جان اِف. کندی رئیس جمهور فقید آمریکا در ارتباط با امکان مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی سابق گفت: "از انجام مذاکره هرگز نهراسید اما هیچگاه از روی ترس مذاکره نکنید." ایکاش رهبر معظم انقلاب لااقل با این یک پند گرانبهای پرزیدنت کندی آشنایی داشت.
***
معلوم نیست چرا هرچندگاه که شایعه مذاکره میان رژیم آخوندی و "شیطان بزرگ" قوت میگیرد با یک سری ادا و اطوارهای لوس و مشمئز کننده همراه است. خودشان اخبار مربوط به ملاقاتهای دزدکی و زیرجلی را درز میدهند و بعد هم بلافاصله تکذیب میکنند. ایجاد و تکرار این صحنهسازیهای مبتذل یادآور نوعی "رقص جفتگیری" یا (Mating Dance) حیوانات است که برای جلب توجه طرف و ایجاد هیجان از هیچگونه کوشش و یا نمایشی دریغ نمیکنند. البته حیوانات نیز مانند جوامع انسانی همگی دارای رفتار و کردار یکسان نیستند. مثلاً پرندگان خوشآواز با لطافت و زیبایی و نیم پروازهای موزون به انجام این مراسم میپردازند در حالیکه تجربه تماشای همین مراسم در مورد کرگدن و یا دیگر وحوش سنگین وزن کاملاً متفاوت است. با در نظر گرفتن عدم حس اعتماد متقابل، دشمنی دیرینه و بدبینی و سوءظن مزمن در مورد تشابه "رقص جفتگیری" میان نظام اسلامی و هیولای آمریکایی، من رقص عقربها را در هنگام جفتگیری قرینهای مناسب تشخیص دادهام.
در مورد عقربها، عقرب نر و ماده "Pedipalps" هایشان را که همان دستان انبر مانند و وحشتناک عقربهاست به هم میفشارند و اندک مسیری را "دست در دست" با هم میپیمایند. در میان اهل فن این حرکت به نام " والس عقرب" شهرت دارد. میگویند در پارهای از گونهها، گاهی هم در هنگام رقص نیشهایشان را به یکدیگر میچسبانند. این مرحله نادر از وفاق را " بوسه عقرب" مینامند و اگر با دقت انجام نپذیرد میتواند ایجاد دردسر کند. البته شرح عشقبازی عقربها در مورد جمهوریاسلامی و "شیطان بزرگ" از مرحله "والس عقرب" هنوز عبور نکرده و تا مرحله نهایی، یعنی بوسه عقرب، فاصله زیادی باقی مانده است.
اکنون با این سابقه ذهنی به اخبار و شایعات چند هفته اخیر توجه کنید اما شباهتها را فراموش نکنید. البته یک تفاوت فاحش هم میان عقربها و جمهوریاسلامی وجود دارد. به ندرت دیده شده است که عقربها دروغ بگویند اما جمهوریاسلامی با کمال وقاحت دروغ میگوید و تزویر و ریا را پایه و اساس دیپلماسی خود قرار داده است.
قسم حضرت عباس یا دُم خروس؟
حمیدرضا آصفی یکی از سخنگویان معذور و معزول وزارت خارجه جمهوریاسلامی در مصاحبه با هفته نامه "تجارت فردا" در پاسخ به این سؤال که این روزها گفته میشود آقای ولایتی در حال مذاکره با آمریکاییها است میگوید: " با قسم حضرت عباس میگویم که موضوع مذاکره ایران و آمریکا صحت ندارد". هنوز مرکب روزنامه حاوی خبر سوگند حضرت عباسی این سخنگوی بیاختیار خشک نشده است که روزنامه نیویورک تایمز جزئیات این مذاکرات را که در دوحه پایتخت قطر صورت پذیرفته است منتشر میکند. از سوی دیگر نام واسطه آمریکایی این مذاکرات که یک مُخدره آمریکایی متولد شیراز است نیز منتشر میشود. این بانوی آمریکایی "ولری جارت" (Valerie Jarrett) نام دارد و دوست میشل اوباما همسر رئیسجمهور آمریکا است. خانم جَارِت نیز اهل شیکاگو یعنی همشهری و هم حرفه آقای اوباماست زیرا حرفه او هم وکالت است. میگویند از محارم و مشاوران نزدیک رئیسجمهور است. آقای ولایتی هم که از محارم و نزدیکان خامنهای است. حالا اگر هنوز کشف واقعیت ، نیت و هدف مسافرت این دو شخصیت مورد اعتماد این دو "رئیس" به دوحه برای مذاکره نبوده است، و به دلایل دیگری رنج سفر تحمل نمودهاند، کشف اسرار آن از عهده انسانهای خاکی خارج است و ناچار خواهیم شد باز هم دست به دامن حمیدرضا آصفی و حضرت عباس او شویم.
مذاکره از ترس؟
جان اِف کندی رئیس جمهور فقید آمریکا در ارتباط با امکان مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی سابق گفت: "ازانجام مذاکره هرگز نهراسید اما هیچگاه از روی ترس مذاکره نکنید." ایکاش رهبر معظم انقلاب لااقل با این یک پند گرانبهای کندی آشنایی داشت. روزگاری که زمان مذاکره بود خامنهای از مذاکره سر باز زد چون از خود نامطمئن و از عدم توانائی خود بیمناک بود. با سر باز زدن از حل هرگونه اختلافی با آمریکا مردم ایران را فریب داد و با شعارهای تو خالی «مرگ بر آمریکا» و دیگر رفتار غیر مسؤولانه همه فرصتهای گرانبها را سوزاند. بیش از بیست سال از خاتمه جنگ با عراق و مرگ خمینی میگذرد و خامنهای طی این مدت با لجاجت غیر قابل توصیف از مذاکره سر باز زد و همچنان با شعارهای تو خالی و بیارزش شرایط زندگی و پیشرفت را برای ملت ایران غیر ممکن ساخت. این دوران وحشتناک آمریکا ستیزی جمهوریاسلامی موجب شد که در یکی از حساسترین دورانها در تاریخ معاصر جهان یکی از بزرگترین فرصتها برای ملت ایران ضایع و پایمال شود. دو سه دهه گذشته در تاریخ جهان با هیچیک از دیگر دورانهای مشابه قابل مقایسه نیست. ملاحظه کنید طی دو سه دهه گذشته که میهن ما سیر قهقرائی پیموده است چه تغییرات شگرفی در جهان و در پیرامون کشورمان به وقوع پیوسته است. کشور چین که سی سال پیش مملکتی عقب مانده، بدبخت و فقیر بود طی همین مدت توانسته است خود را به دومین قدرت اقتصادی جهان متحول کند. رشد اقتصادی بالاتر از ده درصدی در چین، کشوری بدون هیچگونه مزیت اقتصادی انجام پذیرفت. چین نه نفت داشت، نه طلا و نه هیچگونه سرمایه دیگری. امروز بیش از نیمی از جمعیتش از شرایط زندگی نسبتاً مرفه برخوردارند. در همین دوران دو و سه دهه گذشته بیش از یک میلیارد نفر از جمعیت جهان از شرایط فقر نجات یافتهاند. کشورهایی همانند ترکیه همسایه ما، کُره جنوبی، اندونزی و برزیل فقر و عقبماندگی را پشت سر نهاده در پرتو موفقیتهای بزرگ اقتصادی امروز در زُمره بیست کشور معتبر جهان قرار گرفتهاند. هندوستان که کسی امیدی برایش متصور نبود طی همین دوران توانسته است از رشد و پیشرفت اقتصادی بیسابقهای بهرهمند شود.
اما در میهن ما مشتی آخوند بیسواد، فاسد، ستمکار و نادان ملت و کشور را به قهقرا کشاندهاند. هزینه این لجاجت و حماقت، ویران کردن یک کشور، اسیر و آواره و سرگردان کردن یک ملت بوده است. اگر امروز جمهوریاسلامی توانسته است با وحشیانهترین سیستمهای پلیسی و امنیتی ملتی را اسیر، سرگردان و زندانی کرده و سکوت مرگبار بر کشور مستولی کند، این واقعیت بر کسی پوشیده نمانده است که طی این ئوران سیاه، بزرگترین فرصت تاریخی به علت نادانی و جهالت حاکمان نظام اسلامی برای ملت ایران بر باد رفته است.
برای مذاکره چه مانده است؟
در شرایطی نظام جمهوریاسلامی ناچار به مذاکره شده که دیگر امکانی برای حصول موفقیت در مذاکره باقی نمانده است. همه کس میداند نتیجه مذاکره میان ضعیف و ناتوان با قدرتمند و توانا چه خواهد بود . نظام جمهوریاسلامی در تمام دوران ستمبار حکومتش حتی برای یکروز نگران مصالح و منافع ملت ایران نبوده است. یگانه دل مشغولی این نظام چه در سیاست خارجی و چه در پیگیری مرگبار سلاح هستهای تنها و تنها برای حفظ بقا و تداوم چپاول و غارت دار و ندار ملت ایران است. امروز نیز آنها بر سر میز مذاکره خواهند نشست به این امید که شاید ملتمسانه بتوانند از بیگانگان تضمین تداوم سلطه ننگبار رژیم را بدست آورند. اگر امروز رژیم تهران از در التماس و دریوزکی خواستار مذاکره شده است، دلیل آن فشار تحریمها و خطر سقوط رژیم است. ترس از شدت گرفتن فریادهای اعتراض مردم و احساس خطر قیام ملت آنها را به سوی میز مذاکره میکشاند نه تشخیص خیر و صلاح ملت و مملکت.
نتیجه و ثمرات مذاکرهای که از ترس و در شرایط ضعف مطلق انجام شود جز زیان و شکست برای ملت ایران نخواهد بود. این نخستین بار نیست که این رژیم نالایق زمانی بر سر میز مذاکره حاضر میشود که دیگر هیچگونه امتیازی در دست ندارد. مگر در ماجرای گروگانگیری و خاتمه جنگ با عراق جز این کردند؟
شاهین فاطمی
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|