مفهوم عدالت را به هر نحوی که تعریف کنیم، مفهومی است که مستلزم مفهوم حق است. عدالت به معنای استیفای حق و ظلم یعنی ضایعکردن و نفی یا نقض حق. پس وقتی لیبرالها بحث مالکیت و آزادی را مطرح میکنند، در واقع همان بحث عدالت را مطرح میکنند و هیچ حرفی بیپایه و اساستر از این نیست که لیبرالها را متهم کنیم که بحث عدالت را نادیده گرفتهاند. اساسا بحث اولیه و اصلی لیبرالها بحث عدالت است، چون بحث حق است.
اولین بحث در اقتصاد خرد، انتخاب مصرفکننده است، انتخاب در اینجا یعنی آزادی انتخاب، چون اگر آزادی نباشد، انتخاب معنی پیدا نمیکند. در واقع، بحث اول علم اقتصاد با آزادی آغاز میشود و به همین دلیل بسیاری از اقتصاددانان به خصوص اقتصاددانان کلاسیک مایل بودند که علم اقتصاد را علم آزادی و مالکیت خصوصی معرفی کنند.
علم اقتصاد علم حق، علم حق مالکیت و علم آزادی است. نزدیک بودن علم اقتصاد و لیبرالیسم به قدری است که اندیشمندان قرن نوزدهم اغلب وقتی میخواستند بگویند فلان اندیشمند لیبرال است، میگفتند اقتصاددان (Economist) است. در قرن نوزدهم، واژه Economist یا اقتصاددان معادل لیبرال به کار میرفت. لیبرال یعنی همان کسی که از نظر سیاسی لیبرال خوانده میشود، یعنی کسی که طرفدار آزادی و نظام سیاسی مبتنی بر حکومت قانون، مالکیت خصوصی و بازار رقابتی است.
لیبرالها اغلب متهم میشوند به اینکه تئوری عدالت ندارند یا نسبت به عدالت بیاعتنا هستند یا اینکه عدالت جزو دغدغهها و نگرانیهای اندیشمندان لیبرال نیست. اما بحث حق، بحث مالکیت و آزادی همان بحث عدالت است. منتها عدالت با یک رویکرد مشخص در لیبرالیسم تعریف میشود که عبارت است از رویکرد به شرایط زندگی اجتماعی نه به نتایج آن.
آغاز بحثهای مربوط به بازار از زاویه عدالت این است که گفتند راجع به خود قیمت نمیتوان بحث عدالت را مطرح کرد، بلکه در مورد شرایط شکلگیری قیمت میتوان بحث کرد. این یک رویکرد خاص به عدالت است و کسی نمیتواند بگوید که لیبرالها عدالت را نادیده گرفتهاند. لیبرالها میگویند وقتی بازار رقابتی مخدوش میشود، عدالت زیرسوال میرود. وقتی که بازار انحصاری شود و دولت در قیمتها دخالت کند در واقع عدالت زیرپا گذاشته شده است. آیا این بحث عدالت نیست؟ اما گفتند که نتیجه رقابت یا نتیجه قیمتی که به صورت عادلانه در بازار شکل میگیرد ممکن است به نفع عدهای خاص باشد و عدهای بیشتر منتفع شوند و عدهای کمتر. اما اینها دیگر موضوع بحث عدالت نیست.
آدام اسمیت در کتاب نظریه احساسات اخلاقی این استعاره را مطرح کرده است كه بازار مثل بازی است، یک قواعد بازی داریم و یک نتایج بازی، بحث عدالت به رعایت قواعد بازی مربوط میشود. نتیجه بازی هر چه باشد عادلانه است. یعنی بحث عدالت در آن وارد نمیشود. حتی اگر یک بازیکن یا یک تیم شانس بیاورد و برنده شود و واقعا استحقاق آن را نداشته باشد، نمیتوانیم بگوییم این برد غیرعادلانه است. بنابراین از دیدگاه لیبرالها نتایج بازار موضوع بحث عدالت نمیتواند باشد.
برخی انسانها، محروم طبیعی و عدهای معلول هستند و نمیتوانند وسایل معیشت خود را فراهم کنند. لیبرالها نگفتند که آنها را رها کنید و کاری برای آنها نکنید. کمک کردن به این افراد در هیچ شرایطی در تضاد با اندیشه لیبرالی نیست. اما لیبرالها میگویند که این بحث، بحث عدالت نیست، بلکه بحث جامعه مطلوب، انسان دوستی و کمک و نوعدوستی است. اگر کسی معلول به دنیا میآید، کسی مسوول آن نیست. یک جامعهای که در آن زلزله و یا سیل اتفاق میافتد، کسی مسوول زلزله یا سیل نیست، بنابراین راجع به آن بحث عدالت نمیتوانیم بکنیم، ولی برحسب وظایف انسانی و نوعدوستی خود موظفیم به آنها کمک کنیم.
لیبرالها دقیقا برخلاف آنچه از سوی منتقدان مطرح میشود معتقدند باید به تهیدستان کمک کرد. اما نوعدوستی باید مایهگذاشتن از خود باشد نه اینکه شما از جیب دیگران نوعدوستی کنید. در واقع لیبرالها با خیرخواهی از جیب دیگران مخالفند ولی با خیرخواهی مخالف نیستند.
|
|