نام یونان باستان در سیاست همواره با دموکراسی در هم امیخته است . و این مسئله از همان زمان مطرح بود که دموکراسی واژه ای بیان کننده ، حکومت به وسیله مردم و یا همان حکومت اکثریت است .
گاهی اوقات تعریف های متفاوتی از این مفهوم ارائه می شد . ارسطو حکومت اکثریت را می پذیرفت و بدان اعتقاد داشت اما اکثریت را مردم فقیر و فرو دست می دانست .
حال دیگر این تعریف عام شده است و دموکراسی حکومت اکثریت مردم شناخته شده است.
تعریفی که شاید برای اولین بار در لیبرالیسم قرن هفدهم ارائه شد . مفهومی که در ابتدا نماد مخالفت با سلطنت مطلقه و قدرت متمرکز دولت بود .
و در همین شرایط بود که ازادی های فردی در مفاهیمی چون دموکراسی تعریف می شدند . لیبرال های اولیه توانستند نمایندگان مجلس را به خود گیرند و از این راه توانسته بودند قدرت سلطنت را محدود کنند.
انقلاب سال 1688 انگلستان را شاید بتوان نخستین قیامی عنوان کرد که توانست حکومت استبداد را به زیر کشد و حکومتی تازه بنا نهد که در ان مجلس به عنوان یک اصل مهم در لیبرالیسم سیاسی به رسمیت شناخته شد .
اما مفهوم دموکراسی یک مفهوم کلی است . سقراط در شرایطی محکوم به اعدام شد که دموکراسی بر جامعه حاکم بود و خود نیز بر حق دولت در اعدامش تاکید می نمود . هیتلر هم در یک شرایط کاملا دموکرات به قدرت رسید.
دموکراسی در تعاریف مارکسیستی نیز مطرح می شود . این مفهموم همزمان با نقد تعریف لیبرال ان توسط مارکسیست ها سر بیرون اورد.
مارکس ازادی های فردی را در جامعه ای طبقاتی مورد بحث قرار میداد و تنها این مسئله مطرح بود که برابری راه رسیدن به ازادی است . مارکسیست ها معتقد به دموکراسی مستقیم بودند و برای این طرح خود نهاد کمون را ارائه دادند.
این کمون ها در طول تاریخ همواره با شکست مواجه شدند ، از کمون پاریس که اولین مدل روی کار امده ان بود تا کمون روسیه که بزرگترین حکومت کمون در طول تاریخ 70 سال عمر کرد.
کمون هایی که همواره با سلطه جویی های تک حزبی زمینه لازم برای ایجاد حکومت های توتالیتر را ایجاد کردند و ازادی های فردی را به نابودی کشاندند . حال یک پرسش مطرح می شود و ان اینکه ایا دموکراسی دوای درد مردم نیست؟
پاسخ همان جمله مشهور چرچیل است که دموکراسی بهترین نوع حکومت است به استثنای دیگر انواع حکومت.
کارل پوپر در تبین نظریه دموکراسی در مورد انواع حکومت این گونه سخن میگوید که حکومت ها را می توان به دو نوع تقسیم کرد ، حکومتی که با خون ریزی جابه جا شود و حکومتی که بدون خون ریزی تغییر یابد.
جمیز مدیسن یکی از اولین افرادی بود که بیان کننده تمایز میان مفهوم دموکراسی و نوع اداره حکومت بود . جرمی بنتام هم به عنوان یکی از بنیان گذاران دموکراسی لیبرال ، دموکراسی را وسیله ای برای حکومت اکثریت عنوان می کرد.
اما لیبرالیسم بیش از هر عنوان دیگری با دمکراسی در ارتباط است.
لیبرالها معتقدند غرض از حکومت ، پاسداری از ازادی و برابری و امنیت همه شهروندان است .از دید لیبرالیسم هیچ حکومتی مشروع نیست مگر اینکه بر خواست اکثریت حکومت شوندگان باشد . قانون در لیبرالیسم رکن اصلی است . قانونی که توسط اکثریت مردم به تصویب رسیده باشد .
لاک حکومت ها را وسیله ای میداند که بر اساس یک قرارداد اجتماعی میان افرادی به وجود میاید که در حالت عادی به صورت مسقل زندگی میکنند.
هدف از تشکیل این قرارداد ایجاد امریتی مشترک میان مردم است که با استفاده از ان به نارامی ها و ناپایداری های زندگی در شرایط طبیعی پایان دهد . بنابراین این امریت مشترک مبتی بر رضایت عموم مردم است .
در نظریه دموکراسی لیبرال بیش از هرچیزی فرد و ازادی های فردی مطرح است . لاک معتقد بود که ازادی های فردی و حق مالکیت حقوق جدا نشدنی انسان هستند.
در دموکراسی لیبرال دولت برای حمایت از حقوق و ازادی های فردی به وجود امده است .
جان استوارت میل معتقد بود که بیشترین تحدید برای ازادی خود حکومت است و به همین دلیل در نظریه دموکراسی لیبرال پس از ازادی های فردی بیشترین تاکید بر محدود کردن قوای حکومت به حمایت از حقوق فردی مردم است .
لیبرالیسم می تواند پشتوانه ای محکم برای دموکراسی باشد . جهان امروز بیش از هر زمانی با لیبرالیسم در حال اشنایی است . لیبرالیسم و تکیه ان بر ازادی فرد ، ازادی وجدان ، حکومت با خواست و رضایت مردم و برابری حقوق واقع گرایانه ترین راه برای رسیدن به دموکراسی است.
جهان امروز ما با همه جنگ ها ، کشتارها و نابسامانی های ان بهترین صورتی است که جهان به خود دیده است . و این از دستاورد های جامعه باز است .
امروز باید بیش از هر زمانی در گسترش نظریات لیبرالیسم بپردازیم . لیبرالیسم پشتوانه و ایجاد کننده دموکراسی است و دموکراسی ضمانت ماندگاری لیبرالیسم.
منابع
لیبرالیسم معنا و تاریخ ان / جان سالوین شاپیرو
درباره ازادی / جان استوارت میل
مقالاتی از جرمی بنتام
مقاله لیبرالیسم مشارکتی نوشته کرافود مکفرسون
تاریخ کمون پاریس / لیساکاره
|
|