حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نشست 133 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات )
دکتر علی اکبر امیدمهر (شورای ملی ایران)

March 17, 2013

یک شنبه 27 اسفند 2571 = March 17, 2013

 

دکتر امیدمهر- باعرض ادب و احترام به دوستان و سروران محترم در حزب مشروطه ایران. من امیدمهر هستم. سه سال قبل از شورش کور و بدخیم1357به عنوان کارشناس سیاسی وارد وزارت خارجه شدم. قبلاً وکیل دادگستری بودم و کارشناس حقوقی دانشگاه و معاون فرماندار و بخشدار مرکزی میاندوآب و پیرانشهر. بعد از وقوع فاجعه 1357 و با توجه به اینکه 800 دیپلمات در وزارت خارجه داشتیم, فقط 27 نفر از دیپلمات های زمان شاه فقید باقی مانده بودند، مادر خانه خود احساس غربت می کردیم, یک فاجعه ای پیش آمده بود که نمی دانستیم چه بکنیم, بعد ها بعد از آن ترورهای وحشتناک اولیه با هم تماس گرفتیم،با هم عهد و پیمان بستیم به عنوان کارشناسان سیاسی زمان شاه فقید به مبارزات خود علیه این رژیم متجاسر ادامه بدهیم. مهمترین کار ما این بود که عوامل رژیم و حزب اللهی ها که سعی می کردند دستآوردهای ملی زمان شاه فقید را از بین ببرند یا کوچک جلوه بدهند یا قراردادهای گلستان و ترکمنچای شاه سلطان حسینی منعقد بکنند، ما جلوی این موارد را بگیریم. از جمله یکی از دست اوردهای بسیار عالی ما در مورد قرارداد الجزایر و راجع به اروندرود بود که توانستیم به شیخ الاسلام معاون رژیم در آن هنگام در وزارت خارجه بقبولانیم که آن قرارداد کاملاً منافع ایران و اسلام را حفظ کرده. به هر روی، در مأموریت های هند و پاکستان و افغانستان هم بودم. هم حضور داشتم. در مأموریت پاکستان بطور غیر مستقیم و ناخودآگاه در یک معامله ای قرار گرفتم, مأمور امنیتی سفارت نبود و آن فردی که قبلاً با او معامله و مذاکره داشت با من مذاکره کرد و من هم بر اساس دستورالعمل هاشان قرار بود چانهزنی کنم که مثلا اگر قرار بود 25 میلیون باشد به 5 میلیون برسانم، من با ان 5 میلیون اورانیوم غنی شده ای که توسط مجاهدین افغان آورده شده بود خریدم و به دکتر ولایتی هم همان شب به عنوان سرپرست موقت تلکس زدم، پنج دقیقه بعد جواب آمد بخرید. از آن موقع فهمیدم که رژیم می خواهد بمب اتم تولید بکند. در یک ملاقات حضوری با شخصی به نام حسینی از وزارت کشور متوجه شدم فردی به نام پروفسور عبدالقدیر خان در ویلایی در شمال سکنی گزید و اولین خارجی است که بدون تشریفات معمول در هر زمان که می خواهد می تواند وارد بیت رهبری شود. بعد که در همان محدوده ایشان را با آقای مشهدیان معاون امنیتی سفارت دیدم به این نتیجه رسیدم که این ها در حال ساختن بمب اتم با سرمایه ایران و با تکنیک پروفسور عبدالقدیرخان هستند. اسنادی را,52 صفحه در مدت 7 ماه, از اداره محرمانه, کپی و رونویسی کردم. در27 اکتبر 1995 با فرار وحشتناکی عازم سوئد شدیم. در فرودگاه کراچی به طریقی عوامل رژیم ما را پیدا کرده بودند که با خلبان تماس گرفتیم و با همان پرواز آمدیم به کپنهاگ و در هم آنجا پیاده شدیم و از همان روز به ما پناهندگی دیپلماتیک دادند و از آن موقع هم در اینجا هستیم. با سه نام محرمانه در اینجا هویت داریم. اگر کارهای اجرایی است یک نام فامیل، اگر کارهای سیاسی است با یک نام فامیل و اسم دیگری هم داریم که وقتی مقامات خواستند به عنوان مسائل و مشاورات نظامی- سیاسی – امنیتی یا شرکت در محافل دیپلماتیک من با آن ها همکاری می کنم.
با توجه به اینکه بعد از فاجعه 57 تمام وزارت خارجه را از نظر خودشان پاکسازی کردند و آقای اژه ای نامی آمد و واقعاً تمام سفرا و اندیشمندان دیپلمات فرهیخته را بازنشسته، یا اعدام یا اخراج کرد و البته بسیاری هم در خارج پناهنده شدند، رژیم مجبور شد هر کس که از کنار دیوار وزارتخارجه رد می شد بیاورند تا بتواند دانشکده سیاسی را افتتاح کنند. این دانشکده را دربست در اختیار کارکنان قدیمی گذاشتند بخصوص آن هایی که عنوان فوق لیسانس به بالا داشتند. من توانستم در مدتی که به عنوان استاد دانشکده سیاسی وابسته به دانشکده حقوق که متأسفانه جای استاد بزرگوارم زنده یاد محمود فروغی را گرفته بودم حدود 860 دانشجو را فارغ التحصیل بکنم از جمله آقای میر محمود موسوی (سفیر بعدی در پاکستان که بعداً مرا هم با خود به پاکستان بردند) که معاون آقای موسوی نخست وزیر هم بود. برخی از شاگردان من در پاکستان و افغانستان سفیر شدند که بعضی مواقع در مأموریت های موقت با خودم همراه می کردم و مسائل پروتکل و معرفی و ... انجام می دادم.
من همیشه خودم را لعن و نفرین می کردم که چرا برای این رژیم جنایتکار دیپلمات پرورش دادم. البته من با این ها در تماس بودم و این ها هم با من. کودتای 22 خرداد 88 باعث شد که تماس های این شاگردان سابق با من بیشتر بشود و چند نفر به صورت آشکار و 544 نفر به صورت محرمانه عضو کمپین سفارت سبز شدند که به اتفاق آقای حیدری و آقای ملکی این کمپین را راه انداختیم. عوامل رژیم نفوذ کردند و یک کودتایی شد و یک عده ای اخراج شدند ولی ما توانستیم این قضیه را ادامه بدهیم. و چون در اساسنامه ما بحث بر سر این است: ما با رژیم همکاری کردیم، ما در درون رژیم بودیم، ما نقطه ضعف های دشمن را می دانیم، ما بخشنامه های سرّی را خواندیم، در اتاق رمز بودیم، در اتاق توطئه بودیم، در جلساتی که مربوط به جاسوسی و خریدن افراد بود شرکت کردیم، نقاط ضعف رژیم را می دانستیم و بخاطر همین هم، اگر اساسنامه ما را در کمپین سفارت سبز ملاحظه بفرمائید ما نوشته ایم که پاشنه آشیل رژیم اتحاد است. ما دعوت کردیم که رنگین کمان ملت ایران روی خواسته های حداقلی متحد شده، من و تو ما بشویم و این رژیم عصر حجری را در قرن بیست و یک از ریشه برکَنیم و طرحی نو براندازیم و این کمبود و شکست های 34 ساله را با همت جوانان, آستین ها را بالا زده و به کمک آن ها ایران را آزاد و دوباره آباد بکنیم.
بنابر این، وقتی حدود بیش از یک سال و نیم پیش عده ای از جوان ها اول با ما تماس گرفتند, ما این ها را از لحاظ امنیتی از طریق دوستانی که در نهادهای داخل رژیم داریم چک کردیم که این ها دام گستری عوامل رژیم نباشند، لبیک گفتیم، بعد یارگیری کردیم و طی این یارگیری با حزب دموکرات، کومله، سکولارهای سبز آقای هوریانا و تقریباً اکثریت قریب به اتفاق افراد از جمله جناب آقای پاشایی البته به طور غیر مستقیم در برنامه NITV آقای ضیاء آتابای دعوت کردیم که بیایید، ما پاشنه آشیل رژیم را می دانیم، تا با اتحاد خود این کار بزرگ را به سرمقصد منظور برسانیم. علت اینکه اصل 11 در منشور شورای ملی آمد به علت فشارهایی است که از طرف حزب دموکرات و کومله و آقای نوری علاء و دیگران وارد می شد که بعداً این قضیه به عنوان نقطه ضعفی برای شورای ملی اعلام شده. عده ای گفته اند که این برای فدارلیسم است، با توجه به اینکه ایران در قلب یک منطقه بسیار مهمی است،با فدرالیسم ایران تجزیه می شود و حتی گروه هایی منتظرند که این مسئله پیش بیاید و ایران، ما در تمدن دنیا، و سرزمین زرخیز ایران را تجزیه بکنند، این است که چون ما می دانستیم که برخی از این احزاب در اقلیم کردستان 15000 نفر نیرو دارند و دارند دوره می بینند و درست در روزی که ملت ایران برای آزادی خودش به خیابان بریزد، کشته بشوند، زندانی بشوند و شکنجه بشوند و خانواده هاشان پراکنده بشوند، این ها از پشت خنجر بزنند و قسمتی از سرزمین زرخیز نیاکان ما را جدا بکنند، ما مجبور شدیم که تن به این کار بدهیم که بیایند. ولی اینها اول قول دادند و بعد نیامدند ولی ما این منشور را صادر کردیم تا حُسن نیت خودمان را به عوامل داخلی , این ها که با ما در تماس بودند و قول و قرارهایی داده بودند که در پی تجزیه نخواهند بود، نشان بدهیم. ولی من خدمت دوستان عرض می کنم، این منشوری که خدمت شماست و همه آنرا مطالعه کرده اند، وحی منزل نیست، قابل جرح و تعدیل است. من طی یک سال و نیم گذشته در تلویزیون آقای آتابای و در تلویزیون ها و سخنرانی ها و بیانیه هایی که از طریق دوستان در نمایندگی ها و در داخل کشور و در نهادهای بسیار مهم این بیانیه ها را از پشت پرده تهیه می کنند و برای ما می فرستند و آن ها را به کشورهای اروپایی و مخصوصاً فرانسه ارسال می کنیم، و بقیه را هم برای هموطنان گزارش می کنیم، و این است که من خدمت شما عزیزان عرض می کنم که اگر در این جلسات من همیشه فریاد می زدم ما نباید بگذاریم که این پروسه دست نامحرمان بیفتد، آن هایی که دو تا پیراهن بیشتری را پاره کرده اند، حق آن ها است که بیایند و در این جلسات شرکت بکنند و این عده ای که هستند, اکثریت جوان هستند, ممکن است اشتباه بکنند به دلیلی جوانی ولی آن هائی که بیشتر مطالعه دارند، بیشتر سوخته اند، بیشتر گرفتاری دیده اند، بیشتر منافع ملی را تشخیص می دهند، بیایند راهنمای این جوان ها در این جلسات باشند. منظور این است که آنچه که تا بحال انجام گرفته، با همکاری رسانه های ایرانی برونمرز خون جدیدی در رگ های ملت ایران جاری کنیم و نتیجه اش را امروز دیدیم که بیش از 150-100 هزار نفر از ساندیس خورهای داخلی و خارجی و تخلیه پادگان ها نتوانستند به خیابان ها بیاورند، ما توانستیم با ایجاد اتحاد و جاری شدن خون در رگ های جنبش مبارزاتی داخل ایران, که به صورت آتش زیر خاکستر آماده است, که شورای ملی، رهبری ملی ایران و سخنگوی ملی ایران را انتخاب بکند، و ایشان با صدور بیانیه ها این کار مهم را تا آخر ادامه می دهد تا مملکت ایران را از جنگ، از فروپاشی، از تجزیه، از عصر حجری نجات بدهد و دست ایرانی باشد و ایرانی ها بتوانند طی انتخابات آزاد، اول با رفراندومی با نظارت نهادهای بین المللی نوع نظام حکومتی ایران را انتخاب بکنند، مجلس مؤسسان تشکیل بشود و در این مجلس مؤسسان قانون اساسی نوشته بشود و بر اساس آن قانون اساسی یک طرح نو برای آبادانی آن مملکت انداخته بشود. من خلاصه آنچه را که می خواستم بگویم خدمت شما عرض کردم، چنانچه سئوالی هست با کمال میل به آن ها پاسخ خواهم داد.


بابک قطبی- با سپاس از شما آقای امیدمهر با توضیحاتی که فرمودید. جناب امیدمهر، اینطور که شما فرمودید، با توجه به اینکه شما و برخی از دوستان شما، کسانی که این کمپین سفارت سبز را تشکیل داده اند، از نقطه ضعف های رژیم اسلامی آگاه بودند و حتی الآن هم بخاطر ارتباطاتی که در داخل رژیم با دوستان دارند، نظرتان بر این بوده است که باید اتحادی بین نیروهای اپوزیسیون ایران بوجود بیاید. حالا اگر کلمه اتحاد را هم نخواهیم بیان بکنیم حداقل ائتلافی بوجود بیاید برای رهایی مملکت از دست این رژیم. حالا این مسئله مطرح است که آیا واقعاً این ایده شورای ملی فقط از سوی شما دوستان کمپین سفارت سبز نشأت گرفته بود یا اینکه نه، به هر حال شاید گروه های دیگری هم، چه گروهی، چه حزبی و چه منفرد با شما در تماس بودند و این ایده را به این صورتی که هست متحقق کردید؟
موضوع بعدی این است که، در حال حاضر چه تعدادی و چه کسانی از این شورای ملی به صورت حزبی، گروه و سازمان سیاسی، بغیر از افراد منفرد، بغیر از کسانی که احساساً به خاطر وجود شخص شاهزاده نظریه شورای ملی را امضاء کردند،از این شورای ملی حمایت کردند و تا چه اندازه حاضرند که این راه را ادامه بدهند؟
شما فرمودید که نظر این شورا رسیدن به مرحله ای است که در مملکت بتواند مجلس مؤسسانی تشکیل بدهد و نوع حکومت را در آن مجلس مشخص بکند تا به قول شما شورای ملی، یک رهبری ملی تا آن زمان داشته باشد,
سئوال اینجاست که کسانی که دست اندرکار این شورای ملی هستند با چه نوع حکومتی در آینده ایران بیشتر موافق هستند؟ آیا واقعاً دوستانی که در آن شورا دارند فعالیت می کنند از طیف های مختلف هستند یا اینکه بیشتر از یک طیف مشخصی دور همدیگر جمع شده اند و هدفشان این است که به آن روز نهایی که تشکیل مجلس مؤسسان است برسند؟

