حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

باید از جای دشوارتر آغازکرد

 

از‎ ‎بیست و سه سال پیش وهنگامی که نخستین امواج ایرانیان مهاجر و تبعیدی به کرانه های امن ”کشورهای آزاد خوردند، گفتمان سیاسی ایرانیان چه در ژرفا و چه در دامنه، پیشرفت نمایانی کرده است. ”آنها که درهر فرصت با شتابزدگی به تکرار کلیشه های بیست ساله درباره بی اثری و بیربط بودن و ”پراکندگی جامعه سیاسی ایرانی بیرون می پردازند، همان به تکرار کلیشه ها سرگرم اند. آنها خود توجه ”ندارند که بیشترآنچه هستند و می گویند ومی کنند به همین جامعه ای مربوط می شود که گویا نه تشکیلاتی ”دارد نه سخنی برای گفت؛ و بیست و چند سال است که هیچ کار نکرده است و اکنون می باید با دیدگان ”مشتاق به انتظار بنشیند که خانمها و آقایانی همه چیز را از نو آغازکنند. اما حتا آنها که همه از اهمیت ”درون می گویند بخش عمده وقت شان را به درستی صرف بیرون می کنند. ”

‎ ‎اجتماع سیاسی بیرون، آن چند درصدی از ایرانیان مهاجر یا تبعیدی که منظم و جدی به مشکل سیاسی ”ایران می پردازند، در دو دهه گذشته بر رویهم ازبهبود، اگرچه نه درمان، سه عارضه جامعه ایرانی ”برآمده که دستمایه کسانی نیزهست که هیچ اعتباری برای آن نمی شناسند: چیرگی بر دشمنی، بالابردن ”گفتمان سیاسی، و درجه ای از سازماندهی سیاسی. از این سه عارضه، دوتای نخستین دنباله فضای ”زهراگین پیش ازانقلاب بود که سیاست بیرون را نیزبیمار نگه می داشت و سومی کم و کاستی دیرپای ”مردمی که هم زودباوروهم سخت بدگمان اند، نه همیشه در جای خود ؛ و هنوزمعنی سود شخصی ”روشنرایانه nedenlighte را که می تواند دورتر از منافع آنی را ببیند درنمی یابند. ”

‎ ‎امروزازآن بیزاری و کینه سوزانی که ایرانیان آواره را بهم می پیوست و تنها چیزی بود که از ایرانی ”بودن در میان شان مانده بود؛ و باورهای تعصب آمیزی که جهان را به سیاه و سپید بخش می کرد کمتر ”نشانی است. به آن عوالم بیمار و مالیخولیائی جز در مردمانی خزیده درحاشیهء مهتابزدهء ”lunatic ‎fringe” جامعه سیاسی بیرون نمی توان برخورد. آنها یادآوران اند. در میان ما هستند، تا ما در بیرون ”فراموش نکنیم چه مردمانی با چه غرایز غیر انسانی برایران حکومت می رانند. حتا مردمی که در این ”سالها با علاقه شان به شایعات ، بازار دشنام و اتهام را گرم نگه می داشتند ، دیگرلذت گذشته را از دیدن ”گروهی درهم افتاده نمی برند . خستگی و تکرار، یک عامل این کم اعتنائی است ، بالاتررفتن بحث ”سیاسی یک عامل و دستاورد دیگر است.”

‎ ‎مقایسهء جدلهای پایان ناپذیرآن ده پانزده سال اول با نوشته های روزافزون این سالها تفاوت بزرگی را ”که پیدا شده است نشان می دهد. آن جدلها بیشتر بدزبانی بود و دربالاترین صورتش به راست کردن ”استدلالها برای پیشبرد" حقیقت" های ازپیش مسلم شده می کشید. اکنون ایرانیان بسیاری نشان می دهند که ”لازم نیست چنان تفاوت آشکاری میان آنچه ایرانیان به فارسی می گویند و می نویسند، با آنچه به زبانهای ”بیگانه ازهمانها شنیده و خوانده می شود باشد. نشان داده اند که ایرانی می تواند به فارسی هم سخن درست ”سنجیده ای بگوید که ترجمه اش به زبان بیگانه، ریشخند وبنده نوازی و نگاه عاقل اندر سفیه بدنبال نداشته ”باشد. ”

