سوسیالیسم دموکراتیک، جامعه آرمانی بزرگ چند نسل اخیر ، نه تنها غیر قابل دستیابی است بلکه کوشش برای حصول آن چیزی کاملا متفاوت به وجود میآورد که تنها شمار اندکی از آنهایی که اکنون آرزوی این جامعه آرمانی را دارند، آمادگی پذیرش نتایج آن را خواهند داشت و بسیاری از افراد تا زمانی که این راتباط در تمامی جهات روشن نشده باشد، آن را باور نخواهند کرد.
سوسیالیسم که بر این باور بود که سرمایهداری و لیبرالیسم تنها مرحلهای گذرا و موقت است و به هر روی از پس انقلاب یا اصلاحات به روی کار میآید و جهان را تسخیر میکند، اما گذر زمان سوسیالیسم را به اوج نرسیده، سرنگون کرد. احزاب سوسیالیست اروپای غربی برنامههای مالکیت دولتی را رها کرده، چین اقتصاد سرمایهداری را اختیار میکند، حکومتهای کمونیستی یکی پس از دیگری سقوط کردند و سرانجام اتحاد شوروی در سال 1991 فروپاشید . از آن زمان به بعد سوسیالیسم به عنوان چارچوبی برای جامعهای برابرطلب رقیب لیبرالیسم بوده است. در سالهای اخیر از قرن بیست و یکم بیشتر احزاب سوسیالیسم دیگر از تلاش برای سوسیالیزه کردن اقتصاد تولیدی دست کشیدهاند و تنها روشهایی را درکنار اقتصاد سرمایهداری ارائه دهند.
هایک نیز همچون کارل پوپر در دوران جوانی تمایلاتی سوسیالیستی داشت. وی در دوران جوانی و تاثیر جامعه آن روز اتریش جذب انجمن سوسیالیستی فابیان شد و به سوی اقتصاد کشیده شد. آشنایی هایک با فون میزس در موسسه تحقیقاتی اتریشی سرآغاز تحول فکری وی بود . هایک پس از مدتی گرایشات فابینی خود را رها کرد، با مشکلات و مسائل سوسیالیسم آشنا شد و تحصیلاتش در رشته اقتصاد تاثیر عکس در اندیشهاش نهاد و به مخالفت با سوسیالیسم برخاست.
هایک معتقد بود، سوسیالیسم اساس آزادی اخلاق و آزادی و مسئولیت فردی را بر میاندازد و جلوی تولید ثروت را میگیرد و سبب فقر میشود و دیر یا زود به حکومتی توتالیتر تبدیل میشود.
به اعتقاد هایک مردم پس از اندکی سوسیالیسم، عموما پی میبرند که بهورزی و منزلت شخص بهتر است وابسته به قواعد بازار باشد تا به اراده رئیسی که به فرد حکم شده از او تبعیت کند. اما روندهای کنونی ظاهرا به این احتمال قوت میبخشند که پیش از عمومیت پیدا کردن این بینش، نهاد سیاسی موجود زیر فشاری که قادر به تحمل ان نیستند، از کار بیفتند. ساختن جامعهای خوب و آراسته محال است مگر اینکه مردم بیاموزند که بسیاری از شکایاتشان ناموجه است و به ایشان حقی در مقابل دیگران نمیدهد، و بفهمند که حکومت در این دنیا نمیتواند به طور موثر مسئول این باشد که چرا برخی از گروهها وضعشان بهتر است.
وی معتقد بود تاریخچه نتایج استفاده از پیشنهادهای سوسیالیستی این مسئله را یقینا به اثبات میرساند که راهکارهای سوسیالیستی هرگز امکان پذیر نمیباشند، چرا که ذاتا نفع کننده یکدیگرند.
یکی از تناقضات ذاتی فلسفه جمعگرایی این است که گرچه بنا را بر اخلاق انسانگرایانهای قرار میدهد که فردگرایان به وجود آورده و پرورش دادهاند، اما خود آن فقط در درون گروههای نسبتا کوچک، عملی است. عمل سوسیالیستی در همه جا توتالیتاریستی است. یکی از دلایل این امر این است که سوسیالیسم تا هنگامی که در عالم نظریه بماند، انترناسیونالیستی است اما همین که به مرحله عمل برسد به شدت ناسیونالیستی میشود، چه آلمان باشد چه ایتالیا و چه شوروی. جمعگرایی فقط برای خاصگرایی تنگ نظرانه توتالیتاریستی محلی قائل است، نه برای بشر دوستی پهناور لیبرالیسم.