دکتر امیدمهر- عرض کنم،در رابطه با اینکه این افراد چه کسانی و به چه صورتی به صورت سازمان یا منفرد یا اینکه طرفدار نحله های فکری هستند، اوایل کار عده ای از احزابی جوان و کوچک و غیر معروف تماس گرفتند و ما در اولین جلسه ای که با شاهزاده گرامی داشتیم، متوجه شدیم سنگ بنای این قضیه و این دعوت از داخل ایران و از درون زندان ها بوده. انسان های بزرگ و شرف های اهل قلم و انسان های فرهیخته دیگر و نخبگانی که گروهی دارند و عضو ما هستند, در درون ایران 150 هزار نفر انسان فرهیخته عضو این گروه هستند، و در همه شهرستان ها یا در زندان هستند یا اخراج شده اند ولی فعال اند، در چهارچوب یک حزب، همان افرادی که اولین پروژه را پیشنهاد دادند، الآن در کمیته موقت هماهنگی فعال هستند. موضوع از آنجا شروع شد.در مسیر راه، بعد از اینکه ما تماس هایی با بعضی سران احزاب در خارج از ایران برقرار کردیم، عده ای می آمدند بعد از دو ماه- سه ماه با حرکت های لاکپشتی و با انتقادهای غیر ضروری و بعضی ها هم با منیت ها و خودمحوری ها این پروسه را به عقب انداختند، ما به این نتیجه رسیدیم که بیشتر فعالیت های خودمان را با توجه به اینکه کمپین سفارت سبز از وقتی که تشکیل شده تجربیاتی بدست آورده، آن تجربیات را در اختیار کمیته موقت هماهنگی و شخص شاهزاده گرامی بگذارد. ما در داخل سیستم چند تا نحله های فکری داریم که طرفدار شاهزاده هستند و این اکثریت قریب باتفاق اپوزیسیون داخل رژیم را که غیر از آن هرم 150-100 هزار نفری هستند، مابقی از صف نهادهای داخل رژیم تا توده مردم،از تهران تا شهرستان ها و روستاهای دور مخالف رژیم هستند و موافق تغییر این رژیم.
من مثالی می زنم در رابطه با گروه هایی که در داخل ایران هستند. البته تاحالا 16 هزار نفر فراخوان شورای ملی را امضا کرده اند، و بعد از امضاء فراخوان، برخی با اسم های مستعار هیئت 7 نفره یا 5 نفره یا 13 نفره را تشکیل داده اند که همه شان هم منحل شدند،از احزاب سابق هم هستند آن ها از هر وسیله ای استفاده کرده اند و با شاهزاده هم تماس مستقیم گرفتند. شاهزاده قلبشان گرم است و می دانند در ایران چه می گذرد. دلخوری شان در خارج و بخاطر رهبران اپوزیسیونی است که ایشان را در روزهای حساس که می توانستند پشتیبان ایشان باشند تنها گذاشتند.
من مثالی از حوزه علمیه قم می زنم. شما قبول بفرمایید که اولیگارشی روحانیت به کمک عوامل خارجی باعث آن شورش کور 57 شد. این جامعه روحانیت مبارز، حالا یا کلا روحانیت، این ها را در نظر بگیرید، غیر از آن هایی که میلیارد هستند و اسم شان در لیست میلیاردهای دنیا ثبت شده اکثریت قریب باتفاق این ها ... ببینید آقای احمد ملکی خواهر زاده آقای کروبی است. ایشان پدرش روحانی است، پدر خانمش هم روحانی است و در حوزه علمیه قم هم تدریس می کنند. وقتی از زبان این ها مستنداً به ما اعلام شده - شاهزاده هم کاملاً متوجه شده اند- رژیم جمهوری اسلامی طی این مدت توانسته مردم ایران را بر ضد اسلام و ضد شیعه، ضد خدا و دین و اعمه اطهار ساخته، تنها کسی که نجات می دهد ایران را و دوباره بر می گرداند به آن اسلام و به آن شیعه ای که در زمان شاه فقید که آبرو و عزت و احترام داشت، در وجود شخص شاهزاده مستتر است. ببینید ما ها و شما ها به عنوان یک روشنفکر مبارز باید به آن پدرها و مادرها و خاله ها و عمه ها و دایی هایی که در کنج خانه ها به عنوان سیستم پدرسالاری عزت و احترامی دارند و جلوی تظاهرات جوانان را می گیرند، توجه داشته باشید که اکثریت قریب به اتفاق به این نتیجه رسیده اند, تنها وسیله ای که می تواند مملکت را و اسلام را نجات بدهد، قانون اساسی اولیه مشروطه پارلمانی است. خب به هر حال این ها امیدشان به این است بنابراین تمام امکانات، تبلیغ ها، شب نامه ها و ... و شاگردان خودشان را در این مسیر آماده کرده اند که فردا اگر ایشان به عنوان سخنگو, که اساس شورای ملی از پایین به بالا به وجود ایشان متمرکز می شود, هم در درون ایران در مورد ایشان رأی اکثریت و اجماع کامل صد در صدی هست و هم در خارج ایران، منتظرند که ایشان این مسائل را بگویند.البته گفتن این مسائل همین حالا هم مردم ایران را به جوش و خروش می اندازد ولی مشکل ما این سیستم روابط بین الملل است که حتی در سیستم منافع ملی در حد منافع دنیا تعبیر شده،بایداین سخنگوی ملی به صورت دمکراتیک انتخاب بشود تا وقتی که ما به عنوان کمپین سفارت سبز،دیپلمات ها با پروتکل های وزارت خارجه کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا و استرالیا و حتی ونزوئلا تماس می گیریم, می گویند که شما می گویید چرا فقط با سخنگوی رژیم ایران صحبت می کنید. می گوییم مردم در تظاهرات سه میلیونی مشروعیت این رژیم را زیر سئوال بردند.می گویند شما یک سخنگوی ملی به ما معرفی بکنید تا ما با او صحبت کنیم. پروسه ای که در حال شکل گیری است، پروسه ملی و بین المللی است که بر اساس قانون نوشته جاری و روز جهانی است.
و اما در رابطه با گروه های دیگر. جوانان، ملی- مذهبی، جبهه ملی در داخل، ما عده ای که در جبهه ملی در خارج هستند آوردیم، با آقای ملکی و دیگران در داخل تماس گرفتیم، با دفتر آقای منتظری، با دفتر آقای موسوی، دفتر آقای کروبی، با گروه هایی که به این جریان پیوسته اند تماس گرفته ایم و خلاصه در درون احزابی به ما پیوسته اند و این 5 نام ها و 7 نام ها و 12 نام ها که این منشور را امضاء کرده اند، نماینده بیش از 50 میلیون نفر هستند و این ها اشخاصی هستند که از این رژیم عبور کردند و شخص شاهزاده مطلع هستند, درست است که این کار از پایین شروع شده، ولی تنها کسی است کاریسماتیک ترین رهبر دنیاست. تنها رهبری که حتی یک خلاف اتومبیل ندارد. تنها رهبری است که هم از نظر اسلام، هم از نظر سیاسی و روانشناسی عمومی ابعاد شخصیتی اش چهار بُعدی است. پیغمبران ابعاد شخصیتی شان چهار بُعدی بودند. ابعاد شخصیت ایشان متکثر است. گاندی، نلسون ماندلا، دالاهی لاما و مادر ترزا. گاندی, همان طرحی است که می گفت بدون جنگ باید پیش رفت. نلسون ماندلا, به خاطر اینکه در موقعش گفت باید این کار را کرد، شما دیدید که به کجا رسید. دالاهی لاما, بخاطر معنویت خاصی که داشت و مادر ترزا بخاطر مردمی بودن، خاکی بودن.

مختاری- در بازبینی این منشور و اسمی که انتخاب شده، شما چه اندازه نقش داشتید و شما که در این جلسات بودید، چرا این نام «شورای ملی» را برای آن انتخاب کردید؟ منظورم بر اساس کدام مشروعیت؟ شما که گمان می کنید 50 میلیون در ایران پشتیبانی می کنند از شاهزاده، آیا اتکاء تان به متن منشور است یا اتکاء تان به شاهزاده است؟

دکتر امیدمهر- در مورد اسم منشور، همانطور که آگاهی دارید، منشور از داخل زندان ها و توسط مبارزین نوشته شده و به بیرون آمده، توسط مبارزین در اختیار کمیته موقت هماهنگی گذاشته شده و شاهزاده هم مستحضر این قضیه بودند از اول. اما در رابطه با اینکه چه کسی این اسم را انتخاب کرده، همان متن اولیه ای که از ایران آمد، عنوانش شورای ملی ایران بود و دلیلش را هم در همان متن اولیه نوشته بودند که ایرانی ها فقط می توانند در شورای ملی ایران با هم متحد بشوند برای اینکه اگر اسم های دیگر باشد، شورا یعنی مشورت، ملی یعنی یک چیز درونی و خودی و ایرانی، نه چلبی سازی، نه آمریکا و اروپاسازی. ایران هم که نام مقدس وطن ماست، مام میهن و زادگاه مشترک همه ما. و اینکه شما می فرمایید اتکاء به منشور یا شاهزاده، من وقتی عرض می کنم منشور از درون آمده و بعد دراینبین یارگیری های زیادی که شده، دعوت هایی که به عمل آمده، از ده نفر به 42 گروه و سازمان رسیده و الآن به 16000 نفر،یعنی به نمایندگی بیش از 50 میلیون نفر این منشور را امضا کردند، در واقع به منشوری رأی داده اند که به عنوان اتحاد فکر برای عمل,یک انسان فرهیخته ای را انتخاب خواهد کرد به عنوان سخنگو و این کار نمی شد مگر اینکه از درون این شورا این فراخوان منشور و اساسنامه ای که نوشته و نحوه تشکیل مجمعی را که قرار است کاملاً شفاف و مردمی باشد و در اختیار مردم هم قرار بگیرد، به این شکل بوده است.

بهمن زاهدی- درود بر شما آقای امیدمهر. شما فرمودید که ایده این منشور از داخل زندان های جمهوری اسلامی بیرون آمده. من خیلی خوشحالم که زندانیان سیاسی کشور در زندان های جمهوری اسلامی توانسته اند منشور حزب مشروطه ایران را مطالعه بکنند و گوشه ای از آن را برای تشکیل شورای ملی به خارج بفرستند.
شما فرمودید که تعریف اشتباهی که در عدم تمرکز شده، در منشور شورای ملی، به این علت بود که چند حزب مسلح قومی و آقای نوری علاء این تعریف اشتباه را می خواستند. ولی احزاب مسلح قومی و آقای نوری علاء در این شورای ملی نیستند. ولی تعریف ناهماهنگ عدم تمرکز که همان عدم تمرکز به فدرالیسم می چسباند را هنوز شورای ملی نگه داشته. دلیلش چیست؟ آیا می خواهید عدم تمرکزی که حزب مشروطه ایران تعریف کرده ما کارهای آقای نوری علاء و احزاب قومی کشور از بین برود؟ اگر سیاستمدار هستید و اگر دوستان در شورای ملی از سیاست بهره ای برده اند، کمک بکنند که فرق عدم تمرکز و فدرالیسم، همان تعریفی که بوده بماند. نه اینکه واژه هایی که تعریف می شود سر درگم بماند.
شما فرمودید که احزابی که طرفدار پادشاهی هستند، شاهزاده را تنها گذاشتند.اگر منظور شما حزب مشروطه ایران است بنده سئوالی دارم، اگر نیست, سئوالی ندارم.

دکتر امیدمهر- نخیر،منظور من حزب مشروطه ایران نیست. منظورم احزاب دیگری هستند که الآن شما پیچ رادیو تلویزیون ها را باز می کنید شب و روز دارند بد می گویند، در صورتیکه می دانم شاهزاده از این منشور حمایت کرده و در جلسات ما راهنمای ما هستند و سکان دار کشتی برای به سرانجام رسیدن این پروژه ملی.
من هم خوشحالم که از داخل زندان ها، از همکاران قدیم من در وزارت خارجه که هنوز هم در زندان هستند و کسانی که به عنوان نخبگانی که نماینده هاشان حدود 15 نفر در ایران عضو کمیته و اکثرشان در زندان ها هستند، اینرا از منشور حزب شما، پادشاهی پارلمانی اقتباس کردند. چه اشکالی دارد، آن ها هم هموطن ما هستند شاید به متن اولیه دسترسی بهتری داشتند، شاید این متن را دقیق تر و بهتر و مفیدتر برای منافع ملی می دانستند.
و اما در رابطه با مسئله تعریف اشتباهی که از عدم تمرکز و فدرالیسم شده. من از اول صحبتم عرض کردم که این ماده 11، اولاً بگویم که این منشور وحی منزل نیست. در شورا این 300 نفری که منتخب خواهند شد، و همانطور که اولین انقلاب دیجیتالی را باصطلاح بهار ایرانی و خیزش ملی را در سال 88 انجام دادند، این 300 نفر اولین وظیفه شان این خواهد بود که آن منشور را جرح و تعدیل بکنند بر اساس منافع ملی ایران و نزدیک به افکار دسته جمعی.
و اما در رابطه با اینکه گفته می شود عده ای با قضیه عدم تمرکز یا فدرالیسم بر اساس تعریف اشتباه و یا اشتباه فهمیدن از آنچه که آقای فلان و فلان از رهبران دیگر گروه ها، من عرض می کنم منظور سانترالیزم دمکراتیک بوده,اصل 11 که عده ای تعبیر می کنند بر اساس اینکه این فدرالیسم است ,ولی ما بر اساس آنچه که می خواستند در اصل 11 بیاوریم، اصل فدرالیسم بود, ما این را تبدیل به سانترالیزم دمکراتیک کردیم شاید یک اجماع بیشتری باشد. این ها پذیرفته اند که بیایند و آمدند که شرکت بکنند ولی بعد گذاشتند و رفتند.

