بخش خبر ها اخبار و مقالات:
* حضور لباس شخصی های بیسیم بدست برای کنترل نمایندگان مجلس و گزارش موضوع های مورد بحث به نهادهای نا معلوم.
* ادعای نماینده پارلمان فرانسه بر اینکه جمهوری اسلامی قصد دارد به همفکران خود در پارلمان لبنان 600 میلیون دلار کمک کند.
* فرمانده سپاه پاسداران به لزوم زمینه سازی اقداماتی شبیه اشغال سفارت آمریکا اشاره کرده است.
در سامانه گویا – زبان و حقیقت. در بخشی ازین مقاله توصیه شده افشای مافیا ی رژیم مثل بنیاد مستضعفان، دانشگاه امام صادق، کمیته امداد امام در اولویت قرار گیرد و تلاشهای خرافی گری رژیم برای عوامفریبی و انحراف از توجه به مافیا ی رژیم دانسته شده
در اخبار روز – ضرورت اتحاد سیاسی نیروهای اپوزیسیون، نوشته دریا دل توانا: افزایش کنش کارگران دانشجویان، زنان و تقویت انگیزش آنها در رابطه با آزادی و دموکراسی و توسعه اجتماعی اقتصادی ضرورت اتحاد نیروهای سیاسی را بیشتر میکند. موانع این اتحاد، درک نادرست از اتحاد است که هر نیرویی وحدت را بر محور خود می فهمد. در مجموع رفتارهای ضد اجتماعی ، هژمونی طلبی ، نفی افکار مخالفان، اتحاد و همبستگی سرامدان سیاسی را مانع شده است.
سخنرانی در باره مقاله " معمای رضا پهلوی "
آقای بهزادی بعد از اشاره به مقالات قبلی آقای نوری علاء نتیجه گرفت که اساسا" ایشان معتقد است نه تنها مذهب بلکه باید هر ایدئولوژی را از قدرت سیاسی جدا کرد و تبعیض را از بین برد. بدین طریق یک گروه نخواهد توانست عقاید خود را به صورت ایدئولوژی به دیگران تحمیل کند و این معنای " سکولاریسم نو " است. در مقاله " جای خالی احزاب ایدئولوژیک " دموکراسی را گریز از ایدئولوژی دانسته اند و جامعه سیاسی ایران را در داخل و خارج فاقد یک حزب سیاسی غیر ایدئولوژیک می دانند. می گویند در جامعه پیشرفته این احزاب یا رای نمی آورند و یا اگر به قدرت رسیدند قانون طوری نوشته شده که این احزاب نمی توانند ایدئولوژی خود را بر مردم تحمیل کنند. از مجموعه سازمان های ایدئولوژیک و اتحاد آنها چیزی غیر ایدئولوژیک بوجود نخواهد آمد. اولویت های ایشان بقرار زیر است 1- سکولاریسم 2- پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر 3- پذیرش جمهوری بعنوان منطقی ترین شکل حکومت مبتنی بر مردم سالاری 4- اعتقاد به مفهوم عمیق و بنیادین عدالت اجتماعی 5- پذیرفتن ایران و تجزیه ناپذیر بودن ملت و کشور ایران 6- فدرالیسم بمعنای تقسیم قدرت تصمیم گیری در بخشهای کشور و عدم تمرکز و تعیین اختیارات دولت مرکزی به امور کلی کشور مانند روابط خارجی ، ارتش، مالیات ها ، و اداره ثروت ملی و تقسیم آن در ایالات کشور و احترام به عقاید همه از طریق آزادسازی آموزش و پرورش و توافق بر سر یک زبان مشترک بدون برتری بر زبان های دیگر.
درباره مقاله مورد بحث، ایشان شاهزاده را یک گشایش گر می بیند و معتقد است ایشان باید همه " درجه ها " را کنار گذارد؛ ذره ای حقانیت از گذشته نباید داشته باشد و باید از استبداد پدران خود انتقاد کند. همه بحث این مقاله بر سر شکل حکومت است. شکل حکومت برای ایشان بنیادی است ولی برای ما نیست. در مورد فدرالیسم، در آنچه منظورشان از فدرالیسم است اختلافی نداریم ولی ما از آن به فدرالیسم یاد نمی کنیم. ایشان حزب مشروطه ایران را ایدئولوژیک می داند چون طرفدار پادشاهی است حتی اگر تشریفاتی باشد. برای ما شکل حکومت ماهیت آن را که دیکتاتوری یا دموکراسی باشد معین نمی کند بلکه نهادینه کردن اصول دموکراتیک در جامعه است که سرنوشت آنرا رقم می زند. آیا تکیه کردن بر شکل حکومت جمهوری یک نوع ایدئولوژیک کردن نیست؟ در مقاله " جای احزاب غیر ایدئولوژیک " به درستی همکاری احزاب ایدئولوژیک به صورت فرا حزبی ناممکن دانسته شده و به نظر من این نه تنها بخاطر ایدئولوژیک بودن بلکه علاوه بر آن به دلیل فقدان بلوغ سیاسی در بسیاری از احزاب و روشنفکران است که اصل ارجحیت دادن به منافع کشور را در مقابل خود و منافع حزبی قربانی کرده اند.
در مورد رهبری مورد نظر ایشان گروه های سیاسی که بر سر رفراندوم و حقوق بشر نتوانستند با هم کنار بیایند چگونه می توانند در رهبری کنار بیایند. اگر امروز فرض کنیم شاهزاده از عنوان خود صرفنظر کرد فردا نام خانواده اش بهانه خواهد شد. اگر آن را هم تغییر بدهد باز خواهند گفت چهره اش ما را به یاد پدر یا پدر بزرگش می اندازد. انکار تاریخ دردی را دوا نمی کند ولی سیاسی کردن تاریخ جو مریض جامعه سیاسی را بدتر می کند. اگر به دوره مصدق نگاه کنیم نیروهای داخلی بر سر اصول توافق نکرده بودند. وزیر امور خارجه سوسیالیست بود. مکی و حائری زاده از طرف بازار بودند و رئیس مجلسش یک آخوند و نخست وزیرش یک مشروطه خواه بودند.
ایشان باور دارد که حزب مشروطه ایران بر محور شاهزاده بوجود آمده است که این طور نیست. حزب مستقل است و در بعضی موارد نقطه نظرات متفاوت است.
پیرامون سخنرانی نظرات زیر ابراز شد
* ما مدتی است دوستانی پیدا کرده ایم که از همه مهربان تر برای راهنمایی ما و شاهزاده و پادشاهی به میدان آمده اند و می گویند اگر ما دست از پادشاهی برداریم از ایدئولوژیک بودن بیرون میرویم و اگر جمهوری خواه شویم همه چیز خوب می شود و اگر شاهزاده دست از شاهزادگی بردارد بند گردن بند می شود. من موافق باز گذاشتن گفتگو هستم ولی آیا پیش شرطی برای ما قائل نمی شوند؟ با تمام احترام به منتقدین بعضا" به نظر می رسد القاعاتی می شود مثلا" اینکه می گویند آقای همایون بهتر بود با آنها باشد و پیوستن ما به آنها باعث رشد ما می شود. واقعا" چه اتفاقی افتاده است؟
* همیشه دست ما بسوی دگراندیشان برای همکاری دراز بوده است ولی از طرف دیگران پاسخی داده نشده است. در حالی که برکناری جمهوری اسلامی باید اولویت همه باشد. ما در خاور میانه زندگی می کنیم با فرهنگ های مختلف. دوستان فراموش می کنند صدام حسین 37 سال در قدرت بود و در سوریه بعد از حافظ اسد قانون اساسی را تغییر دادند تا بشار اسد جانشین شود و هر دو کشوری جمهوری بودند. کره شمالی هم به همین نحو.
* آقای نوری علاء در مقاله شان در ابتدا گفته اند شاهزاده را سرمایه ملی دانسته اند و گفته اند حیف است که با شاه شدن ایشان از عرصه خارج شوند. خوب این سرمایه را در طول 30 سال ایشان کسب کرده اند و همین شایستگی برای ترمیم مسایلی که در رابطه با اقوام پیش می آید به کار خواهد آمد.
* در مورد اینکه احزابی که ایدئولوژیک بودند مطلق گرا شدند و اندیشه جدیدی نتوانستند ارائه دهند حق با آقای نوری علاء است. اینکه پرسیده شد چرا پادشاهی به این صورت مطرح شده و جمهوری خواهان با این صورت جدید برخورد می کنند بنظر من در چند سال پیش جمهوری خواهان، جمهوری خواهی را مساوی آزادی خواهی می دیدند ولی اکنون در مشروطه خواهان می بینند که آزادی خواهی و دموکراسی واضح تر و بهتر نمایان شده و باعث ابطال استدلالشان گردیده و ترس از یکی شدن پادشاهی و دموکراسی دارند. کارهای 15 سال گذشته درست بوده و از نقد نباید واهمه داشت
* تا فرهنگ سیاسی ما بدین نحو است که نمونه اش را می بینیم نظر حزب که رهبری یا شورای رهبری بی نتیجه است درست است. این مقاله نگرش بخش مهمی از جمهوری خواهان و توقعات آنها را نشان می دهد. می گویند از هر آنچه فکر می کنید و ما دوست نداریم خود را تهی کنید سپس ما شما را قبول خواهم داشت. می گویند آن بشوید که ما می خواهیم زیرا از اسم شما بوی تفاخر می آید ولی توجه ندارند هیچ چیز به خودی خود تفاخر نمی آورد. به نظر من جمهوری خواهی در مقاله ایشان به شکل ایدئولوژیک در آمده است.
* امروز دیگر کسی نمی تواند منکر گزینه پادشاهی شود. قبلا" می گفتند پادشاهی در تاریخ دفن شده است و به تاریخ پیوسته است. ولی امروز رفتارهایی که حزب داشته ضربه شدیدی به آن تفکر زده است. این است که می خواهند این گزینه را از آدم هایش تهی کنند. گفته اند که چرا همایون تخم مرغ هایش را در یک سبد ریخته است؟ می گویند شاهزاده پهلوی آدم خوبی است به شرط اینکه از پادشاهی صرفنظر کند. دوستان جمهوری خواه، شاهزاده را به دلیل شاهزاده بودن قبول ندارند ولی قبول کرده اند که یکی از بهترین چهره هاست که می تواند بسیار موثر باشد و بهتر است حالا بگوید که نه وارثم و نه شاهزاده. گفته اند اگر پادشاه شود در فردا بلا استفاده میشود. به نظر من یکی از بزرگترین وظایف ایشان تغییر سنت دیکتاتوری در ایران است که در یک پادشاهی و از موضع پادشاهی مشروطه می تواند صورت گیرد و همانطور که می بینیم اکنون ایشان بین همه طیف ها می رود و بعضی ها مِی آیند و قربان صدقه می روند ولی بیرون که می آیند بروی خود نمی آورند. ایشان می تواند سنگ بنایی باشد.
* آقای نوری علاء طبعا" مطابق فکر خود می نویسند ولی به دوستان بگویم که می بینیم کوشش هایی هست که میل دارند آنطوری که دوست دارند ما را شکل دهند. واقعیت این است که نظر خوشی به ما ندارند و میخواهند ما را ضعیف کنند.
رحیمی : یکی از پارادکس های این مقاله این است که می گوید شاهزاده سرمایه ملی شده است و در کشورهای دنیا می گردد و میکرفن برایش باز است ولی مقاله توجه ندارد که این وضعیت فقط در اثر رفتار و کردار ایشان فراهم نشده است. پدر و پدر بزرگ ایشان شاه بوده است. حالا نویسنده مقاله از یک طرف می گوید این سرمایه ملی را باید استفاده کرد ولی از طرف دیگر می خواهد موجبات از بین رفتن این سرمایه ملی را فراهم کند. اگر این حذف شود دیگر سرمایه ملی محلی از اعراب نخواهد داشت. مورد دیگر، ایشان دنبال موضوع رهبری است و از شاهزاده هم بهتر کسی را پیدا نکرده است و اگر شاهزاده دنبال این مسئله برود خود را ضعیف خواهد کرد. آن چپ یا جبهه ملی که سرمایه عمر خود را گذاشته که با پادشاهی مبارزه کند خوشحال خواهد شد که پادشاه را برده و زیر بار نخواهد رفت. ما هم دنبال رهبری شاهزاده نیستیم. پس آقای نوری علاء در اینجا درست می گوید که با وضع فعلی ایشان بند گردنبند نخواهد شد.
در مورد مقاله انتقادی به حزب، در آن گفته نشده که آقای همایون دست بکشد. این گونه نیست که هر کس انتقاد کرد منظورش ضعیف کردن حزب است. بعضی وقت ها انتقادات بنفع حزب است. آقای کردی هم هشداری داده که درست است.
* ایشان گفته اند من در این مقاله هیچگونه پیشنهادی نکرده ام و تحلیل بوده است و نه پیشنهاد. من خودم باور ندارم که آقای نوری علاء به رهبری شاهزاده باور داشته باشد. برای من این تناقض وجود دارد که آیا شاهزاده رضا پهلوی خودشان می خواهند پادشاهی را کنار بگذارند و رهبر شوند؟ چون پادشاهی با رهبری اپوزیسیون فرق می کند و من فکر می کنم شاهزاده این امکان برایش وجود ندارد که مستقیما" اعلام کند من پادشاهی را کنار خواهم گذاشت و برای اینکه این رهبری قدرت بگیرد وارد داد و ستد سیاسی با سازمان های قومی شده است. و این موضوعی است که ما باید به آن بپردازیم که ما خواستار یک رهبری هستیم یا پادشاهی. و این بحرانی را پدید خواهد آورد.
* در این 30 سال گذشته به پادشاهی یا دشنام داده شده یا ندیده گرفته شده است ولی اکنون می خواهند با آن ارتباط برقرار کنند. موضوع ایدئولوژی – رهبری – پادشاهی – احتیاج به شکافتن بیشتر دارد. یک نیرویی هست به نام نیروی پادشاهی در ایران. این را می دانند و دلیلش هم حملاتی است که به آن می کنند. شاهزاده از مدتی پیش به پیشنهاد عده ای، بدنبال شورای رهبری بوده که این شورا با شکست روبرو خواهد بود. نقشه پاره ای سازمان های قومی این بوده که بگویند فدرالیسم را بپذیرید ما هم قبولت داریم. ولی کار به فدرالیسم ختم نخواهد شد و بسیار بیشتر می خواهند.
دیگرانی می گویند از همه بهتری و بند گردنبند هستی و این پادشاهی را ول کن ولی وقتی رها کرد، دیگر رهبر هم نمی شود. در نتیجه نه رهبر شده و نه پادشاه. ما این را می دانیم و ایشان هم می داند و زیر بار نخواهد رفت. همان طور که یکی از دوستان گفتند مقدار زیادی از برو بیای شاهزاده از مقام و عنوانش است. ایشان به دلیل شاهزادگی است که این وزنه را دارد. نمی شود هم بخواهند ایشان شاهزاده نباشد و هم سرمایه ملی باشند و این تناقض است.
اما ببینیم از نظر خود شاهزاده چه تضادی وجود دارد. در پروژه رهبری خیلی عوامل هست که موفق نشود. اول اینکه نمی آیند. نیروی خارج کشور اکثرا" مخالف پادشاهی است. کسانی که در عرصه سیاست هستند 80 درصدشان چپ و جمهوریخواه است و کمترین شانسی به پادشاهی نمی دهند. در داخل هم با 50000 تومان مردم درمانده را به دنبال خود می کشند و فعلا زمینه ای نیست. آنچه که مهم است حفظ اعتبار است که با این گونه اقدامات از بین می رود. با وعده و وعید اشخاص نباید خودشان را به عرصه ای وارد کنند که بیش از 50 درصد احتمال شکست وجود دارد و سرمایه هم از بین می رود. آنقدر اختلافات زیاد است که باید به جای رهبری دنبال همرایی باشیم. در عمل، رهبری می شود وسیله ای که مخالفان پادشاهی خیالشان از بابت او راحت شود. بخصوص این اشتباهی که در مورد فدرالیسم شد که امیدواریم ادامه پیدا نکند.
سخنرانی نشست آینده: " ایدئولوژی چیست و نگاه ما به آن چگونه است"
سخنران : آقای بهمن زاهدی
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|