آنچه این روزها در مصر میگذرد نباید غیرمنتظره و تعجبانگیز تلقی شود و یا الزاماً ویژه شرایط مصر. اینگونه حوادث در کشورهای اسلامی به این زودیها علاجپذیر نخواهد بود. مسأله بسیار بغرنجتر از آن است که تا کنون از سوی مفسران غربی با آن برخورد شده است.
حوادثی که امروز در خیابانهای قاهره یا تونس مشاهده میکنیم آثاری هستند با ریشههائی در عمق واقعیتهای تاریخی و فرهنگی جوامع اسلامی همانند برخورد صفحات "تکتونیک" زمین،که ما تنها شاهد مظاهر "زلزلههای اجتماعی و سیاسی" آن هستیم. آنچه ما امروز مشاهده میکنیم آن پدیده و رویدادی نیست که «ساموئل هانتینگتون» آن را محترمانه "برخورد تمدنها" خواند. عنوان برخورد تمدنها در ذهن این مفهوم را تداعی میکند که دو فرهنگ و دو تمدن متفاوت هر یک روی اعتقادات خود پافشاری کنند و سرانجام یکی بر دیگری غالب آید. مثلاً برخورد جامعه سنتی ژاپن در برخورد با دموکراسی جوان آمریکا شاید یک نمونه نزدیک تاریخی براین نوع برخوردها باشد. یک نمونه احتمالی دیگر برخورد تمدنها را میتوان در مورد حمله اعراب بادیهنشین به تمدن ایران باستان و نابود کردن آن تمدن متصور شد. معمولاً نتیجه برخورد تمدنها اغلب در صفوف غالب و مغلوب از یکدیگر متمایز میشوند و یا یک تمدن سومی از آمیختن آن دو پدید میآید. اما آنچه ما امروز در مصر و دیگر کشورهای مسلمان ناظر آن هستیم کاملاً با این نوع پدیدهها متفاوت است.
سیستمهای سیاسی – اجتماعی همانند دیگر سیستمهای طبیعی و فیزیکی دارای نوعی منطق و ساختار همآهنگ درونی هستند. یک فیوز ناچیز و یا یک پیچ و مهره کم ارزش میتواند در کار یک سیستم کامل مانند یک خودرو و حتی یک کارخانه بزرگ آنچنان تأثیری داشته باشد که گردش کار را متوقف کند. در سیستمهای سیاسی- اجتماعی هم نوعی ارتباط و همخوانی مشابه میان اجزای سیستم ضروری است. دموکراسیهای غربی طی سالهای متمادی آزمایش و تصحیح خطاها توانستهاند به نوعی تعامل و تکامل دست یابند و آنچه ما امروز شاهد آن هستیم نتیجه این دوران طولانی آزمایش و خطا است. در سیستم حکومتهای دمکراتیک در جوامع مدرن و آزاد وظیفه حکومت حفاظت از حقوق فردی و اجتماعی است و نه تحمیل عقاید مذهبی یا سیاسی جمعی بر دیگر افراد جامعه. انتخابات، رفراندوم، مطبوعات آزاد، قانون اساسی، حفظ حقوق اقلیت و غیره هر یک وسائل اجزای لاینفک این سیستم هستند. کسی نمیتواند به جای این مجموعه کامل یا "MENU" ، خواستار تنها بخشی از ظواهر دموکراسی بشود و به خواسته خود به اصطلاح "َA LA CARTE" هرچه را برای خود مفید تشخیص داد گلچین کند. مثلا بگوید من انتخابات را قبول دارم ولی نظارت بیطرفانه بر انجام آنرا ضروری نمیدانم. یا برای آزادی و حقوق اساسی آن نیم دیگر جمعیت که در انتخابات بازنده هستند حقوقی قائل نیستم و هرگونه که اراده کنم با آنها رفتار میکنم، آنها باختهاند و بنابراین دلیلی ندارد که حقوق آنها رعایت شود.
