روز دوشنبه گذشته به دعوت رادیو اسرائیل درباره مشکلات اقتصادی اخیر در ایران در برنامه هفتگی آقای مناشه امیر شرکت کردم. متن زیر گزیدهای است از مطالب آن مصاحبه
مناشه امیر: پرسش دوم من این خواهد بود که ریشههای بحران اقتصادی و ارزی در ایران چیست و چه تحلیلی در این مورد دارید. اما از آنجا که دید ما همواره به آینده است اجازه بدهید که پرسش نخست را اینگونه آغاز کنیم:
با چه راهکارهایی میتوان بحران شدید کنونی در ایران را بر طرف کرد؟
- این نخستین بار نیست که کشوری با چنین مسائلی روبرو میشود. سایر کشورها نیز به دلایل دیگر و نه به علت ندانمکاری حکومتهایشان، با چنین گرفتاریهایی روبرو بودهاند. برای رویاروئی با اینگونه مسائل در اقتصاد راهحلهای گوناگون وجود دارد. مؤثرترین آنها ِDevaluation ) ) است که معنی آن کاستن برابری (ارزش) پول ملی در برابر پول مرجع و دیگر پولهای خارجی است. اتخاذ این سیاست، مشروط بر اینکه دولت از عهده آن برآید، میتواند موازنه پرداختها را تثبیت کند زیرا اجناس وارداتی خارجی گرانتر خواهد شد و از سوی دیگر صادرات ایران چون برای خارجیها ارزانتر خواهد بود افزایش خواهد یافت. در نتیجه با افزوده شدن بر تقاضا برای مصنوعات داخلی از میزان بیکاری کاسته خواهد شد زیرا تولیدات داخلی بهتر و بیشتر رقابتی خواهد شد. اتخاذ این سیاست در اندک زمانی از بحران و نوسانات ارز خواهد کاست. اما موفقیت چنین سیاستی نیازمند یک حکومت لایق و صالح است که بتواند اعتماد و همکاری مردم را جلب کند. توفیق در چنین سیاستی نیازمند همکاری مردم است و به این دلیل چنین حکومتی باید مورد اعتماد باشد چون همکاری مردم از ضروریات موفقیت است. تجربه این راهکار در کشورهائی نظیر آرژانتین و برزیل بسیار موفقیتآمیز بوده است. راهکارهای گوناگون دیگری هم که کمی فنیتر هستند وجود دارد ولی همه این راهحلها نیازمند یک حکومت لایق و صالح است که اگر چنین حکومتی در ایران وجود داشت امروز مملکت گرفتار این مخمصه نمیشد. مسأله احمدی نژاد به نظر من با مسأله خاتمی یا رفسنجانی و دیگران متفاوت است. آنها با وجود اینکه در چهار چوب رژیم اسلامی کار میکردند عقل و معرفت و دانش راکاملاً کنار نگذاشته بودند. این احمدی نژاد است که کمیسیون برنامه و بودجه را منحل کرده و رئیس بانک مرکزی را گماشته خود ساخته است. او طی دوران صدارتش سه رئیس بانک مرکزی تعویض کرد چون نمیخواست بانک مرکزی مستقل از دولت باشد. مقصر مصائب امروز احمدی نژاد است که اکنون مظلومنمایی میکند و با حرفهایی که میزند فکر میکند کسی فریب خواهد خورد.
مناشه امیر: و مشاوران اقتصادی را بر کنار کرد.
- بله، نه تنها برکنار کرد بلکه آنها را به زندان هم انداخت. یکی از برجستهترین اقتصاددانان ایران دکتر علی رشیدی است که دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه پنسیلوانیا میباشد. وی سالها مسؤول بانک مرکزی ایران بود اما چون علیه سیاستهای احمدی نژاد اظهار عقیده کارشناسانه کرد چندین سال را در زندان گذراند. سایر اقتصاددانان منتقد نیز از دانشگاهها بر کنار شدند. به عنوان نمونه، دکتر فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان منتقد هم اکنون به جای سالن تدریس و یا مرکز تحقیق در زندان اوین از پذیرائی آقای احمدی نژاد و رهبر معظم انقلاب برخورداراست. بارها احمدی نژاد گفته است اقتصاد غربی به درد ایران نمیخورد، ایشان فکر میکند اقتصاد هم شرقی و غربی دارد، مسیحی و اسلامی دارد. تمام این فلسفهبافیها در مورد اقتصاد اسلامی پوچ و بیمحتوا است. قوانین پایهای اقتصاد در همه دنیا یک نواخت عمل میکنند، همانگونه که قوانین فیزیک و ریاضی یکنواخت عمل میکنند. رعایت این اصول و واقعیات الزام آوراست. تاریخ نشان داده است کشورهایی که منکر این اصول شدهاند هزینه بسیار سنگینی پرداختهاند.
