خبرها و سامانهها
مختاری:
* تصرف حوزه نفتی ایران توسط ارتش عراق از یک ماه پیش صورت گرفت و واکنشی از طرف ایران نشان داده نشده است.
* رئیس جمهوری خواستار شرایط قانونی برای سختتر شدن شرایط زندان برای مجرمین حرفهای و "اراذل و اوباش" شده است.
* به سپردههای پنج ساله سی و چهار در صد بهره داده میشود که قبلا" 20 در صد بوده است.
* هر چه در صدا و سیما تبلیغ میکنند توسط مردم تحریم میشود. سرکوبی مردم در نماز جمعه بسیار شدید بود.
* واکنش به صحبتهای رفسنجانی از طرف مصباح و خامنهای : مشروعیت خدادادی است و مردم فقط قبول کردن آنرا توسط انتخابات انجام میدهند.
موبدی:
گویا – واکنش به سخنان رفسنجانی – از لیلا طیری- عناوین زیر در مقاله آورده شده است: رفسنجانی سعی کرد بین حکومت و مردم حلقه واسطه باشد. اعظم طالقانی از سخنان رفسنجانی استقبال کرد و از مراجع و علما خواست از این سخنان حمایت کنند. رئیس مجلس خبرگان متهم به حمایت از اغتشاشگران شد و مورد انتقاد قرار گرفت که از رهبری تشکر نکرده است. روزنامه کیهان با انتقاد از هاشمی تمامی انتقادات هاشمی را صرفا" به منظور برون رفت خود هاشمی از بن بست سیاسی دانست.
مبارزات اخیر مردم ایران (2)
اشکان: در دنور غیر از پرچمها که دعواها بر سر آن شدید اساساً، شعارهای تند که ما آریایی هستیم و عرب نیستیم دیده شده است. گروههایی بنام گروههای صلح که وابسته به نیاکو مخالف تحریم هستند در تظاهرات شرکت کردهاند. به نظرم در تظاهراتی که برای حقوق بشر است اگر هم چند نفری پرچم جمهوریاسلامی آوردند باید آزاد باشند ولی نگاهها بیشتر به قوانین حقوقبشر و سکولاریسم است.
پاشایی: در یک ماه گذشته شاخههای حزب در خارج کشور تلاشهای زیادی در رابطه با پشتیبانی از مبارزات داخل کشور انجام دادهاند و بهتر است این کار با هماهنگی بیشتری صورت گیرد و مقداری نبض این کار را خودمان در دست بگیریم چون نشان داده شده است بدون هماهنگی ما در بعضی شهرها حرکات دستخوش تندرویها میشود و درگیریها گسترش مییابد. چند موضوع در برابر ماست که میتوانیم به آن بپردازیم. یکی تظاهرات در برابر سفارت روسیه است در سراسر دنیا که پیامش از ایران آمد. دیگری چهلم کشته شدگان و ندا است. سومی اعتراض در برابر سفارت جمهوری خلق چین است. یک روز هم تعیین کنیم برای دفاتر نوکیا و بعدا" زیمنس.
عالم زاده: پرسشی از یکی از دوستان از ایران رسیده است: با توجه به اوضاع تازه و نیاز مردم داخل کشور، چگونه میتوان در گسترش گفتمان مطالبه محور موثر بود و به آن یاری رساند؟
بهمن زاهدی: در آمریکا مسئله پرچم حل شده است. ایرانیها با همدیگر تماس زیاد دارند و همدیگر را درک میکنند. در اروپا این رابطه وجود ندارد و هر کسی میخواهد از جائی که ایستاده است دفاع کند و مقداری هم دلیل اختلافات از روی ناآگاهی است.
موبدی: یکی از عواملی که در دنور اختلاف بر مسئله پرچم را کاهش میدهد رقابتی است که بین چپ و بعضی طرفداران سبزها هست. برخوردهای منطقی گروههایی هم هست که به سبزها کمک و در عین حال از تندروی آنها جلوگیری میکنند. الگویی که پیشنهاد شده و تقریبا" با موفقیت اجرا شده این بوده که پرچم غیر از پرچم جمهوریاسلامی آزاد باشد و متقابلا" از آوردن پرچمهای بزرگ که جلوی چشم مردم را میگیرد و یا شعار دادن در بین سخنرانیها جلوگیری شود. در مورد شعار مرگ بر جمهوریاسلامی، هم اختلاف وجود دارد. دادن این شعار برای خارجیها تاثیر خوبی ندارد و ما هم درست نیست آنرا دنبال کنیم بجای آن میتوانند از کلمه سرنگونی استفاده کنند. یک طرف میگوید مرگ بر جمهوریاسلامی و طرف دیگر شعار صلح میدهد و تنش بالا میگیرد و فکر نمیکنم بزودی توافقی در این زمینه صورت گیرد.
رحیمی: آقای همایون قبلا" گفته بودند موضوع انتخابات ابزاری است که توسط خود حکومت دست مردم داده شده است و باعث شکاف خواهد شد ولی به این شکل من هیچ وقت فکر نمیکردم. اتفاقات مهمی افتاده است. خانم عبادی در مطالب جدید خود همان انتظاری را برآورده میکنند که زمانی که جایزه گرفتند از ایشان انتظار میرفت. شعارهای مردم خود رهبری نظام و ولایتفقیه را زیر سئوال میبرد و نماز جمعه نمونهای از آنهاست و این اتفاقات همه در جهت هدفهای ماست. حال عکسالعمل خود ما چه باید باشد؟ در رابطه با پرچم و شعارها میبینیم که این گونه نیست که فقط چند نفر دانشجو آمده باشند و شعارها را داده باشند. در پشت این دانشجویان نیروهای دیگری هستند که دارای تجربه سی ساله هستند. بعضی از این نیروها سعی کردند بطور غیرمستقیم هژمونی خودشان را اعمال کنند روی این اصل جاهائی که خودشان را در خطر میدیدند مثل خمینی که گفته بود آن علامت منحوس را بردارند سعی میکنند این پرچم نباشد ولی این فقط سلطنتطلبان و مشروطهخواهان نبودند مردم عادی هم پرچم شیر و خورشید آورده بودند. درست است که ما باید از مردم پشتیبانی کنیم ولی در عین حال نباید تسلیم نیروهایی شویم که میخواهند هژمونی خود را اعمال کنند. بلکه باید به شیوههای درستی هم از طیف سلطنتطلب هم از کمونیست کارگری و مجاهدین فاصله بگیریم و ضمنا فقط شرکت کننده نباشیم. شعارهای ما در رابطه با ایران داده شود ولی فراموش نکنیم این اپوزیسیون با تمام خرابکاریهایی که کرده سی سال است دارد مبارزه میکند. تظاهرات کوچک و بزرگ ترتیب دادهاند و زحمت کشیدهاند و هر چه توانستهاند کردهاند و نمیشود امروز چند نفر بیایند یا بخواهند به ایران برگردند و به ما نیروهای خارج بگویند شما اینجا تشریف نیاورید و یا وجود نداشته باشید. این خود نفی دموکراسی است. اتفاقا" باید اجازه داد همه آنها هم شرکت کنند ولی بایستی راه اصلی را نشان داد. جاهایی باید کوتاه آمد و جاهایی باید محک متر برخورد کرد.
سلطنتطلب ها امروز از یک موضوع بسیار ترسیدهاند که جمهوریت در برابر اسلامیت است. این تعبیر که در جمهوریت واقعی ممکن است مردم کشش بیشتری داشته باشند و شانس پادشاهی کم شود آنها را ترسانده است. حزب کمونیست کارگری هم به همین شکل دچار وحشت شده که شعار طبقه کارگر بجایی نرسد. باید در مورد پرچم و تاریخ آن آگاهی رسانی شود.
مختاری: فقط در رابطه با پرچم نیست که ما مشکل پیدا میکنیم. در جا انداختن اینکه در ایران حرکتی شروع شده و ما باید از آن پشتیبانی کنیم برای عدهای از دوستان هموند مشکل پیدا میشود و نمیتوانند توجیه کنند که چرا کنار موج سبزیها ایستادهاند. تظاهرات در بلژیک نوبت اول خود جوش بود و همه آمده بودند و پرچمهای مختلف آورده شده بود و مشکلی نبود. در نوبت بعدی دوباره همان از آدمها با نوار سبز آمده بودند و معترض پرچم شدند ولی ما ایستادیم. آنها در طرف دیگر تریبون ایستادند و باز هم تظاهرات ادامه پیدا کرد. دفعه سوم وقتی به جمع پیوستیم فقط یک نفر به پرجم اعتراض می کرد. او از جمع ما بیرون رفت.
بعدا" جلوی سفارت بود که متاسفانه در شعارها مرگ بر خاتمی را اضافه کردند که برگزار کننده یک عدهای از دوستان سلطنتطلب بودند. چپیها تقریبا" هیچکدام به تظاهرات اضافه نشدند اما یک عده از دانشجویان آمده بودند. تنها اشکالی که پیش آمد این بود که به مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خاتمی را هم اضافه کردند و این دوستان گفتند این مرگ بر خاتمی را نگوئید اما گوش ندادند و از جمع بیرون رفتند و یکی از دوستان که تیشرت حزب پوشیده بود در پشت تریبون مرگ بر خاتمی گفت. بنظر من برای بعضی از دوستان خودمان هم موضوع جا نیفتاده است و باید بیشتر کار کنیم.
بهمن زاهدی: در رابطه با پرچم مسئله منطقهای است و هر منطقهای نظر جداگانهای دارد. طبق اساسنامه ، شورای شاخه یا هسته میتواند تصمیم بگیرند که چگونه برخورد کنند. ما هم با تصمیم گیریهای خودمان بر حسب نیاز حرکاتی انجام میدهیم. برای من پرچم تقدس ندارد و آرمانی هم نیست بلکه یک تاریخچه کوچکی از کشورم است. یک هویت ملی در آن پنهان است و آن هویت ملی برایم مهم است وگرنه چیزهای دیگرش فرعی است.
عسگری: یکی از تجربیات این است که بیشتر کسانی که برای تظاهرات میآیند بسیاریشان جوانها هستند، جوانهائی که بیشتر در بیرون به دنیا آمدهاند و از پرچم اطلاعی ندارند . راه عملی این است که دو سه نفر در هر تظاهرات زحمت بکشند و برگههای زیادی چاپ کنند و در همه تظاهرات پخش کنند. در دراز مدت ما اطلاعات لازم را به جوانها دادهایم و نتیجه خوبی حاصل خواهد شد.
پاشایی: نظر دوستان در مورد پرچم و رنگ سبز درست است. اکثرا" وقتی با خوشرویی در مورد مسائل توضیح داده شود نتیجه بخش است. تعداد اندکی در هر شهری هستند که به این مسایل دامن میزنند. همانطور که آقای رحیمی گفتند بعضی طرفداران پادشاهی از تقویت جمهوری در ایران وحشت دارند. طرف دیگر هم از تقویت پادشاهی وحشت دارند. تلاش رفقای سبز و بعضی رفقای چپ گذشته که اینک فعال شدهاند اینست که دعوا را داخل رژیم نگهدارند و به دنیا بفهمانند که ما دنبال تغییر رژیم نیستیم و دنبال حل اختلافات این انتخابات هستیم. به عقیده من این گونه تلاشها اهمیت چندانی ندارد و اگر در تهران مردم از روی این موج بگذرند و این مبارزه را پیش برند و به مراحل بعد از این مبارزه برسند آن موقع حرف آخر را مردم در تهران خواهند زد. مهم مبارزه در تهران است و ما باید بیشتر توجهمان را به تهران و برقراری ارتباط و دسترسی بیشتر قرار دهیم.
اشکان: هدفی که در خارج کشور میخواستیم بدست آید آمدن مردم به صحنه و پخش خبر ها از رسانهها بود و اینکه بگوئیم ما از حرکت دموکراتیک مردم ایران پشتیبانی میکنیم. این کار انجام گرفت. در رابطه با پرچم کمبود آگاهی درست است. الان در دنور تظاهرات دو تکه شده است یک عده دارند عقدههای سی سال گذشته را خالی میکنند و دیگری طیفی از مردم تحصیل کرده و جوان که آدمهای لیبرالی هستند.
جمع بندی: در پاسخ به پرسش آن دوستمان، علاوه بر گفتمان مطالبه محور چند هفته بعد بیانیه مفصلتری انتشار پیدا کرد که گویا انجمنهای بسیاری بر گرد این بیانیه تازه تشکیل شده است. بسیاری از این انجمنها انگاری یا اینترنتی هستند. این بیانیه عنوانش شهروند آزاد است و بیانیه گفتمان مطالبه محور را پیشتر برده با تفصیل بیشتر و دقیقا" در یک برنامه دموکراسیلیبرال یا لیبرالدموکرات میگنجد و اگر دوستان به نظرشان رسید جامعتر است بروند روی تشکیل همین انجمنهای شهروند آزاد. عنوان شهروند آزاد به مراتب از عنوان مطالبه محور بهتر است و الان هم این بیشتر بحث میشود تا گفتمان مطالبه محور. آن دری بود گشاده شده و اینها از آن در وارد شدند و پیشتر هم رفتهاند. ما سهمی در آن بیانیه نداریم. تبلیغ کار خودمان نیست . هر کس کرده است کار خوبی کرده است ولی گفتمان، بحث و استدلالها همه همان است که این پانزده سال حزب مشروطه ایران دنبالش بوده است و تبلیغ کرده است. بد نیست دوستان در ایران تشکیل این انجمنها را تشویق کنند. هر کس با دوستان خودش، هیچ خطری هم ندارد و این بحثها را بین خودشان بکنند. هر جا هم مشکلی پیش آمد بفرستند به دبیرخانه حزب، توضیح برایشان فرستاده خواهد شد که این گفتمان پیش برود. عرصه این انجمنها نامحدود است، دهها هزار میشود تشکیل داد و مسئلهای نیست که ما در آنها باشیم یا نباشیم.
راجع به دو مطلب بحث شد که خیلی اهمیت دارد و میشود یک خط مشیی را گرفت. یک موضوع پرچم است. بار گذشته آقای رحیمی گفتند ما روی پرچم شیر و خورشید باید بایستیم و این دیگران هستند که باید این پرچم را بگیرند و از آن خود کنند. این یک نکته اساسی است. برای اینکه ایران به هر حال یک پرچم لازم دارد و پرچم جمهوریاسلامی از سوی مردم رد شده است. تصور نمیرود در تظاهرات دانشگاه در همین نماز جمعه کسی پرچم زشت جمهوریاسلامی را بلند کرده باشد و تمام شده است. هیچ پرچم دیگری هم قابل مقایسه با پرچم شیر و خورشید نیست. سبز هم رنگ پرچم نیست، رنگ این جنبش است. خیلی هم خوب است و به دوستان حزبی توصیه میشود از سبز احتراز نکنند و این سبز را بپذیرند و این کمک خواهد کرد که دیگران هم پرچم شیر و خورشید را بپذیرند. هر جنبشی رنگی دارد این انقلابات مخملی یکی از ویژگیهایش این است که رنگی را بگیرند که بتوانند مردم را بسیج کنند چون حزب که در یک نظام استبدادی نمیشود درست کرد ولی یک رنگ مشخص اینها را به طرف هم میکشد. رنگی است که دوست را از عامل جمهوریاسلامی جدا میکند. باید رنگ سبز را بپذیریم و هیچ مانعی ندارد. ما را نه به موسوی میچسباند و نه به سید و سادات.
ولی نکته آقای رحیمی ما را به این فکر میاندازد که چپ ایران در دشمنیاش با پرچم شیر و خورشید که تنها پرچمی است که وجود دارد و سابقهاش به هزار سال میرسد و تمام این هزار سال شیر و خورشید و شمشیر به صورتهای گوناگون، پرچم ایران بوده در دوره قاجار مشروطه خواهان به عنوان پرچم رسمی ایران پذیرفتند. اندازهها و شکل قرار گرفتن و ابعاد آنرا تعیین کردند و بیست چند سال هم پیش از رضا شاه اینکار شد و ربطی به پادشاهان پهلوی نداشت. این پرچم نه تنها پرچم پادشاهان پهلوی است، پرچم مصدق هم هست. مصدق جز این پرچم چیزی را نمیشناخت. پرچم ستارخان هم هست، پرچم حیدعمواغلی هم هست، پرچم مدرس آخوند هم بوده. همه اینها زیر پرچم سه رنگ شیر و خورشید کار کردهاند. چسباندنش به پهلوی و بعنوان پهلوی با آن دشمنی کردن چپ ایران را منزوی میکند. چپ ایران دارد با دشمنی با پرچم شیر و خورشید یک مبارزه بزرگتر را میبازد. به این معنی که مبارزه با پرچم را حتما" خواهد باخت، تردید نیست که این پرچم در دل مردم دوباره جایش را باز خواهد کرد. مثل روز روشن است و بطور خود بخود این پیش میآید و حتی م در ایران در تظاهرات تک و توک پرچم شیر و خورشید علم کردهاند آنوقت پیام دیگر چپ که برایش بسیار مهمتر است آنهم همراه این باخته خواهد شد. به صلاح خود نیروی چپ است که این پرچم را بگیرند از آن خود کنند که کار خودشان جلو میافتد و ما هیچ مانعی در این نمیبینیم. بگذار کارشان جلو بیفتد و این مسئله پرچم بین ایرانیها تمام بشود. ما آنقدر بر سر مسایل مختلف اختلاف داریم که این اختلاف زیادی است. این است که ما دست از پرچم نباید برداریم. البته در یک جاهایی اگر هیچ کار دیگری نشود کرد هیچ کس پرچم نیاورد ولی این راه درستی نیست. راه حل درست این است که هر پرچمی بیاورند جز جمهوریاسلامی و آن وقت خواهند دید که مردم معمولی چقدر به این پرچم شیر و خورشید علاقهمندند. بیهوده نیست که مجاهدین که دشمن ایران و ایرانیاند و تروریست و نوکر صدام حسین و با سابقه حمله به خاک میهن که از سربازان آمریکایی خواهش کردند که اجازه بدهید ما برویم برای شما بجنگیم با این حال پرچم شیر و خورشید را در دست گرفتهاند. این نشان میدهد که پرچم جاذبهای دارد و البته پرچم بسیار زیبایی هم هست.
نکته اساسی دیگری که در بحثها پیش آمد وحشتی است که گروههای مختلفی از پیروزی در این مبارزه دارند. حقیقتا" این شگفتآور است که سی سال تلاش کردهایم که مردم ایران بپاخیزند و بساط جمهوریاسلامی را بهر ترتیب که میتوانند برچینند، البته ما هم از اول فکر نمیکردیم که راههای گام به گام شانسی داشته باشد یا به این درجه فکر نمیکردیم ولی الان متوجه شدیم که تنها راهش گام به گام است. در این سی سال اینقدر ناپختگی و انحراف از گروههای سیاسی دیدیم که ترسیدیم اگر جمهوری اسلامییک باره بیفتد یک چیز بدتری بجایش بیاید. در نتیجه این راه حل گام به گام تنها راهی است که میتواند پیش رود و ما هم باید کمک کنیم. سی سال این صحب تها شده است این آرزوها را همه گروهها داشتهاند که روزی برسد مردم بریزند به خیابان. حالا که مردم ریختهاند در خیابان، سلطنتطلب میترسد که این جریان پیروز شود و جمهوریت نظام به اسلامیتش غلبه کند و موضوع پادشاهی فراموش شود. چپ میترسد که این جریان موفق شود و دیگر صحبت پرولتاریا و انقلاب خونین و ارزش افزوده و این حرفها کنار گذاشته شود. اسلامیها که تکلیفشان معلوم است میترسند که اسلامیت در ایران تحت الشعاع قرار گیرد. این تشتتی که ما در جبهه مخالف ج.ا میبینیم بسیار اسباب تاسف است ولی ما باید نگاه کنیم با چه منظرهای روبرو هستیم. پیشبینی مشکل است ولی اگر اتفاقاتی مثل کودتای سپاه پاسداران پیش نیاید مردم با کمک آخوندها و با کمک عناصری از خود رژیم (در راسشان رفسنجانی ولی او تنها نیست خیلیها پشتش هستند) امتیازاتی از رهبر و از احمدینژاد بگیرند به این معنا که احمدی نژاد یا کنار گذاشته شود یا مثلا" زیر چنان فشاری قرار گیرد که همه تصمیمات مهم در حکومت برود به مجمع تشخیص مصلحت و آنجا تصمیم گرفته شود. بنظر من این راه حل آبرومندانهای خواهد بود برای رژیم و ممکن است قبول بکند که احمدی نژاد را برندارند – که شکست قطعی خواهد بود - با مخالفان احمدینژاد در خود رژیم این تفاهم را بکنند و سعی کنند این راه حل را به مردم بفروشند و بقبولانند که مردم ما نظر شما را در تصمیمگیریها رعایت خواهیم کرد. این هم ممکن است.
راه حل دیگر اینست که احمدینژاد را با یک رای عدم اعتماد مجلس ساقط کنند و بعد یک راه حل دیگری برای انتخابات پیدا کنند که از درون خود رژیم انجام گیرد و پیروزی مستقیم مردم نباشد ولی هر چه بشود اگر پاسداران دیوانگی نکنند و دست به کودتا نزنند که پایان رژیم است و مسلما" آخوندها هم جلویش خواهند ایستاد. عوض شدن رژیم و کم رنگ شدن اسلامیت در این رژیم به معنی پیروزی پادشاهی نخواهد بود و به معنی پیروزیِ عناصری در خود این رژیم خواهد بود و مردم تن در خواهند داد و سعی خواهند کرد امتیازاتی بدست آورند و استفاده کنند برای موفقیتهای آینده و در این تغییرات پادشاهی به ایران برنخواهد گشت .
آنچه که ما باید انتظارش را داشته باشیم و برایش مبارزه کنیم اینست که در ایران شرایطی پیدا بشود که همه بتوانند سخنشان را بگویند، درها باز شود و ما هم بتوانیم برویم به ایران، طرفداران پادشاهی هم بتوانند بروند به ایران و بتوانند حرفشان را بزنند و از موضعشان دفاع کنند. این فعلا" حداکثری است که ما میتوانیم از این تحولات نه در آینده نزدیک در آینده کمی دورتر انتظار داشته باشیم. در نتیجه کسانی که از پیروزی جنبش مردم میترسند که مبادا پادشاهی صدمه بخورد در نظر داشته باشند اگر این جنبش شکست بخورد اصلا" شانسی برای پادشاهی پیش نخواهد آمد برای اینکه نیروهایی که سراسر با پادشاهی که سهل است مخالف بازنشدن فضا در ایران هستند آنها روی کار خواهند آمد حالا زور مردم به آنها برسد و آیا چیزی از کشور بماند بحث دیگری است ولی هیچ راه دیگری هم این دوستان فکر نکنند که برایشان هست نه. ما باید موضوع برگرداندن پادشاهی را در دو یا حتی سه مرحله نگاه کنیم در مرحله اول در کار نیست ما باید همراه مردم پیش برویم تا فرصتی برای اینکه در ایران بتوانیم حرفمان را بزنیم. تازه آنوقت مبارزه برای پادشاهی شروع خواهد شد بهمین دلیل است که تکیه حزب ما از اول روی پادشاهی نبوده است روی پادشاهی مشروطه بوده است در قالب یک نظام دموکراسیلیبرال و بارها گفتهایم که در یک نظام دموکراسیلیبرال شکل حکومت درجه دوم و سوم است.
با تکیهای که بر این فلسفه سیاسی کردهایم حزبی خواهیم بود که هر چه بشود موضوع بحث آن دموکراسیلیبرال و محکم کردن اساس آن خواهد بود چه با پادشاهی لیبرال چه با جمهوری. ما دموکراسی لیبرال را وارد گفتمان سیاسی ایران کردهایم و این شده است گفتمان مسلط در ایران. یعنی در عرض دو سه سال همه گفتمانهای دیگر رفت کنار. مصدق پرستی الان مطرح نیست. شاهالهی در ایران مطرح نیست. گفتمان مذهبی، اصلاح مذهبی همه تمام شد و گفتمان چپ که سر بلند کرده بود در دانشگاه، بین مارکسیستها و چپ افراطی، الان همه خاموش شدهاند. این گفتمان برد. با توجه به این مسئله باید وحشتی نداشت که با برقراری نظام دموکراسی لیبرال پادشاهی از میان خواهد رفت. ابدا" اینطور نیست. پادشاهیای که این سلطنتطلبان میخواهند از میان خواهد رفت که آن از میان رفته و برگشت پذیر هم نیست ولی پادشاهی در صورت نوینش خیلی هم در ایران شانس دارد و خیلی هم نظام متناسبی است منتها زمان دارد. الان احساس نکنیم که موسوی دارد میبرد پس کار ما خراب است ابدا . موسوی هم ببرد کار ما خراب نخواهد شد چون موسوی نیست که راه را تعیین میکند، مردم هستند که موسوی را به راهی انداختهاند که جز اینکه آن راه را برود چارهای ندارد
بحث نشست آینده : بررسی مبارزات مردم ایران (3) بحث آزاد
درباره دفتر پژوهش
دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
19 ژوئیه 2009نشست 63
گزارش نشست های دفتر پژوهش، بیانیه های حزبی نیست که در صلاحیت شورای مرکزی قرار دارد؛ ولی دفتر پژوهش از سوی شورای مرکزی تشکیل و تقویت شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|