می گوییم در سال 1357 خردسال بودیم و، برایمان تصمیم گرفتند و هیچ نپرسیدند که آیا من وشما با سرنوشتی که آنها برایمان رقم زدند موافق هستیم یا نه و به حق نسل سوخته را برای خود برگزیدند و کلی به مظلومیت این نسل هم گریستند.
حال از این نسل سوخته ، آگاه و واقف بررنجها و دردهای خود وملتی نجیب باید پرسید ، که او امروز چه می کند ؟ برای اینکه فردا نگویند که این نسل هم نظاره گر سوختن نسلهای بعدی شد راه کارش چیست ؟ ،آیا ما مسولیت امروز خود و فردای نسل آینده را می پذیریم ؟ آیا می خواهیم شرایطی فراهم آوریم تا امروز خود و فردای آیندگان را نسوزانیم
ما دیگر نه خردیم و نه امروز در حال سوختن ، چرا که سن وسالی از ما گذشته است . و می توانیم خود تصمیم بگیریم و عمل کنیم دوباره از خودمان می پرسیم، این روزها ، هفته ها و ماهها چه می کنیم ، چه می کنیم تا نسرین ستودها شیوا نظرآهاریها امیدوار باشند ؟ ما برای نجات روحانی مبارز و شجاعی مثل بروجردی چه کردیم و می کنیم حتا برای از حصر در آمدن موسوی و کروبی منتظر کدامین معجزه هستید ؟
آنهایی که می گویند ما فقط "زندگی" می کنیم و کاری به سیاسیت نداریم در واقع حکومت اعدام و شکنجه و زندان را ، پذیرفته اند افرادی که شکنجه ها و اعدام را می بینند وبه شرایط وخیم هموطنانشان بی تفاوتند جرمشان از جنایات آخوند ظالم کم نیست
این قشرولی راه خود را انتخاب کرده است وبه گونه ای دلیلشان "موجه است" اینها اگر لازم باشد حاضرند حتا نانشان را هم به خون عزیزانشان آلوده کنند و چشم بر هم نهند و لقمه خونین را در دهان گذارند و با این خودفریبی که "من سیاسی نیستم " خودرا تا خبر اعدام بعدی تسکین دهند
مورد خطاب این نوشته ولی آن هموطنی است که دلش درد دارد ،درد آن همسری که به ناحق شلاقش زدند و یا همبازی دوران مدرسه اش را که فقط 14 سال داشت از او گرفتندو اعدامش کردند و یا خواهر عزیزش را در زندان.....به چوبه دار آویختند
تو چرا ؟ سکوتت به چه معناست آیا می خواهی با سری افکنده نجوای شکست سر دهی آنهم در یک قدمی برآورده شدن تمام آن آمال و آروهایی که سالها برایش نیرو گذاشتی
نباید فراموش کرد که ، مبارزان سیاسی ایران با جمهوری جهل و جنایت آخوندی در یک مسابقه دو استقامت قرار دارند
همه ما به خوبی می دانیم که ، آزادیخواهان عشق به انسانیت و آرزوهای نیک بشری پشتوانه رزمشان است ،جمهوری اسلامی ولی معجونی از سرکوبهای وحشیانه و دلارهای نفتی را پشتوانه دارد. در این 33 سال هردو از گردنه ها و جاده های صعب العبورگذشته اند ،در این پایان راه اما ، آن نیرویی این مسابقه را خواهد برد که فقط چند ثانیه بیشتر از دیگری استقامت کند ، ما به مقصد رسیده ایم جمهوری اسلامی از درون به ده گروه متخاصم شقه شده است که همه مثل گرگهایی وحشی به خون یکدیگر تشنه اند.
اقتصاد بیمار و آخوند بی سواد در ایران با هم متحد شده اند و همین دو به تنهایی کار را تمام خواهند کرد اقتصاد را نمی شود سرکوب کرد یا فریبش داد ،اقتصاد فروپاشیده رژیم نه ازشلاق و شکنجه می ترسد و نه از زندان و سنگسار، اقتصاد آن پاشنه آشیلیست که آخوند را به زانو در می آورد باید هر چه زودتر برای آن روز آماده شد.
باید شورای ملی ایران هر چه سریعتر بایستد این نوزاد را باید تیمار کرد به مانند مردمک چشم از آن مواطبت کرد ایرانیان در تاریخ معاصر چنین پدیده ای را تجربه نکرده اند هیچ یک از تجارب شکست خورده گذشته دارای چنین پتانسیل دموکراتیک و فراگیرو فرا ایدئلوژیکی نبوده اند و شاید دقیقن به همین خاطر هم شکست خوردند
ما باید بتوانیم بدیلی سکولار و دموکراتیک را تا آن زمان سامان داده باشیم ، خلاء سیاسی در چنین شرایطی بسیار خطرناک خواهد بود اگر چه نسل جوان ایران اشتباهات نسل 57 را تکرارنخواهد کرد چرا که این نسل به منافع ملی ایران چشم دوخته است و نه مقاصد ائدولوژیک و حزبی
اگر طولانی شدن مبارزه و فرسایشی شدن آن ، مبارزان و فعالان سیاسی را خسته نکند می تواند برای اولین بار در خاورمیانه و جهان طرحی نو در اندازد ما فقط در این شرایط یک دشمن داریم و چه زیبا شاهزاده رضا پهلوی آنرا فرموله کردند
امروز بی تفاوتی بزرگترین دشمن ماست
ما امروز نسل دیروز را قضاوت می کنیم وبه راستی بر نسل 57 ایراد می گیریم که با خود و با ما چه کردند آیا حاضریم همین قضاوت را خود در رابطه با خود داشته باشیم و آیا فردا، فرزندانمان ، ما را قضاوت نخواهند کرد که چرا سکوت کردیم ، چرا به موقع اقدام نکردیم ، چرا بیهوده 33 سال وقت گذراندیم و به جای فعالیت درست واندیشیدن درست خود را بیشتر به جنگهای زرگری مشغول کردیم و روزی چشم باز کردیم که همه چیز دیگر دیر شده است. تریدید ندارم اگر دیز بجنبیم قبل از اینکه خود بیدار شویم ، آن روز ما را از خواب غفلت بیدار خواهد کرد
بیاییم کمی فضای حاکم بر فعالان سیاسی را بررسی کنیم و ببینیم واقعن این اساتید گرانمایه وفرهیختگان سیاسی چه کرده و می کنند ؟ وبررسی کنیم که آیا نتایج کار اینها بیشتر ضربه زده یا کمکی کرده ؟
ابتدا از آنها بپرسیم نیروی خلاق شما ،وقت گرانمایه شما در چه جهتی مصرف می شود ؟ و آیا این فعالیتها تا کنون چه اندازه موثربوده است ، آیا از نتیجه فعالیتهای شما جامعه ایرانی چه بهره ای برده است وقتی که ایرانیان با حکومتی سر کار دارند که در عرض یک هفته تمام داراییشان نصف می شود و از حیث فساد ادری و اقتصادی و تخریب روان اجتماعی ,خودکشیها وسایر فجایع حتا از اوگاندا و افغانستان یا کامبوج و بنگلادش هم جلو رده است
شما نخبگان سیاسی چه می کنید و مسولیت اصلی شما چیست ؟ آیا هدف وقتگذرانی صرف است و بدون راه کار مشخص و شفاف منتظر وقایعی هستید که خود از آن اطلاعی ندارید و به مانند کارمند ان بانک خود را مشغول می کنید و به نادرست نام فعال سیاسی و اپوزسیون بر خود گذاشته اید ؟ در چنین حالتی وظیفه مردم نسبت به این دکانداران سیاسی چیست ؟ دکانداران دینی را شناختیم وقت آن است که دکانداران سیاسی را نیز بهتر بشناسیم
آیا وجود چنین"نخبگان" ، سازمانها و نیروهای سیاسی به واقع برای مردمی که از آن دم می زنند سود است یا ضرر؟
هر ایرانی امروزه روز می داند که اولویت یک فرد یا سازمان سیاسی در بحران وحشتناک منطقه وفروپاشی جمهوری اسلامی چیست همه میدانیم که ادامه حیات جمهوری اسلامی برابر است با جنگ ، تنفر قومی ، تجزیه،فقر روزافزون ، اعتیاد و دهها بلایای دیگری که از برکت انقلاب اسلامی در سال 1357 نصیب ملت ایران گردیده است. برای مقابله با این بلایای حکومت دینی باید رژیم را تغییر و تعویض کرد یک یا دو گروه به تنهایی نمی توانند رژیم را سرنگون کنند در نتیجه ضرورت اتحاد زیرمجموعه های پدیده ای به نام ایران به اولویت روز تبدیل شده است برای اتخاد ملی ایرانیان احتیاج به یک کنزنس ملی داریم این کنزنس یا وفاق ملی باید به صورت عهدنامه،میثاق یا منشوری تهیه گردد و سپس همه حول این منشور گرد آیند .
این پروسه با ظهور شورای ملی در حال تکوین و تکامل است آن دیگرانی که خود را از این پروسه جدا می کنند و یا مغرضانه به منشور شورای ملی حمله می کنند چه راه کاری را پیشنهاد می کنند آیا آنها راه حل دیگری دارند آگر آری کجاست و اگر راهکاری ندارند چرا به روند پیشرفت اتحاد ملی نمی پیوندند
آیا فعالان سیاسی نمی دانند که باید هر چه سریعتر بدیلی دموکراتیک را ایجاد کنند ؟آیا حزب یا سازمان سیاسی وجود دارد که نداند مردم ایران در این شرایط به چه چیزی احتیاج دارند آیا واقعن مشگل جوان 26 ساله اهوازی ، امروز ، جمهوری خواهی و مشروطه خواهیست آیا آن پدر سنندجی که کرایه منزل را ندارد بپردازد اصلن در فکرش خطور می کند که مردم استان کردستان را ملت بگوید یا نه؟ آیا آن مادری که تنها جوانش در زندان گرفتار است آیا برایش مهم است که چرا به جای فرید ، علی را در کمیته ای قرار داده اند تا او زحمات و تدارکات اتحاد ملی را انجام دهد ؟آیا زنان و مردانی که حاضر به فروش کلیه و سایر اعضای بدن خود شده اند مشگلشان این است گه چرا طرح فیلادلفیای آقای نوریعلا را کسی جدی نمی گیرد و او باید با تخریب دیگران این عقده ها را خالی کند
غالب نیروهای فعال داخل ایران سالهاست که به ضرورت اتحادی گسنرده و ملی رسیده اند آنها خواهان آلترناتیوی پویا و گسترده هستند که در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کرده و بتواند آنرا به زیر کشد.
مشگل ما این سیاسی بازان خارج نشین است که می گویند فرهیخته هستند ،استخوان دارند و در خارج از کشور مشغول زندگی هستند و تیتر دکتریا مهندس هم یدک می کشند.
این طیف طلبکار است و برای پا جلو گذاشتن فرش قرمز می خواهد در ظمن چشم طمع به بالاترین جایگاه مجلس را هم دارد و یا سازمانکهایی که مدعی هستند شناسنامه دارند وفرهیخته تر هستند یا 40 سال سابقه فعالیت دارند که 39 سال آن حطا اندر خطا بوده است و در صفخه اول همان شناسنامه سازمانشان انقلاب اسلامی 1357 و خلخالی حک بسته است و امام را در ماه دیده است و همین ها که اغلب در محدوده بازنشستگی می زیند از همه انتظاراتی هم دارند و می خواهند که دیگران اینها را روی سر گذاشته و حلوا حلوا کنند.
در خارج از کشور که بسیاری مدعی نمایندگی داخل را دارند آیا واقعن همینگونه هم عمل می کنند
اگر این جریانهای سیاسی واقعن مشگلشان مردم باشد باید دمی ازگفتمان اتحاد ایرانیان غافل نشوند سوال تعیین کننده این است که پس چرا جز تعدادی انگشت شمار (رضا پهلوی)که شبانه روز خود را وقف سیاست انسجام و اتحاد ایرانیان کرده اند، آن خیل عظیم دیگر چرا سکوت کرده اند و آن دکان سیاسی خود را بی جهت باز و بسته می کنند؟
آیا این قضاوت نادرست است اگرکه عنوان گردد آنها منتظرند تا آمریکا یا اسراییل برایشان رژیم را به زیر کشند یا نه اینها اصولن اعتقادی به تعویض جمهوری اسلامی ندارند
.باید این جریانات را در آینده مشخص و با نام و اهدافشان بررسی کرد
تمام این مدعیان دروغین آزادی خواهی ،خوب می دانند که به تنهایی کاری از پیش نمی برند به روایت دیگر آنها هم می دانند که باید سیاست اتحادها را در اولویت خود قرار دهند ولی چرا این کار را نمی کنند ؟ آیا اینها نمی دانند که کشور در حساسترین و خطرناکترین دوره 33 ساله گذشته خود قرار دارد ؟آیا آنها نمی دانند که ممکن است جنگی خانمانسور باعث مرگ ملیونها ایرانی بی گناه گردد ؟ آیا آنها نمی دانند که جمهوری اسلامی ناگزیر فرو خواهد پاشید چون به هزار و یک دلیل به قرون وسطا تعلق دارد و در تمام زمینه ها به بن بست رسیده است ؟ آیا این جریانات از اقتصاد ویران و مریض ایران بی اطلاعند ؟
می توانیم به تمام پرسشهای بالا جواب آری داد و ازآن توضیحات و سوالات به این نتیجه رسید که تمام آنها آگاهند و می دانند که کارشان دردی از دردهای ایرانیان کم نمی کند که هیچ ، مشگلی بر دهها مشگل دیگرشان هم می افزاید. چرا که همین جریانات با هر گونه همت و کوشش متحد کننده دیگران محالفت می کنند در آینده با نام و مشخصات به این نوع سیاسی بازان حرفه پرداخته خواهد شد.
به عنوان نمونه شورای ملی ایران که در حال شکل گیریست به واقع ارگانی ملی و فراحزبی و سازمانیست و منشور پیشنهادی آن بهترین سندیست که در این 33 سال برای اتحاد اپوزسیون ایرانی ارائه داده شده است ولی می بینیم که همین محفلها با دهها خدعه و نیرنگ سعی در گذاشتن چوب لای چرخ آن دارند
به راستی این هزاران تحلیل گر سیاسی ،صدها حزب و سازمان که خود را بالاتر از سایر ایرانیان می دانند مشغول چگونه فعالیت سیاسی هستند ؟
مگر نه این است که انسانها اگر کاری می کنند باید نتیجه ای عایدشان گردد مگر نه این است که اگر بعد از یک ماه کار در شرکتی ، اگر حقوقی دریافت نکنند دیگر به آن کار ادامه نمی دهید در دنیای حیوانات و پرندگان هم همین است .زمستان که می شود پرندگان به نقاط گرمسیر به پرواز در می آیند چرا که در آن مکانها می توانند خود را به آب و دانه برسانند.چگونه است که این احزاب و سازمانها سالهاست خود را اپوزسیون می نامند ولی وظیفه اپوزسیون که تغییر حکومت و جابجایی آن است ، را به فراموشی سپرده اند ؟ اگر این اصلیترین مسولیت یک حزب و فعال سیاسی را انجام نمی دهند پس اینها برای چه هدفی فعالیت می کنند ؟
باید به تک تک این جریابات با اسم و رسم پرداخته شود و بررسی کنیم که این احزاب سیاسی و فعالان سیاسی ایران چه هدفی دارند و راه کارهای آنها برای رسیدن به مقاصدشان چیست؟
ادامه دارد
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
گل آقا
فرید جان اولا آن اولیین بار نبود که برایمان یعنی برای ملت ایران تصمیم گرفتند بلکه تا حدود صد و اندی سال پیش همیشه یک دیکتاتور برای ملت تصمیم میگرفت.
بعد از پیداشدن نفت در ایران و آن کودتای سوم اسفند دیگر تصمیم گیری در مورد مردم ایران بپایان رسید و مرحله تصمیم گیری در مورد کشور ایران شروع و برای این کار هم آدم های خودشان را در ایران روی کار آوردند.
اصلا بحث بر سر مردم ایران نیست هیچگاه در هیچکجا مردم عدی نبودند و نیستند.
چه در ایران وچه در سایر نقاط دنیا . دعوا بر سر ذخایر کشور ها و نفت که یکی از مهمترین آن ذخایر است.
ملاحظه بفرمایید اکنون هر کشوری که معادن با ارزش دارد آشوب است باین که چه بروز ملت آنجا میآید هم کاری ندارد. شما هم دیگر ایران ایران نکنید. دیگر هیچ اتفاقی در ایران نخواهد افتاد. آن حادثه در 35 سال پیش آخرین حرکتی بود و این حرکت با آن پسوند اسلامی که خمینی بآن بست تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت زیرا هنوذ دستکم 80٪ مردم ایران معتقد هستند که مخالفت با جمهوری اسلامی مخالفت با اسلام است. تازه در آن جنبش سبز هم دیدیم که مردم ( عاصی ) و ( بستوه آمده ) که بخیابانها ریختند چی میخواستند . اجرای صحیح قانون اساسی نظام را و این را هم نظام حاکم بزودی با کلله پا کردن احمدی نژاد تقدیم ملت غیور همیشه در صحنه خواهد کرد و باز هم سی و اندی سال دیگر علی از تو مدد . شعار بعدی هم از حالا معلوم است :
ما همه سرباز تو ایم مجتبی گوش بفرمان تو ایم مجتبی
October 10, 2012 09:36:59 PM
---------------------------
|