خنده رو- جناب دکتر امیدمهر، شما یک فرد از کمپین سفارت سبز میزان همکاری تان با خود سبزی که طرفدار موسوی هستند به چه صورت هست؟ شما یک همکاری با شورای ملی دارید ولی سبزی که آقای دکتر امیرارجمند سخنگویشان هستند به هیچ عنوان حاضر به همکاری با اکیپی که در آن درصدی از طرفداری از سلطنت باشد، نیستند. می خواستم بدانم میزان همکاری کمپین سفارت سبز که شما یک فردی از ان هستید با آقای دکتر امیرارجمند تا چه حد است؟

دکتر امیدمهر- سئوال بسیار خوبی را مطرح کردید. کمپین سفارت سبز همانطور که در اساسنامه اش آمده برانداز است و اگر از دفتر آقای منتظری یا آقای موسوی یا آقای کروبی با ما تماس می گیرند یا کسانی که از طرف ما وارد وزارت خارجه شدند که حدود 544 نفر هستند، این ها همه از رژیم عبور کرده اند و انحلال طلب هستند. ما مخالف آقای امیرارجمند هستیم و این ها را اصلاح طلبان دولتی می دانیم. این ها را بدتر از آقای خامنه ای و آقای خاتمی می دانیم. طیف خاتمی و آقای امیرارجمند، طیف نامردتر و پست تر و ضد ملی تر هستند تا خامنه ای. خامنه ای شمشیر را از رو بسته، راحت هم می گوید که من می گیرم و می کُشم. ولی آقای امیرارجمند در غالب دوست و در لباس دوست از پشت به ملت ایران خنجر می زند و نفاق ایجاد کرده در اپوزیسیون. ما ایشان را بدتر از آقای خامنه ای می دانیم و تمام کسانی که موافق عصر طلایی جنایتکارترین جنایتکارها هستند.

بیت اللهی- جناب امیدمهر، طی این 34 سال شاهزاده همواره یک حرکت بسیار درست فراگروهی و فراسازمانی داشتند و در واقع به عنوان یک سرمایه ملی محسوب شدند و همچین محسوب می شوند. با آمدن شورای ملی، حالا به هر دلیلی، من فکر می کنم حرکت شاهزاده در این راه بیش از پشتیبانی است. و ایشان دارند در واقع کار اجرایی می کنند و اینطوری نشان داده می شود. من فکر نمی کنم این اجماعی که دارد می شود در لوس آنجلس و جاهای دیگر بوجود آمد، خودبخود می توانست شکل بگیرد. من فکر می کنم حرکت خود ایشان بوده و پشتیبانی اکثریت از ایشان به خاطر دخالت مستقیم ایشان در این کار بوده.
در مورد منشور، همانطور که گفتید به صورت وحی منزل نیست و قابل تغییر است ولی در بند شماره 2، دوباره یکپارچگی ایران را بجای یگانگی ملی که بارها و بارها دبیر کل حزب ما اذعان کردند, این مسئله را از نوشتار نوزدهم تا کنون چهل و سوم، همواره گفته اند و ترتیب اثری داده نشده. تعجب می کنم کسانی که ملت ساز هستند مثل آقای مقتدی یا دیگران، چیزی را که می خواهند برایشان فراهم می کنند ولی این چیزی را به ملت ایران و تاریخ ایران بستگی داشته را از کنارش رد شدند.
در مورد اینکه چند میلیون در داخل ایران هستند، خب با کسانی شما صحبت می کنید که 34 سال است در اپوزیسیون هستند و از داخل و خارج آگاهی دارند و مطمئن هستند که مسائل به چه گونه هست.
من فکر می کنم خیلی بهتر می بود یا شاید هم بهتر هست که روشی اتخاذ می شد که سازمان هایی که شناسنامه دارند – کار سیاسی به نظر من ارتباطی هم به سن و سال ندارد و در واقع هر کس در هر سن و سالی هست می تواند حق خود را در قبال مملکت خودش ادا بکند- نتیجتاً فکر می کنم که جوان ها بسیار بسیار خوب هستند و خوب می توانند کار کنند و پرانرژی هستند ولی پشتوانه ای می خواهد که در واقع همان تجربه است. متأسفانه من ان تجربه رادر اینجا نمی بینم.در واقع می توانم بگویم که سازمان ها یا احزاب شناسنامه دار کُلاً جدا مانده اند. و بارها و بارها هم که سئوال شده نتوانستند جواب بدهند. دلیلشان چیست؟
من فکر می کنم اشکال عمده در واقع یکسویه نگاه کردن به مسئله است. نظر شما را می خواستم در این مورد بدانم.

دکتر امیدمهر- بسیار ممنونم از سئوالات ساختارشکن. ببینید، چرا باید همیشه بحث بر سر این بشود که این یک متن نوشته شده ای است که از بالا توسط شاهزاده پیش می رود. چرا روی این قضیه کار نمی کنید که این پروژه از درون زندان ها آمده، اکثریت توده مردم در آن شرکت کردند و نحله های مختلف فکری و نحله های فکری مختلف رنگین کمان ملت ایران در این منشور جمع شده اند و عده ای از نخبگان هم در جلسه خواهند آمد و اینرا جرح و تعدیل خواهند کرد. این از پایین به بالاست. چرا اینطوری شما قضیه را مطرح نمی کنید؟
و اما درباره مسئله سازمان های شناسنامه دار و اینکه چرا مسئله آقای مقتدی را آوردید ولی مسئله یگانگی ملی را نیاوردید. این را گذاشتیم برای آنکه شما بیایید در آن شورای ملی شرکت بکنید و بیاورید. چرا که نه؟ برای اینکه وقتی شما بیایید در جلسه شرکت بکنید و این اصلاحات ساختاری را بدهید بیشتر قضایا و کارها را در دست بگیرید، حرف تان خریدار پیدا می کند، و آن کمیته های مختلفی که در شورا حتی بالاترین اش در اختیار شاهزاده خواهد بود این ها را قشنگ سر و سامان بدهید. ببینید، علت اینکه دوستان ما رفتند با آن آقایان صحبت کردند برای این است که از خودی ها خیالمان راحت است. ما می دانیم که خودی ها از پشت خنجر نخواهند زد. ما می دانیم که این پروژه ملی با هزینه زیادی که دارداز طریق خودی ها سرشکن خواهد شد و به حداقل خواهد رسید. ولی یک عده ای را ما می دانیم که کسی نیستند، گروهی نیستند، عضوی هم ندارند ولی تمام پول هایی که از چپ و راست از اسرائیل گرفته تا بعضی از کشورهای اروپایی و آمریکایی در اختیار این گروه های کُرد گذاشته می شود برای اینکه برنامه ای دارند برای آینده. ما وقتی می گوییم این متن از درون آمده و سند و مدرک هم نشان می دهیم و از آن ها هم می خواهیم که بیایند، دعوت به آتش بس می کنیم که جنگ نکنید. ولی خب ما هم چراغ قرمزهایی داریم، خط قرمزهایی داریم. وقتی در خارج از کشور یک حزبی به نام مجاهدین که دولت در تبعید دارند، پارلمان در تبعید دارند که ما نداریم و نخواهیم داشت، و آن شخصی که خودش را رئیس جمهور مادام العمر می داند، این ها خط قرمزهای ما هستند. ولی بقیه را می گوییم نحله های مختلف فکری. بقیه را می گوییم رنگین کمان ملت ایران. ولی خب این ها آمدند و مدتی شرکت کردند و رفتند بعد آن هایی که در داخل ایران هستند و حرف آخر را خواهند زد، آن ها آمدند عضو شدند و نمایندگانشان را در خارج معرفی کردند و رهبر اصلی حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله که تجزیه طلب نیست عضو شده منتها با اسم دیگر و اکثریت مخالفین در آن منطقه با این ها هستند.

مختاری- آقای امیدمهر من از شما می خواهم که در واقع پاسخ پرسش هایی که می شود را مشخص بدهید. مثلاً شما در گفته هایتان می گویید که این 16000 نفری که امضاء کردند نماینده آن 50 میلیون هستند. من پاسخ مشخص می خواهم. می خواهم بدانم که این 16000 نفر نمایندگی شان را از کجا آوردند؟ در کدام انتخابات این 50 میلیون به این 16000 نفر نمایندگی دادند که بتوانند این منشور را بنویسند؟ کجا ثبت شده؟ نظر خواهی کردید؛ آمار گرفتید؛ کجاست این آمار و ارقامی که شما می آورید و می گویید نمایندگی می کنند ملت ایران را، چون 100 نفر در زندان های ایران این را تهیه کردند و از همه گروه ها بودند، بعد می شود نمایندگی ملت ایران؟!
شما بر اساس گمانه زنی می توانید 50 میلیون که مخالف این حکومت اند و می گویید همه این 50 میلیون این منشور را قبول دارند و ما نماینده هایشان هستیم، و ما برآورد ایده های آن ها هستیم. برای همین سئوال کردم که منشور شورای ملی بر اساس کدام مشروعیت است؟ بر اساس کدام مشروعیت شما می گویید این شورای ملی است چون 100 نفر آدم در زندان این کار را کردند. خب این شورای ملی اسم خیلی بزرگی است. باید یک سند و آماری داشته باشد که به آن رجوع کند و بگوید که بله بر این اساس این ها آمدند و یک همچین کاری کردند و این نام به این بزرگی را گذاشتند روی خودشان. نه اینکه این نام بزرگ را بگذارند برای اینکه فردا بزرگ بشوند.
در مورد شاهزاده، دوباره این سئوال اینجا پیش می آید که واقعاً اگر شاهزاده، همانطور که آقای بیت اللهی گفتند، از همین فرمی که ایشان هستند بیرون بروند شما بدون شاهزاده چقدر شانس موفقیت دارید, برای خودتان و آن هیئت موقتی که تشکیل شده؟

دکتر امیدمهر- من می خواهم پاسخ شما را به این ترتیب بدهم که، در داخل ایران گروه هایی هستند که قبلاً فرض بفرمایید الیگارشی روحانیت بودند و الآن انحلال طلب شدند و در غالب کوشش های احزابی که قبلاً بودند و حالا منحل شدند و عضو اصولگراها اصلاح طلبان نیستند، نمایندگانشان که انحلال طلب این رژیم هستند آمدند و عضو این شورا شدند. اینرا شاهزاده می دانند کی ها هستند. و ما قرار نیست که این مبارزین داخلی را لو بدهیم. اسامی و شخصیت های بسیار معروف و حتی روحانیون بسیار معروفی هستند. بعضی ها شاغل هستند و بعضی هاشان شاغل نیستند، برخی کاسب هستند و برخی هم کارهای فرهنگی و دانشگاهی می کنند و اعم از تهران و شهرستان ها. بنابراین، وقتی ما اینطور قاطع و محکم یک مطلبی را می گوییم و شاهزاده هم همینطور مطلب را محکم و قاطع عنوان می کنند، مسلماً به پشتیبانی این گروه ها و افراد هستند که طی این یک سال و نیم در چند مورد این ها را در درون تست کردیم. شما این را خواهید داد و کاملاً برای شما ثابت خواهد شد.
و اما اینکه در مورد این منشور که به چه حقی ما آمده ایم. رهبرانی هستند که سرقفلی احزاب هستند و 33 سال است آب در هاون می کوبند و (منظورم کسانی هستند که الآن هم با رژیم همکاری می کنند یا آن هایی که در زمان شاه خیانت کردند و با کمک همسایه شمالی از پشت خنجر زدند, مائوئیست ها بودند, منظورم آن ها هستند.)
به هر حال اسمی انتخاب شده و ما هم مدعی نیستیم. ما که صفر هستیم. شما ها که اینقدر بزرگ هستید و این همه شخصیت دارید لطفاً بیایید در شورای ملی شرکت کنید و این «هیچ» ی را که نوشتیم درست و حسابی به نفع ملت ایران بکنید. ما اعضاء کمیته موقت هماهنگی در درون خودمان قسم خوردیم هیچ مقام و منزلی را بالاتر از اینکه هستیم نخواهیم پذیرفت بعد از پیروزی ملت ایران. ما در درون خودمان قسم خوردیم به محض اینکه شورا تشکیل بشود منحل خواهیم شد. ما صداقت خودمان را تابحال نشان دادیم از این ببعد هم نشان خواهیم داد.
و اما در رابطه با اینکه اگر واقعاً شاهزاده پایشان را بگذارند کنار. اگر روز اول شما این سئوال را می کردید ما می توانستیم بگوییم که ما هنوز به تجربه نرسیده ایم و جواب این سئوال را نمی توانیم بدهیم.ولی طی تماس های گرفته شده و تبادل اطلاعات و صحبت ها و خواستند با خود ایشان صحبت کنند و صحبت کردند بالاخره به این نتیجه رسیدیم که الآن به یک مرحله ای رسیدیم که اگر این شخصیت کاریسماتیک چهار بُعدی نباشند بله این پروژه ملاخور می شود. این پروژه توانایی این کار را ندارد. برای اینکه این اتحادی که ایجاد شده اتحاد مشروط و نانوشته ای است که از درون این پروژه ملی در رأس هرم سخنگو و رهبر ملی ایشان باشد. این شرط نانوشته را در اعماق روح مان پذیرفتیم و بدون نوشته به آن مسیر می رویم و از شما هم دعوت می کنیم به جای این حرف ها به این شورا بیایید.

بیت اللهی- آقای امید مهر خوشحالم که تشریف آوردید که به این مسائل برسیم چون قصد شما و من و همه فکر می کنم دلسوزی داشتن به سود آن مملکت است. شکی در این مسئله نیست. و واقعاً سئوالاتی هم که می شود در همین رابطه است. ضمن اینکه خدمت تان عرض کنم خوشبختانه در حزبی هستم که این حزب لااقل دارای اندیشه سیاسی است و توانسته است اندیشه اش را ظرف 20 سال به صورت گفتمان در بیاورد. نتیجتاً این حزب یک پیوند بسیار بسیار نزدیکی با گرایش های مختلف در داخل ایران دارد در جوامع مختلف. اینطور نیست که ما در خارج نشستیم و سعی می کنیم آب در هاون بکوبیم. و خوشبختانه در تمام سطوح بطور کلی، ناآگاه نیستیم نسبت به مسائل داخل. ما هم مثل شما دلسوز مملکت هستیم و در هر صورت صحبتی که اینجا می شود، برای شفاف شدن رفع مشکلات و مسائل است. متأسفانه من به سهم خودم با سابقه ای که در این گونه مسائل دارم، از جناح چپ هم نمی آیم و همیشه هم برخوردمان با شاهزاده مشخص بوده. من راستش شفافیت در این مسائل نمی بینم. برای من کاملاً روشن است که شما نمی توانید اسامی داخل ایران را بگویید و نباید هم بگویید. کار بسیار درستی دارید می کنید ولی من شفافیت کلی و ره به جایی بردن این مسائل با این دیدگاهی که دارم نسبت به کمیته موقت من فکر نمی کنم که جمهوری اسلامی را هم بشود همینطوری خیلی دستکم گرفت که یک کمیته موقت با این ترکیب بخواهد جلوی جمهوری اسلامی بایستد. به هر حال یا دشمن را کوتاه دیدیم یا هدف را نشناختیم. حالا منتظر بمانیم تا انتخابات انجام بشود ببینیم به چه نتیجه ای خواهد رسید.

