بخش خبرها و سامانهها
* ایران با سهم 6.5 درصد از کل تجارت گندم در دنیا، بزرگترین وارد کننده گندم جهان در فاصله 2008 تاکنون شده است.
* با ورود 48500 خودرو خارجی در سال 87 افزایش ورود خودرو به کشور به سی و پنج درصد رسید.
* از بین ده کشور، امارات متحده 76% بنزین مورد نیاز ایران را صادر میکند.
* هر سال دو درصد به جمعیت خط فقر اضافه میشود.
* خبر از فروش کلیه به 5 میلیون تومان میرسد.
* واردات شیرخشک از هلند 200 هزار نفر را در استان خراسان بیکار میکند.
سخنرانی : سنت و مدرنیته
موبدی:
مطالب در چهار بخش تنظیم شده است :
1- تعریف مدرنیته و مدرنیسم، شکلگیری جهانبینی مدرنیته و تقسیمات آن
2-چالشهای مدرنیته از مشروطیت تا انقلاب اسلامی
3- برآمدن مدرنیته بعد از انقلاب اسلامی
4- مدرنیته فقط با قرون وسطا در کشاکش نیست
تعریف مدرنیته و مدرنیزم و شبه مدرنیزم
مدرنیته جهانبینی است بر پایه خردگرائی (راسیونالیسم)، عرفیگرائی (سکولاریسم) و انسانگرائی (هومانیسم) و فرایند طولانی تغییرات عمیق در فرهنگ و ارزشهای یک جامعه است؛ مسیری است که جامعه «سنتی» اروپای آنزمان تا کنون که پانصد سال میگذرد طی کرده است.
مقصود از مدرنیزاسیون زندگی صنعتی است، پروسه بوجود آوردن نهادها و زیرساختهای مادی و فرهنگی به جامعههای سنتی است؛ از نظر زمانی در غرب مدرنیته و مدرنیزاسیون با هم رشد کردند ولی در جامعههای سنتی مدرنیسم بر مدرنیته تقدم داشته است .
شبه مدرنیسم و مدرنیسم، مترادف آنچه که امروزه مدرنیزاسیون و مدرنیته نامیده میشود بکار رفته است.
جهانبینی مدرنیته چگونه شکل گرفت:
آغاز دوران مدرن به اواسط قرن پانزدهم برمیگردد، زمانیکه انسان اروپایی از خواب دیرین قرون وسطایی مسیحی برمیخاست. این قرن شروع عصر خردباوری و فروپاشی باورهای مدرسی و افسون زدایی از طبیعت، انسان، زمان و سیاست است:
ماکیاولی دشمن آشتی ناپذیر دخالت دادن امور دینی در مسائل سیاسی بود. او سیاست را به امری این جهانی تنزل داد. او میگفت مردانی که میخواهند وارد سیاست شوند اول باید یاد بگیرند چگونه خوب نباشند یعنی چگونه مطابق دستورات کلیسا و مسیح رفتار نکنند.
متفکرانی نظیر لئوناردو داوینچی با پژوهشهای کالبدشناسی آغازگر مطالعاتی شدند که روح را از آسمانها به زمین میکشاند و چشم جانشین قلب می شد.
قرن شانزدهم قرن اصلاح مذهبی است و کسانی چون لوتر و کالون و اراسموس تفسیر شخصی از کتاب مقدس را رواج دادند این باعث تضعیف قدرت کلیسای کاتولیک گردید. پروتستانیسم که با رشد تفکرات صنعتی و بازار آزاد سازگاری بیشتری داشت بخش بزرگی از مسیحیت را تشکیل داد.
در واقع لوتر دیانت را از عالم جمعی قرون وسطایی به عالم فردیت و ذهنیت برد. این ایمان فردی لازمه شکل گیری ایده جامعه مدنی بود
قرن هفدهم قرن دکارت و نیوتن و گالیله است. دورهای که زمین، مرکزیت خود را از دست میدهد. کوپرنیک در سده شانزدهم ثابت کرده بود این زمین است که به دور خورشید میچرخد و اینها را نه از تفسیر و تاویل اشراق و عرفان بلکه با تلسکوپ و ابزارهای مطالعاتی دیگر دریافت. زمین هم سیارهای بود مثل هزاران سیاره دیگر و به این ترتیب طبیعت رمز و راز خود را از دست داد و اسطوره زدایی شد. نیوتن در مکانیک خود دیگر جایی برای ماوراءالطبیعه باقی نگذاشت در این جا رابطه و تناسب ابزار و شناخت قابل توجه است.
