آنچه این روزها در خاور میانه می گذرد نشانه یک سلسله تغییرات بنیادی و بی سابقه است. موج خروشان و ویژه ای که در سیاست منطقه به وجود آمده به این سادگی فروکش نخواهد کرد. مبارزات آزادی خواهان در سوریه با وجود قتل عام هایی که هرروز اتفاق می افتد همچنان ادامه دارد و مردم بر خواست خود مبنی بر سرنگونی حکومت بشار اسد مصمم می باشند.
آنچه تا کنون رویداده تازه اول کار است. با سقوط صدام، برای مردم منطقه، بت شکنی شیوه کار شده است. بعد از شکستن سد دیکتاتوری وخودکامگی در عراق، حوادث تابستان هشتادوهشت در ایران جرقه دیگری بود که نشان داد برای قیام علیه دیکتاتوری الزاماً نیازی به جنگ وتوسل به قوای بیگانه نیست.
به عنوان یک دانشگاهی، با بسیاری از فعالان و تحلیلگران کشورهای خاورمیانه صحبت می کنم و به جلساتشان دعوت می شوم. در این جلسات، شرکت کنندگان بدون استثناء از جزئیات مبارزات مردم ایران با خبر هستند و صمیمانه اعتقاد دارند که قیام سبز در ایران نقطه عطفی بود برای منطقه. چرا در نخستین تلاش به نتیجه نرسید، دلایلش بسیار زیاد و پیچیده است. اما در عوض می شود گفت که درسی بود برای سایر کشورها که رژیم هایشان کمتر سفاک، بی انصاف و هموطن کُش بودند و آن اندازه شرف برایشان باقی مانده بود که مانند بن علی فرار کنند و یا مانند مبارک تسلیم اراده و قضاوت مردم شوند و قدرت را رها کنند.
اما تفاوتی که اوضاع ما با آن ها دارد در دو چیزخلاصه می شود. یکی این که شیوه سرکوب و خشونت اعمال شده توسط رژیم اسلامی متفاوت و در نوع خود بسیار کم نظیر بود. زمانی که تمام حقایق علنی شود با سرکوب میدان"تینایمن" در چین و یا جنایت های استالین در شوروی مقایسه خواهد شد. مردم هنوز به یکصدم جنایاتی که اتفاق افتاد وقوف ندارند. آنچه امروزدر سوریه مشاهده می شود گوشه ای از همان سناریو است و دستگیری ده ها نفر از نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در سوریه و آه و فغان وزیر امور خارجه آقای صالحی گواه این مدعا ست. افرادی که توانستند از سرکوب ها، شکنجه ها و زندان ها چه در ایران و چه در سوریه جان سالم به در برند بخشی از این جنایت ها رابرای رسیدگی بین المللی مستند کرده اند و بزودی در گزارش های شورای حقوق بشر سازمان ملل انتشار خواهد یافت.
همانگونه که مشاهده کردیم، در کشورهای دیگرمنطقه رفتارحکومت ها با مردم خود اینگونه نبود. بن علی درواکنش به قیام مردم از کار کناره گرفت و تونس را ترک کرد. حسنی مبارک کم و بیش همین مسیر را انتخاب کرد اما از فرار سرباز زد ودر مصرباقی ماند. البته قذافی حاضر نشد قدرت را رها کند، به موقع از صحنه خارج نشد و دیدیم که چه بلایی بر سرش آمد .آنچه که تا امروز در منطقه بوقوع پیوسته، به نظر من تنها نخستین صحنه یک نمایش طولانی است. آزادی خواهان در سوریه به دلیل بسته شدن را ه های صحیح انتقال قدرت از طرف بشار اسد و کشتارهای صورت گرفته با به دست گرفتن اسلحه به مبارزه با رژیم او برخاسته اند. هم اکنون تعدادی از ایرانی های متفکر و لیبرال سخت نگران اوضاع منطقه هستند و می گویند اگرچه در بعضی از این کشورها دیو استبداد از قدرت رانده شده است، اماهنوز خبری از" در آمدن فرشته آزادی" نیست. البته به استثناء تونس که دولت جدید آن توانست با تغییرات لازم در قانون اساسی بسیاری از موارد مانند حقوق زنان و آزادی های مدنی را که البته در قانون اساسی گذشته هم وجود داشتند اما رعایت نمی شدند، به موفقیت بزرگی دست یابد. در ارتباط با مصر هم پیروزی نماینده اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور و اولین سفر او به عربستان سعودی و نه به زیارت آقای خامنه ای می تواند نشانه مثبتی باشد که فاصله کشورهای بهار عرب زده را با سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه نشان می دهد.
در سایر کشورها مانند یمن ما باید در انتظار یک دوران مشکل آفرین باشیم . دورانی که طی آن مردم به دلیل تعصب ویا در واکنش به فشارهایی که تحمل کرده اند به احزاب و رهبران عوام فریب مذهبی رأی خواهند داد. اما زمانی که آنها مصدر امور شوند ناچار از انتخاب یکی ازاین دو مسیر خواهند شد. یا هنگامی که به قدرت رسیدند الزاما عاقل و بالغ خواهند شد وسر انجام به نوعی از حکومت شبیه ترکیه مبدل می شوند. یا این که همانند نظام جمهوری اسلامی عمل خواهند کرد وهمان سرنوشت در انتظارشان خواهد بود. نتیجه چنین گزینشی همان می شود که ما در ایران می بینیم. البته در مورد ایران و بعد از تجربه حکومت اسلامی، ایران در عوض سی سال، به گمان من یکصد سال به دمکراسی نزدیکتر شده است. مردم فهمیده اند که هیچکس به غیر از خودشان نمی تواند به دردشان برسد و مملکت را اداره کند. کشورهای عرب نیزاگر گرفتارحکومت اسلامی شوند، عمر آن بسیار کوتاه خواهد بود. آنها نیزاحتمالا در اندک زمان به همان نتیجه ای خواهند رسید که ملت ایران تجربه کرده است.
اصل قضیه این است که مسیر دمکراسی را نمی شود از جایی نسخه برداری و یا وارد کرد. هرکشوری باید به ناچاربه شیوه خود از این مسیر بگذرد. زمانی که دور اول انتخابات الجزایر حدود بیست و پنج سال پیش انجام شد، چون کاندیدا های وابسته به احزاب اسلامی در دور اول برنده شدند، دور دوم را حکومت متوقف کرد. نتیجه این عدم احترام به آراء، آن خونریزی ها و تروریسمی بود که الجزایر را سال ها به خاک و خون کشید و امروز هم مردم آن کشور هنوز درگیر و گرفتار یک دیکتاتوری فاسد نظامی هستند. در حالی که اگر به آرای مردم احترام گذاشته بودند وآن حکومت اسلامی آن زمان در الجزایر روی کار آمده بود تا امروز یا آن دولت اسلامی از صحنه خارج شده بود و یا سران آن حکومت فهمیده بودند که مملکت داری با نوحه خوانی امکان پذیر نیست. در دراز مدت مردم در دنیای امروز اجازه نخواهند داد حقوقشان پایمال شود. ممکن است مردم در ابتدا اشتباه کنند همانطور که بسیاری در ایران مرتکب بزرگترین اشتباه تاریخ میهنمان شدند، اما اینگونه حکومت ها، اگر اصلاح نشوند، مغلوب خواهند شد. شاید امروز تنها سوریه به تقلید از جمهوری اسلامی و پشتیبانی روسیه آن همه جنایت انجام می دهد. در سایر کشورها دیدیم که وضع این طور نبود. بنابراین باید خوشبین بود وقبول کرد که اشتباه سیاسی نیز مرحله ای است از رشد که اجتناب ناپذیر است. هر کشور و ملتی باید به نوعی ازاین مرحله عبور کند. اعتقادات مذهبی به شیوه ای نسبتا غیر عادی در این کشور ها وجود دارد ولی آگاهی مردم به آن جا رسیده است که می دانند حکومت را باید از دین جدا نگه داشت که هم سلامت حکومت حفظ شود و هم احترام دین.
جمهوری اسلامی درمنجلاب فساد و نفاق
سال 1391برای جمهوری اسلامی یکی از سخت ترین سال های عمرنکبت بارش بود. نه تنها به خاطر تحریم ها و یا فشار های بین المللی بلکه به این دلیل که نقاب تزویر یکسره از چهره رژیم برداشته شد. مردم رژیم رابسیار بهتر شناختند. در تمامیت تقلب ها، دروغ ها، فساد و آنچه هنوز مردم نمی دانستند. همه مصائب سی سال گذشته یکجا و در یکسال متبلور شد ، تمام معایب یک دیکتاتوری مذهبی که نمونه اش را شما نمی توانید در هیچ کجای دنیا بیابید. برای اولین بار مردم عامل اصلی بدبختی خود را شناختند که اگر در شخص خامنه ای نباشد در اصل ولایت فقیه و صاحب اختیار مردم شدن است و این برای مردم تا کنون کاملا روشن نبود. دلخوشی داشتند که خاتمی می آید، رفسنجانی می رود، موسوی می آید و احمدی نژاد می رود.تمام این بازی ها، نه همه را، اما بخش بزرگی از مردم را فریب داده بود. و من فکر می کنم مورخین سال گذشته را سال افشا شدن و نه افشا کردن خواهند نامید. به خوبی نشان داده شد که فساد تا به اعماق این رژیم رخنه کرده است. هیچکس نیست که در این نظام باشد و بتواند مدعی فاسد نبودن شود و یا با آن همزیستی نکرده باشد.از پرونده بیمه به سرکردگی معاون احمدی نژاد گرفته تا سه هزار میلیارد تومان سرقت از سیستم بانکی و یا پرونده زمین خواری یکی از برادران لاریجانی که رو شد فقط قله آن کوه یخ معروف است که فقط قسمتی از آن پیداست. اختلافاتی که بر سر قدرت و ثروت بین جناح های حکومت اسلامی پیش آمده بسیار وسیعتر از آن است که بشود راه حلی برایشان پیدا کرد. همه از این رژیم رانده شد ند و آنچه باقی ماند باز هم دو قسمت شد. تمام این اتفاقات در یکسال بوقوع پیوست و به نظر من سال بسیار شومی برای جمهوری اسلامی بوده است.
برای مردم هم سال مشکلی بود. در کنار فشارها برای سرکوب آزدای خواهی، بیشترین فشارها اقتصادی است وبر فشار سیاسی، فشار اقتصادی هم افزوده شده است. اگر در سال های گذشته می توانستند بگویند لا اقل مردم زندگی اشان آن قدر هم بد نیست دیگر این ادعا را نمی توانند داشته باشند. اعتراضات خودجوش درپاره ای از شهرها مانند نیشابور و تهران به دلیل گرانی مرغ و دیگر مایحتاج زندگی حاکی از غیر قابل تحمل شدن این فشارهای اقتصادی است. کار به جایی رسیده است که هر از چند گاهی انتقادات خالی بودن سفره مردم ایران در ماه رمضان از صدا و سیمای آقای خامنه ای هم به گوش می رسد. خود سران رژیم، کسانی که از پایه گذاران این حکومت هستند از نوع عسگراولادی، از تورم هفتاد درصد صحبت میکنند. کسی که عضو اطاق های بازرگانی و تجارت است، می گوید که امروزچهل درصد تورم است و با دور دوم هدفمند کردن یارانه ها تورم به هفتاد درصد می رسد. مشخص بود که از عهده این کار مهم هدفمند کردن یارانه ها بر نمی آیند و با شکست بزرگشان تنها بر فشار بر مردم خواهند افزود. از نظر مالی نتوانستند تعهداتی که به مردم و صنعتگران و تولید کنندگان داشتند بپردازند و از طرفی هم شکست در هدفمند کردن یارانه ها بر بیکاری افزوده است. همه این ها راکه جمع کنیم دودش به چشم مردم می رود اما شاید از سویی دیگر نور در انتهای تونل را بهتر می توانند ببینند. رژیم بیش از همیشه شکست خورده است. جناح های حکومت با یکدیگر در جنگ و تضادند ودر بین مردم اعتباری ندارند و از سویی دیگر این همه اقدامات خلاف منافع ملی و ماجراجویی بین المللی سرانجام گریبان این ها را گرفته است. این مسأله ای که دنیا با رژیم دارد و نه مردم ایران، آن هم به جاهای حساس رسیده است. در روزهایی که در پیش رو داریم اوضاع بسیار پر تلاطم خواهد بود ولی تمام نشانه ها حاکی از آن است که این جریان به نفع ملت برگشته است. تمام نشانه ها حاکی از آن است که این رژیم یا با یک انفجار اقتصادی- سیاسی مضمحل می شود و یا در نتیجه جنگ افروزی خود سرنگون خواهند شد.
سانفرانسیسکو
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|