‎ ‎در زمینه کار تشکیلاتی و گروهی نیز جامعه سیاسی بیرون از آنچه ناممکن انگاشته می شد برآمده است. ”هنوزاجتماع میلیونی ایرانیان بیرون ، احزابی شایسته چنین جمعیت بزرگی نساخته اند ولی آنچه هست ”بسیار بیش ازانتظار خوشبینان بوده است . اگر در نظر بگیریم که هزینه و مشکلات کار منظم سیاسی در ”بیرون برای افراد چه اندازه سنگین ، و انگیزهء آن چه اندازه کم است ، از اینکه گروههای نسبتا بزرگی ”گردهم آمده اند که هم انگیزه‎ ‎” اش را دارند و هم هزینه های گوناگونش را می پردازند به شگفت می افتیم . ”هزاران ایرانی در حزبها و سازمانها و انجمنهای گوناگون از هر گرایش هرکدام به فراخور خود برای ”آزادی و ترقی میهن در تلاش هستند .و از خود مایه می گذارند ؛ نه از منفی بافی ها دلسرد می شوند ، نه ”کارشکنی ها راه شان را سد می کند و نه با تهدیدها ازمیدان بدر می روند. آنها با حضورخود، پیکار ”امروز را کارسازتر و بازسازی آینده را اطمینان بخش تر می سازند.”

”* * *”

‎ ‎” این اندازه تعریف ازخود بیشترینه ای است که بر مبارزان بیرون ، از هر گرایش ، می توان روا داشت. ”از این گذشته، یادآوری کاستی هاست که می باید به قصد اصلاح ، در اولویت بیاید. پیش از هرچیزشناختن ”سره از ناسره در این آشفته بازاری است که همه چیز در آن می توان یافت و هرکس می تواند در آن ”هرچه را که سطح اخلاقی و فرهنگی اش اجازه می دهد عرضه کند. اگر فشار و سرکوبگری بلیه سیاست ”ایران در درون است، بی بندوباری محض، آفت آن در بیرون بشمار می رود. آن هزاران تنی را که ”حضورشان به پیکار در راه ایران معنی می بخشد سپاه بزرگی درمیان گرفته اند که بازار را هرچه آشفته ”تر و سطح را هرچه پائین تر می خواهند. ”

‎ ‎در نخستین سالهای پس از انقلاب اسلامی ، میدان بیشتر در دست اینگونه میدانداران می بود. در آن ”سالها سرنگونی رژیم آخوندی را نزدیک می انگاشتند وگروههای بیشماری به آزمندی و سودجوئی و ”فرصت طلبی خود نام مبارزه می دادند. ایرانیان بیرون به درجات بیسابقه ای "سیاسی" شده بودند و در ”فضائی بیشتر تهی ازاندیشه به اینسو و آنسومی زدند. چندی نگذشت که بی پایگی پیش بینی های ”آرزوپروران آشکار، و بازار "سیاست" و "مبارزه" کساد شد. فرصت طلبان و سودجویان همچنان فراوان ”بودند ولی گروهها و افرادی که به مبارزه با دید گسترده تری می نگریستند نقشی مهمتر یافتند. در آن ”فرصت ده پانزده ساله بود که گفتمان و فضای فعالیت سیاسی بیرون پیشرفتهای قابل ملاحظه کرد و یکی ”از مهمترین تحولات در سازماندهی سیاسی ( شکل گرفتن یک حزب راست میانه ) صورت پذیرفت .”

‎ ‎اکنون باز انتظارها بالا گرفته است. روشنائی در پایان تونل سیاه جمهوری اسلامی پدیدار شده است ”ودیگ آرزوها را به جوش انداخته است . بار دیگر ازدحام سودجویان، بازار را آشفته می کند. این پدیده ”ای ناگزیر است. نه جلو کسی را می توان گرفت نه اصلا کسی چنین حقی دارد. فردا نیز که در ایران ”بتوان به آزادی زیست با همین پدیده در ابعاد میلیونی سروکار خواهیم داشت. چامعهء ما امروز در بیرون ”شایسته سیاست و رسانه هائی است که دارد . فردا نیز اگر آزادی به ایران بیاید شایستهء سیاست و رسانه ”هائی خواهد بود که خواهد داشت. چاره در این است که سطح را بالا ببریم و بر شایستگی خود بیفزائیم. ”دربارهء استعداد جامعه ایرانی برای دمکراسی، برای حکومت کردن برخود وپذیرفتن مسئولیت های ”مردمسالاری، بسیارگفته اند. ما بیست سال و بیشتر است که در جهان آزاد زندگی می کنیم و هیچ بهانه و ”سپر بلائی نداریم. آنچه از کم و کاستی و پیشرفت نشان داده ایم مربوط به خود ماست. ”

‎ ‎” ترازنامه سیاسی اجتماع تبعیدی بیرون چنانکه در آغاز آمد ثابت می کند که این استعداد در ما نیز هست. ”ما نیز می توانیم از اینکه سیاست به پائین ترین مخرج مشترک بیفتد جلوگیری کنیم. اگر ما به ازدحام تسلیم ”شده یودیم هنوز درگیر جنگ صلیبی سیاسی و مسلکی دهه های پیش از انقلاب ، که به دو دهه پس از آن ”نیز کشید، می بودیم و از پیشرفتهای این دو دهه در زمینه های فکری و سازماندهی برنمی آمدیم . وارد ”کردن اصول در بحث و مبارزهء سیاسی بود که به بسیاری از ما کمک کرد خود را بالا بکشیم و به ”موقعیت کنونی ایران ونیازها و خواستهای مردم ربط پیدا کنیم. آن اصول در واقع از همین شناختن و مقدم ”داشتن موقعیت کنونی و مصالح مردم ایران برخاست . هریک از ما که توانست اندکی از خود بدرآید و به ”آنچه این مردم نیاز دارند و به آینده ای که می باید برای این مردم ساخت بیندیشد ازقالب پنجاه شصت ”سالهء گذشته جدا شد . هرکه گوشش را به زمین ایران نزدیکتر کرد اصولی تر اندیشید؛ بدین معنی که ”مهروکین شخصی و مسلکی را از تخت فرمانروائی به زیر کشید و امر عمومی را برتر گذاشت.”

‎ ‎هنوز بسیارند کسانی که می پندارند ایران آینده ادامه همان گذشته است با بازیگران دیگر. بسیارند ”کسانی که مسئله شان چیزی است که در هر تغییر برای خودشان می ماند . آنها اصلا تغییر را جز در ”جابجائی افراد ( خودشان در مرکزآن ) نمی بینند. این بویژه در چامعه ای با غرایز اجتماعی ضعیف”‎ ‎،‎ ‎طبیعی است و از بیشتر دست درکاران جز این انتظاری نمی رود . سیاست ما نیز، مانند فراورده های ”فرهنگی ما ، در شرایط آزادی ، گرایش به میانمایگی ، بلکه ابتذال دارد و از پائین ترین آغاز می کند ؛ ”ولی در همان جا نمی ماند . چنانکه در این دو دهه گذشته دیدیم حتا یک گروه کوچک با قدرت اخلاقی و ”اندیشهء خود می تواند فضا را دگرگون کند . بلندای اخلاقی ”moral high ground” و توانمندی انتلکتوئل ”در همه جا کارساز است ، حتا دراجتماعاتی که از این هردو کمتر نشانی است . مردم در نهایت ، بهترین ”را تشخیص می دهند و قدرآنچه را لازم ولی کمیاب است می دانند . ”‎ ‎آزادی اگرهم نخست به زیان خود ”کارکند ، بدین معنی که پائین ترین را به سطح بیاورد ، مردمان را با گزینش روبرو می سازد و در جائی ”که گزینش هست سرانجام بهترینها نیز جای شایسته خود را می یابند . چنان نیست که همیشه به گفتهء ”سعدی "بوی عود از گند سیر فرو ماند و نغمهء تنبوراز غلبهء دهل برنیاید ." ”

