چه بسا اپوزیسیون واقعی و نیرویی که جمهوری اسلامی را سرانجام به صفحات تاریخ بسپارد از گروه زنان و مردانی تشکیل شده باشد که به جای الفبای خسته کننده و گاه بی ثمر سیاست تنها قوانین اقتصادی را آموخته باشند. هرچه زودتر به دنبال یافتن آنها باشیم زیرا فاجعه واقعی برای میهن ما آن روزی است که این «بحران ارزی» به «بحران ارضی» و از هم پاشیدگی سرزمین هزاران ساله ما ختم شود
در طول تاریخ بشری فلاسفه به فراخور زمان و مکان حیات خود تعاریف گوناگونی از انسان و جایگاه او در عالم هستی ارایه داده اند.
گاه این موجود را به خاطر هوش و ذکاوت سرشار اشرف مخلوقات خوانده اند و دیگر زمان او را حیوان ناطق.
امروزه دیگر هر بچه دبستانی نیز می آموزد که انسان موجودی است که زندگی اجتماعی او بر روی این کره خاکی بر مبنای قوانین علمی و طبیعی تعیین می شود و مهم ترین این قوانین هم روابط حاکم اقتصادی بر محیط زندگانی اوست.
بنیانگذار جمهوری اسلامی این موضوع را ویژه زندگی چهارپایان خوانده بود و از آنجایی که در تمام طول عمر خود کوچکترین فعالیت اقتصادی را نیز بر خود هموار نکرده بود همه امورات معیشتی مردم میهن ما را به دعای خیر حواله می کرد و آنجا که پیروان او از حل مشکلات اقتصادی باز می ماندند چاره را در صدور احکام شرعی می دید.
این سنت بی پایه و نا کارآمد در میان میراث خواران او هم ادامه داشته و امروز دمل چرکین سی و سه سال سوء مدیریت، نابودی بسیاری از زیربناهای مهم اقتصادی کشور، تاراج منابع و ثروتهای میهن در پای توهمات مذهبی و بذل و بخشش در میان دارودسته های ویرانگر داخلی و خارجی و هزاران انحراف دیگر سر باز کرده است.
بانک مرکزی، یعنی قلب اقتصاد کشور، جای خود را با زدوبند چند دلال خیابانگرد در اطراف ساختمان آن که بسته های دلار عمو سام را در میان جمعیت سرگردان و وحشت زده به نرخ مورد دلخواه خود به فروش می رسانند معاوضه کرده و هیچکس پاسخگوی نکبیتی که بر سر ایران و ایرانی آورده اند نیست. رهبر به کنجی خزیده است و مجیزگویانش یا منکر بحران اقتصادی موجود هستند یا اگر ته مانده شعوری برایشان مانده باشد بجای نگاه در آیینه و دیدن نقش خود آن را به هزار بهانه و دلیل دیگر حواله می دهند.
درماندگی رژیم از حل بحران اقتصادی حاکم، صرفنظر از انکار و تضاد مذهبی آن با به رسمیت شناختن علم مادی گرایانه اقتصاد به عنوان زیربنای تعیین کننده روابط اجتماعی میان انسان ها، ناشی از این واقعیت است که اینجا محل اجرای اراده استبدادی رژیم نیست و با بگیر و ببند و امر به معروف و نهی از منکر سامان نمی یابد. اگرچه تمامی آن اراده های استبدادی در زمینه های سیاسی و فرهنگی نیز ره به جایی نبرده است.
بحران اقتصادی همان زمینی است که نیروهای مخالف رژیم می توانند و باید در آن برد بازی را نصیب خود کنند. به عبارت دیگر، سیر حوادث و تحولات امروز جامعه ایرانی به ناگهان موضوع آینده اقتصادی ایران و کارکرد سازنده آن در سیستم جهانی را بر سایر خواسته های آزادیخواهانه و برحق ملت ما اولویت بخشیده و سازمان های مخالف می بایستی به جای بحث های تفرقه افکنانه و تاریخی برنامه اقتصادی خود را در بازار اپوزیسیون به ملت ستمدیده ما عرضه کنند.
هیچ نظام سیاسی بدون یک نظام اقتصادی پویا و قوانین پشتیبان آن توانایی اجرای عدالت اجتماعی را ندارد.
چه بسا اپوزیسیون واقعی و نیرویی که جمهوری اسلامی را سرانجام به صفحات تاریخ بسپارد از گروه زنان و مردانی تشکیل شده باشد که به جای الفبای خسته کننده و گاه بی ثمر سیاست تنها قوانین اقتصادی را آموخته باشند. هرچه زودتر به دنبال یافتن آنها باشیم زیرا فاجعه واقعی برای میهن ما آن روزی است که این «بحران ارزی» به «بحران ارضی» و از هم پاشیدگی سرزمین هزاران ساله ما ختم شود.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|