گزارش خبرها و سامانه ها
* واردات 30 سال گذشته 630 میلیارد دلار بوده است.
* مطالبات به تعویق افتاده بانکها به 30000 میلیارد تومان افزایش یافته است؛ دریافت کنندگان تسهیلات قادر به پرداخت اقساط خود نیستند و بانک ها مجبور شده اند حداقل 10 درصد مطالبات معوقه را ضبط کنند.
* در یک بررسی نشان داده شد از 384 زن خانه دار در تهران 28 درصد همه ی اشکال خشونت را تجربه کرده اند؛ 5/13 درصد مقابله به مثل و 8/6 درصد شکایت و تهدید به طلاق کرده اند.
* در مقاله ذبح دموکراسی در پای اقتدار روحانی در سامانه گویا نویسنده کوشیده است تعبیری به سود ملی مذهبی ها از انقلاب اسلامی به دست دهد . می گوید انقلاب در جهت دموکراسی بوده ولی خمینی و بعضی از روحانیون در رهبری قرار گرفتند که به دموکراسی اعتقاد نداشتند و انقلاب را به انحراف بردند. در حالی که نهضت آزادی در میان بقیه نیروها به ارزش های لیبرالی و دموکراسی معتقد بوده است. دلیلی هم که آورده این است که بازرگان شعار جمهوری دموکراتیک اسلامی داد و اسلام ناب هم گویا با حق مردم و دموکراسی همگراست. نویسنده می گوید طالقانی در صدد تشکیل شورایی دموکراتیک بود ولی با فشار خمینی ازین عمل منصرف شد و آن شورا می توانست رهبری دموکراسی را به عهده داشته باشد. در مقاله هیچ اشاره ای به اینکه بازرگان و طالقانی و همه آنها دربست از اول در اختیار خمینی بودند نشده است.
سخنرانی در باره جنبش دوم خرداد 1376
آجرلو : بعد از پیروزی انقلاب، و پشیمانی مردم از کرده ی خود برخی انقلابیون و رژیم هر دو به مسیری رفتند که بوی خون می داد. جنگی با تجاوز عراق به ایران شروع شد و نظریه پردازان جمهوری اسلامی کوشیدند برای استقرار نظام خود، توجه دنیا را هرچه بیشتر به جنگ متمرکز کنند و به سرکوب و کشتار در داخل ادامه دهند. نسل جدیدی که دوران رفسنجانی و خفقان دوره ی وی و انقلاب را ندیده بود و انقلابی هم نبود، شور و اشتیاقی داشت و خواست هایی که دولت نمی توانست جوابگو باشد. جوان ها با اندوختن تجربه از پدران خود، از انقلاب، قتل ها و درگیری ها، تن به انقلاب دیگری ندادند و می خواستند به دور از حرکات انقلابی، این رژیم را از درون خودش به تغییرات وادارند. فکر اصلاحات از اینجا شکل گرفت. خاتمی که با اکراه آمد و قبول کرد که پرچمدار جنبشی باشد، خودش هم فردایش را نمی دانست چرا که نامزد مقابلش همه چیز در اختیارش بود. تمام بدنه اطلاعات و رهبری بر روی نوری سرمایه گزاری کردند ولی جوان ها و مردم خاتمی را آوردند. آن انتخابات آزاد به شیوه غربی نبود ولی علیرغم همه فیلتر ها فشار مردم نشان داد که خواستار تغییرات هستند. فضای بسته مطبوعات شکسته شد و مطبوعات با استفاده از فضای باز به رسالت خود پرداختند. اما همه اینها کفاف خواسته های اصلاحی را نمی داد. خاتمی با گفتن اینکه به اصل ولایت فقیه پایبندم و گفتن اینکه من یک تدارکچی بیشتر نیستم به همه شعارهای خود و مردمی که به میدان آمده بودند پشت کرد. برآمد 18 تیر و برملا شدن قتل های زنجیره ای تا زمان خاتمی ادامه یافت.