امیدمهر- در باره اینکه حزب مشروطه اندیشه سیاسی دارد و اندیشه را به صورت گفتمان داده، من کاملاً موافقم و کاملاً تأیید می کنم و به حزب مشروطه هم احترام می گذارم. به خاطر همین هم هست که وقتی به ما گفته شد برویم برای یارگیری در کمیته موقت، اولین کاری که کردیم سراغ جناب آقای پاشایی رفتیم. و از ایشان درخواست کردیم و ایشان هم گفتند که اگر هدف این است ما مشکلی نداریم.من خیلی خوشحالم از اینکه حزب مشروطه ایران از مسائل ایران خبر دارد. پس به این ترتیب می دانید داخل ایران چه خبر است. وقتی از مسائل داخل ایران خبر دارید به چه علت شفافیت در کار ما نمی بینید؟ چگونه باید این قضیه شفاف بشود؟ آیا برای جمع کردن کمک های مردمی، آن خانواده ای که چند نفر جمع شدند و 50 دلار فرستادند این شفافیت نداشت؟ یا وقتی آقای پیرزاده آمدند گفتند ما بین 140 تا 180 هزار دلار پول لازم داشتیم برای تشکیل اولین کنگره شورای ملی، برای تأیید یا جرح و تعدیل این منشور پیشنهادی فراخوان شورای ملی، و هموطنان لطف کردند و 3 برابر کمک کردند. من نمی دانیم دیگر چکار باید بکنیم که شفاف باشد؟ شفاف یعنی اینکه اسامی کسانی که با ما همکاری می کنند و در سپاه پاسداران و بیت رهبری هستند فاش کنیم تا شفاف بشویم و ما نمی توانیم این کار را بکنیم. می خواهید باور بکنید می خواهید باور نکنید. این مسیر و این موج راه افتاده؛ این قطار راه افتاده. جمعیت زیادی تا بحال سوار شدند و از این ببعد هم سوار خواهند شد. اگر واقعاً مدعی هستید که گفتمان و اندیشه سیاسی دارید و از اوضاع و احوال ایران خبر دارید، سوار این موج بشوید و رهبری این موج را از این ببعد به عهده بگیرید و کار را به سرمنزل مقصد آنطور که می خواهید برسانید.

بابک قطبی- جناب امیدمهر، شما نقش اصلاح طلب ها راچگونه می بینید؟ گفتید که این ها اصلاح طلب های دولتی هستند و آقای امیرارجمند را مثال زدید. نظرتان نسبت به آقای واحدی چیست؟ ایشان چه نقشی می تواند داشته باشد؟ تا آنجایی که من می دانم هنوز حمایتی ازطرف ایشان نشده با توجه به اینکه ایشان سال های سال به قول خودش یار نزدیک آیت الله کروبی بوده.
گروه های چپ تا اندازه ای با این شورای ملی در حال فعالیت هستند؟ آیا اصلاً هست کسی از چپ ها؟
آیا تماس هایی با مقامات بانفوذ غربی در کشورهای مختلف غربی بوده از طرف شما یا دوستان؟ شما اشاره کردید به اینکه 300 نفر عضویت در شورا یا کنگره را به عهده می گیرند. توضیح بفرمایید که این 300 نفر از کجا می آیند و به چه صورت است.

دکتر امیدمهر- در رابطه با اصلاح طلب ها. ببینید مردم ایران اصلاح طلب ها در این ماجرای دور دوم ریاست جمهوری، اولاً در دوران آقای خاتمی دیدند که چقدر بی غیرت است و خودش اعتراف کرد که آبدارچی دربار خلیفه است و یک تدارکچی است. بعد در هنگام 22 خرداد 88 آقای موسوی و دیگران آمدند یک حرف هایی زدند؛ یک ساختارشکنی هایی شد، دوباره مردم دل بستند. بعد وقتی 3 میلیون بیرون ریختند و دیدند خانه از پایبست ویران است و ایشان صحبت از دوران طلایی امام کردند و انقلاب رستاخیزی مردم را خود ایشان در خفا سرکوب کردند، معلوم است که افرادی که در همین مسیر بودند، مردم این ها را قبول ندارند. آزموده را دوباره آزمودند خطاست. مردم ایران از این ها عبور کردند. خوشبختانه شما با ایران تماس دارید و با مردم ایران در تماس هستید و می دانید که چقدر مردم ایران از این اصلاح طلبان متنفرند.
و اما در رابطه با آقای واحدی، من عرض کردم، خواهرزاده آقای شیخ کروبی عضو آشکار کمپین سفارت سبز است. وقتی با آقای واحدی حرف می زنم می گوید که آقای کروبی ایشان را بیرون کردند و ایشان را وادار کردند که بیانیه ای بدهند که من استعفا می دهم و خود آقای کروبی و خانواده اش و فرزندانش بطور کلی از این نظام عبور کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که تنها کسی که می تواند مملکت را نجات بدهد شخص شاهزاده است و بازگشت به قانون اساسی اولیه انقلاب مشروطیت. البته ما در آغاز از طریق آقای ملکی سراغ آقای واحدی رفتیم. افکار آقای موسوی در اوایل همان اصلاح بود. اصلاح کلیدی و ساختاری و اینکه رنگ رخسار قانون اساسی را با بردن ولی فقیه و خامنه ای را در دام انداختن و از بین بردن تقلیل بدهند. و بعد در آخر کار به این نتیجه رسیدند که این رژیم به هیچ وجه قابل اصلاح نیست و باید یک تغییرات ساختارشکنی داده بشود. ما از خود آقای موسوی خبر نداریم ولی از همسرشان پیام غیر مستقیمی که از طریق داماد خانواده رسیده شنیده شده است که مطالبی گفته اند که عبور از این رژیم است.
ما از گروه فدائیان خلق اسناد و مدارکی داریم که آقای فرخ نگهدار بودجه سالانه صد هزار دلاری در اختیار داردو این را از آقای مهاجرانی می گیرد, اجلاسی که در استکهلم شروع شده و به پراگ رفته و قرار است در پراگ خاتمه پیدا بکند، یک بودجه یک میلیارد دلاری است که از طریق آقای هاشمی رفسنجانی در اختیار ایشان گذاشته که نگذارد این شورای ملی شکل بگیرد و نگذارد طرفدارهای شاهزاده رضا پهلوی تشکل جمعی شناخته شده ای را تشکیل بدهند. از طریق آقای نگهدار و از طرف فدائیان خلق و حزب خائن توده دارند خرابکاری می کنند. آن هایی که اصلاح شده اند از حزب توده، بله به ما پوسته اند و چهره های شناخته شده ای هستند. آن چپ های ملی، یعنی سوسیال دمکرات ها به ما پیوسته اند و شاهزاده را به عنوان رهبر و لیدر و سخنگوی مبارزاتی قبول دارند و به فراخوان منشور رأی داده اند.

بابک قطبی- جناب امیدمهر، آیا از سوی این شورا با افراد بانفوذ غربی تماسی گرفته شده است یا خیر

دکتر امیدمهر- عرض کنم پس از اینکه کمپین سفارت سبز تشکیل شده بود و اسنادی که از داخل تهیه کرده بودند و در اختیار وزارت خارجه های اتحادیه اروپا می گذاشتیم، بعد از اینکه عضو کمیته موقت هماهنگی شدیم، و بعد از صحبت هایی که با شاهزاده داشتیم، با تشخیص ایشان توانستیم بعضی از مدارک و اطلاعات را در اختیار سایر نمایندگی های کشورها بگذاریم. مثلاً قبلاً در اختیار دفتر مطالعات سیاسی بین المللی فرانسه آقای فابیوس می گذاشتیم، بعد ایشان مقام مهمتری گرفتند و هنوز هم با ایشان در تماس هستیم و بعد از ایشان هم با مقامات فرانسه و اعضای اتحادیه اروپا و بعد هم به طریقی با انگلستان که شاهزاده رفتند در مجلس عوام هم شرکت کردند. بله ما تماس داریم، بعضی از مقامات آمریکایی هم تماس گرفتند و اگر این پروژه شکل بگیرد به صورت دمکراتیک شناسایی خواهند کرد. بعضی چیزها را نمی شود کاملاً باز کرد و افشا نمود. می توانید به خود شخص شاهزاده مراجعه بکنید تا بدانید دقیقاً قضیه از چه قرار است ولی من می دانم و دلم به این قرص هست که این پروژه ملی در حال شکل گیری قبلاً شناسایی به صورت دوفکتور شده و بعد از تحکیم شورا به صورت دوژراد هم شناسایی خواهد شد.

بابک قطبی- بله صد در صد احتیاجی به نام بردن نیست و ما هم متوجه هستیم. لطف کنید راجع به آن 300 نفر هم توضیحاتی بدهید که گفتید عضو شورا یا کنگره می شوند.

دکتر امیدمهر- ببینید قرار بوده که قبلاً بدون اینکه بودجه داشته باشیم,این اساسنامه نوشته شده یا آن فرایند برگزاری اولین نشست مجمع عمومی و ترتیب هیئت 42 سازمانی کمیته موقت هماهنگی که گفتم از میان چپ و راست و میانه و داخل و خارج و همه گروه ها در آن هستند، به این مسئله رأی داده اند. قبل از اینکه همیاری مردم جمع بشود قرار بوده که ما یک بیانیه ای بدهیم که هر که بلیط و هتل می تواند بگیرد، می تواند بیاید. ما فقط می توانیم برای 50 نفری که توانایی این را ندارند از طریق همیاری ملی فرض کنید 140 هزار دلار جمع می کنیم و بلیط رفت و برگشت از آمریکا و اروپایی ها هم بلیط قطار و هتل و سالن پذیرایی و دیگر تشکیلات و میکروفون و خبرنگارها و ایاب و زهاب و ... اینطوری تأمین بکنیم. ولی الآن با توجه به آنکه کمک زیاد شده و در آن جلسه هم گفته شده که این 300 نفر از طریق دیجیتالی انتخاب خواهند شد. من مثلاً می گویم در این مورد اینکه فرایند برگزاری اولین نشست نمایندگان سازمان ها و گروه های امضاء کننده منشور و منفردین و شخصیت های مستقل غیر سازمانی که منشور را امضا کرده اند از طریق ای میلی و میهمان های بین المللی و نمایندگان رسانه های داخلی و خارجی و بین المللی و تنها نمایندگان شماره یک و دو می توانند در انتخابات شرکت بکنند. نحوه شرکت در نشست مجمع به این شرح است. دعوت از گروه ها، کمیته موقت برگزاری با ارسال پیام الکترونیکی به سازمان ها و گروه های سیاسی و مدنی امضاء کننده منشور پیشنهادی دعوت خواهند کرد 3 نماینده برای حضور در مجمع عمومی شورای ملی معرفی کنند. به منظور رنگین کمان گروه های ایرانی از هر سازمان و گروه سیاسی مدنی تنها 2 نماینده در مجمع عمومی ملی حضور خواهند داشت.
سازمان هایی که تنها یک سال از عمر مبارزاتی شان می گذرد قبول نیست و حداقل 7 نفر باید عضو شورای مرکزی داشته باشند. کمیته موقت هماهنگی یک گروه تکنولوژی تعیین کرده است برای هر کسی که ثبت نام می کند که می خواهد بیاید به عنوان کاندید جزو این 300 نفر شرکت بکند.با در نظر گرفتن ظرفیت پیش بینی شده ثابت نام در تاریخ معین متوقف می شود. یعنی عده ای 600-500 نفر می آیند شرکت می کنند الته بستگی به آن سالنی که دولت فرانسه قرار است در اختیار ما بگذارد دارد بعد ارسال نامه رسمی الکترونیکی برای شرکت کنندگان، پس از احراز هویت حقیقی و حقوقی او، یعنی دوستان ما با سرعت تمام در داخل آماده باش قرمز 48 ساعته خواهند داشته که روشن بکنند که این اشخاص عوامل نفوذی رژیم نیستند. بعد ارسال دو برگ برای شرکت در نشست، ارسال مشخصات با درج نشانی محل اقامت همراه با عکس و تاریخ اعتبار، بعد دریافت مدارک شناسایی از شرکت کنندگان به منظور اظهار هویت تنها در اختیار گروه متشکل از بازرسان قسم خورده محلی خارجی و وکلای معتبر. من یک وکیل بین المللی هستم می توانم نظارت داشته باشم.وکلای خارجی به این منظور برای مدت کوتاهی استخدام خواهند شد و امنیت آن ها را مورد توجه قرار خواهند داد. بعد وجود حقیقی، وجود حقیقی آن 300 نفر این خواهد شد که از طریق همان دیجیتالی انتخاب خواهند شد. برای 5 قاره ما سایتی خواهیم گذاشت، رادیو و تلویزیون به صورت مستقیم مردم بیایند در جلسه شرکت بکنند و رأی بدهند. این ها تقریباً خلاصه مطالب
بود.

بهمن زاهدی- ما از روی دلسوزی و عشق و علاقه به ایران در این حزب دور هم جمع شده ایم و بیشتر نگاه مان هم به داخل ایران است نه به خارج از کشور. اگر به منشور ملی با نگاه انتقادی می نگریم، به این دلیل است که اصولی را که در آنجا نوشتید ما تعریف هایش را قبلاً برای خودمان انجام داده بودیم. پس قبول کنید که ما با محتوای منشور شورای ملی مشکل زیادی نداریم. هنوز قابل تغییر است. مشکل در جاهای سازمانی است.
من فکر می کنم بزرگترین کمبودی که این منشور دارد این است که از نهاد پادشاهی صحبتی نکرده. الآن چند ماهی است که از صدور این منشور گذشته. و ما هیچگونه اثری از این شورای ملی یا بحثی که می باید شروع می کرده در طیف جمهوریخواه به هیچ عنوان نمی بینیم. مخصوصاً در دنیای مجازی که همان دنیای اینترنت هست، حتی یک مقاله، یک نوشته، یک نظریه در رابطه با شورای ملی از آن جمهوری خواهانی که ما می شناسیم تا کنون درج نشده. حالا من یک سئوال دارم.
من حاضرم در کنگره مؤسس شورای ملی شرکت بکنم. ولی آنطور که شنیدم کسانی که زیر این منشور را امضا نمی کنند حق ورود ندارند. یعنی شما هیچ راهی برای من نگذاشتید که من بتوانم بیایم حداقل آن عدم تمرکز را ترمیم بکنم. آیا این درست است؟ اگر درست است که من کاری ندارم. به هر حال اگر دوست داشتید، شورای مرکزی ما یک سخنران به کنگره شما بفرستد که منشور ملی را هنوز امضا نکرده. نظر شما چیست؟

دکتر امیدمهر- بله، در مصافی که ما داریم، کسانی که می توانند رأی بدهند آن هایی هستند که منشور را امضا کردند. ولی با کمال میل ایشان به عنوان میهمان در کنگره مؤسس شرکت می کنند و فرصت داده خواهد شد که نظرات خودشان را اعلام بکنند. بعد کسانی به این پیشنهاد رأی خواهند داد که جزو آن 300 نفر هستند.
فرمودید که ما از روی دلسوزی و علاقه به ایران آمدیم و بیشتر نگاه مان به داخل و نه به خارج است. بله بعد از پیشرفت این پروسه ما به این نتیجه رسیدیم، پیام هایی که از داخل ایران می رسد همه اش میگویند که این در اپوزیسیون خارج از کشور گروه ها و احزابی هستند که در داخل ایران این ها را نمی شناسند. جمهوری خواهان را که هر وقت به چند وقت اعضا و تشکیلاتشان عوض می شود نمی شناسند و یا احزاب و گروه هایی که بعد از جنبش سبز به نام های مختلف ایجاد شده اند، این ها را واقعاً نمی شناسند. ولی احزاب شناسنامه دار را فرهنگیان و دانشگاهیان و دانشجویان مبارز می شناسند. ما به این نتیجه رسیدیم که 90 درصد اپوزیسیون در داخل است و 10 درصد آن در خارج و اگر آن ها اعلام می کنند مطمئن باشید که اگر یک روزی شاهزاده اعلامیه ای بدهند 50 میلیون ظاهر خواهند شد، ما حرف آن ها را قبول داریم. برای اینکه من در 27 اکتبر 1995 بیرون آمدم، آخرین ما 8 ماه پیش آمده و دو نفر از ما سه سال پیش و دیگری یک سال و نیم پیش به کمپین سفارت سبز پیوسته اند. بنابراین ما به این نتیجه رسیدیم که بیشتر توجه مان به داخل نشان بدهیم جمهوری خواهان در داخل بهم پیوسته اند و بسیاری از گروه هاافراد معتبری در داخل دارند اگر چه ننوشته اند ولی مرکزیت جمهوری خواهان در داخل به هم پیوسته اند.
و اما شما می فرمایید که چرا در منشور از نهاد پادشاهی صحبتی نکرده. ببینید، این یک منشور پیشنهادی است. و این بیست و چند نفر اولیه ای که دور هم جمع شده اند بخاطر اینکه فرافکنی نشود، برای اینکه رژیم نگوید که این آمریکا سازی و چلبی سازی است، ما به صورت مردمی از پائین به بالا، قدم به قدم قضایا را پیش گذاشتیم و آن پیشنهاد اولیه ای که از داخل آمده حالا شما بیایید در آن جلسه ای که قرار است در پاریس تشکیل بشود این کار را انجام بدهید. هیچ اشکالی ندارد. ما می توانیم فراخوان منشور را تغییر بدهیم و اصلاح بکنیم. ولی آنچه که مسلم است اکثریت قریب باتفاق اپوزیسیون در داخل هستند و آن ها می خواهند بر اساس انتخابات و به صورت رفراندوم و در این دوره ای که قرار است عده ای در مقابل همدیگر، جمهوری خواهان در مقابل نهاد پادشاهی، تا تشکیل مجلس مؤسسان تبلیغ بکنند تا رفراندوم برقرار بشود، مشروعیت این دو تا را می توانند از طریق رسانه ها، آن دولت موقتی که بعد از فروپاشی آن رژیم برای انجام این انتخابات برگزار خواهد شد و از درون این شورای ملی و کمیته دفتر سیاسی متصل به شاهزاده اداره خواهد کرد، جریان کارها را در دست خواهد گرفت. آن یک برنامه آینده و درازمدتی است که همه پیش بینی های بعدی را انتخاباتی را که در شورای ملی منتخب مردم انجام خواهد گرفت. من و شما نمی توانیم در موردش الآن صحبت کنیم و پیش بینی بکنیم و تصمیم بگیریم.

بیت اللهی- آقای امیدمهر، من مجبورم چند نکته را خدمتتان اشاره کنم. اینکه ظرف این 34 ساله که همواره یک مسئله پادشاهی مشروطه در ذهن داشتیم و دنباله رو بودیم و حمایت کردیم و از ایشان هم بسیار بسیار حمایت کردیم اما، بطور کلی من می بینم که در صحبت های شما بطور اعم صحبت از شاهزاده است در همه ابعاد و گسترده ها. خب این به من نشان می دهد که در واقع در همه حالت همه چیز تا اندازه خیلی زیادی در دست ایشان است. در واقع ایشان دارند رُل اصلی را بازی می کنند و نقش اجرایی دارند بطور کلی. به همین دلیل هم فرض می کنیم که، مثال زدید و از قول آقای آقای پیرزاده فرمودید که 100-180 هزار دلار پول لازم داشتید برای برگزاری این کنگره. خوب بودند کسانی که 100 هزار دلار دادند، می توانستند این مقدار را هم بدهند. دیگر لزومی به تلویزیون و رسانه های دیگر نداشت. بسیار خوب است. حالا فرض می کنیم آقای پیرزاده تشریف برده بودند، کدام تلویزیون به ایشان وقت می داد که صحبت بکند مگر اینکه قبلاً شاهزاده صحبت کرده و مسائل را آماده کرده باشند؟! کسی ایشان را نمی شناسد. در تلویزیون ها هم که او را راه نمی دهند. به نظر من به همین راحتی نیست. به همین دلیل دارم می گویم عدم شفافیت وجود دارد جناب امیدمهر! این سئوال من نیست، بلکه سئوال جامعه است.اینجاست که باید شفاف سازی بشود.از همین حالا باید این مسیر مشخص باشد که بتواند آینده روشنی را هم در بر داشته باشد.اگر نسبت به این نکته من صحبتی دارید لطفاً بفرمایید.

دکتر امیدمهر- عرض کنم خدمت شما اینکه شاهزاده نقش اجرائی دارند، شما از خودشان بپرسید و کتاب هایشان را بخوانید، و حرف هایی که طی این مدت از اول مبارزات تا حالا، هیچوقت نفرمودند که من به عنوان یک شخص اجرائی هستم و همیشه هم تأیید می کردند که باید خِرَد جمعی در مورد آینده تصمیم بگیرند. من یا افراد بخصوصی نمی توانند در مورد آینده تصمیم بگیرند، مردم باید تصمیم بگیرند.
شما در مورد آقای پیرزاده فرمودید، بله به ما پیشنهاد کردند که کل هزینه را بدهند ولی بیشتر از آن از طریق مردم جمع آوری شد. ما به صورت شفاف و صادقانه از اول به صورت معلم، کارگر، راننده و .... کار را شروع کردیم و خواستیم با همین فرهنگ فقیرانه و با همین گوشه کنارها مثل بچه یتیم ها، نه رادیو داریم نه تلویزیون، نخواستیم مونوپول دیگران بشویم. ما نخواستیم زیر بیرق حزبی و سازمانی که مدعی است که: من آنم که رستم بُوَد پهلوان، برویم و اینکه خواستیم پیام های رسیده از ایران را با هوش و گوش بشنویم و آنرا اجرا بکنیم. اگر این هایی که پول داشتند، اگر این هایی ک قدرت داشتند، اگر این هایی سرقفلی حزب بودند در طی این 34 سال می توانستند بکنند، چرا نکردند؟! و درست آن لحظه ای که پروژه ملی جمع شده، مردم اینهمه استقبال کردند و منتظرند که سخنگو و رهبری ملی انتخاب بشود و اولین بیانیه را بدهد، انتقادها شروع شده که این کار شفاف نیست. کجای این کار شفاف نیست؟! آیا آن منشوری که نحله مختلف فکری مردم است، کی ها هستند؟ از همه گروه های فکری در آن هستند. ما در منشور نوشته ایم که اعدام متوقف و همه گروه ها به این منشور پیوسته اند و قرار نیست که این ها اعدام بشوند و زد و خورد بوجود بیاید. ما می خواهیم با کمترین تلفات این قضیه پیروز بشود.
من در تلویزیون ایران آزاد بودم، بیننده ای در پنج دقیقه 100 بار گفت من طرفداری پادشاهی هستم. آقا فردا کار خراب بشود به اسم شاهزاده تمام می شود. مجبور شدم بگویم من طرفدار جمهوری هستم. در صورتیکه من و جد و آبادم پادشاهی بوده از به بعد هم خواهد بود. آن روز هم به شاهزاده گفتم که اگر شما رئیس جمهور بشوید بسیاری از مردم از داخل می گویند ما نماینده مان را انتخاب کردیم، اگر ایشان کاندید ریاست جمهوری بشود ما به ایشان رأی می دهیم اگر کاندید پادشاه بشود، اگر جمهوری خواه و حزب اللهی هم باشیم به ایشان رأی می دهیم. مسیر حوادث به جایی رفته که این شخصیت فرهیخته چهار بُعدی را که تا دو سال پیش خیلی از مردم در ایران نمی شناختند الآن در گوشه و کنار کشور همه این شخصیت را می شناسند و می خواهند به ایشان رأی بدهند. شما هم اینقدر سر و صدا نکنید، مطمئن باشید پیام هایی که از داخل نشان می دهد و آن به واقعیت نزدیک تر است. پس نگویید که شفاف نیست. بسیار شفاف است و در عمرم پروژه ای به شفافی ندیدم.

پاشایی- من خوشآمد می گویم به آقای امیدمهر و خیلی خوشحال هستم که ایشان در جمع ما هستند. من یک مقدار زیادی سئوالات هنگام گوش کردن یادداشت کردم ولی بخش عمده آن ها را نمی پرسم برای اینکه نمی خواهم آقای امیدمهر خدای نکرده عصبانی بشوند و ضربان قلبشان بالا برود. میهمان ما هستند و باید احترام میهمان را داشت. چند مطلب هست آقای امیدمهر، که باید باهم روشن بکنیم. ما خوشبختانه در جمعی هستیم که این جمع امروز به پادشاهی نپیوسته و امروز به محسنات شاهزاده رضا پهلوی پی نبرده. ما روزی از ایشان دفاع کردیم که 88 درصد مردم ایران بلکه بیشتر به ریش ما می خندیدند و ما را مسخره می کردند و می گفتند این ها رفتند و تمام شد. وابستگان سرسپرده به رژیم، عوامل سطح بالای رژیم جرأت نمی کردند از در خانه شان بیایند بیرون و جرأت نمی کردند حرف هایی بزنند. شما در جمعی هستید که می داند چه می خواهد و با شفافیت می داند که چه می خواهد و از 34 سال پیش می دانسته که چه می خواهد و با جدیت رویش کار می کنند.
در مورد اینکه شاهزاده چرا به این شورا مربوط می شود، خب شما محبت بفرمایید نوشتار حزب را بخوانید، بعد گفت و گوهای اعضای حزب را گوش کنید. ما به ندرت از ایشان نام می بریم. برای اینکه نمی خواهیم از نام ایشان برای معتبر کردن خودمان استفاده کنیم. ما معتقدیم اگر می توانیم کاری کنیم و می توانیم اعتبار و احترامی در صحنه اپوزیسیون ایجاد کنیم، باید این احترام را برای نهاد پادشاهی در بین مردم ایجاد کنیم که مردم نگاه کنند و ببینند اگر این ها طرفداران پادشاهی هستند پس معلوم است که این اندیشه و فکر از یک طیف سالم می آید.
همانطور که با شاهزاده در چندین مورد مختلف ملاقات داشتیم، ایشان می گفت که شما با رفتارتان مرا نمایندگی می کنید که وقتی فردا در ایران معرفی کنم که ما چگونه فکر می کنیم، می توانم شما را به عنوان نمایندگان اندیشه معرفی کنم که ما اینگونه با مخالفان مان رفتار می کنیم.وقتی می بینم جمعی مدام از نام شاهزاده استفاده می کند و مدام هر وقت از اندیشه سیاسی کم می آورد و از پختگی تشکیلاتی کم می آورد, با یک اشاره که نظر خود ایشان است و خودشان خواستند و خودشان فرمودند، این لرزه به تن می اندازد. یاد آن رژیم گذشته می افتم که کسانی در اطراف پادشاه فقید هر جا کم آوردند و هر جا به مردم بدی کردند از نام ایشان استفاده کردند و گفتند خواست ایشان است، خودشان خواستند و ...
بنابراین وقتی می بینم تشکیلاتی مدام از نام ایشان استفاده می کند خیلی این مطلب برایمان ناگوار است.
در مورد اینکه فرمودید پاشنه آشیل این رژیم اتحاد است، تردید نیست.از سال 2010 به این طرف بیش از 200 جلسه یادر این حدود جلسات متحد کننده در اپوزیسیون تشکیل شده. جلساتی که خواسته ایران را متحد و ایجاد مشارکت و همکاری کند. نگاه کنید ببینید چرا نتوانستند؟ چرا این همه آدم در این همه جلسه جمع شدند و نتوانستند همه را دور خودشان جمع کنند. ما اگر نتوانیم بررسی بکنیم و مشکلات را کند و کاو کنیم و آن ها را برطرف کنیم، پس همان کار سابق را تکرار کرده ایم. در مورد اینکه شاهزاده بیشترین طرفدار را در ایران دارد تردید نیست. دلیل اینکه ایشان در ایران آزاد فردا هر انتخاباتی را- به عقیده من البته- خواهند برد، تردید نیست. اما چیزی را که در جنبش پادشاهی با دقت باید نگاه کنیم این است که ما باید بتوانیم تشکیلاتی را ایجاد کنیم که آن تشکیلات توان و سازماندهی براندازی داشته باشد. سازماندهی براندازی یک طرف است، توده مردم در طرف دیگر. ما به عنوان تشکیلات اگر نتوانیم حکومت براندازیم، مهمترین عضو و بخش آن بخش اطلاعاتی است. امروز دیگر جنگ مسلحانه وجود ندارد، امروز جنگ، جنگ اطلاعاتی است. کی از مخالفش بیشتر اطلاع دارد, شکست خورده ایم.
آقای امیدمهر، ما این حرف ها در بیرون نمی زنیم چون اهل دادن شعار و خودنمایی نیستیم. ما در داخل ایران بسیار دستمان باز است، سازماندهی مان بسیار منظم است، اگر خواستید مدارک و اسنادش را برایتان می فرستم. من یک مرتبه این مدارک را نشان شاهزاده دادم، ایشان گفتند چرا این را منتشر نمی کنید؟ برای اینکه ما نیامده ایم شعار بدهیم، آمده ایم که آهسته آهسته در ایران تشکیلات مان را سازماندهی کنیم و به موقع از آن استفاده کنیم. ما می دانیم که در ایران چه می گذرد. می دانیم که سازمان اطلاعاتی در داخل تا چه اندازه گسترده است و تا چه حد تلاش برای نفوذ در ما می کنند.
شما خودتان فرمودید در کمپین سبز افرادی هستید که مدت ها با رژیم در تماس بودید و کار کردید، می شناسید و زیر و بم شان را می دانید، گفتید در خود شما هم نفوذ کرده بودند. شما با چه توان اطلاعاتی آدم ها را چک می کنید؟ می خواهید من همین آلان 5 تا اسم در خارج کشور بدهم، شما آنرا چک کنید بگویید این ها آدم های رژیم هستند یا نیستند؟ و اگر محبت بفرمایید با هم توافق کنیم بعد به شما می گویم که ما می توانیم چک کنیم یا نه؟ من می دانم که عوامل اطلاعاتی کی می آیند بیرون، چگونه می آیند بیرون که حزب ما را چک می کنند. وقتی می دانم که حزب مشروطه بیش از 12 مأمور دارد برای کنترل کردن ما می آیند به خارج و می روند. من می دانم که در فلان شاخه ما که مأمور می گذارند بغل دست اعضای معمولی که فقط بدانند در شاخه چه می گذرد ...
به عنوان یک فرد اطلاعاتی ساده انگارانه است که گفته بشود که مأمور می گذاریم مردم را چک کنند. من قبول دارم همه کسانی که از رژیم می بُرند، همه کسانی که از ایران می آیند باید به آن ها کار داده بشود. ولی در کجا، در کمیته مرکزی؟! در محور تصمیم گیری؟! شما ظرف انتخابتان برای آن کمیته چه بود؟ با چه ظرفی مردم را انتخاب کردید؟ به جوان ها باید میدان داد, تردید نیست. شما نگاه کنید، حزب مشروطه حد متوسط سن اعضایش چقدر است؟ 34 سال. ما جزو تشکل هایی هستیم که بیشترین تعداد جوان ها را داریم.
آقای امیدمهر! ما ها بیش از 9 کنگره حزبی و بیش از 9 کنفرانس حزبی برگزار کردیم. ما کنگره برگزار کردیم، اعضای حزب فقط 300 نفر آمدند. ما می دانیم هزینه کنگره چقدر است و ... شاید در اپوزیسیون سازمانی باشد که به اندازه ما کنگره داشته باشد و آن هم با هزینه شخصی. شما فرمودید با فرهنگ فقیرانه کار می کنیم. بسیار هم خوب است به نظر من. من این کار را بسیار می پسندم چون سال های سال این کار را خودمان کردیم. با فرهنگ فقیرانه خودمان، تمام اعضایی که در این جلسه هستند یا نیستند، با پول خودشان به 19 کنگره و کنفرانس رفته اند. معذرت می خواهم، کسی که خرجش را می گیرد و می آید به کنگره، من آن شخص را سیاسی نمی دانم. شاید نگاه من اشتباه باشد. شما وقتی پول وارد کار سیاسی کردید مقدار زیاد اشکال پیدا خواهیم کرد. سازمان های جدایی طلب و قومی که از اسرائیل پول می گیرند و با اسرائیل در تماس هستند، خودشان نیامدند ولی نمایندگان شان را با نام های دیگر فرستادند, شما وقتی می بینید یک سازمان از اسرائیل یا کشور خارجی پول می گیرد خودش نمی آید نماینده اش را می فرستد. یعنی یک آدمی را گذاشته آنجا مسائلش را جا می اندازد، خبرچینی هایش را می کند، اطلاعاتش را جمع می کند، ولی نامش را به شما نمی گوید که خودش را خراب کند. یعنی در ملاء عام می گوید من با این ها نیستم ولی در عین از داخل شما ها از همه چیز خبر داریم.
خودتان فرمودید که سازمان هایی پول گرفته اند خودشان نیامدند ولی نمایندگانشان را فرستادند. من معتقدم آقای امیدمهر، این کار خیلی کار دقیقی است. کاری که شما می خواهید بکنید زدن جمهوری اسلامی است بسیار خوب، سازمان محلی می خواهید درست کنید بسیار خوب، الآن هم کاری که این شورا کرده بسیار خوب است. توانسته بخش عمده ای از طرفداران پادشاهی را که پراکنده بودند و متفرقه و تک تک عمل می کردند، دور هم در یک تشکل جمع بکند. بسیار کار خوبی است و این خود یک موفقیت است. این موفقیت را باید استفاده کرد و نباید آنرا از بین برد. ما اعضای حزب به شاهزاده پیشنهاد کردیم که این شورا کارهایش را جمع و جور بکند، آدم هایش را انتخاب بکند، و باید خانواده های سیاسی دیگر را جمع کرد. ما نمی توانیم از یک ایران دمکراتیک صحبت کنیم بدون اینکه تلاش کرده باشیم جمهوری خواهان و چپ ها را دور هم گرد بیاوریم. ایران آینده اگر فقط به دست ما ها بیفتد, با این نگاه هایی که من می بینم ....
شما فرمودید که قطار راه افتاده. من خیلی خوشحالم کسانی که تا بحال در این کارها شرکت نکرده بودند و تا بحال در خانه هاشان نشسته بودند اند و فقط به رژیم بد می گفتند، حالا توانسته اند سوار قطار بشوند. متأسفانه یا خوشبختانه ما نمی توانیم به آدم های استخوان دار سیاسی و آدم های با شناسنامه سیاسی بگوییم که بیایید سوار قطار بشوید. ما سوار قطار بشو نیستیم. ما دنبال موج برو نیستیم. ما دنبال کار درست سیاسی هستیم. ما سوار قطاری نمی شویم که مقصدش معلوم نیست. ما جایی می رویم که آن تشکیلات توانایی مانور داشته باشد و توانایی جابجایی خودش را داشته باشد و دم به دم خودش را بررسی کند, سبک و سنگین بکند و تصحیح کند خودش را تا برسد به آنجایی که می خواهد برسد.
جناب امیدمهر، ما عادت کرده ایم به اینکه بیشترین انتقاد را خودمان از خودمان بکنیم. یکی از مشخصه های حزب مشروطه این است که لبه تیغ انتقاد را اول به خودمان می گیریم. ما در جلسات حزبی مان اول به خودمان بیش از همه می پریم. بچه هایی که در این جمع هستند همه ما ها مثل برادر و خواهریم. ولی بیشترین حمله ها را بهم می کنیم برای اینکه تاانتقاد نباشد، تا ما انتقادپذیر نباشیم، تا پوست مان در کار سیاست کلفت نکنیم در مسیر پذیرفتن انتقاد، امکان ندارد درست بشویم. اگر دوستان احتمالاً مطالبی خدمت شما می فرمایند که این مطالب شما را می آزارد، من مطئمنم نه خودشان چنین قصدی را دارند نه ما چنین قصدی داریم. ولی ما جمعی هستیم که عادت داریم که خودمان از خودمان نقد و انتقاد کنیم و چون شما را از خودمان می دانیم طبیعتاً با شما بی پروا و بدون رودربایستی صحبت می کنیم.
شما می فرمایید که کمیته روابط سیاسی مرتبط است با شاهزاده. قربان! یک تشکیلات را به همین سادگی مرتبط می کنید به شاهزاده, فردااگر این کمیته سیاسی هر اشتباهی بکند مقصر نبوده، شاهزاده بهشان گفته! برای من بسیار ثقیل است که هر جایی بروم که هر مجریانش به کمبود مسائل سیاسی و دانش سیاسی مواجه می شوند بلافاصله مطلب را به شاهزاده منتقل کنند و بگویند خواست خود ایشان بوده و زبان همه را با این ترفند ببندند. من امیدوار هستم که در آن کنگره، در منشور تصحیحاتی انجام بشود. آقای امیدمهر! به عقیده من در سیاست ما نمی توانیم به همه باج بدهیم. مهم نیست کی از ما چه می خواهد. آدم باید آن چیزی را که فکر می کند و به آن معتقد است و ایمان دارد درست انجام بدهد. می خواهد موج قبول کند، می خواهد قبول نکند. یکی از مشکلات عمده ای که رژیم گذشته را از دست دادیم،اشکالاتی بود که در فرهنگ سیاسی ما وجود داشت. ما در حزب مشروطه از روز اول هم گفتیم، یکی از اهداف مان تغییر فرهنگ سیاسی ایران است. تغییر این ضوابط است که ما بخاطر سیاست، بخاطر اینکه موج به کدام طرف می رود، بخاطر اینکه الآن ما اگر نرویم ممکن است عقب بمانیم از پست و مقام،وقتی یک حزب سیاسی تشکیل می شود طبیعتاً برای کسب قدرت سیاسی تشکیل می شود. هدف نهایی حزب کسب قدرت سیاسی است. ولی نه به هر قیمتی. نه به قیمت سرشکستگی.یکی از آن ها با من صحبت کرد، من گفتم،آقا! در طول این سی ساله نه در سیاست بودی، هر جا منفعت بوده آنجا رفتی و حالا می گویی قطار راه افتاده من می خواهم سوارش بشوم. می روم تبلیغاتش را می کنم، به من چه، شکست خورد پیاده می شوم. ما در حزب مشروطه نمی توانیم اینگونه به قضایا نگاه کنیم. ما در حزب مشروطه نیامدیم که فرصت طلبی کنیم. هر کسی امتیاز داد سوار بشویم، هر کس نداد پیاده شویم. این نوع اخلاق سیاسی در ایران بوده است که آن رژیم را با آن سازندگی از بین برد. ما با خودمان سال ها پیش عهد و پیمان کردیم اینچنین رفتار نکنیم. جای که تشخیص دادیم درست است و می شود کاری کرد و اصولش درست است، می رویم. جایی که احساس کنیم اگر فقط جماعت کثیری به دنبال پریدن به داخل قطار آمده اند و نگاه نکردند که کار به چه صورت دارد انجام می گیرد و با چه دقتی این کار دارد انجام می شود و دقیق و درست نباشد و نتوانیم در آن اثرگذار باشیم، شرکت نمی کنیم. ما در جلسات متعدد پالتاکی دیدیم که کار شورا از طریق دو نفر انجام می گیرد. یعنی کار شورایی، کار جمعی و نظرسنجی، نظر پرسیدن و همه رأی دادن و شفاف بودن آنجاست که در جلساتی که با دوستان خودشان دارند بنشیند و همه چیز را مطرح کند. بدون اینکه وقتی من کم آوردم بگویم نظر خود ایشان است.
ما در حزب ما تا امروز یک بار از این روش ها و الفاظ بکار نبردیم. مردم در تلویزیون می بینند که شما چقدر پول جمع کردید. این که اسمش شفافیت نیست. شفافیت این است که شما بگویید که این اعضای کمیته چگونه انتخاب شدند. شما باید بگویید که آقای دوشوکی و آقای فروتن و دوستانشان چرا استعفا کردند. وقتی استعفا کردند شما با چه ظرفی و بر اساس چه معیاری نفرات بعدی را در آن شورا جایگزین کردید؟ وقتی شما از کنفدراسیون دانشجویان مثل آقای فخرآور دعوت کردید که بیاید آنجا، با چه معیاری از سوی 12 هزار نفر او را انتخاب کردید؟ این 300 نفری را که می خواهید در آن کنگره دعوت کنید با چه معیاری بوده؟ آیا از میان کسانی که منشور را امضا کردند، گفتید که فقط 300 نفر را از میان شما انتخاب می کنیم که بیایند؟ یا اینکه گفتید این منشور را امضا کنید، بعد بیایید آنجا انتخابات بکنیم؟ آیا 12 هزار نفری که امضا کردند می دانستند که فقط 300 نفرشان انتخاب می شوند که بیایند به آن جلسه یا نه؟ ما اصولاً کسانی نیستیم که بله قربان گو باشیم و سرمان را کج کنیم. در هر حال ما برای شما آرزوی پیروزی می کنیم، در این رابطه اعلامیه هم دادیم و برای کنگره آرزوی موفقیت کردیم و تا به امروز هم در هیچ جمعی بیرون از خودمان در مورد شورا نه صحبتی کردیم نه ایرادی گرفتیم.

دکتر امیدمهر- سپاسگزارم از شما آقای پاشایی. مطالب بسیار مهمی را مطرح کردید. علت عصبیت من به این دلیل بود که انگار یک دادگاهی تشکیل شده باشد که رسیدگی به جرم عده ای بکند. من به عنوان سخنگوی این مجرمین قرار است این قضیه را سر و سامان بدهم تا پاک بودن و عامل رژیم و نوکر اجنبی نبودن خودمان را ثابت بکنیم.
من اولاً یک مسئله ای را بگویم. شما می فرمایید که هدف حزب کسب قدرت سیاسی است. ولی هدف این کمیته هماهنگی کسب قدرت سیاسی نبود بلکه یک کار ملی - میهنی انجام دادن بود. جمع شدن عده ای دلسوخته گان و به دلیل اینکه پاشنه آشیل رژیم هم میدانیم از چه قرار است؛ اکثریت هم در داخل هستند و برنامه ریزی به این صورت است که جمع بشوند و آنجا تصمیم بگیرند که یک اتحادی بین داخل و خارج ایجاد بشود. هر دو به هم وصل بشوند و این رژیم را از بین ببرند. بعدش هم حساسیت ما این بود که از 13 بدر امسال تا انتخابات 24 خرداد سال 92 دیگر چنین فرصت طلایی پیش نخواهد آمد، هر چه سلیقه داشتند در انتخابات گذاشته اند و به مردم ظلم شد و تجاوز و آن ها را زندانی کردند. اینبار دیگر نخواهند آمد و الآن بهترین فرصت است.
شما می فرمایید که یک سوپر کمیته ایجاد بشود. این قضیه را 8-7 ماه پیش آقای نوری علاء مطرح کردند؛ جنابعالی مطرح کردید و نیامدید و پروژه تان را ارائه ندادید و با ما و کمیته تماس نگرفتید. و آخرین باری هم که شاهزاده با صدای آمریکا صحبت می کردند از درون به ما زنگ زدند گفتند ایشان به اندازه 10 سال پیر شدند. دلیلش را بپرسید. دلیلش را از ایشان پرسیدیم گفتند که همه می گفتند که شما چرا پا پیش نمی گذارید. حالا هم که پا پیش گذاشتم، همه ایراد می گیرند و می خواهند قضیه را به اسم خودشان تمام کنند.
مطلب دیگری که شما فرمودید راجع به فرصت طلبی. ما فرصت طلبی نکردیم. سئوالاتی می کنید که کار را خراب می کند. بنده به اتفاق آقای ملکی و دیگران در تلویزیون آقای آتابای در حضور خودتان صحبت کردیم و بحث کردیم و شما گفتید که اگر اینطور است ما می پذیریم. شما پذیرفتید و ما از پیش خودمان حرفی نزدیم. الآن من می خواهم سئوال خودم را مطرح بکنم. اگر این پروژه ملی موفق شد و به آنچه که تابحال گفته عمل کرد و به حقیقت پیوست آن موقع شما چه خواهید گفت؟

پاشایی- من اول یک توضیحی بدهم بعد برسم به جواب سئوال شما. شما درباره سوپر کمیته فرمودید. آنروز که شاهزاده تشریف بردند به صدای آمریکا، دو روز قبلش دوستان ما در واشنگتن با شاهزاده ملاقات کردند و قرار شد که اگر آن ائتلافی که ما داریم درست می کنیم – چون من این پیشنهاد را به شاهزاده داده بودم- که اگر ما یک ائتلافی تشکیل بدهیم و نزدیک 30-40 تا آدم های خوشنام معروف سیاسی ایران دور جمع بشوند که هر کسی این جمع را نگاه بکند بداند که اینگونه آدم ها با سوابقی که دارند دور هم جمع شده اند، پس این کار جدی است, نه فرزند کورش و پسر داریوش و ... – و ایشان گفتند که اگر این ائتلاف تان را اعلام بکنید من بیانیه شما را امضاء می کنم. بعد بیاییم با همدیگر یک سوپر کمیته درست کنیم. گفتیم بسیار خوب. ما که نمی توانیم همینطوری کار سرسری بکنیم. ما اولین بحث و گفت و گوی در داخل خودمان این بود که ما هفت نفری که جمع شدیم می خواهیم این کمیته را درست بکنیم باید اول اعلام موجودیت بکنیم. یعنی نمی توانیم ما هفت نفر برویم به طرف کسانی,هنوز جماعتی جمع نکرده,در ائتلاف شرکت بکنیم. باید اعلام موجودیت بکنیم وقتی که اعلام موجودیت کردیم، آن کمیته ای که انتخاب شد برود با شورای ملی صحبت بکند. چون در این کار وقفه افتاد و شورای ملی هم عجله داشت، آمدیم گفتیم که حزب مشروطه ایران الآن آماده است که نمایندگانش را بدهد تا با شورای ملی بنشینیم یک کمیته موقت درست کنیم و برویم سازمان های شناسنامه دار دیگر را بیاوریم. دو سه جلسه هم با دوستان شورای ملی مانند آقای پیرزاده و دوستانشان گذاشتیم. بعد وقتی سر این مطلب توافق شد, آنچه را که در جلسه گفت و گو شده بود و شفاهی بود روی کاغذ آوردیم که آن را برای دفتر شاهزاده و دوستانی که در آن جلسه بودند فرستادیم. نوشتیم که ما موافق هستیم که این کمیته ,– چون آقای پیرزاده به شدت اصرار داشتند که هر جور شده باید این منشور را امضاء کنید که عرض کردم آقای پیرزاده، ما اگر این منشور را امضاء کنیم می شویم عضو این سازمان و عضو این سازمان که نمی تواند برای خودش مثل سازمان مجاهدین شورا درست بکند- ما در نامه ای که در شورای ملی به آقای پیرزاده و شاهزاده نوشتیم , آماده ایم طبق گفت و گوهایی که با هم داشتیم این سوپر کمیته را راه بیاندازیم، معنی سوپر کمیته هم این است که سازمان هایی با تعداد نمایندگان مساوی و مشخص و سازمان های شناسنامه دار دور هم جمع بشوند، تصمیماتی که برای برگزاری کنگره گرفته خواهد شد باید با نظر همه این سوپر کمیته باشد، یک نفر دو نفر نمی توانند همه کارها را در دست بگیرند، تصمیمات پولی و سیاسی و تصمیمات سازماندهی و تشکیلات و ... هر تصمیمی که گرفته بشود با نظر نمایندگان سازمان هایی که در آن هستند گرفته بشود. و در عین حال ما با اینکه با امضاء این مطلب موافق نیستیم، برای اینکه حُسن نیت مان را نشان بدهیم بعد از اینکه شما این نامه ما را امضاء کردید و قبول کردید که سوپر کمیته ای به این ترتیب برگزار بشود، ما حاضریم آن منشور را امضاء بکنیم. وقتی این مطلب پیشنهاد شد گفتند نه این حرف بدرد نمی خورد اول بروید امضاء کنید بعد بیایید صحبت بکنیم. وقتی ما می گوییم این سوپر کمیته مشارکت فکری همه با همدیگر و تصمیم گیری مشترک است، آنجا بود که بالکل زدند زیرش، مراوده را قطع کردند و با پاسخگویی کتبی که بروید اول امضاء کنید بعد صحبت کنید، ارتباط را قطع کردند. چرا؟ چون دوستان حاضر نیستند که کسانی به طور مساوی وارد آن داستان بشوند.
بعد شما فرمودید اگر موفق شد چی؟ هیچی قربان، اگر موفق شدید، مگر قرار است همه مردم ایران در این موفقیت سهیم بشوند؟ فردا اگر شما موفق شدید قرار است سر ما را ببُرید؟ اگر ما در این کار نیاییم،اگر ما در این شورا شرکت نکنیم، معنی اش این است که ما دیگر جزو مردم ایران نیستیم؟ معنی اش این است که ما در فردای ایران حق زندگی و حیات و ممات نداریم؟ آقای امیدمهر! اگر شما می خواهید شورای تان به این ترتیب برگزار کنید که اگر هر کسی در این جمع نپیوست، فردا در ایران حق حیات و ممات ندارد، من به سهم خودم متأسفم.اما اگر نه، شما می خواهید شورایی تشکیل بدهید که ایران را آزاد کنید و در آن ایران به قول معروف برای خودتان شغل و مقام نمی خواهید، و آن ایران آزاد است برای هر ایرانی که بتواند حرفش را با مردم بزند و گفت و گویش را با مردم ایران بکند و نظراتش را با مردم ایران در میان بگذارد و مردم در جایگاه بالاتر باشند، برای شما بسیار آرزوی موفقیت می کنم و هر جا کاری از دستمان بر بیاید آماده ایم برای شما انجام بدهیم بدون اینکه خودمان را در تصمیم گیری هایی که خودمان نمی دانیم چیست، دخالت بدهیم.

دکتر امیدمهر- اولاً جناب پاشایی، من شاید نتوانستم منظورم را خوب بیان کنم. من منظورم این بود که اگر کمیته موقت هماهنگی منجر به شورا شد و شورا هم نظرات خودش را انجام داد، مبارزه آغاز شد، پایان رژیم هم در سه چهار ماه آینده آغاز گردید و به پیروزی رسید. آیا آن موقع به این جمع می پیوندید یا خیر؟ منظورم این بود.
اولاً ما شورای ملی نیستیم. ما کمیته موقت هماهنگی هستیم در آستانه تشکیل شورای ملی، همه منحل می شویم و می رویم دنبال کار و زندگی. شیرازه کارها در اختیار آن اعضای منتخب شورای ملی خواهد بود که در گردهمایی 300 یا 500 نفره تصمیماتی برای آینده بر اساس این فراخوان پیشنهادی خواهند گرفت. فراخوان پیشنهادی را تغییر خواهند داد، اصلاح خواهند کرد، اساسنامه ای داریم برای تصحیحات چارت سازمانی آینده، آن ها را جرح و تعدیل خواهند کرد. و ضمناً ما چند کمیته داریم و اولین کار هم کمیته آسیب شناسی است. یعنی انتقاد. ما در جلسات کاملاً انتقاد می کنیم که کارها را درست انجام بدهیم برای اینکه کاری است ملی. و همه هم با اسم دقیق آمدیم، با اسم مستعار نیامدیم، فقط برای اینکه چون از ایران تماس گرفتند به دلیل مسائل امنیتی است.
اینکه شما فرمودید که در شورای ملی مرکزی چگونه انتخاب شدند و آقای فروتن که استعفا دادند چرا شفاف توضیح داده نشد. قربان! این کمیته هماهنگی موقتی است، عده ای می آیند و عده ای هم می روند.در داخل که تکلیف معلوم است ولی آن هایی که در خارج هستند خیلی ها با ما تماس گرفتند که عضو کمیته موقت همآهنگی بشوند.
و اما در رابطه با سوپر کمیته که می فرمایید شورای ملی یک سازمان است. من کاملاً به شما حق می دهم. ممکن است در میان دوستان ما ساده اندیشی یا سوءتفاهمی صورت پذیرفته. من تقاضایم این است که تا فرصت هست، ما باید در ماه مارس این جلسه را تشکیل بدهیم و هر چه زودتر مبارزات و بیانیه ها و اعلام بکنیم و در سنگر هم ممکن است با یکدیگر باشیم اما به صورت مسالمت آمیز این کار را بکنیم. یک روزی قواعد بازی انقلاباتی ممکن است من و شما در داخل همسنگر هم بشویم قدم به قدم برویم به تهران. ولی تا آن موقع استدعای من این است که اگر موافق هستید، من این قضیه سوپر کمیته را، یک بار دیگر مدیریت این کار را به عهده می گیرم، شما بیایید عضو این کمیته همآهنگی بشوید به صورت سوپر کمیته. یعنی ما یک کمیته هستیم، کل کمیته تشکیلات همآهنگی، تشکیلات شما هم یک کمیته است و بشویم یک سوپر کمیته. یعنی شما هم می توانید عده ای از چپ ها و راست ها و ... بیاورید یک کمیته تشکیل بدهید و هر چه زودتر، و این کمیته به صورت برابر آدم های خودش را ببرد در این شورایی که قرار است تشکیل بشود، جلساتی باید شبانه روزی تشکیل بدهیم، دیر شده، هشت ماه پیش باید این کار می شد، با این حال، با این سه چهار ماهی که مانده برای انتخابات رژیم، حداکثر استفاده را باید بکنیم. اگر این فرصت را از دست بدهیم، پیام هایی که از داخل ایران می آید و یارگیری هایی که در داخل ایران انجام شده، آمادگی هایی که از داخل ایران اعلام شده اند، مردم منتظرند. بنابراین برای اینکه به آن مرحله برسیم اینرا اگر مدیریت اش را به من بدهید من می توانم در جلسه کمیته موقت همآهنگی تا آخرین لحظه بایستم تا آخرین لحظه هم بروم، این را به اثبات برسانم، و در عرض سه هفته هم شسته و رُفته به شما تحویل بدهم تا بیایید به عنوان کمیته همطراز با ما، منتها عنوان ما می شود سوپر کمیته ای که می خواهد تشکیل بدهد این را و موقت است. و در ضمن این سوپر کمیته همزمان با شورای ملی منحل می شود. یعنی این کمیته تشکیل می شود و شما به عنوان یک سازمان مستقل می توانید به عنوان نهاد مشروطیت پادشاهی شرکت بکنید کما اینکه نهاد مردم هم به عنوان نهادی که در کمیته موقت نیستند ولی چون منشور را امضاء کرده اند در این شورا شرکت خواهند کرد و حق رأی خواهند داشت.
ببینید، در داخل ایران یارگیری شده. با هزار مکافات با رمز و ... فرستادیم و این ها را پذیرفتند. الآن نمی توانیم به اول وقت برگردیم. شما هم مجبورید یک فداکاری ملی بکنید برای سرعت گرفتن این کار.

پاشایی- سپاسگزارم آقای امیدمهر. من خوشحال می شوم در موردی که فرمودید گفت و گوها را ادامه بدهیم.

بابک قطبی- سپاس از شما جناب آقای دکتر امیدمهر.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

بخش 4...و مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق، با آنها در کنار خمینی در یک صف قرار گرفت. آیا امروز پس از 35 سال از آن تجربه قرارست ما هم دوباره همان اشتباه بزرگ را مرتکب شویم؟؟؟ انگلیسی ها مثل بجایی در این رابطه دارند که ما باید آویزه گوش خود کنیم. می گویند که یک بار اشتباهی را کردن را می توان بحساب تجربه گذاشت ولی همان اشتباه را دوباره تکرار کردن را فقط می توان بحساب حماقت محض گذاشت! با احترام

March 26, 2013 01:51:08 PM
---------------------------

حق

بخش ۳...نیامدند ولی ما این منشور را صادر کردیم تا حُسن نیت خودمان را به عوامل داخلی , این ها که با ما در تماس بودند و قول و قرارهایی داده بودند که در پی تجزیه نخواهند بود، نشان بدهیم".

شماها از اول باید می گفتید که تسلیم ترس از این "کسان" نخواهید شد و اجازه نخواهید داد که این زورگیران و خشونت طلبان و تروریستها از ملت ایران و شماها گروکشی کنند و ملتی را بخاطر امیال ایران بر باد ده خود به گروگان بگیرند. یعنی چه "ما مجبور شدیم تن به این کار بدهیم که بیایند"!؟ اگر آنها 15000 تروریست دارند برای زورگیری، ما یک ملت هفتاد و چند ملیونی داریم که با دانستن حقایق در مورد این "کسان" همانطور در برابرشان خواهند ایستاد که در برابر صدام حسین ایستادیم. چرا شماها از همان اول نگفتید که منشور را قرارست طوری بنویسید که خوشایند این "کسان" باشد؟؟؟ منافع ملی و حیاتی ایران و استقرار دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر که با "کسان" اینچنینی تامین و تضمین نمی شود که شما ملت و "اصول" را ول کردید و بدنبال این "کسان" با آن سوابق زشت شان رفتید! اگر شما ملت ایران را و منافع آنها و سرزمینشان را معیار برای یارگیری قرار کمی دادید و نسبت به ملت ایران و شعور ملی این ملت اعتماد و عقیده داشتید هرگز بدنبال این "کسان" نمی رفتید و "اصول" را فدای این "کسان" نمی کردید. این "کسان" نمی آیند، خب نیایند و فدای سر ایران و ملت ایران که نمی آیند و نخواهند آمد! هر قولی هم که بدهند نباید رویش حسابی باز کرد. چرا که در یک دست اسلحه بدست دارند و هر لحظه که اراده کنند و بویژه با پشتوانه این توافق هایی که شما با آنها امروز می کنید، فردا همان اسلحه را بر شقیقه جنابعالی خواهند گذاشت و زورگیری خواهند کرد. توافق و همکاری بر سر اصول هرگز نمی تواند برقرار شود و برقرار بماند وقتی که یک طرف اسلحه بدست دارد و طرف دیگر ندارد. در سال شوم 57 جبهه ملی این موضوع را نفهمید و بدون اسلحه در دستش و بدون حتی درک اهمیت خلع سلاح کردن همین "کسان" مثل کومله و حزب دمکرات! کردستان...ادامه بخش ۴

March 26, 2013 01:48:26 PM
---------------------------

حق

بخش ۲... به امید اینکه "انشاء الله گربه است"!