‎ ‎جامعه ما در انقلاب اسلامی ، خود را به پائین ترین جاها رسانیده بود ، به اندازه ای که در هیچ انقلابی ”دیده نشده است . هنگامی که بیشترین مردم با بیشترین آزادی به هرچه خاطرخواه شان بود روی آوردند ”منظره ای پدیدار شد که سخن سعدی باهمه رسائی از توصیف آن بر نمی آید . ما در بیرون از همان پائین ”ترین جاها آغاز کردیم. توده های ایرانیان مهاجر و تبعیدی که به کشور های آزاد پناه آوردند ( ”دیکتاتورمنش ترین شان نیزاز بهشت توتالیتاریسم روی گرداندند ) با همان آزادی از آنچه خاطرخواه شان ”بود پیروی کردند. فضای بیزاری آور انقلاب تا مدتها در بیرون ادامه یافت. مردمان از فرا آمد انقلاب خود ”پشیمان شده بودند ولی روحیات و حالات ذهنی گذشته را که چنان انقلابی را فرا آورد نگهداشتند و تا ”سالهای دراز در همان گذشته زیستند و پاره ای هنوز می زیند. ما هر چه هم از خود توقع داشته باشیم ”ناگزیر می باید ژرفاهائی را که فرازش ( صعود ) خود را از آن آغاز کردیم در نظر آوریم. سیاست ما در ”بیرون ایران ( که هر چه در سرزنش و کوچک کردنش بگویند عامل مهمی در ساختن آینده ایران خواهد ”بود ) به مقدار زیاد از آن فضای بیزاری آور بدر آمده است که ساده لوحی با کینه حیوانی پهلو می زد و ”تعصب از سینیسم ( بی اعتقادی ) پیشی می گرفت.”

”* * *”

‎ ‎اکنون باز منظره به تیرگی می گراید . دورنمای زیرورو شدن جمهوری اسلامی هر روزنزدیکتر می ”شود و در کسانی رویای نشستن بر خوان غنیمت ها ، و در کسانی بیم یکباردیگربی نصیبی را بیدارمی ”کند. آنها که مدتها رها کرده بودند بازگرم شده اند و آنها که رها نکردند پاداش بیشترمی خواهند . هر کدام ”می کوشند سهمی در پیروزی زود و آسان که نه زود و نه آسان خواهد بود داشته باشند . کسان بسیار ”دیگری نیزهستند که در دل و حتا به زبان ادامهء وضع موجود را برهرسناریو محتمل دیگری که نمی ”پسندند ترجیح می دهند ، و نومیدانه در این یا آن بازیگر رژیم اسلامی به جستجوی اصلاحات اند ”تامگربرچیده شدن این نظام نالازم گردد. واپس مانده ترینهاشان کاردهای انتقام بیست و پنج ساله و پنجاه ”ساله را تیز می کنند و در پی پاک کردن حسابهای شخصی و حزبی ، دشمنی های بیرون ازعرصه خرد و ”انسانیت ، افتاده اند .”

‎ ‎اما این احساس فوریت را می توان به سود سیاستی که بیست سال است در بهبودش کوشیده ایم ”بکارگرفت . سراشیب چاره ناپذیرحکومت دینی پایانی جز زباله دان مشهور نخواهد داشت . کسانی ازهم ”اکنون به شتاب درپی اشغال جاهای حساس اند . کسان دیگری می باید فرایند انسانی کردن و مدرن کردن ”و دمکراتیک کردن جامعه ایرانی را که در بیرون آغاز شد با شتابی نه کمتر هرچه پیشتر ببرند. اگر ”حقیقتا سالهای جمهوری اسلامی به شماره افتاده باشد فرصت زیادی نیست. در خود ایران این فرایند از ”نیمه دهه هشتاد شتابی امیدبخش گرفته است . ولی نیروهای آزادی و ترقی هرجا هستند هر کمکی را که ”دردسترس باشد لازم دارند. چامعه ما سراسراز زنان و مردان آزاد منش ساخته نشده است. بیشتری از ”مردم هنوز به آسانی می توانند تسلیم غرائزغیر اجتماعی خود شوند. در یک موقعیت بحرانی و "شارژ" ”شده هیچ مسلم نیست که نتوان آنها را درکوتاه زمان گمراه نکرد و به مدت دراز دربند نگه نداشت . فریب ”خمینی تکرار شدنی نیست ولی مردم می توانند هربار فریبی تازه بخورند.”

‎ ‎والائی هرچه بالاتر می رود باریکتر می شود. پیشروترین و بیدارترین عناصر در جامعه سیاسی ایران ”اقلیتی بیش نیستند و بیشترین مسئولیتها را دارند. آنها هستند که می باید با همکاری یکدیگر، سیاستهای ”مخالف را از آلودگی یکسونگری و گرایشهای انحصارجو واستبداد پرور، از بت سازی و خون آشامی ، ”پاک نگهدارند. رگه های این بیماریها درتوده های بزرگ ایرانیان هست و ما شاهد نیرو گرفتن شان درهر ”فرصت کوچکی که بدست حرفه ایها و اصلاح نشدگان بیفتد هستیم. اینهمه عوارض سیاستی غیرعادی ”است. در این عصر پیروزی آرمانهای دمکراسی و حقوق بشر، سیاست عادی، گرایش به همرائی ”consensus” و سازش میان دیدگاههای گوناگون وبیرون بردن دشمنی از فرایند سیاسی دارد که مستلزم ”بدورانداختن فرایافت ( کانسپت ) جرم سیاسی است. در یک سیاست عادی به اینهمه خائن و جانی در یک ”طبقه سیاسی نمی توان برخورد که راست و چپ ایران نثار یکدیگر می کنند. نیاز به گفتن ندارد که در ”اینجا بحث از جمهوری اسلامی نیست که سراسر جامعه ایرانی به سرطانش دچار شده است و می باید ”برکنده شود. ”

‎ ‎یک راه عادی کردن سیاست در بیرون ، عادی کردن موضوع پادشاهی است که بزرگترین نقش را در ”شکل دادن به جامعهء ایرانی داشته است وبهمین دلیل از شش دهه پیش برقگیر سیاست ایران بوده است، ”بدین معنی که شدیدترین عواطف و ویرانگرترین دشمنی ها را بخود جلب کرده است . نگاه به پادشاهی ”هنوزازهردو سوی طیف سیاسی ، نیاز به عادی شدن دارد . اگرهواداران بیشمارش می باید آن را از ”آسمانی که برای خود ساخته اند پائین بیاورند، مخالفان فراوانش نیزمی باید اهریمنی را که برای خود ”تصویر کرده اند به کناری نهند . پادشاهی یک شکل حکومت است و مانند هرشکل حکومتی دیگررنگی ”را به خود خواهد گرفت که سیاست در ایران به آن بدهد. در آن سالها که پادشاهی ایران قدرت مطلق یافت ”جمهوری نیز می یافت و زمینه ای برای دیکتاتوری نظامی می شد. اگر پادشاه را آسانی خدایگان خدایگان ”کردند ، رهبر ملی نیزتا پیشوائی بالا رفت ، و رهبرمذهبی به امامت و جانشینی خداوند رسید. پادشاهی در ”اوضاع و احوال ویژه، در جامعه ای که هیچ یک از شرایط دمکراسی را نداشت موتور پیشرفت جامعه ”ایرانی گردید. ولی جامعه ایرانی پس از تجربه صد ساله اش دیگر نیاز به چنان موتوری ندارد. موتور ”جامعه افیرانی، جمعیت هفتاد میلیونی کمابیش با سواد، از جمله شش میلیون دانشجو و دانشاموخته ”دانشگاههای ایران و یک میلیون دانشجو و دانشاموختهء دانشگاههای غربی هستند که بهرصورت در ”بازسازی ایران نقشی مهم خواهند داشت. نقش پادشاهی در ایران آینده نمی تواند تکرار گذشته باشد و آنها ”که اکنون خوابهای شیرین گذشته را می بینند که در پناه نام پادشاهی درایران به جاه و مالی برسند و در ”بیرون مقام و نفوذی دست و پا کنند، تنها بازگشت پادشاهی را به ایران دشوارتر خواهند ساخت. ”

”* * *”

‎ ‎دعوت مخالفان پادشاهی به چشم پوشیدن ازاین نهاد نابجاست. آنها این چشم پوشیدن را نشانه ای از تعهد ”به دمکراسی و صمیمیت هواداران پادشاهی وانمود می کنند؛ یا برای رسیدن به توافق میان همه ”آزادیخواهان لازم می شمارند. این استدلالها یک واقعیت و یک امر اساسی را نادیده می گیرد. واقعیت ، ”دلبستگی به پادشاهی است که در بخشهای بزرگی از جمعیت ایران ریشه دارد و این در شرایط مبارزه ”یک عامل بسیج کننده سودمند است. هیچ کدام ما برای نشان دادن راستگوئی و تعهد خود به دمکراسی لازم ”نیست از باورهای خود بگذریم، و در اینجا به امراساسی می رسیم. اگردو سوی طیف مخالف جمهوری ”اسلامی، چپ و راست دمکرات و ترقیخواه، نتوانند با نگهداشتن مواضع خود، به همرائی برسر اصولی ”که نظام سیاسی آینده ایران را می باید برآنها ساخت برسند، هنوز تا بلوغ سیاسی راه درازی خواهند ”داشت. همرائی کسانی که مشکل جدی با هم ندارند پیشرفتی است ولی کمک چندانی به جاگیرشدن روحیه ”و نهادهای دمکراتیک نمی کند. ما درست می باید از دشوارترش آغاز کنیم؛ ازآنچه ما را بیش از همه ”ازهم جدا می کند.”‎ ‎

‎ ‎ درآن صورت است که یک جریان اصلی مدافع نهادهای دمکراتیک در ایران بوجود خواهد آمد که مردم ”ایران رای بهر شکل حکومتی بدهند ازافتادن کشور به پادشاهی استبدادی یا جمهوری همه عمر یا موروثی ”جلوگیری خواهد کرد. آزادیخواهان ازهر گرایش با همه اختلافات شان بهم نیاز دارند. جامعهء ایرانی از ”نظر سیاسی هنوز ناپخته ترا آن است که پیروزی دمکراسی را بتوان مسلم گرفت. از این نظرهواداران ”پادشاهی با کشاکشها و بحثهای شان چه در میان خود و چه با جمهوریخواهان خدمت بزرگی به سالم شدن ”فضای سیاست کرده اند. اگر آنها نمی بودند گرایشهای دیگر در نگرش یزدان و اهریمنی خود به گذشته و ”سرتاسر موقعیت ایران پابرجاتر می شدند. در گفت و شنودها و جدلهای دو طرف در این سالها بوده است ”که ما جوانه های یک فضای عادی سیاسی را می بینیم. در یک فضای عادی سیاسی، اصل بر حق هر ”کسی به داشتن و ابرازنظرخویش است و درست و نادرست در بحث آشکار می شود. اما آزادی بحث، ”هرچه هم تلخ و تیز باشد، محفوظ می ماند. ( آزادی بح ، آزادی دشنام دادن نیست و زبان مناسب خود را ”می خواهد. )”

‎ ‎بجای گذاشتن پادشاهی در مرکز بحث سیاسی می باید آن را از حالت برقگیربدرآورد. موافقان و مخالفان ”هردو بهتراست نگاه واقعگرایانه تری به آن بیندازند . پادشاهی چه بخواهند و چه نخواهند گزیداری ”option” برای آینده ایران است. می توان آن را موضوع اصلی نبرد سیاسی کرد، چنانکه مخالفان وجودی ”اش می کنند ، و می توان موجودیت ایران و ایرانی را به آن بست ــ چنانکه عاشقان ازهررنگ می بندند. ”اما هردو مبارزه را منحرف می سازند. اولی سترون است، دومی ارتجاعی است، و هردو خطرناک اند. ”هواداران پادشاهی درعادی کردن امر خود و درآوردنش از موضوعی که در بیشتر شش دههء گذشته ”جامعهء سیاسی ایران را به دو پاره کرده است سهم بیشتری می باید داشته باشند. چشمان مخالفان و نا ”آشنایان و کسانی که تصمیم نگرفته اند به آنهاست. ما هرچه هم به قبول عام خود باور داشته باشیم نمی ”توانیم فراموش کنیم که اکثریتی از مردم ایران هیچ آگاهی درستی از گذشته ندارند. می باید آنان را آگاه و ”متقاعد کرد. سخنان خود وارث پادشاهی پهلوی بسیار موثر است ولی مردم بیشتر به رفتارهواداران اومی ”نگرند . اگر رفتارآنها با گفتاراو نخواند کسی سخنان را باور نخواهد کرد.”

‎ ‎این هواداران در دو زمینه اصلی می توانند نه تنها هر تردیدی را دربارهء تعهد خود به یک پادشاهی ”مشروطه یا پارلمانی برطرف سازند، بلکه به برقراری نظام مشروطه ازهم اکنون کمک کنند. نخست ”درغیرمقدس کردن امر پادشاهی و شخص پادشاهان پهلوی است. در یک دمکراسی، مقدس وجود ندارد . ”به زبان دیگرهیچ کس و هیچ ایده ای بالاتراز بحث واقعگرایانه انتقادی ــ و نه ناسزا و اتهام ــ قرارنمی ”گیرد. عمده ، گشاده بودن و دید بی تعصب است که همه می باید بیاموزند. در بحث سیاسی، همچنانکه ”بحث تاریخی، می باید از سیاه و سپید دیدن جهان پرهیزکرد. دفاع ازدستاوردهای آن پادشاهان هیچ نیازی ”به ندیده گرفتن کم و کاستیها ندارد و اشاره به کم و کاستیهای آشکار، موضع هواداران راضعیف نمی کند ”و بر سلامت بحث سیاسی می افزایند .”

‎ ‎” دوم ، مشروطه خواهی را می باید ازهمین جا آغاز کرد. اگر ما ، درهزاران کیلومتری ایران ”ودورازهراسباب قدرت و به رغم خود وارث پادشاهی در پی راه انداختن بساط فرماندهی باشیم و با ”نزدیک شدن به او یا نزدیکان او برای خود نقش رهبری و سازماندهی بتراشیم هرکسی حق دارد ازخود ”بپرسد که "اطرافیان" فردا در مراکز قدرت چه خواهند کرد؟ در حالی که از هم اکنون "شیخ علی خان" ”هائی پیدا شده اند که سخنان صریح وارث پادشاهی را ندیده می گیرند جز بدگمانی چه می توان از سوی ”دیگران انتظار داشت؟ او پیوسته می گوید که بلائی را که به سر پدرم آوردید به سر من نیاورید؛ ولی ”دست بردار نیستند . با چنین کسانی جز کشاندن بحث به میدان عمومی چاره ای نیست. پادشاهی در امروز ”و فردای ایران عاملی مهمترازآن است که به مانوورهای پشت پرده و سخنان درگوشی واگذاشته شود. آنها ”که دم از مشروطه خواهی می زنند ولی یک تن را ــ در واقع خود را از سوی او ــ به عنوان پادشاه بجای ”همه می گذارند و به نام نیاز به رهبری، با روحیه مستقل و آزادمنش و سازمان یافتن مردم مبارزه می کنند ”یا سازماندهی را امتیاز ویژه خود می شناسند در واقع بخت برقراری پادشاهی مشروطه را ضعیف می ”کنند.”

‎ ‎” ممکن است کسانی بگویند که مهم برگرداندن پادشاهی است و اینها همه حرف است؛ ولی پادشاهی اگر ”بختی در ایران داشته باشد تنها به صورت مشروطه خواهد بود. ما می باید از حلقه پیرامون خود بدرآئیم و ”به آن توده های چند ده میلیونی بنگریم که هیچ شناخت درستی از آنان نداریم و دل خود را تنها به نشانه ”هائی که از این سو وآن سو دریافت می کنیم ــ هرچه هم فراوان باشند ــ خوش نداریم. پادشاهی در ایران ”زمینه دارد و تردیدی نیست ولی باید برای آن سخت کار کرد و با روحیه و کارکردهای قدیمی و شکست ”خورده به جائی نخواهد رسید. بوربنها حتا توانستند در پشت سپاهیان خارجی بازگردند. اما آنها نیز نه ”چیزی فراگرفته بودند نه چیزی فراموش کرده بودند .”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites