درحالی که این روزها غربیها درمورد تاثیرگذاری تحریمهایشان بر اقتصاد ایران بسیار بزرگنمائی میکنند، نباید فراموش کرد که ویرانسازی واقعی ساختار اقتصادی ایران با انقلاب اسلامی 1357 آغاز شد. اقتصادملی یکی از نخستین قربانیهای انقلاب و حکومت ناشی از آن بود. با این شیوه مملکتداری هر آن اقتصاد کشور در معرض انفجار و فروپاشی قرار دارد، بدون آنکه کسی نگران موفقیت یا شکست تحریمهای بیگانگان باشد.
منابع کافی، ساختارکارا، مدیریت لایق و نیروی انسانی کاردان چهارپایه اصلی اقتصادهای مدرن و موفق هستند. انقلاب و حکومت ناشی از آن، پایههای اصلی اقتصاد کشور را ویران کردند و در نتیجه هرگز نخواهند توانست بر مسائل و مشکلات اقتصادی کشور چیره شوند. آنها ویرانی ایران را با تیشه زدن بر ریشه اقتصاد کشور آغاز کردند و هر سال که میگذرد با اشتباهات تازه یا مکرر بر مشکلات مردم میافزایند. از آنجا که همه آمارهای اقتصادی در ایران یا سری اعلام میشوند و یا مجعول و گمراه کننده هستند، تنها مرجع نسبتاً مطمئن برای علاقمندان، گزارشهای سازمانهای بینالمللی است که اغلب موجب دردسر و آبروریزی رژیم و به ویژه شخص رئیس جمهور پرخاشگر و پرت و پلا گو میشود. این نوع گزارشها پیش از انتشار حتماً باید از صافی سانسور مسؤولان کشور مورد بحث عبور کنند و بنابر این تنها میتوانند منعکس کننده بخش کوچکی از حقایق باشند. گزارش سازمانهای بینالمللی معمولاً پس از بررسی مقامات دولتی ایران از جمله وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی و دیگر مقامات ارشد مالی منتشر میشود. البته معلوم نیست چه بخشهایی از این گزارشها مورد دستکاری قرار میگیرد و یا برحسب تقاضای دولت سانسور و یا حذف میشود. در هر صورت آنچه باقی میماند و انتشار مییابد به تنهائی برای اثبات عدم صداقت و راستگویی حکومتاسلامی و نشان دادن آینده نگرانکننده و مغشوش اقتصاد ایران کفایت میکند. یکی از نگران کنندهترین مباحث در این نوع گزارشها پیشبینی نرخ تورم است که اغلب از آنچه به واقعیت میپیوندد کمتر است. به عنوان نمونه صندوق بینالمللی پول نرخ تورم را برای امسال سی و دو درصد تخمین زده بود در حالی که نرخ واقعی تورم در ایران امروز به مراتب بالاتر از این رقم است. صندوق همچنین هشدار داده بود که در کنار جهش تورمی، عدم به کار بستن سیاستهای ضروری در مورد ارز و در بخش بانکی کشور همگام با هدفمند کردن یارانهها، میتواند اعتماد عمومی را بیش از پیش متزلزل و سیستم بانکی کشور را با مشکلات جدی مواجه کند. اینها دقیقاً همان پیشبینیهائی است که اقتصاددانهای ایرانی سالهاست مطرح میکنند و احمدینژاد آنها را «غیر کارشناسانه» میخواند. اگر به اینگونه اخطارهای اقتصاددانهای ایرانی به موقع توجه کافی مبذول شده بود پول ملی ایران گرفتار چنین سرنوشت شوم و شرمآوری نمیشد.
پیروان مکتب گداپروری و صدقه
انتظار بهبود و ترمیم اقتصاد ایران توسط این حکومت توقعی کاملاً غیر واقعبینانه است. آنچه اقتصاد کشور را به چنین وضع فجیعی کشانده در ذات حکومتاسلامی نهفته است. بنیاد و اساس تفکر این رژیم بر مبنای تصورات نه اسلامی بلکه نگرش محدود و عقب مانده آخوند دِه از زندگی و اقتصاد است و پس از گذشت بیش از سه دهه هنوز این رژیم نتوانسته است خود را از وابستگی به آن طرز تفکر رها کند. چگونه چنین حکومتی خواهد توانست در صحنه "اقتصاد جهانی شده" امروز حافظ منافع ومصالح ملت ایران باشد؟ کسی که امروز به ناحق خود را رئیسجمهوری ایران میخواند هنوز هم از همان آبشخور فرهنگ آخوند دِه الهام میگیرد و با آنچه که قادر به فهم و ادراک آن نیست خصمانه برخورد میکند. در حالی که در اکثر کشورهای مسلمان برخورد حکومتها با مسائل اقتصادی برخوردی نسبتاً مدرن و متعارف است، اقتصاد ایران پس از انقلاب به علت همین محدود بودن دیدگاههای سران رژیم، به بیراهه کشانده شده است. برای این جماعت تولید ثروت و درآمد مطرح نیست، ایجاد کار و اشتغال مبحث مورد علاقه آنها نیست، آنها پیرو مکتب گداپروری و صدقه برای مردم و فساد و غارت اموال عمومی به نفع خود و وابستگانشان هستند. این چنین شیوهای را شما در هیچ یک از کشورهای اسلامی نخواهید یافت و اطلاق اسم اقتصاد اسلامی به دزدبازی و بلبشو یکی دیگر از شگردهای این جماعت است.