من از حالا حرفهایم را می زنم به امید اینکه کسانیکه کاندید می شوند و کسانیکه به این کانداها رای می دهند از حالا تکلیف خود را روشن کنند که آیا این "اصول" هستند که آنها بر آنها باورمند هستند و بخاطرشان تا پای جان خواهند رفت یا "کسان"؟ منظور از اصول، 1. حفظ تمامیت ارضی ایران بصورتی است که در سال 57 بود بهر قیمتی که باشد؛ 2و ایران یک کشورست تنها با یک ملت و ملیت ایرانی؛ 3. دمکراسی پارلمانی از جنس آنچه در فرانسه است؛ 4. تدوین یک قانون اساسی نوین لازم الاجرا مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل و هر میثاق الحاقی به آن که اصول 1 . 2 را بهیچ عنوان و در هیچ زمانی بخطر نیاندازد بویژه بعلت عدم شفافیت اش از حالا یا داشتن تعابیر متفاوتی که زمینه را برای تجزیه و جنگهای داخلی در آینده فراهم کند. منظور از "کسان"، شخصیتهای سیاسی و احزاب و شبکه ها و سازمانها هستند. 4 اصل بالا فرا شخصیتی، فراحزبی و تنها و تنها در راستای تامین و تضمین منافع ملی و حیاتی ایران هستند و بس و درست همانند "اصول" در امریکا و فرانسه و و و که منافع ملی کشورهایشان را فدای هیچ نوری علاء و حزبی مثل دمکرات! کردستان در کشورهایشان هرگز نکرده و نمی کنند. آنانیکه بدنبال "کسان" می روند و در اینراه "اصول" را کنار می گذارند هرگز قادر نیستند که منافع ملی ایران را تامین و تضمین کنند.

ضعفهای شما و یارانتان در همه زمینه ها در این یک جمله از حرفتان خلاصه شده است؛ ضعفهایی که انقدر جدی هستند که زبان من قادر به بیانشان نیست:-

"... چون ما می دانستیم که برخی از این احزاب در اقلیم کردستان 15000 نفر نیرو دارند و دارند دوره می بینند و درست در روزی که ملت ایران برای آزادی خودش به خیابان بریزد، کشته بشوند، زندانی بشوند و شکنجه بشوند و خانواده هاشان پراکنده بشوند، این ها از پشت خنجر بزنند و قسمتی از سرزمین زرخیز نیاکان ما را جدا بکنند، ما مجبور شدیم که تن به این کار بدهیم که بیایند. ولی اینها اول قول دادند و بعد... ادامه در بخش ۳

March 26, 2013 01:44:04 PM
---------------------------

حق

آقای امیدمهر محترم، منافع ملی و حیاتی ایران را اینجوری تامین می کنند!؟:-

"علت اینکه اصل 11 در منشور شورای ملی آمد به علت فشارهایی است که از طرف حزب دموکرات و کومله و آقای نوری علاء و دیگران وارد می شد که بعداً این قضیه به عنوان نقطه ضعفی برای شورای ملی اعلام شده. عده ای گفته اند که این برای فدارلیسم است، با توجه به اینکه ایران در قلب یک منطقه بسیار مهمی است،با فدرالیسم ایران تجزیه می شود و حتی گروه هایی منتظرند که این مسئله پیش بیاید و ایران، ما در تمدن دنیا، و سرزمین زرخیز ایران را تجزیه بکنند، این است که چون ما می دانستیم که برخی از این احزاب در اقلیم کردستان 15000 نفر نیرو دارند و دارند دوره می بینند و درست در روزی که ملت ایران برای آزادی خودش به خیابان بریزد، کشته بشوند، زندانی بشوند و شکنجه بشوند و خانواده هاشان پراکنده بشوند، این ها از پشت خنجر بزنند و قسمتی از سرزمین زرخیز نیاکان ما را جدا بکنند، ما مجبور شدیم که تن به این کار بدهیم که بیایند. ولی اینها اول قول دادند و بعد نیامدند ولی ما این منشور را صادر کردیم تا حُسن نیت خودمان را به عوامل داخلی , این ها که با ما در تماس بودند و قول و قرارهایی داده بودند که در پی تجزیه نخواهند بود، نشان بدهیم. ولی من خدمت دوستان عرض می کنم، این منشوری که خدمت شماست و همه آنرا مطالعه کرده اند، وحی منزل نیست، قابل جرح و تعدیل است".

اینست حاصل کار شما تا جاییکه به اصل 11 مربوط می شود؛ شما که حقوقدان هستید، کارشناس هستید، کارکشته هستید، صدها دانشجو برای وزارت خارجه ایران تربیت کرده اید، در صحنه بین المللی حضور فعال داشته اید، از تاریخ ایران و چشم طمع دیگران به ایران در دو سده اخیر و همانطور سوابق نیروهای ضد ایرانی مثل حزب دمکرات! کردستان و کومله و اسماعیل نوری علاء اطلاع دارید!؟

من کارشناس نیستم و فقط یک ایرانی معمولی هستم ولی خطاهای سیاسی متعدد و فاحشی را در همین چند جمله بالای شما می بینم که مرا بطور کامل از شما ناامید کرده است. من نمی توانم خاموش باشم...ادامه در بخش ۲

March 26, 2013 01:38:29 PM
---------------------------

حق

درود بر دوستان گرامی، آقای امیدمهر در پاسخ به پرسش آقای بهمن زاهدی می گوید ؛ این 300 نفر اولین وظیفه شان این خواهد بود که آن منشور را جرح و تعدیل بکنند بر اساس منافع ملی ایران و نزدیک به افکار دسته جمعی؛. خب، آمدیم و ۵۱ درصد ؛افکار دسته جمعی؛ این ۳۰۰ نفر از قومگرایان و تجزیه طلبان و فدرالیست ها بود، آنوقت چی!؟ سرنوشت یک منشور و یک ملت باید بدست چنین دسته ای بیفتد!؟ چه تضمینی وجود دارد که چنین نشود؟؟؟ همه می دانیم که در برون مرز به یمن حمایت های بیگانگان و رسانه هایشان مثل بی بی سی فارسی و صدای امریکا و دویچه وله، تعداد تشکیلات و منفردین فعال فدرالیست و قومگرا نسبت به پایگاه اجتماعی که احتمالا در ایران دارند خیلی زیادست. در برون مرز اینگونه وانمود می کنند که بعلت کثرتشان بهمان اندازه پایگاه اجتماعی در درون مرز دارند. با همین نمایش و استدلال، زور بازوی ظاهری خود را برخ می کشند و وانمود می کنند که بدون وجودشان هیچ منشوری و هیچ شورایی نمی تواند ملی باشد. نیروهای ملی و شجاع ایرانی، این موضوع را خوب می دانند و بهمین علت با این عوامل فدرالیست و قومگرا و تجزیه طلب همکاری ندارند چون اینان را نیروهای ضدملی و عوامل بیگانه و عوامل خود رژیم می دانند که ماموریتشان یا تکه پاره کردن ایران و رسیدن به درصد سودیست که بیگانه از ایران به آنها خواهد داد. یا ماموریتشان کمک به تداوم عمر رژیم است با بی اعتبار و اخته کردن اپوزیسیون برون مرزی. رژیم با سرنگونیش ترجیح می دهد ایرانی نباشد چون اولا از آغاز ایران برایش یک هیچ بزرگ بود و دوم خیال می کند که اگر ایران بدست ملت ایران بیفتد، ملت با خامنه ای و خاتمی و عمالشان همان خواهد کرد که خودشان بر سر کارگزاران و کارمندان شاه آوردند. بیگانه می داند چطور همزمان از بود و نبود رژیم و از قومگرایان فدرالیست و تجزیه طلب نفع ببرد و تاکنون برده. اشکال کار هم در همینجاست که حتی ۱۰ درصد این ضدملیون بین این ۳۰۰ نفر باشد چه منشوری را بعنوان منشور نهایی و ملی! صادر خواهند کرد که ناقض منافع ملی و حیاتی ایران نباشد!؟

March 18, 2013 11:15:45 PM
---------------------------

ایرانی

بخش ۲: از شورای مرکزی درخواست دارم هر چه سریعتر بحث سوپر کمیته را به یک جای اجرایی برسانند. به نظر من دو هدف اولویت دارد، ابتدا موضوع اصلاح بند ۱۱ منشور و سپس کنترل جریانات مخربی که می خواهند سوار قطار شوند و تحت لفافه الفاظ، مقاصد شوم خود برای ایران را توسط سرمایه ملی، پی گیری کنند. این ها همان هستند که روزی پیاده دنبال قطار آقای خمینی دویدند و نوشته هایشان در مدح و ثنای امام ماه پناهشان، در همین اینترنت موجود است. این بار می خواهند سوار خود قطار شوند. تمام مشکلاتی که نیروهای ملی در این مدت اعلان کمیته موقت متحمل شدند، تنها در فشار این افراد برای حا انداختن بند ۱۱ نهفته است. من اهل شعار نیستم، اما ناچارم بگویم، ای ننگ بر شما، روزی ملت شریف ایران، به حساب زیانکاری های شما خواهد رسید، در این شک نکنید.
پاینده ایران

March 18, 2013 02:43:36 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
بخش ۱: بحث بسیار مفیدی انجام شده است. ابتدا از دوستان دفتر پژوهش و سرورانی که در بحث شرکت کرده اند و پرسش های هدفمند و مفیدی را نیز ارائه کردند، سپاس فراوان ابراز بدارم. موارد بسیاری را می توان در گفتار آقای امیدمهر برشمرد که جای تامل فراوانی دارد. مثلا موضوع فشار گروه های قوم گرا و تجزیه طلب و در صدر آنها نوری علا برای جا انداختن بند ۱۱ منشور. این گمانه ای را که من در همین سامانه مطرح کردم و انگیزه افرادی مانند نوری علا را در دفاع از سرمایه ملی مشکوک دانستم، تقویت می کند. تنیجه تعامل دموکراتیک با گروه های قوم گرا نیز از ابتدا معلوم بود، این ها سال هاست حرف خود را می زنند و تا دستشان برسد، مسلحانه به دنبال جدا کردن بخش هایی از ایران و راه اندازی حکومت های موروثی برای خود خواهند بود، به هیچ قول و قرار و تعهدی نیز پایبند نخواهند بود. حال چه با نام سازمان خودشان در شورا باشند و چه انفرادی، فقط به دنبال شوء استفاده از شرایط خواهند بود. پس وقت آن است که این ها را رها کنیم و چنانچه مسلحانه بر علیه امنیت ملی اقدام نمودند، همان برخوردی را با ایشان انجام دهیم که همه کشورهای جهان انجام می دهند. مسئله بعد، بحث جمهور خواهان است. کدام جمهوری خواهان در ایران متشکل هستند که بنده نمی شناسم؟!. مسئله بعدی که بدرستی توسط دوستان مطرح شده، موضوع جبران هزینه هر خطایی با استفاده از محبوبیت شاهزاده است. درست همانطور که توسط دوستان گفته شده، پیش از شورش ۵۷ نیز هر چه انتفاد در خلوت و جلوت به دولتیان و مسئولین می شد، می فرمودند امر است! همه ساکت می شدند. حتی در مجلس، وزراء می فرمودند به شرف عرض رسیده و از تصویب همایونی گذشته است!، این یعنی، حالا اگر جرات دارید، مخالفت کنید. نباید مسائلی را بازتولید کرد که امروز دیگر همه می دانیم خطا بوده اند.

March 18, 2013 02:43:17 PM
---------------------------

وجدانی


نشستِ صریح و مستقیم!

از اینکه حزب مشروطه ایران چنین نشست و همایشِ بجا، بموقع و پر باری را باعث شده و بر پا نمود بسیار خرسند و بینهایت سپاس گذارم. الحق که در آستانۀ فرا رسیدن نوروز زیبا و رؤیائی و سالِ نو دوستدارانِ ایران عیدانۀ مناسب حال گرفتند. با امید به اینکه هرچه زودتر و به صلاحدیدِ شاهزاده رضاپهلوی، مسئولینِ حزب مشروطه ایران و کمیته موقت هماهنگی و تدارکات برای تشکیل شورای ملی ایران، مقدماتِ یک جلسه و نشستی سه جانبه صریح و مستقیم حهت مطرح کردن تمامی مسائل و نکاتِ قابل مذاکره ای را فراهم سازند. من تردیدی در آن ندارم که چنین جلسه و نشستی با شرکت مستقیم و غیر وکالتی شخصیت های فوق الذکر نتایج ملموس، مثبت و بسیار قاطعی در بر خواهد داشت به همان دلیلی که نشستِ شمارۀ 133 دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران مثبت و سازنده است. معمولآ نشست هائی که شرکت کنندگانِ آنها شخصآ حضور پیدا نمیکنند و رو در رو قرار نمیگیرند و بیشتر اینکه نمایندگان طرفین جلسات را برگذار مینمایند، اغلب نتایج مطلوبی از آنها حاصلمان نمیگردد. بویژه آن هنگام که بحث ها، مذاکرات و گفتگو های مطرح شده در نشست عمدآ و یا سهوآ بصورت اشتباه و نادرست به شخصیت های اصلی منتقل شوند که در آن صورت وا ویلاست. در همین نشستِ اخیرِ دفتر پژوهش خود شاهدِ آنیم با اینکه شرکت کنندگان شخصآ حضور دارند لیکن در بعضی موارد سخنران باید با ارائۀ توضیحاتی مانع آن شود که از حرفهایش برداشت اشتباهی گردد. در جوارِ هم نشتن و مسائل را رو در رو مطرح کردن نهایتآ به اتخاذ یک تصمیمی منجر خواهد شد و یا حداقل باعث آن نخواهد بود که گفته ها، بیانات و سخنانِ طرفین مذاکره که در نشستهای غیر مستقیم بصورت نمایندگی و یا وکالتی منتقل میگردند، وارونه و اشتباه منعکس نشوند. لطفآ مقرر فرمائید که چنین نشستی با شرکتِ مستقیمِ شخصیتهای نامبرده در بالا بر پا شود تا همه شاهد نتایج ارزنده و مأیوس کنندۀ دشمنانِ ایران شویم!

March 18, 2013 02:32:14 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites