حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نکاتی در باره مقاله - راه دشوار استقلال و حزب مشروطه ايران-
م. موبدی

October 22, 2008

چهارشنبه 1 آبان 2567 = October 22, 2008

 

برای ما که استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی از همه بالاتر است، برای ما که حاکمیت مردم و حکومت قانون پایه نظام سیاسی آینده ایران است ، تاکید بر شکل نظام پادشاهی دموکراتیک بعنوان نماد وحدت ملی در منشور بعنوان عامل مثبتی برای حفظ نظام لیبرال دموکراسی لازم است. متاسفم که آقای احسانی پور بر تضاد خود انگاشته شکل پادشاهی و لیبرال دموکراسی متمرکز شده و دریک قدمی کنگره هفتم حزب ، اگر به تصویب طرح تصریح لیبرال دموکراسی در مقدمه منشور ضربه نزده است ، کمکی نکرده است.



تمرکز این بررسی ، بر آنچه که آقای احسانی پور ( برای اختصار،- نویسنده- نام برده میشوند) تناقض و یا لغزش های منشور حزب مشروطه ایران با لیبرال دموکراسی نامیده اند واینکه منشور حزب مشروطه ایران با اصل سوم خود درهای خود را به جمهوری خواهان بسته است و باید راهی بیندیشد، قرار گرفته است.
نویسنده با گفتاوردهایی از منشور و اسناد حزبی و رایزن آن، اصل سوم منشور را لغزش یا تناقضی ازدموکراسی لیبرال می داند. مثلا":
" بی‌تردید داریوش همایون یکی از نخستین پیشگامان آنست ... او آنچه را که در چشم‌انداز می‌طلبد و آرزو دارد با صدای بلند با خوانندگان اسناد حزب در میان می‌گذارد و می‌گوید: «دموکراسی لیبرال بصورتی که در کشورهای غربی از 200 سال پیش تحول یافته است و هنوز تحول می‌یابد نمونه حکومتی است که برای ایران در نظر داریم.» و همچنان با بلندنظری یک لیبرال دموکرات واقعی اعلام می‌کند: «روشن است که در یک دموکراسی لیبرال شکل پادشاهی یا جمهوری اهمیتی ندارد(اسپانیا یا پرتغال) چنانکه در یک نظام دیکتاتوری نیز تفاوت چندانی میان (پادشاهی عربستان سعودی و جمهوری سوریه) نمی‌توان یافت.» ... اما در بخش‌هائی از آن دچار تناقض و لغزش‌هایی است که با اندیشه‌های لیبرال دموکراسی و تلاش برای همگانی جلوه دادن ارزش‌هایی که از آن سخن می‌گویند، در یک امتداد و راستا نیست. تناقض از جائی آغاز می‌شود که در این سند اعلام می‌شود: « ما وارث پادشاهی پهلوی را بعنوان پادشاه مشروطه آینده ایران می‌شناسیم ولی این ایرانیانند که می‌باید با رای آزادانه خود، نظام و شکل حکومت ایران را تعیین کنند. ما در این مورد نیز مانند همه موارد تابع رای مردم ایران هستیم.» هرچند ذکر طرفداری از شکل نظامی خاص و تعیین مقام نخست کشور در آینده، آن هم در یکی از مهمترین اسناد حزبی، سندی که جای پایدارترین اصول ارزشی است، اندکی ایجاد شگفتی می‌کند، اما از آنجا که انتخاب شکل نظام در نهایت به رأی مردم موکول شده است، می‌توان براین چرخش نالازم چشم فروبست و ... اما تکرار همین مضمون، یعنی طرفداری از نظام پادشاهی، و تأکید بر این هواداری به عنوان زمینه فعالیت حزبی و اعلام این که «ما پادشاهی را بهترین و مناسبترین رژیم و نوع حکومت برای ایران می‌دانیم و از هیچ‌گونه تلاشی قانونی و دموکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگذار نخواهیم کرد.» این پرسش را پیش می‌آورد که اگر شکل نظام بسته به رأی مردم خواهد بود و حزب در مبانی و اصول لیبرالی خود، باید بتواند خارج ازشکل نظام به حیات و بقای خود ادامه دهد، به عبارت دیگر عمر یک حزب سیاسی باید از طول عمر شکل نظام فراتر رود، پس اگر مردم به نظام پادشاهی رأی ندهند و یا شاهزاده رضا پهلوی را نخواهند، تکلیف این منشور و این حزب چه خواهد بود. در اینجا روشن نیست؛ نیروی لیبرالی که همه ارزش‌های لیبرالی را پذیرفته و گردن به رای مردم خواهد نهاد، چگونه است که سرنوشت خود را این چنین با تأکید با سرنوشت شکل نظام گره می‌زند؟ آیا در پی انتخاب شکل دیگری از نظام، ما طرفداران مشروطه پادشاهی دلیلی برای ادامه حیات سیاسی نخواهیم داشت یا شیشیه عمر سیاسی خود را به ارزش‌های دموکراسی لیبرال که برای آن هم امروز و هم فردا مبارزه خواهیم کرد پیوند داده و حیاتی جاودان برای مبارزات و اندیشه خود تضمین می‌کنیم؟( پایان گفتاورد)
آیا گفتن اینکه شکل پادشاهی و جمهوری در لیبرال دموکراسی فرقی نمی کند از طرفی و گفتن اینکه ما فکر می کنیم اهمیت شکل پادشاهی دموکراتیک ، برای تداوم لیبرال دموکراسی و به عنوان نماد وحدت ملی در کشور ما ضرورت دارد از طرف دیگر ایجاد تناقض و لغزش میکند؟ آیا برابر انگاری درجه اهمیت اشکال یک نظام با نگرانی از خطرات ادامه حیات همان نظام از یک جنم اند که مقایسه شوند؟ چه تناقض یا لغزشی وجود دارد در بیان کسانی که فکر میکنند حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی و حفظ همان لیبرال دموکراسی با شکل نظام پادشاهی بهتر تامین میشود؟. آیا توجه داریم که دست یک رژیم مردمی بر خلاف یک رژیم سرکوبگر در حفظ آنچه که برای ما اولویت دارد محدود است ؟.
اصل سوم منشور در رابطه با هواداری از پادشاهی این پرسش را برای نویسنده مطرح کرده که سرنوشت منشور و حزب مشروطه ایران که لیبرال دموکرات است در صورتی که مردم به پادشاهی رای ندهند، چه میشود؟
اگر نظام لیبرال دموکراسی باشد و شکل نظام غیر پادشاهی، ما هم بعنوان یک حزب برنامه خود را دنبال خواهیم کرد و در کنار مشارکت و مبارزه حزبی و فرهنگی و .... افکار خود را مطرح و تبلیغ خواهیم کرد. تلاش ما برای بهروزی ایرانیان و توسعه وطنمان و همچنین مردمی کردن بخش متحقق نشده برنامه و فکرمان خواهد بود.
نویسنده چنین ادامه میدهد :
" اگر لازم باشد کمی شفافتر بیان کنیم؛ آنجا که در شرایط عضویت حزب آمده است: 1- ایرانی بودن 2- ساکن بودن در منطقه 3- پذیرفتن منشور و اساسنامه حزب، این بدان مفهوم است که حزب مشروطه در را بر روی همه آنان که چون ما طرفدار شکل نظام پادشاهی نیستند بسته و عضویت لیبرال دموکراتها را در حزب لیبرال دموکراسی ایران موکول بپذیرفتن پادشاهی رضاشاه دوم نموده است... پس بیراهه نرفته‌ایم اگر از آن حزب، رهبری و کادرهایش انتظار داشته باشیم؛ بعنوان حزبی لیبرال رابطه‌ای منطقی بین گرایش پادشاهی و اندیشه لیبرال دموکراسی خود برقرار سازند. چرا که جنبش سیاسی ایران پروژه هم این و هم آن از سوی حزب را براحتی درک نکرده و متقاعد نخواهد شد، مگر آنکه حزب بتواند فرمول درستی بدست داده و تبیین کند و بیش از هرچیز تکلیف خود را با لیبرال دموکرات‌های «غیرخودی» (جمهوری خواه) که در را از پشت بر رویشان بسته روشن سازد".
من درک خود را از ضرورت تاکید بر شکل نظام پادشاهی مشروطه در منشور در بالا آوردم . آیا منظور نویسنده از ایجاد رابطه منطقی بین گرایش پادشاهی و اندیشه لیبرال دموکراسی، این است که آنرا باید از منشور حذف کرد؟ بنظرم چنین است. پس کجا باید به آن پرداخت؟ کجا برای آن تبلیغ کرد؟ با دگراندیشانی که به شرط حذف این اصل ( همان لیبرال دمکرات های "جمهوری خواه" که شکل نظام هم برایشان اهمیت برابر دارند؟) به حزب آمده اند باید برای پادشاهی مشروطه کوشش کرد؟ چگونه؟ یا هواداری پادشاهی را باید در قلب خود نگهداریم؟ یک فرد سیاسی اگر قرار باشد چنین کاری کند بهتر است از هوادار پادشاهی بودن دست بردارد. این چه رواداری است که باید منشور خود را بند بند مطابق میل دیگران کنیم تا لیبرال دموکرات های جمهوری خواه با در باز روبرو شوند؟ راستی چرا نویسنده فکر میکند یک حزب مشروطه ایران است و یک لیبرال دموکراسی؟ آیا نه این است که حفظ فاصله و احترام به ویژگی های دو گروه لیبرال دموکرات در شرایط فعلی مبارزه بهتر میتواند همکاری فعال و اعتماد متقابل را در آنها ایجاد و شدت ببخشد؟ چرا نمی شود آنها هم سازمان لیبرال دموکرات خود را درست کنند و اگر ما و آنها واقعا" لیبرال دموکرات باشیم چه نوع همکاری میتوان نام برد که نشود صورت گیرد جز مورد شکل نظام؟ آیا غیر ازین است که دست ما همیشه برای همکاری دراز بوده است ؟ آیا غیر ازین است که حتی در جدی ترین لحظات احتمال خطر حمله به ایران حاضر به یک اعلامیه مشترک هم نشدند؟ امیدوارم برنخورد ولی جدا" نویسنده از کدام سازمان و حزب لیبرال دموکرات صحبت میکند؟ آن کدام دو سازمان یا حزب در یک کشور دنیا هستند که لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات باشند ولی کوچکترین وفاق بر سر یک عمل مشترک کوچک در حیاتی ترین مسائل مملکتی نداشته باشند؟ آیا نویسنده روی اختلاف جمهوری و پادشاهی زیاد بها نمیدهد وبیراهه نمی رود؟ آیا آنرا علت العلل پراکندگی میداند؟ من اگر حزب مشروطه ایران وجود نداشت و یک لیبرال دموکرات " پادشاهی خواه " و "غیر خودی" بودم – که هستم - یا گروه خود را می ساختم و اگر نمی شد بصورت مشروط و به عنوان یک هوادار در یک سازمان لیبرال دموکرات " جمهوری خواه" اگر می یافتم فعالیت میکردم. اگر نویسنده اینها را هم راه حل نسبتا" مطلوب و ممکن در شرایط فعلی نمی داند حداقل خودشان هم راهی را پیشنهاد کنند و در راه خود نشان دهند که این هواداری پادشاهی بودن ایشان و من قرار است در کجا و چگونه مشخص شود و عمل کند و ما بازاء سیاسی داشته باشد ؟. رواداری که از بنیان های همان لیبرالیسم است که نویسنده تاکید دارد این نیست که ما آنچه را که دیگران نمی خواهند از برنامه مان برداریم تا تفاهم حاصل شود یا به ما بپیوندند بخصوص همانطور که اشاره شد اصلی باشد که در شرایطی مثل ایران برای ماندگاری همان لیبرال دموکراسی، مناسب تر باشد.
برای ما که استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی از همه بالاتر است، برای ما که حاکمیت مردم و حکومت قانون پایه نظام سیاسی آینده ایران است ، تاکید بر شکل نظام پادشاهی دموکراتیک بعنوان نماد وحدت ملی در منشور بعنوان عامل مثبتی برای حفظ نظام لیبرال دموکراسی لازم است. متاسفم که آقای احسانی پور بر تضاد خود انگاشته شکل پادشاهی و لیبرال دموکراسی متمرکز شده و دریک قدمی کنگره هفتم حزب ، اگر به تصویب طرح تصریح لیبرال دموکراسی در مقدمه منشور ضربه نزده است ، کمکی نکرده است.

در شرایط ما و فرهنگ سیاسی ما متاسفانه بنظر میرسد باید کمی هم از اصل دوری و دوستی پیروی کرد. بهتر است بجای کم و زیاد کردن برنامه ها برای افزایش کمی گروهها ، با حفظ فاصله و نگهداشتن اصول خود تا جایی که منطقی است ، ببینیم چقدر در آن مشترکات میتوان به عمل سیاسی مشترک دست یازید و آن خود به ما خواهد گفت که ما کی و چی هستیم و بحث های ما و چقدر زمینی است. فعلا" بهتر است با فاصله باشد ولی مطمئن تر باشد.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites