حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
شاگردان خوب مکتب امام

December 20, 2012

پنچ شنبه 30 آذر 2571 = December 20, 2012

 

اگر جویای دلائل بروز و تشدید مشکلات روزافزون در اقتصاد ایران هستید فراموش نکنید که احمدی‌نژاد و دولت او شاگردن همان مکتبی هستند که گفت «اقتصاد مال خر است.» از آنجا که کسی به خود زحمت تعبیر و تفسیر این کلام حکیمانه «امام» را نداد و یا آن را لایق پاسخ ندانست، متأسفانه بی توجهی به اینگونه جهانبینی موجب شده است که امروز برای پاره‌ای از پیروان متعصب و عقب مانده امام این یاوه‌گوئی به نوعی دستورالعمل اجرایی تبدیل شود.

آقای خمینی در دوران ده ساله حکمروایی خود مجبور به پرداخت هزینه این تفکر غلط و سخن ناروا نشد. وی به طور مسلم از پیشرفت‏های علمی و کشفیات دوران روشنگری قرن هیجدهم میلادی در اروپا که در پیامد آن برای بیشترین مردم توجه به علم و عقلانیت جایگزین مذهب و سنت شد بی‌اطلاع بود. از سوی دیگر بر کشوری حاکم شده بود که همه چیز را دست نخورده در اختیار وی قرار داده بودند. وی همانند میراث‌خواری که در پناه ثمره زحمات دیگران نیازی به صرفه‌جوئی و رعایت واقعیات زندگی احساس نمی‌کند، در واقع زمانی که آن سخن را گفت از «کیسه خلیفه» می‌خورد و می‌بخشید.

وی بر کشوری حاکم شد که اقتصادی پویا در آن ریشه گرفته بود، کشوری که در منطقه دارای یکی از پیشرفته‌ترین وسایل و کارآموخته‌ترین مدیران اجرائی در هر دو بخش دولتی و خصوصی شده بود و از ثبات اقتصادی و امنیت قضائی برخوردار بود. صنعت نفتی داشت که روزانه میان شش تا هفت میلیون بشکه نفت تولید می‌کرد و بیش از سی میلیارد دلار آن روز ذخیره ارزی از خود به جا گذاشت. زمانی که آقای خمینی مرتکب اظهار این کلام الملوک تاریخی شد در واقع خیالش آسوده بود و نفسش گرم. در آن دوران درست همانند چرخی که کماکان به چرخش طبیعی خود ادامه می‌دهد، دستگاه‏های کشوری می‌گشت و آنچه از نظام پیشین بر جای مانده بود آنقدر پر مایه بود که نه تنها با خرابکاری‏ها، با اعدام‌ها، با شکنجه و آزارها و با تبعید اجباری بهترین مدیران کشور، گردش چرخ امور از کار باز نماند بلکه توانست در یک جنگ هشت ساله از خود مقاومت اعجاب‌انگیز نشان دهد و کشور کماکان روی پای خود بایستد. آنچه آیت اله خمینی به ارث برده بود ثمره سه ربع قرن تلاش و فداکاری چندین نسل ایرانی بود. نسل‏های متوالی ایرانیان با تحمل مشقات بی‌شمار کشور را به آنجا رسانده بودند که سرانجام بخش بزرگی از مردم می‌توانستند معنی رفاه و توسعه را احساس کنند. اما آیت الها خمینی که از درک معنی کشورداری ناتوان بود و نمی‌دانست چگونه یک کشور مدرن اداره می‌شود، می‌توانست هرچه دلش خواست بگوید و مرتکب چنین اشتباهاتی شود.

