تفاهمی که بر مبنای اصول و مبانی مشترک نیست مسلماً پایدار نخواهد ماند و ائتلافی که برنامه و هدفش از پیش روشن و مدون نباشد راه به جایی نخواهد برد. نوید فرا رسیدن زمان تفاهم و ائتلاف نیازمند تعبیر و تفسیر واژه تفاهم و لزوم توافق بر سر آن است. مژده امکان ائتلاف نیز، زمانی میتواند موجب دلگرمیشود که هدف و وسیله دستیابی به چنین ائتلافی دقیقاً بررسی شود و مورد توافق جمعی قرار گرفته باشد. شکی نیست که در این مسیر خطیر هنوز حتی خم کوچه اول را نیز پشت سر نگذاردهایم.
***********
نوشته هفته قبل در این ستون تحت عنوان "زمان تفاهم و ائتلاف فرا رسیده است" شاید به علت لحن خبری عنوانش ظاهرا برای جمعی موجب پارهای از سوءتفاهمها شده است. چندین خواننده تیزبین و نکتهسنج مطالبی در ارتباط با این مقاله یادآور شدهاند که هم جالب توجه است و هم نمیتوان به سادگی از کنارش گذشت. خوانندهای که به احتمال زیاد آشنائی بسیار با ادبیات اروپایی دارد خوشبینی زیاد از حد این نویسنده را با خوشبینی و سادهاندیشی "کاندید،" در اثر تاریخی و شاهکار وُلتر مرتبط ساخته و مرا به خوشبینی از نوع دکتر پانگلوس متهم کرده است. این داستان که آنرا ولتر در قرن هجدهم (1759) نوشته سرگذشت جوان نیکاندیشی است به همین نام ( معنی کاندید سادهدل و خوشباور است) انتخاب این نام برای قهرمان داستان معرف کاراکتر این جوان است که در دربار یک شخصیت اشرافی مقیم وستفالیا زندگی میکرده و تحت تعلیمات و نفوذ فیلسوف مقیم آن دربار بنام دکتر پانگلوس قرارمیگیرد. این استاد، جهان را سراسر خیر معرفی میکند و کاخ ارباب و شرایط زندگانیش را"بهترین در جهان امکانات" میشمارد. کاندید تحت تاثیر این القائات تصویری بسیار زیبا اما تخیلی در ذهن خود میپروراند. زمانیکه کاندید گام در جهان واقعیات مینهد، جنک و ستیز و ظلم و تجاوز را به چشم میبیند. مذهب و مذهبیون را که در هالهای از تقدس تصور میکرد دگرگونه مییابد و مشاهده میکند که به بهانه اعتقاد به خدا و مسیح مردم فریب میدهند. به زنان و دختران تجاوز میکنند و از مردان بهرهکشی، غرق در اعجاب میشود. این داستان بسیار جالب و خواندنی است. اما این خواننده رند سرانجام روشن نمیکند که آیا مرا با کاندید مقایسه کرده است و یا با دکتر پانگلوس؟!
خواننده دیگری پرسیده است آیا این نویسنده (منظور من هستم) از "منابع غیبی" خبر محرمانهای شنیده است که این چنین ذوقزده مژده تفاهم و ائتلاف میدهد؟ خواننده دیگری برداشت کاملا متفاوتی را مطرح کرده و پرسیده است آیا دلیل نوشتن این یادداشت روحیه بخشیدن به "خودیها" بوده و از این رواندکی در انعکاس این مژده مبالغه به کار رفته است؟ با اینکه اینگونه اظهار نظرها مبشر علاقه خوانندگان به نوشته و نویسنده است، باید اذعان کنم که یا در بیان مقصود خود ناکام ماندهام و یا برای خوانندگان منتقد ایجاد سوتفاهم شده است. در بخش نخست مقاله مورد بحث به اختصار به مشکلات اقتصادی رژیم اشاره شده بود و یادآور شده بودم که نابسامانیهای ناشی از تورم بیسابقه در دوره احمدینژاد به تنهایی بیشتر از همه تحریمهای بیگانه برای اقتصاد ایران زیانآور بوده است و افزوده بودم که دولت احمدینژاد در سقوط آزاد اقتصاد ایران از هر عامل مخرب خارجی و داخلی مؤثرتر عمل کرده است. همچنین در مسیر استدلال برای عرضه تز اصلی آن مقاله در کنار اشاره به مشکلات بیسابقه اقتصادی رژیم، به یکپارچه شدن سیاست بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپا در رویارویی با جمهوریاسلامی اشاره شده بود و یادآور شده بودم که هرگز در گذشته چنین اتفاق نظری علیه جمهوریاسلامی در صحنه بینالمللی مشاهده نشده بود. باز هم یکی دیگر از دلایل مورد بحث در آن مقاله تضادهای درون نظام، آشفتگی سیاسی و اقتصادی کشور، و به ویژه سقوط ارزش پول ملی و فاجعه ناشی از حذف ناشیانه یارانهها اشاره شده است. در مقاله مورد بحث نشان داده شده است که حلقه محاصره رژیم چه از درون و چه از برون از همیشه تنگتر و گریز ناپذیرتر به نظر میرسد.
با ذکر این مقدمات و بررسی اجمالی شرایط موجود و بر مبنای اخبار و اطلاعات وحشتناکی که هر لحظه از شرایط طاقتفرسای زندگی در درونمرز به گوش میرسد آیا پیشبینی این امکان که سرانجام نیروهای پراکنده مخالفان رژیم بیش از پیش احساس مسؤلیت خواهند کرد دور از منطق و استدلال است؟ یکی از نقادان تفسیر هفته پیش متذکر شده بود که دقیقاً به خاطر رویدادها و شرایطی که ذکر شده بود این امکان وجود دارد که پراکندگی و آشفتگی صحنه مخالفان رژیم بیش از پیش افزایش یابد. استدلال منتقد نه چندان خوشبین بر این پایه بنا شده است که با بحرانیتر شدن اوضاع کشور جماعت فرصتطلب و سود جو با استشمام "بوی کباب" بیش از پیش شایق به ورود در صحنه خواهند شد و بر آشفتگیها خواهند افزود. بنابر این نتیجه گرفته است که بروز ناکامیهای غیرقابل انکار رژیم الزاماً مسیر همگرایی مخالفان را تسهیل نخواهد کرد بلکه ممکن است با تغییر شرایط، ایجاد تفاهم میان مخالفین مشکلتر شود.
به گمان من پارهای از این انتقادها نسبت به آن نوشته "خوشبینانه،" مستدل و غیر قابل انکارند. اما در تجزیه و تحلیل نهایی همان داستان معروف دو برداشت از جام نیمه پر است که با دید دیگری میشود آن را جامی نیمه تهی نامید. باید پرسید کدامین سازندهتر است. آیا باید جام را نیمه تهی دید و دلسرد و سر خورده شد و یا آن را در نیمه راه سرشار شدن خواند و با ارادهای استوار به آیندهای روشن تر و سازندهتر اندیشید؟ مسلماً ایجاد اندیشه ائتلاف و تفاهم نخستین گام در مسیر پر مخاطره مبارزه است. نجات کشور و اعاده حاکمیت ملی امری ساده و آسان نیست. منظور از آن نوشته تفاهمهای صوری و هرگونه ائتلافی نبوده است. تفاهمی که بر مبنای اصول و مبانی مشترک نیست مسلماً پایدار نخواهد ماند و ائتلافی که برنامه و هدفش از پیش روشن و مدون نباشد راه به جایی نخواهد برد. نوید فرا رسیدن زمان تفاهم و ائتلاف نیازمند تعبیر و تفسیر واژه تفاهم و لزوم توافق بر سر آن است. مژده امکان ائتلاف نیز، زمانی میتواند موجب دلگرمی شود که هدف و وسیله دستیابی به چنین ائتلافی دقیقاً بررسی شود و مورد توافق جمعی قرار گرفته باشد. شکی نیست که در این مسیر خطیر هنوز حتی خم کوچه اول را نیز پشت سر نگذاردهایم.
مشکلترین قدم در مسیر ایجاد تفاهم، تعیین و تدوین اصولی است که بتواند تعداد قابل توجهی از سازمانها، گروهها و شخصیتهای فعال و مبارز را جلب کند. چنین سندی باید از آنچنان خاصیتی برخوردار باشد که بتواند هم به عنوان مبانی اعتقادات مشترک مورد استفاده قرار گیرد و هم برای دیگران واقعبینانه شمرده شود. چنین سندی نمیتواند بر پایه ایدئولوژیها و تفکرات فردی یا گروهی متکی باشد. تهیه چنین سندی ممکن است در بدو امر بدیهی و ساده به نظر رسد اما هرچه بیشتر در مورد آن بحث و مشاوره انجام پذیرد مشکلات و تناقضات بیشتر آشکار میشوند.
پس از گذار از مشکل تدوین متن لازم برای ائتلاف، گام بعدی از اهمیت مشابهی برخوردار است. صرفنظر از این که سند ائتلاف پر ارزش و سنجیده است، تا زمانی که چنین سندی نتواند مود توجه و توافق تعداد لازم برای دسیابی به حد نصاب معقول قرار گیرد این مرحله به پایان نرسیده است. تنها زمانیکه تعداد قابل توجهی از فعالان و کنشگران سیاسی در پیرامون بیانیه و یا تفاهم نامه مشترکی همپیمان شوند نخستین مرحله این وظیفه خطیر به پایان نزدیک میشود. پس از انجام این مرحله اساسی و بنیادی کسانی که گرد هم آمدهاند و پیرامون یک توافقنامه مشترک به تفاهم رسیدهاند خواهند توانست در پرتو مشورت و تبادل نظر برای موفقیت ائتلاف برنامهریزی کنند. تنها گرد هم آمدن تعدادی هرچند پر اهمیت از افراد مشکلی را حل نخواهد کرد. ایجاد ائتلاف هدف نیست بلکه گام اول در مسیر مبارزه است. ائتلاف زمانی میتواند جدی تلقی شود که اهداف و خواستههای خود را در چهارچوب یک برنامه مشخص و زمانبندی شده نخست در میان خود و سپس برای عموم مردم مطرح سازد. هدف از تشکیل ائتلاف باید دقیقاً تعیین و تألیف شود. پروژه ائتلاف در مرحله نخست نیازمند برنامهریزی برای ایجاد ساختارهای لازم و ضروری در مسیر دستیابی به اهداف ائتلاف است. یکی از دلایل اساسی عدم موفقیت تلاشهای مشابه در گذشته دقیقاً عدم توجه به این واقعیت بوده است که چون بدون توافق بر روی اهداف ائتلاف و تدوین برنامه اجرایی برای دستیابی به آن اهداف، با عجله دست بکار اعلام ادتلاف شدهاند سر انجام کارشان با شکست مواجه شده است.
دستیابی به تفاهم نیازمند نقشه و برنامه است و ماهیت نقشه و برنامه معرف چگونگی ائتلاف و میزان موفقیت آن خواهد بود. امروز بیش از همیشه شرایط ملی و بینالمللی آماده گذار از گرداب سرگردانی و انفعال مبارزان علیه نظام ظلم و ستم جمهوریاسلامی است.
شاهین فاطمی
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|