حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

جهان هویتها و وفاداریهای چندگانه

 

اجتماع بزرگ ایرانیان بیرون در زمانی كه دارد به یك نسل می كشد از سه مرحله گذشته است . نخست ”تبعید بود . به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ، ایرانیان از هر گرایش و لایه اجتماعی ، صد صد و هزار ”هزار بهر ترتیب و عموما همراه با دشواری و مخاطره به بیرون زدند و از كشورهای میزبان پناه خواستند . ”جز اقلیت كوچكی كه از همان آغاز تصمیم خود را گرفته بودند بیشترشان دوران تبعید خود را كوتاه می ”شمردند . رژیمی كه آنها را بیرون رانده بود ناهنگام ( آناكرونیستیك ) تر و نفرت آورتر از آن بود كه در ”كشوری مانند ایران بپاید .آنها مدتها در فضای ایران زیستندكه با خود نگهداشته بودند . اما رژیم با همه ”ناهنگامی و نفرت انگیزی ، به یاری عواملی ، مهمتر از همه سركوبگری بی پروا و هزینه كردن تقریبا ”همه اعتبار مذهب، پایدار ماند و تبعیدیان را خواه ناخواه وادار به جا افتادن در سرزمینهای تازه كرد .”

” از این مرحله بود كه مهاجرت جای تبعید را گرفت . هر كه ایران را جای زندگی نیافت دل به مهاجرت ”سپرد و سودای بازگشت را تا آنجا كه به ملاحظات عملی مربوط می شود از سر بیرون برد . تبعیدی با نیمه ”أی از هستی اش در بیرون می زید ونیمه دیگرش در ایران و درگیر ایران است . مهاجر در گوشه أی از ”زندگی اش جائی به ایران می دهد و خود را به سیلاب زندگی پرخروشی كه پیرامونش جریان دارد می ”سپارد . خوراك و معاشران و موسیقی اش را بیشتر از زمینه ایرانی اش می گیرد ولی دیگر كار چندان به ”بیرون از پیرامون واقعی خود ندارد . ”

” جا افتادن درجات گوناگون دارد و در نهایت به همسانی حقوقی می انجامد . ایرانیان ، بویژه در ”سرزمینهای آزادمنش تر ، عموما آماده بوده اند برای آسان كردن گذران زندگی ، تا پذیرفتن تابعیت ”كشورهای پناه داده بروند . جوانان بویژه می خواهند در بازار كار با شرایط هر چه برابرتر رقابت كنند . ”امروز ایرانیان بیشماری را می توان یافت كه امریكائی ، كانادائی ، استرالیائی شده اند و در اروپا نیز به ”شمار روز افزون صفت فرانسوی و انگلیسی و آلمانی ”‎…‎” بر آنان افزوده می شود . این ایرانیان پدیده تازه ”أی در جامعه ما هستند . در گذشته كمتر از آن بودند كه توجهی برانگیزند . همسانی از نظر حقوقی با خود ”مسئله وفاداری را می آورد . ایرانی با پذیرفتن تابعیت كشور دیگر تعهداتی بیرون از ایرانی بودنش می ”پذیرد .”

” برای مردمی درگیر پیكار و دست كم بیزار از نظام حكومتی خود ، عموما در شرایط نا مناسب ، و بناچار ”زودرنج و خرده بین ، هر تفاوت ، حتا نوانس یا تابشی ، مایه گفتگو و كشمكش است .در نخستین سالها ”كشاكش تبعیدی و مهاجر بود . تبعیدی ، مهاجر را سرزنش می كرد كه بیدرد است و مهاجر شانه بالا می ”انداخت كه خیالبافی اندازه أی دارد . اكنون كه ایرانیان به تابعیت بیگانه در می آیند و گاه رفتارشان عیر ”ایرانی ، كه لزوما ضد ایرانی نیست ، می شود سرزنشها تلخ تر است . ایرانیان امریكائی در این میان ”آماجهائی برجسته ترند . آنها در عین ایرانی بودن عملا امریكا ئی نیز هستند . به عضویت احزاب امریكا در ”می آیند و پرچم امریكا را به علامت همبستگی ملی دربرابر تروریسم بر می افرازند . اما دركنار پرچم ”امریكا پرچم شیرو خورشید نیز هست و بیشتر ایرانیان عضو حزب جمهوریخواه امریكا از هواداران ”پادشاهی پهلوی اند . ”
” ”
” امریكا برای خارجی ، فضائی است كه مانندش را نمی توان یافت و ایرانی در امریكا رفتاری می بیند كه ”در اروپا تصورش را نمی توان كرد . امریكائیان دوست دارند امریكا را كشوری بنامند كه نه بر خون و/ یا ”خاك ، كه بر "ایده" پایه گذاشته شده است : بر ایده حقوق جدانشدنی فرد آزاد انسانی . از اینجاست كه بیگانه ”در امریكا ( یا كانادا) معنی ندارد . بیشتر امریكائیان خود نوامریكائی اند . ایرانی در امریكا ناگزیر ”دلبستگی بسیار بیشتری می یابد تا در اروپا كه حتا پذیرفتن تابعیت نیز او را از بیگانه بودن در نخواهد آورد ”ـ اگر اصلا او را به تابعیت بپذیرند .”

