حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نشست 131 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات )
سخنران آقای خسرو بیت‏الهی «از بروکسل تا پراگ»

February 06, 2013

چهارشنبه 18 بهمن 2571 = February 6, 2013

 

بیت‏اللهی- بحث امروز بعنوان چشم‏اندازی از بروکسل (کنفرانس اولاف پالمه) تا پراگ را تقدیم دوستان می‏کنم. آنچه مسلم است و همه دوستان هم آگاه هستند، طی این سالها همیشه سعی بر این بوده که اتحادی میان نیروها بوجود بیاید و هر فرد یا گروهی به نوعی خودش حول محورهای مختلف سیاسی سعی کرده این کار را انجام بدهد. بطور کلی، اگر ما برگردیم و تاریخچه اپوزیسیون را نگاه کنیم، تا 15 سال پس از انقلاب دستخوش مسائل داخلی خود انقلاب بود همراه با بی‏توجهی به دگراندیش و مخالفت با او و در نتیجه جوی بسیار آلوده، مسموم و بیمار. از آن به بعد اندک اندک نزدیکی‏ها با نوشتارها و گفتارها آن فضای بیمار کمی التیام یافت اما معالجه نشده تا اینکه حرکتی پیش آمد به نام جنبش رفراندوم که حزب مشروطه هم یکی از پشتیبانان اصلی آن حرکت بود.
شاید به جرأت بتوان گفت که این جنبش بزرگترین تحولی بود که قبل از جنبش سبز سال هشتاد و هشت اتفاق افتاد، هر چند که به هدف نهائی دست نیافت اما گفتمان حقوق بشر را دامن زد و موجب شد تا کنش‏گرانی از خطوط قرمز سازمانی‏شان عبور کنند. همانگونه که بخشی از جبهه ملی ایران و بخشی از فدائیان خلق (اکثریت) و کثیری شخصیت‏های منفرد از این جنبش حمایت کردند که امروز هم شاهد کردارها و رفتارهای دمکراتیک آنها در عرصه‏های مختلف سیاسی اپوزیسیون هستیم.
به هر حال آنچه که مسلم است جنبش رفراندوم تأثیرات خودش را گذاشت منتها به صورت عمده شاید موفق نشد که کارش را پیش ببرد. در پشت بند آن نشست‏هایی در برلین، پاریس و لندن برگزار شد و در نتیجه تصمیم به یک نشست جامع و کلی به نام کنفرانس اولاف پالمه در شهر استکهلم گرفته شد که حدود 50 نفر را دعوت کرده بودند. آنچه که مسلم بود این یک وفاق بین نخبگان سیاسی بود که آشنا‏ئی‏هایی با هم داشتند و با یکدیگر هم کار کرده بودند. این نشست در ابتدا داشت بدون دستور‏العمل برگزار می‏شد، پشت درهای بسته و عاری از وجود خبرنگارن و.....که باعث گمانزنی‏ها و اعتراضاتی شد و در نتیجه مجبور شدند تا اندازه‏ای نسبت به آن شفافیت نشان بدهند، در مورد آن صحبت بکنند و چگونگی عملکرد آنرا اعلام کنند. دستورالعملی در واقع وجود نداشت مگر اینکه این نخبگان به صورت یک میز‏گرد کنار هم بنشینند و به بحث و تبادل نظر پیرامون مسیر دموکراسی‏خواهی بپردازند. این کنفرانس دو روزه در 4 و 5 فوریه 2012 برگزار شد.
دستآورد این نشست همین بود که بتواند کنفرانس بعدی را در جای دیگر به عنوان پیشبرد اتحاد برای دموکراسی نام‏گزاری کنند، این کنفرانس به تاریخ 7 و 8 ژویه در شهر بروکسل برگزار شد.که این بار عده 50 نفر به حدود 75 تا 100 نفر رسیده بود و از نویسندگان و مطبوعات هم دعوت شده بود. و پانل‏های مختلفی را ایجاد کرده بودند که در این راستا حرکت کنند.
دکتر شهریار آهی پیرامون این کنفرانس اظهار می‏دارد: انتظار و امید و آرزویی که دارم این است که نخبگان ایرانی از طریق این کنفرانس یک قدم به اتحاد نزدیک‏تر شوند. در شرایط کنونی ایران اگر نخبگان با صدائی موزون و نوعی وفاق حول کلی‏ترین مسائل کشور، که دموکراسی و حقوق بشر است، با مردم صحبت نکنند توده‏هایی که از صدای ناهنجار نخبگان بیزار می‏شوند به سمت صحبت‏های افراط‏گرایان و غوغاسالاری روی می‏آورند. و این می‏تواند عاقبت بسیار بدی را برای کشور در بر داشته باشد. به همین دلیل این یک دِین و وظیفه است که نخبگان دارند تا به یکدیگر نزدیک شوند. موضوع صحبت ما نیز همین است. ما نمی‏خواهیم تبدیل به یک تشکل سیاسی متفرق شده و یک عده اکثریت و عده‏ای اقلیت شوند. ما به دنبال یک اجماع پیرامون دموکراسی و حقوق بشر به عنوان کلی‏ترین مسائل هستیم.
پیرامون مسائل دموکراسی و حقوق بشر صحبت شد. در نتیجه «انتخابات آزاد» هم به عنوان یک پروژه به آن اضافه کردند. حالا این انتخابات آزاد بماند که در موقع خودش درباره آن صحبت می‏کنیم.
این بخشی از سخنرانی‏ای بود که چگونگی این نشست را نشان بدهد.
دوستان سخنانم، نقطه نظرهای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نیست. بلکه نقطه نظرهای شخصی است که گفتارها و نوشتارها و عملکردهای دوستان را بررسی کردم و آشنایی که با بعضی از افرادی که در این کنفرانس شرکت کرده بودند داشتم، و سعی می‏کنم آنچه که در واقع اتفاق افتاده، به دوستان عرض کنم.
به هر حال آن کنفرانس راه خودش را رفت و صحبت سر وفاق کلی بود و مسئله ملیت‏ها، ملی‏گرایی، قوم‏گرایی و امثال آن‏ها در بحث‏ها وجود نداشت؛ هر چند بودند از احزاب کومله و حزب دموکرات کردستان که در تمامی این سه کنفرانس شرکت کرده بودند. شاید بگویم که دومین کنفرانس شاید موفق‏ترینش بود، در آن به نتیجه مطلوب‏تری رسیده بودند نسبت به نشست یکم، توانست در واقع اسمی برای خودش تعیین بکند و پیرامون همان مسئله انتخابات آزاد و حقوق بشر و دموکراسی برای ایران صحبت بکند و حتی نسبت به کنفرانس سوم، که به نظر من تعداد که بیشتر شد موضوع تغییر کرد و روال را به جای دیگری کشاند که این مسئله کُلی (حقوق بشر و دموکراسی) که صحبت‏اش شده بود، تبدیل به مسئله قوم‏گرایی و ملیت‏سازی شده بود که به آن هم خواهیم رسید.
به هر حال،این نشست دوم هم انجام شد و یک بیانیه پایانی هم صادر کردند که من این بیانیه را خدمت دوستان عرض می‏کنم:

«دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دمکراسی در ایران در تاریخ 17 و 18 تیرماه 91 (7 و 8 جولای 2012) در شهر بروکسل پایتخت بلژیک با حضور گروهی از کوشندگان برقراری دمکراسی در ایران تشکیل شد. این کنفرانس بر دستاوردهای کنفرانس استکهلم دائر بر ضرورت وفاق ایرانیان برای نفی استبداد، نفی هرگونه تبعیض و نقض حقوق بشر، دمکراسی بر مبنای جدایی نهاد دین از دولت و انتخابات آزاد بر اساس معیارهای بین‎المللی تاکید کرد.
شرکت کنندگان در کنفرانس با بزرگداشت یاد جان‌باختگان راه آزادی و تجلیل از زندانیان سیاسی و با تاکید بر نفی حمله نظامی خارجی و ماجراجویی‏های خطرناک جمهوری‏اسلامی، از هیئت برگزار کننده خواستند تا برای تداوم گفت و گوها، کنفرانس بعدی را با جمع بزرگ‌تری از کوشندگان برقراری دموکراسی در ایران تشکیل دهند و موضوعات مطرح شده در این نشست را به صورت طرح‌هایی عملی برای بحث در کنفرانس بعدی آماده سازند.»