مناشه امیر: آقای فاطمی، با توجه به اینکه روانشناسی و فرهنگِ اجتماعی دو عامل اصلی در روند اقتصادی هستند بنابراین شاید احمدی نژاد تا حدی حق داشته باشد زیرا که فرهنگ ایران و روانشناسی ملت ایران با ملت سوئیس و آمریکا تفاوت دارد.
- من گمان نمیکنم، بر عکس من فکر میکنم ملت ایران از هوشیارترین ملتها است. مسأله اساسی این است که هیچ ملت و مملکتی نیست که در مورد این قوانین ابتدایی اقتصاد مستثنی باشد. همه جای دنیا وقتی میزان حجم پول در جامعه زیاد شود تورم به وجود میآید ، اینها آن اصولی است که من به آنها اشاره میکنم. اشاره من به قوانین و اصولی است که در ارتباط با سیاستهای اقتصاد کلان و سیاستهایی که دولتها اتخاذ میکنند باید مد نظر قرار بگیرند. مثلا ضرورت استقلال بانک مرکزی را در نظر بگیرید. اگر بانو انگلا مرکل، صدراعظم آلمان، بخواهد یک قدم بیشتر از حد خود بردارد این بانک مرکزی آلمان است که در برابر او میایستد و به همین دلیل است که قدرت پول آلمان همواره در دنیا معیار بوده است. در آمریکا هم همینطور است. فدرال رزرو، بانک مرکزی آمریکا، مستقل است. چرا این کشورهای پیشرفته بانک مرکزی را از دولتها مستقل نگه داشتهاند؟ آنها احتمالاً درایت جمعیشان از آقای احمدی نژاد کمتر نیست. دلیل این قانون یا سنت اقتصادی بسیار واضح است. دولتها همیشه به پول نیاز دارند مخصوصاً دولتهای نالایقی که نمیتوانند بودجه خودشان را متوازن کنند. وقتی که دولت پول کم داشته باشد، اگر بتواند اسکناس چاپ کند یا اعتبار صادر کند، طبعاً همیشه این مسیر آسانتر را اتخاذ خواهد کرد و به جای آنکه از مخارج کم کند و یا مالیات را بهتر جمعآوری کند، پول چاپ میکند و دقیقاً این همان کاری است که احمدی نژاد کرده است. به همین دلیل است که در تمام کشورهای مترقی بانک مرکزی از حکومت جدا است، جزئی از دولت است اما از حکومت جدا است. رئیس بانک مرکزی آمریکا یا رئیس بانک مرکزی انگلستان از دولت دستور نمیگیرند و تنها یک وظیفه دارند و آن هم حفظ ارزش پول ملی است. ما دیدیم که آقای احمدی نژاد چه بلایی بر سر پول ملی ایران آورد. در تاریخ بیسابقه بوده است که پول ملی کشوری به این سرعت 60 درصد ارزش خود را از دست بدهد.
مناشه امیر: آقای احمدی نژاد در تلاش برای تسلط بر بانک مرکزی ایران و مدیریت آن تا چه حد موفق شد؟
- متأسفانه در این مورد ویژه او کاملاً به موفقیت رسیده است. کاملاً . یعنی ایشان سه رئیس بانک مرکزی عوض کرد تا سرانجام موفق شد محمود بهمنی را دراین سمت تثبیت کند. احمدی نژاد همچنین شورای پول و اعتبار را که باید بر بانک مرکزی نظارت میکرد به کلی فلج کرده است. او دفتر سازمان برنامه و بودجه را که پنجاه سال بود در مملکت سابقه داشت و یکی از ضروریترین سازمانهای اقتصادی کشور بود منحل کرد و وظائف آن را به دفتر ریاست جمهوری انتقال داد. بودجههایی که در تمام این سالها تنظیم کرده است از ابتدائیترین جزئیات و توضیحات تهی است و بیشتر به زیارتنامه شباهت دارد تا بودجه یک کشور و در هیچیک از این سالها متوازن نبوده است. درآمدی که ایشان در برابر مخارج ارائه داده است همواره تخیلی و بیپایه و اساس بوده است. احمدی نژاد لیاقت توازن بودجه را نداشته و هر بار که کم آورده با فشار بر روی بانک مرکزی وام خلاف قانون گرفته است. در واقع بانک مرکزی به صرافخانه احمدی نژاد مبدل شده است. در حالیکه وظیفه سنتی بانک مرکزی خلاف این است و باید به خاطر حفظ ارزش پول ملی از زیاده خواهیهای حکومت جلوگیری کند.
مناشه امیر: ولی در بحران اقتصادی امروز بازار بورس در تهران شکوفا شد، این را چطور توضیح میدهید؟ توجیه میکنید؟
- این هم یکی از ثمرات تورم است. زمانی که که تورم به وجود میآید ارزش هر چیزی بیشتر از پول محفوظ میماند. یعنی مردم میفهمند که کاهش ارزش پولشان به زودی بیشتر خواهد بود. بنابراین یا دلار میخرند و یا سکه و سهام. با وجود تمام اشکالاتی که بورس سهام در ایران میتواند داشته باشد آنچه مسلم است این است که ارزش پول هر روز پایینتر میرود و ارزش سهام بالاتر، به این دلیل است که قیمت سهام در بورس بالا میرود. اما بالا رفتن سهام چه سودی برای مردم میرساند و کدام شکم گرسنه را سیر میکند؟ این بالا رفتن بورس تنها به سود مشتی فرصتطلب سودجو خواهد بود. بورس ایران مانند کشورهای دیگر نیست که در آن عامه مردم سهیم باشند، دست یک عده معینی است و تازه بالا رفتن سهام در این شرایط دلیلی بر شکوفایی اقتصادی نیست بلکه به علت عدم اعتماد به پول ملی است و هر چیز معتبرتر از پول ملی به حساب میآید.
منا شه امیر: ولی آقای فاطمی، در شرایطی که هر روز یک کارخانه دیگر در ایران بسته میشود و شماری از کارگران بیکار میشوند، هزینه مواد خام بالا میرود، هزینه تولید بالا میرود و در نتیجه کالای ایران خریدار ندارد این سرمایهگذاری در بازار بورس و خرید سهام ممکن است فاجعهآمیز باشد؟
- آری، این یک حباب است. اندک زمانی بالا خواهد رفت تا روزی که سقوط کند. این حباب خواهد ترکید زیرا پشتوانه اقتصادی ندارد. اگر در مملکتی سهام بالا برود و در پشت آن شرکتهایی واقعی و کارخانههای تولیدی وجود داشته باشند یعنی مملکتی باشد که در آن تولید یا عرضه خدمات و کالاها انجام گیرد آن موقع بالا رفتن سهام معنی دارد. در ایران و در شرایط کنونی این رونق بیشتر حالت بورس بازی دارد و از هیچ نوع ارزش اقتصادی برخوردار نیست. اگر شما میشنوید مثلاً بورس سهام در نیویورک یا پاریس بالا رفته است معنیاش این است که مردم به آینده خوشبین هستند و سرمایهگذاری میکنند چون فکر میکنند شرکتهایی که سهام آنها را خریداری میکنند در آینده درآمد بیشتری خواهند داشت، ولی در ایران اینگونه نیست و دلیل عمده بالا رفتن شاخص بورس(index) در این شرایط ترس است، ترس از این که ارزش پول در حال سقوط است و مردم به این ترتیب میخواهند اندوختههای خود را از گزند سقوط ارزش پول ملی محفوظ دارند.
امیر: آقای فاطمی، شما بیشترین اتهامات را به دولت آقای احمدی نژاد و خود او وارد کردید، گفتید بیلیاقت است، بیکفایت است، اقتصاد سرش نمیشود و غیره و غیره... پرسش من این است که گناه انتصاب احمدی نژاد را ما به گردن کی باید بیاندازیم، بالاخره همانهایی که باعث به اصطلاح پیروزی احمدی نژاد شدند در این شکست و ناکامی نقشی داشتند، بفرمائید.
- دقیقا چنین است. امروز بیش از همیشه هیأت حاکمه ایران یکپارچه فاسد است. نه سیستم قضایی ایران مستقل است نه سیستم اجرایی و نه مجلس، یعنی این سه قوه تبدیل شده است به آلاتی در دست آقای خامنهای که البته این بیش از آنچه که من بخواهم توضیح بدهم مسلم است، اما این را هم باید در نظر بگیریم که اگر مثلاً در دوران رفسنجانی و یا خاتمی قیمت نفت تا نه دلار هر بشکهای تنزل کرده بود، با و جود این بازهم خاتمی توانست صندوق ذخیره ارزی درست کند، احمدی نژاد به هیچ وجه از خودش اختیاری نداشته و ندارد چونکه میداند که یک رئیس جمهور دست نشانده است و بعد هم مسائل شخصی پیدا کرد و آن هم گرفتاریها را بیشتر کرد. مسائل سیاسی و اقتصادی در همه دنیا معمولاً در هم تنیدهاند ، من از آن اقتصاددانهایی نیستم که معتقدند سیاست از اقتصاد جداست. اقتصاد و سیاست به هم مربوطند و تصمیمات سیاسی بر اقتصاد اثر میگذارد و اتفاقاتی که در اقتصاد میافتد بر سیاست اثر میگذارد. من معتقدم این اوضاعی که امروز اقتصاد ایران گرفتار آن شده است و این سقوط آزاد پول ملی پیامدهایی شدید و فراموش نشدنی در آینده به دنبال خواهد داشت.
ادامه دارد...
شاهین فاطمی
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|