خاتمی چون برآمده و متعهد به نظام ولایت فقیه بود نمی توانست در جهت پاشیدگی آن گام بردارد. دور دوم با سخنرانی هایی شروع و با اشگ و آه همراه شد. این بار نیز مردم رای دادند البته به میزان کمتر از گذشته. مردم برای تغییر رای دادند ولی جناح اصلاح طلب حکومتی آن را برای برتری بر رقیب خود پیش می برد. قبل از 2 خرداد آزادی بیان وجود نداشت ولی بعد از 2 خرداد آزادی بعد از بیان وجود نداشت. دور دوم نشان داد که دوم خردادی ها و خاتمی نمی خواهند چیزی را عوض کنند و دست شان از میلیون ها دلار کوتاه شود.
بعد از خاتمی، ادامه اصلاح طلبی در انتخابات ریاست جمهوری نهم و رشد ناگهانی قیمت نفت تئوریسین های امنیت ملی را بر آن داشت که به افزایش نا آرامی در خاور میانه و سمت دهی اذهان جهانی بپردازند تا احمدی نژاد به قدرت برسد. در جمع بندی این جنبش می توان گفت این جنبش از ابتدا شکست خورده بود و رهبران این جنبش خودشان از قاتلان و چپاول گران دیروز بودند. آنها هنوز نخواسته اند از گذشته خود شروع کنند. جناح به اصطلاح اصلاح طلب از نقد گذشته خود شروع نکرده اند. قشر طرفدار پادشاهی درست ترین موضع را در آن زمان گرفت. با شرکت در انتخابات و اصلاح طلبان حکومتی مخالفت کرد. این قشر لازم ندید در اصلاح شاخه های درختی که از ریشه پوسیده است بکوشند. تحریم انتخابات هم موضع درستی بود. اگر از انتخابات حمایت کنیم به دموکراسی پشت پا زده ایم. سید خاتمی آمد تا آرامش بدهد و طغیان را آرام بخشد.
اظهار نظر ها:
* اینکه گفته شده جمهوری اسلامی اصلاحات را مطرح کرد تا سر مردم کلاه بگذارد با واقعیات جور در نمی آید. فشار از طرف مردم و بیرون بر سر حکومت فرود آمد. خاتمی اگر به جرائم رژیم دست میگذاشت نمی گذاشتند انتخاب شود. او در 18 تیر به دانشجویان پشت کرد و به نظر خودش نمی توانست بیش از آن کند وگرنه مثل بنی صدر بیرونش می کردند. خاتمی یکی از افراد حکومتی است و در کل جزو رژیم است ولی شرایط زمان وی بهتر از زمان احمدی نژاد بود.
* رژیم احساس می کرد احتیاج به یک سوپاپ اطمینان دارد. یک سئوال پیش می آید خاتمی با شعار مردم سالاری و گفتگوی تمدن ها وقتی قبول کرد رئیس جمهور شود از اصل 110 اطلاع داشت و قانون اساسی را می دانست. پس چرا قبول کرد و اگر قبول کرد باید دست به یک اصلاح قانون اساسی میزد. همه گفتند گورباچف دوم می آید و این رژیم از داخل فرو می ریزد. وقتی خاتمی می دانست اصل ولایت فقیه و 110 چیست چرا شرایطش را نگفت که باید قانون اساسی تغییر کند؟
* در آن زمان همه می گفتند حماسه دوم خرداد، و مردم می خواستند بعد از خفقان دهه 60 ابراز وجودی کنند و بودن خود را نشان دهند. بعد از اینکه خاتمی انتخاب شد احساس کردیم تحولاتی صورت می گیرد. گفتگوی تمدن ها، کنفرانس برلین و خلاصه یک شور و هیجانی در 15 ساله به بالا ها پدید آمده بود. ما در آنزمان اعتقاد داشتیم خاتمی خیانت کرد. برخی از کسانی که در اصلاحات شرکت کردند کسانی بودند که قبلا" به بازی گرفته نشده بودند. در دور دوم کسانی رای ندادند و توضیحش آن بود که هدف خاتمی این است که تغییرات کوچکی داده شود و جریانی نرم تر ارائه شود و مثلا" سنگسار و قطع دست موقوف شود. نکته دیگر این بود که برای بخش هایی از حکومت، رای دادن محک زدن مردم هم تلقی می شد. برای ما این فکر پیش آمد که خاتمی سوپاپ اطمینان است. پشتیبانی از نوری از طرف خامنه ای تحریک مردم برای رای دادن به خاتمی بود. وجود ناطق نوری مردم را به طرف خاتمی سوق می داد.
آجرلو : فشاری که بر رژیم وارد شد باعث شد کمی از وحشیگری خود بکاهد ولی بازی را شروع کرد که برنده اش بود. جمهوری اسلامی نتوانست با جنبش دانشجویی مقابله کند این بود که در داخل جنبش دانشجویی رخنه کرد و از داخل آن را دچار مشکل کرد. اصلاح طلبان اصلی مردم بودند و می خواستند بدون انقلاب دیگری رژیم را برکنار کنند ولی خاتمی، بازی را به نفع خودشان پیش برد. جنبش، خاتمی را مطرح کرد و انتظار داشت که در مقابل کسانی بایستد. روند سرکوب بیشتر و قتل کمتر بود. اینکه ناطق نوری پایگاه استواری نداشت را قبول ندارم. اسنادی که بیرون آمد نشان داد که تلاش همه جانبه ای از طرف بدنه سپاه و اطلاعات صورت گرفت که ناطق نوری انتخاب شود.
* هشت ساله رفسنجانی جواب مثبتی به مردم نداده بود و فاصله طبقاتی را می شد حس کرد و این یکی از علل دوم خرداد بود. دیگری وجهه بیرونی جمهوری اسلامی بود که بعد از دادگاه میکو نوس و بحرانی که درگیر شده بود می خواست وجهه مردمی بگیرد. جنبه دیگر شخصیت رفسنجانی و خامنه ای است. رفسنجانی در 8 ساله خود هرکاری کرد بدون اینکه خامنه ای درکارش اخلال کند اما بعدا" که قدرت رفسنجانی زیاد شد خامنه ای به مقابله برخاست. خاتمی گزینه مناسب رفسنجانی برای خودش بود. دوستی گفت نباید توقع داشت خاتمی علیه خامنه ای رفتار کند. اما خاتمی به اصولی که خودش می گفت خیانت کرد. در جواب اینکه چرا خاتمی قبول کرد رئیس جمهور شود باید گفت کسی که میخواهد ج.ا بماند هر کاری می کند که بماند.
* هر کسی بیاید در چهارچوب آن قانون اساسی رفتار می کند. فراتر از یک قدم بیشتر و یا کمتر نخواهد بود. اینکه مردم چه می خواهند و دولت چه می خواهد و چه می تواند را باید جدا کرد. خاتمی با رای مردم و دار و دسته رفسنجانی خیلی چیزها دستش بود که انجام نداد. آن شور و هیجان وجود داشت و مردم طرفداری می کردند. دوم مسئله مدیریت است. ایرانیان در مدیریت خیلی ضعیف اند. خاتمی با اینکه هم رای مردم را داشت و هم نهادهای اقتصادی را؛ به سبب ضعف مدیریتی نتوانست خیلی کارها صورت دهد.
* دوم خرداد یک جنبش اجتماعی بود و حاصل فرایندهایی بود که در آن زمان وجود داشت و مردم توانستند مطالبات خود را بیان کنند. خاتمی علت جنبش خرداد نبود بلکه یک نشانه از آن بود. عده ای بر اساس تئوری توطئه و در خارج تهیه شده، نتیجه گیری کردند که خاتمی گورباچف ایران است و قرار است وسیله ای شود که جمهوری اسلامی به زیر آید و بخشی دیگر آن را حاصل کار احزاب و گروه ها می دانستند که بعدا" به احزاب دوم خردادی نام یافتند. باید دقت کرد به جنبش زنان که بعد از دوم خرداد به وجود آمد. پدیده دوم خرداد برای موافقان و مخالفان غیر منتظره بود. استراتژی و برنامه راهبردی و عملیاتی مشخص نبود. خاتمی برای بقای یک جناح انتخاب شد نه برای یک تحول و انقلاب. 2 خرداد را باید ازین زاویه تحلیل کرد.
* پروژه ای در کار نبود. در منطقه ما که مردم به ضد انقلاب شناخته می شوند، بر اثر ناشیگری خامنه ای در دفاع از ناطق نوری، و بحث اجباری کردن چادر توسط نوری، مردم گفتند یک تو دهنی به رژیم بزنیم. آنهایی که می شناسم یک بار بیشتر رای نداده اند. نکته دوم در مورد انتخابات پیش رو، در اطلاعیه خود در مورد انتخابات ، نباید شائبه ای پیش آورد که مردم را به رای دادن تشویق کرده است.
* نخست بگویم با بخشی از بیانات دکتر همایون در جلسه پیشین مخالفم. جائی که اشاره کردند در 76 معلوم نبود انفجاری در شرف بوده باشد. مهم نیست که در یک جامعه چقدر فقیر و غنی باشند؛ مهم اختلاف آنها است. این استبداد آغشته به خون کاری کرده که سطح توقعات به پائین ترین حد رسیده است. علیرغم اینکه جنگ جریان داشت و انقلابی پشت سر بود و امرار معاش در 1376 بهتر بود، توقعات آن روز بالاتر از اکنون بود، در آن روز امکان درهم کوبی رژیم بیشتر از امروز بود. بر عکس روشنفکران، توده ی عام در 1376 انتظارات بالایی داشت. تفاوت روشنفکران آن موقع و الان این ست که امروز صحبت از لائیسیته است که آن موقع نبود. بحث در مورد اینکه خاتمی چرا این کار را کرد یا نکرد و ایجاد شکاف بیشتر در بین عناصر درون رژیم که دکتر همایون هم اشاراتی به آن داشتند و اینکه دعوت به شرکت نکردن نکنیم اینها همه در پشت سنگر رفرم مطرح می شود که به نظر من رسالت واقعی حزب را می گیرد. این رژیم همه چیزش با عوامفریبی همراه بوده و خاتمی هم از اول گفته که به این نظام و قانون اساسی دلبسته است.
جمع بندی:
دو نظر در میان دوستان وجود دارد و هر دوطرف خوب و استادانه به دفاع از نظریاتشان پرداختند. یک طرف می گوید دوم خرداد سوپاپ بود و ساخته خود رژیم بود و جامعه در حال انفجار بود و نظر دوم بر این است که اتفاقی بود که همه را شگفت زده کرد از جمله خود خاتمی را و بعد از دیدن پویایی که این حرکت پیدا کرد خاتمی به ولایت فقیه و نیروهای سرکوبگر متوسل شد. چون فقط به گذشته توجه نداریم این مسئله پیش می آید که در آینده ایران چه چیزی ممکن تر و میسر تر است. اگر نظر این باشد که جامعه در حال انفجار است باید با اصلاحات مخالفت کرد و تحریم کرد. آن وقت ها کمونیست ها دنبال این استراتژی بودند که هر چه ممکن است وضع بدتر شود که به نفع انقلاب است. در سطح عامیانه می گفتند به گدا پول ندهید که انقلاب عقب می افتد. اگر این جامعه حقیقتا" از انقلاب سر خورده است و نمی خواهد دیگر آن اشتباه را تکرار کند و نمی خواهد وارد کاری شود که کنترلی بر آن ندارد و با انقلاب ، احتمالا" خطر ازهم پاشیدن ایران پیش می آید پس باید دنبال این استراتژی باشیم که هرچه در داخل رژیم شلوغ تر شود و بر سر و کله هم بزنند و جا برای نیروهای دیگر باز شود بهتر است. در آغاز چند سئوال از کسانی که معتقد نیستند دوم خرداد همه را غافلگیر کرد:
1- اکنون که به گذشته نگاه می کنیم آیا بهتر بود 2 خرداد روی بدهد و خاتمی بیاید یا ناطق نوری بیاید و آدمکشی های زنجیره ای ادامه یابد و سعید امامی خودکشی نشود؟
2- آیا آن 22 میلیونی که گفته اند رای دادند، به سوپاپ اطمینان رای دادند یا فکر می کردند کاری می شود کرد. درست است که آن رای دهندگان ابتدا موافق بودند و بعدا" مخالف شدند. اما سیر زمان را در نظر باید گرفت. دوم خرداد با انتخابات دوره دوم تفاوت دارد.
3- آیا خامنه ای طرفدار نوری بود یا نبود ؟ اگر بود و خاتمی انتخاب شد دیگر نمی شود گفت با بودن خامنه ای هیچ کاری نمی شود کرد.
در دوم خرداد مردم گفتند بین نوری و خاتمی از ناچاری به خاتمی رای می دهیم. دو خرداد حماسه نبود. اما در یک نظام بسته اصلاحات خیلی پیچیده است و افراد بعضا" دچار سرگردانی می شوند و این طبیعی است.
در دوره خاتمی، آدم کشی های زنجیری ادامه پیدا کرد یعنی سیستم نمی خواست تغییر کند و می خواست همان کار دوره رفسنجانی را ادامه دهد. انصافا" خاتمی به این قضیه پایان داد. اتفاق دیگری که در دو خرداد افتاد نقش تلفن بود. دوم خرداد تلفن را وارد سیاست ایران کرد. این بررسی ها برای مبارزه سودمند است.
جنانکه دوستانی که در آن زمان در ایران بودند نیز قبلا گفتند جامعه اصلا" حالت انفجاری نداشت و ندارد. ما از این بحث دو نتیجه می گیریم یکی اینکه اصلاحات در جمهوری اسلامی امکان ندارد و ما یک تجدید نظر در مورد اصلاح و اصلاحگران باید بکنیم. در جمهوری اسلامی اصلاحگران تعمیرکاران هستند یعنی می آیند پاره ای خرابکاری های گذشته را درست کنند ــ اگر بتوانند. الان هم می خواهند به همین تعمیرکاری بپردازند و مردم فعلا"به همین تعمیرکاری قانع اند.
دومین موضوعی که باید یادآوری کرد این است که اهمیت دوم خرداد در خودش نیست و نبود. اهمیت دوم خرداد در بهره برداری که از آن کردند – جلو قتل های زنجیره ای گرفته شد؛ 8000 انجمن صنفی و سازمان مدنی به جامعه مدنی اضافه شد. بهترین دوره روزنامه نگاری ده ها سال ایران همین دوره بود که بعدها یک به یک آنها را بستند.
وقتی مجلس می خواست قانون مطبوعات مجلس پیشین را تغییر دهد خامنه ای گفت وارد این بحث نشوید؛ و از همان جا دوم خرداد سیر نزولی پیدا کرد. در نتیجه دوم خرداد اهمیت محدودی داشت. اما بهره برداری که نیروها کردند نمرد و دیگر جامعه ایرانی و سیاست ایران به دوران قبل از دو خرداد بر نگشته است و با همه تلاشی که کردند جامعه و نظام سیاسی عوض شد یعنی نیروها و امکانات دیگری وارد صحنه شد و آسایش و اطمینان از رژیم رخت بربست. تا پیش از آن انتخابات جنگ زرگری بود. دو خرداد در بهره برداری از آن است که اهمیت داشت و دارد و شاید مقدمه کارهایی در آینده بشود.
موضوع سخنرانی نشست آینده : تغییرات سی سال بعد از انقلاب در نیروهای مخالف
سخنران : آقای رحیمی
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|