” درجه بالای همسان شدن ایرانیان در امریكا بهانه أی برای امریكا ستیزان حرفه أی شده است كه حمله به ”آنان را تا اتهام بیگانه پرستی برسانند . در كانادا نیز ایرانیان بهمان اندازه همسان شده اند ولی كانادا چنان ”حساسیتهائی را برنمی انگیزد . ایرانیان در امریكا یا كانادا البته پروائی از این تصفیه حسابها ندارند . سبب ”مهمترش آن است كه مردم ما نیز دارند به مسئله هویت با دید مدرن تری می نگرند . ”

‎* * *‎

” هویت در اینجا ، به معنی رنگ پوست یا داغی بر چهره یا سرنوشت تغییر ناپذیر نیست . این برداشتها از ”هویت به عصر پیش از مدرن بر می گردد ، به دنیای تنگ فرد بی حقوق و بی فردیت . منظور از هویت ”همان است كه در ورقه شناسائی تجسم می یابد ؛ تصوری است كه انسان به عنوان عضو یك اجتماع بزرگ ”از خود دارد و دیگران از او دارند . هرچه اجتماع بزرگتر و پیچیده تر می شود هویت نیز تحول می یابد . ”زمانی هویت به خانواده گسترده یا تبار یا قبیله و آنهم پوشیده در "آئین" ( مذهب و فولكلور گرداگردش ) ”محدود می بود . در افغانستان هنوز برای بسیاری مردم چنین است . سپس دولت ، و صورت مدرن ترش ”دولت-ملت ، به هویت معنائی گسترده تر داد . ”
” ”
” امروز در عصر جهانگرائی، بار دیگر با تحولی در معنای هویت ، با فراتر رفتن مرزها و پیچیده تر شدن ”مفهوم آن سروكار داریم . هویت تا عصر مدرن ( دنیای سده هفدهم و پس از عهدنامه وستفالی وجنگ ”مذهبی ) با فرهنگ و رنگ غلیظ مذهبی آن یكی شناخته می شد . هنوز هم واپسماندگان جهان سومی در ”همین پندارند . فرهنگ را با مذهب و هردو را با هویت می آمیزند و به نام حفظ هویتی كه بدین سان تقدیس ”شده است در برابر تجدد ( مدرنیته ) و پیشرفت ایستادگی می كنند . ”

” پدیده تابعیت چندگانه تنها یكی از جلوه های این پیچیدگی است . چند فرهنگی ، جلوه ژرفتری از آن است . ”انسان مدرن در جهانهای فرهنگی گوناگون می زید : فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی ، در واقع فرهنگ ”غربی. اما دوام فرهنگ ملی در او به توانائی سازگاری آن فرهنگ بستگی دارد ؛ اگر فرهنگ ملی ناهنگام ”شود و نتواند با زمان پیش بیاید به عنوان موضوع بررسی و مصالح ساختن و باز ساختن ، در موزه ها و ”كتابخانه ها و بایگانی های او ـ كه اتفاقا بسیار بهتر هم نگهداری می شوند ـ محفوظ می ماند اما عملا از ”زندگی اش بیرون می رود . ملت ، چه در مفهوم خون و خاك و چه به معنای قرارداد اجتماعی افراد دارای ”حقوق جدانشدنی ، شهروندان دولت-ملت ، جای بالای خود را برای او دارد ولی زندگی سیاسی اش ”دربرگیرنده است نه بیرون گذارنده ”‎ exclusive ‎”. ”