قرن هیجدهم قرن روشنگری است. قرن ولتر که سخنگوی آزادی فرد و تکریم خرد آدمی است و قرن منتسکیو و بررسی انواع حکومتهاست. طبیعت که به شیئی قابل مطالعه تبدیل شده است دیگر دارای الهه و فرشته خاصی نیست و با این دیدگاه انسان نیز از جایگاه خود به زیر کشیده شده و حیوانی سخنگو و ابزارساز و حیوان متفکر میگردد که برمبنای تئوری تکامل در مرحله بالایی از تکامل قرار دارد.
وقتی خود انسان زمینی شد دیگر سیاست پیشگان دیگر نه سایه خدا در روی زمین بلکه نمایندگان برگزیده مردم بودند که امور مادی مادی و عمومی آنان را سازمان میدادند
اعلامیه حقوق بشر 1789 اومانیسم خاصی را مطرح کرد و انسان را سرور طبیعت کرد. انسان از تبعیت کلیسا رها شد و برای شناخت، نه به کتاب مقدس و نه به ارسطو بلکه به خود (سوژه) و تجربه متوسل شد. همهی اینها در رابطه با اشکال جدید تولید و نیازهای متقابل تولید و جهانبینی مدرن بود
تقسیمات مدرنیته : ( که در حقیقت در پیوندی ارگانیک با یکدیگر رشد کردهاند)
1- مدرنیته سیاسی که در قالب مفهوم مدرن از دموکراسی و شهروندی شکل میگیرد (دموکراسی لیبرال)
2- مدرنیته علمی و تکنولوژیک که نتیجه گسست معرفت با کیهان شناسی ارسطویی و ایجاد علم جدید انقلاب صنعتی و تکنولوژی مدرن است
3- مدرنیته زیبا شناختی که رابطه جدید انسان با زیبایی است و قرار گرفتن طبیعت و انسان به جای خدایان و اسطورهها.
4- مدرنیته فلسفی به معنای آگاهی سوژه فردی از طبیعت و سرنوشت خود و قرار دادن این سوژه به منزله پایه و اساس تفکر و اندیشه (من میاندیشم پس من هستم - دکارت)
مدرنیته خود را در برابر سنت و جهان باستان قرار میدهد
برخورد مدرن فاصله گرفتن از موضوع- حتی خود- و درنیامیختن با آن است
تفاوت عقل پیش مدرن و عقل مدرن
در دوران پیش مدرن، عقل سکولار نشده بود و هنوز در محور جهان قرار نگرفته بود. مدرنیته و نگرش مدرن با سکولار کردن عقل آنرا از جهان متعالی و غیر قابل دسترس به میان آدمیان آورد. اصطلاحا" عقلانیت دوره مدرنیته را عقلانیت انتقادی- خود بنیاد میگویند. عقل دوران سنت وابسته به دین است و در مواردی به وحی وابسته است،( جنجال بر سر وحی چندی پیش بین سروش و دیگران نمونه ایرانی جنجال این دو نوع عقل متفاوت بود)
میشود گفت روند عقل محوری با نگرش جدید به طبیعت و انسان شروع شد و به فلسفههای ذهن گرا، انقلاب های علمی و قراردادها و پیمانهای سیاسی- اجتماعی مدرن منجر شد.
در این روند فرد، فردیت و یا تفرد نقش پر اهمیتی ایفا میکند. این سیر فردیت و فردگرایی را از دوران رنسانس تا امروز در جهان غرب شاهد هستیم که در واقع نشان میدهد فردیت مرکز ثقل روح مدرنیته است
چالشهای مدرنیته از جنبش مشروطه تا انقلاب اسلامی :
جنبش مشروطه که جنبش مدرنیته ایران است بر پایههای نقدی اصولی از دین و فلسفه شکل نگرفت. خطرات فوری خارجی و نیازهای حفظ و ساخت مملکتی که بتوان در مقابل بیگانگان حفظش کرد اولویتهای خودش را که ایجاد دولت – ملت بود تحمیل کرد. حرکت مدرنیته و مدرنیسم ایران پایی در گل سنت داشته است زیرا سنتی که نقد نشود، میماند و یا جایگزین مناسبی نمییابد. این سنت توانست در برههای به ایرانیان بقبولاند که هویتشان، اسلامی - ایرانی است.
از 1320 به بعد لنینیسم نیز به کمک سنت آمد. رشد نیروهای غیر سکولار بعد از رفتن رضا شاه، وارد کردن آموزشهای دینی جزو دروس مدارس، آمدن نیروی مذهب به عرصه اجتماعی در قیام 30 تیر 1331 نشانه ی بالا گرفتن قدرت و مقاومت نیروی سنت درین سالهاست.
صفهای موافق و مخالف در مورد لوایح ششگانه و بدنبالش قیام ارتجاعی 15 خرداد، همان صفهاتی است که در 1357 در برابر هم قرار گرفتند. مخالفت دانشجویان دانشگاه با اصلاحات ارضی که به زد و خورد بین آنها و دهقانان منجر شد. چپ استالینی متحد خود را در این سال در خمینی و سنت یافت و آنرا تا انقلاب اسلامی و بعد از آن پیش برد.
تردیدهایی که در باره مدرنیته پیش آمده بود بعدها به نوعی توسط کسروی و بعدا" فردید و آل احمد و شریعتی گسترش یافت تا به خمینی رسید. گفتمان آنها ضد غربی و ضد امپریالیستی و همه ضد مدرنیته بود. بازگشت به خویشتن، هویت اسلامی – ایرانی که بعدا" اسلامیان کوشیدند آنرا به امت اسلامی تبدیل کنند وجهی دیگر از جدال بر ضد تجدد بود. دو نیروی ضد تجدد عبارت بودند از چپ (که اساسا" میبایست با تجدد همراه باشد) و دیگری اسلامی و هر دو رادیکال. طرح و مسیر اقتصادی هر دو نیرو " راه رشد غیر سرمایهداری" و اداره همه چیز به دست رهبان معدود بود. نگاهی به بعضی " اقدامات انقلابی " آن زمان ، به درک بهتر ماهیت آن مخالفتها و مبارزات کمک میکند. سازمان مجاهدین خلق ایران با بمب گذاری فروشگاه زنجیره کورش به عنوان یک عمل انقلابی چه چیزی را جز مخالفت و مبارزه با نحوه توزیع پیشرفتهتر در مقابل نحوه توزیع سنتی و بازاری نشان میداد؟ سازمان چریکهای فدایی خلق از چه رو صاحب کارخانهای را در کرج بنام فاتح ترور کردند؟ مخالفت با به اصطلاح بورژوازی کمپرادور که تکیه کلامشان بود آیا غیر از ضدیت با رشد سرمایه داری و مناسبات آن بود؟ مناسبات درون تشکیلاتی و فرهنگ قبیلهای و مذهبی این گروهها، نگاه و رویکرد آنها به مناسبات جدید اجتماعی و وجوه مشترک قابل توجهی که با مذهبیها یافت میشد تاییدی بر این مدعا است. میخواهم بگویم مبارزات علیه رژیم پیشین با هر شعاری بود از موضعی سنتی و تجدد ستیزانه و پیش سرمایه دارانه بوده است. و این بدین معنا نبود و نیست که رژیم پیشین چهار نعل و بدون اشتباه در جاده تجدد پیش میرفت.
سالهای پایانی
در این بخش مختصرا" به سالهای پایانی رژیم پهلوی که از آن به سالهای تو خالی یاد شده است میپردازیم.
این سالها که بیشتر با افزایش درآمد نفت و بی برنامگی رژیم و افزایش فساد معرفی شده است سالهایی است که رژیم با حفظ ماهیت تجدد خواهانه خود از جاده تجدد خواهی خارج شده است:
در سال 1352 انجمن شاهنشاهي فلسفهي ايران تأسيس شد
دربارهي انجمن گفته ميشد كه هدف آن « تجديد حيات زندگي فكري سنتي ايران اسلامي، انتشار نوشتهها و مطالعات مربوط به ايران پيش و پس از اسلام، شناساندن گنجينههاي فكري ايران در زمينهي فلسفه، عرفان و مانند آن به جهان خارج، ممكن ساختن پژوهشهاي گسترده در زمينهي فلسفهي تطبيقي، آگاه ساختن ايرانيان از سنّتهاي فكري تمدنهاي ديگر شرق و غرب، تشويق رويارويي فكري با جهان مدرن، و سرانجام، بحث دربارهي مسائل گوناگوني كه انسان مدرن با آن روبروست از نظر گاه سنت
ما بجای نقد دین و فلسفه اسلامی، به شناساندن آن و تشویق رویارویی فکری با جهان مدرن روی آوردیم.
در این سالها باز شدن بیشتر دست مذهب و تشکیلات آن، افزایش مساجد و رویکرد به ایران باستان و نگرشهای غیر غربی- همان صف بندیهای را 1342 شاهد بود منتها این بار همراه با ضعف رهبری سیاسی.
برآمدن مدرنیته بعد از انقلاب اسلامی :
امروز دیگر بحثهای انقلاب کارگری و دیکتاتوری کارگران و دهقانان جای خود را به بحثهای دموکراسی ، سنت ، مدرنیته و سکولاریسم سپرده است. گفتمان تجدد با لیبرال دموکراسی غنیتر است، ناسیونالیسم ایرانی از اندک زیاده رویهای گذشته خود که بعضا" چارهای هم نداشته آزادشده به یک ناسیونالیسم نگهدارنده تئوریزه شده است و در دلهای ایرانیان زبانه میکشد و هشداری است به زیاده خواهان که باعث نشوند بار دیگر دموکراسی فدای حفظ ایران شود. جنبش مشروطه که جنبش مدرنیته ایران است بعد از صد سال خود را از محدودیتهای فلسفی و تئوریک گذشته رهانیده است.
در پایان میتوان گفت زنجیر سنت بر پای مدرنیته ایران همچنان سنگینی میکند. این مبارزه هنوز به سرانجام نرسیده، پست مدرنیزم در کنار سنت و روبروی مدرنیته قرار گرفته است. حل نشدن مقولات هویت ایرانی در برابر اسلامی، لیبرال دموکراسی در برابر مردم سالاری دینی و نگاه فرصت طلبانه به دین، حقوق بشر بومی، ناتوانی در فاصله گرفتن از گذشته ی خود و نقد آن در راست و چپ، امکان گذر قطعی از سنت را سد کرده است.
مدرنیته فقط با قرون وسطا در کشاکش نیست
انسان مدرن میتواند نقد کند و از خود فاصله بگیرد و خود را روی میز تشریح بگذارد. " سنت " ها نیز الزاما" همه نابود نمیشوند. آنها میتوانند گاه با تغییر و مناسب سازی خود، به زندگی ادامه دهند و مفید باشند. جشنهای نوروزی امسال و شکوهش، بار ناسیونالیست قوی و ملی دارد. در گذشته چنین باری بردوش این مراسم نبود. نوروز مدرن شده است.
نگاه طیف راست افراطی به نقش پادشاهی، از نگاه سنت و مدرنیته قابل توجه است. این نگاه و رویکرد و منش اگر توسط خودشان نقد نشود تکرار خواهد شد. آن پادشاهی دموکراتیک یا مشروطه که ما به عنوان شکل نظام مدرن با محتوی لیبرال دموکراسی خواهانیم، از نقد پادشاهی سنتی و بر مبنای مدرنیته بیرون آمده است و مدرن است. به همین روست که توانایی پاسخگویی در برابر چالشها را دارد. یکی از نقاط ضعف فعلی ما این است که مدرنیته را گسست از سنت میدانیم که درست است ولی سنت را شاید محدود به قرون وسطا میدانیم در صورتی که مدرن دیروز شاید الان دیگر " سنت " شده باشد و اگر با جایگزین یا نافی خود روبرو نشود متحجر خواهد ماند. رویکرد مدرن آماده برای جایگزینی است و تغییر را اصل میداند .
در مدرن شدن ناسیونالیسم ایرانی کارهای ارزندهای شده است ولی میشود گسستهایی مدرن در آن ایجاد کرد. بطور کلی ناسیونالیسم ایرانی میتواند به کمک دموکراسی لیبرال آید و زمینه انسانیترین برخوردها را سازمان دهد.
