرکت کرده بودند عبارت بودند از: آقای سیروس آموزگار، آقای حسین لاجوردی، آقای تنگستانی به عنوان خبرنگار، آقای احمد رفعت، آقای جمشید اسدی، آقای رحمان جوانمردی و آقای دست پیش.
موضوع بحث در روز دوم، چگونگی گذار از جمهوریاسلامی بود، دوستان حزب دمکراتیک کُردستان گفتند که البته دوستان دیگر هم موضوع را به شکل دیگری مطرح کردند، که تا موضوع ملی حل نشود احتمالاً گذر از جمهوریاسلامی اصلاً امکان پذیر نخواهد بود. باید این موضوع حل بشود تا بتوان از جمهوریاسلامی گذر کرد.
موضوع دیگری که آقای اسدی مطرح کردند، در مورد گذر از جمهوریاسلامی، داشتن یک رسانه خیلی قوی یا یکی شدن رسانههای ایرانی است چیزی مثل تلویزیون الجزیره که در بهار عربی خیلی نقش بازی کرد. نظر دیگری که مطرح شد، پشتیبانی کردن از اعتصابات در هر جای ایران از سوی اپوزیسیون به طور متحد بود.
سکولارهای سبز، موضوع آلترناتیوسازی را مطرح کردند که خب باید یک آلترناتیوی بوجود بیاید تا بتوان با قدرت از جمهوریاسلامی گذشت.
نظر دیگری که مطرح شد، نظر انتخابات آزاد بود که آقای جمشید اسدی مطرح کردند و گفتند که با انتخابات آزاد میشود از جمهوریاسلامی گذر کرد. موضوعی که من مطرح کردم این بود که ما فکر میکنیم اول از همه مشکل ما جمهوریاسلامی است که باور داریم که باید سرنگون بشود. اما موردهایی که باید در نظر گرفت و ما به عنوان حزب به آن باور داریم، این است که اگر ما یک نگاهمان به قدرت سیاسی باشد، با فاصلهای که از ایران داریم مسلماً قابل دسترس نیست و نمیتوانیم بگوییم که ما نگاهمان به قدرت سیاسی است و با وجود این فاصله، آنچنان تأثیری نمیتوانیم بگذاریم. برای همین فکر میکنیم اگر همه اپوزیسیون با یک نگاه مدرن، به عنوان انسانهای مُدرن به سیاست نگاه کنند، جای کار برای ما خیلی خیلی بیشتر خواهد بود. چون راهکارهای آدمهای مُدرن مطمئناً راهکارهایی است که تلاش انسانی در آن بسیار مطرح است و مدام دنبال این است که حقوق انسان در آن حفظ بشود. نگاه اینگونه بر مردمسالاری و حقوق بشر و اینکه متفقا با هم روی این موضوع کار کنیم و این را گسترش بدهیم چون هم زمینه کار ماست و هم بیشتر فعالان در این چهارچوب برای گذر از جمهوریاسلامی فعالیت می کنند و به این باور دارند. اما گفتیم که ما در این چهارچوب برای گذر از جمهوریاسلامی، موضوع «یک کشور – یک ملت» را از یاد نمیبریم. چون که برای رفتن جمهوریاسلامی چه هزینهای باید پرداخته بشود .اگر قرار بشود که ایران از هم پاشیده بشود – حالا موضوع جنگ پیش میآید – یا کسانی که فکر میکنند با جنگ جمهوریاسلامی ضعیفتر خواهد شد تا بتوانند در جاهایی در ایران قدرتشان را اِعمال بکنند، ما با اینگونه افراد نمیتوانیم کار بکنیم. با کسانی که باور ملی و باور «یک کشور – یک ملت» را ندارند، نمیشود که کار بکنیم. اما ما همیشه در راه مبارزه برای آزادی وطنمان فکر میکنیم تنهایی این کار را نمیتوانیم انجام بدهیم. اما با کمک دیگران میتوانیم سرعت مبارزه را بیشتر کنیم. اما اگر کسی نخواست و یا دوست نداشت با ما کار بکند، ما پشیمان یا دلسرد نخواهیم شد از اینکه تنهاییم. بلکه فکر میکنیم که جمهوریاسلامی یک چالش بزرگی است در برابر ملت ایران و ما اگر هم تنها بمانیم آنقدر تلاش خواهیم کرد تا به اندازه آن چالش بزرگ بشویم و اثر بگذاریم. ما به عنوان افرادی که در بیرون از ایران مبارزه میکنیم، بهترین کار این است که بگوییم در محیط آزاد وقتی انسانها آزادند میتوانند کارهای بزرگ بکنند و میتوانند اثر بگذارند. همچنین میتوانند نمونه خوبی برای آینده ایران و بعد از جمهوریاسلامی باشند که با دیدگاههای مختلف میتوانند برخورد دمکراتیک بکنند و نتیجههای خوب بگیرند. پس ما بیشترین کاریکه میتوانیم بکنیم اثرگذاری بر روی مبارزه در ایران است. این کاری است که با همکاری با یکدیگر در خارج نمونهای خوبی است برای داخل ایران.
موضوع دوم که مطرح شد در رابطه با محتوای نظام سیاسی آینده ایران بود که در واقع سه موضوع را مطرح کردند. یکم:یکپارچگی ایران، دوم: ملیت و قومیت، سوم: تمرکز و عدم تمرکز. البته در حاشیه بگویم که وقتی این موضوع در روز سوم مطرح شد، این را مساوی کردند با اینکه عدم تمرکز همان فدرالیسم است. من گفتم، نه اگر موضوع بحث قرار است بشود عدم تمرکز برابر است با فدرالیسم، اصلاً ما در این بحث شرکت نمیکنیم. چون عدم تمرکز شاید نکتههایی مشابه با فدرالیسم داشته باشد اما برابر با فدرالیسم نیست. من گفتم که ما نیامدیم که در آخر جلسه به یک توافقنامه یا قطعنامه برسیم. ما فقط آمدیم اینجا که با هم گفت و شنود کنیم و اینکه چگونه با هم همکاری کنیم، این را میتوانیم به آینده محول کنیم. اما اینکه برسیم به پایان و در آخر این قطعنامهای صادر بشود، موافقت نداریم مگر اینکه به صورت گزارش جلسه نشست، یا اینکه صورتجلسهای از این نشست به صورت تیتروار منتشر بشود. که قبول کردند که در این قسمت به صورت تیتر فشرده تحت نام حکومت متمرکز و عدم تمرکز صحبت بشود. بعد هر کسی، آنجوری که فکر میکند برای ایران خوب است، حالا عدم تمرکز به چه فرمی،در مورد آن صحبت بکند.
بر میگردم به صحبتهای بعد از ظهر روز دوم که در مورد یکپارچگی ایران بود. در پایان که همه خواستند از صحبتهایی که شد نتیجهگیری بکنند، گفتم که خب، همه به این نتیجه رسیدند که ایران باید یکپارچه بماند. اما گفتم که این یکپارچه ماندن میتواند دو فُرم داشته باشد. یکپارچه موافق با درخواستهایی که دوستان دارند، با ملتهای مختلف یا یگانگی ملی. من گفتم که تمامیت ارضی ایران فقط با یگانگی ملی برایمان معنی پیدا میکند، چون میتواند ایران یکپارچه بماند اما مطمئن بعدش خواهند گفت که خب یکپارچه هست ولی ایرانیان میتوانند ملیت کُرد داشته باشند و زیر پوشش ملت ایران باشند. این بحثهایی بود که دوستان میکردند و در آخر گفتم که نه، ما که میگوییم یکپارچگی، فقط به عنوان یگانگی ملی برای ما مفهوم دارد. غیر از این چیزی را قبول نداریم. اینکه توافق کردیم که ایران یکپارچه باشد، این نیست. اگر توافق میکنیم که ایران یکپارچه است و ایران یک ملت است، بله میشود در این مورد با هم صحبت کنیم. ولی دوستانی که از اقوام میآمدند، دوباره موضوع ملیت و ملل را مطرح میکردند و عنوان میکردند که ملتهای ایران به عنوان ملیتهای مختلف باید به حقوقشان برسند. اما من هم با اشاره به منشور حزب مشروطه ایران گفتم که استقلال و تمامیت ارضی ایران برای ما از همه بالاتر است و به هر قیمتی از این مسئله دفاع میکنیم. من عنوان کردم که ما میدانیم که اقوام بازوهای توانای ایران هستند و از اینها میتوانیم برای یک ایرانی قوی استفاده بکنیم و این امتیاز بسیار بزرگی است که ایران دارد. این فرهنگهای مختلف باعث قوت هستند و روی هم دیگر اثر گذاشتهاند و این امتیاز بسیار خوبی است برای ایران که میتواند از آن استفاده بکند مطمینا جاهایی در ایران وجود دارد که به آن اجحاف شده اما در ایران آینده مطمئناً قرار گرفتن بودجه برای بازسازی مناطق عقب افتاده و دوبارهسازی آن مناطق بر اساس اصول انجام خواهد گرفت.