” فرایافت قرارداد اجتماعی میان افراد دارای حقوق جدانشدنی ، آثار عملی پردامنه أی دارد و اگرچه به سده ”هفدهم و بویژه هلند برمی گردد كه نخستین جامعه شهروندی در جهان است ، با استقلال امریكا سیر ”جهانگیر خود را آغازكرد. جامعه هلندی با همه اختلاف مذهبی ، ریشه در خاك و خون داشت . در امریكا ”بود كه نخستین بار انسان آزاد ، گذشته از بستگی های سرزمینی و قومی ، با حقوق برابر با انسانهای دیگر ”وارد یك قرارداد اجتماعی شد كه اصول آن در اعلامیه استقلال آمده است ـ با آن آغاز تكان دهنده و ”دورانساز : " ما مردم ”‎….‎”" این قرارداد اجتماعی كه مردمسالاری از آن برخاست از پایه با آنچه روسو می ”گفت و پایه فلسفی توتالیتاریسم شد تفاوت دارد .”

” روسو فرایافت حق را به عنوان مالكیت از حقوق رم گرفت و به نتیجه توتالیتر آن رسید . در حقوق رم ”فرد انسانی بر پایه آموزه ( دكترین ) رواقی ، دارای حقوق فطری یا طبیعی شناخته می شد كه بسیار بیش از ”حقوق الهی است كه مذاهب ابراهیمی به انسان می دهند . تدوین حقوقی فرایافت حقوق طبیعی ، پیشرفت ”سیاسی شگرفی بشمار می رفت. ولی حقوقدانان رمی این حقوق را مانند هر دارائی دیگری واگذار كردنی ”می شمردند .انسان آزاد است و می تواند خود را به بردگی بفروشد یا به خداوندگاری قیصر گردن گذارد. ”روسو این فرایافت را گرفت و با اختراع "اراده عمومی" یعنی واگذاری آزادانه حقوق فردی به هیئت ”اجتماعی در یك "قرارداد اجتماعی" تصوری ، راه را برای از ماركس تا لنین و هیتلر و مائو گشود . هیئت ”اجتماعی فرضی روسو ، مانند هر ماهیت انتزاعی دیگری ، به آسانی ابزار دیكتاتوری توتالیتر گردید . ”

” پدران انقلاب امریكا لاك را بجای روسو گذاشتند و جدا نشدنی بودن حقوق فطری یا طبیعی فرد انسانی را ”در مركز طرح تازه خود قراردادند . از آن پس با همه فرازندگی موج ناسیونالیسم ، قرارداد اجتماعی در ”صورت دمكراتیك خود به معنی سود مشترك شهروندان و رضایت حكومت شوندگان ، مبنای پذیرفتنی تری ”برای تشكیل یك جامعه شهروندی ( افراد دارای حقوق جدانشدنی ) شده است . شور ملی و پیوند آب و خاک ”و بستگی خونی ، رشته های نیرومندی هستند که افراد یک ملت را بهم می پیوندند ولی احساس مشارکت در ”یک جامعه همسود ، هر روز آنها را به انجام وظایف شهروندی تشویق می کند و نیاز به زور را در اداره ”جامعه به کمترین می رساند .”

” ایرانی در دمكراسیهای باختری می تواند بر این مبنا خود را شهروند آن جامعه ها بشمار آورد و به نمادها ”و نهاد های آنها احترام بگذارد . چنین "قرارداد اجتماعی" به ایرانی بودن او آسیبی نمی زند . در واقع ”هنگامی كه كشورهای دمكراسی لیبرال هیچ مانعی در ایرانی ماندن او نمی بینند و ویژگیهای ملی او را ”گرامی می دارند و گاه از خزانه عمومی به نگهداشت و پیشبرد آن ویژگیها ، حتا فعالیتهای سیاسی نا مربوط ”به كشور میزبان و برضد رژیم ایران كه طرف بازرگانی آنهاست ، كمك می رسانند از چه تضادی می توان ”سخن گفت ؟ ما ایرانیان با آن فرهنگ مشهورمان بایست در این كشورهای " دمكراسی بورژوازی و ”صوری" می زیستیم تا باور كنیم كه چنین روحیه و رفتارهائی امكان پذیر است .”

‎* * *‎

” آشنائی دیرپای با اجتماع یهودی ایرانی لوس آنجلس و آشنائی تازه تر با اجتماع یهودی ایرانی نیویورك، ”ابعاد گسترده تر هویت و ایرانی بودن را بر كسی كه سالهاست در میان ایرانیان در هر جا می گردد ”آشكارتر كرده است . یهودیان ایرانی از دو نسل پیش آغاز به مهاجرت از ایران كردند و در سالهای انقلاب ”و حكومت اسلامی آنقدر از ایران گریخته اند كه جز اندكی از آنان در میهن نمانده اند . آنها در بیشتر زمانها ”از یهودستیزی پنهان و آشكار مذهبیان متعصب ، و توده عوام حساس دربرابر هر تفاوت ، و روشنفكران و ”سیاسیكاران چپگرا و ملیون فلسطینی اندیش رنج برده اند .كشوری كه تاریخ بزرگی جهانی اش با رواداری ”مذهبی آغاز شد و بیش از همه با یهودیان مهربان بود ، نتوانست آن سنت را همواره نگهدارد و گاه و بیگاه ”یهودیان را آماج تبعیض و سركوبگری می ساخت . در دوران صفوی بویژه شاه عباس دوم ، و در دوران ”قاجار بویژه ناصرالدین شاه ، بیشتر یهودیان ایران را بزور شمشیر مسلمان كردند . اگر یهودیان می ”توانستند دین خود را نگهدارند امروز بیست و پنج درصدی از ایرانیان یهودی می بودند ـ همان نسبت كه ”احتمالا در دوران صفوی داشتند .”

” با چنین پیشینه أی انتظار بیگانگی از یهودیان ایرانی امریكا داشتن بیجا نیست . مهاجران و پناهندگان ”یهودی در آن كشور چنان جا افتاده اند كه ایرانیان دیگر غبطه شان را می خورند . تركیب رفاه و آزادی ”بیسابقه، احساس تازه برابری حتا برتری ، دل هر یهودی را می تواند از آن میهن دوردست كه ”فرمانروایانش چنین دشمنی با هرچه یهودی می ورزند بركند . آنها در پیرامون یهودی-امریكائی خود هیچ ”كم و غمی ندارند ؛ دست در دست یهودیان امریكائی كه در همبستگی و سازماندهی از دیگر امریكائیان ”درگذشته اند ، از هر گروه ایرانی دیگر جز بهائیان سازمان یافته ترند و كمترگروه قومی در امریكا به ”پایشان می رسد . انجمنهای گوناگونشان كه در فدراسیونی گرد آمده اند در هر زمینه و هر موقعیت آماده اند ”به یاری بشتابند ( از گرفتن دست بیچیزتران تا فراهم كردن جهیزیه و پرداخت هزینه جشن عروسی وكمك ”هزینه درسی و درمانی ) . بسیج مالی ”fund raising” كه یك جنبه همیشگی زندگی اجتماعی یهودیان ایرانی ”است به آنان همه گونه امكانات می دهد . ”

” بیشتر ایرانیان پس از بیست و سه سال و نابود شدن و دست بدست شدنهای دارائی شان چشمداشت پس ”گرفتن آن را از آخوندها و لاشخورهای نظام اسلامی ندارند و یهودیان ، مانند بهائیان ، از همه كمتر . از ”اینرو نمی توان در دلبستگی آنان به سرزمین مادری كه گاه بیننده را به شگفتی می اندازد از شائبه مالی ”سخن گفت . این دلبستگی را در همه جا می توان دید ، در دارا و ندار و پیر و جوان ؛ وبویژه در میان ”سالخورده تران با سوز و اشتیاقی همراه است كه در دیگر ایرانیان كمتر به آن بر می خوریم . عشق ”یهودیان ایرانی در امریكا به موسیقی ایرانی، لوس آنجلس را پایتخت موسیقی ایران كرده است و از پابندی ”آنان به آداب و رسوم ملی ایرانی بسیار شنیده ایم ( احتمالا در كمتر خانواده ایرانی دیگری رسم "حنابندان" ”هنوز دوام آورده است ) . این پابندی بی تردید قسمتی به استواری استثنائی زندگی خانوادگی یهودیان برمی ”گردد كه بسربردن در "گتو"ی فیزیكی و روانی نسلها و سده ها ، در آن سهم بزرگی داشته است . خانواده و ”نیایشگاه ، دژهای اقلیت بی حقوق اند .”
” ”
” دلبستگی یهودیان به ریشه های تاریخی ، عاطفی و سیاسی بر می گردد : سه هزار سال زیستن در ایران و ”فرو رفتن در زندگی و فرهنگ ایرانی ؛ فرصتهائی كه برای نخستین بار در پادشاهی پهلوی به یهودیان داده ”شد و اجتماع یهودی را از محله بیرون آورد ؛ كمكهای حكومت ایران به یهودیان اروپائی ( سفارتهای ایران ”هزارن گذرنامه ایرانی به یهودیان دادند و آنها را از كوره های آدمسوزی هیتلری رهانیدند ) و عراقی ، كه ”پس از اعلام حكومت اسرائیل ، مانند عموم كشورهای دیگر عربی هزار هزار از خانمان خود رانده شدند و ”ایران به آنان پناه داد و گروههای بیشماری را كه می خواستند كمك كرد تا به اسرائیل بروند ؛ مناسبات ”نزدیك ایران پادشاهی با اسرائیل كه دنباله طبیعی یك دوستی دو هزار و پانصد ساله بود . اینهمه طبعا ”یهودیان را اگرچه در بهشت امریكائی شان ، ایرانی نگهداشته است ( به گفته ظریفی ، آقای هوشنگ توزیع ”از شخصیتهای مهم تئاتری ما ، ایرانیان در لوس آنجلس ، شهر خودش ، به "تمدن بزرگ" محمد رضا شاه ”رسیده اند ) . ”

” به شدت ایرانی بودن ، یك جنبه هویت یهودیان ایرانی است ، به شدت اسرائیلی بودن ، به معنی پشتیبانی ”بی دریغ از اسرائیل جنبه دیگر آن است و پس از این هردو ، امریكائی بودن می آید . یك یهودی نوعی ”ایرانی در امریكا به آسودگی این هر سه است . ایرانی و اسرائیلی و امریكائی در او با هم می زیند . زبانش ”در خانه و به فراوانی در محیط كار ، فارسی است ؛ با دیگر ایرانیان از هر باور دینی ، آمیزش دارد ؛ ”نوروز و سیزده بدرش ترك نمی شود ؛ آداب دینی یهود را بجا می آورد . شنبه ها همانگونه به كنشت می ”رود كه مسیحیان یك شنبه ها به كلیسا . هانوكا و شمعدان هفت شعله را دربرابر نوئل و درخت كاج و هدیه ”های زیر آن گذاشته است و گله كودكان خود را از نداشتن بابا نوئل برطرف كرده است . در زندگی ”اجتماعی و اقتصادی و سیاسی امریكا با نفوذ روزافزون درگیر است . ”

” سیاست او ضدیت با جمهوری اسلامی ، پشتیبانی خاموش و محافظه كارانه از كارزار مردمی در ایران ( ”مبادا كه بازماندگان اجتماع یهودی در ایران بیشتر آزار ببینند ) و تاثیرگذاری بر سیاستهای امریكا در جهت ”حفظ موجودیت اسرائیل است . این سیاستها بجای خنثی كردن هم ، یكدیگر را تقویت می كنند . او هیجگاه ”ناگریر به گزینش یكی بردیگری نبوده است . پشتیبانی از اسرائیل یا درگیری با سیاست امریكا از ایرانی ”بودنش نمی كاهد . زیر هردو پرچم شیرو خورشید و امریكا حركت می كند . در انتخابات به كاندیداهای دو ”حزب امریكا ، بیشتر به دمكراتها رای می دهد و هوادار پادشاهی مشروطه در ایران است . شهروند موثر و ”سودمندی است كه دیگر ایرانیان می توانند چیزهائی از او بیاموزند .”