اظهار نظر ها
بهمن زاهدی : در رابطه با سنت، جای بحث بیشتر در این سخنرانی خالی است. از سنت به مدرنیته تحولی بوجود آمده. در سنت هویت انسان مشخص بوده ولی در ابتدای مدرنیته این هویت مشخص نبوده و مسئله مهم بین سنت و مدرنیته اخلاقیات است. در سنت اخلاقیات تعریف شده و بیشتر جنبه مذهبی دارد ولی در مدرنیته باید تعریف شود که مردم تکلیف خود را بدانند.
مختاری : به نظر من راهی جز تقدم مدرنیسم بر مدرنیته در کشورهای پس مانده وجود نداشته است. آیا شما فکر میکنید پیشرفت هماهنگ آنها در ابتدا امکان پذیر بوده است؟ دوم اینکه گفته شد دیگر احتیاجی به کتاب مقدس و ارسطو نشد در رابطه با ارسطو کمی توضیح دهید.
رحیمی : سنتگرایان بهانه میآورند که با مدرنیته، اخلاق نابود میشود و وحشت دارند که چگونه میشود ادامه حیات داد و با مدرنیته، اخلاق و هویت به زعم آنها نابود شده و خواهد شد حال آن که امروزه فردیت در بالاترین مقام جای دارد.
بهمن زاهدی : دو حربه در دست سنتگرایان هست، هویت و اخلاق. هویت بخاطر اینکه سنت گرایان هویتی را تعریف میکنند و کنترل میکنند. این را در چپهای ایرانی هم شاهد بودهایم که میخواستند هویت جدیدی به مردم ایران بدهند و مردم را کنترل کنند. در مورد اخلاقیات هم بهمین صورت. مسئله این است که چطور میتوان این دو حربه را خنثی کرد. از طریق تعمیق و گسترش فردگرایی و مسئولیت شهروندی ، اخلاقیات را به صورت قانون میتوان درآورد و یا آزادیهای فردی را میتوان قانون اساسی وارد کرد و بدین وسیله این حربه از بین خواهد رفت . مسئله اصلی سنتگرایان ، کنترل جامعه است.
جمع بندی:. مدرنیته همان طور که گفتند عبارت از تغییر گفتمان سنتی، تغییر دید سنتی، یعنی دید رایج و رسمی حاکم بر جوامع تا دوران رنسانس روشنگری و فاصله بین یونان و رم تا دوران رنسانس و روشنگری است. نگاه انسان به جهان و خودش و جایگاه فرد در جامعه عوض میشود و این میشود مدرنیته. مدرنیسم، مکتب است اصولا" مصرف هنری دارد و احتمالا" گاهی فلسفی ولی ربطی به آنچه مورد نظر سخنران بود که مدرنیزازیسیون است ندارد. ما در فارسی مدرنیته را تجدد گفتهایم که مدرنیت هم بکار میبرند که تفکر آدمها عوض میشود و خردگرا میشوند، بجای تکیه بر ایمان؛ و عرفیگرا میشوند و انسانگرا میشوند یعنی فرد در مرکز بحث اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد و این مدرنیته است و البته تجدد کاملا" این مفهوم را نمیرساند.
پست مدرنیسم هم جنبشی بود در برابر مدرنیسم در مکاتب هنری و ربطی به مدرنیزاسیون که تغییرات مادی جوامع بشری است ندارد ــ اگر چه تعمیم یافته و ضد مدرنیته شده است. بهتر است در آنچه که منظور آقای موبدی از مدرنیسم بود مدرنیزاسیون یا نوسازندگی را بکار ببریم. برای اینکه نوسازی را استفاده نکنیم، نوسازندگی را بکار بردهایم. کارهای دوره رضا شاه و محمد رضا شاه جنبه نوسازندگی داشت. جامعه و نهادها و روابطش و شکل فیزیکی شهرها و خانهها نوسازندگی شد ولی ذهنها رویهمرفته همان که بود ماند. در اروپا این هر دو در کنار هم و هر کدام متاثر از دیگری صورت گرفته است ولی در جوامع واپسمانده چون شتابی لازم بوده لاجرم تقدم را به نوسازندگی میدهیم و نه به مدرنیته که جریانی سختتر و طولانیتر است. در بیشتر دوره بعد از شهریور، یک پایمان در تجدد بوده و دیگری در سنت و در مواردی امتیاز به سود ارتجاع داده میشد چون در غیر این صورت مستلزم تصمیمات خطرناک بود. ولی در همان دوره هم تصمیمات جسورانهای گرفته شده که نتایج خوبی داشته است.
ماکیاولی چوب سخن گفتن صریح و بی تعارف خود را خورده است ولی ماکیاولیسم این نبوده که اخلاق را بکلی باید گذاشت کنار. او میگفت مدلی که برای اداره یک اجتماعی داریم مدل انجیل و عیسی مسیح نیست و در مملکت داری نمیشود این کارها را کرد. پس تعالیم عیسی و انجیل را کنار گذاشت و هدف سیاست را ساختن زندگی جامعه نه براساس انجیل، بلکه با شناخت طبیعت بشری و بر اساس امکانات و هنر ممکن دانست. مطمئن نیستم که عین گفتارش است ولی منظورش را میرساند.
در ایران تا آنجا که به ما مربوط میشود ناگزیر بودیم از نوسازندگی شروع کنیم ولی بعد درجا زدیم چون یک: جرئت رفتن به مدرنیته را نکردیم و دوم: غرور ملیمان اجازه نداد. ما خیلی به فرهنگ خودمان مینازیدیم و الان هم مینازیم و حاضر نبودیم تغییرات اساسی بدهیم. جامعه مذهبی بود و از نظر سیاسی هم صلاح نمیدانستند در نتیجه در همان مرحله نوسازندگی کم و بیش درجا زدیم به ویژه که نپرداختیم به اسباب مدرنیته و رفتن به مراتب بالاتر. اسباب مدرنیته را بیشتر با آموختن از دیگران و به ویژه ترجمه منابع اروپایی میشود حاصل کرد و در این زمینه خیلی تنبل بودهایم و هنوز هم کتابهای کلاسیک مربوط به تحول فکری و فلسفی خیلی ترجمه نشده است. انصافا" در دوره 8 ساله خاتمی بیش از هر دوره دیگری آثار اصلی ترجمه شد. چون نسلی که در زمان محمد رضا شاه رشد کرد و به بلوغ رسید و قبل از خاتمی زیر فشار قرار داشت در آن دوره تا حدی توانست عمل کند ولی دوباره این جریان متوقف شده است.
جامعه ایرانی از نظر زیر ساخت فرهنگی به درجهای رسیده است که به مدرنیته پا گذارد. میتوانیم بگوئیم بخش بالائی جریان روشنفکری ایران وارد مدرنیته شده است و یک پایش در مدرنیته است و اولین بار است که در ایران این اتفاق میافتد و بقیهاش مسئله زمان است.
کاظمزاده ایرانشهر نماینده گرایشی است در میان روشنفکران که مشکل جامعه را در دور افتادن از ارزشهای ایران باستان و نفوذ عربی در فارسی، و اسلام در اعتقادات مذهبی میدانست و شیفته افتخارات و بزرگی ایران باستان بود و این یک انحراف دیگر بر مدرنیته است. (همان آنچه خود داشت". مدرنیته عناصر بدرد بخور گذشته را میگیرد و بکار میبرد و کاری به افتخارات ندارد. بازگشت به هر گذشتهای صرفا به دلیل اینکه در زمان خوش خوب بوده غلط است. در طرف دیگر این بازگشت به گذشته ، اسلامیان بودند که قویتر بودند.
کاظمزاده ایرانشهر متوجه اصل مطلب نشد که گرفتاری ایران نبود ایران هخامنشی نیست که دورانش به پایان رسیده است و میخواست آنرا زنده کند.. کسروی خردگرایی بود که از زاویه تنگی به مسائل مینگریست مثلا" زبان را میخواست با دقت ریاضی از نو بسازد و از عربی بپیراید. این گرایشها، ما را از راه درستی که باید بپیمائیم دور خواهد کرد.
موضوع سخنرانی جلسه آینده : ادامه سنت و مدرنیته
سخنران : آقای موبدی
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|