در جهان مدرن امروز همه دولتهای دمکراتیک در مورد اقتصاد و رفاه جامعه به یکنوع تفاهم و توافق رسیدهاند و از آنجا که سرنوشت این نوع حکومتها وابسته به رضایت رأیدهندگان است هرگاه از این تفاهم سرپیچی کنند عمر دولتشان بسیار ناپایدار خواهد بود. در واقع شاید بتوان به جرأت گفت پیروزی یا شکست دولتها در جهان معاصر با اوضاع اقتصادی کشورها ارتباط تنگاتنگ و مستقیم دارد. اگر حکومتی نتواند با استفاده از سیاستهای درست اقتصادی، مالی و پولی در بهبود وضع اقتصادی و رفاه مردم موفق شود، رأیدهندگان آن کشور در نخستین فرصت به رهبر یا حزب مخالف توجه خواهند کرد و اگر برنامه اقتصادی آنها جالب باشد رأی خود را در پشتیبانی از آن حزب و برنامههای آن به صندوقها خواهند ریخت. معیارهای کار هم بسیار روشن و قابل فهم هستند. مهمترین عامل برای مقبولیت یک حکومت، موفقیت در ایجاد شغل و مبارزه با تورم است. یکی از تجربههای گرانقیمت دمکراسیهای امروزی در حیطه اقتصاد، استقلال بانک مرکزی است. در آمریکا، اروپا، ژاپن، استرالیا و کانادا و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی بانک مرکزی کاملاً از حیطۀ نفوذ دولت مجزا و مستقل است. دلیل آنهم بسیار واضح است. همانگونه که در مورد ایران دیدهایم اگر بانک مرکزی مستقل نباشد ارزش پول کشور سقوط خواهد کرد. برای پیشگیری از این فاجعه حیطه اختیار دولت را به مسائل مالی محدود کردهاند، یعنی دولت موظف است با جمعآوری درآمد برای دولت از طریق مالیاتهای گوناگون، بودجه سالانه و دراز مدت خود را به گونهای تنظیم کند که مخارج و درآمدهای آن متعادل باشد. از سوی دیگر وظیفه بانک مرکزی کنترل حجم پول و اعتبار است زیرا اگر حجم پول بیشتر از نرخ رشد تولید ناخالص ملی افزایش یابد کشور دچار تورم خواهد شد و ارزش پول یعنی قدرت خرید آن سقوط میکند. این دقیقاً همان بلایی است که بر سرپول ملی ما آمده است چون بانک مرکزی ایران وابسته و در حقیقت فرمانبردار رئیس جمهور است.
سوای این مسائل فنی اما بسیار مهم و حیاتی، آنچه شهروندان از دولتهای منتخب خود انتظار دارند بهبود شرایط زندگی و رفاه جامعه است. به عنوان مثال در دنیای امروز کمتر دیده میشود که حکومتها در امور تولید و توزیع کالا و فرآوردههای اقتصادی دخالت کنند. از اینرو طی چند دهه گذشته مبحث خصوصیسازی یعنی انتقال کارگاهها و دیگر اموال دولتی به بخش خصوصی در دستور کار کشورهائی قرار گرفته است که از به اصطلاح اقتصاد سوسیالیستی یا برنامهریزی متمرکز به اقتصاد آزاد روی آوردهاند. باز هم اگر به تجربه جمهوریاسلامی طی چند دهه گذشته توجه کنیم واضح است که در همه موارد با شکست روبرو شده است. به عنوان مثال سالهاست از خصوصیسازی و واگذاری کارخانههای دولتی که خودشان در بدو انقلاب از صاحبان آنها سلب مالکیت کردند حرف میزنند اما تا امروز از کوچکترین موفقیتی در این زمینه برخوردار نبودهاند. آنچه را که در دست دولت بود به سران سپاه پاسداران واگذار کردهاند و نام آن را خصوصیسازی میگذارند. هدف از خصوصیسازی ایجاد رقابت در میان تولیدکنندگان است نه انتقال مالکیت با همان مدیریت نالایق و فاسد.
تجربه سی و چهار سال حکومت اسلامی دیگر برای کمتر کسی جای شبهه باقی گذاشته است که رژیم جمهوریاسلامی جز به منافع زودگذر خود به هیچ هدف دیگری پایبند نیست و با اقتصاد کشور همانگونه با بیلیاقتی برخورد میکند که با منافع ملی و سیاست خارجی. همانگونه که امنیت و استقلال کشور با سوء سیاستهای این حکومت بیش از همیشه در مخاطره است، اقتصاد کشور نیز همانند یک بمب ساعتی، با ادامه این شیوه مملکتداری هر آن در معرض انفجار و سقوط ناگهانی قرار دارد، بدون آنکه کسی نگران موفقیت یا شکست تحریمهای بیگانگان باشد.
شاهین فاطمی
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|