اینجا صحبت من این است که آنچه که اهم مطلب بود، چه کنفرانس یکم که در استکهلم برقرار شد و چه کنفرانس دوم که در بروکسل برقرار شد، صحبت اصلی و نقطه نظرهای کلی یک مسئله همه‏گیر بود و است که در واقع به صورت گفتمان در طیف مخالفین جمهوری‏اسلامی جا افتاده است. همانا حقوق بشر، دموکراسی، نفی حمله نظامی و نه تبعیض و ....
این در واقع اصول اولیه و پایه‏ای این نشست‏ها بوده که همین را بر می‏داریم و می‏رویم به کنفرانس سوم در پراگ که مسائل کُلاً تغییر می‏کند و چهره دیگری به خودش می‏گیرد. در آنجا به نظر من یک موضوع خاصی مطرح می‏شود که با اعتراض و برخورد منطقی آقای مهران براتی روبرو می‏شوند. صحبت‏هایی که آقای مهتدی دبیر کل حزب کومله کردستان و همچنین آقای شرفی معاون دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران کردند، که جلسه را بردند بر سر مسئله اینکه ملیت‏های ساکن ایران که فدرالیسم خواست نهایی آنهاست عدم تمرکز و دموکراسی را درونمایه فدرالیسم است، ماهیت دیگری به این کنفرانس سوم داد که به نظر من بسیار بسیار بد بود با توجه به اینکه در پشت‏بند آن در مصاحبه‏هایی که آقای شاهو حسینی از حزب دمکرات کردستان و آقای شرفی در رادیو کردستان و خانم ناهید بهمنی داشتند، کُلاً مسائل را جور دیگری جلوه دادند. صحبت از ایران فدرالیست بود، صحبت از ملیت‏های ایران بود و صحبت از این بود که ملتی را به نام ملت ایران به رسمیت نمی‏شناسند و به نظر من این دیگر آخر حرفشان بود و کنفرانس نتوانست نتیجه پر باری بدست آورد.
در کنفرانسی که در27 و 28 آبان در شهر پراگ برگزار شد تعداد 125-120 نفر شرکت کرده بودند که این چهره‏ها بازتر شد و در واقع یک همگونی، نمی‏توانم بگویم، ولی آن اصولی اولیه‏ای که کنار رفته و زیر پا گذاشته شده بود، الآن دیگر اصلاح‏طلبان درش هستند، و معیارها و خط کشی‏ها با جمهوری‏اسلامی تا اندازه‏ای معلوم شده، انتخابات آزاد به صورت اولین حرکت نهادین در آمده، مسئله ملیت‏های ساکن ایران در واقع مطرح می‏شود و کُلاً یک تغییر اساسی را می‏بینیم که در پراگ ایجاد شد. البته با اعلامیه‏ای هم که دادند، که خوشبختانه شاید تنها کاری که این کنفرانس کرد آن قعطنامه‏ای بود که در پایان کارش داد که مورد ویژه در آن نبود و آن هم به نظرم به نفع‏شان تمام شد, که همانا بهتر که در درونمایه نداشت.
به هر حال، از دو روز کنفرانس، یک روز کنفرانس بطور کلی در دست ملت‏سازان بود. به نظر من این بزرگترین اشتباه سیاسیان ما است و حتی نخبگان عزیز ما، که این فرصت‏های را برای مسائلی می‏گذارند که اولویت‏های جامعه ایران نیست. صحبت از حقوق بشر که می‏کنیم، صحبت از انتخابات آزاد که می‏کنیم، بله این‏ها می‏تواند مسائل کلی باشند. دموکراسی مسئله کلی است. حقوق اقوام در همان اعلامیه جهانی حقوق بشر مستتر است و در میثاق‏های پیوست آن مطرح شده. اینکه همیشه میکروفون را به دست می‏گیرند و روند جلسات را به میل خود منحرف می‏کنند، جز ضربه به این نشست‏ها چیز دیگری را ایجاد نکرده. خیلی خوشحالم که حزب مشروطه ایران در آن سه کنفرانس نبود، چه به عنوان ناظر و نه به عنوان شرکت کننده. دعوت شده بود ولی شرکت نکرده بود. مسلّم است که حزب مشروطه ایران بر اصول محکم ایستاده است و ذره‏ای پایین نخواهد آمد. فکر نمی‏کنم که این موضوع بر هیچکس در اپوزیسیون پوشیده باشد که استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران برای ما از همه بالاتر است و به هر قیمت و هر وضعی از آن دفاع می‏کنیم.
این نتایج کنفرانس بود که خدمت شما عرض کردم و آنرا دنبال می‏کنند و کنفرانس بعدی را به عنوان کنفرانس دوم استکهلم دوباره برقرار خواهند کرد که نمی‏دانم شاید در یکی دو ماه دیگر باشد و امیدوارم این بار یک حالتی را در بر بگیرد که قبل از اینکه بخواهند این کنفرانس‏ها را تشکیل بدهند اصول و مبانی‏شان را شرح بدهند تا جامعه بداند که این‏ها واقعاً چه می‏خواهند بکنند و کسانی که آنجا می‏روند با یک مسائل دیگر روبرو نشوند. مثل همین وضعیتی را که ملت‏سازان بوجود آوردند.
اگر اجازه بدهید، باز به بحث کنفرانس پراگ می‏پردازم. موضوعی که سرآمد این مسائل شده، انتخابات آزاد به طور کلی با گفتن انتخابات آزاد، انتخابات آزاد نخواهد شد. انتخابات آزاد پیش شرط‏هایی دارد. پیش‏شرط‏هایش نبودن زندانی سیاسی است، آزادی مطبوعات و وجود آزادانه احزاب و........ شما با جمهوری‏اسلامی که اکثر آزاداندیشان در زندان هستند و هیچگونه آزادی‏ای در جامعه وجود ندارد و مطبوعات به صورت آزاد نیستند، صاحبین و نویسندگان مطبوعات در زندان هستند و احزاب سیاسی‏ای هم وجود ندارند که آزادانه بتوانند عمل کنند، انتخابات آزاد معنی نمی‏دهد. تا این شرایط وجود نیاید به آن انتخابات آزاد نخواهند رسید. من نمی‏دانم، کسانی که تا کنون صحبت از انتخابات آزاد می‏کنند – البته فکر نمی‏کنم هیچکس با ماهیت انتخابات آزاد مخالفتی داشته باشد، اما می‏توان با همکاری و اتحاد عمل برای رسیدن به پیش شرط‏های آن تلاش همه جانبه کرد. زمانی انتخابات آزاد می‏تواند باشد که جمهوری‏اسلامی وجود نداشته باشد. اگر فکر می‏کنیم که جمهوری‏اسلامی خودش می‏آید و انتخابات آزاد می‏گذارد من این را یک خیال باطل می‏دانم یا فکر می‏کنم که دوستان هنوز به ماهیت حقیقی جمهوری‏اسلامی پی نبرده‏اند و کمی شوخی بنظر می‏رسد. امروز هم آقای رفسنجانی یا دیگران صحبت از انتخابات آزاد می‏کنند. انتخابات آزاد در درون جمهوری‏اسلامی، یعنی وجود جمهوری‏اسلامی. یعنی ادامه حیات جمهوری‏اسلامی. آنچه را هم که بعضی از کسانی که از ایران بیرون آمده‏اند و به صورت امروز هم سبز شده‏اند و با آن سبزی که ما در سال 88 دیدیم، متفاوت هستند. این‏ها در واقع خودشان را اصلاح‏طلب تلقی می‏کنند، اگر صحبت از انتخابات آزاد می‏کنند همان انتخابات در جمهوری‏اسلامی است به صورتی که آن‏ها هم بتوانند انتخاب شوند، نه آزاد باشد که هر کس انتخاب شود و هر کس که می‏خواهد به عنوان شهروند ایرانی خودش را کاندید کند و مجلس خبرگان و استصوابی اصلاً با آن‏ها کاری نداشته باشد. البته بحث من این نیست که این کنفرانس «اتحاد برای پیشبرد دموکراسی در ایران» چنین دیدگاهی را دارد ولی هستند اشخاصی که با این نظر به کنفرانس‏ها، دعوت می‏شوند.
اما مسئله اینجاست که اگر پایبند اصول باشند دیگر دلیل ندارد از آن 125 نفری که می‏آیند از آن شکل متفاوتی باشند بعضی‏ها جمهوری‏اسلامی را نیمه بند می‏خواهند، بعضی‏ها جمهوری‏اسلامی را از طریق اصلاح‏طلبی خودشان می‏خواهند، بعضی‏ها در واقع مشکل‏شان فقط مشکل ملیت ایران و ملیت‏های ساکن ایران هست. به نظر من این نمی‏تواند ره به جایی ببرد که به صورت یک اپوزیسیون گسترده و متحد بتواند عمل بکند.
من هیچ اشکالی نمی‏بینم که هر کسی خواست طبیعی خودش را داشته باشد، هر انسانی حق دارد آن خواست را داشته باشد، ولی اولویت این خواست‏ها امروز در کجاست؟ در ایرانی که آزاد بشود و در آن ایران برای همه چیز بتوان به صندوق رأی مراجعه کرد. با مردم صحبت کرد و مردم را آگاه کرد نسبت به مسائل چه موافق چه مخالف. ولی امروزه خط و نشان کشیدن برای ایران آینده که آقای شرفی در رادیو کردستان صحبت می‏کنند که: اگر حتی زیر بار این مسئله فدرالیسم نروند در واقع ما اقدام برای استقلال خواهیم کرد.
ما می‏دانیم که این مسئله فدرالیسم شما پیش زمینه استقلال است شفاف بفرمائید تا جامعه امروز شما را بهتر بشناسد تا اینکه می‏خواهید نیم بند در مسائل دموکراسی مسائل خودتان را بپیچید و به طرف عوام پرت کنید. من فکر نمی‏کنم کسی گُول این مسائل را بخورد. اینکه ما صحبت از خودگردانی می‏کنیم که اقوام ایرانی به زبان و فرهنگ و دین و مذهب خودشان (همانگونه که در بیانیه کنگره پنجم حزب مشروطه ایران آمده است) بپردازند، فکر می‏کنم گویاترین و بهترین راه حل برای مسئله اقوام در ایران است.


فرهی- می‏خواستم بپرسم که این کنفرانس‏ها چرا بازتاب گسترده ندارد و مورد استقبال مردم قرار نمی‏گیرند؟ یا کسی اعتمادی به آن‏ها نمی‏کند؟ در مورد انتخابات آزاد که فرمودید، کاملاً نظرتان درست بود.
یک مطلبی که به ذهنم رسید که شاید بتوانیم این فکر را جا بیاندازیم، این است کسانی به عنوان برانداز و غیر‏برانداز تقسیم‏بندی شده‏اند. یکی از علت‏هایی که مردم به این‏ها اعتماد نمی‏کنند و صدایی ندارد، این است که برای مردم معمولی مشخص نمی‏شود در آن جلسات چه می‏گویند و هدفشان چیست؟ اگر این‏ها براندازند و مخالف، چرا در آنجا یک پرچم شیر و خورشیدی نیست؟ چون الآن براندازها زیر پرچم شیر و خورشید مشخص‏تر می‏شوند و هیچ ایرادی هم ندارد که این احزاب و گروه‏های قومی اگر واقعاً مسئله‏شان براندازای است، در کنار پرچم خودشان، پرچم ایران را هم داشته باشند. اصلاح‏طلبان هم همینطور، آن‏ها هم اگر، همینطور می‏گویند و در خیلی از جلسات هم اعلام می‏کنند که ما برانداز نیستیم، می‏توانند پرچم جمهوری‏اسلامی‏شان را بردارند بیاورند، که مردم بدانند و بتوانند تفکیک بکنند آنوقت به نظر من اقدام اینان بیشتر مشخص خواهد شد. این مسئله ملیت‏سازی و قومیت‏ها واقعاً یکی از علت‏هایی است که کسی اعتماد نمی‏کند و می‏ترسد از این‏ها و همانطور که شما بخوبی توضیح دادید، کُنه ذهن این‏ها را می‏خوانند.

بیت اللهی- مسئله‏ای که برای من شخصاً که جزء بسیار کوچکی از اپوزیسیون و سال‏هاست در خدمت این اپوزیسیون هستم, مشخص شده این است که در صداقت مبارزاتی برگزار‏کنندگان شکی ندارم، در صداقت آقای سازگارا در مبارزه‏اش، در صداقت آقای آهی در مبارزه‏اش، آقای شریعتمداری، آقای فریدون احمدی، آقای مهران براتی، خانم فرید، آقای خادم و آقای باقرزاده و حسن نیت این دوستان برای رهایی و گذر از جمهوری‏اسلامی به سوی دموکراسی. اما من در تعجب هستم که چطور ممکن است دو حزب، حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله، را نماینده کل مردم آن منطقه بدانند. این باعث تأسف است. آنجایی که می‏فرمایید اعتماد بوجود نمی‏آورد، همین است. چطور ممکن است که این دو حزب خودشان را نماینده کل مردم کُردستان بدانند؟! چنین چیزی نیست. این‏ها بخش کوچکی از مردم کُردستان هستند. به گمانم که در گذشته پیوندهای فامیلی آرمانی که از چپ می‏آمدند در واقع این همدلی و همسویی را بوجود آورده که همچنان ادامه دارد که این به نظر من در شرائط امروز باطل است و ثمر بخش نخواهد بود.اینجاست که بخش بزرگ و اصلی از جامعه ایران چه در بلوچستان، چه در خوزستان، چه در کُردستان و آذربایجان، همچنان نادیده گرفته شده‏اند. چون تعدادی بنام اقوام در خارج از کشور آمده و داعیه رهبری و نمایندگی کل آن جامعه را دارند. اینجاست که اعتمادها زیر سئوال می‏رود. امیدوارم جواب داده باشم.

مختاری-آقای بیت اللهی من سئوالم این است که فکر می‏کنید وقتی کسی مثل آقای آهی در این کنفرانس‏ها شرکت می‏کند آیا آن نگاه بیرون برایشان مهم است که مثلاً یک نفر از طیف پادشاهی در آن هست – چون تا آنجایی که می‏دانم این‏ها برای اینکه جفت‏شان جور باشد از آقای آهی دعوت می‏کنند که در نشست‏ها شرکت کنند چون پیگیر این مسئله است- آیا واقعاً انقدر برایشان مهم است که از همه طیف‏ها باشند؟ بعد می‏خواستم بدانم که آیا در کدامشان تأکید وجود دارد؟ آیا جمهوری‏خواه‏ها دست بالا را بیشتر دارند یا اصلاح‏طلب‏ها؟ هم از نظر تعداد هم از نظر موضوعی که آن‏ها بیشتر می‏خواهند پیگیری بشود.

بیت اللهی- آنچه که مسلم است،99 درصدش جمهوری‏خواه هستند یکی مشروطه‏خواه آن هم آقای آهی است. بحث به نظر من این نیست باید خوشحال بود که بالاخره تعداد جمهوری‏خواه‏ها توانسته یک صد نفری دور هم جمع بشوند. این اشکالی ندارد و می‏تواند عطفی باشد می‏تواند یک نقطه مثبتی باشد. من در واقع به روند کار نگاه می‏کنم. من می‏گویم مصلحت ایران، منافع ایران و مسائل عمده‏ای را که این‏ها در کنفرانس یکم و دوم درش صحبت کردند بسیار با اهمیت‏تر است. این مسئله که یک روز از کنفرانس را در اختیار ملت‏سازان بگذارند, ملت‏سازان دروغین, این درد کار و اشکال کار است. این هم از جایی بر می‏آید – عدم آگاهی درش نیست مسلماً- چون در گذشته این‏ها همه از خانواده چپ می‏آمدند و خودشان را جزو چپ می‏دانستند، در واقع می‏خواهند این هم خانوادگی را نگهدارند در صورتیکه این مسئله به نظر من بکلی مردود است. اصلاً امروزه نگاه یک جامعه یا اپوزیسیون نباید به یک فرد به عنوان مشروطه‏خواه یا جمهوری‏خواه باشد. عنوان نگاه به یک شخص باید طوری باشد که این شخص دارای پارامترهایی است که به دموکراسی می‏اندیشد یا به انتخابات آزاد، به انتخابات آزادی گردن می‏نهد که قبول دارد حاکمیت ملی از درون صندوق رأی بیرون می‏آید، به جدایی دین از حکومت احترام می‏گذارد، خواستار تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور است و سرنوشت خوب و دمکراتیک را برای کل جامعه ایران می‏خواهد. که یک جامعه‏ای, یک شهروند, یکدست و درجه یک با حقوق برابر در کنار یکدیگر زندگی بکنند. اینکه بخشی از ایران را جدا کنند برای اینکه تحت ستم بوده ...این‏ها به نظر من چاره‏ساز نیست و ره به جایی نخواهد برد. ما این صحبت را قبلاً کردیم و گفته‏ایم و مسئله خودگردانی را در همه استان‏های ایران خواستیم و تقسیم‏پذیری حکومت را ما از این طریق گفته‏ایم که می‏تواند هر استانی برای خودش خودگردان باشد و کارهای خودش را خودش انجام بدهد.این ربطی به فدرالیسم ندارد. ما این مسئله را برای یک منطقه یا شش منطقه بخصوص نمی‏خواهیم بلکه برای کل ایران می‏خواهیم. مشکل و مسئله ما کل ایران است نه بخشی از جامعه ایران. من متعجبم از این، باز هم تکرار می‏کنم، سئوال باز می‏گردد به آن همان مسئله، که چطور ممکن است با درایتی که آدم از این افراد سراغ دارد و بینش سیاسی‏ای که دارند و استخوان خُرد کرده‏اند در این سال‏ها، چه در گذشته و چه امروز در سیاست ایران، قبول می‏کنند که بخش بزرگی از همین مناطقی که مردم عادی هستند کنار بگذارند و اهمیت بدهند به دو تا حزب که هر جا می‏روند بلندگو دست این‏هاست و هر کجا هست، این‏ها برگزار کننده هستند و کسی هم که برگزار‏کننده است، میکروفون‎اش را این‏ها از دست او می‏گیرند. این است مشکل اساسی ما. بله بیشتر جمهوری‏خواه هستند و هیچ اشکالی هم نیست مهم دید و نگاه آن‏هاست. بالاخره یک روز به مسئله جمهوری‏خواهی و مشروطه‏خواهی رأی داده و تمام خواهد شد. اما آن نگاه مهم است. نگاهی که معطوف به حقوق بشر برای همه هست، یکپارچگی برای ایران هست، یگانگی ملی هست، جدایی دین از حکومت، انتخابات آزاد هم هست. این‏هاست مسائل پایه‏ای و اصولی که در واقع در کنفرانس یکم و مخصوصاً کنفرانس دوم روی این‏ها بحث شده. اما کنفرانس سوم یکدفعه به انحطاط می‏رود.

بابک قطبی- آقای بیت اللهی، در اینجا برای من یک سئوال مهم پیش می‏آید که آیا عدم موفقیت جنبش رفراندوم باعث شدکه اپوزیسیون نتوانست در آن جنبش یکسان کار بکند از همدیگر جدا می‏شوند و جمهوری‏خواهان هم سه برنامه برگزار می‏کند و در جلسه سوم هم، همانطور که شما بررسی کردید، اطلاعیه‏ای منتشر می‏کند که مهمترین قسمت گفتگوها در این اطلاعیه منعکس نمی‏شود. آیا عدم موفقیت جنبش رفراندوم باعث تشکیل این نوع جلسات می‏شود؟ دومین سئوال این است، شما گفتید که جلسه اول و دوم در بروکسل و استکهلم، صحبت‏های اصلی کلی‏ترین مسائل کشور، حقوق بشر، دموکراسی، عدم حمله نظامی و ... است. ولی در جلسه سوم یک دفعه تبدیل می‏شود به قوم‏گرایی و فدرالیسم و ملت‏سازی و حتی تا به آن جا پیش می‏روند که می‏گویند اگر فدرالیسم بوجود نیاید استقلال می‏خواهیم. به قول شما خب چرا از اول این حرف را نمی‏زنند؟ مگر این افرادی که این مسائل را مطرح می‏کنند در جلسات اول و دوم نبودند؟ آیا فکر می‏کردند که باید یک مقدار صبر بکنند تا این قضیه خوب پخته بشود، این نشست‏ها تعدادش از 50 نفر به120 نفر برسد، تا در آنجا بتوانند حرف خودشان را بیان بکنند و به قول معروف گوش‏شنوای بیشتری داشته باشند و آنچنان که شما گفتید در کنفرانس سوم پراگ فقط شخصی مثل آقای براتی مخالفت می‏کند. حالا تا چه اندازه مخالف بوده ایشان، اینرا هم مطرح بکنید. در هر حال این افراد همه‏شان با توجه به بررسی‏هایی که شده و می‏شود، بالاخره یک پیش گذشته‏هایی هم دارند. حتی خود آقای براتی. به هر حال درست است که به قول شما در سیاست ایران استخوان خُرد کرده‏اند اما هیچوقت فکر نمی‏کنم که منافع گروهی یا منافع شخصی خودشان را زیر پا بگذارند. به هر حال تا آنجایی پیش می‏روند که صحبت نمی‏کنند و اگر هم صحبت بشود یک نفر بیشتر بر این اساس مخالفت نمی‏کند.
مسئله سوم در مورد انتخابات آزاد است که شما بسیار بسیار جالب بیان کردید. به قول شما اینروزها فسنجانی و خاتمی و احمدی‏نژاد هم همه صحبت از انتخابات آزاد می‏کنند. واقعاً این گروه‏هایی که در این جلسات می‏نشینند چگونه تصور می‏کنند اگر هم اصلاح‏طلب هستند چگونه می‏توانند این اصلاح را در این نظام بوجود بیاورند؟! باز هم که همه چیز ربط پیدا می‏کند به اصل نظام ولایت فقیه و ولی فقیه و یک نفر آن بالا. چگونه امکان دارد که این‏ها که به قول شما افراد فرهیخته و نخبگان سیاسی ایران هستند فکر بکنند که در یک چنین نظامی ممکن است اصلاحاتی بوجود بیاید؟! یعنی فکر می‏کنند که از درون خود نظام شروع بشود تا پایه‏های خود نظام بریزد تا برسند به آن ایده‏آلی که در ذهن خود دارند؟ واقعاً یکی از مسائل مبهم همین است. بیان می‏کنند انتخابات آزاد، انتخابات آزاد ....ولی انتخابات آزاد داریم تا انتخابات آزاد. یعنی چه؟! موضوع دیگر، آیا زمانی که این کنفرانس‏ها برگزار می‏شدند بخصوص کنفرانس آخری در پراگ، مسئله شورای ملی مطرح شده بود که چنین شورایی در حال شکل گرفتن است یا شکل گرفته است؟ در این جلسات اشاره به این مسئله شده است یا خیر؟