آنچه ما امروز در جهان "اسلام" با آن رو به رو هستیم نوعی دموکراسی "آلا کارت" است. حضرات چون میدانند امتشان هرچه بگویند اطاعت خواهد کرد مایل هستند از پوسته تهی دمکراسی و حربه انتخابات برای کسب مشروعیت بینالمللی استفاده کنند بدون آن که دیگر پیش شرطها و اصول جدایی ناپذیر دمکراسی و انتخابات سالم را ضروری بدانند. در ذهن آنها همانگونه که میشود از هواپیمهای جت به جای پای پیاده یا کجاوه شتر برای رفتن به مکه استفاده کرد، میتوان دموکراسی، انتخابات آزاد و یا رفراندوم را هم وسیله انجام مقاصد خود قرار داد. چرا نمیشود به جای رأی مخفی فتوا صادر کرد و رأی دهندگان را از آتش جهنم ترساند؟ چرا نمیشود از رادیو تلویزیون و اینترنت که همگی محصولات تمدن غرب هستند، به جای تولید برنامههای آموزشی و مفید که مورد علاقه باشد، شبانه روز به ترویج تعصبات دینی و اشاعه خرافات پرداخت؟
سرنوشت رفراندوم مصر از هم اکنون روشن است. هرگاه که رفراندوم انجام شود، در کشوری که اکثریت جمعیت آن بیسواد و متعصب مذهبی هستند، پیش بینی نتایج چنین رفراندمی نباید زیاد دشوار باشد. به احتمال زیاد اکثریت به فرمان و اراده رهبران مذهبی خود به استقرار نوعی رژیم شرعی در مصر رأی خواهند داد. در تونس نیز در دراز مدت احتمال آنکه نیروهای دموکرات و مترقی بتوانند در برابر سیل تعصبات مذهبی مقاومت کنند چندان زیاد نیست. برای آقای مرسی آراء مردم و رفراندم قانون اساسی وسایلی هستند که میتوان در راه دستیابی به اهداف مذهبی از آنها استفاده کرد. زمانی که مردم اجازه دهند حکومت مذهبی بر آنها مسلط شود دیگر راه بازگشت از مسیر دموکراتیک بسته میشود. به قول چرچیل در چنین جوامعی قانون " یک فرد، یک رای، یکبار!" همانگونه که در رفراندوم کذائی جمهوریاسلامی در ایران تجربه کردیم اعمال خواهد شد. و همه آن حقوق اساسی لازم در یک سیستم دموکراتیک به فراموشی سپرده میشود تا انقلاب بعدی! درمورد ایران دیدهایم که چگونه یک نظام دیکتاتوری مذهبی هرگاه که لازم بداند انتخابات نمایشی برگذار خواهد کرد و مدعی خواهد شد که از مشروعیت دموکراتیک برخوردار است. شاید آنها تفاوت انتخابات آزاد و "بیعت" را درست نفهمیدهاند!
از قاهره تا تهران
سرنوشت حوادث روزهای اخیر در مصر که سرانجام آن به این زودیها تعیین نخواهد شد، برای بسیاری از ایرانیها و دیگر ناظران حوادث خاورمیانه خاطره انقلاب کذائی و استقرار نظام منحوس جمهوریاسلامی بر کشور را تداعی کرده است. با وجود همه شباهتها، که کم نیستند، تفاوتهای اساسی نیز بین آنچه در ایران اتفاق افتاد و آنچه امروز در مصر شاهد آن هستیم وجود دارد. اولین تفاوت مصر و ایران تفاوت سی و چند سال گذشت زمان است. با آنکه بسیاری از مصریها در مباحث خود یادآور فاجعه انقلاباسلامی و احتراز از تکرار آن میشوند، نباید فراموش کرد که احتمالاً با بهرهبرداری از تجربه آنچه در ایران گذشت مردم مصر و به ویژه رهبران سیاسی آن کشور تاکنون بسیار داهیانه رفتار کردهاند. باید متذکر شد که چندین اختلاف اساسی میان مصر امروز و ایران آن روز وجود دارد. در مرحله اول مصر نیازمند غرب است. اقتصاد مصر نمیتواند بدون کمکهای بلا عوض آمریکا و سیل توریستهای اروپایی و آمریکایی حتی برای مدت یکسال دوام بیاورد. نزدیک به یکصد میلیون مردم کم درآمد مصر نیازمند سرمایهگذاری خارجی و توریستهای بیگانه هستند. متأسفانه جمهوریاسلامی از چنین نیازی برخوردار نبود و با سوءاستفاده از درآمد نفت توانسته است تا حدودی واقعیات اقتصادی و سیاسی دنیا را نادیده انگارد. دومین تفاوت اساسی شرایط امروز مصر و آنچه در دوران انقلاب در ایران روی داد و موجب تسلط جمهوریاسلامی شد رفتار متفاوت رهبران سیاسی و سیاستمداران مصر است. در ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی شخصیتها و احزاب سیاسی به جان هم افتادند و همه یکصدا به رژیم پیشین و بازماندگان آن تاختند و سپس یکایک افراد و گروههای سیاسی با تحریک، تشویق و مشارکت حزب توده و مجاهدین خلق مورد حمله اراذل و اوباش قرار گرفتند. اشغال سفارت آمریکا و پارهای اسناد ساختگی و مجعول که در ارتباط با آن فاجعه انتشار داده شد باعث شد هر کسی یکروزی با یک آمریکایی سلام و علیک داشته است متهم و گناهکار معرفی شود. رهبران و فعالین سیاسی آنروز آنچنان مرعوب این شانتاژ سیاسی شده بودند که حتی یکنفر از آن به اصطلاح رهبران سیاسی در آن روزگار این شهامت را نداشت که حمله وحشیانه به سفارت آمریکا را محکوم کند. داستان معروف برتولد برشت در مورد سیاستمداران و احزاب سیاسی آنروز ایران واقعیت پذیرفت. به سراغ هرکس که رفتند دیگران سکوت کردند تا سرانجام خود حزب توده و سازمان مجاهدین و دیگر آتش بیارهای این معرکه یا به خارج گریختند و یا اسیر و قربانی هیولای انقلاب خودساخته شدند. در مصر رهبران سیاسی مرتکب چنین اشتباهی نشدند. با آنکه شخصیتهایی نظیر عمر و موسی، محمد البرادعی، عمرسلیمان و احمد شفیق، جملگی رقبای سابق و کاندیداهای ریاست جمهوری در انتخابات اخیر، گرد هم آمدند و با تشکیل شورای نجات مصر کماکان در برابر تجاوزهای روز افزون اخوان المسلمین به حقوق اساسی ملت مصر مقاومت میکنند.
از سوی دیگر، لیبرالهای سکولار و دیگر آزادیخواهان مصری بر خلاف آنچه در ایران پس از انقلاب روی داد، مرعوب نشدند و همچنان در صحنه مبارزه حضور دارند. با آنکه در کوتاه مدت پیشبینی نتایج این رویارویی مشکل به نظر میرسد در دراز مدت میتوان امیدوار بود که اگر آزادیخواهان و مبارزان مصری یکپارچه و متحد بمانند به دلیل آنکه مصر نیازمند حفظ روابط خوب با آمریکا و اروپا است خواهند توانست اندک اندک امتیازات قابل توجهی از چنگ رژیم حاکم به دست آورند.
شرایط امروز خاورمیانه از همیشه خطرناکتر و بحرانیتر است. در حالی که امروز بیشترین توجه بینالمللی به سوی حوادث مصر متمرکز شده است سوریه همچنان در آتش جنگ داخلی میسوزد و روزی نیست که دهها و شاید صدها قربانی جدید به تعداد کشتگان افزوده نشود. شاید سالها و حتی بیش از یک دهه زمان برای رسیدن به نوعی سکون و آرامش در خاورمیانه ضروری باشد اما در دراز مدت سرانجام پیروزی با مردم و دموکراسی و نیروهای دموکرات و آزادیخواه خواهد بود. آنچه در ایران میگذرد میتواند برای آینده خاورمیانه سرنوشت ساز باشد. اگر مردم ایران در تلاش خود علیه نظام اسلامی موفق شوند و بتوانند بر خرابههای این نظام قرون وسطایی پایههای یک کشور آزاد، دموکرات، سکولار و لیبرال را پایهریزی کنند بیگمان پیروزی مردم ایران آغازی خواهد بود برای تغییر جو سیاسی و اجتماعی در منطقه خاورمیانه.
شاهین فاطمی
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|