روز سوم، روزی بود که در مورد ملت و قوم صحبت شد. من هم دوباره، با تکیه بر اینکه ایران فقط یک ملت است اما اقوام مختلف در آن زندگی میکنند و این اقوام مختلف هستند که تشکیل دهنده ایران میباشند، در مورد اینکه حقوق شهروندی با حقوق ملیتی چه تفاوتی دارد، اینکه هر دو بنا بر تعریف یکی هستند اما وقتی یک کسی ملیت یک کشوری را دارد بیرون از مرزهای این کشور یک وظیفهای آن شهروند نسبت به مملکتش دارد و یک وظایفی را دولت نسبت به آن شهروند در بیرون از مرزهای آن کشور دارد. باز تکیه کردم بر اینکه این ملیت وقتی معنا پیدا میکند که بیرون از مرزها باشد. پس در درون مرزهای ایران، یک شهروند قرار است همه آنچیزی را داشته باشد که شایسته یک انسان است و ما معتقد به حقوق فرد هستیم و نه حقوق اقوام چون این افراد هستند که تشکیل دهنده اقوام هستند و این به نفع همه هست و همه به خواستی که میخواهند با این حقوق شهروندی خواهند رسید و تأکید کردم بر اینکه همه آنچیزی که امروز یک دنیای مُدرن میتواند به انسان بدهد، با استفاده از قوانینی که موجود هستند، میتوانند دوستان به حقوقشان برسند.
البته موضوعی که بیشتر در سخنرانی دوستان مطرح بود، خطابشان نسبت به ما ها بود. من هم در سخنانم گفتم که چرا اینها را از ما میخواهید. مگر ما منکر این چیزها شدهایم؟ من که بر فرض در اصفهان بودم و زندگی کردم، آیا به من ظلم نشده؟ به من اجحاف نشده؟ حقوق شهروندی من زیر پا گذاشته نشده؟ خب من هم بخاطر همین بیرون از ایران هستم. من حتماً مشکلی داشتم که از ایران بیرون آمدم، شما هم همینطور. اما ما آمدیم اینجا در مورد حقوق افراد- حقوق مردم صحبت بکنیم، شما همه این چیزها را از ما طلب میکنید، و اینکه ما اینها را از شما گرفتهایم، در صورتیکه اینها را حکومت جمهوریاسلامی گرفته اما ما همچنان مانند انسانهای مُدرن و کسانی که باور به این داریم، میتوانیم همه ما به آن حقوق برسیم و یک ایران آبادی داشته باشیم.
باز هم به این تکیه کردم که تمامیت ارضی همراه با ملت برای ما معنی پیدا میکند.
موضوع بعدی که در روز سوم مطرح شد، موضوع تمرکز و عدم تمرکز بود که دوستان در مورد خوبیهای فدرالیسم گفتند، در این مورد دوستمان از حزب دمکرات کُردستان صحبت کردند و بنده صحبت کردم و آقای دکتر مدنی از حزب سوسیال دمکرات. ایشان عنوان کردند که شما که از فدرالسیم میگویید -اسمش را گذاشته بودند اختیارات استانها – و در مورد آن صحبت کردند. من هم در مورد حکومتهای محلی در دفاع از عدم تمرکز صحبت کردم و گفتم که ما باور داریم که حاکمیت مردم یا حکومت مردم را میشود تقسیم کرد اما حاکمیت ملی را نمیشود تقسیم کرد و بر اساس برنامههای سیاسی که داریم، باور داریم که فرد باید در مرکز توجه سیاسی قرار بگیرد قوای حکومتی هم از افراد جامعه باید بیرون بیاید و سازماندهی جامعه هم باید بر همین اساس باشد که حقوق افراد حفظ بشود و بر همین اساس میشود حکومت را تقسیم کرد اما حاکمیت ملی ما، پیشنهاد حکومتهای محلی است. چون باور داریم که این حکومتهای محلی در استان و بخش و دهستان و روستا میتواند آن برنامهای را که ما برای حکومت داریم، که همه افراد جامعه درش شریک باشند به ما میدهد. و میتواند جواب بسیار خوبی هم بدهد چون هم آن انجمنهای ولایتی و ایالتیای که از قدیم هم بوده همچنان میشود رویش کار کرد و از آن استفاده کرد. دوستانی که مروج فدرالیسم هستند، به این فکر نمیکنند که ساختار ایران ساختاری نیست که با توجه به مدلهای تاریخی که در دنیا هست که در اصل کشورهای فدرال حکومتهای محلی کوچک بودند و در واقع توانایی لازم را نداشتند و برای اینکه مرزهایشان حفظ بشود یک حکومت فدرال را تشکیل میدهند. اما در مورد ایران این صدق نمیکند چون ایران الان یک کشور و یک ملت است و برای اینکه به آن فدرالیسم برسیم اول باید تکهتکهاش کنیم. تازه بر چه اساسی باشد؟ آیا زبانی باشد، آیا قومی باشد، همه اینها مشکلاتی را بوجود میآورد، که خب حالا آن مهابادی است، یا کُرد است، یا آذری است و آیا آن کسانی که در شمال ایلام است یا مثلاً لرستان هستند، آیا کُرداست، لُر است. بعد اشاره کردم به آن نقشهای که کُردها تهیه کردهاند که یک قسمت بزرگی از غرب ایران جزو کُردستان بزرگ حساب میشود و گفتم که اگر بخواهیم از این راه به آن فدرالیسم برسیم مطمئناً راهی جز خون و آزار و اذیت برای مردم نخواهد داشت و به همین خاطر، فکر میکنم این تقسیمبندیهایی که الآن هست (تقسیمبندیهای استانی) میتواند بهترین فُرم تقسیم حکومت بین مردم باشد با حفظ حاکمیت ملی.
***
بابک قطبی- آقای مختاری،شما گفتید که در جلسه در مورد گذر از جمهوریاسلامی صحبت شده و نظر دوستان به این صورت بوده که اپوزیسیون هماهنگ کار بکند. آیا در این مورد که به چه صورت اپوزیسیون میتواند هماهنگ کار بکند، بحث و صحبتی شد؟
سئوال دوم این که، آیا راجع به منشور ملی که مدتها مطرح بود، مسئله بحث و صحبتی پیش آمد؟ و شخصاً میخواهم بدانم آقای آموزگار و آقای اسدی چه صحبتهایی کردند؟
مختاری- همانطور که اشاره کردم، به طور مثال آقای رفعت گفتند که وجود یک رسانه قوی لازم است. تلویزیونهایی وجود دارند ولی همه برنامههای خوبشان در یک ساعت خاصی است. یعنی اگر کسی بخواهد برنامهها را ببیند، نمیتواند از همه آن برنامهها استفاده بکند. به همین دلیل داشتن یک رسانه قوی خیلی مهم است. این یکی راهکارهایی است که اپوزیسیون میتواند بر آن تکیه کند. آن دوستانی که از سوی حزب دموکرات کُردستان بودند یا دوستانی که از اقوام بودند، گفتند تنها راهکاری که اپوزیسیون میتواند تأثیر بگذارد در واقع حل همان مشکل ملی است. سکولارهای سبز هم عرض کردم، گفتند که ساختن یک آلترناتیو قوی عبور از جمهوریاسلامی را امکانپذیر میکند. آقای اسدی در مورد انتخابات آزاد صحبت کردند. در مورد این صحبت شد که آیا این انتخابات آزاد خوب است یا نیست، در روز دوم آقای ذوالفقاری نماینده سکولارهای سبز عنوان کردند که طرح انتخابات آزاد پایه و اساسش از جمهوریاسلامی است و گفتند که این انتخابات آزاد به گونهای فُرم صحبت با رژیم را باز میگذارد. یعنی میتوانند با این رژیم صحبت بکنند. به گونهای هم جمهوریاسلامی این را میخواهد. آقای اسدی در دفاع از انتخابات آزاد گفتند که انتظار میرود که با پیش شرط این انتخابات آزاد، در خود نظام یک حفرهای ایجاد بشود و در میان خودشان به این نتیجه برسند که خب شاید اینطوری بهتر باشدو آنهایی که داخل رژیم هستند به این عقلانیت برسند که خب بهتر است که این کار را انجام بدهیم. موضوعی دیگری که در مورد انتخابات آزاد عنوان شد این بود که خب با دیکتاتوری هم میشود وارد مصالحه شد کاری که به طور مثال در شیلی کردند. یعنی میشود از این طریق با دیکتاتور در مورد رفتنش صحبت کرد. در مورد موضوع دیگری که آقای اسدی صحبت کرد این بود که وقتی اینگونه بشود، در واقع نظام جمهوری هم حفظ میشود، چون این نظام جمهوری است، در واقع پیامد آن انتخابات آزاد هم این خواهد بود که نظام جمهوری هم حفظ بشود.
آقای رفعت هم صحبتهایی در مورد انتخابات آزاد کردند. هر دو نفر اینها موافق انتخابات آزاد بودند اما چگونگی انجام آن با هم فرق میکردند. آقای رفعت در واقع میگفتند که شکل مبارزهای که در لهستان و شیلی وجود داشته، در همه موارد نهادهای مدنی قوی در این کشورها وجود داشته. وقتی این نهادهای مدنی قوی شدند توانستند فشار بیاورند. اما حالا باید با کی صحبت بکنید، آیا میتوان با آقای خامنهای صحبت کرد؟ با کدام فشار مدنی میتوان خامنهای را وادار کرد سر میز بنشیند و در مورد انتخابات آزاد نظر مثبت بدهد.
آقای آموزگار فقط شنونده بودند اما در آخر در مورد فرهنگ صحبت کردند و اینکه فرهنگ ایرانی از تأثیر فرهنگهای متفاوت متأثر شده و این مثال را گفتند که نظامیای که مادرش کُرد است و پدرش تُرک، میگوید دنیا تن من است و ایران قلب من. آقای آموزگار حدود ده دقیقهای در مورد فرهنگ و در مورد تنیدگی فرهنگی در ایران صحبت کردند که ما چه لزومی دارد اینقدر از هم فاصله بگیریم.
در مورد آقای اسدی هم، خب به نظر من حس ملیشان را عنوان نمیکردند. از موضوع یکپارچگی ملی دفاع میکردند. ما (حزب مشروطه ایران)، حزب سوسیال دموکرات و آقای جمشید اسدی در واقع همدیگر را پوشش میدادیم در مورد یکپارچگی و یگانگی ملی. در حاشیه بگویم، به نظر من نکته مثبتی که در این جلسه میشد دید، که ظاهراً با تعدادی از آنها میشود کار کرد و با تعدادی نه. با یک سری از جوانها میشود باب گفت و گو را باز کرد اما یک عدهشان که زمان طولانیتر در مبارزه هستند و کمتر تغییر کردهاند یا نخواستهاند تغییر کنند، با آنها نمیشود زیاد وارد گفت و گوی ثمربخش شد. البته همین دوستان در مورد حزب ما گفتند که شما خیلی منسجم عمل کردید، یعنی گفتند ما با هر کدام از افراد حزب مشروطه حرف زدیم همهشان یکجور حرف میزنند. که من در جواب گفتم، یکی از امتیازات ما هم همین است که هم پشت تریبون و هم در خلوت یکجور حرف میزنیم. اما هستند کسانی که برخلاف این رفتار میکنند، پشت تریبون یک حرف میزنند،در خلوت یک چیز دیگر.
از سوی حزب سوسیال دموکرات که آقای مدنی بودند. من هم از صحبتهایشان و هم از اطلاعاتشان استفاده کردم و معتقدم که شخصیتی است که میتوان با او کار کرد. ما هر دو از دو جبهه متفاوت و قوی فکری یکی لیبرال – دمکرات و دیگری سوسیال - دمکرات است بودیم که هر دو باورمند به ایران یکپارچه و قدرتمند هستیم.
بابک قطبی- تا آنجایی که اطلاع داریم این نشست از طرف حزب دمکرات کُردستان ایران بوده آیا از حزب کومله هم کسی در آنجا حضور داشت؟ و مایلم بدانم که نقش حزب مشروطه ایران از نظرگاه این افراد سیاسی چه اندازه است و تا به کجا به این حزب اعتقاد دارند و تا کجا حاضرند با حزب ما همکاری حزبی بکنند؟ البته شما اشاره کردید که جوانترها کمی آمادگی فکریشان بیشتر است. آیا اصولاً قطعنامه صادر شد؟ من در مورد منشور سئوال کردم، شما اشارهای نکردید. آیا راجع به این مسئله هم صحبت شد؟
مختاری- برگزار کننده نشست حزب دمکرات کُردستان بود. شاخه جدیدی از حزب دمکرات کُردستان ایران، حزب دمکرات کُردستان است. در برنامه نشست نام حزب کومله را دیدم ولی خضور نداشتند. ازآ قای ملکوتی هم نام برده شد ولی تشریف نیاورده بودند.
در مورد منشور ملی هم در جلسه و در حاشیه نشست صحبتی نشد. همانطور که در ابتدا اشاره کردم، در جلسه گفتم که من با صدور قطعنامه و توافقنامهای به هیچ صورت موافق نیستم و در مورد این نشست میتوان تنها یک گزارش تهیه کرد. چون قطعنامه موقعی صادر میشود که همه در آن موضوع با یکدیگر موافقت کرده باشند، چون در این نشست خیلی عقاید و باورهای متفاوت وجود داشت، در این صورت قطعنامهای هم صادر نشد. من در ابتدا عنوان کردم که مطابق سندی حزبی ما، مبارزه ما مبارزه بدون خشونت است در حالیکه در منشور حزب دموکرات کُردستان آمده که اگر لازم باشد اسلحه هم برای مبارزه بکار خواهند برد. همچنین گفتم که ما یکپارچگی ملی را با هم در تمامیت ارضی و یگانگی ملی میبینیم در حالیکه شما این دو را از هم جدا میکنید و جداگانه آنها را بررسی میکنید، در نتیجه قرار شد که فقط به فقط به عنوان گزارش داده شود در مورد موضوعهایی که در آنجا صحبت شده. نه جمعبندی، نه توافقنامه، نه قطعنامه.
از نظر حزبی (حزب مشروطه ایران) آنها باور بر این دارند که ما تواناییهای خودمان را داریم. یکی از اعضاء حزب دموکرات کُردستان ایران،آقای خرسندی، گفتند که در زندان هم از مشروطه خواه و هم از کمونیست هاو جمهوری خواه ها در ایران وجود دارند. می دانستند که ایده مشروطهخواهی وجود دارد و ما حرفی برای گفتن داریم. وقتی دوستان در مخالفت صحبت میکردند، بیشتر خطابشان حزب مشروطه ایران بود. حالا آقای اسدی هم یک جاهایی مورد خطاب قرار میگرفتند ولی بیشتر جاها ما (حزب مشروطه ایران) مورد خطاب قرار میگرفتیم. اما از نظر حزبی و کار حزبی من فکر میکنم اگر با حزب سوسیال دمکرات هم بتوانیم مراودات فکری برقرار بکنیم، خیلی نقطه مشترکهای خوبی داریم، میتوانیم با آنها کارهای مشترک مفیدی انجام بدهیم. اما آقای رفعت که جمهوری خواست بنظرم و جز و اعضای کنفدراسیون بوده، آیا میشود با او کار کرد یا نه، نمیدانم.
بابک قطبی- من این مسئله قطعنامه را که عنوان کردم، چون یک عده از دوستان کُردی که در اینجا هستند شنیدم ولی به یک نحوی صحبت شما دارد شنیده مرا تأیید میکند. گفته بودند که چون حزب شما (حزب مشروطه ایران) موافق قطعنامه نبود، قطعنامهای هم صادر نشد.
مختاری- من هم در نشست تمام سعی و تلاش خودم را بر این گذاشتم که قطعنامهای صادر نشود.
بیتاللهی- من خیلی خوشحالم از اینکه دوستان به این کنگره تشریف برده بودند. برای من برخورد دوستان خیلی جالب بود. سئوالی که داشتم از آقای مختاری این بود که قطعنامه پنجم حزب مشروطه ایران در مورد عدم تمرکز را دوستان با خودشان برده بودند که بین شرکت کنندگان پخش کنند یا خیر.
مختاری- بله، آقای نادر زاهدی از آنها کُپی کرده بودند و من هم آن موقع که در مورد عدم تمرکز صحبت میکردم قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ایران را در مورد عدم تمرکز تقسیم کردند. چون جلسه داشت تمام میشد فرصت نشد تا واکنشها را ببینم اما یکی از دوستان که از حزب مردم بلوچستان بود خیلی نگاه مثبتی داشت و خیلی از آن قطعنامه استقبال کرد.
نادر زاهدی- حقیقتاش این است که شما میخواستید که آنچه که در کنار این نشست مشاهده کردم بازگو بکنم. پرسیدید که آیا اینها میخواستند با حزب مشروطه ایران ارتباط داشته باشند یا نه، آقای کاوه آهنگری که مسئول برگزاری این کنفرانس بود، در همان کنفرانس اعلام کرد که بسیاری از سازمانها به این کنفرانس نیامدند به خاطر حضور حزب مشروطه ایران و از قبل هم گفته بودند که اگر اینها را بگذارید کنار ما خواهیم آمد. ولی ما این کار را نکردیم. البته، طوری هم گفته نشد که منّتی باشد برای حزب مشروطه ایران ولی گفتند که خط مشی ما بگونهای است که میخواهیم با تمام اقشار ایران در ارتباط باشیم. در هر صورت برخوردشان بسیار دوستانه و خوب بود. افرادی که آنجا آمده بودند در کنفرانسهای دیگر در لندن و پراگ و استکهلم هم شرکت کرده بودند ولی تفاوتی که این کنفرانس با کنفرانسهای پیشین داشت، و بازگو هم شد، این بود که هیچکس از قبل سخنرانیای آماده نکرده بود که بیاید آنجا بگوید و آخر سر هم قطعنامهای صادر کنند و بعد هم به ملت ارائه بدهند. بلکه میتوان گفت 95 درصد صحبتهایی که در آنجا شد فیالبداهه بود و طبق برنامه جلسه آن شخصی که صحبت میکرد دیگران دنبال آنرا ادامه میدادند. رابطه خیلی دوستانه بود و جلسه را بسیار مثبت دیدم. با اینکه دوستان گاهی صدو هشتاد درجه با هم اختلاف نظر داشتند اما بیاحترامی نشد و این به نظر من پیشرفت بسیار بزرگی است. فکر میکنم که ادامه چنین نشستهایی به سود ملت ایران و نتیجه بخش خواهد بود.
راجع به سازمانها و افرادی که صحبت شد، فکر میکنم راجع به آقای رفعت شاید یک توضیح دیگری داده بشود. آقای رفعت چون خبرنگار است خودش را باید بیطرف نگه دارد و در حقیقت سعی میکند که به هیچ گروه و دستهای خودش را نبندد و توضیح هم نمیدهد که طرفدار چه سازمان و گروهی است. ولی صحبتهایی که اینجا و آنجا به عنوان صاحب نظر میکند و از ایشان نظر خواسته میشود، این مطالبی است که میشود در اینترنت پیدا کرد و حقیقت هم دارد. ایشان یکی از کسانی است که زحمت میکشد و یکی از کسانی است که گزارشات اینجور جلسات را به بیرون میدهد و نظر خودش را میگوید و معمولاً هم به عنوان خبرنگار ظاهر میشود. صحبتی که ایشان کردند و آقای مختاری هم دقیقاً به آن اشاره کردند این بود که الآن پنچاه و دو برنامه تلویزیونی هستند که دارند به طرف ایران برنامه پخش میکنند هر کدام از آنها حدوداً روزی چهار ساعت برنامه تولید میکنند که این چهار ساعت همیشه همزمان است و خواستار این بودند که اگر امکان داشته باشد صحبتی بشود و اینها روزی بیست دقیقه برای مبارزه برنامه تهیه بکنند و این بیست دقیقه را طوری پخش بکنند که زمان پخش آن در یک ساعت معین نباشد. یعنی کسی که نظریات سیاسی را میخواهد بشنود، بتواند پشت سر هم در کانالهای مختلف آنها را دنبال کند. ایشان منظورشان این بود که الآن مردم کانالهای تلویزیونی را جستجو میکنند و آخر سر هم به هیچ چیز نمیرسند. از هیچ برنامهای هیچ استفادهای نمیبرند و پیشنهاد میداد که برنامهگزاران تلویزیونی اگر حقیقتاً به فکر ایران هستند با همدیگر یک برنامهریزیای بکنند که بیشتر به نفع ایران و ملت ایران باشد. بطور خصوصی هم با ایشان صحبت کردم و یک سری چیزهای ایشان در حاشیه میگفت که اتفاقاً هفته پیش از آن هم که باتفاق آقای ساختمانی در پارلمان اروپا بودیم آنجا هم یکی از لیبرال – دمکراتهای بلژیک به ما گوشزدی کرد. گوشزد ایشان این بود که شما که راجع به حقوق بشر صحبت میکنید این زمانی به گوش ما میرود یا زمانی برای ما ارزش دارد که باصطلاح موقعیت ما به خطر نیافتد. تا زمانی که شما این را به ما تضمین ندهید که ما در خطر نیستیم، حقوق بشر برای ما هیچ ارزشی ندارد، ایشان میگفتند که اشتباه بزرگی که ایرانیان یا سازمانهای ایرانی میکنند این است که وقتی دستشان به جایی میرسد و یک سیاستمدار خارجی را میبینند بیشتر سعیشان بر این است که فشار بیاورند که بگویند که حقوق بشر در اینجا و انجا نقض شده در صورتیکه منافع آن مملکت را در نظر نمیگیرند.برای مثال گفت، ممکن است شما بخاطر سازمانهایتان یا احزابتان احتیاج داشته باشید یک صحبتهایی بکنید که پسندیده باشد ولی با این دولتمردان باید جور دیگری صحبت کنید و این راه را فقط تا الآن مجاهدین فهمیدند. مجاهدین هستند که این کار را میکنند. مجاهدین برای ایرانیها یک حرف میزنند ولی وقتی میروند پیش سیاستمداران خارجی یک حرف دیگری میزنند و در حقیقت پشتیبانی آنها را هم میگیرند. ایشان تشویق نمیکرد که ما دروغ بگوییم یا واقعیت را جور دیگری عنوان کنیم، بلکه منظورش این بود که از آن شدت صحبتمان یک مقدار کم و زیاد بکنیم برای قانع کردن همدیگر. روی همین حساب من با ایشان صحبت کردم که اگر امکان داشته باشد در سال نو مسیحی یک بار به دفتر پژوهش بیایند و در مورد این روشهایی که ایشان پیشنهاد میکنند صحبت بکنند و ما با ایشان یک تبادل نظری بکنیم و ببینیم مثلاً آیا کارهایی که انجام شده صد در صد درست بوده یا چیزهای دیگری هم میتوانیم از ایشان یاد بگیریم.
راجع به آقای آموزگار هم، ایشان در راهروها خیلی با دوستان دیگر صحبت میکردند و به شوخی هم با آن صدای پرطنینشان گفتند که بله من دوستان تجزیهطلب آذربایجانی را میشناسم که چنان قدرتی هستند که در کُل ایران شاید بیشتر از ده نفر نباشند. در حقیقت بگونهای مسخرهشان میکرد و قبول نداشت که اینها قدرتی در آینده خواهند بود.
بابک قطبی- خیلی سپاسگزارم از شما و آقای مختاری که در این نشست شرکت کردید و خطی مشی حزبی ما را بطور مشخص و با صراحت ارائه دادید. امیدوارم که روزی هم بتوانیم از نقطه نظرات این دوست بلژیکی هم در دفتر پژوهش استفاده بکنیم.
پاشایی- من خواستم تشکر کنم از آقای مختاری و آقای زاهدی که این زحمت را بابت این سه روز کشیدند و دوستان دیگری که در این نشست شرکت کرده بودند. من که صحبتهای آقای مختاری شنیدم و هم از اطراف شنیدم، معتقد هستم که حقیقتاً باید در اینگونه جلسات حضور داشته باشیم، تا آنجایی که بتوانیم. همینقدر که میگویند بعضی از دوستان شرکت نکردند به دلیل اینکه حزب مشروطه میآید، این نشانه این است که بودن ما و حرفهایی که در مورد یکپارچگی و یگانگی ملی میزنیم برای خیلیها هم سنگین میآید و هم اینکه مایلاند اینگونه گفتهها و استدلالها به گوش دیگران نرسد. بودن ما در هر جمعی که ایرانیان جمع میشوند و توصیف این که ما به یکپارچگی و یگانگی ملی بشدت معتقدیم، در عین حالی که به عدم تمرکز معتقدیم و معتقدیم که در ایران هر استانی باید خودش امور خودش را اداره کند، به عقیده من این گفته و این استدلال جلوی دست جداییطلبها را که هر وقت به بُنبست میرسند، به اصطلاحاتی مانند زورگو، فارس زبان، شوونیست فارس زبان و ... آویزان میشوند را میگیرد .حتی از سوی بسیاری از معتقدین به این تشکلها این نوع حرفها شنیده میشود – همانطور که آقای مختاری گفتند که در حاشیه نشست از راه گفت و گوها میان اعضای شرکت کننده متوجه شده بودند که چقدر حرفهای ما برای آنها مثبت بوده – من این را در لندن تجربه کردم. بسیاری از دوستان بلوچ که آمده بودند و خودشان را در حقیقت یک ملت سوا میدانستند وقتی صحبت میکردیم، خیلی براحتی و با حُسن نیت میپذیرفتند که این حرفهایی که ما میزنیم، حرفهای منطقی است. من معتقدم، این تجربه به ما نشان داد که باید پروسه حضور در اینگونه جلسات را دنبال کنیم و سعی کنیم حرفهایمان به گوش توده بیشتری از مردم برسانیم. الزاماً همه مردم نمیروند مطالعه کنند، همه مردم وظیفهشان نیست و یا وقت آنرا ندارند که بیایند سایت ما را بخوانند، ولی بودن ما در اینگونه مجالس الزامی است. آنجاست که سر و گوشها دو سه روز با جدیت کار میکند و همه نظرها جلب میشود، آنجاست که باید حضور داشته باشیم و معتقدم که تیمی که از سوی حزب مشروطه به آنجا رفته به درستی کارش را انجام داده و تشکر میکنم از دوستانی که در آنجا شرکت کردند با آرزوی پیروزی برای همه دوستان.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود. گزارش و بحث بس جالبی بود. خوشحالم که این حزب بیشتر دارد خود را می شناساند. تبلیغات حزبی و گفتگو برای رساندن صدای حزب به بیرون از خود الزامیست. احزاب در کشورهای لیبرال دمکرات هیچ فرصتی را در معرفی خود به مردم از دست نمی دهد. در انگلیس، مهمترین سه حزب انگلیس، مامورانی می دارند که رسانه های دولتی را بویژه هنگام انتخابات محلی و سراسری رصد می کنند تا ببینند که صدایشان باندازه دیگران به مردم رسیده و می رسد یا نه؟ اگر معلوم شود اجحافی شده، رسما اعتراض می کنند. حزب برای یارگیری است و اشاعه مرام و برنامه هایش. این بدون بیرون رفتن از خود امکان ندارد. یکی از بزرگترین مشکلات ما اینست که رسانه های برون مرزی یا نمی فهمند یا خود را به آن راه می زنند که وظیفه شان اطلاع رسانی درباره اموری است که به مردم مربوط می شود. چند رسانه ایرانی می شناسیم که احزاب، گروهها و سازمانهای سیاسی را به مردم معرفی می کنند یا نظرشان را درباره ایران می پرسد یا آنها را به چالش می کشند!؟ کافیست از مردم بپرسیم که درباره اپوزیسیون ایران و نام، نشان، مرام و نقطه نظراتشان چه می دانند؟ آنوقت متوجه می شویم که مردم تقریبا هیچی نمی دانند بجز اینکه اپوزیسیون ضعیف است و بیخود. مسئول این ناآگاهی مردم کیست بجز رسانه ها که تلاش شان بنظر من تاکنون در ناشناس نگاه داشتن اجزاء اپوزیسیون خلاصه شده؟ البته احزاب و گروههایی هم هستند که ترجیح می دهند زیر نورافکن رسانه ها قرار نگیرند چون از واکنش مردم نسبت به افکار و اعمالشان، بسیار منفی و پراعتراض خواهد بود. اینان را در بی بی سی و صدای امریکا می بینیم تا فدرالیسم و ایران ؛چند ملت و ملیتی؛ را انقدر تلقین کنند تا حساسیت ایرانیان به ایران یک کشور با یک ملت و ملیت را بزدایند تا زمینه برای تجزیه ایران فراهم شود. اگر صدای حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) به ملت ایران برسد، در دکان سیاست بازان و اربابانشان تخته می شود چون معیار ملت ایران میهنپرستی، ایران مداری، هویت ایرانی، منافع ملی و کفایت آلترناتیو رژیم در همه این شاخصه هاست.
January 24, 2013 01:56:09 AM
---------------------------
|