” یهودی نوعی ( تیپیك ) ایرانی در امریكا مذهبی است ، بسیار بیشتر از مسلمان زادگان ، ولی نه بنیادگرا . ”برای مردمی كه مذهب و قومیت شان یكی است و یكی را بی دیگری از دست خواهند داد بی اعتنائی به ”مذهب بسیار دشوارتر از مسلمانانی است كه از بیست و چند سالی پیش دارند فكرهای دوباره می كنند . ”مذهبی ترین یهودیان ، اجتماع فرعی یهودی مشهور به مشهدیها در نیو یورك است كه در بجای آوردن آداب ”دینی تا حد جدا افتادن از جهان پیش رفته است . این یهودیان اگرچه به زور اسلام آورده بودند ، نسل در ”نسل دین خود را در نهان نگهداشتند و اكنون در مهاجرت امریكا به جبران تقیه نسلها ، از آن سو افتاده اند . ”

” ما در جهانی "ودائی" زندگی می كنیم . در جهان بینی ودائی هندوان ، همه چیز به همه چیز پیوسته است . ”ولی انسان می بایست منتظر تكنولوژی بماند تا مصداق عملی جهان ودائی را ببیند . در این جهان بهم ”پیوسته ، انسان یك بعدی و یك هویتی ، ناهنگام و پرت افتاده است . جهانگرائی ( گلوبالیزاسیون ) كه میدان ”یك شكست دیگر مطلق گرایان مذهبی و ماركسیست شده است ، جائی برای این محدودیتها نمی گذارد . ”مردمان بیشمار به آسانی در فضاهای گوناگون جا می افتند و حركت می كنند . احتمال برخوردی میان این ”فضاها و ضرورت گزینش میان آنها هست ولی حكم كلی نمی توان داد . در هر مورد می باید بنا بر اوضاع ”و احوال آن عمل كرد .”

” ایرانیانی كه تابعیت كشورهای دیگر را پذیرفته اند ، بیش از همه در امریكا و كانادا كه آزادمنش ترین ”رفتار را با بیگانگان دارند ، تا كنون از این آزمایش سربلند بیرون آمده اند . همسان شدن آنان با میزبانان و ”پناه دهندگان شان چیزی از ایرانی بودنشان نکاسته است . اگرهم کار چندانی در زمینه ایرانی بودن نمی ”کنند تفاوتی با بیشتر ایرانیان دیگر ندارند . آنها حتا اگر به ایران بر نگردند در آینده ایران سهم بزرگی ”خواهند داشت . مهارتها و آگاهیهای تازه ای که بدست آورده اند به صورتهای گوناگون در خدمت توسعه ”ایران خواهد بود . دیرماندن شان در بیرون برخلاف تصور ، پیوند ملی را سست نکرده است . نسل ج.ان ”ایرانی در بیرون در پی یافتن ریشه های خویش است . این پدیده را بویژه در امریکا می توان دید . جوانان ”ایرانی در آن کشور ، روبرو با رقابت گروههای تنگاتنگ قومی دیگر ، ناگزیرند با یکدیگر ارتباط بیشتری ”داشته باشند و بهم کمک کنند . ایرانی بودن برای شان مزیتی و ضرورتی است .”

” نسبت بیگانه پرستی دادن به چنین مردمان پویائی که بسیاری شان مایه های سربلندی ایران هستند نادرست ”است ؛ شكاف میان ایرانیان را بیشتر می كند و بر نسل سوم مهاجران كه به آسانی می توانند در آن جامعه ”ها حل شوند تاثیر منفی می گذارد . اگر درپی پك كردن حسابهای شخصی و سیاسی نباشیم و بكوشیم سرمایه ”ملی را كه در بیرون، این دو سه میلیون مهاجر و تبعیدی هستند ، نگهداریم می باید موقعیت تازه ایرانی و ”شرایط تازه ایرانی بودن را دریابیم . ایرانیان پناه برده به جامعه های بیگانه ستیز اروپائی ، بویژه می باید ”تفاوت ژرف پیرامون خود و ایرانیان امریكائی را درنظر بگیرند . در امریكا سهم اجبار به مراتب كمتر و ”عامل داوطلبانه به مراتب بیشتر است .ایرانی ماندن ، بهر درجه أی ، در چنان پیرامونی ، جای قدرشناسی ”دارد . ”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites