(جان استوارت میل از متفکران بزرگ سیاسی اجتماعی انگلستان و از تاثیرگذاران عمده براندیشه لیبرال است. بدون شک میل اسطورهی آزادی فردی و پردازشگر لیبرالیسم انگلیسی بود. او در زندگی سیاسی اجتماعی انگلستان چه در اصلاح قانون انتخابات و چه در کسب حق رای برای زنان نقش مهمی داشته است)
لیبرالدموکراسی زاییدهی تحولات پس از انقلاب 1848 است. محدودیت عملکرد لیبرالیسم، ایده اصلی برای گسترش آن، توسط هوداران و روشنفکران لیبرال بود. در این میان الکسی دوتوکویل در امریکا و جان استوارت میل در انگلستان از سرمدان این تحولات بودند، میل آشکارا در نظریاتش به دفاع از لیبرالدمکراسی در برابر لیبرالیسم میپرداخت با ورود اندیشههای ناسیونالیستی، جمهوریخواهی، سوسیالیسم و به ویژه گرایشات عمیق و ریشهدار دمکراسی، لیبرالیسم به ناچار مجبور به انطباق با این اندیشهها بود. از جمله موضوعات مهمی که لیبرالها در این رخش با آن مواجه بودند تامین امنیت حوزه خصوصی در برابر دموکراسی بود. ترس از سرنوشت مالکیت خصوصی و تخریب آن تنها عامل این تضاد نبود بلکه در واقع لیبرالها از استبداد مخفی در دمکراسی اکثریت هراس داشتند .
لیبرالیسم نو برآمده از یک سلسله دگرگونی پیوسته در تفکرات و بنیادهای لیبرال در اواخر قرن نوزدهم است. تنش در لیبرالیسم کلاسیک میان منطق حقوق جهانگستر و همگانی و عملکردهای منع از حقوق سیاسی به عنوان امری پایهای، به سود دمکراسی به پایان رسید. این تحولات چه در دموکراتیزه شدن لیبرالیسم و چه در رد لسه فر به سود آزادی خواهی مدنی و نگرشهای انترناسیونالیسم لیبرال پیش رفت که هریک ساختاری متفاوت دارد .
جان استوارت میل از متفکران بزرگ سیاسی اجتماعی انگلستان و از تاثیرگذاران عمده براندیشه لیبرال است. میل در زندگی سیاسی اجتماعی انگلستان چه در اصلاح قانون انتخابات و چه در کسب حق رای برای زنان نقش مهمی داشته است. میل بدون شک نویسندهای توانا و اندیشمندی بزرگ در اقتصاد و سیاست بود، گذشته از آن توجه میل به اخلاق، نگرش او را از دیگر هم عصران خود متفاوت کرد. نخستین کتاب میل، دستگاه منطق بود که در سال 1843 منتشر شد این کتاب در باب تاریخ علم منطق دارای ارزش فراوانی است. از دیگر تالیفات میل میتوان به اصول اقتصاد سیاسی، در آزادی و تفکراتی در باب حکومت انتخابی اشاره کرد .
جان استوارت میل بیشتر به پای منطق و اقتصاد دارای شهرت است اما افکار سیاسی او به ویژه در کتاب درباره آزادی زمینهساز تحولاتی شگرف شد .اندیشههای او متکی به آزادی و سعادت فرد بود ، با این باور که انسانها تنها زمانی به جامعه سیاسی و اجتماعی پیشرو دست مییابند که در آن فرد بتواند به کمال برسد. کمال فردی از دیدگاه وی یعنی پرورش و رشد صفاتی که
به وسیله آن فرد نسبت به افراد دیگری برتری یابد. و این همان مهمترین وظیفه جامعه است، آمادهسازی اجتماع برای پیشرفت فرد. اما میل شرط اساسی برای این پیشرفت را آزادی میدانست .
آزادی در اندیشه استوارت میل از سه جنبه بررسی میشود :
نخست آزادی اندیشه و بیان، که در آن چون آدمیان خطاپذیرند از همین روی هیچ کس حقی برای از میان بردن صدای مخالف ندارد. دوم آزادی ذوق و سلیقه است، که برگرفته از مخالفت میل با تعصب و تک خواهی و امر میل به تساهل است. رشد فردیت به معنای شکفتن استعدادها و ذوق و سلیقههای فردی است و همین امر سبب تنوع تکثر در اجتماع و فرهنگ میشود و سپس نوبت به آزادی اجتماعات میرسد که بر آمده از دو آزادی قبل است .
"هیچ جامعهای با هر نوع حکومت آزاد نیست مگر آنکه تمام این آزادیها را رعایت کند و هیچ جامعهای کاملا آزاد نیست اگر این آزادیها در آن مطلق و بیشرط نباشد. تنها آزادی که شامل این این نام است، آزادی پیشرفت انسان به خواست خویش تا زمانی است که نخواهد دیگران را از پیشرفت محروم کند. یا در راه تلاش آنها برای رسیدن به آن سدی ایجاد کند.
هر انسانی خود نگهبان تندرستی جسم و سلامت ذهن و روان خویش است. انسانیت به چیزهای بیشتری دست خواهد یافت هر آیینه انسانها را آزاد بگذارند که هرگونه که خود درست میدانند زندگی کنند، نه به آنگونه که دیگران تشخیص میدهند".
لیبرالهای عصر میل معتقد بودند که تضمین آزادی فردی نیازمند جلوگیری از گسترش اقتدار عمومی است. از دیدگاه آنها عمدهترین تهدید نسبت به آزادی از سوی حکومت است. استوارت میل عقیده داشت که آزادی فردی و افزایش حدود آن نیازمند حکومتی هرچه بیشتر پاسخگو و نظامی کار آمد است. اما در این میان او همواره نگران استبداد اکثریت بود و تعریف او از آزادی ضامن و راه حل این استبداد بود. جان استوارت میل به تفصیل در کتاب درباره آزادی پیرامون ستمگری اکثریت به ارائه نظریاتش پرداخته است. هنگامی که ظالم اکثریت اجتماع باشد، دیگر تنها حکمران سیاسی منحصر به ستمگری نیست .قدرت در این اکثریت به تنهایی میتواند تصمیمهای نابه جا گرفته و خود ویرانگر جامعه باشد، و این بدترین نوع ستمگری است .
میل عقیده داشت که همه باید در حکومت شرکت داشته باشند. وی در کتاب حکومت انتخابی با تاکید بر این مسئله معتقد بود که لیبرالدمکراسی بهترین نوع حکومت است. کتاب حکومت انتخابی زمانی منتشر شده که حق رای برای تشکیل پارلمان در انگلستان کمتر از 1 میلیون نفر بود. با افزایش حق رای پایه و اساس دولت لیبرال که پس از انقلاب 1688 انگلستان بنا شده بود وسعت یافت. هفت سال پس از آن حق رای به کارگران و اشخاص فقیر داده شد. مجلس عوام دارای قدرت بیشتری شد و مجلس اعیان به لحاظ سیاسی توانایی خود را از دست داد، نظام آموزشی برای همگان رایگان شد و اتحادیههای صنفی از بسیاری از محدودیتها معاف شدند و اصلاحات دینی با رفع جلوگیری از ورود افراد بیدین به مجلس گسترش یافت .
"من رای کثیر را به عنوان چیزی به خودی خود نامطلوب که میتوان آن را به صورت امری ضروری برای جلوگیری از یک چیز بدتر تحمل کرد در نظر نمیگیرم. من به حق رای برابر به عنوان چیزی در میان چیزهایی که به خودی خود خوب هستند نمینگرم مگر اینکه بتواند از عهده نارساییها برآید، من آن را همچون یک خیر نسبی میبینم !یعنی چیزی که از نابرابری ناشی از تبعیض مبتنی بر موفقیتهای نامربوط و اتفاقی کمتر مورد اعتراض است، اما در اصل غلط است. چرا که استاندارد غلطی را میپذیرد و تاثیر بدی بر اذهان رای دهندگان میگذارد"
میل در ارائه نظریاتش سعی کرد تا از آرمانشهرها دوری کند ، هدف او شرکت مردم در حکومت برای رسیدن به جامعهای دمکراتیک بود. موضع میل درباره مسئله دخالت دولت در قلمر و جامعه به نسبت هم عصران خود کمی پیچیدهتر بود. به نظر میرسد که توزیع ثروت در نگاه میل مستقل از روابط اقتصادی است. او با رد اصل لسه فر مداخله دولت را امری مشروع و ضروری میداند . میل با فاصله گرفتن از سُنت سودگرایی بنتنام و تعریف خود از سودمندی به این معنا که سودمندی مبتنی بر منافع باقی و پایدار آدمی به صورت موجودی در حال رشد و پیشرفت، بر این باور بود که عدالت به معنای رضایت خاطر بیشترین افراد نیست و در این باب بهترین حکومت همان نمایندگی است. اما میل در این مسئله توجه خاصی به رابطه میان نماینده و حقوق آن دارد. وی از جمله اندیشمندانی است که نماینده را دارای قدرت اختیار و سلیقه مبتنی بر قدرت عقل و وجدان میداند.
میل عقیده داشت حتی با فرض اینکه حکومت کاملا همراه و موافق رای مردم باشد هرگز برایش اعمال قدرت قهری در سلب آزادیهای مردم قابل تصور نیست .در این امر حتی بهترین حکومتها در کنار بدترین نوع حکومتها تفاوتی ندارد و هیچ یک شایستگی برای کسب این قدرت در اختیار ندارد، چرا که این قدرت تماما نامشروع است .
برآورده نشدن خواست مردم و اعتراض به نحوه دخالت دولت، آن هنگام که بر پایه آزادی فرد نباشد، نتیجه یکی از عوامل زیر است :
نخست اینکه کارهایی که باید انجام شود ، بهتر انجام میشوند آنگاه که توسط افراد باشد نه دولت امور اقتصادی و صنعتی که در آن پای منفعت فرد در میان است را هیچ کس جز خود فرد نمیتواند به خوبی اداره کند .
سپس نوبت به آموزش و پرورش قدرت تشخیص و اداره جامعه است. حتی به فرض انجام بهتر کار توسط دولت، در دراز مدت صلاح آن است که کار توسط افراد صورت گیرد تا بدین طریق در اداره جامعه شرکت داشته و تواناییهای فردی خود را پرورش دهند .
سوم جلوگیری از گسترش دخالت دولت و ایجاد شر مطلق است. افزایش میزان نفوذ دولت در جامعه سبب از میان رفتن آزادیهای فردی و جلوگیری از رشد انسانی است .
میل کاربستهای این اصول را مبتنی بر دو اصل مهم میداند که رعایت آنها تضمینی برای حفظ آزادی و امنیت فرد است. نخست آن که هر فرد در انجام کارهایی که تنها به خود او وابسته است و دیگران بر آن عمل برخوردی ندارند، کاملا آزاد و غیر مسئول نسبت به اجتماع است. دوم آنکه در مواردی که فرد عملش مرتبط با اجتماع و در برخورد با دیگر افراد جامعه است اگر به
منافع دیگران لطمه وارد شود در برابر اجتماع مسئول است و کیفری در انتظار عملش که حدود آن توسط اجتماع مشخص میشود .
منابع :
درباره ازادی / جان استوارت میل / محمود صناعی
حکومت انتخابی / جان استوارت میل / علی رامین
فلسفه جان استوارت میل / سوزان لی اندرسن / خشایار دیهیمی
|
|