بعد از درگذشت خمینی دولت‏هایی که روی کار آمدند بیشتر و بهتر از مشکلات و کم و کیف کشورداری در دنیای جدید آگاه بودند. چه در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و یا در دولت به اصطلاح اصلاحات خاتمی مشاهده کردیم که آنها سعی داشتند با وجود تمام فسادی که بر کلیه ارکان مملکت حاکم شده بود تا حدود زیادی همان مؤسسات و بنگاه‏ها و سازمان‏های اداری را که در زمان انقلاب و دوران خمینی دچار فلج شده بودند جانی تازه بخشند. درست است که آنها موفق نشدند، اما در مسیری گام نهادند که با راه خمینی و آنچه به نام انقلاب انجام شده بود متفاوت بود. حداقل آنها سعی داشتند تا آنجا که ممکن است به ترمیم خرابی‌‌ها بپردازند به امید آنکه اقتصاد کشور را احیاء کنند. با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد تمام این برنامه‌ها متوقف شد و مملکت گرفتار فردی ناآگاه، متعصب و عقب‌مانده‌ شد. او هنوز هم فکر می‌کند و اعتقاد دارد که نیازی به اقتصاد مدرن ندارد و برعکس، باید برخلاف تمام قواعد جدید علم اقتصاد رفتارکند.

هر یک از اقدامات این حکومت را مورد توجه قرار دهیم سرانجام به این نتیجه می‌رسیم که درست مثل کسی که تعمد در ویران کردن اقتصاد داشته باشد آنچه را که نباید انجام شود انجام داده است و آنچه را که باید انجام شود به فراموشی سپرده است. به عنوان نمونه، دخالت بی‌جا و بی‌رویه او در امور بانک مرکزی به خوبی نشان می‌دهد که چه لطماتی از این خلاف‌کاری متوجه اقتصاد کشور شده است. نیازی نیست که کسی درجه تخصص در اقتصاد داشته باشد تا به این اشتباهات پی ببرد. همه کس می‌داند که قدرت خرید پول و قدرت خرید مردم دقیقاً با نرخ تورم رابطه معکوس دارد یعنی هرچه قیمت‌ها بالاتر رود و تورم بیشتر باشد ارزش پول کاهش می‌یابد ولی این شخص معتقد است که با وجود سقوط بی‏سابقه پول ملی سال گذشته قدرت خرید مردم بالاتر رفته است، حالا چگونه به این نتیجه رسیده است بر هیچکس روشن نیست. با تغییرات مکرر رؤسای بانک مرکزی و دخالت‏های بی‏جا در کار شورای پول و اعتبار، این مرد نادان به خیال خود می‌خواست با تمام دانستنی‏های علم اقتصاد مبارزه کند و حرف خود را به کرسی بنشاند. جالب است که این آقایان، چه احمدی‌نژاد و چه دیگران، در دنیای معاصر زندگی می‌کنند و از تمامی مواهب مدرنیته و عصر تجدد استفاده می‌کنند اما نمی‌فهمند که همۀ این روابط چه از نظر علم و دانش مرتبط هستند. با هواپیما سفر می‏کنند اما نمی‌فهمند که همان علم و معرفت که طی چند قرن گذشته این همه تحول و پیشرفت ایجاد کرده است اقتصاد دنیا و اقتصاد ملی کشورها را تنظیم می‏کند. همانگونه که بدون اطاعت از قوانین فیزیک نمی‌شود موشک به فضا پرتاب کرد، در امور اقتصادی هم نمی‌توان بدون رعایت اصول آن قدمی در راه اصلاحات و پیشرفت برداشت. برای این که تورم از بین برود قوانین اقتصادی به ما یاد می‌دهند که باید نرخ بهره را زیاد کرد نه کم، چون زمانی که شما نرخ بهره را زیاد می‌کنید در درجه اول کمک می‌کنید به پس‌انداز مردم یعنی مردم بیشتر پس‌انداز می‌کنند و عرضه سرمایه برای کشور بیشتر می‌شود. از سوی دیگر کسانی که پول را برای هزینه‌های مصرفی وام می‌گیرند چون باید بهره بیشتر بپردازند از مصرفشان می‌کاهند و همچنین شرکت‌ها کمتر وام می‌گیرند و خود دولت اگر قرار است بهره بیشتر بپردازد کمتر خرج می‌کند و در نتیجه از میزان تقاضا کاسته و از سوی دیگر عرضه سرمایه بیشتر می‌شود.

از اوایل قرن بیستم این واقعیت‏های اقتصادی در همۀ کشورهای دنیا به کرات به ثبوت رسیده است یعنی چرخ را دیگران اختراع کرده‌اند و نیازی نیست که ما از نو بخواهیم چرخ جدیدی اختراع کنیم. زمانیکه او می‌گوید نرخ بهره باید کمتر از نرخ تورم باشد نمی‌فهمد که با تقلیل نرخ بهره بر تورم افزوده خواهد شد چون مردم بیشتر خرج خواهند کرد. این یک نمونه از عدم فهم قوانین ابتدائی علم اقتصاد است و زمانی که صدها دانشمند و اقتصاددان ایرانی، استادان برجسته رشته اقتصاد در دانشگاه‌های کشور، این مسأله و دیگر مسائل را در چهارچوب یک نامه سرگشاده انتشار می‌دهند او کوچکترین اعتنایی به این تذکرات نکرده و اقتصاددان های معترض را روانه زندان می‏کند.

همه اقتصاددان‏ها هشدار دادند که این به اصطلاح هدفمند کردن یارانه‌ها چه لطماتی در شرایط فعلی به اقتصاد کشور خواهد زد، پیش‌بینی کردند که تورم از سطح 40 تا 50 درصد بیشتر خواهد شد اما آقای احمدی‌نژاد گوش شنوا نداشت. در هیچ کجای دنیا چنین حکومت خودسری را نخواهید یافت. اقتصاد مملکت متعلق به همۀ مردم است.

شاید بهتر مسأله را بفهمیم اگر در چهارچوب هزینه‌های این اشتباهات به تأثیر آن در زندگانی تک‌تک شهروندان و خانواده‌های ایرانی بنگریم. این بیکاری و این تورم موجب بدبختی و تیره‌روزی میلیون‏ها ایرانی شده است. خدا می‌داند چند میلیون برنامه‌های خانوادگی بر هم خورده است، آمال و آرزوهایی که مردم برای خودشان و فرزندانشان داشته‌اند، برنامه‌هایی که برای زندگی‏شان ریخته بودند، یک عمر زحمت یک عمر فداکاری به امید روزی که بازنشسته می‌شوند و امروز که بازنشسته شده‌اند با تورم 40تا 50 درصدی، تمام حقوق بانشستگی آنها قدرت خرید یک سوم مایحتاجشان را ندارد یعنی عملاً روز به روز بر تعداد مردمی که به زیر خط فقر می‌روند و به آنهایی می‌پیوندند که از حداقل مایحتاج زندگی محرومند، افزوده شده است. چگونه ممکن است یک حکومت، یک فرد، یک رژیم به خودش اجازه دهد این چنین غیرمسؤولانه با سرنوشت میلیون‏ها شهروند یک کشور بازی کند؟

اگر قرار شود برای رفتار اقتصادی این حکومت نامی انتخاب کنیم و یا رفتار این حکومت را تعریف و تعبیر کنیم جز اقتصادستیزی نام دیگری بر آن نمی‌توان گذاشت. احمدی‌نژاد شخصاً در حدی نیست که بتواند مسائل اقتصادی را درک کند ولی حداقل اگر توانسته بود جمعی دانشمند، مردمی که اقتصاد شناسند، اقتصاد می‌دانند و به فکر مردم هستند به عنوان مشاور برگزیند آنها به او یادآوری می‌کردند و نمی‌گذاشتند این چنین از مسیر درست منحرف شود. متأسفانه هر کس برخلاف نظر او صحبتی بکند حذف می‌شود. این مرد بی‌دانش که از حداقل اطلاعات و تحصیلات در علم اقتصاد بی‌بهره است صریحاً می‌گوید اقتصاد غرب و مدل‏های غربی به درد ما نمی‌خورد. او نمی‌فهمد که آنچه در عرض دویست سیصد سال گذشته در دنیا اتفاق افتاده این پیشرفت علمی یکپارچه است. همان علمی که امروز به این معجزه‌های طبی رسیده است و توانسته است عمر انسان را تا سی درصد در طی قرن گذشته ازدیاد بخشد. همان علم و تکنولوژی که انسان را به کره ماه برده است. همان علم و تکنولوژی که باعث شده است همۀ مردمان دنیا در هر نقطه که هستند هرگاه که اراده کنند بتوانند با هم ارتباط برقرار کرده و اطلاع‌رسانی کنند. همان علم در زمینه اقتصاد هم پیشرفت کرده است. همانگونه که نمی‌شود با علوم هزار و سیصد و یا چهارصد سال پیش سفر کرد و یا آماده دفاع از کشور شد و یا به معالجه امراض پرداخت به همان نحوه قوانین اقتصادی صدر اسلام هیچ ارتباطی با مشکلات امروز اقتصاد دنیا ندارد و آنهایی که نتوانسته‌اند این مسأله را درک کنند، آنهایی که گمان کردند که همه‌ چیز را می‌شود خرید، بمب هسته‌ای می‌خواهند، نیروگاه هسته‌ای می‌خواهند داشته باشند اما همۀ با فریب، همه با رشوه، همه با صرف کردن درآمد ملی کشور. خوشبختانه در کشور ما کم نیستند دانشمندانی که با اقتصاد امروز دنیا آشنایی دارند و هر یک از آنها می‌توانند به حل مشکلات کشور بپردازند اما این به شرطی است که این حکومت پاسخگو باشد به ملت ایران.

اصرار و ابرام ما روی دموکراسی فقط به خاطر این نیست که دموکراسی نوع بهتری از حکومت است. یکی از دلایل آن درست همین پاسخگو بودن به احتیاجات مردم است. اگر در یک کشوری دموکراسی وجود داشته باشد و یک حکومتی نتواند در حل مشکلات اقتصادی مردم برآید و یا سیاست های اشتباه اتخاذ کند آن حکومت نمی‌تواند در قدرت به مدت زیادی باقی بماند. اما اگر مردم چنین فرصتی نداشته باشند حکومت تحمیلی باشد با زور، با فشار، با اعدام، با شکنجه و با تقلب در انتخابات احمدی‌نژاد را به کشور تحمیل می‌کنند. نتیجه آن همین خواهد بود که ما امروز مشاهده می‌کنیم، بیکاری وسیع، تورم سرسام‌آور و مهمتر از همه سیر قهقرایی، عقب ماندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و روز به روز بیشتر و بیشتر باز ماندن از سیر پیشرفت و ترقی.

مبارزات دموکراسی‌خواهی مردم ایران که امروز ما شاهد آن هستیم و روز به روز با عظمت و وسعت بیشتری گسترش می‌یابد تنها به خاطر ظواهر امر و روی کار آمدن یک دولت منتخب مردم نیست. مردم دولت منتخب را از آن جهت خواستارند که آن دولت بتواند مشکلات و مسائل مملکت را حل کند. حکومتی که خود را متعلق به ملت نمی‌داند مسلماً در مورد حل مسائل کشور بی‌اعتنا خواهد بود. اگر کسی بگوید تلاش امروز مردم به خاطر مرگ و زندگی است و این تلاش نهایی است به هیچ‌وجه زیاده‌روی نکرده است. تا زمانی که یک حکومت برگزیده مردم و دلسوز به مسائل مردم در ایران مستقر نشود و بر مسند حکمروائی ننشیند هیچ‌کدام از این مسائل مزمن اقتصادی کشور حل نخواهد شد. نه تنها سعادت و رفاه نسل کنونی همچنان در مسیر تباهی پیش می‌رود بلکه اگر موفق نشویم حکومت دلخواه و پاسخگوی به آمال و احتیاجات مردم ایران را انتخاب کنیم و چنین حکومتی بر اوضاع کشور مسلط نشود، آینده نسل‏های ایرانی نیز در مخاطره است.

در دنیای امروز کشورهایی خواهند توانست در تاریخ باقی بمانند و با عزت و احترام زندگی کنند که بتوانند در این نبرد تنازع موفق شوند، برای آینده خود و فرزندانشان برنامه‌ریزی کنند و حکومتهایی داشته باشند که عامل اجرای این برنامه‌ها شود و با لیاقت از عهده اجرای آنها برآید.

شاهین فاطمی

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites