در نشست روز 5 اگوست 2007 علاوه بر گزارش بحث های عمده در رسانه های فارسی به پاره ای موضوعات مهم پرداخته شد. نخستین موضوع، هدف و استراتژی حزب در مبارزه با جمهوری اسلامی بود که برگرد مقالات اخیر آقای داریوش همایون دور می زد. آقای همایون یادآوری کرد که حزب مشروطه ایران نخستین سازمان سیاسی بود که در 1994 استراتژی مبارزه را فرموله کرد و زیر عنوان استراتژی پیکار سیاسی مردمی انتشار داد که هنوز اعتبار دارد. منظور از این استراتژی همان است که این روز ها از آن به عنوان انقلاب جامعه مدنی و انقلاب مخملی نام برده می شود، نه جنگ، نه حمله خارجی، نه حرکت مسلحانه، چه ارتشی یا غیر آن. از آنجا که شیوه مبارزه تعیین کننده نظامی است که جانشین وضع موجود خواهد شد اگر ایرانیان می خواهند به يک نظام دمکراتیک برسند می باید خودشان گام به گام رژیم را به عقب برانند و با استفاده از مشکلاتش آن را به زانو درآورند. این استراتژی در دو سه دهه گذشته در بیش از سی کشور جهان نتیجه بخش بوده است.
بر پایه این استراتژی وظیفه ما عبارت است از همکاری با هر گروهی که برای دمکراسی و حقوق بشر تلاش می کند؛ کمک به مبارزان داخل؛ و رساندن صدا های درون و بیرون به یکدیگر و هر اقدامی که رژيم را ضعیف کند. در این راستا کوشیده ایم گفتمان یگانه ای را جا بیندازیم که بر دمکراسی و حقوق بشر و یکپارچگی ملت و سرزمین ایران استوار باشد و بتواند زمینه همکاری ها را فراهم سازد. هر جا هم که امکان داشته با نیروهای دیگر از در همکاری درآمده ایم. اما چندان به جائی نرسیده ایم. در اوایل اختلاف برسر شکل حکومت پادشاهی یا جمهوری بود که نمی گذاشت هیچ تفاهمی پیدا شود. این اختلاف هنوز هست ولی بیشتر بر اثر روشنگری های ما به حاشیه رانده شده است زیرا اصل نظام سیاسی است نه شکل حکومت.
بعد متوجه شدیم که رقابت برسر قدرت سیاسی است که نمی گذارد تفاهمی در اصل موضوع یعنی رهائی ایران از این رژیم پیدا شود. ما گفتیم قدرت در بیرون ایران قابل دسترسی نیست و بجای قدرت باید دنبال کار هائی باشیم که از ما ساخته است و در بیرون امکان دارد. ولی این هم نتوانست دیوار های میان نیرو های سیاسی را کوتاه کند. اکنون توجه خود را به اولویت و اهمیت مبارزه با رژیم و تقدم آن بر سرنگونی گذاشته ایم. شعار سرنگونی دادن و مقاله نوشتن در باره آن به جائی نمی رسد. افراد شعار می دهند و خیال می کنند دارند مبارزه می کنند و بعد هم چون رژیم سر پا مانده است مایوس می شوند. باید تاکید را روی مبارزه گذاشت حتا اگر رژیم به این سادگی ها سرنگون نشود. به ویژه در بیرون باید روی مبارزه موثر و هماهنگ تمرکز داد زیرا سرنگونی بدنبال چنان مبارزه ای می آید (در کنار عوامل بسیار دیگر) و در خود ایران می باید روی دهد یعنی در جائی که قدرت رژيم هست. درباره سرنگونی هم گفتیم که سرنگونی بهر بها و مثلا به بهای تکه تکه شدن ایران را نمی خواهیم و سرنگونی رژیم باید مقدمه برقراری یک نظام دمکراسی لیبرال در ایران باشد که تنها با مبارزه وسیع مدنی امکان پذیر خواهد بود.
ضرورت ایستادگی دربرابر گرایش های تجزیه طلبانه و تلاش هائی که از راست و چپ برای از بین بردن ملت ایران و تجزیه آن به ملیت یا ملت ها و اقوام دارای حقوق سیاسی می شود و همچنین موضع نیرو های سیاسی در این مسئله موارد دیگر بحث بود و تاکید شد که شکل گرفتن چنین گفتمانی به زیان دمکراسی و حقوق بشر در ایران خواهد بود. در پاسخ این پرسش که روی کار آمدن تندرو ها یا اصلاح طلبان کدامیک به سود مبارزه است گفته شد که هرکدام سود و زیان خود را داشته اند. اصلاح طلبان فضا را باز تر کردند ولی مردم را به امید های دروغین انداختند. تند روان فضا را می بندند ولی همه را متقاعد کرده اند که مشکل ایران رژیم اسلامی است در تمامیت آن. آقای پاشائی در پاسخ این پرسش که آمدن مبارزان از ایران به بیرون به صلاح مبارزه است یا نه توضیح داد که با توجه به تجربه چند ساله، بر رویهم بیرون آمدن مبارزان آنها را بی اثر تر کرده است اما البته جلو خروج افراد را از ایران نباید گرفت.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|