اگر جماعت یا دولت مقدم بر فرد است، و اگر غایاتی دارد مستقل و برتر از غایات فرد، پس فقط کسانی که برای رسیدن به غایات واحد زحمت میکشند باید اعضای جماعت شناخته شوند. نتیجه ضروری چنین نظری این است که شخص فقط به عنوان عضو گروه از احترام برخوردار است، و شان و کرامت وی تنها از عضویت در گروه نشات میگیرد، نه صرفا از اینکه انسان است. حقیقت این است که حتی مفهوم انسانیت و، بنابراین، هر شکلی از انترناسیونالیسم، یکسره محصول نظر فردگرایانه نسبت به آدمی است، و در نظامهای فکری جمعگرایانه نمیتوان محلی از اعراب برای آن واقع شد.
هایک پیرامون عدالت اجتماعی به ویژه از دیدگاه سوسیالیسم یکی از بحث برانگیزترین نظریات خود را مطرح کرده است . وی بیش از ده سال به تحقیق و بررسی پیرامون این مسئله پرداخت، هایک در کتاب قانون و قانونگذاری آزادی به طور کامل درباره عدالت اجتماعی به بحث نشسته است و پس از آن همانگونه که خودش اشاره کرده است به نتیجهای جز اینکه عدالت اجتماعی در جامعه انسانهای آزاد این اصطلاح معنایی ندارد.
فون هایک در یکی از سخنرانیهای خود در استرالیا میگوید پوچی کامل اصطلاح عدالت اجتماعی از آن جاپیداست که درباره اینکه عدالت اجتماعی در هر مورد خاص نیازمند چیست، هیچ توافقی وجود ندارد؛ و هیچ محکی نیست اگر افراد اختلاف نظر پیدا کردند بدان وسیله بتوان نتیجه گرفت که حق با کیست؛ و ممکن نیست هیچ طرح پیش پنداشتهای به طور موثر برای توزیع در جامعهای تدبیر شود که افراد آن آزادند، بدین معنا که اجازه دارند از شناختهای خویش برای حصول مقاصدشان استفاده کنند.
در واقع، مسئولیت اخلاقی شخص در قبال اعمال خویش با تحقق هرگونه الگوی عمومی توزیع از این قبیل، منافات دارد . وی معتقد بود دلیل اینکه عده بسیاری همچنان به عدالت اجتماعی، حتی پس از اینکه معنای درستی از آن را در نمییابند، به این دلیل است که چون میپیندارند تقریبا همه کس به آن معتقد است پس بی شک درست است.
هایک به سال 1944 با انتشار یکی از برجستهترین آثار خود یعنی (راه بندگی) به تحلیل و بررسی به قدرت رسیدن حزب نازی آلمان پرداخت و در این میان این مطلب را نشان داد که اگر برنامهریزیهای سوسیالیستی ادامه پیدا کند زمینه ساز رسیدن استبداد به بالا میشود و بدترینها در راس قرار میگیرند. اوضاع آشفته جهان در آن سالها سبب شد تا هایک بر آن شود تا با مقابله با برنامهریزی متمرکز بپردازد چرا که به زعم هایک اگر دامنه این برنامهریزی به محدوده زندگی خصوصی افراد وارد میشد چیزی جز جاهطلبی و افسار گسیختگی برنامهریزان به همراه نمیآورد . موضوعی که یکی دیگر از محورهای اصلی کتاب راه بندگی بود.
تاثیر ایدئولوژی مطلق بر سوسیالیسم سبب آن میشود که ایدهالیستترین سوسیالیستها برای حفظ ارزشها و آرمانهایی که در سر میپرورانند، دموکراسیها را نابود کنند. دست نیافتنی بودن آرمانها برای جامعه سبب شورش میشود که جوابی جز سرکوب و خشونت ندارد، و سرکوبگران کسانی نخواهند بود جز انسانهایی که قرار بود بهشت را به روی زمین بیاورند.
منابع
فلسفه سیاسی فون هایک / جان گری / ترجمه خشایار دیهیمی
در سنگر ازادی / فردریش فون هایک / ترجمه عزت الله فولادوند
قانون ، قانون گذاری و ازادی / ترجمه موسی غنی نژاد – مهشید معیری
|
|