بیت اللهی- نه،از آخر شروع کنم،به شورای ملی اشاره‏ای نشده و بحثی هم در موردش نشده. در مورد صحبت‏هایتان، من کاملاً با شما موافقم. من هم همان را گفتم که اصول این مسائل، بیشتر رابطه است تا ضابطه. اگر ضابطه دموکراسی و حقوق بشر است، پس آن رابطه که از خانواده چپ آمدن و هوای همدیگر را داشتن این مسائل بغرنج را ایجاد می‏کند. اینجاست که رابطه سرآمد ضابطه می‏شود و در نتیجه اصول زیر پا گذاشته می شود. اصولی که خودشان، در واقع اگر برگردید نگاه کنید، تمام این اشخاص، حتی آقای باقرزاده که فراموش کردم نامشان را بیاورم، این‏ها در واقع جزو جنبش رفراندوم بودند. این‏ها جزو 120 نفر اولی بودند که امضاء کرده بودند و اصول جنبش رفراندوم را هم قبول داشتند. اصول جنبش هم یکپارچگی و یگانگی ملی بوده. چگونه می‏شود که همین افراد بیایند و تعدیل بدهند این گفتمان را؟! و ما هم به این دلیل به جنبش رفراندوم پیوستیم. چون خواست ما هم در درون جنبش رفراندوم بود. براساس اصول و ضابطه نه بر اساس رابطه. مسائل این کنفرانس‏ها در آخر رابطه است و خودبخود مسئله اصلی که دنبالش بودند لوث شده. شما اگر به همان اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‏های آن نگاه بکنید می‏بینید که در میثاق‏هایش حقوق کودکان، حقوق زنان، حقوق اقوام و... کنوانسیون‏های مختلف برای آن‏ها تشکیل شده و ما موقعی که می‏گویم اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‏های آن، خودبخود حقوق این افراد و مردم در آن مستتر است. اینجاست که ما بر می‏گردیم به اصول لیبرالیستی خودمان و آن را کرامت انسانی قرار می‏دهیم. رابطه تنها نیست، ضابطه است. آن کنوانسیون 154 در مورد انتخابات آزاد جزو همان میثاق‏های حقوق بشر است. من نمی‏دانم اگر در حول و حوش حقوق بشر و میثاق‏های آن کنفرانسی برگزار می‏شود چطور ممکن است عدم تمرکز را یکدفعه برابرش بکنند با دموکراسی و فدرالیسم؟! این به نظر من لوث کردن قضیه است. من نمی‏خواهم بگویم که کسانی که در این کنفرانس‏ها شرکت می‏کنند ناآگاهند، کاری به سابقه سیاسی آن‏ها ندارم، ولی سابقه سیاسی این آگاهی‏ها را هم بدست می‏دهد و می‏دانند که مسئله چگونه دارد لوث می‏شود. آیا نمی‏بینند اینرا؟! بله، آقای براتی درست است با پیشینه چپ می‏آید ولی دفاع بسیار درستی کرده بود و منطقی دفاع کرده بود .نه اینکه از حدود خارج شده بود،منطقی دفاع کرده بود. شما ببینید، این‏ها بدون پرچم کُردستان‏شان هیچ جا نمی‏روند آنوقت ما برای اینکه دل دو تا سازمان سیاسی یا حزب سیاسی که نمایندگی از هیچ گروهی از مردم کردستان ندارند و بخش کوچکی از آنجا هستند مثل هر حزب سیاسی دیگر، بدست بیاوریم، به خاطر این‏ها پرچم شیر و خورشید را نگذاریم. که در واقع پرچم نماد و نمودار اپوزیسیون است. حالا برای جمهوری‏خواهان نیست؟ حالا من نمی‏دانم تا کجا رفته‏اند که این پرچم از بین برود یا هنوز قدمت این پرچم را نمی‏شناسند؟! یا این پرچم را متعلق به شاهنشاه آریامهر می‏دانند؟! این‏ها به نظر من چنین نیست. آن‏ها هم دارای چنین تفکراتی نیستند. با توجه به شناختی که از آن‏ها داریم، آدم‏های آگاهی هستند و امروز این بحثی را که پیش می‏کشیم به دلیل توقع از آگاهی آن‏هاست. ما قصد نداریم که خدمت این دوستان را نادیده بگیریم یا رد کنیم و مبارزه این‏ها را بی‏ارزش بکنیم نه. بلکه بر عکس، به دلیل شناخت صداقت مبارزاتی این‏ها است که داریم این صحبت‏ها را می‏کنیم که چطور ممکن است که این‏ها از این مسائل چشم‏پوشی بکنند. آنوقت چگونه می‏خواهند – برگردم به صحبت‏های آقای فرهی- این اعتمادسازی را در میان جامعه بوجود بیاورند؟! یا از درون جامعه ایران آگاه نیستند ببینند وضعیت چگونه است و حتی بزرگترین مشکلی را که ایجاد خواهد کرد همین جریان ملیت‏سازی، یک بار دیگر آنچنانکه پس از انقلاب مشروطه ایران اتفاق افتاد که آزادیخواهی در گروِ یکپارچگی ایران قرار گرفت که اول باید کشور را جمع و جور بکنیم تا بعد به آزادیخواهی برسیم، این ممکن است متأسفانه دوباره تکرار بشود. عامل اصلی‏اش هم همین نیروی گریز از مرکز است که همواره دست خارجی هم پشت سر آن هست.

مختاری- آقای بیت اللهی، من می‏خواستم نظرتان را در این مورد بدانم، این دوستان که این سه کنفرانس را برگزار کردند، دنبال این هستند که آلترناتیو بشوند یا با آن ایده‏ای که دارند یعنی پیشبرد دموکراسی در ایران، کدام؟ شاید فکر می‏کنند که با این باوری که دارند می‏توانند بیشترین تعداد اپوزیسیون را دور خودشان جمع بکنند و یک آلترناتیو مناسب بوجود بیاورند. آیا چنین چیزی هست یا خیر؟ چون انتخابات آزاد را مطرح می‏کنند در واقع این موضوع کمرنگ‏تر می‏شود.

بیت اللهی-در کنفرانس دوم صحبت از وجود نامتعارف بود. خدمت دوستان خواندم که قصدشان این بود که این نخبگان را از طریق این کنفرانس‏ها یک قدم به دموکراسی نزدیک‏تر بکنند و یک سازمان دیگری را هم در واقع بوجود نیاورند. هدف این بوده. اما اینکه تصمیم گرفته‏اند سازماندهی کنند و در نتیجه دوباره برگردند از استکهلم 2 شروع کنند ، حتماً دنبال آلترناتیو شدن هم خواهند رفت. من با توجه به این روندی که در پیش گرفته شده است شکی ندارم. صداقتی که در کنفرانس اولی وجود داشت،آنرا زیر سئوال خواهد برد. و اگر قرار بشود یک سازمانی هم به سازمان‏های دیگر اضافه بشود همین می‏شود که تابحال بوده و از خواست اصلی خودش دور می‏شود نتیجتاً می‏رود به سویی که یک جریان دیگر بوجود بیاید و دیگر نمی‏دانم تجانسی در آن هست یا نه. درکنفرانس دوم و سوم، تعدادی اصلاح‏طلب هم شرکت داشتند و وجود چنین افرادی نمی‏دانم چه چیزی را می‏خواهند برساند. می‏خواهند بگوید که مماشات می‏کنند؟! می‏خواهند بگویند که این‏ها هم بخشی از جامعه ایران هستند؟! که هستند و مسلماً هستند؟ که هستند. آیا بخش بریده از رژیم جمهوری‏اسلامی هستند؟! خیر. این‏ها بخش بریده از رژیم جمهوری‏اسلامی نیستند.کدام اصلاح‏طلب بریده؟! آن کسانی که بریده‏اند آمده‏اند و شفاف بیان کرده‏اند و به خیل مردم پیوسته‏اند و درود به آنها.
همین انتخاباتی که در پیش است اگر اصلاح‏طلبان بدانند که انتخاب خواهند شد و کرسی‏هایی را به این‏ها بر می‏گردانند، دوباره به رژیم خواهند پیوست. اینها مشکلی با جمهوری‏اسلامی ندارند. مشکل‏شان این است که چرا در صحنه قدرت خودشان جایی ندارند. می‏بینید که مثل مور و ملخ هم ریخته‏اند بیرون و در هر جا هم که توانسته‏اند رخنه کرده‏اند. در واقع اگر این کنفرانس می‏خواهد برود که آن دلسویی‏ها را داشته باشد باید یک خط قرمزی برای خودش روشن بکند. مگر بارها و بارها آقای آهی نفرمودند که مخالفت با جمهوری‏اسلامی دو جبهه دارد.در یک جبهه جمهوری اسلامی است و در جبهه دیگر مخالفین.یعنی دیگر این وسط چیزی وجود ندارد.حالا در این وسط یک عده اصلاح‏طلب قرار گرفتند که با همدیگر در آمیخته‏اند و یک عده هم آمده‏اند که ملت و ملیت بسازند، پس جبهه‏ای نیست علیه جمهوری‏اسلامی. این جبهه نیم بند است و خطی ندارد. بله کسانی بودند که می‏گفتند جمهوری‏اسلامی را مانند پیاز باید لایه به لایه از آن برداشت تا به مغزش رسید.حالا این پیاز چقدر بزرگ است ؟ به بزرگی ایران، حالا بنشینند لایه به لایه بردارند تا به آن مغزش برسید.
این گفتار‏ها با عمل‏کردها را که می‏بینیم با هم نمی‏خواند و متناقضند در این میان جوابگو کیست؟ من متأسفانه آینده روشنی را نمی‏بینم که می‏فرمایند درب‏ها باز است و باز بودن این درب‏ها دلیل بر دموکراسی نیست که ملت‏سازان دروغین و اصلاح‏طلبان آویزان به حکومت در بدر در بدنبال نمدی بهر کالاه خویشند دغدغه منافع ملی ایران و ایرانی را ندارند .دلیل تأخیر و وقفه در کار است و در نهایت شکست.

بابک قطبی- آقای بیت اللهی،من اصلاً شخصاً فکر می‏کنم که با این روند اصلاً اپوزیسیون را زیر سئوال می‏برند.حالا چه چپ باشد چه راست. چه جمهوری‏خواه چه مشروطه‏خواهان. کُلاً این عدم اعتمادی هم که آقای فرهی به آن اشاره کرد، از همین جاها سرچشمه می‏گیرد که مردم در ایران، که آنقدر مشغول گرفتاری‏های خود هستند و واقعاً یک اقلیت محدودی به این مسائل می‏پردازد و آن عده اقلیت هم که به نظر من باید جامعه را رهبری بکند و پیش ببرد وقتی توجه می‏کند، می‏بیند که چنین مسائلی پیش می‏آید،حالا چه از طرف چپ‏ها یا راست‏ها، کُلاً آینده خوبی را نمی‏بیند. اصلاً آینده روشنی برای مملکت وجود ندارد.این چرخه همین‏طور می‏چرخد همانطور که 34 سال است که چرخیده و شاید به 40 و 50 سال هم بکشد و این دقیقاً چیزی است که نظام می‏خواهد. به قول شما نظام، حفظ قدرتش مهم است و این کسانی که صحبت از اصلاح‏طلبی می‏کنند حقیقتاً چون دستشان از قدرت کوتاه شده دنبال این کار هستند.
یک نکته ای هم در مورد اقوام‏سازی و ملت‏سازی بگویم که، بخصوص در مورد کُردها، حتماً شنیدید در دو سه روز گذشته در پاریس، سه نفر از بنیانگذاران حزب پ. ک . ک. را که یکی از آن‏ها خانمی بوده را در دفتر این حزب که در قلب شهر پاریس واقع است، ترور می‏کنند. و الآن با توجه به اتفاقی که افتاد، در این شهر کوچک برِمِن، در روز جمعه پریروز، دو هزار نفر کُرد در مقابل یکی از ادارات وابسته به ایالت، فقط در شهر برِمِن، دست به تظاهرات زدند که کُردهای ایرانی هم در این تظاهرات شرکت داشتند که با دو سه نفرشان در ارتباط هستم و آن‏ها را می‏شناسم. وقتی با آن‏ها صحبت می‏کردم، ایشان همان صحبت را کرد: زمان، زمان استقلال است و با این عملی که در پاریس اتفاق افتاد دولت‏های غربی از خواب پریدند و می‏بینند که یک مردمی هستند که سال‏هاست دارند کشته می‏شوند و طلب استقلال می‏کنند. این‏ها خواهان اصطلاحاً کردستان بزرگ هستند. و این عمل که دو سه روز پیش اتفاق افتاد، مقدار زیادی مظلومیت کُردها را به طور کلی به جامعه غربی نشان داد. این سازمان‏ها که خودشان را نماینده مردمان می‏دانند، شاید پ . ک. ک. ترکیه بیشتر بتواند نمایندگی بکند کُردهای ترکیه را تا حزب کومله و دمکرات کردستان ایران، ولی به هر حال این‏ها دارند این نقش‏ها را بازی می‏کنند که ببینید چه بلایی دارند سر ما می‏آورند. همان بلایی که چندین سال پیش از طرف جمهوری‏اسلامی بر سر اپوزیسیون آوردند و یکی یکی افراد نخبه ما را ترور کردند و از بین بردند حالا این کارها در مورد کُردها انجام می‏شود با توجه به اینکه این‏ها یک سابقه چندین صد ساله دارند که خواهان داشتن یک مملکت مستقل برای خودشان بوده‏اند.
به هر حال آینده خوبی در پیش رو نیست و این اعمال و این کنفرانس‏ها ...به این نکته هم اشاره بکنم که حالا از چپ گفتیم از راست هم بگوییم،این نشست‏ها مثل شورای ملی هم ضرر می‏زند به کل اپوزیسیون.

بیت اللهی – ببینید دوستان، ما شکی نداریم با هر نوع حذف فیزیکی مخالفیم و صد در صد هم مخالفیم. مامی‏توانیم دگراندیش و مخالف داشته باشیم هیچ اشکالی ندارد ولی با حذف فیزیکی به هر شکلی مخالفیم. این حقوقی که می‏گوییم، حقوق کل ایران را می‏گوییم. ما که ایران را بخش – بخش نمی‏کنیم. ما جامعه ایران را یکدست و همه را شهروند درجه یک می‏دانیم.. همه را برابر و برابر حقوقی می‏دانیم. در مورد استان کردستان، بخش‏های مختلفی وجود دارند. هستند کسانی که می‏خواهند یکپارچه و یک تکه باشند و یک کردستان داشته باشند. آیا این کل مردم را در بر می‏گیرد یا نه، این مهم است. بفرض شاید باشند کسانی در کشور‏های همجوار که می‏خواهند جدا شوند و به ایران بپیوندند. این کل ملت آن کشور فرضی همجوار را در بر نمی‏گیرد. این مسئله که یکسویه و یکجانبه نیست. ولی آنچه که ما به آن می‏اندیشیم، حقوقی که ما می‏خواهیم، حقوق برابر برای تمام ایرانیان است و هیچ حق ویژه‏ای را هم نمی‏پزیریم. به همین دلیل عدم تمرکز ما که صحبت‏اش را می‏کنیم تقسیم‏پذیری حکومت است نه حاکمیت. ما حکومت را تقسیم پذیر می‏دانیم. که خودشان در جامعه و استان خودشان خودگردان باشند. مسائل داخلی خودشان را خودشان انجام بدهند. گفته‏ایم،در موردش صحبت کردیم، پیشنهاد داده‏ایم..و در مورد حقوق اقوام ایرانی و عدم تمرکز قعطنامه داده‏ایم که پیوست منشور ما است ، دوستی که جمهوری‏خواه هست تعریف می‏کرد که در یک مجلسی بودند با شخصیت‏هائی از اقوام مختلف. آن قسمت بالای صفحه که نوشته شده حزب مشروطه ایران را جدا کرده بودند و قعطنامه حقوق اقوام ایرانی و عدم تمرکز را گذاشته بودند جلویشان خوانده بودند، پس از مطالعه گفته‏اند این بهترین راه حل است. بعد که آن دوست می‏گوید این را حزب مشروطه نوشته، یکدفعه اخم می‏کنند. اول بهترین راه حل بوده، ولی چون حزب مشروطه نوشته بوده ... ,این مشکل است. یعنی من حتماً باید چپ می‏بودم، از خانواده چپ می‏بودم که این حرف را می‏گفتم که مورد پسند واقع بشود؟! به نظر من این نگاه، نگاه درستی نیست. عمل‏کرد جامعه چگونه می‏تواند باشد. امروز با در نظر گرفتن شرائط کنونی کشور ایران، با آن همه از هم گسیختگی اقتصادی، عدم رفاه و عدالت اجتماعی و..و.. ..این ها را همه می‏بینیم،و همه را رها کرده‏ایم، بیاییم بنشینیم بر سر مسائل ملیت‏های ساکن ایران و بخصوص ثابت هم بکنیم که ملتیم یا ملیت‏های ساکن ایران! جامعه‏ای که به همدیگر پیوسته بوده و هست و همه درش نقش داشتند، حکومت کردند، هر کدام هم صدها سال به تناوب هم حکومت کردند، امروز بگوییم که ملیت‏های مختلف ساکن ایرانند! چرا؟ چون خواستشان فدرالیزم قومی؛ زبانی و مذهبی و در پس آن تجزیه و تکه تکه کردن ایران است؟! ترسم از آن است که ملتی دچار نکبت جنگ‏های داخلی و امثال آن شود، که در واقع کشتن دموکراسی در نطفه خواهد بود. همانطوریکه پس از انقلاب مشروطه آزادیخواهی در گروِ یکپارچگی ویگانگی ملی ایران قرار گرفت. حقوق من که در جایی از ایران زندگی می‏کنم، جدا از حقوق یک بلوچ نیست؛از آن کُرد جدا نیست؛از آن کس که در اهواز است جدا نیست؛از آن بختیاری جدا نیست.مشکل من با اقوامی که می‏آیند، حدود قوم در منطقه کردستان ایران هست. یا در بلوچستان که یک نفر از زابل است و یک نفر از مکران. آیا این‏ها نماینده کل مردم سیستان و بلوچستان هستند؟! چنین چیزی نیست. این مسائل را در خارج درست کردند برای خودشان و در واقع برای پرورش دادن افکار خودشان و تعداد قلیلی که دور و بر این‏ها هستند. نتیجه بخش نخواهد بود. جامعه را رها کرده‏اند این‏ها اعتمادسازی بوجود نمی‏آورد. این مشکل اصلی خارج و داخل خواهد شد. درست است من هم هر کسی را از اپوزیسیون امروزه ترور کنند منهم می‏روم شرکت می‏کنم و اعتراض می‏کنم. هر چند مخالف عقیده‏ام باشد. چون با ترور مخالفم و این حزب هم همان پیشه را دارد.

مختاری- من در ادامه صحبت آقای بیت اللهی، هر گونه حذف فیزیکی افراد را محکوم می‏کنم. چون در آن نشستی هم که من بودم، البته اشاره کردم که یکی از چیزهایی که عنوان می‏کردند می‏گفتند مثلاً اگر در کردستان اتفاقی می‏افتد فقط کُردها هستند که اعتراض می‏کنند و عکس العمل نشان می‏دهند و چرا در جاهای دیگر اعتراض و محکوم نمی‏کنند. اما وقتی در تهران اتفاقی برای کسی می‏افتد همه پیگیر موضوع می‏شوند. اما در مورد این سه نفری که ترور شدند، گفته می‏شود که شاید کار خودشان است. اما خب این همبستگی که دارند، واقعاً مثال زدنی است که وقتی چنین موضوعی برایشان پیش می‏آید همه کارهایشان را می‏گذارند و می‏رسند و برای تظاهرات هر لحظه آماده‏اند. ولی وقتی موضوع ملت را پیش می‏کشند خواسته‏هایشان به گونه‏ای مشروعیت پیدا می کند. البته کُردهایی که در ترکیه هستند هرگز به دیگران امتیاز نمی‏دهند چون از طایفه‏های مختلف هستند و اینکه یک نفر قدرت را در دست بگیرد و مرکزیت را بگیرد فکر کنم کمتر زیر بار این حرف بروند. می‏خواهند که خودشان استقلال داشته باشند اما یک جورهایی پُز بدهند به دیگران که بله ما بهتریم و با ما بهتر می‏توانید انجامش بدهید. درمورد پراگ و اینکه نشست سومشان به اینجا کشید بخاطر همین از آقای بیت اللهی پرسیدم که چه نوع ترکیبی داشتند، چون ظاهراً بعدش چیزی که برایشان مطرح بود،تعداد آدم‏هایی بود که می‏آیند و شرکت می‏کنند. مثلاً آقای براتی تا آنجایی که من می‏دانم به عنوان جبهه ملی شرکت نکرد. در واقع به عنوان شخص شرکت کرد. یا آقای سازگارا هم به همچنین. این مشکلی هم که هست به نظر من تکیه بر اشخاص است نه تکیه بر سازمان‏ها که سازمان‏ها بیایند و جمع بشوند و یک کار گروهی بکنند.

بیت اللهی- به هر حال من فکر می‏کنم هر عمل تروریستی را باید تقبیح کرد. اینکه با هم همبسته هستند، مسلم است. مردمانی هستند که نارسایی‏هایی داشتند و بسیار هم داشتند. و همین نارسائی‏ها این‏ها را به هم نزدیک کرده. اگر نگاه کنید،بیشتر قبیله‏ای و عشیره‏ای است و اقوام مختلف در درون یکدیگر وجود دارند. این هم یک موج دیگری بوجود می‏آورد. این‏ها همه می‏تواند مورد مطالعه قرار بگیرد.
اگر دقت کرده باشید، چندی پیش حزب کومله و حزب دمکرات کردستان یک توافق‏نامه‏ای نوشتند. این دو حزب از همدیگر کم انسان نکُشتند. ولی به جایی رسیده‏اند که دیگر به روی همدیگر اسلحه نکشند. این خودش یک نکته مثبتی است که دیگر همدیگر را نکُشند. بهر حال این مشکلات عدیده وجود داشته و دارد و امیدواریم که هر چه زودتر از بین برود.
آقای براتی هم از اتحاد جمهوری‏خواهان هستند و دقیقاً کسی به صورت سازمانی در آنجا شرکت نکرده. همه به صورت فردی هستند که در این جریانات شرکت می‏کنند. به هر حال می‏گویم، برای هر نشستی که بر اصول تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران، نهادینه کردن اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‏های پیوست آن، دموکراسی و سکولار، انحلال جمهوری‏اسلامی در کلیاتش و انتخابات آزاد تشکیل شود، آرزوی موفقیت می‏کنم. چون بطور مثال می‏گویم، خوشحال می‏شوم که بلوکهای مختلفی از کنش‏گران سیاسی درست شود که به پراکندگی اپوزیسیون خاتمه دهد و در نتیجه بشود نقاط مشترکی را پیدا کرد و همسو و همکار شد. اگر صحبت از انتخابات آزاد می‏کنند بسیارخوب، همه تلاش کنیم با اتحاد عمل در مسیر هموار کردن پیش‏شرایط‏های انتخابات آزاد.

دیوانی فرد- نکته‏ای که به نظر رسید در بحث امروز، این است که البته همه می‏دانید که این قضیه استقلال و بوجود آوردن یک کردستان بزرگ، به راحتی با جمع شدن 4 تا آدم و 4 تا شعار عملی نیست. شما فراموش نکنید که تا زمانی که ترکیه به کُردهایش چنین اجازه‏ای ندهد و آن‏ها را همچنان تُرک کوهی بنامد، اصلاً این کار شدنی نیست. یا در عراق یکی از دوستان، آقای بیت اللهی و آقای مختاری هم اشاره کردند، ضمن اینکه در میان خود کُردها بعد از هزاران سال، این‏ها تاکنون نتوانسته‏ اند با خود کنار بیایند و حکومتی برای خودشان تشکیل بدهند. همیشه مسائل قبیله‏ای در آن جا حرف اول را زده. به هر حال از نظر خودم فکر می‏کنم با وضعیت امروزی که آمریکا و اروپا دارد، با این وضعیت اقتصادی خرابی که موجود است، بحران‏های اقتصادی که پشت سر هم دارد بوجود می‏آید، هیچکس حاضر نیست و ضروری نمی‏داند که یک کشور دیگری هم در آنجا بوجود بیاید و یک داستان دراز دیگری هم شروع بشود از نبردهای درونی خودشان. همان کردستان را می‏گویم طالبانی، بارزانی ... هزاران هستند، یکی دوتا نیستند. 400 و خُرده‏ای گفتید.این‏ها می‏افتند به جان همدیگر.
و این قدرت‏های جهانی امروز که در حال حاضر قدرت در دستشان است، فکر نمی‏کنم به این راحتی چنین اجازه‏ای بدهند ضمن اینکه فراموش نکنیم ترکیه عضو ناتو هم هست. ترکیه را هنوز سر قبرس که رفته آنجا را گرفته نمی‏توانند با آن کاری بکنند. معلوم است که سر کردستان هم نمی‏توانند به راحتی باهاش کاری بکنند چون از نظر سوق الجیشی به آن نیاز دارند و از نظر ژئوپلیتیک خیلی خیلی مهم است. در نتیجه سعی می‏کنند به گونه‏ای راضی‏اش کنند.در خود عراق هم کردستان به این صورت است. در ایران هم به همچنین. حالا گذشته از آنچه که همانطور که دوستان گفتند، خود کُردها همه‏شان راضی به این کار نیستند. بالاخره در میان آن‏ها هم انسان‏های روشنفکر زیاد هست و فراوان روی این قضایا فکر می‏کنند که چگونه است که الآن مثلاً یک اتحادیه اروپا درست می‏شود و اروپایی که همیشه می‏زدند تو سر و کله همدیگر حالا دارند متحد می‏شوند بعد ما بیاییم اینجا دوباره از اول یک کشور تازه هم درست بکنیم و بیفتیم به جان همدیگر. این فکرها هست در میانشان، می‏نویسند و می‏گویند. منتها ما که این طرف هستیم بیشتر چون با خارج در تماس هستیم این گروهای چپی و ... خودتان هم اشاره کردید، بیشتر جنبه شعار دارد. فکر نمی‏کنم به جایی برسد. آنجا در منطقه ما تنها کشوری که محرک تمام این سرزمین‏هاست، اسرائیل است. تحریک اسرائیل در تمام کشورها هست. اسرائیل تنها کشوری است که می‏شود گفت اگر که بتواند کشورهای دیگر را تقسیم بکند و کشورهای دیگری را بوجود بیاورد، به نفع‏اش خواهد بود در درازمدت و سعی‏اش هم دارد می‏کند. این پول‏هایی که خرج می‏شوند و حرکت‏هایی که در آنجا می‏شوند از طریق اسرائیل است بخصوص در مورد چریک‏های فدائی خلق.

فرهی- صحبت کردها را کردید. من بر خلاف این هیاهویی که دارند من اتفاقاً خیلی ترسم از همه کمتر است. آن هم شاید به دلیل شناختی که از منطقه دارم. کُردها نه فقط در ایران و عراق و یک مقداری در ترکیه – چون کُردهای ترکیه کمی هم خانواده‏ترند – ولی کردهای عراق دارای فرقه‏های مذهبی مختلفی هستند. سنّی هستند، شیعه هستند، صوفی دارند، الحق هست، حتی شیطان‏پرست هست، و از لحاظ زبان هم همینطور. ولی متأسفانه یکی دست خارجی، همانطور که آقای دیوانی فر فرمودند- اسرائیل به نظر من دشمن ایران نیست ولی خب تهدیدهایی که از جانب رژیم فعلی ایران می‏شود می‏خواهد از این راه سر دولت ایران را گرم بکند. من فکر می‏کنم بیشتر منظورش این باشد. ولی با حکومت خود اقلیم کردستان و جاهایی هستند که به این‏ها پول می‏دهند و این سر و صداهایی که می‏کنند احزاب و گروه‏هایی هستند که در خارج هستند. یک واقعیتی که وجود دارد این است که رژیم فعلی ایران – گر چه به همه ایرانی‏ها ظلم شده- ولی واقعیت این است که کسی که به اسم سُنّی شناخته می‏شود و یا به اسم بهائی شناخته می‏شود، این‏ها را خیلی راحت می‏توانند انگ بزند و این‏ها را احساس می‏کنند که ظلم بیشتری دارد به این‏ها می‏شود تا شیعه‏های بقیه استان‏های ایران. که تا حدودی هم می‏تواند واقعیت داشته باشد. مثلاً ما ترکمن داریم که سنّی هستند ولی صدایی از آن‏ها نمی‏شنویم تا در منطقه بلوچستان یا یک گروه عرب خوزستانی که اسلحه ازشان گرفته باشند.
همانطور که آقای همایون و حزب بدرستی تشخیص دادند و به موقع نگاه کردند، شرایطی اگر پیش بیاید مثل حمله خارجی که آن موقع این‏ها می‏توانند در کردستان حرفشان را به کُرسی بنشانند و خطرناک بشوند. ما فقط باید تلاش بکنیم و دعا بکنیم که چنین روزی پیش نیاید.

بابک قطبی- در مورد صحبتی که در مورد کردستان شد، من صحبت آقای دیوانی فرد را تأیید می‏کنم. تغییر آنچنان در سیاست منطقه روی نخواهد داد و به قول خود شما آقای دیوانی فرد، تنها کسی که می‏تواند استفاده ببرد، آنهم به خاطر منافع ملی خودشان، ممکن است همان کشور اسرائیل باشد. البته از طرف دیگر هم اگر زمانی در مملکت ما یک حکومت دمکرات سر کار باشد به نظر من حتی اسرائیل مثل سابق می‏تواند منافع مشترک زیادی با ماداشته باشند. من فکر می‏کنم که حتی اکنون هم با وجود نظام جمهوری‏اسلامی منافع مشترک بسیاری بین جمهوری‏اسلامی و غرب وجود دارد. خب البته این ترورها نفی می‏شود و هیچکس حاضر نیست که ترور فیزیکی صورت بگیرد. ولی به هر حال وجود دارد و این اتفاقات می‏افتد و شما دوستان هم همه آگاه هستید که در پارلمان‏های مختلف اروپا، لابی‏های کشورهای مختلف هم وجود دارند و به گونه‏ای این‏ها را وادار می‏کنند که غربی‏ها یک عکس العمل‏هایی نشان بدهند. هیچ چیز هم نشدنی نیست. این چیزی که ما در حال حاضر می‏بینیم این است که نفع غرب در این نیست که دوباره در آن منطقه کشوری بوجود بیاید، چه در کردستان چه در بلوچستان، چه در ترکمنستان. ولی شاید هم شد. شاید هم بازی‏های پشت‏پرده و آن دست‏های خارجی این کار را انجام دادند و مملکت ما را به یک جنگ بکشانند، نه آن‏ها بکشانند بلکه جمهوری‏اسلامی بکشد، و آن‏ها هم قید و بند همه چیز را بزنند و بگویند خیلی خب حالا که اینطور هست پس ما می‏توانیم یک کردستان هم داشته باشیم و یک بلوچستان هم می‏توانیم داشته باشیم، اگر به این ترتیب پیش برود شاید بتوانیم یک خوزستان و عربستان دیگر هم داشته باشیم. هیچی به نظر من نشدنی نیست. یعنی از این سیاست‏های غربی همیشه آدم ترس دارد. این‏ها به هر حال منافع خودشان را در نظر می‏گیرند.
ولی امیدوارم که به آن مراحل نرسد. ما اگر بتوانیم گفتمان لیبرال – دمکراسی را در جامعه‏مان و در میان نخبگان‏مان جا بیاندازیم فکر می‏کنم 70-80 درصد این مشکلات حل می‏شود. حتی همان احزاب کُرد هم نفع‏شان در این خواهد بود به این روش تن بدهند که وجود خودشان هم در آن خلاصه می‏شود و با آن می‏توانند نفس بکشند و زندگی بکنند.
امیدوارم آن روز پیش نیاید که مملکت ما به جنگ کشیده بشود. چون جنگ- همانطور که آقای فرهی اشاره کردند- کمکی است به گروه‏های تجزیه‏طلب و خب اسلحه هم دستشان هست، قدرت هم دستشان هست. اقلیتی که اسلحه و قدرت دارد و اکثریتی که خاموش است.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود،

جُنبش رفراندوم موفق‏ترین شیوه انگیزه‏سازی را به اپوزیسیون ایران همراه با تجربه در همگرائی آموخت. گفتگوی امروزی «انتخابات آزاد» سرچشمه‏ انرژی بخشش «جُنبش رفراندوم» بود. در خیلی از زمینه‏ها جُنبش رفراندوم پیروز شد. همانطور که جُنبش سبز توانست به کُل جامعه عدم‏قابلیت انعطاب‏پذیری در جمهوری‏اسلامی را نشان دهد.

جُنبش‏ها در نهایت اگر، منصفانه و به نفع مردم باشند، اثر‏گذاری می‏کنند.


ارادتمند
بهمن زاهدی

February 06, 2013 05:44:53 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites